کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



۳-۱-۲- روش گردآوری اطلاعات
این پژوهش به روش توصیفی –تحلیلی انجام شده است و برای گردآوری آن از اطلاعات کتابخانه ایی و اینترنتی معتبر استفاده شده است .برای پاسخ به پرسش اصلی این پژوهش سعی شده تا روابط بین ایران و همسایگان را در طول زمان بررسی کنیم تا مسائل و مشکلات بالقوه در این زمینه و راههکارهای مناسب برای حل آن را ارائه کنیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۱-۳- روش تجزیه و تحلیل
در این پژوهش سعی شده است تا از طریق اطلاعات ، آمار و جداول بدست آمده به طرق گوناگون کتابخانه ایی و اسنادی در زمینه های موثر در گسترش و افزایش مهاجرت اتباع بیگانه و نیز ترسیم نقشه های مربوطه به تجزیه و تحلیل بپردازیم .
۳-۲- متغییرها و شاخص های تحقیق
متغیرهای این پژوهش به صورت زیر می‌باشند:

    •  
        •  

       

    1. فرضیه اولبه وجود آمدن قوانین سخت مهاجر پذیری در ایران می تواند موجب کاهش ورود اتباع خارجی به کشور شود.

متغیر مستقل : به وجود آمدن قوانین سخت مهاجر پذیری و ایجاد صلح و امنیت در داخل افغانستان
متغیر وابسته : کاهش ورود اتباع خارجی

    •  
        •  

       

    1. فرضیه دوم: ایجاد صلح و امنیت در داخل افغانستان و نیز به وجود آمدن حکومتی قدرتمند و با ثبات سیاسی و اقتصادی موجب کاهش مهاجران می شود.

متغییر مستقل: ایجاد صلح و امنیت در داخل افغانستان و نیز به وجود آمدن حکومتی قدرتمند
متغییر وابسته : میزان مهاجرت

    •  
    1. ویژگی های محدوده مورد مطالعه
    •  
        •  

       

    1. وجه تسمیه

سیستان صورت تغییر یافته سجستان یا سکستان به معنای سرزمین سکا است و بلوچستان نیز محل سکونت قوم بلوچ است .این استان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شده است .سیستان امروزی در کتاب اوستا یازدهمین سرزمینی است که اهورامزدا آفریده و همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی می باشد .اقوام آریایی سکاها در حدود ۱۲۸ قبل از میلاد ، سیستان را به تصرف خود درآورده و در پهنه آن استقرار یافته اند.
سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد به اسم مکا “مکه” مشهور بوده که یونانی ها آن را گدروزیا نامیده اند .در زمان قدیم در بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و “اراینا” یا “ایرینا” در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه مکا کلمه ای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد .کلمه بلوچستان نیز از زمانی که بلوچ ها در آن سکونت یافتند به آن اطلاق شد. (سال نامه آماری ،۱۳۸۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-22] [ 03:57:00 ب.ظ ]




  • فرضیه اصلی :

به نظر می رسد اهمیت انرژی در سیاست خارجی چین در قبال جمهوری اسلامی ایران به دلیل توسعه فزاینده اقتصادی ،رقابت های ژئواکونومیک با قدرتهای بزرگ و فرصت های به وجود آمده ناشی از تحریم های اقتصادی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران می باشد .

  •  
  • اهداف تحقیق:
  • شناخت جایگاه مقوله انرژی در مناسبات جمهوری اسلامی ایران و چین
  • شناخت نقش انرژی ایران در رقابت های فی مابین قدرت های بزرگ.
  • ارائه راهکار مناس جهت توسعه مناسبات اقتصادی میان جمهوری اسلامی ایران و چین .
  • هدف کاربردی :

در این پژوهش سعی بر آن شده راهکار و رهیافت جدید جهت سیاست خارجی ایران و چین از زاویه و نگاه دیگر بررسی که امید است در وزارت خارجه مورد استفاده قرار گیرد .
فصل دوم
مبانی نظری
۲-۱- چهارچوب نظری
پیش از ورود به بحث به صورت اجمالی به روابط دو کشور چین و ایران در حوزه انرژی خواهیم پرداخت . دیپلماسی انرژی به مجموعه ای از فعالیت های دیپلماتیک یک کشور در خصوص استفاده از اهرم انرژی در تعامل با سایر دولت ها برای کسب حداکثری منافع ملی اطلاق می شود که لازمه حصول آن هماهنگی میان تمامی برنامه ها ، سیاست ها و راهکارهای اجرایی می باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

