کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



می خرد ؟! …
شاعر از ساعتهای سه گانه با سخن از نبرد و فداکاری سخن می گوید و جایگاه قهرمانان را با
تعابیر زیبایش جاودانه می کند ، و از آنها لوحهایی سنگی و زیبا می سازد که از درد و اندوه
سخن می گویند ، اندوهی که هیبت و ترس آن روز نحس را در خاطره ها زنده نگه می دارد .
الساعه الأولی
أنا ساعه النفس الأبیّه الفضلُ لی بالأسبقیه
أنا بکرُ ساعاتٍ ثلاثٍ کلها رمزُ الحمیّه
بنتُ القضیّهِ إنّ لی أثراً جلیلاً فی القضیّه
أثرَ السیوفِ المشرفیّه وَ الرِّماحِ الزاغبیّه
أودعتُ فی مُهجِ الشبیبهِ نفحه َ الرُّوحِ الوفیّه
لابُدَّ مِن یومٍ لهُم یَسقی العدَی کأسَ المنیّه
قسماً بروح ِ ( فؤاد ) تصعد ُ من جوانحِهِ زکیّه
تأتی السماءَ حفیه فتحلّ َ جنَّتَها العلیّه
****************
الساعه الثانیه
أنا ساعه الرجل العتیدِ أنا ساعه بأسِ الشدیدِ
أنا ساعه موتِ المُشرَّف کُلَّ ذی فعلٍ مَجید
بَطلی یُحطِّم قیدَه - رمزاً لتحطیم ِ القیودِ
زاحمتُ مَن قبلی لأسبقَها إلی شرَفِ الخلودِ
قسماً بروحِ ( محمدٍ ) تلقی الرَّدی حُلوَ الورودِ
قسماً بأمِّکَ عند َ موتِکََ وَ هیَ تهتفَ بالنَّشیدِ
وَتری العزاءَ عَن ابنها فی صیته الحسن البعـیدِ
ما نالَ مَن خدمَ البلادَ أجلَّ مِن أجرِ الشهیدِ
****************
الساعه الثالثه
أنا ساعه الرّجل الصبورِ أنا ساعه القلبِ الکبیـرِ
رمزُ الثباتِ إلی النّهایه فی الخطیر ِ مِن الأمور
بَطلی أشدّ علی لقاءِ الموتِ مِن صُمِّ الصخور
قسماً بروحِک یا ( عطاء ) وَ جنّهِ الملِکِ القدیر
وَ صغارِکَ الأشبالِ تبکی اللّیث بالدّمع الغزیر
ما أنقذَ الوطَنَ المفدّی غیرُ صبّارٍ جسـور( همان ، ص ۲۸۱)
من ساعت نفسی با عزتم در حالی که فضیلت من در سبقت جستنم است.
من اولین ساعتهای سه گانه ام ، ساعتهایی که همه رمز جوانمردی و مردانگی هستند .
من دختر قضیه فلسطینم ، و من اثری بزرگ بر انتفاضه دارم .
اثر شمشیرهای تیز مشرفی و نیزه های کرک دار و از پر پوشیده .
من در دلهای جوان رایحه روح وفاداری را به ودیعه گذاشتم .
و ناگذیر بایستی برایشان روزی باشد که در آن روز دشمن جام مرگ را بنوشد .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

سوگند به روح فؤاد که از اندام پاکش جدا شده و اوج گرفت .
آسمان را در آغوش گرفت و در بهشت برگزیدگان فرود آمد . …
****************
من ساعت مردی سر سختم ، من ساعت خشم شدیدم .
من ساعت مرگی هستم که هر صاحب عمل نیکی را ارج می نهد .
قهرمان من بندش را پاره می کند که رمزی باشد برای دریدن قیدها و بندها . ( در توضیح این بیت باید گفت :
اعدام در حق سه شهید نام برده به ترتیب در سه ساعت متوالی ابتدا فؤاد و بعد محمد وسپس عطاء اجرا شد ،
در حالی که مقرر شده بود عطاء نفر دوم و محمد نفر سوم باشد ولی محمد بند خود را به هنگام اعدام دوستش
پاره کرد و خود طناب دار را به جای ایشان در گردن آویخت .)
با آنکه پیشاپیش من بود رقابت ورزیدم تا برای به دست آوردن شرافت ابدی از او پیشی بگیرم .
سوگند به روح محمد که مرگ را چون طراوت گلها در آغوش گرفت .
سوگند به فریادهای ترانه وار مادرت به هنگام مرگ تو .
و سوگند به او که تسلی مرگ پسرش را در بلندی شهرت ابدی او می بیند .
هرکس که به کشور خدمت می کند بهتر و برتر از اجر شهید پاداشی نمی گیرد .
******************

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-22] [ 01:01:00 ب.ظ ]




