کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



۱-۱-۵٫ شبهه قوشچی:

قوشچی در رد این استدلال می‌نویسد:
«اشاعره می‌توانند بگویند که ما دلیلی را که شیعه برای علت نیاز به امام ذکر می‌کنند، قبول نداریم. ما برای وجوب نصب امام دلیل دیگری داریم و این دلیل نیز مستلزم عصمت امام نیست»[۳۸۴].
پایان نامه - مقاله - پروژه

۲-۱-۵٫ پاسخ شبهه قوشچی:

در بخش نخست این تحقیق، شبهات قوشچی بر ادله وجوب امامت از منظر شیعه، به ویژه قاعده لطف پاسخ داده شد، از این رو شبهه وی در اینجا نیز پاسخ داده می‌شود.

 

    1. لازمه حافظ شریعت بودن امام، معصوم بودن او می‌باشد.

 

هیچ چیز در حفظ شریعت نمی‌تواند جایگزین امام شود. در این صورت اگر خطا بر او نیز جایز باشد، یقین و اطمینان برای تکالیف الاهی باقی نمی‌ماند.
قوشچی در رد این دلیل می‌آورد:
«امام مستقلا و بذاته حافظ شریعت نیست، بلکه وی در حد مجتهد است که با اجتهاد خود با بهره گرفتن از کتاب و سنت و اجماع امت از شریعت محافظت میکند و اگر هم در اجتهاد خود به بیراهه رود، مجتهدین دیگر و امر به معروف کنندگان او را به مسیر صحیح بر می‌گردانند. در غیر این صورت نیز، شریعت قویم و استوار قابل نقض نیست»[۳۸۵].

۳-۱-۵٫ پاسخ شبهه قوشچی:

امام بذاته حافظ شریعت و حافظ کتاب و سنت است. او کتاب و سنت را به مردم میآموزد و آنها را به عمل به کتاب و سنت فرا میخواند و از تحریف کتاب و سنت جلوگیری می‌کند، همان گونه که پیامبر اکرم۶ این وظایف را به عهده داشت. کتاب و سنت به تنهایی نمیتوانند حافظ شریعت باشند، بلکه این دو نیازمند مبین هستند.
هم چنین جایگاه امام جایگاه یک مجتهد نیست، بلکه شأن او شأن نبی است و وظایف او را به عهده دارد.
اگر قرار است امام را آمرین به معروف و سایر مجتهدین از خطا و معصیت باز دارند، از کجا معلوم خود این آمرین و مجتهدین به بیراهه و خطا نروند!؟ چه کسی اینها را از خطا حفظ خواهد کرد و اجتهاد خود این افراد چه تضمینی وجود دارد که صحیح باشد و اگر اینها معصوم هستند، در واقع اینها شایستگی امامت را دارند و امام نیز باید از اینها اطاعت کند.
۳٫اگر امام معصوم نباشد و مرتکب خطایی گردد بر دیگران واجب است با وی مخالفت کنند و او را نهی از منکر نمایند. روشن است که این مخالفت با امر به اطاعت از او در آیه «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الامر منکم» منافات و تضاد دارد. بنابر این، وجوب اطاعت مطلق از امام، معصوم بودن وی را اثبات می‌کند.

۴-۱-۵٫ سخن قوشچی

قوشچی در مقابل محقق میگوید:
«وجوب اطاعت از امام در مواردی است که آن مورد مخالف با شرع نباشد. اما در مواردی که امام مخالفت با شرع کند، نه تنها اطاعت امام در آن مورد جایز نیست، بلکه رد و باز داشتن او واجب است و اگر رد و انکار ممکن نبود از روی اضطرار باید سکوت نمود»[۳۸۶].

۵-۱-۵٫ پاسخ شبهه قوشچی:

مشخص کننده مخالف شرع از موافق شرع کیست؟! اگر مشخص کننده، خود غیر معصوم باشد این برگشت به اول است و اگر معصوم باشد پس او خود امام است.
۱٫اگر امام معصوم نباشد، نقض غرض لازم می‌آید، چون غرض از نصب امام اطاعت امت از اقوال و اعمال او می‌باشد و اگر او مرتکب معصیت شود، اطاعت و پیروی از او جایز نیست و چون نقض غرض باطل است، از این رو امام باید معصوم باشد.
قوشچی بر خلاف علامه حلی این دلیل را دلیل مستقل حساب نکرده و ادامه دلیل پیشین دانسته است.
۲٫وقوع معصیت از امام سبب انحطاط درجه او از درجه مردم عوام می‌شود، زیرا علم و معرفت امام از بقیه مردم بیشتر است با این اوصاف اگر مرتکب معصیت شود مقام وی از رعیت پایین تر خواهد بود و حال آن که درجه امام باید بالاتر از مردم باشد.
قوشچی بر این استدلال اشکالی نگرفته است.

۲-۵٫ فصل نوزدهم:
افضلیت و نصب

یکی از اوصافی که به نظر امامیه وجود آن در امام ضرورت دارد، افضلیت است. محقق طوسی در تلخیص المحصل هشت صفت را در امام لازم دانسته است که چهارمین آن افضلیت می‌باشد.
«و رابعتها کونه افضل من کل واحد من رعیته و أشجع و أسخی و بالجمله أکمل فی کل ما یعد من الکمالات لانه مقدم علیهم و تقدیم الرجل علی من هو أکمل منه قبیح عقلا»[۳۸۷].
چهارمین صفت لازم در امام افضل بودن او بر تمام افراد جامعه است. امام باید شجاع ترین و سخاوتمند ترین و خلاصه کاملترین فرد جامعه در همه کمالات به شمار آید، زیرا امام میخواهد پیشوای دیگران باشد و بر آنها مقدم گردد و عقل تقدیم و پیشوایی غیر افضل را بر افضل قبیح می‌شمارد.
اهل سنت درباره این شرط اختلاف دارند:
ابوبکر باقلانی از متکلمین اشعری افضلیت را از شرایط امام می‌داند، ولی معتقد است که هر گاه انتخاب امام افضل به اختلاف میان مسلمانان منجر شود، امامت مفضول جایز خواهد بود[۳۸۸].
تفتازانی قول باقلانی را به اکثریت اشاعره نسبت داده است. در شرح المقاصد آورده است:
«بسیاری از اهل سنت و کثیری از فرق دیگر بر این باور هستند واجب است، افضل مردم امام باشد مگر این که در نصب آن هرج و فتنه ایجاد شود»[۳۸۹].
فضایلی که برای حضرت علیA و جود دارد برای احدی از صحابه وجود ندارد.این فضایل اثبات میکند، حضرت علیA صلاحیت امامت و خلافت را دارند و از سوی دیگر غیر او نه تنها این فضایل را ندارند و در نتیجه علیA از آنها افضل است، بلکه مطاعن و ضعف‌هایی در منابع خود اهل سنت از آنها نقل شده است که صلاحیت آنها را برای امام جماعت منتفی می‌کند، چه رسد به امامت و خلافت مسلمین.
بنابر این چون خلافت مفضول عقلا قبیح است، خلافت غیر علیA جایز نیست.

۱-۲-۵٫ سخن قوشچی:

قوشچی در رد این استدلال میگوید: «اجیب بمنع المقدمات»[۳۹۰]؛ یعنی این که هر دو مقدمه این استدلال مردود است. این که علیA از سایر مردم افضل است و هم چنین این قاعده که امامت مفضول عقلا قبیح است، مورد تردید قوشچی است.

۲-۲-۵٫ پاسخ:

با توجه به مطاعنی که برای خلفای ثلاثه و فضایلی که برای حضرت علیA ذکر شد که خود قوشچی نیز به این فضایل معترف است و هم چنین فضایلی که برای خلفای ثلاثه مطرح کردهاند، رد شد افضلیت حضرت علیA اثبات میگردد و تقدیم مفضول بر افضل عقلا و نقلا مردود است.

۳-۲-۵٫ نصب:

یکی دیگر از بحثهای کلیدی و اختلاف انگیز بین شیعه و اهل سنت، بحث روش تعیین امام می‌باشد. عبد الرزاق لاهیجی در موارد اختلاف مذاهب اسلامی در باب امامت، می‌گوید: «هفتم از مواضع اختلاف، «ما به ینعقد الامامه» است؛ یعنی امامت به چه چیز منعقد می‌شود»[۳۹۱].
برخی از متکلمین این بحث را در ذیل مبحث اوصاف و شرایط امام مطرح کرده‌اند.ابن میثم بحرانی در باب شرایط امام، چهار شرط را معتبر میداند که سه مورد آن عبارت هستند از: عصمت، افضلیت، عالم بودن به همه دین؛ چهارمی را «فی السبب الذی یتعین به الامام »[۳۹۲] یعنی «راه تعیین امام» قرار داده است. شیخ طوسی نیز منصوص بودن را یکی از اوصاف لازم در امام می‌داند.

۱-۳-۲-۵٫ دیدگاه اشاعره

در بین اهل سنت عموما و اشاعره خصوصا در باب روش تعیین امام، نظر واحدی که بر آن اتفاق نظر نیز باشد، دیده نمی‌شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1400-07-27] [ 11:40:00 ب.ظ ]