رهیافت (سیستمیک[۲]) به مطالعه مجموعه تعامل هایی می پردازد که میان سیستم و محیط خارجی [۳] آن پدید می آید و این مجموعه ساخته مشخصی از روابط است که از طریق مکانیسم و یا سازکارهایی با محیط خارجی اطراف خود و (زیر سیستم)[۴] در ارتباط است . رابطه (توازن قدرت[۵]) میان مجموعه ای از کشورها و دولت ها به عنوان یک سیستم عمل می کند . سیستم ممکن است دارای سازمان منعطف و یا متصلب ، با ثبات و یا بی ثبات باشد . یک سیستم بی ثبات متزلزل تر است و توازن آن راحت تر بر هم می خورد . از طرفی یک سیستم با ثبات برای برهم خوردن نیاز به یک (درونداد[۶]) بسیار قدرتمند دارد ، هر سیستم به دنبال آن است که به نوعی تعادل دست یابد ، آن را حفظ کند و پس از بر هم خوردن تعادلش به آن بازگردد ؛ که خود آن تعادل ممکن است باثبات یا بی ثبات باشد . اصطلاحی که با نظریه سیستم ها ارتباط تنکاتنگی دارد (وابستگی متقابل[۷]) ست ، به عبارت ساده تر به معنای وابستگی دو طرفه یا چند جانب است که درون یک سیستم جریان دارد . وابستگی متقابل در سیاست جهانی به وضعیتی اشاره دارد که در ان بین کشورها – بازیگران داخلی کشورهای مختلف – تأثیرگذاری متقابل وجود دارد . ان تأثیر گذاری ها اغلب از مبادلات بین المللی ، نقل و انتقال پول ، کالا و… در سطح بین المللی ریشه می گیرد. این مبادلات پس از جنگ جهانی دوم افزایش شدیدی یافته است . [۸]
در کنار نظریه سیستمیک ، نظریه نهادگرایی نئولیبرال ممکن است در حوزه هایی که دولت ها در آن ها منافع متقابل ندارند ، چندان مرتبط به نظر نرسد . بنابراین دستیابی به همکاری در حوزه های نظامی یا امنیت ملی که سود یک طرف ، زیان دیگری تلقی می شود (بازی با حاصل جمع صفر) ، بسیار دشوار است .(دهقان /خداکرم ۱۳۹۱)در کل نهادگرایان نئولیبرال نهادها را مثابه ابزاری برای دستیابی به همکاری در نظام بین الملل می دانند. رژیم ها و نهادها در اداره نظام بین الملل رقابت آمیز و هرج و مرج امیز بسیار مؤثر هستند . آنها در زمان لازم به تشویق چند جانبه گرایی و همکاری ، به مثابه ابزاری برای تأمین منافع ملی می پردازند.
از بعد هستی شناسی مسائل اقتصادی به ویژه اقتصاد سیاسی برای نظریه پردازان این گروه حائز اهمیت است . توسعه نهادهای بین المللی حاکی از ظهور عقلانیت میان دولت ها تلقی می شود که به جای توجه صرف به منافع فوری و لحظه ای به منافع بلند مدت می اندیشند . از بعد معرفت شناسی هرچند دولت ها بازیگران اصلی صحنه ی بین الملل هستند اما در کنار آنها بازیگران دیگری با درجه ی اهمیت متفاوت در قلمرویی که مخصوص دولت ها بوده حضور یافته اند و بر سائل اقتصادی ، زیست محیطی و تکنولوژیکی تأکید می کنند ؛ این در حالی است که در دیدگاه آنها مسائل غیر نظامی اهمیت بیشتری دارد . بر همین اساس در دهه های ۷۰ و ۸۰ نظریه های همگرایی و رژیم ها ارائه شده که محور آنها اقتصادی بوده است . بر اساس این نظریه ها همکاری های اقتصادی می تواند به همکاری های سیاسی تبدیل شود و بر اساس فرضیه های تسری و کارکرد گرایی نهادهای منطقه ای و فرا ملی می تواند وابستگی متقابل را در بین کشورها به وجود آورند . به نظر می رسد ایران و چین بایستی بتوانند همکاری های اقتصاد خود را از حوزه ی انرژی به همکاری های سیاسی مبدل نمایند و موجبات توسعه ی روابط فی مابین را گسترش دهند . دولت در این نظریه بازیگر اصلی است و این نظریه نأکید خاصی بر نهادهای بین المللی دارد ؛ لذاتأکید بر همکاری دو دولت در صحنه بین المللی با بهره گرفتن از ظرفیت سازمان هایی مانند سازمان ملل متحد و به خصوص شورای امنیت که چین عضو آن می باشد و همچنین سازمانهایی مانند اوپک ، می تواند در شکل گیری وابستگی متقابل پیچیده فی مابین مؤثر واقع شود .
ایران به لحاظ دارا بودن ذخایر عظیم نفت و گاز و نیز احساس نیاز به تعامل با کشورهای بزرگ برای فائق آمدن بر انزوای کشور در صحنه ی بین المللی و بازیگری به عنوان یک قدرت منطقه ای ، به دنبال ایجاد روابط متقابل می باشد . ابزار انرژی به عنوان یک منطق سیاسی می تواند در راستای منافع ملی کشور عمل نماید . کشور چین نیز به دلیل نیاز رو به تزاید خود در بخش انرژی برای توسعه ی صنعت خود ، می تواند در راستای متنوع سازی[۹] واردات انرژی از منابع انرژی ایران استفاده نماید که نتیجه آن برای هردو کشور به عنوان بازیگران عرصه ی نظام بین الملل همپوشانی نیازهای دو طرفه به عنوان یک سیستم است ، که در نهایت ثبات سیستم دو جانبه را تقویت و تعادل را درون سیستم برقرار می نماید ؛ این مهم موجبات گسترش مناسبات راهبردی دو کشور ایران و چین را فراهمhk می سازد .
۲-۲- امنیت انرژی
به نظر می رسد با توجه به تحولات پیش آمده در اقتصاد جهانی ، در رقابت کشورهای تازه صنعتی شده آسیا ، به خصوص چین با سایر قدرت های بزرگ ، تا چندین سال آتی نقش نفت و گاز نیز به عنوان یک مورد در اقتصاد جهانی افزایش یابد ؛ لذا مفهوم امنیت انرژی مفهومی است کلیدی که پرداختن به آن مهم جلوه می نماید .
انرژی عموماً دسترسی مقدار کافی و قابل اطمینان از عرضه انرژی[۱۰]برای راضی نمودن متقاضی تعریف می گردد . به صورت خلاصه می توان بیان نمود که امنیت انرژی سه مفهوم اساسی زنجیره ی تحولات انرژی در جهان امروزی را در بر می گیرد : قیمت ، پایداری[۱۱] و محیط زیست . (دهقان/ خداکرم۱۳۹۱)واقعیت نشان می دهد که در شناخت و فهم دانش های مرتبط با انرژی انسان کمتر موفق بوده است ؛ به طوریکه اگرچه در زمینه ی فناوری ، پیشرفت های چشمگیری داشته است ، بدون شک در بخش های مربوط به سیاستگذاری ، امنیت و حقوق انرژی ، انسان به شدت فقیر است . (دهقان /خداکرم۱۳۹۱)امنیت انرژی به عرضه مداوم و مطمئن با قیمت معقول در حامل های انرژی بازگشته و سعی می نماید تهدیدات ژئوپلتیکی ، اقتصادی ، تکنیکی ، زیست محیطی و روانی ناظر بر بازارهای انرژی را کاهش می دهد . امنیت انرژی از دیدگاه مصرف کنندگان به معنای آن است که اولاً دسترسی اسان و بدون احتمال خطر منابع نفت و گاز جهانی وجود داشته باشد و ثانیاً این منابع به صورت منطقی دارای تنوع و گوناگونی از لحاظ منطقه و جغرافیایی منابع و نیز مسیرهای انتقال باشد و ثالثاً جریان نفت و گاز عموماً از محلی تأمین شوند که ثبات و عدم تغییر در حکومت های آنان دراز مدت و طولانی باشد . (دهقان/خداکرم۱۳۹۱) امنیت انرژی برای تولید کنندگان در آن است که در آینده به یک بازار مداوم به همراه رشد منطقی قیمت دسترسی داشته باشند . ؛ زیرا اکثر تولید کنندگان از گروه اقتصادهای تک سلولی هستند که به فروش نفت عمیقاً وابسته اند و هرگونه احتمال کم شدن تقاضا و یا توجه کشورهای توسعه یافته به انرژی جایگزین و یا ترجیح آنان در تأمین نفت و گاز از کشورهای غیر اوپک به معنای ایجاد مانع در توسعه اجتماعی و رشد اقتصادی این کشورهاست . (دهقان/خداکرم۱۳۹۱)
دیپلماسی انرژی با مفهوم امنیت انرژی گره خورده است ، به گونه ای یک رابطه دو طرفه را شامل می گردد که میان کشورهای دارای ذخایر نفتی و صادر کننده انرژی با کشورهای دارای تکنولوژی پیشرفته و نیز مصرف کنندگان عمده برقرار می شود . انرژی یک کالای استراتژیک است که تأمین امنیت آن نقشی اساسی در سطح امنیت بین الملل و اقتصاد جهانی دارد .
گسترش مناسبات تجاری و اقتصادی دو کشور ایران و چین در نتیجه عمل گرایی در سیاست خارجی آنها صورت گرفته است . منافع اقتصادی متقابل ، الزامات نوسازی و توسعه ، جلب حمایت چین به عنواتن ابر قدرتی در حال ظهور و عضور دائم شورای امنیت با حق وتو ، اهمیت جلب حمایت چین به عنوان ابر قدرتی در حال ظهور و عضو دائم امنیت با حق وتو، اهمیت این کشور در تأمین نیازهای تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران ، و از طرفی نیاز روز افزون اقتصاد در تأمین نیازهای انرژی و بازار ایران برای صدور محصولات خود و به ویژه تغییر راهبرد سوسیالیستی اقتصاد خود اتکایی دوران مائو به سیاست درهای باز و اصلاحات اقتصادی از زمان حکومت دنگ شیائوپینگ، دولتمردان دو کشور را به تنظیم خط مشی هایی واقع بینانه در روابط دو جانبه سوق داده است . در نتیجه ، علی رغم وجود تعرض های بنیادین ایدئولوژی های حاکم و ساختار نظام های سیاسی دو کشور ، روابط تهران و پکن ، پس از وقفه ای کوتاه در حال گسترش بوده است .
تاملی در تصمیمات سیاست خارجی چین در دوران پس از مائو نشان می دهد که مناسبات چهارچوب نظری برای تعیین متغیرهای موثر در سیاست خارجی پکن در قبال منطقه خاورمیانه و به ویژ] ایران ، نظریه نو واقع گرایی و اندیشه های «کنث والتز»[۱۲] می باشد . به نظر والتز ، درک و فهم ساختار بین المللی این امکان را برای ما فراهم می آورد تا الگوی رفتار دولت ها و علل اقدامات آنها را تبیین کنیم چرا که دولت ها منافع و استراتژی های خود را بر مبنای محاسبه جایگاه خود در نظام بین الملل تعیین می کنند. از آنجا که نظام بین الملل بر مبنای اصل آنارشی استوار است ، آنچه در سیاست بین الملل حائز اهمیت است ، تفاوت دولتهای ملی از نظر میزان برخورداری از قدرت و توانایی گوناگون می باشد. دولت های کوچک و بزرگ بر مبنای تفاوت کارگردها و ویژگی هایشان از هم متمایز نمی شوند ، بلکه به واسطه تفاوت توانائی و قدرتشان از هم شناخته می شوند .
به نظر والتز ، ساختار نظام بین الملل شکل دهنده سیاست بین الملل بوده و خود را بر دولت ها تحمیل می نماید. ساختار نظام بین الملل نه تنها بر رفتار دولت ها تأثیر میگذارد ، بلکه از طریق تحمیل محدودیت هایی بر دولت ها ، به مناسبات بین المللی شکل می دهد . بنابراین ، تغییر در رفتار دولت ها و هم چنین الگوهای رفتار بین المللی در نتیجه تغییر ساختار نظام بین الملل امری حتمی است . بدین ترتیب ، بازیگران کمتر اهمیت دارند زیرا ساختار آنها را وادار می کند تا اقداماتشان را با روش های از قبل تعیین شده انجام دهند .
والتز مفهوم منافع ملی را نیز در دیدگاهش مورد توجه قرار می دهد و بر این باور است که هر دولتی طرح هایی برای تأمین بهتر منافعش دارد. منافع ملی راهنمایی سیاست خارجی است . چه موقع و به کدام سو بایستی حرکت کند . همچنین والتز این نکته را مطرح می کند که قدرت های بزرگ بایستی مدیریت نظام بین المللی را بر عهده گیرند . از آنجا که قدرت های بزرگ سود بیشتری از نظام بین المللی می برند ، لذا نه تنها مدیریت نظام یاد شده بر آنها لازم است بلکه ارزشمند نیز می باشد .[۱۳]
نو واقع گرایی مفروضات اساسی واقع گرایی را در این خصوص که دولت بازیگران اصلی نظام بین المللی و سیاست جهانی هستند و نیز این فرض را که دغدغه اصلی دولت ها حفظ بقاست می پذیرد و البته در جامعه بین المللی آنارشیک نیل به همکاری را غیر ممکن می کنند . مطابق استدلال نو واقع گریان ، دولت ها همانطوری که در بعد ملی با افزایش توانائی عای اقتصادی ، قدرت نظامی و بکارگیری استراتژی هوشمند در دست یابی به اهدافشان تلاش می کنند در بعد خارجی نیز با تقویت و توسعه اتحادیه خود و تضعیف اتحادیه های مخالف منافع ملی را پی می گیرند .
اگر چه نو واقع گرایان مفروضات و ایده های واقع گرایان درباره قدرت را نیز می پذیرند اما مفهوم قدرت صرفا بر حسب قدرت نظامی تعریف نمی شود . برای نو واقع گرایان قدرت طیفی متنوع از توانایی های سیاسی ، اقتصادی، نظامی و تکنولوژیک را در بر می گیرد . در واقع آنها مفهوم «قدرت مرکب» را مطرح می کنند که دولت ها برای تامین منافع ملی شان و نیز جهت دستیابی به جایگاه یک قدرت و بازیگر مهم در صحنه ساست بین الملل باید دارا باشند . به طور خلاصه ، منافع ملی یک دولت در نظام بین الملل آنارشیک از طریق حفظ بقا از طریق افزایش توامان توانائی های اقتصادی ، نظامی و سیاسی برای متوازن ساختن قدرت خود در مقابل سایر دولت ها ممکن می گردد (همان)
