کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



تخلف از شروط زیر فروشنده را از تعیین و مطالبه خسارت بر اساس ماده ۷۰۶ – ۲ محروم کرده و او را مشمول ماده ۷۰۸ – ۲ قرار می‌دهد که به موجه آن فروشنده فقط حق دارد تفاوت میان قیمت بازار در زمان و مکان تسلیم کالا و قیمت قرارداد را به اضافه خسارات تبعی را دریافت دارد البته از این مبلغ هزینه های صرفه جویی شده ناشی از نقض قرارداد نیز کسر می‌گردد . در ضمن باید گفته شود تخلف از شروط زیر تأثیری بر ثالث با حسن نیت که کالا را به موجب بازفروش خریداری کرده ندارد [۱۵۵]۱ .

الف _ شرایط اعمال حق بازفروش در فروش عمومی

قانون بازرگانی تعریفی از فروش عمومی ارائه نداده است ، اما آن چه مسلم است این است که فروش از طریق حراجی که عموم مردم می‌توانند در آن شرکت کنند فروش عمومی محسوب می شود اما ‌در مورد سایر مصداق های آن مسئله روشن نیست .

در این خصوص می توان از توضیح شماره ۴ که به تعریف فروش خصوصی اختصاص دارد استفاده کرد ، قسمت اخیر توضیح شماره ۴ بیان می‌دارد « . . . انتخاب فروش عمومی . . . تابع ملاحظات مربوط به نوع کالا و عملکردها و رسوم بازرگانی است » .

هرگاه بازفروش از طریق فروش عمومی صورت گیرد رعایت شرایط زیر از طرف فروشنده الزامی می‌باشد :

۱ ) مشخص کند که بازفروش مربوط به قرارداد نقض شده است .

۲ ) فقط کالای ساخته شده و معین شده و اختصاص داده شده به قرارداد را بفروشد ، جز در موردی که بازار شناخته شده ای وجود داشته باشد که در آن کالاهای آینده از همان نوع فروخته می شود .

۳ ) بازفروش را در محلی که معمولاً فروش عمومی در آن واقع می شود ، در صورتی که چنین محلی وجود داشته باشد ، انجام دهد [۱۵۶]۲ .

۴ ) زمان و مکان بازفروش را به طور معقول به خریدار اطلاع دهد ، مگر ‌در مورد کالاهای فاسد شدنی یا کالاهایی که در معرض تنزل سریع قیمت قرار دارند .

۵ ) کالا را در زمان بازفروش در دیدگاه مردم قرار دهد یا اگر کالا در معرض دید حاضران نیست ، امکان بازدید آن به طور معقول از سوی خریداران احتمالی را در محل وقوع مال فراهم آورد .

۶ ) کالا را با حسن نیت و به شیوه ای که از نظر بازرگانی معقول باشد بازفروشد .

ب _ شرایط اعمال حق بازفروش در فروش خصوصی

مطابق صدر توضیح شماره ۴ بیان می‌دارد « یک فروش خصوصی ممکن است پس از مذاکرات مستقیم یا از طریق دلال واقع شود . . . » .

آن چه مسلم است این است که صدر توضیح شماره ۴ تعریف جامعی از فروش خصوصی ارائه نمی دهد به همین منظور برای مشخص کردن موارد فروش خصوصی باید از معیار ارائه شده در قسمت اخیر این توضیح استفاده گردد ، قسمت اخیر این توضیح مقرر می‌دارد « انتخاب فروش . . . خصوصی تابع ملاحظات مربوط به نوع کالا و عملکردها و رسوم بازرگانی است » .

در صورتی که فروش به طریق خصوصی صورت گیرد رعایت شرایط سه گانه زیر الزامی می‌باشد :

۱ ) مشخص کند که بازفروش مربوط به قرارداد نقض شده است .

۲ ) قصد خود را برای بازفروش به خریدار به طور معقول ابلاغ کند .