در فصل قبل تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق با بهره گرفتن از روش های آماری مربوطه و نتایج حاصل از تحقیق بیان شد. در این فصل ابتدا خلاصه تحقیق حاضر ارائه شده و سپس در بخش بحث و بررسی به مقایسه نتایج بدست آمده از این تحقیق با سایر تحقیقات و همچنین توجیه علمی نتایج بدست آمده در تحقیق به همراه نتیجه گیری و پیشنهادات پرداخته شده است.
۵-۲ خلاصه تحقیق
گردن درد یکی از بیماری های شایع (بالغ بر ۶۷ %) بویژه در کشورهای صنعتی می باشد، که اکثر گروه های سنی حتی افراد جوان را شامل می شود. در بررسی اختلالات اسکلتی-عضلانی در دانشجویان ایتالیایی شایع ترین علامت، درد گردن(۶۹%) و به دنبال آن درد مچ دست(۵۳%)، شانه(۴۹%)و بازو(۸%) بود. بنابراین هدف از تحقیق حاضر تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر تعادل، درد و حس وضعیت گردن در دانشجویان دختر با گردن درد غیراختصاصی دانشگاه شهید باهنر کرمان بود. آزمودنی­های این تحقیق را ۳۰ دانشجو مبتلا به گردن درد غیراختصاصی تشکیل دادند که در پایان ۸ هفته تعداد سه نفر از گروه تجربی به دلیل عدم حضور منظم در برنامه تمرینی و تعداد دو نفر در گروه شاهد به دلیل عدم حضور در مرحله تست گیری پایانی از مطالعه حذف شدند و در نهایت گروه تجربی به ۱۲ و گروه کنترل به ۱۳ نفر رسید. افراد گروه تجربی را با میانگین و انحراف استاندارد سن ۲۹/۲ ±۸۳/۲۳، وزن ۴۶/۹ ±۵۶ و قد۶۵/۴ ±۳۳/۱۶۰ و گروه کنترل را با میانگین و انحراف استاندارد سن۵۵/۱ ±۶۲/۲۳، وزن ۸۸/۷ ±۹۲/۵۵ و قد۸۹/۶ ±۳۸/ ۱۶۳ تشکیل می دادند . به منظور ارزیابی میزان شدت گردن درد از مقیاس پیوسته بصری Visual Analogue Scale (VAS) استفاده شد. برای بررسی تعادل از دستگاه تعادل سنج بایودکس و بررسی حس وضعیت از کلاه با نشانگر لیزری(درجه) استفاده شد . تجزیه و تحلیل آماری توسط نرم افزار ۱۶SPSS انجام گرفت. از آزمون های t مستقل و t وابسته جهت مقایسه میانگین در دو گروه و یک گروه در سطح معناداری قابل قبول ۰۵/۰> p استفاده شد. نتایج بدست آمده از این تحقیق، وجود اختلاف معنادار را در تاثیر تمرینات ثبات دهنده در گروه تجربی بر میزان حس وضعیت(چرخش به راست۰۰۱/۰P=، چرخش به چپ۰۰۱/۰ P=و فلکشن۰۲۶/=۰P)، درد(۰۲۲/P=0) و تعادل کلی(۰۰۴/P=)، قدامی-خلفی(۰۱/۰ P=)، داخلی-خارجی(۰۰۷/ ۰ P=) و همچنین وجود اختلاف معنادار در تاثیر تمرینات ثبات دهنده در بین دو گروه کنترل و تجربی بر تعادل کلی(۰۰۸/۰ P=)، قدامی -خلفی(۰۰۵/۰ P=)، حس وضعیت(چرخش گردن به راست ۰۱۵/۰ P=، چرخش به چپ ۰۰۶/۰ P=، فلکشن ۰۴۳/۰ P=) و درد (۰۰۱/۰ P=) را نشان داد. اختلاف معناداری در تاثیر تمرینات ثبات دهنده در شاخص داخلی-خارجی تعادل در بین گروه کنترل و تجربی علیرغم پیشرفت، دیده نشد (۱۹/۰P=).
پایان نامه
۵-۳ بحث و تفسیر یافته ها
در این بخش با توجه به نتایج بدست آمده و مقایسه آن با تحقیقات مشابه قبلی و بررسی مبانی علمی، به بحث پیرامون یافته های تحقیق پرداخته می شود.
۵-۳-۱ بررسی تاثیر گذاری تمرینات ثبات دهنده بر میزان تعادل دختران دانشجوی مبتلا به گردن درد غیراختصاصی
نتایج تحقیق موید آن است که، هشت هفته تمرینات ثبات دهنده بر میزان تعادل در دختران دانشجوی مبتلا به گردن درد غیراختصاصی تاثیر معنی داری دارد. در همین راستا ۲ فرضیه زیر مورد بررسی قرار می گیرد.
۱-تمرینات ثبات دهنده بر میزان تعادل در دانشجویان دختر مبتلا به گردن درد غیراختصاصی تاثیر معناداری ندارد.
۲-بین میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر تعادل در دانشجویان دختر دارای گردن درد غیراختصاصی در گروه تجربی بعد از اعمال پروتکل تمرینی و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود ندارد.
نتایج حاصل از این تحقیق منتهی به رد فرضیه اول فوق منجر شد و بدین ترتیب فرضیه ی تاثیر گذاری تمرین بر میزان تعادل قبل و بعد از اعمال پروتکل تمرینی مورد تایید قرار گرفت و در فرضیه دوم هم بهبود معناداری در شاخص کلی و قدامی - خلفی دیده شد، اما در شاخص داخلی – خارجی، علیرغم پیشرفت، تفاوت معناداری دیده نشد.
توانایی حفظ تعادل بدن، عاملی مهم و ضروری در انجام فعالیت های روزمره و اجرای فعالیت های ورزشی می باشد. حفظ تعادل بدن توسط سه سیستم بینایی، دهلیزی و حسی حرکتی کنترل می- شود(حسینی ۱۳۹۰)
جوانسون و همکارانش پیشنهاد می کنند که، افزایش تنشن در سندرم های دردناک عضلانی-اسکلتی، افزایش انقباضات استاتیک وتمرکز اسید لاکتیک ودیگر متابولیت ها از این عضلات، آوران های گروه ٣و ۴ مفصلی وسیستم سمپاتیک را تحریک می کند، این آوران ها اثرات تحریکی برعصب حرکتی گاما دارند. افزایش فعالیت عصب حرکتی گاما، حساسیت دوک عضلانی را بالا می برد. این حساسیت افزایش یافته باعث خطا در سیگنال های پروپریوسپتیو می شود و این مورد ممکن است در عضلات مختلف گردن اتفاق بیفتد. وقتی این خطا به سیستم عصبی مرکزی می رسد و با سیگنال های بینایی و دهلیزی در تعامل قرار می گیرد، عدم انطباق حسی اتفاق افتاده واز آنجایی که کنترل وضعیت بدن از هماهنگی اطلاعات آوران سیستم های بینائی، دهلیزی وهمچنین اطلاعات حس پیکری می- باشد، اختلال در پیام های ارسالی از این ناحیه می تواند باعث سرگیجه وعدم تعادل فرد شود (کناتسون [۳۷]۲۰۰۰).
نتایج حاصل ازاین تحقیق نشان داد که هشت هفته تمرینات ثبات دهنده موجب بهبود تعادل در دانشجویان دختر شد. این تحقیق با نتایج تحقیق خدابخشی و همکاران(۱۳۹۱) ، فیلد و همکاران(۲۰۰۸) همخوانی دارند.
صالح پور و همکارانش(۱۳۸۹) نشان دادند که بیماران با درد در ناحیه گردن دچار اختلال در حفظ وضعیت می گردند، که نیاز توجه به این مورد در درمان و پیشگیری از صدمات متعاقب آن توصیه می- شود.
ماری جورگنسن و همکاران (۲۰۱۱) در تحقیقی نشان دادند که، تعادل قامت در میان نظافت چیان با گردن درد، دچار اختلال شده و یک نوسان وضعیتی در بین دو گروه را نشان داد.
رویجزون و همکاران(۲۰۱۱) در تحقیقی نشان دادند که افراد با سابقه ضربه در ایستان آرام بدون بینایی افزایش نوسان قامت را نشان دادند و این تغییرات برای مولفه های آهسته بود.
صالحی و همکاران(۱۳۹۲) در تحقیقی که به بررسی تاثیر تمرینات ثباتی و کششی-تقویتی بر شاخص های تعادلی در افراد با وضعیت جلو آمده سر پرداختند، نشان داد که تمرینات ثباتی بیش از تمرینات کششی سبب بهبود تعادل شد.
بر خلاف تحقیق حاضر در یک تحقیق مک کاسکی(۲۰۱۱) ، تأثیر یک دوره تمرین پایداری ناحیه مرکزی بدن بر تعادل پویا را با بهره گرفتن از آزمون تعادلی ستاره(SEBT ) مورد بررسی قرار دادند.آن ها گزارش کردند که تمرینات می تواند افزایش قابل توجهی در جهات خلفی- خارجی و خلفی - داخلی داشته باشد. در حالی که هیچ گونه افزایش قابل توجهی در جهت قدامی مشاهده نشد . از دلایل احتمالی می توان به تفاوت متغیرهای تمرینی، جامعه آماری و زمان پروتکل تمرینی اشاره نمود. در تحقیق مک کاسکی(۲۰۱۱)، تعداد ۳۰ شرکت کننده سالم به مدت ۴ هفته به انجام تمرینات پایداری ناحیه مرکزی بدن پرداختند، اما آزمودنی های این تحقیق را دانشجویان گردن دردی تشکیل می دادند و تمرینات انتخاب شده مطالعه حاضر شامل تمرینات ثبات دهنده گردن بود. از طرفی روش ارزیابی مک کاسی بوسیله آزمون تعادلی ستاره بود اما در تحقیق حاضر تعادل با دستگاه بایودکس سنجیده شد.
در توجیه معنادار نشدن شاخص داخلی- خارجی فرضیه دوم فوق و معنادار شدن شاخص کلی و قدامی- خلفی اینگونه می توان گفت ، زمانی که فرد با یک شر ایط بی ثبات تر مواجه می شود عضلات قدامی خلفی جهت ثبات قامت فعالیت بیش تری از خود نشان می دهند، لذ ا نوسانات مرکز فشار حول محور قدامی- خلفی افزایش یافته و در واقع این محور برای حفظ ثبات توسط سیستم کنترل کننده ثبات انتخاب می شود، این امر حاصل از عوامل بیومکانیکال ، طراحی سیستم بایودکس و احتمالاً عوامل آناتومیکال می باشد. علت آناتومیکال احتمالی، بیش تر بودن دامنه حرکتی دورسی-پلانتارفلکشن نسبت به اینورژن -اورژن و دخالت بیش تر عضلات قدامی - خلفی در کنترل قامت و در نتیجه ایجاد نوسانات بیش تر در این جهت بوده است، در نهایت سیستم مرکزی کنترل قامت بیش تر سعی می کند ثبات خود را در این جهت بهبود بخشد و از جهت داخلی- خارجی غافل می- شود.(باقری ۱۳۹۱)
در گردن درد غیر اختصاصی مزمن، محدودیت حرکات گردن، خستگی در افراد مبتلا به گردن درد به علت انقباض طولانی مدت عضلات ویا وضعیت غیر راحت می تواند باعث نقص در اطلاعات حس عمقی واختلال تعادل شود.( چین۲۰۱۳) انجام تمرینات ورزشی با به چالش کشیدن دستگاه های درگیر در حفظ تعادل و اعمال اضافه بار بر روی حس های درگیر در تعادل و حس عمقی باعث بهبود و تسهیل در انتقال ورودی های حسی نام برده می شوند(جلالی ۱۳۹۲)، بنابراین می توان نتیجه گرفت انجام پروتکل تمرینی در گروه تجربی توانسته است با تقویت حس عمقی وستیبولار وبینایی در بهبود کنترل قامت موثر باشد .
۵-۳-۲ بررسی تاثیر گذاری تمرینات ثبات دهنده بر میزان حس وضعیت دختران دانشجوی مبتلا به گردن درد غیراختصاصی