در همین راستا رهبری چین در چارچوب مفروضات و ایده های نو واقعا گرایی عمل کرده و حداکثر تلاش خود را به کار بسته است تا در نظام بین المللی توانائی های اقتصادی ، سیاسی و نظامی خود را افزایش دهد . بر عکس دوران زمامداری مائو ، که دولتمردان پکن صرفا قدرت نظامی را نیروی تعیین کننده در روابط بین المللی می دانستند از اواخر دهه ۱۹۷۰ به بعد به تدریج درک و برداشت خود ار از قدرت به مفهوم نو واقع گرایانه سوق داده است . دولتمردان پکن ضمن اولویت دادن به تامین امنیت ملی کشورشان سعی کرده اند با اتخاذ خط مشی هایداخلی و خارجی مناسب ، قدرت ملی چین را در همه حوزه ها افزایش دهند . این مطالب با بررسی برنامه نوسازی و اصلاحات چین به خوبی حمایت می شوند .
برای رفع انتقادهایی که به نظریه ی واقع گرایی و جلوه ی عملی آن یعنی موازنه قدرت شد ،کنت والتز[۱۴] از جمله نظریه پردازانی بود که با ارائه ی نظریه ی (نو واقع گرایی) نظریه ی موازنه ی قدرت را در قالب ساختار گرایی بازسازی کرد . نظریه ی نو واقع گرایی به رغم برخی تغییرات ، از اصول بنیادین نظریه ی واقع گرایی عدول نکرد . به قول والتز (اگر تنها یک نظریه ی شاخص سیاست بین الملل داشته باشیم ، آن نظزیه ، همان نظریه ی موازنه ی قدرت است).
مشاهده می شود که در اینجا مفهوم سیاست بین الملل که صرفا مبتنی بر قدرت است و کشور را مهم ترین بازیگر می داند ، عامدانه به کار رفته است و از مفهوم روابط بین الملل که دستاورد کثرت گرایان است و نقش سایر بازیگران چون شرکت های چند ملیتی ، درنظر آنان اساسی محسوب نمی شود. چنان که او خود اذعان می دارد این تعبیر از سیاست بین الملل بسیار شبیه چارچوب نظری واقع گرایان است که اصول فکری آنان در سه اصل زیر خلاصه می شود:
والتز در کتاب (نظریه ی سیاست بین الملل )(حامی کلوانق۱۳۹۰[۱۵]) نظریه ی واقع گرایی ساختاری خود را ارائه کرده است . این نظریه در واقع توضیحی ساختاری یا نظام مند از سیاست بین الملل می باشد . او سیاست بین الملل را قلمرو ضرورت و سیاست قدرت معرفی می کند .
والتز بی تردید علم گراست و خود را مقید به الزامات روش شناختی علمی می داند. از هر گونه قضاوت مورگنتایی در باره ی عقلانیت سیاست خارجی می پرهیزد و قضاوت تجویزی صریحی ندارد و تحقیق نظری را فعالیتی رها از ارزش و از نظر سیاسی بی طرف می داند . به رغم آنکه در مواردی منتقدان والتز از اثبات گرایی او سخن می گویند ، اما دقت در آرای او در زمینه ی نظریه پردازی نشان می دهد که وی از بسیاری از مفروضه های ساده انگارانه ی اثبات گرایی فاصله دارد و به همین دلیل برخی او را از نظر معرفت شناختی و روش شناختی ابطال پذیر می دانند . او ابطال پذیری و ساخت قیاسی نظریه را که مورد توجه (کارل پوپر ) فیلسوف ابطال گرای علم است کم و بیش می پذیرد و بر آن است که نظریه باید حداقل مفروضات و مجموعه ای ا گزاره های قوی و ابزای برای رسیدن به فرضیه های قابل وارسی باشد.
والتز می پذیرد که نظریه ها بر اینکه ما اساسا چه چیزی را ببینیم ، تأثیر دارند . نظریه ها واجد گزاره هایی غیر تجربی اند که تبیین را امکان پذیر می رساند. مفاهیم نظری ( مفاهیمی چون ساختار ، کار کردو…) باعث می شوند بتوانیم داده ها را معنا دار ببینیم و در عین حال ، داده ها آزادی ما را در جعل مفاهیم نظری محدود می کنند. پس به نظر او نظریه نمی تواند هر چیزی را در مورد واقعیت بگوید. ولی واقعیت می تواند تحمل نظریه های مختلفی را داشته باشد . نظریه بر ساخته ای است که به انجام عملیاتی بر داده های مشاهده شده ، محدود نمی شود . نظریه نه استقرایی صرف است و نه قیاسی[۱۶] محض در واقع اصل تغییر در نظام بین الملل باعث شد تا کنت والتز در کتاب مذکور خود (نظریه ی سیاست بین الملل) به بازبینی نظریه ی واقع گرایی کلاسیک بپردازد . والتز کلیه ی مفاهیم به کار گرفته شده در واقع گرایی کلاسیک مانند: عدم اقتدار مرکزی، قدرت، منافع ملی و تمایز میان سیاست داخلی – سیاست بین الملل را می پذیرد. اما مهمترین انتقادی که به این نظریه دارد مسئله ی تقلیل گراست. از این رو ، واقع گرایی ساختاری برای فهم بهتر سیاست بین الملل به جای تحلیل ملی از سطح تحلیل کلان ، یعنی نظام بین الملل استفاده می نماید . والتز معتقد است که تقلیل مطالعه ی سیاست بین الملل به سطح دولت- ملت و در نتیجه سطح فرایند تصمیم گیری و الگوی رفتاری در تصمیم گیری ، کفایت شرایط را نمی کند . زیرا به تأثیر سطح تحلیل سیستمی بر رفتار دولت ها توجه نمی نماید ، ( نطریه های سیاست بین الملل که بر علیه فردی یا ملی تمرکز می کنند ، تقلیل گرا می باشند اما نظریه هایی که بر علل بین الملل متمرکز می شوند ، نظریه های سیستمی هستند )
در چارچوب نظریه ی نو واقع گرایی گرچه به دروزن دولت ها و مسائل ایدوئولوژیکی، ارزشی، انکاره ای و هنجاری عنایت چندانی نمی شود لکن فشارهای نظام مند و ساختاری نظام بین الملل عملا دولت ها را در فرایند نوعی جامعه پذیری از لحاظ همگون سازی رفتارها قرار می دهد ، به گونه ای که با وجود تفاوت نظامها از لحاظ فرهنگی ، سیاسی و ایدئولوژیکی ، آنها مشابه هم عمل می کنند . به عبارت دیگر ، ساختار نظام بین الملل مبادرت به نوعی فرهنگ سازی نموده جامعه پذیری ، ترس ، تعارض و آشوب زدگی همچنان ویژگی های اصلی سیاست بین الملل پا بر جا باقی می مانند.
آثار ناشی بین المللی ، پیادمد های مهمی برای رفتار کشورها و روابط بین الملل دارد . به طور کلی آنارشی ، دو الگوی رفتاری برای کشورها در روابط بین الملل ایجاب می کند : اولاً ، کشورها نسبت به یکدیگر بی اعتماد و سوء ظن دارند . ثانیاً ، مهم ترین هدف کشورها در نظام بین الملل ، تضمین بقا و ادامه حیات است ؛ به علت اینکه سایر کشورها تهدیدات بالقوه ای هستند و هیچ اقتدار برتری وجود ندارد که کشورهای مورد تجاوز را نشان دهد . کشورها نمی توانند برای تأمین امنیت خود ، به دیگران متکی باشند . (حامی کلوانق۱۳۹۰)
از دیدگاه والتز کل واحد ها به مثابه یک سیستم مبتنی بر خود یاری عمل می کنند ؛ بدین مفهوم که واحدهای سیستم در کنار یکدیگر به سر می برند و مطابق با ضرورت های ساختاری موجود عمل می کنند . در صورتی که واحدها مطابق ضرورتهای ساختاری عمل نکنند از بین خواهند رفت . لذا کلیه ی واحدها یا محکوم به مرگ اند ، یا بایستی به تعدیل نیازها و خواسته های خود بپردازند و یا خودم را کاملا با سیستم منطبق نمایند . وی در این زمینه می گوید:(سیستم خود یاری ، سیستمی است که در آن اعضایی که به خود مساعدت ننمایند، یا اینکه در مقایسه با دیگران ، کمتر به خود مساعدت نمایند ، به اهدافشان نمی رسند و خود را در معرض خطر قرار می دهند و در نهایت صدمه می بینند. ترس از چنین نتایجی موجب می شود که دولتها به شکلی عمل نمایند که در نهایت ، نوعی موازنه ی قدرت حاصل گردد .(همان)
دلیل اینکه برخی از واحد ها در مقایسه با دیگر واحد ها بهتر عمل می نمایند ، توانایی آنها در تطبیق خود با ضرورتهای ساختاری موجود است . برای فهم ضرورت های ساختاری ، ابتدا باید خود ساختار بین الملل را درک کرد .
مطابق دیدگاه والتز ، ساختار نظام بین الملل از سه جزء تشکیل شده است :
اول ( اصل سازمان دهنده)[۱۷]که همان عدم اقتدار مرکزی است؛ یعنی نظمی که دارای هیچ نظامی نیست . این اصل موجب می شود تا دولت ها به پیشینه سازی قدرت خویش فکر کنند .
دوم (( مشخصه های واحدها))[۱۸] که از لحاظ کار ویژه شبیه به یکدیگرند . یعنی همگی به دنبال بیشینه سازی قدرت برای تضمین بقه و امنیت خویش می باشند . این مشخصه تا زمانی که اصل سازماندهنده تغییر نکند، دگرگون نخواهد شد . به عبارت دیگر این دو لازم و ملزوم یکدیگرند .
سوم،« توزیع توانایی ها »[۱۹]از یدد والتز تنها جزئی از سیستم که متغیر است ، توزیع توانایی هاست که موجب تمایز میان واحدهایی میشود که دارای کار ویژه یکسان هستند . یعنی تنها میزان قدرتمندی موجب تمایز میان واحدها میگردد . این بدان مفهوم است که ساختار سیاسی حکومتی کشورها ، اعم از دموکراتیک یا غیردموکراتیک هیچ گونه تأثیری بر رفتار خارجی دولت ها ندارد . بنابراین اهمیت و جایگاه هر دولت در ارتباط با دولت های دیگر از لحاظ توانایی های آن است . از این رو ، والتز از نحوه ی توزیع قدرت در یک نظام بین المللی ، یا تعاداد قدرتها سخن به میان می آورد . بدین ترتیب، نظام های تک قطبی، دو قطبی و چند قطبی به وجود می آیند و به نوبه ی خود شرایط متفاوتی را فراهم می سازند که از لحاظ کمی و کیفی بر رفتار دولتها تأثیرهای متفاوت می گذارند. بنابراین تغییر در رفتار دولتها و همچنین الگوهای رفتاری بین المللی در نتیجه ی تغییر در ساختار نظام بین المللی ، امری حتمی و قطعی است . همان گونه که از مفاهیم فوق آشکار است ، مطابق نظریه ی ساختار گرایی والتز، قدرت، متغییر مستقل قلمداد می گردد ، لذا مشخصه ای زیر بنایی دارد و کلیه ی ساختارهای دیگر از جمله ساختارهای اقتصادی ، فرهنگی ، حقوقیو… همگی به قدرت وابسطه هستند . نکته ی حایز اهمیت در این مسئله اینکه مطابق این مفهوم سازمانها و نهادهای بین المللی ، حقوق بین الملل و تبادلات اقتصادی … همگی وابسطه به قدرت هستند .
به طور کلی نئورئالیست ها معتقدند که نظام بین الملل بی نظم و آنارشیک است. این بی نظمی به معنای هرج و مرج و عدم نظم و نسق و رفتار الگومند و همچنین جنگ تمام عیار و مناقشه ی عریان و مستمر نیست بلکه منظور از بی نظمی ، نوعی اصل نظام بخش و تنظیم کننده است که توضیح می دهد نظام بین الملل از واحدهای سیاسی مستقلی تشکیل شده که فاقد یک اقتدار مرکزی حاکم بر آنها می باشد . بنا براین بی نظمی یا آنارشی به معنای فقدان حکومت مرکزی در نظام بین الملل است .
آنارشی بین المللی ، پیامدهای مهمی برای رفتار کشورها و روابط بین الملل دارد . به طور کلی آنارشی ، دو الگوی رفتاری برای کشورها در روابط بین الملل ایجاب می کند:اولا، کشورها در نظام بین الملل، تضمین بقا و ادامه ی حیات است ؛ به علت اینکه سایر کشورها تهدیدات بالقوه ای هستند و هیچ اقتدار برتری وجود ندارد که کشورهای مورد تجاوز را نجات دهد . کشورها نمی توانند برای تأمین امنیت خود ، به دیگران متکی باشند.
نئورئالیسم ماهیت ، امکان و احتمال همکاری های بین المللی را نیز بر اساس ساختار آنارشیک این نظام تجزیه و تحلیل می کند . همانطور که گفته شد آنارشی باعث می شود که اولاً ، کشورها نسبت به یکدیگر بی اعتماد باشند و ثانیاً هیچ جرمی وجود نداشته باشد که متجاوزان را از تجاوز و جنگ افروزی باز دارد . این دو پیامد بی نظمی ، دو مانع بر سر راه همکاری های بین المللی ایجاد می کند که دستیابی به آن را بسیار مشکل می سازد : نخست ، بر اثر جو بی اعتمادی حاکم بر روابط بین الملل ، کشورها از ترس استثمار شدن و فریب خوردن توسط شرکای خود در آغاز و ادامه همکاری با کشورهای دیگر محتاط هستند . دوم و شاید مهم تر از مانع اول ، دولت ها ازآنجا که در یک نظام غیر متمرکز و خودیار قرار گرفته اند ، ماهیتی تدافعی دارند و حتی در شرایطی که همکاری متضمن سود مطلق نیز می باشد محتاطانه عمل می کنند . چون کشورها در شرایط بی نظمی به همان اندازه که نسبت به منافع مطلق شان حساس می باشند ، در صدد هستند تا در مقایسه با رقبای خود نیز سود کمتری نبرند . لذا همکاری در سطح بین الملل مستلزم حل دو مشکل فریب کاری و سود نسبی است . حتی با رفع مشکل نخست و بدون حل مشکل سود نسبی ، دستیابی به همکاری و استمرار آن در سطح بین الملل دشوار و دست نیافتنی است .(همان)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ب.ظ ]