۳ ) مبیع را با حسن نیت و به شیوه ای که از نظر بازرگانی معقول باشد بازفروش کند .

بند سوم : آثار اعمال حق بازفروش

در خصوص آثار بازفروش در نظام حقوقی آمریکا سه فرض متصور است ، فرض اول صورتی است که فروشنده کالا را به قیمت کمتر از قیمت قرارداد نخست به فروش رساند ، در این فرض باید مابه التفاوت قیمت بازفروش و قیمت قراردادی به علاوه هزینه های تبعی [۱۵۷]۱ را منهای هزینه هایی که به علت عدم اجرای قرارداد صرفه جویی شده [۱۵۸]۲ کرد و این مقدار از خریدار نخست قابل مطالبه می‌باشد .

فرض دوم صورتی است که مقداری که در بالا مورد اشاره قرار گرفت با مقدار مبلغ بازفروش برابر باشد در این فرض فروشنده هیچ حقی ندارد چرا که مبنا بر این بود که فروشنده در حالتی قرار گیرد که در صورت تحقق قرارداد در آن وضعیت قرار باید می گرفت .

فرض سوم صورتی است که فروشنده کالا را به قیمت بیشتر از قیمت قرارداد به فروش رسانده است . مطابق بند ۴ ماده مذبور « فروشنده مکلف به آن نیست که حساب سودی را که ممکن است از بازفروش کرده باشد به خریدار بدهد . . . » در نتیجه در صورتی که فروشنده کالا را به مبلغ بیشتر از مبلغ قرارداد به فروش رسانده باشد این سود متعلق به فروشنده است .

حال فرضی را در نظر بگیرید که فروشنده از بازفروش کالا سود برده باشد اما برای اقدام به بازفروش متحمل هزینه هایی شده باشد ، در این فرض دو نظر وجود دارد ، نظر اول این که هزینه های صورت گرفته از سود حاصل از بازفروش کسر نمی شود و این هزینه ها جدا از سود از خریدار قابل مطالبه می‌باشد ، این نظر بر اساس ظاهر ماده ۷۰۶ – ۲ داده شده است . نظر دوم این است که هزینه های صورت گرفته باید از سود حاصل از بازفروش تا میزان سود حاصل کسر شود . هر کدام از دو گروه بالا برای خود دلایلی را ارائه می‌دهند که به نظر می‌رسد نظر دوم با عدالت سازگارتر باشد [۱۵۹]۱ .

در خصوص مبالغ پرداختی از سوی خریدار چه به صورت ثمن معامله یا به نحو دیگر باشد ، این مبلغ باید به خریدار بازگردانده شود و یا در محاسبه خسارات منظور گردد [۱۶۰]۲ .

گفتار دوم : تکلیف بازفروش

در صورتی که خریدار به صورت قانونی با رعایت کلیه شرایط قانون اقدام به رد کالای خریداری شده نماید وی دیگر مالکیتی نسبت به کالای مذبور ندارد و در صورتی که آن کالا را در اختیار داشته باشد بر اساس قانون مکلف است آن را برای فروشنده و به حساب وی نگهداری نماید تا فروشنده ترتیب بازگرداندن آن را بدهد . در این در صورتی که فروشنده هزینه نگهداری را پرداخت کرده باشد خریدار موظف است در نگهداری کالا از دستورات معقول و متعارف فروشنده را برای نگهداری پیروی نماید و در صورتی که چنین دستوراتی وجود نداشته باشد و کالا از نوع کالای فاسد شدنی بوده یا خطر کاهش قیمت وجود داشته باشد خریدار مکلف است از جانب فروشنده به بازفروش کالای مذبور اقدام نماید و یا در صورت اقتضاء کالا را برای فروشنده انبار کند و به وی بازگرداند . در خصوص آثار این اقدام باید گفت که وی علاوه بر دریافت ثمن پرداختی ، حق دریافت هزینه های متحمل شده برای اقدامات فوق و حتی دریافت اجرت را دارد و می‌تواند این هزینه ها را از عایدات حاصل از بازفروش کسر نماید [۱۶۱]۳ .