نتایج تحقیق بیان کرد که هشت هفته تمرینات ثبات دهنده بر کاهش خطای بازسازی گردن در دختران دانشجوی مبتلا به گردن درد غیراختصاصی تاثیر معنی داری دارد. در همین راستا ۲ فرضیه زیر مورد بررسی قرار می گیرد.
تمرینات ثبات دهنده بر میزان حس وضعیت در دانشجویان دختر مبتلا به گردن درد غیر اختصاصی تاثیر معناداری ندارد.
بین میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر حس وضعیت در دانشجویان دختر دارای گردن درد غیراختصاصی در گروه تجربی بعد از اعمال پروتکل تمرینی و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود ندارد.
نتایج حاصل از این تحقیق منتهی به رد هر ۲ فرضیه ی فوق شد و بدین ترتیب فرضیه ی تاثیر گذاری تمرین بر میزان حس وضعیت مورد تایید قرار گرفت.
تاریخچه حس، به زمان ارسطو فیلسوف یونانی بر می گردد. او اولین کسی بود که انسان را دارای پنج حس معرفی کرد. ولی بعدها آقای چارلز بل حس ششم را هم در انسان توضیح داد که همان حس وضعیت و حس حرکت اندامها است. این حس که به عنوان یک حس مفصلی شناخته می شود، فرد را از وضعیت قرارگیری وحرکت مطلع می سازد و در نهایت باعث نظم بخشیدن به انقباض عضلانی به منظور حرکت و استحکام آن می گردد. حس عمقی سالم و دقیق برای عملکرد مطلوب در فعالیت های روزمره زندگی و همین طور درفعالیت های ورزشی الزامی است. حس عمقی در ابتدا توسط شرینگتون در سال ۱۹۰۶ به عنوان نوعی باز خورد از اعضا به دستگاه عصبی مرکزی تعریف شد. حس عمقی نوع اختصاص یافته ای از حس لمسی است و شامل اجزای گوناگونی از قبیل حس وضعیت ، حس حرکت ، حس سرعت و حس اعمال نیرو می باشد. (زمانی ۱۳۸۹)
درتحقیق بینرت و همکاران (۲۰۱۳) که به تاثیر تمرینات تعادلی بر عملکرد حسی- حرکتی گردن انجام دادند به این نتیجه رسیدند که تمرینات تعادلی برای بهبود دقت خطای مفصل کارآمد هستند و در گروه کنترل کاهش معناداری را نشان داد.
همچنین گنک (۲۰۱۳) و همکاران نشان دادند که گروه آزمون که با دستکاری مفصل گردن و ماساژ همراه بود، کاهش بیشتری در خطای حس وضعیت نسبت به گروه کنترل که فقط ماساژ انجام دادند صورت گرفت و افزایش در دامنه حرکتی منجر به کاهش خطای وضعیت مفصل و بهبود حس وضعیت شد.
آرامی و همکاران(۱۳۹۰) در تحقیقی که خطای بازسازی سر و گردن بوسیله کلاه با منبع پرتو لیزری(درجه) اندازه گیری شد، به این نتیجه رسیدند که ده جلسه برنامه تحملی و حس عمقی گردن می تواند در بهبود تحمل، خطای حس عمقی و درد بیماران مبتلا به گردن درد غیراختصاصی مزمن موثر باشد. در تحقیقی چینگ و همکاران (۲۰۱۰) اعلام کردندکه بزرگسالان با گردن درد مزمن حس وضعیت ضعیف تری را با EMG نشان دادند و آن می تواند به دلیل کاهش حس عمقی باشد.
پالمگرین و همکاران(۲۰۰۹) نشان دادند که میانگین خطای حس وضعیت در گروه با گردن درد نسبت به گروه سالم بیشتر بود و نقص تعادل بیشتری در گروه گردن درد بود.
بنابراین در افراد مبتلا به گردن درد احتمالا به دنبال درد اختلال در سیستم حسی حرکتی و کاهش فعالیت عضلانی رخ می دهد. ارتباط تنگاتنگ فیزیولوژیک بین شاخص های درد وحس عمقی می- تواند توجیه کننده اختلاف معنادار در میزان حس وضعیت باشد (سعادت ۲۰۱۲). همچنین از میان تمام گیرنده های عضلانی(دوک عضلانی، دستگاه گلژی، گیرنده پاچینی و پایانه های عصبی آزاد)که در حس عمقی نقش ایفا می کنند، دوک عضلانی گیرنده اصلی در حس وضعیت مفصل محسوب می- شود(میسوایی[۳۸] ۲۰۰۸) و از آنجا که عضلات ناحیه گردن بیشترین میزان دوک عضلانی در بدن را دارا هستند، تخریب آن می تواند بر کاهش حس عمقی افراد گردن دردی تاثیر بگذارد.
همچنین درد ممکن است باعث تغییر اطلاعات حسی - پیکری درسطح نخاعی وفوق نخاعی شود. در سطح موضعی افزایش درد، باعث آزاد شدن واسطه های شیمیایی شده که در نتیجه آن آستانه گیرنده- ها پایین آمده وفعالیت خودبخودی آن ها افزایش می یابد. در درد مزمن، در نتیجه تغییراتی که در سیستم عصبی مرکزی بوجود آمده از طریق اثری که درد بر کورتکس حرکتی و زیر قشری می- گذارد، بالا بودن حساسیت گیرنده های مکانیکی ادامه می یابد. این حساسیت مزمن ممکن است برهم خوردن طولانی مدت پیام های حسی – پیکری از ناحیه گردن را به دنبال داشته باشد. (جول۲۰۰۸، پاساتور ۲۰۰۶،کالبرگ ۱۹۹۶). بنابراین تمرینات ثبات دهنده می تواند به بهبود سیستم های حس- حرکتی که جهت ثبات بدن فعالیت می کنند، کمک کند.
۵-۳-۳ بررسی تاثیر گذاری تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد در دختران دانشجوی مبتلا به گردن درد غیراختصاصی
نتایج تحقیق بیانگر تاثیر معنی دار هشت هفته تمرینات اصلاحی بر میزان درد در دانشجویان مبتلا به گردن درد غیراختصاصی است. در همین راستا ۲ فرضیه زیر مورد بررسی قرار می گیرد:
تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد در دانشجویان دختر مبتلا به گردن درد غیراختصاصی تاثیر معنی داری ندارد.
بین میزان تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد در دانشجویان دختر دارای گردن درد غیراختصاصی در گروه تجربی بعد از اعمال پروتکل تمرینی و گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود ندارد.
نتایج حاصل از این تحقیق منتهی به رد هر ۲ فرضیه ی فوق شد و بدین ترتیب فرضیه ی تاثیر گذاری تمرین بر میزان درد مورد تایید قرار گرفت.
مطالعات انجام شده نشان می دهد که حدود ۵۰ تا۶۰ درصد افراد در طول زندگی خویش به گردن درد مبتلا می شوند و هزینه های زیادی را به بخش بهداشت و درمان در جوامع صنعتی تحمیل می کند. از نظر اپیدمیولوژی اکثر بیماران گردن دردی را گروه گردن درد غیراختصاصی تشکیل می دهد. تاثیر گردن درد در کاهش فعالیت های فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی افراد در جوامع مختلف سبب شده تا درمان این ضایعه مورد توجه محققین قرار داشته باشد. در این زمینه درمان گردن درد نه صرفا بخاطر از بین بردن و کاهش درد و علایم بالینی، بلکه به منظمی و جلوگیری از عود مجدد آن اهمیت بسزایی دارد (قادری ۱۳۸۹). در بیماران مبتلا به درد گردن استراتژی کنترل عضلات تنه تغییر یافته و فعالیت عضلات عمقی مختل شده واین عضلات آتروفی می شوند وعدم درمان تغییرات ایجاد شده درعضلات سیستم عمقی منجر به بازگشت دردگردن می شود (ریچاردسون[۳۹]۱۹۹۵).
یافته های این تحقیق با نتایج تحقیقاتی سیم و همکاران(۲۰۰۹) همخوانی دارند، آنها اعلام کردندکه تمرینات ثبات دهنده گردن سبب کاهش درد و ناتوانی می شوند و طراحی این تمرینات برای بهبود ثبات ستون فقرات محبوبیتی را در درمان افراد مبتلا به گردن درد ایجاد کرد .
آشتیانی و همکاران(۱۳۹۲) در تحقیقات خود تاثیر تمرینات ثبات دهنده و ایزومتریک حداکثری بر درد، ترس از درد و حرکت و ناتوانی در بیماران گردن درد مزمن غیر اختصاصی را مورد بررسی قرار دادند. بیماران در دو گروه ۲۵تایی تمرینات ثبات دهنده و ایزومتریک حداکثری قرار گرفتند. برنامه درمانی هر دوگروه شامل ۴۸ جلسه تمرین طی هشت هفته بود. این مطالعه نشان داد که هر دو روش تمرینات ثبات دهنده و ایزومتریک حداکثری سبب کاهش درد و ناتوانی،کاهش ترس از درد و حرکت شد هرچند تمرینات ثبات دهنده به طور معنی داری از تاثیر بیشتری برخوردار بودند.
همچنین مورفی و همکاران(۲۰۰۹) در تحقیقی که همسو با تحقیق حاضر است، نشان دادند که تمرینات ورزشی و ماساژ ، باعث کاهش درد و ناتوانی در بیماران مبتلا به گردن درد غیر اختصاصی
می شود. در بیماران مبتلا به درد گردن استراتژی کنترل عضلات تنه تغییر یافته و فعالیت عضلات عمقی مختل شده واین عضلات آتروفی می شوند، عدم درمان تغییرات ایجاد شده در عضلات سیستم عمقی منجر به بازگشت دردگردن می شود (اکبری ۱۳۸۸ ). بنابراین تمرین های ثبات دهنده در بیماران با درد مزمن گردن، سبب افزایش قدرت عضلات سطحی و عمقی گردن وکاهش درد در بیماران مبتلا به گردن درد غیراختصاصی می شو ند.
۵-۴ جمع بندی
نتایج تحقیق حاضر نشان داد که هشت هفته برنامه ورزش درمانی باعث بهبود تعادل، درد و حس وضعیت گردن در دختران مبتلا به گردن درد غیراختصاصی شد. مطابق نتایج تحقیقات انجام شده افراد مبتلا به گردن درد سطوح پایین تری از تعادل را نسبت به افراد سالم دارند. در افراد مبتلا به گردن درد احتمالا به دنبال درد، اختلال در سیستم حسی- حرکتی و کاهش فعالیت عضلانی رخ می دهد. درد باعث تغییر اطلاعات حسی - پیکری درسطح نخاعی وفوق نخاعی می شود. همچنین در گردن درد غیر اختصاصی مزمن، محدودیت حرکات گردن، خستگی در افراد گردن درد به علت انقباض طولانی مدت عضلات ویا وضعیت غیر راحت می تواند باعث نقص در اطلاعات حس عمقی واختلال تعادل شود. انجام تمرینات ورزشی با به چالش کشیدن دستگاه های درگیر در حفظ تعادل و اعمال اضافه بار بر روی حس های درگیر در تعادل و حس عمقی باعث بهبود و تسهیل در انتقال ورودی های حسی نام برده می شوند. عضلات ثبات دهنده گردن در ایجاد وضعیت مناسب در سر و گردن اهمیت دارند و در صورت وجود درد این عضلات آتروفی شده و کارایی مناسب را ندارند.
۵-۵ پیشنهاد های تحقیق