۱۰۰

۱۴۱۷۲

۴-۲-۵-۳ مقایسه روش های استوری، ریشه دوم و کالوگیرو در تعیین تناسب اراضی برای کشت سورگوم در دشت ایذه
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اراضی مورد مطالعه از نظر درجه تناسب کیفی اراضی به روش استوری، برای کشت سورگوم در زیر کلاس های S3-f، S3-s، N1-f، N1-n و N2-sf قرار دارند. در زیر کلاس S3-f مهم ترین عامل محدود کننده درصد آهک می باشد. در زیر کلاس S3-s مهم ترین عامل محدود کننده عمق خاک می باشد. در زیر کلاس N1-f مهم ترین عامل محدود کننده درصد آهک می باشد. در زیر کلاس N1-n مهم ترین عامل محدود کننده ESP می باشد. در زیر کلاس N2-sf مهم ترین عوامل محدود کننده به ترتیب عمق خاک، درصد آهک می باشد.
اراضی مورد مطالعه از نظر درجه تناسب کیفی اراضی به روش ریشه دوم، برای سورگوم در زیر کلاس های S2-f، S3-f، S3-n، S3-s و N1-sf قرار دارند. در زیر کلاس S2-f مهم ترین عامل محدود کننده درصد آهک می باشد. در زیر کلاس S3-f مهم ترین عامل محدود کننده درصد آهک می باشد. در زیر کلاس S3-n مهم ترین عامل محدود کننده ESP می باشد. در زیر کلاس S3-s مهم ترین عامل محدود کننده عمق خاک می باشد. در زیر کلاس N1-sf مهم ترین عوامل محدود کننده به ترتیب عمق خاک و درصد آهک می باشد.
اراضی مورد مطالعه از نظر درجه تناسب کیفی اراضی به روش کالوگیرو، برای کشت سورگوم در زیر کلاس های S1-f، S1-S، S2-f، S2-n و S2-sf قرار دارند. در زیر کلاس S1-f مهم ترین عامل محدود کننده درصد آهک می باشد. در زیر کلاس S1-S مهم ترین عامل محدود کننده عمق خاک می باشد. در زیر کلاس S2-f مهم ترین عامل محدود کننده درصد آهک می باشد. در زیر کلاس S2-n مهم ترین عامل محدود کننده ESP می باشد. در زیر کلاس S2-sf مهم ترین عوامل محدود کننده به ترتیب عمق خاک، درصد آهک می باشد.
نتایج بدست آمده شاخص سرزمین به تفکیک سری های خاک در منطقه مورد مطالعه نشان داد که دامنه تغییرات درجه تناسب سرزمین برای محصول سورگوم علوفه ای آبی در دشت ایذه به روش استوری از ۱۰ تا ۲/۵۰ معادل با کلاس نامناسب همیشگی (N2) تا نسبتا مناسب (S2) می باشد(شکل۴-۱۴). دامنه تغییرات مزبور در روش ریشه دوم از ۲۱ تا ۶۰ به عبارتی از کلاس نامناسب کنونی(N1) تا نسبتا مناسب(S2) گزارش می شود(شکل۴-۱۵). و در روش کالوگیرو دامنه تغییرات شاخص سرزمین از ۵۸ تا ۸۵ یعنی از کلاس نسبتا مناسب(S2) تا کلاس مناسب (S1) گزارش می شود(شکل ۴-۱۶).
نتایج درجه تناسب سرزمین در هر سه روش استوری ، ریشه دوم و کالوگیرو در جداول شماره ۴-۱۹، ۴-۲۰، ۴-۲۱ و ۴-۲۲ ارائه شده است. بر این اساس در روش استوری ۵۸/۷۰ درصد و در روش ریشه دوم ۳۴/۶۴ درصد برای کشت آبی سورگوم در دشت ایذه دارای تناسب S3 است. کلاس تناسب S1 فقط در روش کالوگیرو طبقه بندی شده و ۱۵/۶۷ درصد از اراضی دشت مذکور در این کلاس قرار گرفته اند. در روش استوری و روش ریشه دوم به ترتیب۸۲/۲۸ و ۶/۲ اراضی در کلاس نامناسب کنونی قرار گرفته اند. و روش استوری ۶/۲ درصد از مساحت کل دشت را در کلاس نامناسب همیشگی قرار می دهد. در روش کالوگیرو ۸۵/۳۲ از اراضی دشت ایذه را برای کشت سورگوم علوفه ای آبی در کلاس نسبتا مناسب طبقه بندی کرده است.
در ارزیابی پارامتریک دشت ایذه برای کشت سورگوم علوفه ای محدودیت عمده ناشی از فاکتورهای درصد آهک، Ph و CEC بوده است فرج نیا ۱۳۸۴، باقرزاده و معین راد ۱۳۹۰، ایوبی و علیزاده ۱۳۸۵، شاهرخ و ایوبی ۱۳۸۹). دشت ایذه از لحاظ کشت سورگوم علوفه ای مساعد است و این تحقیق نشان داد سری خاک پرچستان و خنگ اژدر که در شمال دشت ایذه و در دامنه کوه قرار دارند به دلیل محدودیت عمق خاک سطح کلاس تناسب اراضی پایینی در هر سه روش خود گرفته اند (جلالیان و همکاران، ۱۳۸۵). پروفیل شماره ۱۲ در شمال غربی دشت ایذه در اثر محدودیت درصد سدیم تبادلی PSE در تمامی سه روش پارامتریک کلاس تناسب اراضی پایینی به واحد مربوطه اختصاص داده اند و آن واحد اراضی را در تحت کلاس n جای داده اند (عسکری، ۱۳۸۵). پارامتر اقلیمی محاسبه شده در هر سه روش استوری ، ریشه دوم و کالوگیرو در کلاس تناسب S1 برای دشت ایذه طبقه بندی شده است. فاکتور pH در پروفیل های ۱۷،۱۶،۱۵، ۱۸ و ۱۹ محدودیت ایجاد کرده و سبب شده است تا این اراضی شاخص سرزمین پایینی داشته باشند. CEC یکی دیگر از پارامترهای خاک می باشد که سبب محدودیت و قرار گرفتن اراضی منطقه در تحت کلاس f شده است محدودیت این پارامتر در پروفیل های ۳ و ۱۴ بیشتر از بقیه بوده است. ارزیابی فاکتور OC نشان داد که پروفیل های ۹، ۱۰، ۱۳ و ۱۴ کمترین امتیاز را در بین پروفیل های دیگر منطقه دارا هستند.

۴-۳ بررسی صحت ارزیابی مدل های استوری ریشه دوم و کالوگیرو

از انجا که در منطقه مورد مطالعه، در بین محصولات مورد ارزیابی تناسب اراضی واقع شده فقط گندم آبی کشت و اطلاعات آن در دسترس این پژوهش بود،کارایی هر سه مدل پارامتریک را برای کشت گندم آبی مورد ارزیابی قرار داده و نتایج آن را به دیگر محصولات زراعی مورد ارزیابی تناسب اراضی واقع شده در این پژوهش تعمیم می دهیم. به این منظور با بهره گرفتن از ابزار WOFOST، تولید پتانسیل محصول محاسبه گردید.
با توجه به اینکه در محاسبه این تولید عوامل اقلیمی لحاظ می شوند، برای جلوگیری از اثر متقابل، به جای شاخص اراضی که تلفیقی از خصوصیات خاک و اقلیم است، شاخص خاک محاسبه گردید که تنها منعکس کننده محدودیت های خاک و توپوگرافی است.به عبارتی در محاسبه شاخص خاک تنها درجات مربوط به محدودیت های خاک به وسیله معادله استوری، ریشه دوم و کالوگیرو در هم تلفیق می شوند. بعد از محاسبه شاخص خاک، این شاخص در تولید پتانسیل ضرب گردید و تولید پیش بینی شده محاسبه شد. تولید واقعی نیز از طریق جمع آوری اطلاعات عملکرد از کشاورزان و جهاد کشاورزی و همچنین ناظرین طرح های گندم محاسبه گردید. مقادیر مربوط به این تولیدات در جدول (۴-۲۳) ارائه شده است.
همانطور که در جدول ۴-۲۳ مشاهده می گردد، اختلاف زیاد بین تولید واقعی و تولید پیش بینی شده وجود دارد که یکی از دلایل عمده آن مدیریت پایین و در مواردی مدیریت متوسط کشاورزان منطقه در عملیات کشت و کار این محصولات می باشد. نوسانات تولید مشاهده شده همیشه به دلیل نوسانات خاک و محیط نیست، و تولید محصول تحت تاثیر مدیریت نیز قرار می گیرد . نحوه اداره مزرعه از لحاظ فاکتورهایی چون زمان آبیاری، زمان کوددهی و سم پاشی، تراکم کشت و دانش کشاورزان متفاوت بوده و منجر به تفاوت نهایی در تولید می شود، که ناشی از عامل مدیریت می باشد. عملکرد زارعین منطقه (تولید واقعی) نسبت به تولید پتانسیل محصول و حتی نسبت به تولید پتانسیل اراضی (تولید پیش بینی شده) پایین بوده و این نشان دهنده سطح مدیریت پایین و متوسط برای تولید گندم مورد مطالعه می باشد (ایوبی ۱۹۹۷، محنت کش ۱۹۹۹، گیوی ۲۰۰۳).
جدول ۴-۲۳ مقادیر تولید پیش بینی شده و تولید واقعی (تن در هکتار) و شاخص خاک اراضی برای واحدهای اراضی منطقه جهت کشت گندم آبی

مدل کالوگیرو

مدل ریشه دوم

مدل استوری

تولید واقعی

شماره واحد خاک

تولید پیش بینی شده

شاخص خاک

تولید پیش بینی شده

شاخص خاک

تولید پیش بینی شده

شاخص خاک

۷.۴۵

۸۰.۶۰

۴.۱۲

۴۴.۵۶

۳.۶۹

۳۹.۹۴

۷.۰۰

۱

۷.۷۶

۸۳.۹۰

۵.۱۸

۵۶.۰۵

۴.۲۳

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:00:00 ب.ظ ]




 

ترانزیستور دو قطبی

 

کاهش گین جریان

 
 

مدارات دیجیتالی

 

افزایش جریان نشتی، کاهش عمر حافظه ها

 
 

قطعات خطی

 

افزایش ولتاژ افست و جریان بایاس

 