فصل چهارم :

بازفروش در حقوق ایران

مطابق ماده ۳۵۲ قانون مدنی فروش مال غیر ممنوع می‌باشد و این قانون ضمانت اجرای عدم نفوذ را برای آن درنظر گرفته است .

وقتی شخصی مال خود را به فروش می رساند ، بعد از فروش وی دیگر مالک کالا نیست و حتی در صورتی که کالا را تحویل نداده باشد نیز نمی تواند بر این مال تصرف مالکانه داشته باشد . پس در نظام حقوقی ایران اصل بر این است که فقط مالک ( یا شخصی به نمایندگی از او ) می‌تواند کالا را منتقل نماید و فروش مال غیر ، نافذ نیست .

در حقوق موضوعه ایران هیچ نصی در خصوص بازفروش کالا وجود ندارد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-22] [ 09:30:00 ب.ظ ]




به نظر می‌رسد ‌در مورد این تعریف کافی باشد که تنها ‌به این نکته اشاره شود که مستفاد از کلام فقها، این گروه از حقوق ‌دانان افساد را به شکل خاصی از جرایم علیه امنیت قلمداد نموده اند و آن را مترادف محاربه می دانند و افساد فی الارض را یک مفهوم عام می‌دانند که مصداق اصلی و بارز آن محاربه می‌باشد.

در هر حال با دقت در همه تعاریف مذبور، به وضوح روشن است که حقوق ‌دانان هم نتوانسته اند تعریف منسجم و قابل قبولی از مفهوم «افساد فی الارض» ارائه نمایند و تقریباً معنایی مشابه به معنای فقها را عرضه کرده‌اند و یک احساس نا ملموس یعنی احساس نا امنی و ترس در میان شهروندان از بزهکاری را ملاک قرار داده‌اند و حتی بعضی از نویسندگان هم قصد مقابله با حکومت و یا بر هم زدن امنیت کشور یا نظام اقتصادی آن را به تنهایی جهت صدق عنوان محارب و مفسد کافی دانسته اند.[۳۲]

با توجه به آنچه فقها ‌در مورد افساد بیان نموده اند و تعاریف حقوق ‌دانان و با لحاظ قانون جدید مجازات اسلامی سال ۹۲ می توان تعریف زیر را از افساد بیان نمود :

«هر عمل مجرمانه ای که در حد وسیع ارتکاب یابد و با توجه به قوانین جزایی و عرف زمان و مکان جزء جرایم سنگین و بزرگ به شمار رود و در نتیجه باعث ایجاد اختلال شدید و گسترده در اوضاع سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و نظامی گردد مصداق افساد فی الارض شناخته می شود »

هرچند این تعریف خالی از اشکال نیست ولی می‌تواند معیاری برای تعیین مصادیق افساد فی الارض باشد .

‌بنابرین‏ ضمن این که با این تحلیلات و تعاریف، عنوان افساد فی الارض در عرصه مطالعات جرم شناسی با محوریت امنیت و ثبات در جامعه قرار می‌گیرد، هر تهدیدی را هر چند ساده یا یکسری تهدیدهای بزرگ را می توان در سطح ملی و اجتماعی بالا برد تا برخورد های شدیدی با آن شود.

مبحث دوم- مفاهیم مرتبط با «افساد فی الارض»، (محاربه و بغی)