بحران قره باغ در دوران پروستریکا
اختلاف میان آذری ها و ارمنی ها به صورت پنهان، تا اوایل سال ۱۹۸۸ باقی ماند. اوایل این سال، مردم قره باغ در یک تظاهرات در مرکز این منطقه، خواستار الحاق قره باغ به ارمنستان شدند. در همین زمان واقعه ی (سومگانیت) رخ داد که تعدادی از ارامنه به دست آذری ها به قتل رسیدند و این واقعه باعث تشدید بحران بین این دو قوم شد. در همین سال پارلمان قر باغ، به اجماع، رای به جدایی کامل قره باغ از آذربایجان و پیوستن به ارمنستان داد. این حرکت با رد صریح قوه مقننه ی آذربایجان رو به رو شد و بار دیگر اعتصاب های پراکنده آغاز گرید. دولت مسکو اعلام وضعیت اضطراری را در دو جمهوری صادر نمود. در سال ۱۹۸۹ شوروی تصمیم گرفت با تاکید بر باقی ماندن قره باغ در جمهوری آذربایجان، اداره امور آن را تحت مدیریت ویژه ی مسکو قرار دهد. مقامات ارمنی و آذری از این اقدام مسکو راضی بودند[۲۹]، اما حوادث بعدی مانند حوادث ژانویه ۱۹۹۰ که به رویارویی آذری ها و ارتش شوروی انجامید و ده ها کشته برجای گذاشت، نشان از بدگمانی های دو جمهوری نسبت به مرکز داشت. در نیمه نخست سال ۱۹۹۱ اوضاع در قره باغ وخیم تر شد و این امر منجر به آوارگی تعداد بیشتری از ارمنی ها و آذری ها گردید. تأکید (مطلب اف) و (پطروسیان) به لزوم رعایت اصل حسن هم جواری و توسل به روش های مسالمت آمیز برای حل مناقشات و تأکید بر این که مناقشه بر عوامل قومی ، نژادی و مذهبی استوار نیست، کمکی به حل بحران نکرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