۱-۳-۲ SEE
SEE به دلیل عبور ذرات پر انرژی از میان قطعات و مدارهای الکترونیکی با یونش مستقیم یا غیرمستقیم بوجود می ­آید. یونهای پر انرژی تشعشعات کیهانی به آسانی می­توانند در ساختار یک ماهواره نفوذ کنند و از میان اجزای داخلی بگذرند و در خط مستقیمی در همه جهات به مدارات مجتمع در زمان و مکان تصادفی و با زاویه تصادفی حمله کنند. اثرات SEE به دو دسته خطاهای سخت[۱۳] (خطاهای مخرب) و خطاهای نرم [۱۴] (خطاهای غیر مخرب) تقسیم می­ شود. در شکل ۱- ۶ انواع SEE دسته بندی شده است.
شکل ۱- ۶: انواع SEE ]4[.
۱-۲-۳-۱ SEU [۱۵]
واژگونی یا واژگونی نرم، تغییر غیر منتظره­ای در حالت منطقی یک بیت دیجیتال حافظه، در مدارهای مجتمع میکروالکترونیک است. مکانیزم این خطا به این صورت است که با عبور ذرات پر انرژی از میان قطعه بدون آنکه مدار آسیب ببیند، نیمه هادی یونیزه شده و حالت منطقی آن از ۰ به ۱ یا برعکس تغییر می­ کند. در نتیجه موجب تحریف داده ­های ذخیره شده بر روی حافظه می­ شود. همچنین ممکن است برنامه ­های ریزپردازنده را تغییر دهد. این تغییر یا واژگونی نرم، دائمی نبوده و بیت می ­تواند بازنویسی شود. واژگونی­­های نرم نتیجه رقابت میان جریان یونش ذره و جریان جاری شده از مدار است]۱۱[.
۱-۳-۲-۲ SEL [۱۶]
وقتی یک بیت سیگنال حافظه در یک حالت منطقی قفل شود و نتواند ریست [۱۷]شود، قفل شدن قطعه اتفاق افتاده است. با قطع و وصل توان الکتریکی قطعه قفل شده، قفل شدن برطرف می ­گردد. قفل شدن در اثر عبور ذرات پر انرژی از میان قطعه و در نتیجه یونیزه شدن میکروالکترونیک بوجود می ­آید. برای برگرداندن مدار به حالت اولیه باید تغذیه خاموش گردد و مدار دوباره راه اندازی شود. اگر جریان در نظر گرفته شده برای تراشه به دقت محدود نشده باشد، ممکن است قفل شدن باعث خسارت دائمی به تراشه شود] ۱۲[ .

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-۳-۲-۳ SET [۱۸]
سیگنال یا پالس کوتاه مدت گذرایی است که بوسیله یون سنگین ایجاد می­ شود. پالس­های کوتاه مدت ممکن است مدارهای آنالوگ را به نوسان دائمی یا موقت تحریک کنند و در مدارهای دیجیتال ممکن است از میان تعدادی گیت منطقی انتشار یابند که این امر موجب جابه جایی سطح منطقی می­ شود .
۱-۳-۲-۴ SEGR [۱۹]
این پدیده موجب از هم گسیختگی گیت در ترانزیستورهای ماسفت می­ شود. البته کاملاً مشهود نیست که گسیختگی گیت تک اتفاق نامیده شود. زیرا ممکن است با ترکیب بارهای افزایش یافته حاصل از شکست و تزریق بارهای داخل اکسید گیت این اتفاق رخ دهد]۱۳[.
۱-۳-۲-۵ SEB [۲۰]
این پدیده موجب سوختن قطعه در اثر جریان زیاد در ترانزیستور­های قدرت می­ شود و قطعه را غیر قابل استفاده می­ کند. زمانی که یون سنگین از مسیر خود در داخل قطعه عبور می­ کند، اگر بار مورد نیاز برای روشن شدن ترانزیستور جمع شود می ­تواند ترانزیستور خاموش را روشن کند و ترانزیستور روشن را بسوزاند. حساسیت این پدیده با افزایش دما کاهش می­یابد]۱۴[.
۱-۳-۲-۶ SEFI [۲۱]
این خطا یک واژگونی بیت در بیتهای کنترلی یک پردازنده یا قطعه دیجیتالی است، که موجب تغییر جریان کنترل پردازنده می­ شود. به عنوان مثال با تغییر بیتهای کنترلی، قطعه در مد تست، باردهی اولیه و یا هر حالت تعریف شده دیگر قرار می­گیرد. در مرجع ]۱۵در زمان اجرای تست تشعشعات برروی FPGA، به یکباره تغییر تعداد زیادی از بیتها مشاهده شده که با روند عادی مغایرت داشته است. دلیل آن فعال شدن بیت مقدار دهی اولیه برای فلیپ فلاپها بود که به عنوان یک نمونه SEFI معرفی شده است. خلاصه­ای از اثرات SEE های غیرمخرب بر روی قطعات الکترونیکی در جدول ۱-۲ ارائه شده است و همچنین برای انواع مخرب آن نیز در جدول ۱-۳ ارائه شده است.
جدول ۱-۲: خلاصه ای از اثرات SEE های غیرمخرب بر روی قطعات الکترونیکی]۳[

 

قطعه

 

اثرات مخرب

 

نوع SEE

 
 

حافظه، FPGA و قطعات دیجیتال

 

تحریف اطلاعات ذخیره شده و تابع اجرایی

 

SEU

 
 

پردازنده

 

تغییر روال عادی کار قطعه

 

SEFI

 
 

قطعات آنالوگ و هیبرید

 

از دست دادن مقدار دامنه وعرض پالس تعریف شده در مدار

 

SET

 

جدول ۱- ۳: خلاصه ای از اثرات SEE های مخرب بر روی قطعات الکترونیکی]۳[

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:59:00 ب.ظ ]




ضریب همبستگی

۵۳/۰

سطح معنی‌داری

۰۰۰/۰

نتیجه آزمون

تأیید فرضیه

طبق نتایج جدول شماره (۴ـ۱۴)؛ با توجه به اینکه سطح معنی‌داری خطای آزمون برای سطح اطمینان ۹۹/۰ کمتر از ۰۱/۰ است (۰۰۹/۰ = sig) پس فرضیه موردنظر تأیید می‌شود و بین اصلاحات ارضی و مشارکت اجتماعی روستاییان رابطه معناداری وجود دارد. و وجود رابطه حاکی از این می‌باشد که بعد از اصلاحات ارضی میزان مشارکت اجتماعی روستاییان در فعالیت‌های اجتماعی مانند کمک به لوله‌کشی آب، شرکت در فعالیت‌های سیاسی و… افزایش یافته است. ضریب همبستگی بین دو متغیر برابر با ۵۳/۰ است. نشان می‌دهد که رابطه مستقیم، مثبت و متوسطی بین دو متغیر وجود دارد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