عبارت افساد فی الارض به دلیل شرایط و ویژگی های خاصی که از لحاظ لغوی و مفهومی دارد معمولاً به عنوان بارزترین عبارت برای جرایم امنیتی نام برده می شود و در اظهار نظرهای فقهی و حقوقی موجود هم نوعی امتزاج و آمیختگی این عنوان با جرایمی از قبیل محاربه و بغی مشاهده می شود و همین اختلاط و ابهام موجب ایجاد جرایم خاص شده است. به همین خاطر جرم محاربه و افساد در بعضی از مواد قانونی در زمره جرایم علیه امنیت به صورت یکسان فرض شده است و در کنار آن جرم بغی به عنوان اقدام علیه دولت و حکومت اسلامی به عنوان بارزترین مصداق افساد فی الارض و پیوستگی با این مسأله مطرح می‌باشد و از آن جایی که بررسی تفاوت ها و شباهت های افساد فی الارض با مفهوم محاربه و بغی زمینه مناسب جهت بررسی برخی از موارد مربوط به موضوع را مشخص می‌کند، بررسی ماهیت و موضوع این دو عبارت به عنوان مصادیق افساد فی الارض و تعیین مرزهای مشابه و تفکیک کننده‌ این مفاهیم با هم حایز اهمیت است.

گفتار نخست- محاربه

«محاربه» عنوانی است که در آیه ۳۳ سوره مائده-چنان که اشاره خواهد شد- در کنار عنوان «افساد فی الارض» توسط شارع مقدس بیان گردیده است. در واقع محاربه از جمله جرایمی است که سبب سلب امنیت و آسایش عمومی شده و مجازات آن در زمره حدود آمده است و حد آن مورد اتفاق همه فقها می‌باشد. اما با وجود این اتفاق نظر، در جزئیات و ماهیت مسئله دیدگاه های مختلفی وجود دارد که اساس این مسئله را تحت الشعاع قرار داده است از این رو این عنوان نیاز به تبیین و تشریح دارد.

بند نخست- مفهوم لغوی «محاربه»

واژه ی محاربه باب مفاعله از ثلاثی مجرد «حَرَبَ» گرفته شده که متضاد آن کلمه «سلم» به معنای «صلح» است. [۳۳] در همین زمینه آمده است: «اگر گفته می شود فلانی آدم سلمی است یعنی دیگران از ایذاء و تجاوز او در امانند و خوف و ترس از او بر جان یا مال و عرض وجود ندارد. حرب با فتح راء، به معنای سلب و غارت اموال دیگری و با سکون راء به معنای نزاع و جنگیدن و نقیض سلم می‌باشد…»[۳۴] به همین جهت ‌در مورد کسی که برای جنگیدن با دیگران یا ترساندن آن ها سلاح می کشد و آن را به کار می‌گیرد و قصد جان و مال دیگران را دارد محاربه اطلاق می‌گردد به همین خاطر است که محمد گیلانی می‌نویسد «…فلانی محارب است یعنی موجب ترس مردم بر مال و جان و عرض و حیثیت است و به عبارت دیگر با ایجاد خوف، آرامش و امنیت را از مردم سلب می‌کند، پس معنای محارب مترادف با معنای «مقاتل» نیست».[۳۵]

ولی این اطلاق هر چه باشد بر معنای حقیقی حمل نشده چون اضافه شدن لفظ محاربه با الله و رسول خدا (ص) در آیه می‌تواند قرینه ای باشد بر این که معنای حقیقی این کلمه مراد نیست. در همین راستا بعضی از علما می نویسند: “…محاربه به معنای حقیقی آن با خدا ممکن نیست و با رسول خدا اگر چه ممکن است اما قطعاً در این جا مد نظر نیست …بلکه نفس اضافه شدن محاربه خدا و رسول با هم، خود قرینه ای است که مراد از ان معنای گسترده تری از جنگ مستقیم و شخصی است”؛[۳۶] واژه حرب و مشتقات آن در قرآن کریم نیز چندین بار استعمال شده است برای نمونه خداوند متعال می فرمایند:

«فَاِنْ لَمْ تَفْعَلوُا فَاْذَنوُا بِحَرْبٍ مِنَ اللهِ وَ رَسُوِلِه وَ اَن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُووسُ اَموالِکُمْ لا تَظْلِمُونَ و لا تَظْلَمُونَ».[۳۷]