عوامل مؤثر بر روند شکل گیری و تداوم بحران قره باغ
بحران قره باغ و پیامدهای آن، ناشی از عوامل جغرافیایی و ژئوپلتیک ، مذهبی و فرهنگی، ذهنیت تاریخی، حضور گروه های افراطی و سیاست حکومت های تزاری و کمونیستی است. برای یافتن هرگونه راه حلی در خصوص این بحران، باید نخست به درک درستی از عوامل فوق و رابطه آن با بازیگران منطقه ای و بین المللی دست یافت. در قسمت بعد، به توضیح این عوامل پرداخته می شود.
عامل ژئوپلیتیک
قره باغ سرزمینی تاریخی در آذربایجان و در شمال رود ارس است که قلمرو آن از کوه های قفقاز صغیر آغاز و تا اراضی واقع در بین رودهای گوارا و ارس امتداد می یابد. در قسمت شمالی کوه­های موروداغ و در قسمت های شمال و شمال شرقی،دشت های هموار آن را دربر گرفته است.[۳۰]اهمیت ژئوپلتیک ی و موقعیت خاص جغرافیایی منطقه ی قره باغ، فاکتور عمده ای در تلاش های دو جمهوی آذربایجان و ارمنستان برای تسلط بر آن به شمار می آید و این اهمیت ژئوپلتیکی در شکل گیری مناقشات و لاینحل ماندن آن نقش اساسی ایفا می کند. تاثیر موقعیت ژئوپلتیکی منطقه بر نوع جهت گیری های دو ملت آذری و ارمنی به اندازه ای مهم است که حتی در مقطعی که تحت لوای یک حکومت واحد(امپراطوی روسیه و سپس اتحاد جماهیر شوروی) قرار داشتند، به تلاش های خود برای تسلط بر منطقه ی قره باغ ادامه می دادند.
منطقه ی قره باغ از نظر ارامنه، منتهی الیه شرقی فلات ارمنستان را تشکیل می دهد و با چند هزار پا ارتفاع از سطح دریا با جلگه های کم ارتفاع آذربایجان تفاوت آشکار دارد. این منطقه ی کوهستانی که از معادن غنی، جنگل ها و مراتع پهناوری برخوردار است مرز طبیعی ارمنستان محسوب شده و راه های منتهی به تپه ماهورهای ارس و جلگه ی آرارات را محافظت می کند. از دیدگاه ارامنه، بدون قره باغ یگانگی فیزیکی ارمنستان قفقاز ناقص می شود. علاوه برا آن، قره باغ حد فاصل میان مسلمانان آذربایجان و اقوام ترک امپراتوری عثمانی محسوب می گردد. تسلط بر این معبر از لحاظ مقابله با حرکت های پان تورانیستی – که ارامنه چندین بار قربانی آن بوده اند – اهمیت اساسی دارد.[۳۱] ارامنه برای اثبات حاکمیت خود بر منطقه قره باغ، ادعاهایی مانند : قره باغ از قرن پنجم میلادی به ارامنه تعلق داشته و حتی پس از تشکیل جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۱۸ نیز این منطقه جزء خاک ارمنستان بوده است، مقامات آذری مانع زندگی فرهنگی ارامنه هستند و همواره برای احداث مدارس ارمنی در قره باغ، اشکال تراشی می کنند و حتی مانع ورود معلمان و کتب درسی ارمنی از ارمنستان شده اند، در طول حاکمیت آذری ها با ارامنه ی قره باغ مانند بیگانگان رفتار می شد و مردم منطقه ی قره باغ از امنیت کافی برخوردار نیستند، را مطرح می نمایند.
منطقه قره باغ به همان اندازه که از دیدگاه استراتژیک برای ارامنه مهم است، برای آذری ها هم اهمیت دارد. قره باغ مرز طبیعی مسلطی است که اگر در اختیار قدرت دیگری قرار گیرد، آذربایجان را در موقعیت آسیب پذیری قرار می دهد. هم چنین به خاطر جریان رودخانه ی باکو که سرچشمه ی آن در کوه های قره باغ است، تسلط بر منطقه و کنترل اوضاع توسط قدرت دیگر، می تواند اهرم قدرتمندی بر علیه باکو محسوب شود. علاوه بر این، از نظر آذری ها جلگه ها و ارتفاعات ( الیزا) و (تیول) نه تنها دو منطقه ناهمگون نیستند، بلکه اجزاء یک موجودیت واحد را تشکیل می دهند که با اقتصاد شبانی اقوام مسلمان کاملاً انطباق دارد.دلیل دیگر اهمیت منطقه ی قره باغ برای آذری ها، محدب بودن مرزهای جمهوری آذربایجان به طرف ارمنستان در آن منطقه است. این امر آذربایجان را در مقابل ارمنستان آسیب پذیر می سازد. درواقع مرز های دو کشور در این منطقه ، از نامناسب ترین نوع مرزهای سیاسی کشورها به حساب می آید. این مرزها عمدتاً کوهستانی و دارای بریدگی ها فراوان بوده و فرورفتگی بسیار دارد. این عامل ثابت ژئوپلتیک تا کنون سبب درگیری های بسیاری بین دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان شده است.[۳۲] آذری ها برای اثبات حقانیت حاکمیت خود بر منطقه قره باغ و رد ادعاهای ارامنه معتقدند : قره باغ هیچ گاه به ارامنه متعلق نبوده و بر طبق اسناد موجود، ارامنه بعد از عهد نامه ترکمن چای به این منطقه کوچانده شده اند ؛ همچین آن ها از مدت ها پیش با تغییر نام شهرها و روستاها و تبدیل اسامی آذری به اسامی ارمنی در فکر به دست آوردن قره باغ بوده اند ؛ ارامنه به خاطر هم کیشی با روس ها و بهره گیری از حمایت ضمنی و علنی آن ها به طرح قضیه ی حاکمیت بر قره باغ پرداخته اند که واقعیت تاریخی ندارد ؛ داستان هفتاد و یا هشتاد درصد جمعیت ارمنی قره باغ ساختگی است و صحت آماری ندارد و جلب موافقت آذری ها برای به دست گرفتن اداره ی امور قره باغ توسط ارامنه، توطئه ی قبلی بوده و آذری ها از این سوء نیت اطلاع نداشتند.
بر این اساس به نظر می رسد یکی از علل عمده ی درگیری و تداوم آن بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان، اهمیت استراتژیکی منطقه ی قره باغ می باشد. این توده ی کوهستانی در شمال دره ی ارس از طرف جنوب، به ایران تسلط دارد و می تواند سدی در مقابل نفوذ نظامی جنوب باشد. از طرف شرق، این توده ی کوهستانی با تسلط کامل بر دشت قره باغ و دشت مغان می تواند به عنوان مرکز دیده بانی و دفاعی در مقابل آذربایجان، دریای خزر و آسیای مرکزی باشد. از سمت شمالف این منطقه دارای عقبه ای نفوذ ناپذیر است. از سمت غرب از طریق دالان لاچین با ارمنستان و از طریق آن با گرجستان و دریای سیاه ارتباط پیدا می کند.[۳۳] با توجه به اهمیت استراتژیک آن، این توده کوهستانی از نظر غرب و روسیه نیز دارای اهمیت بسیار است. همچنین این منطقه، علاوه بر این که محل تلاقی دو جهان دینی اسلام و مسیحیت است، محل تلاقی دو جهان دیگر قومی – زبانی (جهان ترک و جهان غیر ترک) نیز می باشد و در صورت عدم وجود ارمنستان که به عنوان منطقه ی حائل در این میان به ایفای نقش می پردازد، جهان ترک از غرب چین تا شمال غرب ترکیه و بلغارستان ادامه می یابد.
عامل مذهبی و فرهنگی
فرهنگ از اساسی ترین متغیرهای تاثیرگذار بر تعاملات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ملت ها می باشد. فرهنگ در برگیرنده ی عناصر متعددی از قبیل آداب و رسوم اجتماعی، سنن و اشتراکات تاریخی، زبان و مذهب یک ملت بوده و هر یک از این عناصر نیز تاثیر مهم در نوع برداشت ملت ها از پدیده ها و نحوه ی کنش و واکنش آن ها دارد. تضاد فرهنگی متغیری است که اختلافات صوری و سطحی را تبدیل به بحران های حاد و بعضاً لاینحل می نماید. منازعات در جوامعی که با هم تضاد فرهنگی دارند، نسبت به جوامعی که از همگونی و یکپارچگی فرهنگی برخوردارند، عمیق تر و شدیدتر است. مردمی که دارای فرهنگی واحد هستند، خود را بیشتر به یک دیگر وابسته می بینند.
منطقه ی قفقاز با تنوع قومی و مذهبی بسیار، در دوران گذشته بارها دستخوش تقسیمات اداری و تحدید حدود مکرر گشته است. در این منطقه، تفاوت های مذهبی، تفاوت های قومی را نیز شامل می شود ؛ هر چند که آن ها ضرورتاً با یک دیگر مطابقت ندارند. این تنوع قومی عامل مهمی در پیدایش تنش و منازعه در منطقه به شمار می آید. عدم تقارن و نا برابری های فرهنگی، عامل مهمی در شکل گیری و تداوم کشمکش میان دو ملت آذری و ارمنی در طول تاریخ و به ویژه در چند سال اخیر بوده است. هر چند ارامنه و آذری ها سالیان طولانی در کنار یک دیگر زیسته اند، اما همواره کشمکش میان آن ها وجود داشته که منعکس کننده ی اختلافات عمیق فرهنگی میان آنان است. زمینه های تضاد بین این دو ملت را شرق شناسان در قالب فاکتورهای متعددی دسته بندی کرده اند که از آن جمله تعارض بین مذاهب و زبان های آن دو جمهوری است.[۳۴] تضاد مذهبی در زمان های گذشته نیز سبب درگیری بین ملل منطقه ی قفقاز بوده است. برخی از امرای اسلامی برای فائق آمدن به این کشمکش ها تنها راه حل را در تحمیل اسلام به ساکنان منطقه دانسته و برای از میان برداشتن تضادهای مذهبی دست به حملات گسترده ای زدند. اختلافات زبانی و قومی نیز تشدید کننده ی این کشمکش ها گردید ؛ به گونه ای که مسئله ی هویت و وحدت ملی که مبتنی بر زبان و مذهب بوده یکی از عمده ترین مسائل این دو جمهوری است ؛ چرا که حاکمان روس در شیوه ی مرزبندی این جمهوری ها همواره بر این امر تکیه داشته اند که هم درون جمهوری ها و هم میان هر جمهوری با همسایگانش تنش وجود داشته باشد. آن ها برای جلوگیری از خیزش ملت های زیر سلطه ی خود، ترکیب طبیعی – تاریخی حوزه های فرهنگی شناخته شده را به هم ریختند و با نام گذاری جمهوری ها بر اساس قوم های مختلف و اهمیت دادن به زبان های گفتاری، شرایطی را فراهم آوردند که امروز کمتر جمهوری را می توان یافت که بر اثر مشکلات قومی و زبانی و در نتیجه، مسائل مربوط به وحدت ملی، با تنش رو به رو نباشد.[۳۵] در منازعه ی قره باغ، ذهنیت ارامنه، خاطره ی تاریخی و برداشت منفی آن ها از آزادی ها نقش عمده ای در مقایسه با پارامترهای عینی و واقعی ایفا می نماید. ارامنه پیشینه و فرهنگ منحصر به فردی دارند. سبک برداشت آن ها از مسیحیت، گرایش ملی داشته و تفاوت های قالب توجهی با فرقه های ارتدکس و کاتولیک دارد، به علاوه حس خودآگاهی ملی در ارامنه بسیار قوی است. بناربراین به نظر می رسد تضادهای فرهنگی و اختلافات مذهبی و قومی متغیر مهمی در پیدایش منازعات بین دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان باشد که نقش اساسی در تداوم کشمکش ها ایفا می نماید.
عامل ذهنیت تاریخی
به طوری که گذشت، قره باغ از دیرباز جزء خاک آذربایجان بوده است. جمهوری ارمنستان در ۲۹ نوامبر ۱۹۲۰ تشکیل شده است و از ۱۲ مارس تا ۵ دسامبر ۱۹۳۶ در ترکیب جمهوری فدراتیو سوسیالیستی ماورای قفقاز قرار داشته است. ازتاریخ ۵ دسامبر سال ۱۹۳۶ ارمنستان به عنوان جمهوری مستقل شوروی شناخته شده است.
در هنگام تشکیل جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۲۰، فرمانداری ایروان و فرمانداری تفلیس جزو خاک آذربایجان بوده اند. به طوری که بر اساس مندرجات « تقویم آدرس آذربایجان» در سال ۱۹۲۰، کل مساحت آذربایجان شامل اراضی مشمول، برابر ۹۷۲۹۷ کیلومتر مربع گزارش شده است. در حالی که مساحت کنونی آذربایجان ۸۶۶۰۰ کیلومتر مربع است. یعنی مساحتی برابر ۱۰۶۹۷/۶۷ کیلومتر مربع یا ۱۱درصد از اراضی خود را از دست داده است. بخش هایی که از آذربایجان جدا شده، به ارمنستان ضمیمه شده و قسمت جنوبی ارمنستان در جنوب دریاچه سوان (گویجه) تا مرز ایران را شامل می شود که سبب جدایی جغرافیایی آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان شده است. این قسمت به نام ولایت زنگه زور بوده که در اثر سیاست های استالین به خاک ارمنستان ضمیمه شده است.
نکته دوم در خصوص پیش آمد بحران و مناقشه در این منطقه به مهاجرت های ارامنه باز می گردد. روسیه تزاری در راستای سیاست گسترش به جنوب و اهمیتی که منطقهی قفقاز از هر نظر دارا بود اصلی ترین عامل این بحران در مراحل اولیه بود. روسیه تزاری که در مرزهای جنوبی در نیمه اول قرن توانسته بود دو دولت ایران و عثمانی را شکست دهد بتدریج به سوی استقرار ثبات مورد نظر خود در این منطقه گام برداشت.استفاده از خلاء قدرت ناشی از شکست عثمانی به سیاست اسکان ارامنه مهاجر از ایران، آناتولی و آسیای صغیر، لبنان و دیگر نقاط جهان در قفقاز جنوبی در راستای تحقق این هدف بود. این مهاجرت ها با تمایلی که ارامنه به ایجاد دولت فراگیر از قرن ها پیش از خود بروز می دادند میسر شد.در سالهای پایانی حکومت تزارها بخصوص در سال ۱۹۱۵ پس از مهاجرت صدها هزار ارمنی به صورت یک واقعیت در آمد و درگیری بین آنان و آذری ها بتدریج نمودار شد.
این رویه در دوران حکومت کمونیست ها نیز ادامه پیدا کرد. در دهه های ۱۹۴ و بعد از آن نیز اوضاع همچنان بحرانی باقی ماند. لکن به دلیل مرکز گرایی این دوران بحران قره باغ زیر خاکستر باقی ماند و تا دهه ۸۰ که تا حدودی مرکز گرایی برداشته شد زخم کهنه اختلاف بین آذری های مسلمان و ارامنه دوباره سرباز کرد و آتش درگیری بین آن دو دوباره شعله ور شد.در این برهه با عقب نشینی مسکو، آذربایجان سیاست های ملی خود را جایگزین قوانین اتحاد شوروی نمود و این به معنای قطع سوخت و غذا برای ارمنستان بود.از سوی دیگر آذربایجان خواهان اتصال جغرافیایی نخجوان به جمهوری آذربایجان بود.در مقابل این اقدامات ارمنستان نیز تلاش خود را برای اتحاد با قره باغ افزایش داد. از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ که پس از شکست کودتای نافرجام در مسکو، جمهوری آذربایجان اعلام استقلال نمود، روحیه ی خصومت و دشمنی بتدریج دو طرف چه داخل اذربایجان و چه بین دو کشور شعله ور شد و از اوایل سال ۱۹۹۲ جنگ قره باغ آغاز و سیاست های جمهوری آذربایجان را تحت تاثیر قرار داد.
احزاب و گروه های افراطی
قتل عام های امپراتوری عثمانی در ریع قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ و به ویژه در سال ۱۹۱۵ زمینه ساز شکل گیری گروه ها و سازمان های تروریستی و مخفی بین ارامنه شد. عمده هدف آن ها گرفتن انتقام از عاملین قتل عام ها، کسب خود مختاری برای ارامنه و تاسیس یک کشور مستقل بود، اهدافی که پی گیری آن ها به درگیری ها و کشمکش های تازه میان ارامنه و حکام محلی عثمانی در مناطق ارمنی نشین دامن زد. نتیجه ی این اعمال تحریک آمیز و انعطاف ناپذیری حکومت عثمانی، کشتار هزاران ارمنی در قلمرو امپراتوری عثمانی بود. با شکل گیری گروه های افراطی و تروریستی، تضادها و اختلافات بین ملت ترک و ارمنی ابعاد تازه ای به خود گرفت.
نخستین کمیته ی انقلابی ارمنی در سال ۱۸۸۷ میلادی در هر ژنو سویس به ابتکار یک دانشجو ارمنی به نام ( مادو) تاسیس شد. این کمیته، مولد حزب (هینچاک)(ناقوس) شد که در مرحله نخست، خواستار آزادی ارمنستان غربی بود که تحت سلطه ی امپراتوری عثمانی قرار داشت. این حزب که تا سال ۱۸۹۰ دارای یک نام رسمی نبود، سرانجام به نام ( حزب انقلابی هینچاکیان) شناخته شد. هدف اصلی حزب، استقلال سیاسی و ملی ارمنستان بود که برای دست یابی به آن هدف به ترور مقامات بلند پایه ی عثمانی و تهییج ارامنه بر علیه این امپراتوری می پرداختند و حتی برای دست یابی به هدف خود از کمک سایر دول اروپایی نیز بهره مند بودند. در سال ۱۸۹۰ گروه های مختلف روشن فکران و دانشجویان ارمنی عضو مجامع انقلابی روس در هم ادغام شده و فدراسیون انقلابی ارمنی ( داشناکسوتیون) را به وجود آوردند. در واقع، وضع تحمل ناپذیر زندگی ارامنه ی تحت سلطه ی عثمانی، مقدمات پیدایش چنین حزبی را فراهم ساخت. عمده هدف این حزب تشکیل کشوری مستقل و آزاد برای ارامنه بود. این حزب که با نفوذ ترین و پر عضو ترین تشکیلات ارامنه محسوب می شد، نقش سرنوشت سازی در جنبش ملی ارامنه ایفا نموده است. گروه های تروریست داشناک، تا اوایل دهه ۱۹۲۰ کسانی را که مسئول قتل عام ارامنه شمرده می شدند، به قتل رساندند.تا سال ۱۸۹۵ تعداد اعضای این دو حزب محدود ماند، اما واقعه ی کشتارها، نهضت انقلابی ارامنه را تکان داد، به طوری که تفکر یک دفاع همگانی و مسلحانه از توده ی مردم ارمنی قدرت و رونق بیشتری پیدا کرد. این تفکر، بخش بسیار مهمی از توده های ارمنی را به دور حزب داشناک گرد آورد و مسبب آن شد که داشناک ها در تاسیس جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۱۸ نقش بسیار مهمی را ایفا نمایند.