فصل پنجم:
نتیجه‌گیری، بحث و ارائه پیشنهادهای تحقیق
۵ـ۱ـ مقدمه
گرایش به دگرگونی در ذات همه جامعه‌های انسانی وجود دارد. دگرگونی از یک نوع جامعه به‌نوعی دیگر امری اتفاقی و تصادفی نیست، بلکه نشان‌دهنده روندهای فراگیر تکاملی و توسعه‌ای در انطباق‌پذیری جامعه با محیطی گسترش یابنده است. و حتماً عواملی تأثیرگذار و یا مرتبط با این تغییرات همراه است که ممکن است برگرفته از ساختار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و یا اقتصادی یک جامعه باشد. ارزیابی دیدگاه تکاملی به تبیین منظم فرایندهای دگرگونی درون یک جامعه، فرایندهای گذار از یک نوع جامعه به‌نوعی دیگر و به‌ویژه محدوده‌ای که این حالت به‌صورت نوع‌ها یا «مراحل» متفاوتی تبلور می‌یابد، بستگی دارد. به همین دلیل در این بررسی برای ارزیابی روند تکاملی جامعه روستایی به تحلیل جامعه‌شناختی فرایند گذار جامعه روستایی می‌پردازیم. یکی از مواردی که در این گذار بیش از همه به‌چشم می‌آید تغییرات به‌وجود آمده ناشی از اصلاحات ارضی در زندگی جامعه روستایی است. تغییرات به‌وجود آمده در شیوه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و رفتار بهداشتی روش‌های معاشرت و تعاملات اجتماعی و… از جمله موارد قابل بررسی است.
در این مقاله مسأله اصلاحات ارضی از دو جهت مورد بررسی قرار گرفت. اول اصلاحات ارضی به‌عنوان یک پدیده عمومی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی‏ مطرح شده و نظریات عمده محققان علوم اجتماعی درباره ماهیت، اثرات و عواقب‏ آن به‌طورکلی در جوامع مختلف بیان گردیده و سپس تأثیرات اجتماعی و اقتصادی اصلاحات ارضی بر روی زندگی روستانشینانی که این پدیده اجتماعی را تجربه کرده‌اند، ‌مورد تحلیل قرار گرفته است.
در یک ارزیابی کلی از تأثیرات و نتایج اصلاحات ارضی بر ساختار روابط مابین مالک و زارع و کمیت و کیفیت تولید محصولات کشاورزی نمی‌توان امیدوار بود که با نتایج درخشانی روبه‌رو خواهیم شد. هرچند نباید از یاد برد که از منظر اجتماعی و نوسازی اجتماعی و سیاسی اصلاحات ارضی را باید برنامه‌ای پیشرو و مدرن ارزیابی کرد. کمتر جامعه پیشرفته‌ای را در جهان معاصر می‌توان رصد کرد که این مرحله از تحول اقتصادی و اجتماعی را پشت سر نگذاشته باشند. هرچند در این مطالعه تلاش برای نشان دادن آثار اقتصادی و اجتماعی این اصلاح اجتماعی صورت پذیرفته اما نباید از یاد برد که اصلاحات ارضی با خود با ثبات و استواری سیاسی را نیز به‌همراه داشت.
علی‌رغم همه مشکلات موجود در راه تحقق کامل اصلاحات ارضی در ایران، شاه توانست مشروعیت سیاسی خود را در بین اقشار گسترده روستانشین گسترش و ارتقا دهد. رژیم که در نتیجه کودتای ۲۸ مرداد و مداخلات روزافزون آمریکایی‌ها در بی‌کفایتی قرار داشت؛ از یک سو با افزایش مشروعیت خویش راندمان بالای خود را در فیصله‌بخشی به بخشی از معضلات سیاسی نیز نشان داد. جبهه ملی و دیگر عناصر اپوزیسیون اعم از ملی‌گراها و چپ‌ها در برابر برنامه گسترده و تاحدودی مترقی اصلاحات ارضی خلع‌سلاح شده و به حاشیه رانده شدند و شاه ضمناً توانست تأثیر بنیادینی بر کارایی و اثرگذاری مالکان که عمدتاً از پایگاه اجتماعی متفاوتی با خانواده پهلوی بودند، بگذارد.
مسأله دیگر تأثیر و حوزه اثرگذاری اصلاحات ارضی به‌عنوان یک عامل تعیین‌کننده برای تغییرات شگفت سیاسی و اجتماعی بدون استفاده از خشونت و تنها از طرق مسالمت‌آمیز است. به نظر می‌رسد علی‌رغم محدودیت‌های فراوان و اشکالاتی که ذاتاً اجرای چنین برنامه‌هایی در کشورهای جهان سوم از جمله ایران به‌همراه دارد، باید تأثیری قابل مطالعه باشد.
از سوی دیگر شاه به هیچ عنوان در یک تحلیل ساده‌انگارانه به‌دنبال تأمین و یا بسط عدالت اجتماعی در جامعه نبود، همان‌گونه که نمی‌توان در هیچ صورت‌بندی سیاسی و اجتماعی، وی را نماینده موکلین و محافظه‌کاران سنتی وابسته به زمین دانست. او می‌خواست قدرت سیاسی را به انحصار خود درآورد. هم از آن‌رو که فی‌نفسه خواستار آن بود و هم از آن‌رو که بتواند به رؤیاهای سطحی ناسیونالیستی و مدرنیستی خود جامه عمل بپوشاند و این نه با یک طبقه قدرتمند مالکان سازگاری داشت و نه با یک قدرت مذهبی مستقل!
هرچند بسیاری از منتقدان برنامه اصلاحات ارضی بر این باورند که این تلاش نافرجام بود. شاه نتوانست و یا نخواست که به‌صورت بنیادی طبقه ملاک صاحب زمین و نفوذ را از هستی ساقط و یا روابط سنتی و قدیمی بر زمین مابین مالک و زارع را تغییر دهد. زیرا این قانون دست مالکین را از اراضی شاه کاملاً قطع کرد. بسیاری از آنان توانستند از راه رشوه دادن به مأموران اصلاحات ارضی و یا مستثنی کردن از قانون؛ جلوی تقسیم شدن اراضی خود را بگیرند. ثانیاً چنانچه اشاره شد تدوین‌کنندگان لوایح و قوانین اصلاحات ارضی بیشتر هدفشان کسانی بود که در قانون نسق‌دار به‌شمار می‌رفتند ولی فاقد زمین بودند و زمین را توسط اعضاء خانواده خود به زیر کشت می‌بردند و در ازای آن به مالک زمین سهمی از محصول را می‌پرداختند. این بدان معنی است که قوانین اصلاحات ارضی با قصد قبلی چنان طرح‌ریزی شد که زمین فقط به نسق‌دار داده شود. ثالثاً تقسیم زمین در میان زارعان نابرابر صورت گرفت.
از طرف دیگر در اوایل دهه ۱۳۴۰ و قبل از شروع برنامه‌های توسعه روستایی به‌ویژه اصلاحات ارضی، خوش‌نشینان به‌ویژه کارگران زراعی از لحاظ اقتصادی چندان تفاوتی با دهقانان صاحب نسق نداشتند. اما بعد از اصلاحات ارضی آنان خود را از لحاظ قانونی محروم، از لحاظ اجتماعی بی‌اهمیت و از لحاظ اقتصادی فقیرتر از سایرین یافتند. وضعیت کارگران زراعی که از فقیرترین قشرهای روستایی به‌شمار می‌رفتند پس از اصلاحات ارضی نه‌تنها بهبود پیدا نکرد بلکه از گذشته نیز بدتر گردید. کندی رشد کشاورزی، گسترش باغات، توسعه مکانیزاسیون در اراضی مالکان غایب از ده، جملگی در کاهش فرصت‌های کار و تقلیل میزان دستمزد کشاورزی تأثیر داشت. درنتیجه اختلاف سطح زندگی میان کارگران زراعی و زارعان بیش از پیش گردید.
۵ـ۲ـ نتیجه‌گیری
توصیف داده‌های گردآوری شده از نمونه مورد مطالعه به‌واسطه آمار توصیفی تحقیق نشان می‌دهد که که نمونه آماری مورد مطالعه در این پژوهش ۱۳۰ بوده و شرایط عمومی پاسخگویان و آماره‌های مربوط به شاخص‌های گرایش به مرکز به این شرح می‌باشد:
یافته‌های حاصل از تحلیل داده‌ها نشان می‌دهد که نمونه آماری به‌لحاظ وضعیت تحصیلات ۲/۲۶ درصد بیسواد، ۱/۳۳ درصد زیر دیپلم، ۱/۲۳ درصد دیپلم، ۸/۱۰ درصد فوق دیپلم، ۱/۶ درصد لیسانس، ۸/۰ درصد فوق لیسانس و بالاتر می‌باشند.
توزیع شاخص‌های مرکزی و پراکندگی متغیر سن نشان می‌دهد که سن میانگین، میانه و نما به‌ترتیب برابر با ۷۰، ۶۹ و ۶۵ است. و انحراف معیار برابر با ۱۵/۱۰ می‌باشد.
درخصوص مدت زمان سکونت در روستا، ۳/۲ درصد ۱۵ـ۲۵ سال، ۵/۸ درصد ۲۶ـ۳۵ سال، ۳/۱۲ درصد ۳۶ـ۴۵ سال، ۹/۲۶ درصد ۴۶ـ۵۵ و ۵۰ درصد ۵۶ سال و به بالا در روستا زندگی می‌کنند.