«پس اگر چنین نکردید، بدانید که به جنگ با خدا و پیغمبرش برخاسته اید و اگر توبه کردید (واز ربا خواری دست کشیدید و اوامر دین را گردن نهادید) اصل سرمایه تان از آن شما است نه ستم می کنید و نه به شما ستم می رود». در جای دیگر از قرآن مجید آمده است:

«فَاِمّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدبِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّروُنَ”.[۳۸]

«اگر آنان را در میدان جنگ رویارویی بیابی و بر ایشان پیروز شوی، آن چنان آن ها را دربکوب که کسانی که در پشت سر آن ها قرار دارند، پند گیرند (و پراکنده شوند و عرض اندام نکنند)».

در مجموع آیات قرآنی که این عبارت در آن ها آمده معمولاً بر معنای حقیقی یعنی جنگ و نزاع و ستیزه حمل شده است،[۳۹] که در این جا با استناد به معنای اصطلاحی آن می توان گفت که حمل بر همین معنای حقیقی ارجح باشد.

بند دوم- مفهوم اصطلاحی «محاربه» از دیدگاه فقها

محاربه در بیشتر کتاب های فقهی مذاهب گوناگون از شیعه و سنی با توجه به آیه ۳۳ سوره مائده که می‌فرماید: «اِنّما جَزاءُ الذَّینَ یُحارِبُونَ اللهَ و رَسُولَهُ و یَسْعَوُنَ فِی الْاَرْضِ فَساداً…» به عنوان یکی از مهم ترین جرایم علیه امنیت و نظام حکومت اسلامی –که با واکنش شدیدی در شریعت اسلام همراه است و با این که در خصوص مفاد و ادله های شرعی تبیین کننده و مصادیق آن اختلاف نظرهایی میان فقها و حقوق ‌دانان وجود دارد- به صورت عمیق و گسترده مورد بررسی قرار گرفته است و به عنوان گفتمان ثابتی در ابواب فقه تبدیل شده است که هر کدام از صاحب نظران در این باب زبان مخصوصی به خود داشته که در ظرف زمان و با توجه به مبانی مورد قبول خودشان آن را استمرار داده‌اند. [۴۰]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ب.ظ ]




‌بنابرین‏ استثناء تنها مربوط به مواردى است که وصیت به طور شایسته صورت نگرفته، فقط در اینجا است که وصى حق تغییر دارد، البته اگر وصیت کننده زنده است مطالب را به او گوشزد مى‏کند تا تغییر دهد و اگر از دنیا رفته شخصا اقدام به تغییر مى‏کند و این از نظر فقه اسلامى منحصر به موارد زیر است:

۱-هر گاه وصیت به مقدارى بیش از ثلث مجموع مال باشد، چرا که در روایات متعددى از پیامبر ص و ائمه اهل بیت ع نقل شده که وصیت تا ثلث مال مجاز است و زائد بر آن ممنوع مى‏باشد.

‌بنابرین‏ آنچه در میان افراد ناآگاه معمول است که تمام اموال خود را از طریق وصیت تقسیم مى‏کنند به هیچوجه از نظر قوانین اسلامى صحیح نیست‏ و بر شخص وصى لازم است که آن را اصلاح کند و تا سر حد ثلث تقلیل دهد.

۲- در آنجا که وصیت به ظلم و گناه و کار خلاف کرده باشد، مثل اینکه وصیت کند قسمتى از اموالش را صرف توسعه مراکز فساد کنند، و همچنین اگر وصیت موجب ترک واجبى باشد.

۳- آنچه که وصیت موجب نزاع و فساد و خونریزى گردد که در اینجا باید زیر نظر حاکم شرع اصلاح شود.ضمنا تعبیر به” جنف” (بر وزن کنف) که به معنى انحراف از حق و تمایل یک جانبه است، اشاره به انحرافاتى است که ناآگاهانه دامنگیر وصیت کننده مى‏شود و تعبیر به” اثم” اشاره به انحرافات عمدى است.