پیشنهادهای برگرفته از تحقیق
-به منظور پیشگیری از ضعف تعادل و کاهش درد و تقویت عضلات گردن، تمرینات ثبات دهنده گردن برای افراد مبتلا به گردن درد غیراختصاصی توصیه می شود. این تمرینات می تواند در برنامه تمرینی روزمره آنها قرار گیرد.
-به منظور بهبود حس عمقی و حس وضعیت گردن در افراد مبتلا به گردن درد، توصیه می شود مراکز درمانی توجه ویژه ای به این نوع تمرینات داشته باشند و از آنها در برنامه خود استفاده کنند.
-پیشنهادهایی برای تحقیقات آینده
- با توجه به تفاوت های ساختاری، آناتومیکی و تعادلی موجود میان زنان و مردان پیشنهاد می شود در تحقیقی مشابه، به مقایسه تأثیر این تمرینات بر تعادل پسران مبتلا به گردن درد غیراختصاصی پرداخته شود .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:40:00 ب.ظ ]




 

 

 

 

عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها

 

 

احساس نابرابری

۵۳۴/۰

 

 

 

۴۹۲/۰
۱۰۵/۰
۰۳۷/۰-
۱۱۴/۰ـ

طرد اجتماعی
۰۳۷/ ۰-۰۰–
۶۳۹/۰
۶۶۰/۰ ـ
احساس بی­انصافی
۱۴۸/۰ ـ
ـ احساس شادمانی
مقدمه
در فصل­های گذشته، با توجه به ضرورت و اهمیت موضوع پژوهش به بررسی رابطه بین منابع مطرودساز اجتماعی و احساس شادمانی در بین زنان سرپرست خانوار تهران پرداخته شده است. به گونه اجمالی اهداف پژوهش حاضر اندازه ­گیری میزان احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار تهران و مطالعه دلایل و زمینه ­های این احساس و همچنین شناسایی منابع طرد و محرومیت اجتماعی این جمعیت و مکانیزم اثرگذاری آن بر شادمانی آنان می­باشد. بنابراین پژوهش موجود در راستای این اهداف پس از طرح مسأله برای انتخاب بهترین تئوری­ و درک مفهوم شادمانی و عوامل ایجاد کنندۀ آن از منظر خود زنان سرپرست خانوار، طی یک مرحله اکتشافی مصاحبه­ای نیمه ساختاریافته با تعدادی از این زنان انجام داده است و معنا و مفهوم متغیرها و مفاهیم را از زبان و ذهنیت خود جمعیت هدف شناسایی کرده است و سپس با روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه جهت جمع­آوری اطلاعات در مرحلۀ کمی استفاده نموده است. در نهایت بعد از جمع­آوری اطلاعات و تحلیل یافته­ ها اینک در این فصل به جمع­بندی و نتیجه ­گیری از مباحث مطرح شده پرداخته می­ شود.
مقاله - پروژه
۵-۱. نتیجه ­گیری
در این پژوهش بعد از شناسایی منابع مطرودساز اجتماعی، جهت پاسخ دادن به چگونگی و میزان تأثیر آن­ها بر احساس شادمانی جمعیت نمونه فرضیه­هایی را عنوان کردیم این مفروضات از واکاوی ادبیات نظری مربوط به شادمانی و طرد استنتاج شده ­اند که بهترین نظریه بر اساس مصاحبه­ با جمعیت نمونه جهت انجام و پیش­برد قسمت کمی شناسایی شده است. مفروضات نظری حاضر و نتایج مرحله اکتشافی پژوهش موجود متضمن یک رابطه منطقی بین منابع مطرودساز اجتماعی از طریق ایجاد طرد و محرومیت بر احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار می­باشد. برای شکل دادن به این مفروضات مدل نظری مرکب از پنج متغیر ساخته شد که شامل؛ عدم پاسخگویی مؤثر بر نیازها در ابعاد(اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی )، احساس نابرابری در ابعاد(اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی)، طرد اجتماعی در ابعاد(طرد از شبکه ­های حمایتی، طرد از ارتباط اجتماعی، طرد از مشارکت اجتماعی و شرمساری اجتماعی)، احساس بی­انصافی در ابعاد(اقتصادی و اجتماعی) و احساس شادمانی در ابعاد(خودپنداره، رضایت از زندگی، آمادگی­روانی، سرذوق بودن، زیبایی­شناختی، خودکار­آمدی و امیدواری) می­باشد. از آنجا که نظریه چلبی در مورد احساس شادمانی و هم در مورد منابع مطرودساز اجتماعی با نتایج مصاحبه های این پژوهش هم­خوانی داشت در نتیجه چارچوب پژوهش حاضر بر اساس نظریۀ چلبی انتخاب شد. در واقع چلبی از یک طرف معتقد است که رفع نیاز­های مادی، امنیتی، ارتباطی و شناختی به شادمانی می­انجامد و از طرف دیگر هم عدم پاسخگویی مؤثر به این نیازها را زمینه­ ساز احساس نابرابری(اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و معرفتی ) و در نتیجه طرد اجتماعی می­داند. بنابراین دو متغیر عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها و احساس نابرابری به عنوان مهم­ترین منابع مطرودساز اجتماعی شناخته شد که می­توانند با ساز وکار خود احساس شادمانی را تحت تأثیر خود قرار دهند. از طرفی هم در مرحله اکتشافی تحقیق حاضر استخراج مطالب نشان داد که طرد اجتماعی باعث ایجاد احساس بی انصافی در زنان سرپرست خانوار شده و از این طریق بر احساس شادمانی آن­ها تأثیر منفی گذاشته است.
بنابراین پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سؤالات بوده است که زنان سرپرست خانوار چگونه شادی و شادمانی را معنا کرده و تفسیر آن­ها از شادمانی چیست؟، دلایل و زمینه ­های شکل­ گیری شادمانی از نظر این زنان چگونه تعریف و توصیف می­ شود؟، چه عواملی می ­تواند در ایجاد احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار، نقش بازی کند؟ و منابع تأثیرگذار بر طرد و محرومیت اجتماعی این گروه از زنان، آیا از طریق و بواسطه ایجاد آن، می­توانند تغییرات شادمانی را تبیین نمایند؟
به دنبال پاسخگویی به سؤالات مذکور، ابتدا طی یک مرحله­ ای اکتشافی مصاحبه­ای نیمه­ساختاریافته با جمعیت نمونه داشته و با استخراج مقولات و مفاهیم و واکاوی ادبیات تجربی و نظری مهم­ترین عوامل تأثیرگذار بر احساس شادمانی شناسایی شد. از آنجا که نظریه چلبی بیشترین تطابق را با مفاهیم استخراج شده داشت از آن به عنوان تئوری مبتای طرح استفاده گردید. در نهایت یافته­های حاصل از بخش اکتشافی و پیمایش که حاصل بررسی تجربی مدل نظری می­باشد در سه بخش توصیفی، تجربی و تبیینی و در نهایت محدودیت و­ پیشنهادات­های حاصل از این سه بخش در ذیل بیان گردیده است:
۵-۱-۱ . دستاوردهای توصیفی
۵-۱-۱ -۱. توصیف مشخصات فردی پاسخگویان
در چارچوب اطلاعات حاصل از اجرای پیمایشی بر روی ۱۸۰ زن سرپرست خانوار تهران می­توان گزارش کرد: ۱۰ نفر(۶/۵ درصد) پاسخگویان در گروه سنی ۲۶ تا ۳۳ سال، ۴۶ نفر(۶/۲۵ درصد) ۳۴ تا ۴۱ سال، ۴۷ نفر(۱/۲۶ درصد) ۴۲ تا ۴۹ سال، ۴۴ نفر (۴/۲۴ درصد) ۵۰ تا ۵۷ سال، ۲۲ نفر (۲/۱۲ درصد) ۵۸ تا ۶۵ سال، ۱۱ نفر(۱/۶ درصد) ۶۶ تا ۷۳ سال قرار دارد. در کل میانگین سن نمونه مورد مطالعه برابر با ۴۷ سال می­باشد.
بررسی میزان تحصیلات پاسخگویان نشان می­دهد، ۱۵ نفر(۳/۸ درصد) بی­سواد، ۸ نفر(۴/۴ درصد) خواندن و نوشتن، ۲۷ نفر(۱۵درصد) ابتدایی، ۴۳ نفر(۹/۲۳ درصد) راهنمایی، ۵۸ نفر(۲/۳۲ درصد) دیپلم، ۱۶ نفر(۹/۸ درصد) کاردانی، ۱۱ نفر(۱/۶ درصد) کارشناسی و ۲ نفر(۱/۱ درصد) هم کارشناسی­ارشد به بالا می­باشند. در نتیجه پایین­ترین میزان تحصیلات نمونه مورد مطالعه، کارشناسی­ارشد به بالا و بالاترین آن دیپلم می­باشد. در واقع سطح تحصیلات ۶/۵۱ از این زنان زیر دیپلم است و تنها ۱/۱۶ درصد آن­ها تحصیلات دانشگاهی داشتند.
بررسی وضعیت فعالیت پاسخگویان نشان داد که ۱۰۶ نفر (۹/۵۸ درصد) شاغل،۴۲ نفر(۳/۲۳ درصد) خانه­دار،۲۴ نفر(۳/۱۳ درصد ) بی­کار و ۸ نفر(۴/۴ درصد) ازکارافتاده می­باشند.
بررسی وضعیت اشتغال پاسخگویان نشان داد که ۶۰ درصد این جمعیت شاغل و ۴۰ درصد غیرشاغل می­باشند و وضعیت اشتغال شاغلین با توجه به جمعیت کل نمونه ۸ نفر( ۴/۴ درصد)رسمی، ۱۴ نفر( ۸/۷ درصد) قراردادی، ۳ نفر(۷/۱ درصد) پیمانی، ۸ نفر(۴/۴ درصد) پاره­وقت، ۳۶ نفر(۲۰ درصد) روزمزد، ۲۱ نفر(۷/۱۱ درصد ) اشتغال خانگی، ۱۳ نفر (۲/۷ درصد) ساعتی می­باشد و ۵ نفر( ۸/۲ درصد) (کار فصلی) هم در گزینه­ای غیر از این موارد قرار داشتند. همچنین وضعیت اشتغال پاسخگویان با توجه به جمعیت شاغلین ۴/۷ درصد رسمی، ۱۳ درصد قراردادی، ۸/۲ درصد پیمانی، ۴/۷ درصد پاره­وقت، ۳/۳۳ درصد روزمزد، ۴/۱۹ درصد اشتغال خانگی، ۱۲ درصد ساعتی می­باشد و ۶/۴ درصد(کار فصلی) در گزینه­ای غیر از این موارد قرار داشت. همان­طور که مشاهده می­ شود وضعیت اشتغال روزمزد بیشترین تعداد و پیمانی کمترین آن را به خود اختصاص داده است.
بررسی نوع اشتغال پاسخگویان نشان داد که نوع اشتغال شاغلین با توجه به جمعیت کل نمونه۲۰ نفر (۱/۱۱ درصد) در دستگاه دولتی، ۳۲ نفر(۸/۱۷ درصد) در بخش خصوصی، ۳۹ نفر(۷/۲۱ درصد) خوداشتغال و ۱۷ نفر( ۴/۹ درصد) (کارگران روزمزد و دسفروش) در گزینه­ای غیر از این موارد قرار داشتند. همچنین نوع اشتغال پاسخگویان با توجه به جمعیت شاغلین ۵/۱۸ درصد در دستگاه دولتی، ۶/۲۹ درصد در بخش خصوصی، ۱/۳۶ درصد خوداشتغال و ۷/۱۵ درصد(کارگران روزمزد و دسفروش) در گزینه­ای غیر از این موارد قرار داشت. همان­طور که مشاهده می­ شود بیشترین نوع اشتغال پاسخگویان خوداشتغال می­باشد.
نوع اشتغال پاسخگویان به گونه ­ای بود که همگی در مشاغل رتبه پایین قرار داشتند با توجه به داده ­های جمع­آوری شده و تقربیاً طبق نظر خود پاسخگویان، مشاغل آن­ها در ۵ رتبه شغلی دسته­بندی شد. بنابراین بررسی عنوان شغل پاسخگویان نشان داد که رتبه­ی شغلی شاغلین نسبت به کل نمونه ۱۱ نفر (۱/۶ درصد) مشاغل رتبه ۱، ۲۶ نفر (۴/۱۴ درصد) مشاغل رتبه ۲، ۲۲ نفر(۲/۱۲ درصد) مشاغل رتبه ۳، ۲۷ نفر (۱۵ درصد) مشاغل رتبه ۴، ۲۲ نفر (۲/۱۲ درصد) در مشاغل رتبه ۵ می­باشد و همچنین نسبت رتبه­ی شغلی شاغلین نسبت به جمعیت شاغل، ۲/۱۰ درصد مشاغل رتبه ۱، ۱/۲۴ درصد مشاغل رتبه۲، ۴/۲۰ درصد مشاغل رتبه ۳، ۲۵ درصد مشاغل رتبه ۴ و ۴/۲۰ درصد هم در مشاغل رتبه ۵ می­باشد. در نتیجه می­توان گفت که مشاغل رتبه ۴ و ۲ بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده است.
بررسی میزان درآمد پاسخگویان نشان دهنده آن بود که ۱۰۷ نفر( ۴/۵۹ درصد) درآمد پایین (۱۰۰۰۰۰ تا ۷۵۰۰۰۰ تومان) ۵۹ نفر( ۸/۳۲ درصد) درآمد متوسط(۷۶۰۰۰۰ تا ۱۴۰۰۰۰۰ تومان) و ۱۴ نفر( ۸/۷ درصد) درآمد بالایی (۴۱۰۰۰۰ تومان به بالا) داشتند. همان­طور که مشاهده می­ شود بیشترین درآمد پاسخگویان بین (۱۰۰۰۰۰ تا ۷۵۰۰۰۰ تومان)، یعنی در دسته با درآمد کم قرار دارند. همچنین میانگین میزان درآمد پاسخگویان ۶۸۰۰۰۰ تومان می­باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:38:00 ب.ظ ]




