عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها |
احساس نابرابری |
۵۳۴/۰
۴۹۲/۰
۱۰۵/۰
۰۳۷/۰-
۱۱۴/۰ـ
/۰
طرد اجتماعی
۰۳۷/ ۰-۰۰–
۶۳۹/۰
۶۶۰/۰ ـ
احساس بیانصافی
۱۴۸/۰ ـ
ـ احساس شادمانی
مقدمه
در فصلهای گذشته، با توجه به ضرورت و اهمیت موضوع پژوهش به بررسی رابطه بین منابع مطرودساز اجتماعی و احساس شادمانی در بین زنان سرپرست خانوار تهران پرداخته شده است. به گونه اجمالی اهداف پژوهش حاضر اندازه گیری میزان احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار تهران و مطالعه دلایل و زمینه های این احساس و همچنین شناسایی منابع طرد و محرومیت اجتماعی این جمعیت و مکانیزم اثرگذاری آن بر شادمانی آنان میباشد. بنابراین پژوهش موجود در راستای این اهداف پس از طرح مسأله برای انتخاب بهترین تئوری و درک مفهوم شادمانی و عوامل ایجاد کنندۀ آن از منظر خود زنان سرپرست خانوار، طی یک مرحله اکتشافی مصاحبهای نیمه ساختاریافته با تعدادی از این زنان انجام داده است و معنا و مفهوم متغیرها و مفاهیم را از زبان و ذهنیت خود جمعیت هدف شناسایی کرده است و سپس با روش پیمایش و تکنیک پرسشنامه جهت جمعآوری اطلاعات در مرحلۀ کمی استفاده نموده است. در نهایت بعد از جمعآوری اطلاعات و تحلیل یافته ها اینک در این فصل به جمعبندی و نتیجه گیری از مباحث مطرح شده پرداخته می شود.
۵-۱. نتیجه گیری
در این پژوهش بعد از شناسایی منابع مطرودساز اجتماعی، جهت پاسخ دادن به چگونگی و میزان تأثیر آنها بر احساس شادمانی جمعیت نمونه فرضیههایی را عنوان کردیم این مفروضات از واکاوی ادبیات نظری مربوط به شادمانی و طرد استنتاج شده اند که بهترین نظریه بر اساس مصاحبه با جمعیت نمونه جهت انجام و پیشبرد قسمت کمی شناسایی شده است. مفروضات نظری حاضر و نتایج مرحله اکتشافی پژوهش موجود متضمن یک رابطه منطقی بین منابع مطرودساز اجتماعی از طریق ایجاد طرد و محرومیت بر احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار میباشد. برای شکل دادن به این مفروضات مدل نظری مرکب از پنج متغیر ساخته شد که شامل؛ عدم پاسخگویی مؤثر بر نیازها در ابعاد(اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی )، احساس نابرابری در ابعاد(اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی)، طرد اجتماعی در ابعاد(طرد از شبکه های حمایتی، طرد از ارتباط اجتماعی، طرد از مشارکت اجتماعی و شرمساری اجتماعی)، احساس بیانصافی در ابعاد(اقتصادی و اجتماعی) و احساس شادمانی در ابعاد(خودپنداره، رضایت از زندگی، آمادگیروانی، سرذوق بودن، زیباییشناختی، خودکارآمدی و امیدواری) میباشد. از آنجا که نظریه چلبی در مورد احساس شادمانی و هم در مورد منابع مطرودساز اجتماعی با نتایج مصاحبه های این پژوهش همخوانی داشت در نتیجه چارچوب پژوهش حاضر بر اساس نظریۀ چلبی انتخاب شد. در واقع چلبی از یک طرف معتقد است که رفع نیازهای مادی، امنیتی، ارتباطی و شناختی به شادمانی میانجامد و از طرف دیگر هم عدم پاسخگویی مؤثر به این نیازها را زمینه ساز احساس نابرابری(اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و معرفتی ) و در نتیجه طرد اجتماعی میداند. بنابراین دو متغیر عدم پاسخگویی مؤثر به نیازها و احساس نابرابری به عنوان مهمترین منابع مطرودساز اجتماعی شناخته شد که میتوانند با ساز وکار خود احساس شادمانی را تحت تأثیر خود قرار دهند. از طرفی هم در مرحله اکتشافی تحقیق حاضر استخراج مطالب نشان داد که طرد اجتماعی باعث ایجاد احساس بی انصافی در زنان سرپرست خانوار شده و از این طریق بر احساس شادمانی آنها تأثیر منفی گذاشته است.