جمله إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ که در ذیل آیه آمده، ممکن است اشاره ‌به این حقیقت باشد که هر گاه وصى با اقدام مؤثر کار خلافى را که از وصیت کننده سرزده اصلاح کند و او را براه حق باز گرداند خداوند از خطاى او نیز صرفنظر خواهد کرد(طباطبایی، ۱۳۹۰، ص۱۶۵).

۱-۳-۱-۲- فلسفه وصیت‏

از قانون ارث تنها یک عده از بستگان آنهم روى حساب معینى بهره‏مند مى‏شوند در حالى که شاید عده دیگرى از فامیل، و احیانا بعضى از دوستان و آشنایان نزدیک، نیاز مبرمى به ‌کمک‌های مالى داشته باشند.و نیز ‌در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نیاز آن ها نیست، جامعیت قوانین اسلام اجازه نمى‏دهد که این خلاها پر نشود، لذا در کنار قانون ارث قانون وصیت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مى‏دهد نسبت به یک سوم از اموال خود (براى بعد از مرگ) خویش تصمیم بگیرند.

از این ها گذشته گاه انسان مایل است کارهاى خیرى انجام دهد اما در زمان‏حیاتش به خاطر نیازهاى مالى خودش موفق ‌به این امر نیست، منطق عقل ایجاب مى‏کند که او از اموالى که زحمت تحصیل آن را کشیده براى انجام این کارهاى خیر لا اقل براى بعد از مرگش محروم نماند.

مجموع این امور موجب شده است که قانون وصیت در اسلام تشریع گردد و آن را با جمله حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ تأکید فرموده است.البته وصیت منحصر به موارد فوق نیست، بلکه انسان باید وضع دیون خود و اماناتى که به او سپرده شده و مانند آن را در وصیت مشخص کند، به گونه‏اى که هیچ امر مبهمى در حقوق مردم یا حقوق الهى که بر عهده او است وجود نداشته باشد.

۱-۳-۱-۳- عدالت در وصیت

در روایات اسلامى با توجه به بحثى که در آیات فوق ‌در مورد عدم تعدى در وصیت گذشت تاکیدهاى فراوانى روى” عدم جور” و” عدم ضرار” در وصیت دیده مى‏شود که از مجموع آن استفاده مى‏شود همان اندازه که وصیت کار شایسته و خوبى است تعدى در آن مذموم و از گناهان کبیره است. در حدیثى از امام باقر «ع» مى‏خوانیم:

من عدل فى وصیته کان کمن تصدق بها فى حیاته، و من جار فى وصیته لقى اللَّه عز و جل یوم القیامه و هو عنه معرض‏: کسى که در وصیتش عدالت را رعایت کند همانند این است که همان اموال را در حیات خود در راه خدا داده باشد، و کسى که در وصیتش تعدى کند نظر لطف پروردگار در قیامت از او بر گرفته خواهد شد(طباطبایی، ۱۳۹۰، ص۳۵۹).

تعدى و جور و ضرار در وصیت آن است که انسان بیش از ثلث وصیت کند، و ورثه را از حق مشروعشان باز دارد، و یا اینکه تبعیضات ناروایى به خاطر حب و بغضهاى بى‏دلیل انجام دهد، حتى در بعضى از موارد که ورثه سخت نیازمندند دستور داده شده وصیت به ثلث هم نکنند و آن را به یک چهارم و یک پنجم تقلیل دهند(طباطبایی، ۱۳۹۰، ص۳۵۹).

موضوع عدالت در وصیت تا آن اندازه‏اى در سخنان پیشوایان اسلام مورد تأکید واقع شده که در حدیثى مى‏خوانیم: یکى از مردان طائفه انصار از دنیا رفت و بچه‏هاى صغیرى از او به یادگار ماند، او اموال خود را در آستانه مرگ در راه خدا صرف کرد به گونه‏اى که هیچ مال دیگرى از او بجا نماند، هنگامى که پیامبر از این ماجرا آگاه شد فرمود: با آن مرد چه کردید؟

گفتند او را دفن کردیم، فرمود: اگر من قبلا آگاه شده بودم اجازه نمى‏دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید، چرا که بچه‏هاى صغیر خود را رها کرده تا گدایى کنند”!