حسن تعبیر عبارت است از جایگزینی یک واژه فاقد دلالت آشکار به وجه ناپسند موضوع با واژه ای است که دارای معنای ضمنی توهین آمیز است. این واژه جایگزین حتی می تواند یک اسم بی مسمای مثبت باشد.
از نگاه فرهنگ نگاران نیز گوینده می کوشد با چشم پوشی از الفاظ ممنوع و صریح، ناراحتی مخاطب را از طرح یک موضوع مضطرب کننده بوسیله واژه ای مودبانه تر و مبهم تر از بین ببرد. (پاتریج[۳۸]، ۶:۱۹۷۴). پیداست ارائه این نوع تعریف، کاربرد غیر لفظی[۳۹] این عبارات را تنها محدود به نزاکت شنونده محور[۴۰] می کند و از نیاز گوینده برای حفظ وجهه اش چشم پوشی می کند. از دهه ۸۰ میلادی به بعد محققین دریافتند که فروکاهی حسن تعبیرات به «جایگزین های واژگانیِ صرف»، نادیده انگاشتن عوامل کاربرد شناختی پیچیده ای است که بر استفاده از این عبارات اثر فراوان می گذارند. در مطالعات بعدی هم جنبه های معنایی و هم عوامل کاربرد شناختی و بافتی حاکم بر تغییرات حسن تعبیرات مورد توجه قرار گرفت. در مطالعات جدید، نظیر آلن و بریج(۱۹۹۱، الف۲۰۰۶) حسن تعبیر راهکاری کاربرد شناختی است که هم گوینده محور و هم شنونده محور است. به عبارت بهتر، حسن تعبیر یک ساز و کار حافظ وجهه است که همکاری را در گفتمان مورد تاکید قرار می دهد. با این تعریف جدید، حسن تعبیر صورتی از رفتار زبانی است که تحت حاکمیت قواعد نزاکتی و ملاحظات وجهه قرار دارد. (فرناندز[۴۱]، ب ۲۰۰۶). برای اثبات نقش برجسته تر «وجهه گوینده» در استفاده از حسن تعبیر نسبت به «وجهه مخاطب»، مک گلون و باچلر[۴۲] (۲۰۰۳) در یک آزمایش تجربی تاثیر وجهه گوینده محور و شنونده محور را بر کاربرد حسن تعبیرات مورد بررسی قرار دادند. در این آزمایش، زمانی که اشخاص می دانستند که هویتشان برای مخاطب نامه الکترونیکی فاش شده، برای توصیف موضوعات ناپسند از حسن تعبیرات بیشتری استفاده می کردند. این بررسی نشان داد که افراد تمایل دارند که به منظور خودبازنمایی[۴۳] و حفاظت از وجهه خود از حسن تعبیرات استفاده کنند و وجهه خواهی[۴۴] مخاطب در اولویت بعدی قرار دارد. با توجه به توضیحات ارائه شده، طرفین ارتباط دو انگیزه احتمالی برای اشاره به یک موضوع ناخوشایند به صورت حسن تعبیری دارند:
پایان نامه - مقاله - پروژه
الف) به حداقل رساندن تهدیدعلیه وجهه مخاطب
ب) به حداقل رساندن تهدید علیه وجهه خود
اشاره به یک موضوع ناخوشایند و تابو تهدیدی برای وجهه ایجابی فرد[۴۵] است، بدین صورت که گوینده با طرح موضوعات ناپسند و غیر اخلاقی به صورت بالقوه نشان می دهد که به احساسات، ارزش ها و عقاید شخص اهمیت نمی دهد. (براون و لوینسون[۴۶]، ۱۹۸۷: ۶۷-۶۶). بی تردید حسن تعبیر به عنوان راهبردی مهم برای
«غیر مستقیم بودن»، نقش اساسی در کنترل وجهه[۴۷] ایفا می کند. بنابراین حسن تعبیرات از منظر کاربرد شناختی، راهبردی احتیاط آمیز برای جلوگیری از تهدید وجهه ایجابی گوینده و شنونده محسوب می شود. زیرا با طرح یک موضوع ناپسند، شنونده گفته های گوینده را توهین به خود قلمداد می کند از این رو وجهه ایجابی وی تهدید می شود، از سوی دیگر وجهه گوینده نیز به سبب تبعات منفی کلمات ناپسند تهدید می شود و بدین صورت راهبردهای احتیاط آمیز برای کنترل وجهه پدید می آیند. از میان پژوهش های صورت گرفته بر روی حسن تعبیرات با رویکرد کاربرد شناختی، آلن و بریج (ب ۲۰۰۶، الف ۲۰۰۶، ۱۹۹۱) براین جنبه از حسن تعبیرات تاکید ویژه ای داشته اند. از آن جا که نظریات ایشان چهارچوب نظری تحقیق حاضر را تشکیل می دهند، لذا مفاهیم و آرا این دو را به تفصیل بیان می کنیم. ویژگی برجسته مطالعه آلن و بریج توصیف حسن تعبیر بر حسب تاثیرات وجهه[۴۸] و به عنوان پدیده ای است که با «سبک»[۴۹] و «نزاکت»[۵۰] پیوند نزدیک دارد. از این نظرگاه، حسن تعبیر اساساً پدیده ای کاربرد شناختی است که به آن در قالبی گفتمانی نگریسته می شود و در معرض قراردادهای اجتماعی بافت کاربرد شناختی قرار دارد. این بافت طرفین یک تعامل زبانی را در حصار خود دارد.
۲-۳-۲- نزاکت و بی نزاکتی[۵۱]
بحث پیرامون تابو و منع زبانی به صورت خودکار پای نزاکت و بی نزاکتی و نیز تعامل این دو با حسن تعبیرات، سوء تعبیرات[۵۲] و عبارات صریح[۵۳] را به میان می کشد. برای پرداختن به موضوع کاربست الفاظ مودبانه جهت صحبت پیرامون موضوعات غیر مودبانه نیاز به وضع قواعد بنیادی در باب نزاکت است. «رفتار مودبانه» در بین جوامع مختلف صور گوناگون و متغیری را شامل می شود و از آن جا که نزاکت می تواند از هر فرد به فرد متفاوت باشد لذا رفتار مودبانه تغییراتی بی حد و مرز می یابد. رفتارهایی که در قرن گذشته مودبانه به شمار
می آمده اکنون متکلفانه و خشک به نظر می رسد و بسا قوانین رایج در جامعه امروز نیز برای آیندگان توهین آمیز و برخلاف شئونات انسانی در نظر آید. نزاکت به جایگاه اجتماعی[۵۴] بستگی دارد. تلقی « رفتار خوب» از یک تعامل زبانی به عواملی چون ارتباط بین گوینده و شنونده (یا مخاطبین)، موضوع گفتگو، بافت[۵۵]، مجرای ارتباطی (گفتار یا نوشتار) وابسته است. به عبارت دیگر نزاکت با بافت، زمان و مکان پیوند دارد. «رفتار مودبانه دست کم توهین آمیز نیست و مورد خوشایند مخاطب واقع می شود. رفتار توهین آمیز نیز «بی ادبانه» به حساب می آید. باید توجه داشت که بی نزاکتی تعریف شفاف تری نسبت به نزاکت دارد. پس رفتار و زبانی را مودبانه می نامیم که غیر توهین آمیز نباشند» (آلن و بریج، الف۲۰۰۶: ۳۱).
همانطور که پیش تر اشاره کردیم آلن و بریج حسن تعبیرات و سوء تعبیرات را بر مبنای تاثیرات وجهه و عمل وجهه[۵۶] تعریف می کنند و نحوه ارتباط این تاثیرات را با نزاکت و قراردادهای رفتار زبانی مطلوب می سنجند. تعامل اجتماعی عموماً در جهت حفظ وجهه است و زبانمندان مطابق یک توافق ضمنی به وجهه خواستهای یکدیگر اهمیت می دهند. عمل وجهه امری ظریف و پیچیده است که به میزان زیادی تیزبینی و توجه نیاز دارد، تا آن جا که این ملاحظات دو جانبه (بین گوینده و شنونده) گاهاً سبب اختلاط وجهه خواستها می گردد زیرا حفاظت از وجهه دیگری می تواند منجر به از دست دادن وجهه گوینده شود و بالعکس دفاع از وجهه خود
می تواند سبب تهدید وجهه مخاطب شود. به همین جهت و برای نیل به اثرات وجهه ای مطلوب، زبانمندان عبارات زبانی را با دقت و ظرافت خاصی برمی گزینند و در این میان آهنگ کلام، کیفیت صحبت، اشاره های اندامی نقش موثری ایفا می کنند. توهین به وجهه معمولاً سوء تعبیرانه[۵۷] تلقی می شود از این رو برای جلوگیری از اهانت به وجهه مخاطب و یا دست کم تعدیل و تخفیف اهانت، حسن تعبیر بکار گرفته می شود. به طور کلی هر چه احتمال تهدید وجهه بیشتر باشد، ادب بیشتری نشان داده می شود و میزان حضور حسن تعبیرات نیز افزایش
می یابد. پس بیهوده نیست که تاثیر حسن تعبیرات را در «برقراری نظم اجتماعی» مهم و اساسی به حساب می آورند.
۲-۳-۳- حسن تعبیرات، سوءتعبیرات و عبارات صریح
برای درک بهتر آراء و نظریات آلن و بریج در خصوص حسن تعبیرات، لازم است مفاهیمی را شرح دهیم که در جریان تحقیق کثرت وقوع می یابند. سوء تعبیر، عبارت صریح، ترادف گونه ور[۵۸]، ارزش نزاکتی[۵۹] و معیار نزاکت طبقه متوسط[۶۰] از جمله مفاهیمی هستند که با مبحث حسن تعبیر شناسی و الفاظ ممنوع ارتباط و پیوستگی عمده دارند. پیش نیاز درک این مفاهیم، آگاهی نسبت به ملزومات خلق عبارات حسن تعبیری یعنی دشواژه هاست؛ واژه ها و عباراتی که به سبب دلالت بر حوزه های ممنوع، در فرهنگ دچار محدودیت و یا منع کاربرد شده اند. انسان ها نیز به طور طبیعی به سبب زیست در فرهنگ خود، منع[۶۱] آگاهانه زبان موهن و نامناسب را می آموزند، پس گام نخست حفظ حریم های ترسیم شده در فرهنگ از طریق عدم استفاده از زبان مبین مفاهیم قدغن است. هر چند، علی رغم محدودیت های وضع شده، آدمیان در بعضی شرایط ناگزیرند که مفاهیم «مقبولیت نیافته اجتماعی» را نیز در گفتگوی خود بگنجانند. ابزار طرح موضوعات ناپسند به شیوه مقبول را «صافی حسن تعبیر» در اختیار زبانمندان قرار می دهد تا بدان وسیله هم نیت ارتباطی گوینده محقق شود و هم اخلاق زبانی در جریان تعامل ملحوظ شود. دامنه حضور حسن تعبیر را میزان حساسیت موضوع گفتگو، احتمال کاربرد سوء تعبیرات و کلاً عوامل بافتی تعیین می کنند. سوء تعبیر متضاد حسن تعبیر است و به طور کلی تابو است. سوء تعبیرات نیز به مانند حسن تعبیرات گاهاً از ترس و اشمئزاز و حتی از تحقیر و تنفر سرچشمه می گیرند. (آلن و بریج، الف۲۰۰۶: ۳۱). از دیگر تشابهات کاربردی حسن تعبیر و سوء تعبیر می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- هر دو با سبک سخن در تعامل هستند و بالقوه می توانند عدم توازن سبکی[۶۲] بوجود بیاورند.
۲- کاربرد هر دو در گفتار تعمدی است؛ هر چند که از هر دوی این نوع عبارات می توان به صورت سهوی استفاده کرد. مثلاً بکارگیری زبان فنی[۶۳]، به صورت سهوی برای مخاطبین ناآشنا با آن ، سوء تعبیری قلمداد
می شود. البته این نوع زبان می تواند تعمداً هم بکار رود. الفاظ سوء تعبیری به خاطر ماهیت توهین آمیزشان جلب توجه می کنند ولی در مورد حسن تعبیراتی که سهوا بکار میروند این گونه توجه و برجستگی وجود ندارد. پس گوینده برای گفتگو پیرامون افراد و اشیایی که او را به خشم می آورند و مایه آزار او هستند و یا برای ابراز مخالفت و تحقیر آنان به سوء تعبیرات متوسل می شود. می توان استفاده سوء تعبیرانه از زبان را در انتقادهای احزاب سیاسی از رقبایشان، عقاید فمینیست ها پیرامون مردان و بیزاری مردان از رفتارهای زنانه جست. عبارات سوء تعبیری شامل دشنام، افترا، لقب دهی[۶۴] و هر گونه عبارت توهین آمیزی است که برای اهانت و مخالفت با دیگری به زبان می آید. به سخن فنی تر:
سوء تعبیر عبارتی است که در رابطه با مدلول، مخاطب یا هر دو معنای ضمنی منفی دارد.
(آلن و بریج، ۱۹۹۱: ۲۶)
پس هر گونه بکارگیری زبان خواه با استفاده دشواژه ها یا بدون آنها که در مخاطب حس اهانت پدید آورد و تداعی گر معانی ضمنی منفی باشد استفاده سوء تعبیرانه از زبان نام می گیرد. دشنام واژه هایی نیز که فرد صرفاً برای تخلیه خشم خود بکار می برد و مخاطب خاصی را منظور ندارد، همچنین در زمره این عبارات قرار
می گیرند.
با توجه به ملاحظات فوق، از آنجا که رفتار بی ادبانه، توهین آمیز به حساب می آید پس سوء تعبیری است. بار دیگر باید به این نکته اشاره کرد که تمایز میان زبان سوء تعبیری و غیر سوء تعبیری[۶۵] را بافت کاربردی تعیین
می کند. به عنوان مثال کاربرد واژه «انگل» در محیط ها و مباحث پزشکی غیر سوء تعبیری است، ولی اطلاق این واژه به فرد یا صحبت از آن در غالب وضعیت ها موهن و سوء تعبیری است:
۱- این طور که آزمایش نشون میده، انگل دارین. (معمولاً غیر سوء تعبیری)
۲- انگل داری مزاحم میشی؟ دیگه تماس نگیر. (غالباً سوء تعبیری)
با تشریح مفهوم سوء تعبیر، اکنون تقابل آن را با حسن تعبیر و عبارت صریح بررسی می کنیم. مطابق آلن و بریج(۳:۱۹۹۱):
حسن تعبیر، کاربرد عبارت خوشایند و غیر موهن بجای عبارتی است که ممکن است سبب توهین یا القاء کننده مفهومی ناپسند به شنونده باشد؛ عنصری باز دارنده که گوینده از آن به عنوان سپری حفاظتی در برابر خشم یا مخالفت نیروهای زمینی یا ماورایی استفاده می کند.
عبارت خنثی یا صریح نیز از نظر آنان:
به واژه ها و عبارات زبانی اطلاق می شود که الزاماً نه حسن تعبیر بوده و نه برخورنده و توهین آمیز (سوء تعبیری) باشند (آلن و بریج، الف ۲۰۰۶: ۳۲).
