▪ کارکنان مالکیت مسایل را پذیرفته و مسئولیت حل آنها را عهده دار شوند.
▪ کارکنان عملکرد خود را در راستای مقاصد و اهداف شخصی ارزیابی نمایند.
▪ کارکنان فعالانه فرصت های افزایش صلاحیت، دانش و تجربه خود را جستجو نمایند.
▪ کارکنان آزادانه دانش و تجربیات خود را به اشتراک گذارند.
▪ کارکنان آشکارا در خصوص مسایل و عواقب آن بحث کنند.
اصل چهارم: رویکرد فرایندی[۵]
نتایج مورد نظر در سازمان هنگامی که فعالیت ها و منابع مرتبط به صورت فرایندی مدیریت می شوند، با اثربخشی بیشتر حاصل می گردند. رویکرد فرایندی باعث هزینه کمتر و چرخه زمانی کوتاهتر در استفاده از منابع بوده و نتایج بهبود یافته، سازگار و قابل پیش بینی را برای سازمان به ارمغان خواهد آورد. همچنین رویکرد فرایندی بر فرصت های بهبود متمرکز خواهد گردید و آنها را اولویت بندی می نماید.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بکارگیری اصل رویکرد فرایندی در سازمان عموما باعث می گردد که:
▪ فعالیت های ضروری به منظور دستیابی به نتایج مورد نظر به صورت سیستمی تعریف شوند.
▪ مسئولیت و پاسخگویی برای مدیریت فعالیت های کلیدی به صورت شفاف ایجاد گردد.
▪ قابلیت فعالیت های کلیدی اندازه گیری و تجزیه و تحلیل گردد.
▪ فصول مشترک فعالیت های کلیدی در تعامل با بخش های سازمان شناسایی گردد.
▪ برعواملی نظیر منابع، روشها و مواد که فعالیتهای کلیدی سازمان را بهبود خواهند بخشید، تمرکز گردد.
▪ ریسک ها، پیامدها و اثرات فعالیت های مشتریان، تامین کنندگان و سایر ذینفعان ارزیابی گردد.
اصل پنجم: رویکرد سیستمی به مدیریت[۶]
شناسایی، درک و مدیریت فرایند های مرتبط به هم بعنوان یک سیستم، کارآیی و اثربخشی سازمان را در دستیابی به اهداف خود بهبود می بخشد. (رافاتل اگوایر، آموزههای دکتر دمینگ،چاپ ۱۳۷۸)
مدیریت سیستمی با یکپارچه و مرتب نمودن فرایندها بعنوان بهترین روش دستیابی به نتایج مورد نظر، سازمان را از قابلیت تمرکز تلاش بر روی فرایندهای کلیدی برخوردار می سازد و در ذینفعان سازمان اعتماد سازی به سازگاری، کارآمدی و اثربخشی سازمان را ایجاد نموده و توسعه می بخشد.
بکارگیری اصل رویکرد سیستمی به مدیریت در سازمان عموما باعث می گردد که:
▪ یک سیستم برای دستیابی به اهداف سازمانی در بهترین حالت کارآمدی و اثربخشی آن پایه ریزی گردد.
▪ بستگی دو طرفه بین فرایندهای سیستم درک گردد.
▪ نقش ها و مسئولیت های مورد نیاز برای دستیابی به اهداف مشترک بهتر درک گردیده و از این بابت موانع بین بخشی کاهش یابد.
▪ قابلیت های سازمانی درک شده و قیود منابع قبل از عمل ایجاد گردد.
▪ تعریف و هدف گذاری برای اینکه فعالیت های ویژه در یک سیستم چگونه باید عمل نمایند.
▪ سیستم بر پایه اندازه گیری ها و ارزیابی هایش به صورت مستمر بهبود یابد.
اصل ششم: بهبود مستمر[۷]
بهبود مستمر عملکرد سراسری سازمان باید یک هدف پایدار برای آن سازمان باشد. در این حالت قابلیت سازمانی بهبود یافته، مزیت عملکردی هر سازمان خواهد گردید و همترازی فعالیت های بهبود در تمامی سطوح سازمان به منظور تصمیم گیری راهبردی ایجاد خواهد گردید و در نهایت با اصل قراردادن بهبود مستمر در سازمان انعطاف برای واکنش در برابر فرصت ها پدید خواهد آمد. (رافاتل اگوایر، آموزههای دکتر دمینگ،چاپ ۱۳۷۸)
بکارگیری اصل بهبود مستمر در سازمان عموما باعث می گردد که:
▪ یک رویکرد جامع و سازگار در تمام سازمان برای بهبود مستمر عملکرد بکارگرفته شود.
▪ منابع انسانی آشنا به روش ها و ابزار بهبود مستمر تامین گردد.
▪ بهبود مستمر در محصولات، فرایندها و سیستم ها یک هدف مشترک برای یکایک کارکنان سازمان تعریف گردد.
▪ مقاصدی برای هدایت و اقداماتی برای ردگیری بهبود مستمر ایجاد گردد.
▪ بهبود های صورت گرفته، تشخیص داده شده و تصدیق گردند.
اصل هفتم: تصمیم گیری بر مبنای واقعیت ها[۸]
در هر سازمان تصمیمات موثر بر مبنای تجزیه و تحلیل داده ها و و تولید اطلاعات میسر است. تصمیمات آگاهانه، افزایش توانایی برای اثبات اثربخشی تصمیمات گذشته بر مبنای مراجع و سوابق واقعی و همچنین افزایش توانایی برای بازنگری، به چالش کشیدن و تغییر عقاید و تصمیمات از جمله مزایای بکارگیری اصل تصمیم گیری بر مبنای واقعیت ها است.
بکارگیری اصل تصمیم گیری بر مبنای واقعیت ها در سازمان عموما باعث می گردد که:
▪ از کفایت و دقت داده ها و اطلاعات اطمینان حاصل گردد.
▪ داده ها برای کسانی که به آنها نیاز دارند در دسترس باشد.
▪ داده ها و اطلاعات با بهره گرفتن از روش های معتبر تجزیه و تحلیل شوند.
▪ تصمیم گیری و اقدامات اجرایی بر مبنای تجزیه و تحلیل واقعی در کنار تجارب و بصیرت صورت پذیرد.
اصل هشتم: ارتباط سودمند و دوطرفه با تامین کنندگان[۹]
سازمان و تامین کنندگان آن به یکدیگر وابسته هستند و رابطه سودمند و دو طرفه، توانایی هر دو را برای ایجاد ارزش افزایش می دهد. افزایش توانایی ایجاد ارزش برای هر دو طرف در نتیجه انعطاف و سرعت در پاسخگویی به تغییرات بازار یا نیازها و انتظارت مشتریان ایجاد می گردد و باعث بهینه نمودن هزینه ها و منابع خواهد گردید.
بکارگیری اصل ارتباط سودمند و دوطرفه با تامین کنندگان در سازمان عموما باعث می گردد که:
▪ ارتباطی متوازن بین ملاحظات کوتاه مدت و بلند مدت ایجاد گردد.
▪ تخصص ها و منابع بین یکدیگر به اشتراک گذاشته شود.
▪ تامین کنندگان کلیدی شناسایی و انتخاب گردند.
آخرین نظرات