۱-۳-۱-۴- وصایاى واجب و مستحب

قوانین اسلام شخص وصیت کننده را محدود به آنچه قبلا وصیت کرده نمى‏کند، بلکه به او اجازه مى‏دهد مادام که زنده است در مقدار و چگونگى وصیت و شخص وصى تجدید نظر کند، چرا که با گذشت زمان ممکن است مصالح و نظرات او در این زمینه دگرگون شود.

ذکر این نکته نیز لازم به نظر مى‏رسد که انسان باید وصیت خود را وسیله‏اى براى جبران و ترمیم کوتاهیهاى گذشته قرار دهد، حتى اگر کسانى از بستگان نسبت به او بى‏مهرى داشتند از طریق وصیت، به آن ها محبت کند، در روایات مى‏خوانیم پیشوایان اسلام مخصوصا نسبت براى خویشاوندانى که از در بى‏مهرى با آن ها در مى‏آمدند وصیت مى‏کردند و مبلغى را براى آن ها در نظر مى‏گرفتند، تا رشته گسسته محبت را دوباره برقرار سازند، بردگان خود را آزاد مى‏کردند یا وصیت به آزادى آن ها مى‏نمودند.

گرچه وصیت ذاتا از مستحبات مؤکد است، ولى گاه شکل وجوب پیدا مى‏کند، مثل اینکه انسان در پرداخت حقوق واجب الهى کوتاهى کرده باشد، و یا اماناتى از مردم نزد او است که در صورت عدم وصیت احتمال مى‏دهد حق آنان از بین برود، از آن مهمتر اینکه گاه موقعیت شخص در جامعه چنان است که اگر او وصیت نکند ممکن است لطمه شدید و ضربه جبران ناپذیر بر نظام سالم اجتماعى یا دینى وارد گردد، در تمام این صورتها وصیت کردن واجب مى‏شود.

۱-۳-۱-۵- آیا وصى مى تواند محتواى وصیت نامه را تغییر دهد؟

آیات ۱۸۱ ـ ۱۸۲ سوره «بقره»:

فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۱۸۱)فَمَنْ خَافَ مِن مُّوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿ پس هر کس آن [وصیت] را بعد از شنیدنش تغییر دهد گناهش تنها بر [گردن] کسانى است که آن را تغییر مى‏دهند آرى خدا شنواى داناست. ولى کسى که از انحراف [و تمایل بیجاى] وصیت‏کننده‏اى [نسبت به ورثه‏اش] یا از گناه او [در وصیت به کار خلاف] بیم داشته باشد و میانشان را سازش دهد بر او گناهى نیست که خدا آمرزنده مهربان است.

نخست مى فرماید: «کسى که وصیت را بعد از شنیدنش تغییر دهد، گناهش بر کسانى است که آن را تغییر مى دهند» (فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذینَ یُبَدِّلُونَهُ).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ب.ظ ]




۲۶٫ طبق تحقیق فاطمه صباح، با همین عنوان در کانون های ورزشی وضعیت تأسیسات و تجهیزات ورزشی از دیدگاه مدیران با کسب ۷۸% (در وضعیت مطلوب)، از دیدگاه مربیان با ۶۲% و دانش آموزان با ۹/۶۲% (در وضعیت متوسط) قرار دارد. [۲۶]