وجه مشترک حسن تعبیر و عبارت صریح در این است که هر دو از خود سانسوری آگاهانه یا ناآگاهانه فرد ناشی می شوند. این عبارات گوینده را از مضطرب شدن مصون داشته و همزمان وی را از معذب کردن و اهانت به شنونده یا شخص ثالث باز می دارند. این نوع تعریف از مفهوم حسن تعبیر و سوءتعبیر با عمل وجهه و رعایت نزاکت از سوی گوینده ملازم می شود. جدای از نقش ارتباطی واحدی که این دو عبارت ایفا می کنند، می توان به وجوه افتراق آن ها نیز اشاره داشت. آلن و بریج( الف ۲۰۰۶: ۳۴)تفاوت این دو را بصورت زیر بیان می کنند:
الف) یک عبارت صریح معمولاً نسبت به حسن تعبیر متناظرش رسمی تر و صریح تر است. (تحت الفظی تر).
ب) یک حسن تعبیر معمولاً نسبت به عبارت صریح متناظر خود عامیانه تر و مجازی تر است (غیر مستقیم تر و مبهم تر). .به عنوان مثال «ادرار » در قیاس با «شماره ۲» لفظی صریح محسوب میشود.و یا عبارت «فرزندان حاصل از ارتباط نامشروع« در قیاس با «یادگار پدر» که حسن تعبیری است،رسمی تر و صریح تر در نظر می آید.
آلن و بریج، مجموع عبارات حسن تعبیر، صریح و سوء تعبیری را عبارات نزاکتی[۶۶] نام نهاده اند. (همان منبع: ۳۴)
نحوه ارتباط دسته های سه گانه فوق را می توان در شکل۲-۱ ملاحظه کرد:
شکل ۲-۱٫ برگرفته از آلن و بریج( الف ۲۰۰۶: ۳۴)
عبارات نزاکتی از جهت تعاملی که با سبک برقرار می کنند مترادف های گونه ور[۶۷] نامیده می شوند. یعنی واژه هایی که با داشتن معنای دلالتی (تحت الفظی) یکسان دربافت های مختلف و ناهمسان بکار می روند، زیرا هر یک دارای معنای ضمنی مختلف هستند و به عنوان نشانگرهای سبکی[۶۸] عمل می کنند. (آلن و بریج، ب ۲۰۰۶: ۱۲). مثلا الفاظ «عرق سگی»،«مشروبات الکلی» و «آبکی جات» علی رغم اشاره به مفهومی یکسان دارای معانی ضمنی متفاوتی هستند.
داشتن معنای دلالتی یکسان بدین معناست که انکار مدلول یک واژه به معنای انکار مدلول تمامی مترادف های متغیر است، با این حال هیچ یک از این واژه ها را نمی توان به جای دیگری بکار برد مگر آنکه گوینده قصد تغییر سبک گفتگو را داشته باشد.
۲-۳-۴- ارزش نزاکتی[۶۹] عبارات و واژه های زبان
هیچ یک از عبارات و واژه ها را نمی توان به صورت فهرست وار و مشخص در دسته های سه گانه حسن تعبیر، صریح و سوء تعبیر گنجاند، حسن تعبیر و سوء تعبیر بودن ویژگی ذاتی واژه ها نیست و تنها نحوه کاربرد واژه ها در بافت است که تعیین کننده ارزش نزاکتی آنهاست. آنچه حسن تعبیر و سوء تعبیر یا صریح بودن یک واژه یا عبارت را معین می کند مجموعه ای از نگرش ها و قراردادهای اجتماعی است که ممکن است در میان فرد فرد اعضای جامعه متغیر و گوناگون باشد؛ از این رو رسیدن به قضاوتی واحد در مورد ارزش نزاکتی واژه ها در بین اعضای یک جامعه و حتی در بین اشخاص با زمینه فکری مشابه نیز ناممکن به نظر می رسد. (آلن و بریج،۱۹۹۱: ۲۳۱) آن چه برای یک فرد غیر قابل بیان، مستهجن و خلاف نزاکت به نظر می آید، ممکن است در نظر دیگری واژه ای معمول و غیر سوء تعبیری باشد. ویژگی های اجتماعی اشخاص نظیر سن، جنسیت، جایگاه اجتماعی، تحصیلات و غیره، نحوه واژه گزینی و اشاره به موضوعات ناپسند را در موقعیت های مختلف تعیین میکنند.بطور نمونه احتمال استفاده یک خانم تحصیل کرده از واژه سوءتعبیری «دیوث» در مقایسه با یک مرد بزهکار بسیار کمتر بنظر میرسد.
۲- ۳-۵- معیار نزاکت طبقه متوسط
گرچه آلن و بریج به این نکته اذعان دارند که ارزش نزاکتی واژه ها منوط به بافتی است که در آن تحقق
می یابند، ولی در عین حال معتقدند که رویکرد مردم عادی نسبت به واژه ها به این نحو نیست. به عنوان مثال دشواژه های تک هجایی فارغ از بافت کاربردی برای عموم مردم سوء تعبیر محسوب می شوند و یا به واژه ای چون «اندامهای تولید مثل» دیدی حسن تعبیر گونه دارند. مطابق نظر آنان، در این حالت آن چه که به نظر می رسد تعیین کننده تعبیر مردم از واژه ها باشد، معیار نزاکت طبقه متوسط است. (الف ۲۰۰۶: ۳۶). یعنی تعیین ارزش نزاکتی واژه ها بدون اشاره به بافت کاربردی آن ناشی از عمل معیار نزاکت طبقه متوسط است. مفهوم این معیار بدین صورت است که:
برای حفظ آداب نزاکت حین گفتگو با فردی از جنس مخالف، در شرایط رسمی و از محیط طبقه متوسط جامعه انتظار می رود که شخص بجای عبارات ناپسند از حسن تعبیرات یا عبارات صریح و خنثی استفاده کند. کاربرد عبارات ناپسند سوء تعبیری و در نتیجه رفتار غیر مودبانه تلقی می شود. (همان منبع: ۳۶)
عبارت «گفتگو با فردی از جنس مخالف» در تعریف فوق به معنای عدم کاربرد این معیار در میان اعضای یک جنس نیست بلکه تصریح این نکته است که تبادلات زبانی با جنس مخالف حاکی از متحمل ترین پیش فرض برای MCPC (معیار نزاکت طبقه متوسط) است. فرضاً مطابق این معیار عبارت «یه لحظه منو ببخشید» حسن تعبیر و پسندیده است و بر عبارت «جیش دارم» ارجحیت دارد زیرا عبارت دومی برای طرح در جمع ناپسندیده تلقی می شود. گفتنی است، فرهنگ های لغت از این معیار برای تعیین ارزش نزاکتی واژه ها بهره می برند. به نظر
می رسد که تعیین ارزش نزاکتی واژه ها با بکارگیری معیار نزاکت طبقه متوسط تنها موقوف به عباراتی است که برجستگی و شفافیت معنایی دارند وگرنه در مورد واژه های دارای ابهام معنایی، این معیار بدرستی عمل
نمی کند. دشواژه های تک هجایی و حسن تعبیراتی که در اثر فرایند واژگانی شدن ابهام خود را از دست داده و برجستگی تا بویی پیدا کرده اند را می توان بی نیاز به بافت کاربردی، بر مبنای این معیار ارزشگذاری نزاکتی نمود. حال معیار فوق این سوال را بوجود می آورد که طبقه متوسط چیست و چگونه تعیین می شود؟ به عقیده آلن و بریج(همان منبع:۳۵):
این مفهوم دو طبقه را از جرگه خود خارج می سازد: از یکسو قشر مرفه و متنفذ جامعه را که عرف رایج و پذیرفته شده از سوی قاطبه مردم را نادیده می گیرد و از سوی دیگر قشر فقیر، بی سواد و محروم جامعه که به دلیل ناآگاهی و یا عدم استطاعت مالی قادر به درک حسن و قبح قوانین متعارف اجتماعی نیستند.
این معیار به اهانت علیه قواعد خوش رفتاری و گفتار پسندیده حساس است، یعنی آن دسته از رفتارها و کلامی که نقض قواعد نزاکت محسوب شده و برخلاف هنجارهای اجتماعی عمل می کنند. بنابراین رفتاری که به این معیار اهانت کند، رفتار مستهجن و زبانی که این معیار را نادیده بگیرد زبان مستهجن[۷۰] به شمار می آید(همان منبع: ۳۷). افراد بزهکار و عوام بر این اساس و به سبب نادیده گرفتن این معیار و چهارچوب های آن از زبانی مستهجن برخوردارند. آداب نزاکت ایجاب می کند که فرد به هنگام خطاب دیگران، این معیار را به صورت خودکار مفروض بدارد. باید توجه داشت زمانی که حسن تعبیرات برای احترام یا پرهیز از مواجهه با ارواح، خدایان و یا سایر موجودات متافیزیکی بکار می روند معیار نزاکت طبقه متوسط به کار نمی آید (همان منبع: ۳۸). .برای فهم بهتر نحوه دسته بندی عبارات نزاکتی بر حسب معیار نزاکت طبقه متوسط می توان به بحث کالپپر[۷۱](۱۹۹۶) پیرامون بی نزاکتی ذاتی برخی کنش های زبانی استناد نمود. وی عنوان میکند که مفهوم بی نزاکتی ذاتی فارغ از بافت تنها در مورد تعداد قلیلی از کنش ها مصداق دارد،آنهم کنش هایی که نشان میدهند فرد در حال انجام یک فعالیت ضد اجتماعی است، نظیر انگشت کردن در بینی که ذاتا غیر مودبانه است. وی به اظهارات لیچ(۱۹۸۳) در مورد نزاکت نسبی[۷۲] و نزاکت مطلق[۷۳] برخی کنش ها استناد می کند. .به عقیده لیچ نزاکت نسبی به نزاکت کنش در یک بافت معین دلالت میکند، در حالی که نزاکت مطلق به نزاکت کنش هایی اشاره دارد که مستقل از بافت هستند.بنابر استدلال لیچ برخی از کنش ها مانند آروغ زدن ذاتا غیر مودبانه وکنش هایی مانند پیشنهاد دادن ذاتا مودبانه محسوب می شوند. .به همین صورت براون و لوینسون (۱۹۸۷: ۶۶-۶۵) در چهار چوب یک الگوی نزاکتی وجهه محور عنوان می کنند که کنش هایی نظیر بکارگیری الفاظ توهین آمیز و تابو به صورت ذاتی و فارغ از بافت کاربردی وجهه مثبت شنونده را تهدید می کنند. حال چگونه می توان استدلالهای فوق در مورد
بی نزاکتی ذاتی بعضی از کنش های زبانی را به معیار نزاکت طبقه متوسط پیوند داد؟ برای پاسخ به این سوال باید تعامل سه بافت تاریخی،فرهنگی و موقعیتی را در تعیین مقبولیت و ممنوعیت الفاظ و عبارات زبانی در نظر گرفت. این سه بافت را می توان دوایر متحد المرکزی در نظر گرفت که بافت تاریخی دایره بیرونی،بافت موقعیتی در مرکز و بافت فرهنگی دایره ما بین این دو را تشکیل میدهد. در سراسر تاریخ یک فرهنگ مرز بین مقبولیت و ممنوعیت واژه ها متغیر و بی ثبات است. عبارات یا مفاهیمی که در یک مقطع زمانی پذیرفته شده و مطابق با هنجارها تلقی شوند در دوره دیگر ممکن است تابو تلقی شوند. بنابر این اهمیت بافت تاریخی، تعیین مکان تابوها به عنوان مقبول یا ممنوع در گذر زمان است. با تغییر در نگرش مردم هنجارهای فرهنگی نیز در گذر زمان دستخوش دگرگونی می شوند. بافت تاریخی عاملی است که چرخه عبارات نزاکتی را پدید می آورد. این بافت حوزه های تابو و یا میزان تابوی یک حوزه یا مفهوم را دگرگون می کند. اما در یک دوره زمانی معین بافت فرهنگی تعیین کننده مکان مدلول تابو در پیوستار مقبول- ممنوع است و بافت موقعیتی نیز میزان مقبولیت یا ممنوعیت کاربرد یک صورت زبانی را در یک بافت معین تعیین می کند. معیار نزاکت طبقه متوسط تنها بافت فرهنگی را برای تعیین ارزش نزاکتی واژه ها در نظر می گیرد و بافت موقعیتی را علی رغم اهمیت غیر قابل انکار آن نادیده می گیرد. باید توجه داشت که تمامی بکارگیرندگان زبان از نوع و میزان تابوهای موجود در فرهنگ و زبان خود در یک مقطع زمانی معین اطلاع کامل دارند. یقینا هیچ فردی(از هر گروه یا طبقه اجتماعی) نسبت به تابو بودن دشواژه های تک هجایی تردیدی ندارد ولی با این حال برای مقاصد مختلف ارتباطی از این الفاظ استفاده می کند. این امر نشان میدهد که تابوی واژه حتی زمانی که برای شوخی و بیان صمیمیت بکار می رود از میان نمی رود بلکه تنها تابو غیر عملیاتی و یا به عبارت بهتر نادیده گرفته می شود.
نگرش عام نسبت به واژه ها را بنابر این می توان ناشی از اطلاع فرد از بافت فرهنگی دانست. طبقه بزهکار و فرودست جامعه نیز که از دشواژه ها به کرات استفاده می کنند، خود در مواجهه با صحنه ای که دیگران در ملا عام از الفاظ تابو استفاده می کنند احساس شرم می کنند و بکار گیرندگان آنهارا بی نزاکت تلقی می کنند. بنابر این معیار نزاکت طبقه متوسط و داشتن نگرش عام نسبت به واژه ها تعارضی با وابستگی بافتی آنها و تعبیر معنایشان ندارد. آنچه که باید همواره مد نظر داشت این است که تنها واژه های که از شفافیت معنایی برخوردارند (یعنی آنقدر معنای ضمنی مثبت یا
منفی دارند که تعیین ارزش نزاکتی شان فارغ از بافت امکان پذیر است) را می توان با این معیار دسته بندی نزاکتی نمود.بر مبنای این معیار،واژه kun ⁄ ⁄ برای هر فارسی زبان واژه ای توهین آمیز است ولی لفظی مانند «دیفرانسیل» تنها در یک بافت موقعیتی معین می تواند تعبیری مشخص داشته باشد و رمز گشایی شود،مخصوصا عبارات استعاری نو و عبارات مجازی که به تازگی وضع شده و دارای ابهام هستند.همه کاربران زبان نسبت به دشواژه بودن الفاظی که بکار میگیرند واقف هستند. این امر همانطور که گفتیم از بافت فرهنگی جامعه نشئت میگیرد. با استناد به استدلالهای کالپپر(۱۹۹۶) و براون و لوینسون(۱۹۸۷) می توان عنوان کرد که تنها الفاظ قلیلی مانند دشواژه های تک هجایی و برخی از واژه های دارای معنای ضمنی بسیار مثبت ذاتا سوءتعبیری یا حسن تعبیری هستند. قدرت مانور در مرزهای مقبولیت و ممنوعیت زبانی بدون آگاهی از نحوه تعامل بافت های سه گانه امکان پذیر نیست. لذا بکارگیری حسن تعبیرات یعنی نحوه گفتگو درباره ممنوعیات به نحوی که تعارضی با