با وجود آن که حزب هینچاک، اولین گروه سازمان یافته برای تشکل بخشیدن به ارامنه در مقابل تعدیهات ترک ها بود، اما این گروه به دلیل اینکه بیشتر در خارج از ارمنستان فعالیت می کرد، تاثیر زیادی بر تاریخ سیاسی ارمنستان نداشت، اما حزب داشناکسوتیون که عمده فعالیت هایش در سال های آغازین، اشغال بانک عثمانی،سوء قصد به جان سلطان عبدالحمید و تاسیس حکومت جمهوری ارمنستان در مه ۱۹۱۸ بود، پس از سقوط اولین جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۲۰ به دست نیروهای بلشویکی، طی عملیاتی مهاجرت به خارج از کشور تبدیل به یک حزب برون مرزی شد. با شروع فعالیت داشناکسوتیون در داخل ارمنستان، این حزب تلاش همه جانبه ای را برای بسط نفوذ خود در داخل کشور آغاز کرد و خصوصاً در منطقه ی قره باغ و با تاًکید بر موضع گیری رادیکال خود توانست نفوذ قابل توجهی به دست آورد اما در نتیجه ی تلاش های گسترده ای به جنبش ملی ارامنه و دولت حاکم ارمنستان در قره باغ و سایر نقاط کشور انجام دادند، داشناکسوتیون به تدریج قدرت خود را در ارمنستان و شورای قره باغ از دست داد. علی رغم این تحولات، داشناکسوتیون با عنایت به آرمانش، یعنی تشکیل ارمنستان آزاد، متحد و مستقل که آرزوی دیرینه ی بسیاری از ارمنه است و با توجه به سابقه صد ساله و نفوذش در برخی از جناح های ارمنی و حمایت هایی که از آن به عمل می آید، به عنوان یکی از اصلی ترین بازیگران عرصه ی سیاست در ارمنستان به فعالیت خود ادامه خواهد داد. عمده ترین مخالفت های داشناکسوتیون با دولت فعلی حاکم بر ارمنستان را می توان در دو مورد زیر بیان نمود : آن ها خواستار شناسایی هر چه سریع تر دولت جمهوری قره باغ توسط ارمنستان می باشند ؛ دومین مسئله، روابط ارمنستان با ترکیه است ؛ این حزب برقراری روابط با ترکیه را خیانت به آرمان ملت ارمنی تلقی می نماید.
گروه افراطی دیگری که در سال های اخیر به وجود آمده، ( جنبش ملی ارامنه) است. سابقه ی این جنبش، به تشکیل کمیته ی مردمی قره باغ باز می گردد که پس از آغاز تحولات قره باغ در فوریه ۱۹۸۸ در ارمنستان و برای حمایت از مبارزات مردم قره باغ تشکیل شد. شکل گیری این جنبش که اهداف کاملاً ناسیونالیستی جهت احیای هویت تاریخی ارامنه و حل و فصل بحران قره باغ به نفع آن ها داشت، تحرک تازه ای به ملت ارمنی بخشید. جنبش ملی ارامنه در اندک زمانی تبدیل به یکی از پرطرفدارترین و فعال ترین گروه های صحنه ی سیاسی ارمنستان شد.این گروه با مواضع رادیکال و خصمانه ی خود در تحریک ارامنه بر علیه آذری ها نقش بسیار فعالی داشت. هر چند این گروه بعد از دست یابی به قدرت،تغییر مشی آشکار در مواضع رادیکال خود نشان داد و حتی تلاش گسترده ای برای برقراری رابطه با ترکیه به کار بست، اما نقش اساسی و تعیین کننده ای در دامن زدن و تشدید منازعات میان ارامنه و آذری ها داشت.
وجود گروه ها و انجمن های افراطی در جمهوری آذربایجان نیز بحران قره باغ تحت الشعاع قرار داده و موضع گیری های افراطی آنان، دولتمردان آذربایجان را ناگزیز از اتخاذ مواضع انعطاف ناپذیری در مقابل بحران نموده است. از گروه هایی که مواضع تندی در قبال بحران قره باغ دارند، می توان از انجمن های ( چنلی بل)، (انجمن مذهبی بیرلیک)و (جبهه ی خلق آذربایجان) نام برد. با شروع تحولات قره باغ، بسیاری از گروه ها و محافل روشنفکری آذربایجان مانند گروه چنلی بل ابولفضل ایلچی بیک، که بیشتر به مباحث ادبی و تاریخی آذربایجان می پرداختند، به سرعت جنبه سیاسی یافته و موضوع قره باغ را در صدر فعالیت های خویش قرار دادند. جبهه ی خلق آذربایجان که در اواسط ژوئیه ۱۹۸۹ به صورت علنی فعالیت خود را آغاز کرد، از همان ابتدا در روند بحران قره باغ تاثیری شگرف داشت. حربه ی اصلی این جبهه، تحریم اقتصادی ارمنستان و قره باغ بود و با توجه به نفوذ در میان کراگران راه آهن توانست تحریم ها را از اوت ۱۹۸۹ به مرحله ی اجرا درآورد. این تحریم ها، نقش بارزی در تعمیق اختلافات، تحریک افکار عمومی و تشدید منازعات بین ارامنه و آذری ها در آن مقطع داشت.
مواضع طرف‌های درگیردرمناقشه قره باغ
موا ضع جمهوری آذربایجان
جمهوری آذربایجان باتوجه به پیشینه تاریخی آذری‌ها نسبت به ارامنه،مناقشه قره‌باغ دررویکردامنیتی این کشورازحساسیت بالایی برخوردار است. آذربایجان دارای منابع غنی وساختارهای ضعیف هستند. آذری‌هاهمواره ازدوسوتحت تأثیربوده اند: ازجانب ترکیه واندیشه ناسیونالیسم ترک وازسوی شمال،ازجانب روس هابااندیشه جهان وطنی که خودرادرآن دارای نقش اساسی درمصاف باشرق بودند. آذری‌ها باچنین پیشینه‌ای،هیچ‌گاه تصورنمی‌کردندبحرانی تااین حدعمیق رادردرون خودپرورش داده‌اند. بنابراین،نخستین عکس‌العمل آذری‌ها،خشونت وسپس ملغی ساختن خودمختاری قره باغ بود. با این‌ حال وبه رغم تمهیدات گسترده درآذربایجان،شکست‌های پیدرپی،نه تنهادرجبهه‌ها،بلکه پایتخت را نیزهر ازگاهی،دچارتشنج ودگرگونی کامل می ساخت برای آذری‌هابه مقوله شعارهایی افراطی،بازگشت به شرایط خودمختاری گذشته،یک هدف ملی است. دراین جهت،رهبری آذربایجان می‌کوشدتا برای بن‌بست مناقشه قره باغ راه حلی بیابد.
حیدرعلی اف دراواخرشهریور ۱۳۷۲ رسماًاعلام داشت که حاضراست مرزهای موقت برای جدایی‌طلبانه ارمنی قره باغ بپذیرد. [۳۶]
جناحهایکه پس ازفروپاشی نظام شوروی،که یکی پس ازدیگری درحال آذربایجان به قدرت رسیدند،میان آرمان‌های سیاسی وواقعیت‌های موجودقائل به انطباقی‌اساسی ،حاکمیت جبهه ی خلق به جای پرداختن به واقعیت‌های سیاسی اطراف خود،اهتمام خود رامعطوف به همسویی استراتژیک باترکیه و غرب وبه طورهم‌زمان،ضدیت بنیادی باروسیه وایران،ساخته بود. چنین تصویری ازدنیای پیرامون ودرنگاهی ساده انگارانه به شرایط پیچیده وبغرنج آذربایجان حکایت ازنوعی آرمان باوری سطحی داشت. اگرچه شرایط سیاسی-اجتماعی حاصل از تجربه دوران جبهه خلق،سپری شده ورژیم جدید به سوی واقعیت گرایی روی آورده،اماوضعیت قطب بندی سیاسی نیروهاهنوزباقی است.
اگرآذربایجان بتواند شرایط داخلی را به سمت وسوییکه ازآن اراده‌ای منسجم وملی بروزوظهوریابد،هدایت کند،خواهدتوانست برمحدودیت بزرگ رفتاری خودغلبه یابد.به دلیل آنکه تلاش‌های آذربایجان به رغم وجوه شکست‌خورده درجنگ،تاکنون نتوانسته حتی اندک پیشرفتی رابرای این کشوردرصحنه سیاسی-نظامی رویارویی باارامنه قره باغ به همراه بیاورد، می‌توان اذعان داشت که بزرگ‌ترین محدودیت رفتاری آذربایجان همچنان وجوددارد. غلبه براین محدودیت،می‌تواندحصول به هدف ملی درآذربایجان راتسریع کند.
باکوتحقق خوددربحران قره باغ رابا ایجاد تعامل و صاحبان قدرت درمنطقه وتوازن قوامی‌بیند. جمهوری آذربایجان تلاش کردتاعنصرنفت وبا به حراج گذاشتن منابع طبیعی خود،حمایت غربی‌هاومشخصاًآمریکارادربحران به سمت خودجلب نماید. مواضع آذربایجان درابتدا،حل مناقشه به صورت مرحله ای بدون شناسایی قره باغ به عنوان یکی ازطرف‌های مناقشه وعدم شرکت آنان درروند مذاکرات برروی قره باغ بود. اماباتوجه به تحولات وصحبت‌های اخیرمقامات آذربایجانی،این کشوراخیراًازحل مشکل ازطریق سیاسی ناامیدشده وابزارتوسعه اقتصادی ونظامی رابرای تقویت موضع خوداتخاذکرده است. لازم به یادآوری است که مواضع آذری‌هاازابتداتاکنون شامل موارد زیر می‌باشد:
عودت تمامی مناطق اشغالی ازجمله قره باغ
حل مرحله‌ای با عودت هفت منطقه
حل مرحله ای باعودت پنج منطقه
حل مرحله‌ای باعودت سه منطقه
وزیرخارجه آذربایجان ازپیوستن قره‌باغی ها به روندمذاکرات به‌شرط منظورنمودن نماینده جامعه آذربایجانی‌های قره باغ حمایت نموده است.
جمهوری آذربایجان درمجمع عمومی سازمان ملل درسال۱۳۸۴ به طرح موضوع قره باغ پرداخت وخواستاربررسی موضوع اسکان ارامنه درمناطق اشغالی شد. این اقدام باتلاش این کشوردرسازمان کنفرانس اسلامی همراه بود ولی باتوجه به مخالفت اعضای گروه مینسک مبتنی بردخالت دیگرنهادهادرحل این بحران گرچه موضوع موردتأییدقرارگرفت اما نهایتاً براساس مذاکراتیکه با وزیرخارجه آذربایجان دربروکسل انجام شد،این کشورموافقت نمود موضوع راازطریق سازمان ملل پیگیری نماید معاون وزارت امورخارجه آذربایجان،بیانیه گروه مینسک رامثبت ندانسته وآنرا فعالیتی تبلیغاتی برای گروه مینسک عنوان کرد. وی خاطر نشان کرد که حل مناقشه مستلزم آن است که درقدم اول مناطق اطراف وهمجوارقره باغ به صورت مرحله‌ای آزاد شوند وپس ازآن، باکو می تواند موضع خودراباتوجه به شرایط جدیدمشخص واعلام کند.
ولادیمیر کازیمیروف گفته است که قره باغ نیزبایدمانندمونته‌نگروبابرگزاری همه‌پرسی به استقلال برسد،اماوزیرخارجه آذربایجان ضمن اعتراض به این سخنان،تأکیدکرده است که بحران قره باغ بایدباتوجه به قانون اساسی جمهوری آذربایجان حل شود ووضعیت حقوقی قره‌باغ بایستی دیر یا زود تعیین گردد. البته آذری‌هابایدبه خانه وزادگاهشان بازگردندوسپس مسئله تعیین وضعیت حقوق قره باغ در دستورروزقرارگیرد. الهام علی اف درمرداد ۸۵ پیش ازملاقات با ماتیو برایزا اعلام کرده بودکه هرگونه راه‌حل برای مناقشه که طی آن قره باغ تحت کنترل آذربایجان قرارنگیرد راردکرده وهرگز و تحت هیچ شرایطی باجدایی قره باغ موافقت نخواهدکرد. به عبارتی موضو ع تمامیت ارضی آذربایجان نمی‌تواندموردمذاکرات قرارگیرد
مواضع جمهوری ارمنستان
هدف ملیدرارمنستان نسبت به مسئله قره باغ به طوررسمی،هنوزبرمحورالحاق قراردارد. اگرچه تحول سال۱۹۹۲ وجامه عمل پوشیدن هدف قره باغ در تصرف درآوردن کامل منطقه خودمختار،صورت مسئله راتغییردادوقره باغ اعلام استقلال نمود،امابه دلیل درگیرشدن جامعه بین‌المللی،ارامنه دیگرازطرح شعارهای گذشته دست‌برداشتند. بااین حال و به رغم پیچیده بودن رفتار ارامنه،که حکایت ازنوعی اتخاذسیاست پنهان وآشکارداشت نمی‌توان به طورقطع گفت که ارامنه ازاندیشه الحاق دست کشیده‌اند.
شایددقیق تربتوان گفت که سیرتحولات وبرخی محدودیت‌های مرتبط بررفتارآن‌ها،ارامنه رامنطبق بااین شرایط،به واکنش واداشته است. امادرعین حال،مطلوبیت شرایط برای ارامنه درصحنه مناقشه،دست آن‌هارادرشکل‌دهی به تحولات مربوط به مناقشه بازمی‌گذارد. بااین رهیافت‌هااولویت اول درسیاست ارمنستان،همچنان مسئله قره باغ است. اگرچه پیگیری طولانی وبیش از ۱۰ سال مناقشه بسیاری ازظرفیت‌های جمهوری نوپارابه تحلیل برده است،امابه دلیل جایگاه ملی مسئله قره‌باغ رهبران جمهوری نسبت به آن پیگیرهستند.
این کشور رفع مناقشه رابه صورت حل جامع،شامل مواردذیل می‌داند:
ازحضورنمایندگان ارامنه قره باغ درمذاکرات وفصل مناقشه استقبال می‌کنند
به پنج منطقه اشغالی به عنوان اهرم تضمین‌کننده تحقق اهداف خوددرقره‌باغ می‌نگرند
هردومنطقه لاچین و کلبجررا دالان ارتباطی خودبه قره باغ می‌دانند
بدون اخذ امتیاز،حاضر به تخلیه اراضی اشغالی نبوده بلکه خواهان همه‌پرسی است
ازنظرداخلی نیزتمامی طرف های ارمنی اعم ازاپوزیسیون،حاکمیت وقره باغی ها نسبت به مسئله قره‌باغ موضع واحدوسرسختانه ای دارند. اما به رغم موانع موجودداخلی جهت گسترش روابط ارمنستان باترکیه نظیر تجربه قتل عام ارامنه ونیزطرفداری ازموضع آذربایجان درمناقشه قره‌باغ،ارمنستان روابط باترکیه را بسیارمهم وحیاتی ارزیابی می‌کندزیرا می‌تواند از طریق توسعه این مناسبات وضعیت خودرادرعرصه اقتصادی سروسامان داده ونیم نگاهی نیزبه مسیرترکیه-اروپابرای صادرات محدودخویش داشته باشد. ارمنستان باتوجه به توسعه روابط آذربایجان باآمریکا به تلاش جهت نزدیکی بیشتربه آمریکا اقدام نموده است. همچنین دولت ارمنستان،سیاست پیوستن به ساختارهای اروپایی رابه شدت دنبال نموده وسفرهای متعددی رامقامات این کشوربه اروپا انجام داده‌اند. همکاری‌های ارمنستان بااتحادیه اروپا،شورای اروپا،سازمان امنیت وهمکاری اروپاوهمچنین ناتو طی سال‌های اخیرازگسترش قابل ملاحظه‌ای برخورداربوده است.
وارطان اسکانیان،پیرامون حل مرحله‌ای اتحادیه اروپادرخصوص قره باغ گفت قره باغ یک موضوع قابل معامله باخطوط آهن ونفت نیست،زیراارمنستان بدون آن‌هانیزمی‌تواندبه حیات خودادامه دهد.به علاوه تحقق طرح‌های خطوط راه آهن ولوله نفت،سالیانه۵۰ میلیون دلاربه اقتصاد ارمنستان کمک می‌کندکه فقط ۱۰% بودجه کل کشورراشامل می‌شود. براساس اظهارات وزیرخارجه سابق ارمنستان،مذاکرات میان دوطرف مبنی براصول موردتوافق رؤسای جمهورآذربایجان وارمنستان درچارچوب یک (راه‌حل مرحله‌ای) پیگیری می‌شود. براین اساس،جمهوری آذربایجان بایدبامسئله تعیین رژیم حقوقی قره باغ کوهستانی ازطریق برگزاری یک همه‌پرسی عمومی،درمقابل آزادی اراضی اشغالی موافقت نماید.
درمجموع وبراساس رفتار و مواضع طرف ارمنی،درمذاکراتیکه تاکنون از زمان آتش‌بس انجام شده، به نظر می‌رسد استقلال ویاالحاق قره باغ به ارمنستان وهمچنین اتصال سرزمینی این منطقه به ارمنستان ازاهداف اصلی ارامنه می‌باشدوعدول ازآن به عنوان خط قرمز آنها تلقی می‌شود. ارامنه به هیچ وجه حاضر به انعطاف دراین مواضع نمی‌باشند ودرچارچوب حفظ این استراتژی،آماده استرداد مناطق اشغالی پیرامون قره باغ ازطریق تاکتیک‌های مذاکراتی می‌باشند. راهبرد ارمنستان درارتباط با قره باغ، حفظ وضع موجودوسیاست خریدزمان می‌باشد،تا با بازگشت زمان وفرسایشی شدن بحران،درنهایت شرایط به گونه‌ای تثبیت گردد .
مواضع ارامنه قره باغ
ارامنه قره باغ،اصلی‌ترین بازیگرمناقشه قره‌باغ هستند. اگرچه پیوندهاوخطوط اصلی برداشت ارامنه (اعم ازارمنستان وقره باغ ازمناقشه،ارائه کنندهتصویر واحدی است امادرسیرتحول وتطورآن،رفته‌رفته اختلافات غیراستراتژیک میان ایروان و استپاناکرت به وجودآمدازدیدگاه بررسی تاریخی، مناقشه می‌توان قائل به دودوره کاملاًمتمایزشد. مقطع اول،سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ راتشکیل می‌دهدکه طی این دوره،قره باغ،علاوه برحفظ جایگاه خودبه لحاظ سیاسی درارمنستان،ازایروان پیروی می‌کردوسعی داشت تارفتارسیاسی خودرادرقالب رفتارارمنستان به پیش ببرد.[۳۷]
ایده عمده قره باغ طی این دوره،الحاق به ارمنستان بود. هنگامیکه مردم ایروان به دنبال راه‌پیمایی وتظاهرات ارامنه قره با غ دراستپاناکرت،دست به راه‌پیمایی‌های گسترده زدند، متعاقبا شورای‌عالی ارمنستان طی مصوبه‌ای الحاق ایالت خودمختارقره باغ کوهستانی واقع درخاک جمهوری آذربایجان رابه خاک خوداعلام کرد. اندیشه «یک قوم،یک سرزمین »، ایده عمده برای کل ارامنه بود. درواقع،شدت پیوستگی این مسئله به حدی بودکه رهبران کمیته قره باغ،براثرحمایت ازسیاست الحاق که سخت موردحمایت ارامنه بود،درمدت کوتاهی درایروان به قدرت رسیدند. طی این دوره که می‌توان آن رادوره بروز احساس اتوغلیان اندیشه ملی‌گرایی نام نهاد،قره باغ به طورکامل ازطرف ارمنستان تغذیه می‌شدوایروان به رغم مشکلات وسختی‌هایی که به واسطه تحریم وقطع کامل جریان انرژی از سوی آذربایجان باآن روبروبود،سوخت وموادغذایی قره باغ رادرشرایط عدم ارتباط زمینی تامین می‌کرد. امارفته رفته وهم‌زمان باتحولات وسیع درصحنه جنگ که دراثرضعف آذری‌هادر جبهه جنگ به وجودآمدومنجربه تصرف کامل قره باغ وسپس پیش روی درخاک آذربایجان شد،قره باغ توانست هفت منطقه آذربایجان راکه نزدیک به ۱۰% ازمهمترین مناطق دامداری وکشت انگور این کشوراست به تصرف خوددرآورد[۳۸].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ب.ظ ]