به‌لحاظ مالکیت زمین زراعی ۶۱/۲۴ درصد از پاسخگویان قبل از اصلاحات ارضی دارای زمین زراعی بودند و نیز ۳۹/۷۵ درصد زمین زراعی نداشتند. و این در حالی است که ۳/۶۵ درصد از پاسخگویان بعد از اصلاحات ارضی دارای زمین زراعی بودند و نیز ۷/۳۴ درصد زمین زراعی نداشتند. همچنین ۶/۳۴ درصد ۱ تا ۳ هکتار، ۵/۳۸ درصد ۴ تا ۶ هکتار، ۸/۱۳ درصد ۷ تا ۹ هکتار و ۱/۱۳ درصد ۱۰ هکتار و بالاتر بعد از اجرای قانون اصلاحات ارضی زمین به آن‌ها تعلق گرفت.
فرضیه اول:
«بین اصلاحات ارضی و تغییر در نوع مالکیت روستاییان رابطه معناداری وجود دارد.»
از نظر جامعه‏شناسی اصلاحات ارضی یک تغییر اساسی در نهادهای جامعه‏ است زیرا در جوامع کشاورزی نهاد مالکیت ارضی تنها به قلمرو مناسبات اقتصادی‏ و بهره‏برداری از زمین منحصر نمی‌شود بلکه روابط قدرت و مناسبات اجتماعی افراد را نیز دربر دارد. از این‌رو اصلاحات ارضی را می‌توان به‌عنوان یک نهضت اجتماعی‏ که هدف آن تغییر روابط زمینداری به نفع کشاورزان است تعریف کرد. بدیهی‏ است تغییر روابط زمینداری متضمن تغییرات اساسی از جمله تقسیم اراضی بزرگ، بهبود روابط اجتماعی در زمینه بهره‏برداری کشاورزی و تغییر روابط قدرت و ترکیب‏ طبقاتی جامعه است‏. اگرچه اصلاحات ارضی در ایران، هیچ بهبودی در توزیع عادلانه‌ی اراضی و اصلاح‏ ساختار الگوی مالکیت اراضی به نفع طبقه‌ی زمین‌داران کمتر از ۲ هکتار و طبقه‌ی بی‏زمین‏ ایجاد نکرد؛ به‏طوری‏که براساس سرشماری‌های کشاورزی ایران، برای سال‌های ۱۳۳۹ (قبل از اصلاحات ارضی) و پس از آن (۱۳۵۲) از میزان بهره‌‌برداران کم‌زمین و بدون زمین کاسته نشد و همچنان بیش از نیمی از روستاییان را زارعین بدون زمین یا کم‌زمین تشکیل می‏دادند. اما مقایسه‌ی زمین‌های بین سال‌های ۱۳۵۴ و پس از انقلاب نشان می‏دهد که از وسعت‏ اراضی واحدهای بزرگ کاسته شده است؛ یعنی گرچه تعداد بهره‏برداران واحدهای‏ بالای ۵۰ هکتار قبل و بعد از انقلاب اختلاف بارزی ندارند، ولی سهم عمده‏ای از اراضی‏ واحدهای بزرگ (کمی و بیش از نیمی از سهم آن‌ها) به واحدهای کوچک‌تر منتقل شده است. و نتیجه حاصل از آزمون این فرضیه تحقیق نشان می‌دهد که با توجه به اینکه سطح معنی‌داری خطای آزمون برای سطح اطمینان ۹۹/۰ کمتر از ۰۱/۰ است (۰۰۳/۰= sig) پس فرضیه موردنظر تأیید می‌شود و ضریب همبستگی بین دو متغیر برابر با ۴۸/۰ است. نشان می‌دهد که رابطه مستقیم، مثبت و متوسطی بین دو متغیر وجود دارد. بنابراین بین اصلاحات ارضی و تغییر در نوع مالکیت روستاییان رابطه معناداری وجود دارد. و وجود رابطه حاکی از این می‌باشد که بعد از اصلاحات ارضی تغییراتی در نوع مالکیت روستاییان به‌وجود آمده است.
فرضیه دوم:
«بین اصلاحات ارضی و تغییر در پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی روستاییان رابطه معناداری وجود دارد.»
از آنجا که توسعه روستایی مستلزم تغییرات اساسی مثبت در سطح معیشت و رفاه عمومی جامعه روستایی است و تحقق این مهم نیازمند تغییر در پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی روستاییان می‌باشد.
اثرات اقتصادی اصلاحات ارضی را می‌توان در دو نظریه متفاوت‏ یکی موافق و دیگری مخالف آن خلاصه کرد.
اقتصاددانانی که موافق اصلاحات ارضی هستند آن‌را یکی از عوامل مؤثر توسعه کشاورزی به دلائلی چند می‌دانند. نخست آنکه اصلاحات ارضی با واگذاری‏ زمین به کشاورزان و ایجاد انگیزه مالکیت موجب افزایش میزان کار و صرف انرژی‏ بیشتر، نگاهداری بهتر از زمین و آمادگی برای پذیرش و به‌کار بردن روش‌ها و تکنیک‏های تازه کشت و آبیاری از طرف زارعین می‌شود و درنتیجه به‏ توسعه کشاورزی کمک فراوان می‏کند. دوم آنکه اصلاحات ارضی قدرت انحصاری‏ مالکین بزرگ را در زمینه عوامل تولید به‌ویژه زمین و دستمزد کار درهم می‏شکند. با از بین رفتن قدرت انحصاری مالکین تحرک اقتصادی و رقابت بیشتری در فعالیت‌‌های کشاورزی پدیدار می‌شود و عوائد و درآمدهای زراعی به‌طور عادلانه‏تری توزیع‏ می‌گردد. سوم آنکه چون اصلاحات ارضی سبب از دست دادن درآمد نسبتاً زیاد و ثابت عمده مالکان می‌شود، افراد گروه مزبور برای به‌دست آوردن منابع جدید ثروت‏ و درآمد به سایر فعالیت‌های اقتصادی روی می‏آورند و درنتیجه تحرک و جهش بیشتری‏ در گردش چرخ‌های اقتصادی به‌وجود می‌آید.
اما مخالفان اصلاحات ارضی می‌گویند که این امر از دو جهت سبب کاهش‏ تولیدات کشاورزی می‌گردد: یکی اینکه موجب تقسیم و خرد کردن مزارع بزرگ به‏ واحدهای کوچک غیر اقتصادی می‌گردد و دیگر اینکه مدیریت و سرمایه مالکین را از دهات به‌ دور می‌راند. از این‏رو بر اثر خرد شدن واحدهای تولید، کمبود منابع مالی‏ و فقدان مدیریت، نظام کشاورزی جامعه دچار تزلزل خواهد شد و سطح تولید پائین‏ خواهد رفت. اما نیت اصلی از طرح این فرضیه تحقیق با استناد به تعریف ماکس وبر از پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی در واقع این بود که درپی ایجاد اصلاحات ارضی آیا در وضعیت شغلی، درآمدی و تحصیلاتی جامعه روستایی تغییراتی ایجاد شده است یا نه؟ هرچند که این تغییرات می‌تواند مرتبط و متأثر از عوامل جامعه‌شناختی و اقتصادی دیگری نیز باشد اما مطابق نتیجه حاصل از آزمون این فرضیه نشان می‌دهد که با توجه به اینکه سطح معناداری خطای آزمون برای سطح اطمینان ۹۹/۰ کمتر و کوچک‌تر از ۰۱/۰ می‌باشد نتیجه گرفته می‌شود که فرضیه تحقیق (H1) مورد تأیید قرار می‌گیرد و بین اصلاحات ارضی و تغییر در پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی روستاییان تفاوت معناداری وجود دارد. یعنی با ایجاد اصلاحات ارضی شرایط شغلی، درآمدی روستائیان بهبود یافته است. در کل آنچه مسلم است، برنامه اصلاحات ارضی با واگذاری زمین به رعایای صاحب نسق از یک‏ جهت، موجب استقلال و آزادی آنان را از قیود رژیم ارباب ـ رعیتی فراهم ساخت‏ و از جهت دیگر سطح درآمد خانوارهای دهقان را، چنان‌که قبلاً گفته شد، به‌میزان‏ قابل ملاحظه‏ای افزایش داد. ولی در مورد قشر دیگر پائین اجتماع ششدانگی، یعنی‏ کارگران کشاورز نتیجه مثبتی به‌بار نیاورده است. ازاین‏رو می‌توان گفت که اثرات‏ اصلاحات ارضی محدود به تغییر موقعیت و ارتقاء منزلت اجتماعی قشر رعیت بوده‏ است.
فرضیه سوم:
«بین اصلاحات ارضی و میزان اعتماد اجتماعی روستاییان رابطه معناداری وجود دارد.»
از نظر زتومگا پایداری جوامع انسانی در گرو تراکم و پیچیدگی روابط و تعاملات اجتماعی و به بیان دیگر شبکه‌ای شدن آن‌هاست. چنین حجم تراکم بدون وجود اعتماد که در حکم خمیرمایه‌ای برای شکل‌گیری روابط اجتماعی در مقیاس‌های خرد، میانی و کلان است، امکان‌پذیر نیست و این خود نیازمند فرهنگی است که از آن به‌عنوان فرهنگ اعتماد یاد می‌شود؛ فرهنگی که نه تنها مولد اعتماد بلکه بن‌مایه‌ای کلیدی برای سرمایه اجتماعی است و پیش‌شرطی بنیادی برای تحقق مدنیت و نظم اجتماعی پویا و درنهایت توسعه در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:59:00 ب.ظ ]