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:36:00 ب.ظ ]




هر چند که عده ای از کارشناسان شهرسازی و معماری بافت و مرمت معتقد به حفظ بافت موجود شهرها هستند ، ولی از این شبکه ها نمی توان تأسیسات شهری را به بافت رساند و امکان نوسازی و بهسازی آنها بسیار محدود است . بنابراین ساکنان آنها بتدریج بافت را تخلیه می کنند و این بناها را به اقشار فقیری که توان سکونت در مکان بهتری را ندارند واگذار می کنند . ولی در معابری که عرض بیش از ۴ متر دارند و ماشین رو هستند نوسازی جریان می یابد و بافت رونق و حیات خود را از دست نمی دهد .
پایان نامه
۱-۷-۷ سازمان فضایی شهرقدیم
سازمان فضایی بافتهای کهن شهری مرکب از حوزه های ساختاری مختلفی است که در ترکیب کلی خود سازمان فضایی شهر را در دوره تاریخی مشخصی بوجود آورده اند. در بافت قدیم شهر این حوزه ها مرکب از بازار ـ مرکز اصلی شهر (ارگ حکومتی، مسجد جامع و …) ـ مراکز محلات و فضاهای عمده شهری و نیز حوزه های پوششی (محلات) می باشند.
شهر قدیم کرمانشاه از نظر فضایی چنین قابل توصیف است: مرکز اصلی شهر یعنی مجموعه بازار، با عناصر عملکردی‌اش و مراکز محلات در اطراف بازار یعنی محلات فیض آباد، سرتپه، توپخانه، چنانی و برزه دماغ، از طریق گذرهای اصلی، که خطوط ارتباطی شهر به شمار می رفتند، به هم راه پیدا می‌کرده اند. توزیع کالا و مایحتاج عمومی در مناطق و محلات شهر، و آمد و شد در شهر، از طریق همین گذرهای اصلی صورت می گرفته است، در مسیر همین گذرها، مجموعه های مسکونی اعیانی متعلق به فامیلهای سرشناس و ثروتمند شهر، قرار داشته است. ترکیب محلات شهری نیز بر اساس گروه های قومی، مذهبی و حرفه ای بوده است. ساخت هسته ای و بسته محلات مسکونی با بن‌بستها و ارتباط تنگناتنگ ، معلول شرایط زندگی اجتماعی از یک سو و شرایط اقلیمی شهر از سوی دیگر بوده است. هر محله مرکزی داشته که با عناصر عملکردی در مقیاس محله مرتبط بوده است، هر مرکز محله از عناصری مانند بازارچه: مسجد, حسینیه, کارگاه، زورخانه و میدانچه تشکیل می شده است، اما بازارچه و مسجد عنصر اصلی و مشترک مراکز محلات بوده است. در این خصوص می توان به مرکز محله فیض آباد اشاره کرد. گذرهای اصلی در این محله دارای بازارچه ای قدیمی می باشد که هنوز به حیات‌خودادامه‌می‌دهد. دراین بازارچه و در یکی از گذرهای آن تکیه بیگلربیگی قرار دارد. این بازارچه به بازار اصلی شهر مرتبط بوده است که توسط خیابان مدرس بعدها این ارتباط قطع شده است.
مسجد جامع به عنوان یک عنصر اصلی و مذهبی جزئی از مجموعه مرکز شهر محسوب می شده است که با عناصری مانند بازار و همچنین عناصر اداری و مرکز شهری در ارتباط بوده است. ارگ حکومتی و دیوان اداری در بخشی از مرکز شهر قرار داشته است. همچنین بعضی از مراکز نظامی (سبزه میدان) نیز در جوار آن و در مرکز شهر قرار داشته اند.
شهر در حصاری از دیوار خشتی محصور بوده است. که از طریق هفت دروازه ، ارتباطات منطقه ای و فراشهری به درون شهر انتقال می یافته است.
در اینجا می توان عمده ترین عناصر سازنده ساختار اصلی شهر را این چنین نام برد:
ــ شبکه ارتباطی شهر شامل راسته بازار به عنوان ستون فقرات اصلی و گذرهای اصلی شهر به عنوان شاخه های فرعی ستون فقرات.
ــ دروازه های بافت تاریخی به عنوان فضاهای ورودی به شهر و به تبع به ساختار اصلی آن.
ــ عناصر اصلی و نشانه عمده شهری.
ــ عمده ترین عناصر و فضاهای فعالیتی و خدماتی شهری.
چنانچه عناصر نامبرده به صورت لایه های مجزا در نظر گرفته شوند، از انطباق آنها با یکدیگر ساختار اصلی شهر را که ترکیبی از راه، گذر، فضا، فعالیت و نمادهای فرهنگی مذهبی می‌باشد، بوجود می آید. در حقیقت این ساختار موجب وحدت کالبدی شهر شده و عملکرد بصری و از همه مهمتر عامل پیوند دهنده فرهنگ، مذهب و معنویت های حاکم بر جامعه با فرم کالبدی، فضاهای شهری و محل سکونت ساکنان آن می باشد.