بنابراین پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سؤالات بوده است که زنان سرپرست خانوار چگونه شادی و شادمانی را معنا کرده و تفسیر آنها از شادمانی چیست؟، دلایل و زمینه های شکل گیری شادمانی از نظر این زنان چگونه تعریف و توصیف می شود؟، چه عواملی می تواند در ایجاد احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار، نقش بازی کند؟ و منابع تأثیرگذار بر طرد و محرومیت اجتماعی این گروه از زنان، آیا از طریق و بواسطه ایجاد آن، میتوانند تغییرات شادمانی را تبیین نمایند؟
به دنبال پاسخگویی به سؤالات مذکور، ابتدا طی یک مرحله ای اکتشافی مصاحبهای نیمهساختاریافته با جمعیت نمونه داشته و با استخراج مقولات و مفاهیم و واکاوی ادبیات تجربی و نظری مهمترین عوامل تأثیرگذار بر احساس شادمانی شناسایی شد. از آنجا که نظریه چلبی بیشترین تطابق را با مفاهیم استخراج شده داشت از آن به عنوان تئوری مبتای طرح استفاده گردید. در نهایت یافتههای حاصل از بخش اکتشافی و پیمایش که حاصل بررسی تجربی مدل نظری میباشد در سه بخش توصیفی، تجربی و تبیینی و در نهایت محدودیت و پیشنهاداتهای حاصل از این سه بخش در ذیل بیان گردیده است:
۵-۱-۱ . دستاوردهای توصیفی
۵-۱-۱ -۱. توصیف مشخصات فردی پاسخگویان
در چارچوب اطلاعات حاصل از اجرای پیمایشی بر روی ۱۸۰ زن سرپرست خانوار تهران میتوان گزارش کرد: ۱۰ نفر(۶/۵ درصد) پاسخگویان در گروه سنی ۲۶ تا ۳۳ سال، ۴۶ نفر(۶/۲۵ درصد) ۳۴ تا ۴۱ سال، ۴۷ نفر(۱/۲۶ درصد) ۴۲ تا ۴۹ سال، ۴۴ نفر (۴/۲۴ درصد) ۵۰ تا ۵۷ سال، ۲۲ نفر (۲/۱۲ درصد) ۵۸ تا ۶۵ سال، ۱۱ نفر(۱/۶ درصد) ۶۶ تا ۷۳ سال قرار دارد. در کل میانگین سن نمونه مورد مطالعه برابر با ۴۷ سال میباشد.
بررسی میزان تحصیلات پاسخگویان نشان میدهد، ۱۵ نفر(۳/۸ درصد) بیسواد، ۸ نفر(۴/۴ درصد) خواندن و نوشتن، ۲۷ نفر(۱۵درصد) ابتدایی، ۴۳ نفر(۹/۲۳ درصد) راهنمایی، ۵۸ نفر(۲/۳۲ درصد) دیپلم، ۱۶ نفر(۹/۸ درصد) کاردانی، ۱۱ نفر(۱/۶ درصد) کارشناسی و ۲ نفر(۱/۱ درصد) هم کارشناسیارشد به بالا میباشند. در نتیجه پایینترین میزان تحصیلات نمونه مورد مطالعه، کارشناسیارشد به بالا و بالاترین آن دیپلم میباشد. در واقع سطح تحصیلات ۶/۵۱ از این زنان زیر دیپلم است و تنها ۱/۱۶ درصد آنها تحصیلات دانشگاهی داشتند.
بررسی وضعیت فعالیت پاسخگویان نشان داد که ۱۰۶ نفر (۹/۵۸ درصد) شاغل،۴۲ نفر(۳/۲۳ درصد) خانهدار،۲۴ نفر(۳/۱۳ درصد ) بیکار و ۸ نفر(۴/۴ درصد) ازکارافتاده میباشند.