به نظر علامه(ره)، اگر فرد ذهنش خالی از شائبه و اقوال دیگران باشد، حکم به عطف «ارجلکم» به محل «برؤسکم» و در نتیجه وجوب مسح پاها میکند زیرا این وجه، وجهی کثیرالورود در کلام عرب است و در تأیید این وجه روایاتی از اهل بیت(ع) وارد شده است. ایشان میگوید:
جمهور اهل سنت اخبار دال بر غسل پاها را پذیرفته اند. ما در مقام تفسیر، بحثی با آنها نداریم زیرا بحث فقهی است، تنها سخن ما این است که آنها کوشیدهاند آیه را بر فتوای فقهی خود حمل کنند، لذا توجیهات مختلفی ذکر کردهاند که آیه تحمل هیچ کدام از آنها را ندارد مگر اینکه قرآن را از اوج بلاغتش تا حضیض پستترین و نسنجیدهترین کلمات پایین بیاوریم[۶۲۵].
ایشان آراء موافقان غسل پاها را ذکر و نقد میکند و در نهایت می فرماید:
خواستند آیه را طوری معنا کنند که غسل پاها در وضو را به گردن آیه بگذارند آنها به دلیل تعصبی که به برخی روایات [غسل پا] داشتند، با توجیهاتی نامناسب، خواستند آیه، موافق این روایات بشود تا روایات به دلیل مخالفت با کتاب طرح نشود. حرف ما با این آقایان این است: اگر بشود هر آیه را به خاطر روایتی، بر خلاف ظاهرش حمل کرد دیگر چه وقت و کجا عنوان مخالف کتاب مصداق مییابد؟ پس بهتر بود آقایان برای حفظ روایات، مانند برخی پیشینیان غسل پاها را ناشی از نسخ کتاب با سنت بدانند تا بحث تفسیری به بحث اصولی تبدیل شود[۶۲۶].