eBt =cosbt −sinbt ].
[
sinbt cosbt

٢.١.٢ حالتهای مختلف منحن های فاز دست اههای خط در ۲R

در این بخش در مورد حالتهای مختلف منحن های فازی دست اه خط
x˙ = Ax(۶.٢)
را که در آن ۲∈ R وی ماتریس ۲×۲ است، بحث م کنیم. م دانیم که همواره م توان ماتریس وارونپذیر(که ستونهای آن بردارهای ویژه تعمیمیافته ماتریسهستند) را طوری محاسبه کرد کهP۱AP . بنابراینابتدا دست اه خط

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

x˙ = Bx(٧.٢)
را حل نموده و منحن های فازی آن را رسم م کنیم، سپس تحت تبدیل خطPمنحن های فازی دست اه(۶.٢) از طریق منحن های فازی دست اه (٧.٢) ایجاد م شوند. نشان دادیم که اگر ماتریس  ،
، با توجه به قضیه اساس و حالتهای محاسبه شده ماتریسeBt در بخش
١.١.٢ نتیجه م گیریم که جواب مسأله اولیه (٧.٢) با شرط اولیه ۰x(0) = x بهصورت زیر است
،x  λt
اکنون حالتهای منحن های فازی را که از این جوابها نتیجه م شود، بررس م کنیمحالت اول که در آنλ < ۰ < µ .
در این حالت تصویر فاز دست اه خط (٧.٢) با ش ل زیر نشان داده شده است.
ش ل ٢.١: ی زین در مبدأ.
گفته م شود که دست اه (٧.٢) در این حالت ی نقطه زین در مبدأ دارد. اگرµ < ۰ < λ ، جهت پی انها درش ل فوق مع وس م شود. در خصوص دست اه خط (۶.٢) م توان گفت که اگردو مقدار ویژهی حقیقمثبت داشته باشد،< λ < µ ۰ تصویر فاز آن با تصویر فاز نشان داده شده در ش ل فوق بهطور خط معادل است.
بهعبارت دی ر با ی تبدیل خط مختصات از ش ل ١.٢ حاصل م شود. چهار مسیر غیر صفر یا منحن های جوابرا که وقت ∞±→به نقطه ساکن در مبدأ نزدی م شوند، جدا کنندههای دست اه م نامیم.
حالت دوم که در آن  .
در این حالت تصویر فاز دست اه خط (٧.٢) با ش ل زیر نشان داده شده است. در تمام این حالتها به مبدأ، گرهپایدار م گوییم.
ش ل ٢.٢: گره پایدار در مبدأ.
اگر در دور اولλ µ ، به آن گره ستارهای(سره) و در دو حالت دی ر به آن گره ناسره(در حالت که ۰λ < آنرا گره تبه ون) م گوییم. اگر< µ ≤ λ ۰ یا ۰λ > (در حالت٢)، جهت پی انها در ش ل مع وس شده و بهمبدأ، گره ناپایدار م گوییم. در خصوص دست اه خط (۶.٢) م توان گفت که اگردو مقدار ویژهی منف داشته
٢۴
باشد، منحن فاز آن با تصویر فاز نشان داده شده در ش ل فوق بهطور خط معادل است. پایداری گره با توجه بهعلامت مقادیر ویژه تعیین م شود. اگر ۰λ ≤ µ < ، گره پایدار است و اگر ۰λ ≥ µ > ، گره ناپایدار است. تماممسیرهای ش ل٢.٢ در امتداد ی خط مماس به نقطهی ساکن مبدأ میل م کنند وقت کهبه ∞ نزدی م شود.
حالت سوم که در آن ۰a < .
در این حالت تصویر فاز دست اه خط (٧.٢) با ش ل زیر نشان داده شده است. در تمام این حالتها به مبدأ،کانون پایدار م گوییم.
ش ل ٢.٣: کانون پایدار در مبدأ.
اگر ۰a > ، با افزایش، مسیر منحن ها بهصورت مارپیچ از مبدأ دور م شود و مبدأ را کانون ناپایدار م نامند. درخصوص دست اه خط (۶.٢) م توان گفت که اگردو مقدار ویژهی مختلط مزدوج با قسمت حقیق غیر صفرداشته باشد یعن± ib ، در حالت ۰a < منحن های فاز آن با تصاویر فاز نشان داده شده در ش ل فوق بهطورخط معادل خواهد بود. مسیرهای ش ل٣.٢ با خطوط مماس خوش تعریف، به مبدأ میل نم کنند. بهعبارت دی ر،
زاویهای که بردار (x(t با محور ۱x م سازد ((θ(t) وقت ∞→به ثابت ۰θ میل نم کند بل ه در این حالت، وقت∞ →θ(t) |→ ∞ ،| و ۰ →| (x(t |.
حالت چهارم .
در این حالت تصویر فاز دست اه خط (٧.٢) با ش ل زیر نشان داده شده است. در این حالت گفته م شود کهدست اه در مبدأ ی مرکز دارد.
ش ل ٢.۴: ی مرکز در مبدأ.
در خصوص دست اه خط (۶.٢) م توان گفت که اگردو مقدار ویژهی مختلط و مزدوج موهوم محض داشته٢.٢. بررس هندس نقاط جاذب و دافع ی سیستم دینامی ۵٢باشد یعنib ±، منحن فاز آن با تصاویر فاز نشان داده شده در ش ل فوق بهطور خط معادل خواهد بود. مسیرهایش ل۴.٢ روی دایره های قرار دارند که در آنها | (x(t | برابر با مقداری ثابت است. در حالت کل ، منحن هایدست اه (۶.٢) برای هر∈ R در≤| x(t) |≤ صدق م کند. در این حالت، زاویهی (θ(t همچنین در∞→| (θ(t | با ∞→صدق م کند. اگر ی یا دو مقدار ویژهیبرابر صفر باشد بهعبارت دی ر اگر
۰=detA به مبدأ، نقطهی ساکن منحط دست اه (۶.٢) م گوییم.
مثال ٢.١.٠١. (دست اه خط که در مبدأ ی مرکز دارد) دست اه خط از آنجاکهماتریسمقادیر ویژهای بهصورتλ ±۲دارد، مبدأ را به عنوان مرکز دارد. طبق قضیه ٩.١.٢ ماتریسمع وسپذیر  با مع وس  ، ماتریسرا به ماتریس زیر تبدیل م کند
 .
بنابراین طبق آنچه در بخش ١.١.٢ اشاره شد، جواب دست اه خطx˙ = Aبهصورت زیر است
x
که در آن (۰)x و بنابراین داریم
که در نتیجه جوابهای این دست اه برای هر∈ R در رابطه زیر صدق م کنند
.
بهعبارت دی ر جوابهای این دست اه بر روی بیض های رسم شده در ش ل زیر قرار دارند.
ش ل ٢.۵: ش ل هندس مثال.