بررسی وضعیت اشتغال پاسخگویان نشان داد که ۶۰ درصد این جمعیت شاغل و ۴۰ درصد غیرشاغل میباشند و وضعیت اشتغال شاغلین با توجه به جمعیت کل نمونه ۸ نفر( ۴/۴ درصد)رسمی، ۱۴ نفر( ۸/۷ درصد) قراردادی، ۳ نفر(۷/۱ درصد) پیمانی، ۸ نفر(۴/۴ درصد) پارهوقت، ۳۶ نفر(۲۰ درصد) روزمزد، ۲۱ نفر(۷/۱۱ درصد ) اشتغال خانگی، ۱۳ نفر (۲/۷ درصد) ساعتی میباشد و ۵ نفر( ۸/۲ درصد) (کار فصلی) هم در گزینهای غیر از این موارد قرار داشتند. همچنین وضعیت اشتغال پاسخگویان با توجه به جمعیت شاغلین ۴/۷ درصد رسمی، ۱۳ درصد قراردادی، ۸/۲ درصد پیمانی، ۴/۷ درصد پارهوقت، ۳/۳۳ درصد روزمزد، ۴/۱۹ درصد اشتغال خانگی، ۱۲ درصد ساعتی میباشد و ۶/۴ درصد(کار فصلی) در گزینهای غیر از این موارد قرار داشت. همانطور که مشاهده می شود وضعیت اشتغال روزمزد بیشترین تعداد و پیمانی کمترین آن را به خود اختصاص داده است.
بررسی نوع اشتغال پاسخگویان نشان داد که نوع اشتغال شاغلین با توجه به جمعیت کل نمونه۲۰ نفر (۱/۱۱ درصد) در دستگاه دولتی، ۳۲ نفر(۸/۱۷ درصد) در بخش خصوصی، ۳۹ نفر(۷/۲۱ درصد) خوداشتغال و ۱۷ نفر( ۴/۹ درصد) (کارگران روزمزد و دسفروش) در گزینهای غیر از این موارد قرار داشتند. همچنین نوع اشتغال پاسخگویان با توجه به جمعیت شاغلین ۵/۱۸ درصد در دستگاه دولتی، ۶/۲۹ درصد در بخش خصوصی، ۱/۳۶ درصد خوداشتغال و ۷/۱۵ درصد(کارگران روزمزد و دسفروش) در گزینهای غیر از این موارد قرار داشت. همانطور که مشاهده می شود بیشترین نوع اشتغال پاسخگویان خوداشتغال میباشد.
نوع اشتغال پاسخگویان به گونه ای بود که همگی در مشاغل رتبه پایین قرار داشتند با توجه به داده های جمعآوری شده و تقربیاً طبق نظر خود پاسخگویان، مشاغل آنها در ۵ رتبه شغلی دستهبندی شد. بنابراین بررسی عنوان شغل پاسخگویان نشان داد که رتبهی شغلی شاغلین نسبت به کل نمونه ۱۱ نفر (۱/۶ درصد) مشاغل رتبه ۱، ۲۶ نفر (۴/۱۴ درصد) مشاغل رتبه ۲، ۲۲ نفر(۲/۱۲ درصد) مشاغل رتبه ۳، ۲۷ نفر (۱۵ درصد) مشاغل رتبه ۴، ۲۲ نفر (۲/۱۲ درصد) در مشاغل رتبه ۵ میباشد و همچنین نسبت رتبهی شغلی شاغلین نسبت به جمعیت شاغل، ۲/۱۰ درصد مشاغل رتبه ۱، ۱/۲۴ درصد مشاغل رتبه۲، ۴/۲۰ درصد مشاغل رتبه ۳، ۲۵ درصد مشاغل رتبه ۴ و ۴/۲۰ درصد هم در مشاغل رتبه ۵ میباشد. در نتیجه میتوان گفت که مشاغل رتبه ۴ و ۲ بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده است.
بررسی میزان درآمد پاسخگویان نشان دهنده آن بود که ۱۰۷ نفر( ۴/۵۹ درصد) درآمد پایین (۱۰۰۰۰۰ تا ۷۵۰۰۰۰ تومان) ۵۹ نفر( ۸/۳۲ درصد) درآمد متوسط(۷۶۰۰۰۰ تا ۱۴۰۰۰۰۰ تومان) و ۱۴ نفر( ۸/۷ درصد) درآمد بالایی (۴۱۰۰۰۰ تومان به بالا) داشتند. همانطور که مشاهده می شود بیشترین درآمد پاسخگویان بین (۱۰۰۰۰۰ تا ۷۵۰۰۰۰ تومان)، یعنی در دسته با درآمد کم قرار دارند. همچنین میانگین میزان درآمد پاسخگویان ۶۸۰۰۰۰ تومان میباشد.
آخرین نظرات