مفهوم روان شناختی آندروژنی که به افرادی با داشتن ترکیبی از ویژکیهای مردانه و زنانه به طور همزمان اشاره میکند توسط پژوهشهای متعددی مطرح شده است .این فکر (ایده) به طور وسیعی به دلیل چهارچوب نظری که بم (۱۹۷۴)درباره آندروزنی داد(دیوکس۱۹۸۴)مشهور شد. مطابق با بم (۱۹۷۴) افراد آندروژن به دلیل داشتن هر دو ویژگیهای مردانه و زنانه ، آرایه های وسیعی از رفتارهای برای آن ها فراهم میکند و به آن ها اجازه میدهد که به رفتارهای موٍثرتر وابسته به شرایط (موقعیت)بپردازند. بنابرین افراد آندروژنی در روابط میان فردی خود منعطف فرض میشوند.برعکس افراد با نقش آموزی جنسی یک دامنه محدودی از رفتارهای (مردانه یا زنانه)دارند و در روابط میان فردی خود محدودند (مانستد و هستون،۱۹۹۶) .
لیندا جکسون و توماس کش دریافتند که مردان و زنانی که به عنوان دو جنسیتی توصیف شده بودند ، به راستی دوست داشتنی تر و سازش یافته تر ادراک شدند تا کسانی که به شیوه های هماهنگ با نقش های جنسیتی سنتی عمل میکردند (ارونسون، ترجمه، شکرکن ،۱۳۸۵).
بم در نظریه خود تحت عنوان نظریه طرحواره جنسیتی از تئوری رشد شناختی و یادگیری اجتماعی استفاده کرد و بر فاکتورهای فرهنگی تأکید کرد فرض این تئوری این است که افراد بر اساس طرحواره های جنسیتی رفتار میکنند کودک آماده است بر اساس تعریف های فرهنگ از نقش های مخصوص به هر جنس، دانش خود را کد گذاری و سازمان دهی کنند اجتماع منبع مهمی برای یادگیری رفتار جنسیتی در افراد است (گازیو و گلیو،۲۰۰۸ به نقل از خانی مجد، پور ابراهیم و فتح آبادی۱۳۹۱).
به عنوان مثال تحقیقی که خمسه ۱۳۸۶ با عنوان بررسی رابطه میزان افسردگی و طرحواره های نقش جنسیتی انجام داد به این نتیجه رسید که تفاوت معناداری بین زنان و مردان در میزان بروز افسردگی وجود دارد که در این میان ویژگی های شخصیتی صرفا زنانه منجر به افسردگی در زنان نمی شود بلکه فقدان ویژگی های مردانه است که افسردگی را افزایش میدهد و از آنجایی که نظام جنسیتی ساختار اجتماعی فرهنگی دارد باید به این مهم از دیدگاه اجتماعی و فرهنگی نگریست (خمسه،۱۳۸۶).
کلیشه سازی از طرفی خصوصیات و توانایی هایی را به زنان اختصاص میدهد که در مردان از آن ها نشانه ای نیست و از طرف دیگر توانایی ها و خصوصیاتی را به مردان نسبت میدهد که زنان از آن ها بی بهره اند بر اساس این کلیشه ها زنان باید پایبند به اصول مذهبی، بی تفاوت به تمایلات جنسیتی، اطاعت پذیر، وابسته، خجالتی و علاقمند به کار در خانه باشند و بر همین اساس به مردان اسنادهایی چون نیاز به موفقیت، کسب موقعیت اجتماعی، اعتماد به خود، پرخاشگری و شجاعت تعلق میگیرد(حجازی ۱۳۸۰ به نقل از حسین زاده و ممبنی ۱۳۹۰).
مطالعه ای دیگر که توسط اسپنس و هلمریخ ۱۹۸۷ انجام شد نتایج نشان داد که مردان برزیلی برعکس مردان آمریکایی در مقیاس زنانگی، در مقایسه با مقیاس مردانگی نمرات بالاتری به دست آوردند یعنی در برزیل آنچه که مردانه یا زنانه است با هنجارهای فرهنگ آمریکایی متفاوت است نتایج پژوهش در مجموع حاکی از آن است که دوام و پایداری کلیشه های جنسیتی با تمایز قدرت اقتصادی و توسعه اجتماعی و شرایط فرهنگی ارتباط دارد و تغییر در نگرش های فرهنگی باعث می شود تا الگوهای سنتی نقش جنسیتی به تدریج تغییر کند (خمسه،۱۳۸۶).
به دنبال طرح مسئله نابرابری های طبقاتی نژادی و فومی و سایر نابرابری های اجتماعی مبحث نابرابری های حاصل از تمایزات جنسیتی مطرح شد پذیرش وضعیت موجود از طرف زنان و مشروع دانستن آن درخواست و انتظار تغییر را کاهش میدهد (اعظم زاده،۱۳۸۴).
آگاهی از نابرابری های جنسیتی نخستین مرحله در درک و شناخت وضعیت نابرابر و مورد تبعیض زنان تلقی شده و مرحله ای است که وجود آن برای هر گونه کنش جمعی و بیان انتظارات و مطالبات از جانب زنان لازم شمرده می شود (همان منبع).
در سریال های تلویزیونی زنان و مردان به صورت زنان و مردان سنتی کلیشه ای به نمایش در میآیند بدین ترتیب که زنان موجوداتی فریبکار، ناقص العقل، بی وفا، منفعل و فرودست و در مقابل مردان موجوداتی صادق،عاقل،وفادار، فعال، و فرادست تصویرسازی شده اند (صادقی، فسایی و کریمی،۱۳۸۴ به نقل از علمی و الیاسی۱۳۸۸).
واکنش زنان در هنگام خشونت همسر بر روی ۱۲۵ زن مراجعه کننده به بهزیستی شهر اصفهان نشان داد که حدود ۴/۵۰ درصد از آنان در زمان خشونت همسر، هیچ کاری نمی کنند و ۲/۵۱
-
- Dobach & Dobach ↑
-
- Masamura,W.T ↑
آخرین نظرات