٢.٢ بررس هندس نقاط جاذب و دافع ی سیستم دینامی

بررس هندس نحوه قرار گرفتن نقاط جاذب و دافع ی سیستم و چ ون نزدی یا دور شدن نقاط دی ر سیستمبه این نقاط، از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این بخش با بهرهگیری از مبحث مربوط به رسم منحن های فازی۶٢
ی دست اه معادلات دیفرانسیل خط به تشریح نمودارها م پردازیم. از طرف چون نقاط ثابت تابع، در بررسرفتار ن اشت از اهمیت خاص برخوردار است و براساس آنها م توان نحوهی تحول سیستم را درک کرد لذا باتعیین نقاط ثابت ن اشت م توان بهراحت جاذبها و دافعهای آنرا محاسبه نمود. در این بخش عمدهی مطالب از[۶١] است.
تبصره ٢.٢.١. فرض م کنیم ∗x نقطهی ثابت ن اشتf و تابعf مشتقپذیر باشد. در اینصورت نقاط ثابت براساس پایداری آنها به چهار گروه تقسیم م شوند:
اگر ۱ <| (∗f′(x | باشد، در اینصورت نقطهی ∗x از پایداری خط برخوردار است. این نقاط را نقاط جاذب
[۱۰] م نامند.
اگر ۱ >| (∗f′(x | باشد، در اینصورت نقطهی ∗x ناپایدار است. به نقاط ثابت ناپایدار، نقاط دافع [۱۱] نیزم گویند.
اگر ۱=| (∗f′(x | باشد، در اینصورت نقطهی ∗x را نقطهی ثابت حاشیهای یا نیمهپایدار م گویند.
۴) نقاط که در آنها شرط ۰=| (∗f′(x | برقرار باشد، نقاط فوقپایدار نامیده م شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:57:00 ب.ظ ]




        • همانطور که در صورت مسأله مشاهده نمودید، ما دو هدف به صورت مینیمم سازی و یک هدف به صورت ماکزیمم سازی داریم. برای اینکه مشاهدات و مقایسات ما راحت تر صورت پذیرد، ما تغییری در هدف سوم خود داده ایم و آن را به صورت مینیمم سازی درآورده ایم. باتوجه به اینکه صورت این هدف، به صورت یک عدد ثابت می‌باشد، ما این هدف را به صورت معکوس در آورده ایم تا از حالت ماکسیمم سازی به حالت مینیمم‌سازی درآید. این کار، هیچ تأثیری در نتایج بدست آمده نخواهدداشت.

      (( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    • برای اینکه اجرای الگوریتم‌ها از حالت تصادفی خارج شوند، هر الگوریتم را بیشتر از یک بار اجرا نموده ایم. چون در بعضی الگوریتم‌ها، در یک بار اجرا، روند اجرای الگوریتم ممکن است در شرایطی پیش رود که مثلاً در بهینه‌های محلی قرار گیرد و کمتر بهبود یابد و یا بالعکس ممکن است به خوبی فضای مسأله را جستجو و به بهترین نحو به جواب برسد. به همین علت و برای اینکه اجراهای الگوریتم‌ها از حالت تصادفی خارج شود، ما از ۵ اجرای مختلف برای الگوریتم‌ها استفاده کرده ایم و میانگین شاخص‌های این ۵ اجرا را به عنوان نتیجه نهائی درنظر گرفته ایم. درمورد شاخص منطقه زیر پوشش دو مجموعه به گونه‌ای دیگر عمل کرده ایم. به این صورت که ما تمام آرشیوهای پارتو هر ۵ اجرا را با یکدیگر مخلوط و آنهائی که مغلوب می‌شدند را حذف و یک آرشیو نهائی تشکیل دادیم.
    • برای اینکه بتوان مقادیر توابع هدف الگوریتم‌ها را براساس معیارهای ذکر شده با یکدیگر مقایسه نمود، باید این مقادیر با مقیاس‌های یکسان مقایسه شوند. مثلاً ممکن است که مقادیر یک تابع هدف در بازه  و تابع هدف دیگر در بازه  قرار گیرند و هنگامی‌که این مقادیر در فرمول‌های محاسباتی معیارهای مختلف قرار گیرند، تقریباً تابع هدف اول درقیاس با تابع هدف دوم به حساب نمی‌آید. به همین منظور، ما قبل از اینکه معیارهای مختلف هر الگوریتم را محاسبه کنیم، مقادیر توابع هدف را نرماله می‌کنیم. یعنی مقادیر توابع هدف را در بازه  قرارمی‌دهیم که برای این کار از فرمول زیر استفاده می‌کنیم:

(۴-۱)
که بهترین و بدترین مقادیر توابع هدف، همانطور که قبلاً ذکر شد، با اجرای جداگانه هر هدف با بهره گرفتن از الگوریتم ممتیک بدست آمده‌است. همچنین برای بهترین سرعت همگرائی، بهترین جواب بدست آمده از اجرای همه الگوریتم‌ها را بدست آوردیم.
لازم به ذکر است که ما برای اجرای الگوریتم‌ها، از نرم افزار MATLAB 7.6.0.324 (R2008a) استفاده کرده و این الگوریتم‌ها را در این نرم افزار کدگذاری نموده ایم. تمامی مسائل بر روی لپ تاپ Dell Vostro 1520 با پردازشگر Intel® Core™2 Duo,2.67 GHz و حافظه اصلی ۴.۰۰ GB و با بهره گرفتن از سیستم عامل Windows 7 Ultimate اجرا شده‌اند. پس از اجرای الگوریتم‌های فراابتکاری بر روی مسائل درنظر گرفته شده، به منظور انجام تجزیه و تحلیل‌های آماری دقیق، از روش آنالیز واریانس یک طرفه با بهره گرفتن از نرم افزار Minitab 16 انجام شده‌است.
باتوجه توضیحاتی که ذکر گردید، نتایج معیارهای مختلف برای همه الگوریتم‌ها و برای نمونه مسأله‌های مختلف را محاسبه می‌کنیم که جداول کامل آن، در پیوست الف ارائه شده‌است. در بخش بعد، این مقادیر را با روشی مناسب با یکدیگر مقایسه و نتایج حاصله را بیان خواهیم کرد.
۴-۳- تجزیه و تحلیل نتایج
حال برای مقایسه نتایجی که بدست آمده‌است، نیاز به روشی داریم که آن‌ها را به درستی با یکدیگر مقایسه کند و نتایجی قطعی را درباره این مقادیر صادر کند.
برای اینکه بتوانیم زوایای مختلف و حالت‌های مختلف الگوریتم‌ها را در حل مسأله بررسی کنیم، یک بار نتایج بدست آمده از هر ۳۰ مسأله را که توسط الگوریتم‌ها حاصل شده‌است را با یکدیگر مقایسه می‌کنیم. سپس از بین این ۳۰ مسأله، ابتدا مسائلی که کوچک هستند را جدا نموده و نتایج حاصل شده از این مسائل توسط الگوریتم‌ها را با یکدیگر مقایسه نموده و تجزیه و تحلیل می‌کنیم. همین کار را برای مسائلی که بزرگ هستند، مسائلی که ساده هستند و مسائلی که سخت هستند نیز انجام می‌دهیم. به این علت این کار را انجام می‌دهیم که نشان دهیم که الگوریتم‌ها برای مسأله ما، در شرایط مختلف چه عکس العملی از خود نشان می‌دهند.
باتوجه به اینکه معیارهای درنظر گرفته شده برای مقایسه الگوریتم‌ها، هشت عدد می‌باشد و محاسبات انجام شده برای مقایسه آن‌ها بسیار زیاد است، برای نمونه ما فقط به توضیحات کامل یک معیار بسنده می‌کنیم و فقط به ذکر نتایج نهائی مابقی معیارها اکتفا می‌کنیم. در اینجا ما معیار تعداد جواب‌های غیرمغلوب را درنظر گرفته ایم.
ابتدا باید فرضیه برابری میانگین تعداد جواب‌های غیرمغلوب توسط الگوریتم‌ها را باید ثابت کنیم که این فرضیه به صورت زیر بیان می‌شود:

حداقل یکی از الگوریتم‌ها، میانگین متفاوتی با بقیه الگوریتم‌ها دارد.
در این فرضیه،  بیان می‌کند که میانگین به دست آمده از الگوریتم‌ها، تفاوت معناداری با یکدیگر ندارند، ولی  بیان می‌کند که حداقل یکی از الگوریتم‌ها میانگین متفاوتی با بقیه الگوریتم‌ها دارد. برای آزمودن این فرضیه، از آنالیز واریانس یک طرف (ANOVA) استفاده شده‌است و نتایج حاصل از آن که توسط نرم افزار Minitab بدست آمده‌است در شکل (۴-۲) نشان داده شده‌است. باتوجه به این جدول، میزان p-value به دست آمده از نتایج آنالیز واریانس یک طرفه برابر صفر می‌باشد. عدد صفر بیان کننده میزان تأییدیه‌ای است که فرضیه  از نمونه دریافت می‌کند. یعنی در اینجا، فرضیه  ، هیچ تأییدیه‌ای از نمونه دریافت نکرده‌است، در نتیجه فرضیه  رد می‌شود. همان گونه که مشخص است، در سطح اطمینان ۹۵%، فرض  رد و فرض  تأیید شده‌است. این به این معنی است که میان الگوریتم‌ها تفاوت معناداری از نظر تعداد جواب‌های غیرمغلوب وجود دارد.
One-way ANOVA: Number(Number of Pareto Archive) versus Algorithm
Source DF SS MS F P
Algorithm 5 159684 31937 34.93 0.000
Error 174 159071 914
Total 179 318755
S = 30.24 R-Sq = 50.10% R-Sq(adj) = 48.66%
Level N Mean StDev
MISA 30 99.91 0.41
NNIA 30 94.78 8.72
NRGA 30 70.03 15.04
NSGAII 30 105.51 30.57
CNSGAII 30 123.55 36.49
VIS 30 166.46 54.01
Individual 95% CIs For Mean Based on
Pooled StDev
Level +———+———+———+———
MISA (–*—)
NNIA (—*–)
NRGA (–*—)
NSGAII (–*—)
CNSGAII (–*—)
VIS (–*—)
+———+———+———+———
۶۰ ۹۰ ۱۲۰ ۱۵۰
Pooled StDev = 30.24
شکل ۴-۲- نتیجه بدست آمده از آنالیز واریانس برای معیار تعداد جواب‌های غیرمغلوب
حال که مشخص شد که میان الگوریتم‌ها تفاوت معناداری وجود دارد، می‌بایست الگوریتم‌ها در مقایسه با هم ارزیابی شده و مشخص شود که میان کدام الگوریتم‌ها این تفاوت معنادار وجود دارد و این تفاوت به چه میزان است. همچنین الگوریتم‌ها می‌بایست ازنظر اثربخشی رتبه بندی شوند. ما در اینجا، برای تحلیل بیشتر و یافتن اختلاف معناداری الگوریتم‌ها، از آزمون توکی[۱۲۲] استفاده کرده ایم. آزمون توکی با گروه بندی الگوریتم‌ها به صورت دودویی، الگوریتم‌ها را ازنظر تفاوت معناداری و میزان آن با یکدیگر مقایسه می‌کند. شکل (۴-۳) نتایج به دست آمده از آزمون توکی ازنظر تعداد جواب‌های غیرمغلوب را نشان می‌دهد.
Grouping Information Using Tukey Method
Algorithm N Mean Grouping
VIS 30 166.46 A
CNSGAII 30 123.55 B

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:56:00 ب.ظ ]