رونددگرگونی سازمان فضایی شهرقدیم
ویژگی شهر ایرانی در دوره حاکمیت مناسبات زمین داری قرنها همچنان به اهمیت خود باقی بود، در واقع ساخت شهر ایرانی، در طول صدها سال تا پیش از رشد روابط سرمایه داری، تغییری حاصل نکرد. آن دگرگونی اساسی که به دنبال خود مسایل بی شمار شهری ـ روستایی به بار آورده است، به سده حاضر مربوط می شود. (توسلی : ۱۳۵۳, ص ۴۸[۱] ). دگرگونی های اساسی شهری در ایران از دوران پهلوی (اول) انجام شد. این دگرگونی‌ها، حاصل دخالت در بافت های شهری از سال ۱۳۰۴ شمسی بود. که از طریق اجرای نقشه های گذربندی و توسعه و اصلاح برخی معابر، برخورد با مراکز تاریخی شهرها آغاز شد حاصل این برخورد
بی توجهی به ساختار کالبدی شهر موجود و ایجاد ساختارهایی نه بر پایه ضرورت های واقعی بلکه بدون توجه به ویژگی‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه آن روز ایران بود .
مسیر تحولات تاریخی و کالبدی شهر کرمانشاه در سه دوره مشخص قابل تبیین است, این دوره‌ها عبارتند از: دوران قبل از قاجار و قاجار ـ دوره پهلوی ـ و دوره جمهوری اسلامی. بنابراین سازمان فضایی شهر در ادوار یاد شده مورد بررسی و توجه قرار گرفته است. همانگونه که گفته شد شهر کرمانشاه مانند سایر شهرهای ایرانی مسیر تاریخی نسبتاً مشابهی داشته است. دوران صفویه تا پهلوی را می توان دوران شکل گیری و تحولات بطئی شهر ارزیابی نمود. دوره پهلوی را می‌توان عصر مداخلات کالبدی و اجتماعی در پرتو موج نوگرایی در شهرسازی ایران دانست، در دوران جمهوری اسلامی بر یافته های پیشین اقدامات جدید بر مبنای طرحها و برنامه های جامع و ساختاری در این بافتها تحت عناوین بهسازی, نوسازی و بازسازی در جریان قرار دارد. (مهندسین مشاورتدبیرشهر۱۳۸۶)
۱-۷ -۸-۱ قبل ازقاجار
این دوره, در حقیقت دوران شکل گیری و توسعه کالبدی شهر قدیم کرمانشاه است. در دوره صفویه شهر کرمانشاه به هویت شهری و اجتماعی خود دست یافت. و در مسیر راه کاروانرو ابریشم به شهری کوچک تبدیل شد. این موقعیت با رسمی شدن مذهب تشیع در ایران در عصر صفوی و گشایش راه کربلا موجب تقویت شهر شد. یکی از آثار باقیمانده در این دوره «پل کهنه» است. این پل در مدخل شهر کرمانشاه قدیم قرار داشته که در امتداد آن دروازه قدیم شهر یعنی دروازه تیرفروش ها یا دروازه کلیمی‌ها قرار داشته است. هسته اولیه شهر در اطراف بازار در این دوره شکل گرفت و بعدها توسعه کالبدی شهر به شکل شعاعی ـ مرکزی بر گرد این هسته توسعه یافت.
در دوره افشاریه و در زمان نادرشاه افشار, شهر کرمانشاه اهمیت زیادی به لحاظ نظامی یافت که با ساخت قلعه نادری این شهر به یک دژ نظامی تبدیل شد.
در دوره زندیه رشد و توسعه شهر مدتها دچار رکود می شود, ولی بعدها آرامش به شهر برمی گردد. مسجد جامع کرمانشاه در این دوره احداث می شود.

دوره قاجار
در دوره قاجاریه, محمدعلی میرزا دولتشاه حاکم این شهر می شود. کرمانشاه قدیمی کنونی بازمانده و صورت استمرار یافته ایام حکمرانی دولتشاه است. در این دوره شهر کرمانشاه مرکزیت خاصی می‌یابد و آثار این دوره را می توان دیوانخانه شهر,‌میدان توپخانه و سربازخانه شهری و همچنین حمام ها و مساجد متعددی دانست که در این دوره احداث شده اند.
در دوره عمادالدوله دولتشاه, بنای بازار به سبک فعلی نهاده شد و مسجد عمادالدوله احداث شد. و در
محلی که اینک پل بزرگی بر رودخانه قره سو بنا شده است. قصری به نام عمادیه احداث کرد که به وسیله بامی مشجر محصور بود. بر اثر حملات عثمانی‌ها و تصرف شهر در جنگ بین‌الملل اول بارها شهر ویران شد و در این دوره شهر چنین توصیف شده است:
شهر کرمانشاه در پنج کیلومتری غرب رودخانه قره سو واقع شده است و از همه طرف با دیوار خشتی محصور بوده است. بزرگترین طول شهر از شمال شرقی به جنوب غربی یک هزار و پانصد متر و بزرگ‌ترین عرض از شمال به جنوب در حدود یک هزار و دویست متر است. شهر به شش محله تقسیم گشته است به نام‌های: محله فیض‌آباد, محله توی شهر, علاف‌خانه, برزه‌دماغ, محله‌ملاعباس‌علی, و محله قره باغ. شهر دارای هفت دروازه است به نام‌های دروازه قلعه‌حاجی‌کریم, دروازه چیا(چقا)سرخ و دروازه شاه نجف: سه میدان در شهر وجود دارد به نام های میدان سرباز خانه, میدان توپخانه و علاف‌خانه. همچنین در شهر۲۰ حمام وجود دارد. ۳۰ کاروانسرا و عمارت و ۹ مسجد. در شهر حدود هفت هزار خانه وجود دارد نام یازده آبادی اطراف شهر به شرح زیر ذکر شده است: باغ‌نی، قلعه حسن‌بیگ، حاجی‌کریم، چاله‌چاله، ده‌مجنون، شاطرآباد، چیامیرزا، ده ابی‌سعید و ابی‌احمد.
در اواخر دوره قاجار شهر کرمانشاه دارای جمعیتی در حدود ۶۰۰۰۰ نفر می شود. در این دوره که همراه با تثبیت بافت کالبدی و رونق نسبی شهر می باشد آثار مهم زیر احداث گردید:
مسجد دولتشاه .
بنای بازار فعلی .
مسجد عمادالدوله .
توسعه و رشد کالبدی شهر .(مهندسین مشاورتدبیرشهر : ۱۳۸۶ )
۱-۷-۸-۳ کرمانشاه در ۱۹۱۹ (۱۲۹۸ شمسی)
بر اساس نقشه ای که در این سال توسط عکس هوایی از کرمانشاه گرفته شده است . می توان گفت که شهر در این دوره شامل تمامی عناصر یک شهر کوچک بوده است. تحولی در سازمان فضایی
شهر ایجاد نشده و بازار و راسته کوچه های موازی بازار ، ساختار کالبدی شهر را تشکیل می‌داده است. بازار محور اصلی داد و ستد و پیرامون آن لایه ای از کاروانسراها وجود داشته است. مرکز اداری شهر در حوالی سبزه میدان فعلی بوده و ادارات مرکزی شهربانی در این محل استقرار یافته اند. در پشت این محل پادگانهای نظامی و میدان سربازخانه قرار داشته است. در مسیری پیچان از شرق به غرب که همان راه اصلی کاروان رو بوده بازار شهر با دامنه ای در ارتفاع ۱۲۷۱ متر قرار داشته است. در مجاورت قصر فرمانداری و در خیابان های موازی هم این بازار امتداد داشته است. بیشتر مساجد در بخش شمال شرقی قرار داشته. در بخش جنوب غربی شهر نواحی تازه توسعه یافته شهر قرار گرفته و در قسمت جنوبی سبز باغ‌های بسیاری وجود داشته است که شامل کنسولگری‌های بریتانیا و روسیه می‌شده است. بیمارستان میسیون آمریکایی و ساختمان‌های بانک شاهی ایران نیز در این دوران در شهر کرمانشاه وجود داشتند . در پایان دوره قاجار سازمان فضایی شهر کامل گردیده و در آن ساختمان‌های با اهمیتی چون کنسولگری‌های خارجی, بیمارستان‌ها و پادگان ها و مراکز نظامی استقرار یافته است. بازار محور اصلی تجاری شهر بوده و بافت کالبدی شهر با سیستم محله ای و از طریق کوچه ها و معابر وسیع از میانه آن عبور نموده و ارتباطات شهر را فراهم می ساخته اند.
۱-۷-۹ سازمان فضایی شهر درعصرپهلوی
در عصر پهلوی شهر کرمانشاه بعنوان یک قطب اقتصادی در منطقه مطرح می شود و در این دوره صنایع در شهر توسعه یافته و به لحاظ تجاری شهر اهمیت می یابد و کرمانشاه مرکز استان پنجم می‌شود در این دوره ، شهر شاهد تغییر و تحولات کالبدی زیادی می گردد و سازمان فضایی شهر به کلی دگرگون می شود. با ورود اتومبیل به ایران رشد و توسعه صنعت و تجارت و اقدامات جدید در شهرسازی در کرمانشاه موجب تحولات چشمگیری در سازمان فضایی و ساختار کالبدی شهر می گردد. این دوران را می توان به دو دوره تقسیم نمود:
۱-۷-۹-۱ دوره پهلوی اول (۱۲۹۹ ـ ۱۳۲۰)
این دوره مقارن با فاصله دو جنگ جهانی اول و دوم است. در این دوره شهرنشینی جدید در کرمانشاه
توسعه یافت و ایجاد خیابانهای جدید و تعریض و توسعه معابر, ایجاد میادین و پارکها و همچنین احداث محلات با سبک معماری خاص موجب گشت که ساختار کالبدی شهر کاملاً دگرگون شود. ساخت پالایشگاه نفت در حاشیه رودخانه قره‌سو موجب توسعه شهر به سمت اراضی کشاورزی حاشیه شهر شد. تحولات شهرسازی این دوره را می توان به شرح زیر توصیف کرد:
توسعه فضاهای نظامی در اطراف شهر شامل پادگانها و مراکز نظامی .
توسعه محلات مسکونی شهر از ۱۳۰۰ به بعد در قسمت های جنوبی و مرتفع شهر و شکل گیری محلات جدید (شریعتی, فردوسی و …) .
ایجاد خیابان مدرس (شاه, سپه, شاهپور) در سال ۱۳۱۴ از میدان آزادی فعلی تا میدان فردوسی فعلی و همچنین بناهای دو طبقه در اطراف آن و قطع ساختار کالبدی بازار, دگرگونی جدید و وسیع در سازمان فضایی شهر در مقیاس کلان را ایجاد نمود.
ایجادمیدان‌های فردوسی, شاه, سپه, سبزه میدان, موجب توسعه فضاهای جدید شهری شد.
ایجادخیابان پهلوی(شریعتی فعلی) توسعه شهر را به سمت شرق و در امتداد شمال و جنوب موجب شد.
در این دوره فضاهای فرهنگی و گردشگری نیز توسعه یافته است شهر صاحب سه سینما و سه هتل می شود که همگی در خیابان سپه ساخته می شوند. جمعیت شهر در سال ۱۳۱۹ شمسی (براساس سرشماری انجام شده در این سال) ۸۸۶۲۲ نفر بوده است.
۱-۷-۹-۲ دوره پهلوی دوم (۱۳۲۰ ـ ۱۳۵۷)
این دوره را می توان اساس تشکیل کرمانشاه جدید و فعلی دانست. تحولات شهرسازی در این دوره و تغییرات در سازمان فضایی شهر را می توان در دو مقطع ارزیابی کرد: (۱۳۲۰ تا ۱۳۴۲) و
(۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷) در دوره ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۲، تغییرات و اصلاحات کالبدی دوران پهلوی اول تثبیت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:20:00 ب.ظ ]