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

طبری در تأیید هر دو قرائت -مسح و غسل پاها- به اقوال و اعمال پیامبر(ص)، صحابه و تابعین استناد میکند و میگوید: آیه امر به عموم مسح دو پا در وضو کرده، همانطور که در تیمم امر به مسح عموم صورت شده است. بواسطه دست کشیدن بر پاها در وضو، فرد هم «ماسح» است هم «غاسل» ماسح استچون بر پاها «دست کشیده» غاسل چون «دست تر» کشیده است. اگر «ارجلکم» را منصوب بخوانیم بنا بر غسل است، اگر مخفوض بخوانیم بنا بر مسح است.
وی علت مسح عموم پاها را روایت نبوی «ویل للاعقاب و بطون الاقدام من النار» دانسته است[۶۲۷].
علامه(ره) در نقد استدلال طبری میگوید:
این شخص چگونه بین سر و پا فرق میگذارد؟ مسح سر را بدون غسل و مسح پاها را با غسل میداند؟… اگر منظورش از قیاس وضو به تیمم، قیاس حکم این دو است تا با روایاتی که تنها مورد قبول خود اوست به آیه دلالت بدهد، میگوییم روایات غسل پاها اصلاً در صدد تفسیر آیه نیست، اگر منظورش قیاس کردن «وامسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین» با «فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه» است، مدعای او را نه در آیه «مقیس»، یعنی آیه اول- که مربوط به وضو است- قبول داریم نه در آیه «مقیس علیه» یعنی آیه دوم که مربوط به تیمم است. نه درآیه اول مسح همه سر واجب است نه در آیه دوم مسح همه صورت و دست؛ چون در هر دو آیه مسح متعدی به «باء» [بعضیه] شده است[۶۲۸].
طبرسی در رد استدلال به حدیث نبوی «ویل للعقاب…» می گوید: این روایت مربوط به افراد بی سر و پایی بود که ایستاده ادرار میکردند و بر پاها و پشت پاهایشان ترشح میکرد و آنها بدون شستشوی آن به مسجد میآمدند[۶۲۹].
فخر رازی میگوید: مسح پاها طبق مذهب شیعه مبتنی بر دو قرائت مشهور جر و نصب است زیرا «ارجلکم» بر اساس قواعد نحو و ظاهر قرآن معطوف است به لفظ یا محل «برؤسکم» و در نتیجه مسح پاها واجب میشود. وی ادامه میدهد: اگر کسی بگوید: دفع این رأی با اخباری که مؤید غسل پاها هستند، جایز نیست، هر چند قوی باشند زیرا نسخ قرآن با خبر واحد جایز نیست، میگوییم: اخبار زیادی غسل پاها را واجب کرده است به علاوه غسل مشتمل بر مسح است اما عکس آن صادق نیست و غسل به احتیاط نزدیکتر است[۶۳۰].
ظاهراً وی قائل به نسخ کتاب با سنت است و چنانچه گذشت بحث تفسیری را به بحث اصولی تبدیل کرده است که مجال آن اینجا نیست.
ابن کثیر قرائت نصب بنا بر عطف «ارجلکم» به «وجوهکم» و «ایدیکم» را- که غسل پاها را میرساند - با استناد به اقوال و اعمالی از پیامبر(ص) و صحابه و تابعین میپذیرد و قرائت جر بنا بر عطف به «برؤسکم» را که موجب مسح میشود، رد میکند. چون روایات دال بر مسح پاها را غریب میداند. وی معتقد است باید مسح پاها را حمل بر غسل خفیف کرد زیرا سنت ثابت غسل پاهاست. قرائت حفض را به دلیل مجاروت «ارجلکم» با «برؤسکم» میپذیرد و آن را جایز و شایع در کلام عرب میداند[۶۳۱]. اینک به نقد نظر ابن کثیر در کلام مفسران می پردازیم:
الف- علامه(ره) میگوید:
اگر ذهن، خالی از شائبه و اقوال دیگران باشد بدون درنگ حکم مى‏کنى به اینکه کلمه “ارجلکم” عطف است بر موضعى که کلمه “رؤسکم” دارد، و در جمله: “وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ” کلمه رءوس هر چند که به ظاهر مجرور به حرف جر است، ولى موضعش موضع مفعول براى فعل “امسحوا” است، (چون مى‏فرماید سر خود را مسح کنید)، و چون موضع کلمه رءوس نصب است، کلمه “ارجل” نیز باید به نصب خوانده شود، در نتیجه از کلام آیه مى‏فهمى که در وضو واجب است صورت و دو دست را بشویى، و سر و دو پا را مسح کنى، و هرگز به خاطرت خطور هم نمى‏کند که از خودت بپرسى چطور است ما کلمه” ارجلکم” را بر گردانیم به کلمه” وجوهکم” که در اول آیه است، زیرا خودت در پاسخ خودت مى‏گویى حکم اول آیه یعنى شستن بخاطر آمدن و فاصله شدن حکمى دیگر (یعنى مسح کردن) بریده شد، آرى طبع سلیم هیچ گاه حاضر نیست کلامى بلیغ چون کلام خداى عز و جل را جز بر چنین معنایى حمل کند[۶۳۲].
ابوالفتح رازی میگوید: فصل بین معطوف و معطوف علیه با جمله اجنبی نیکو نیست و معنی تباه میشود. سامع به این معنا راه ندارد و عقلاً و حکماً کلام مشوش است[۶۳۳].
طبرسی به نقل از سید مرتضی میگوید: اگر تأثیر در کلام را به آنچه نزدیکتر است نسبت دهیم، بهتر است … به خصوص که امر به غسل پایان یافته است و صحیح نیست بعد از قطع جمله دوباره با عطف ربطی به آن برگردیم[۶۳۴].
فخر رازی در تعیین عامل نصب «ارجلکم» میگوید: وقتی دو عامل و یک معمول داریم، اعمال اقرب اولی است[۶۳۵].
- درباره حمل مسح بر غسل خفیف علامه میگوید: این سخن از نامربوطترین سخنانی است که در تفسیر آیه مورد بحث و توجیه فتوای برخی صحابه _در مورد شستن پاها در وضو _گفتهاند. زیرا هر کسی میداند که غسل غیر مسح است. اگر بنا باشد مسح پاها را به غسل پاها معنا کنیم. چرا این کار را درباره مسح سر نکنیم؟ بنابراین چه چیز مانع میشود هرجا در کتاب و سنت به کلمه مسح برخوردیم آن را به معنی غسل بگیریم و هر جا به کلمه غسل برخوردیم به معنای مسح بگیریم؟ یا تمام روایاتی را که در باب غسل وارد شده بر مسح حمل کنیم و برعکس؟ در این صورت تمام ادله شرع مجمل نمیشود؟ آن هم مجملی که مبین ندارد؟[۶۳۶]
ابوالفتح رازی میگوید: داخل بودن مسح در غسل دلیل یکسان بودن آن دو نیست. چنانچه به آب زدن تمام بدن از وضو گرفتن به منظور حصول طهارت کفایت نمیکند[۶۳۷]. دیگر آن که عدول از ظاهر بدون دلیل روا نیست[۶۳۸].
- قرائت خفض لام در «ارجلکم» به دلیل مجاورت توسط زجاج[۶۳۹]، فخر رازی[۶۴۰]، ابوالفتح رازی[۶۴۱]، طبرسی[۶۴۲] و علامه طباطبایی[۶۴۳] رد شده است. زیرا نحویون آن را در کلام بلیغ، جایز ندانسته و شواهدی را که قائلین به خفض برای تایید قول خود آورده اند، به این بیان توجیه کرده اند که این امر، در صورت جواز، مختص مواردی است که جمله فاقد حرف عطف باشد و مقصود گوینده روشن نباشد.
صاحب المنار میگوید: قرائت نصب، مختار جمهور است، اما قائلین به قرائت جر، ارجلکم را به لفظ رؤسکم عطف کرده اند، نه به محل آن، که مؤید با سنت صحیح و اجماع و عمل صحابه و منطبق با طهارت است. وی روایت نبوی «ویل للاعقاب من النار» را که در صحیحین هم آمده است، اصح احادیث در این باره میداند. او نظر نهایی طبری را به تفصیل میآورد همچنین به کلام آلوسی دال بر بیاعتبار بودن روایات مسح پا و افتراء و کذب بودن آن روایت و این که روایات مذکور از طرف شیعه به صحابه نسبت داده شده است، می پردازد. تعصب آلوسی باعث شده بگوید: محمدبن جریر که قائل به تخییر است محمدبن جریر رستم شیعی است نه محمدبن جریر طبری شافعی از اعلام اهل سنت! [چون قائل به غسل پاها در وضو نیست] رشید رضا از این قول تعجب کرده و میگوید گویا آلوسی تفسیر طبری را نخوانده است! صاحب المنار معتقد است؛ مجال نحو برای رد دو قرائت به یکدیگر واسع است اما رد قرائت نصب به جر موجهترین صورت در فن اعراب است. مجال جواز نیز در رد دو قرائت به هم واسع است همانطور که اهل سنت مسح را غسل پاها گرفتهاند، قویترین حجت لفظی در برابر امامیه تحدید پاها تا کعبین است … مسح ظاهر پاها با دست مرطوب عاقلانه و مطابق با حکمت وضو نیست، زیرا مسح با رطوبت کم بر عضو غبارآلود و کثیف دست را هم آلوده میکند. صاحب المنار نظر نهایی خود را چنین بیان می کند: غسل الرجلین المکشوفین و مسح المستورین هو الثابت بالسنه المتواتره المبینه بالقرآن و الموافق لحکمه هذه الطهاره[۶۴۴]. وی این رأی را بر اساس استحسان خود، برگزیده و دلیل آن را حکمت وضو و سنتی دانسته که مبین قرآن است.
علامه(ره) درباره روایات مؤید غسل پاها میگوید:
بر وجه اول [مسح پاها] روایاتی از ائمه وارد شده است روایاتی که از اهل سنت رسیده ناظر به تفسیر لفظ آیه نیست و تنها عمل رسول خدا و صحابه را حکایت میکند. آنها در مضمونی که دارند متحد نیستند و اختلاف دارند؛ برخی حکایت از شستن پاها دارند و برخی میگویند پاها مسح میشد که ناگزیر باید طبق روایات ائمه(ع) عمل کرد[۶۴۵].
طبرسی میگوید به دلیل اختلاف در روایات غسل پاها، نمیتوان بر اساس آنها از ظاهر کتاب الله دست کشید[۶۴۶]. در رد استدلال به تحدید پاها تا کعبین، علامه(ره) میگوید: اینکه گفتار خود را با تحدید پاها تا کعبین تقویت کرد در واقع، تحمیل کردن دلالتی است بر لفظ به صرف قیاس کردن آن با لفظ دیگری؛ در حالی که بر حسب لغت، لفظ، آن دلالت را ندارد و این از بدترین نوع قیاس است[۶۴۷].
سید مرتضی میفرماید: این سخن صحیح نیست زیرا مسح فعلی است که از جانب شرع مانند غسل واجب شده است و مانعی نیست همان طور که شستن اعضا محدود شده، مسح اعضا هم محدود شود[۶۴۸].
طبرسی میگوید: وجوب غسل دستها به دلیل تحدید آنها نیست بلکه به دلیل «تصریح قرآن» است اما در مورد پاها این تصریح وجود ندارد[۶۴۹].
ابوالفتح رازی، هر دو قرائت را مفید مسح بدون غسل میداند چون قرائت جر معطوف به لفظ «برؤسکم» و نصب معطوف به محل آن است، همانطور که درکلام عرب رایج میباشد. وی اخباری در تأیید مسح پاها در وضو میآورد[۶۵۰].
طبرسی روایاتی دال بر مسح پاها در وضو آورده و قرائت نصب بنا بر عطف به محل «برؤسکم» را برگزیده است وی به آراء دیگر اشاره و برخی از آنها را نقد کرده است: قول به جمع دو قرائت، قرائت نصب و قول به غسل خفیف از ابن زید، قرائت نصب بنا بر عطف بر ایدیکم و غسل پاها طبق سنت و روایت «ویل للاعقاب …» که مورد تأیید ابوعلی فارسی است، قرائت جر به دلیل مجاورت، قرائت جر از اخفش بر حسب اینکه لفظ «ارجلکم» به «برؤسکم» معطوف اما در معنا منقطع از آن باشد مانند: علفتها تبناً و ماء باردا
طبرسی در نقد قول اخیر میگوید: او [اخفش] در حقیقت در آیه «اغسلوا» را تقدیر گرفت و چنین تقدیری وقتی رواست که برای اصلاح معنی ناگزیر به آن باشیم ولی وقتی معنی کلام ظاهر، و مستقیم باشد چگونه جایز است مرتکب این تقدیر ناصواب بشویم؟[۶۵۱]
علامه میگوید:
فعل «اغسلوا» بدون احتیاج به حرف جر مفعول میگیرد، پس چرا «ارجلکم» را به صدای بالا نمیخواند؟ اگر فعل دیگری در تقدیر بگیرد با ظاهر کلام نمیسازد. آن شعری هم که به عنوان شاهد آورده یا از باب مجاز عقلی است یا تعلیف متضمن معنای «دادن» یا «سیر کردن» یا امثال آن شده است[۶۵۲].
بخش ششم: جمع‌بندی
به رغم اتفاق نظر اکثریت مسلمانان بر قرائت مشهور حفص از عاصم، پدیده اختلاف قرائت، همچنان آسیبی در تفسیر آیات قرآن به شمار میآید.
مسلماً قرآن کریم، بیش از یک نص و یک قرائت نداشته و پیامبر اکرم(ص) نیز تنها یک قرائت را به مردم آموخته است، تواتر قرائات بحثی جدا از تواتر قرآن میباشد و ناشی از عواملی چون امور مربوط به خط، اختلاف لهجهها و اجتهاد قراء است. چنانچه اختلاف قرائات بدون تغییر معنوی عمدتاً به دلیل خط یا اختلاف لهجههاست و در اختلاف قرائاتی که در معنی اعتقادی یا فقهی آیه مؤثرند، اجتهاد قراء موثرتر می باشد؛ چنانچه در بررسی نمونه ها دیدیم؛ در آیه ۱۰۶ بقره در اثر قرائات اجتهادی، برای پیامبر(ص) برخی قائل به نسیان در وحی شدند که مخالف عقل و تعالیم قرآن و روایات است و در آیه ۶ سوره مبارکه مائده به دلیل تعصبات مذهبی و تکیه بر آراء فقهی، اقوالی که مخالفت آن با ظاهر آیه قرآن آشکار بود بر آن تحمیل کردند.
شاید برخی فکر کنند علامه طباطبایی(ره) به بحث اختلاف قرائت بیتوجهاند، اما ایشان – بر اساس روش تفسیری (قرآن به قرآن) و مشی تفسیریشان (رعایت اختصار و طرح مسائل تفسیری) و اطمینان بر قرائت صحیح مشهور– در مواردی که این بحث در تفسیر آیه مؤثر است به آن پرداختهاند؛ در اغلب موارد قرائات شاذ را مطرح نکردهاند و به ذکر قرائات مشهور اکتفاء کردهاند. ایشان کوشیدهاند در مواردی که همه یا بیش از یکی از قرائات، مشهورند با استناد به عرف، لغت، قرآن، روایات، موافقتر بودن قرائت با قضیهای که در خارج اتفاق افتاده، قرائت صحیح را تعیین کنند[۶۵۳]. علامه سیاق را اصلی اساسی در ترجیح بین قرائات میدانند[۶۵۴]. گاهی بر اساس سیاق، قرائتی را بر قرائت مصحف ترجیح میدهند[۶۵۵]. در مواردی برخی قرائات را نوعی تفسیر برای آیه میشمرند[۶۵۶]، در گاهی نیز موارد توافق قرائت مصحف را با قرائت دیگر بیان میکنند[۶۵۷] که نشانگر اهتمام ایشان به قرائت مصحف است. بررسی های علامه درباره ی اختلاف قرائات از نظر اتقان، دقت و رعایت اختصار، با محوریت قرآن کریم، بی نظیر است.
مرحوم طبرسی و ابن جریر طبری به تفصیل بحث اختلاف قرائات را در تفاسیرشان مطرح کردهاند .
معیار اصلی قرائت صحیح، آن است که با نص متواتر بین مسلمانان از صدر اسلام تاکنون مطابق باشد، بنابراین در همه گونه های اختلاف قرائات، تنها قرائتی معتبر است که به تسامع ثابت و نسل به نسل و زبان به زبان دریافت شده است.
نتیجه گیری نهایی
نتیجه‌گیری
برایند نهایی این پژوهش را می‌توان چنین خلاصه کرد:
ضعف اسانید، وضع حدیث، اسرائیلیات، نقل به معنا و اختلاف قرائات از مهم‌ترین آسیب‌هایی هستند که در روایات تفسیری تأثیر گذاشته‌اند.
صحت سند به لحاظ ظاهری نمی‌تواند نشان از صدور قطعی حدیث از سوی معصومان باشد؛ چه‌بسا جاعلان، روایاتی با اسانید صحیح به ایشان نسبت داده باشند؛ علامه طباطبایی به بررسی سندی- در مقایسه با بررسی متنی- اهتمام کمتری نشان داده‌اند. ایشان در واقع سند روایت را با مضمون روایت محک میزند؛ لذا بررسی سندی روایات را در درجه پایین‌تری از بررسی متن قرار می‌دهد.
علامه، ملاک ارزیابی و صحت روایات را مطابقت آن‌ها با قرآن می‌داند و ضعف سندی را مؤیدی برای ایرادات متنی قرار می‌دهد. دلیل این امر نیز روش تفسیری ایشان و نظریه‌ای است که راجع به حجیت روایات دارند.
ملاک حذف و ذکر سند در المیزان همسویی روایت با قرآن است؛ در مواردی که متن روایت همسو با قرآن است نیازی به آوردن سند نیست. اما در جایی که موافقت، احراز نشده و نمیتوان روایت را بر قرآن تطبیق داد، ناچاریم سند را بیاوریم؛ در المیزان به ارسال و اضمار سند بیش‌تر اشاره شده است.
به نظر علامه تمام گونه‌های روایات تفسیری در معرض جعل قرار دارند؛ اما جعل در روایات سبب نزول، شیوع بیش‌تری دارد به‌طوری که به این روایات کمتر اعتماد دارند؛ هر چند علامه بر اساس شیوه تفسیری و مبانی روایی و همچنین دیدگاهی که به روایات سبب نزول دارند، کمتر از این روایات استفاده کرده‌اند اما اگر جایی روایت سبب نزول، مورد اعتمادشان باشد- به‌ویژه در مواردی که روایت تأثیر مستقیم در فهم آیات داشته باشند- حتی آن را بر سیاق آیات ترجیح می‌دهند.در حالی‌که سیاق، نقشی اساسی در المیزان دارد.
به نظرعلامه، مهمترین عامل شیوع اسرائیلیات ،افراط در پذیرش حدیث از سوی مسلمانان و هدف یهود از نشر اسرائیلیات انصراف ذهن از حق و معارف حقیقی است .ایشان معتقدند که “اساساً یهود براى معارف دینی جز حس، هیچ اصل ثابتى قائل نبوده و براى مقامات معنوى انسانى از قبیل نبوت و عصمت، هیچ پایه و اصلى جز وضع و اعتبار نمى‏شناسند و با آن‌ها معامله اوهام دائر در مجتمع اعتبارى انسانى کرده‏، در نتیجه نفوس انبیاء کرام را با سایر نفوس عوام مقایسه می‌کنند؛” لذا می‌بینیم بیش‌ترین و دقیق ترین نقدهای علامه در اسرائیلیات، مربوط به داستان انبیاء و براساس معیار قرآن، سنت، عصمت و شخصیت انبیاست.
تردید پیامبر در وحیانی بودن قرآن، تردید افکنی در صحت دریافت و ابلاغ آن و عدم مصونیت وحی از تصرف و تحریف، مطالبی است که روایات اسرائیلی سعی در القاء آن داشتند؛ یعنی همان نکاتی که تورات و انجیل را بی‌اعتبار کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:58:00 ب.ظ ]