۲۷٫ در پژوهشی دیگر با عنوان بررسی وضعیت ورزش و مقایسه این وضعیت در بین دانشگاه ها و دبیرستانها که توسط آقای جبرائیل افتخاری صورت گرفته است پایین بودن بازدارندگی عوامل نه گانه (علاقه، وسیله نقلیه، امکانات، روابط اجتماعی، ناآگاهی، مهارت و آمادگی جسمانی و…..) در حد متوسط به کار رفته است. در محیط دانشگاه برخلاف دبیرستان هیچ یک از عوامل فوق به طور جدی مانع از فعالیت‌های ورزشی دانشجویان نمی شود و در این محیط وقت و علاقه نقش بازدارندگی بیشتری دارد. ‌بر اساس یافته های تحقیق افزایش وقت و فرصت و متعاقب آن فراهم نمودن بودجه برای وسایل ایاب و ذهاب و امکانات ورزشی در دسترس، می‌تواند در دستور کار متصدیان امور ورزشی دانشگاه ها قرار گیرد. [‍۲۷]

۲۸٫ نتایج تحقیقات حسن زارعی با موضوع نحوه گذران اوقات فراغت در دانشگاه های علوم پزشکی کشور با تأکید بر فعالیت ورزشی نشان می‌دهد که اماکن ورزشی مهم‌ترین عامل جذب دانشجویان و فعالیت‌های تفریحی و فراغتی است.

۲۹٫ نتایج تحقیقات کریمیان و تندنویس حاکی از آن است که سرانه اماکن و تأسیسات ورزشی سرپوشیده برای هر نفر از دانشجویان ۴۷ مترمربع و سرانه زمین‌های روباز چند منظوره برای هر دانشجو ۶۲/۱ مترمربع است. در حالی که میانگین سرانه فضاهای ورزشی که از سوی وزارت علوم و تحقیقات و فناوری برای هر دانشجو در نظر گرفته شده ۷ متر مربع (۵/۲ متر مربع فضای سرپوشیده و ۵/۴ مترمربع فضای روباز است). پژوهش تندویس نشان می‌دهد که سرانه‌ی بودجه ورزشی هزینه شده در دانشگاه های کشور از منطق خاصی پیروی نمی کند.

۳۰٫ طبق تحقیقات دکتر شادمهر میردار، الهه طالبی، فرزام فرزان، سعید تابش، علیرضا صفایی، ناری دماوندی، رزیتا فتحی در پژوهشی که با عنوان تحلیل وضعیت منابع انسانی بودجه و تأسیسات ورزشی مراکز آموزش عالی استان مازندران انجام شده نتایج زیر به دست آمده است. در دانشگاه های مازندران نسبت ورزشکار به دانشجو ۱ به ۳۸ و نسبت کارشناس به دانشجو ۱ به ۱۶۴۸، کل فضای ورزشی سریع سرپوشیده و روباز ۸۴۴۴۲ مترمربع و سرانه مساحت فضای ورزشی به هر دانشجو ۶۵/۳ مترمربع است که با استاندارد بین‌المللی سرانه فضای ورزشی ۷ متر مربع فاصله دارد.

مقایسه هزینه سرانه بودجه ورزشی دانشگاه های مازندران نشان می‌دهد که دامنه نوسان آن در این دانشگاه ها از ۵۵۰۰ ریال در دانشگاه پیام نور بابل به ۱۰۰۰۰۰ در دانشکده نفت محمود آباد متغیر بوده است. به نظر می‌رسد عدم توزیع مناسب امکانات و تأسیسات ورزشی در این مراکز موجب عدم استقبال دانشجویان از فعالیت ورزشی شده است. نتایج این پژوهش حاکی از این است که برخی از این مؤسسات، فاقد حداقل پست سازمانی و نیروی انسانی فوق برنامه‌ ورزشی، فاقد تأسیسات فاقد بودجه و ورزشکار می‌باشند. نگاه جنسیتی به فضاهای ورزشی از جمله معضلات دیگر ورزش دانشگاه های استان است. [۲]

تحقیقات خارج از کشور:

با بررسی‌های به عمل آمده و مراجعه به چند مرکز تحقیقاتی پژوهشی به طور مشخص تحقیقی کاملاً مشابه با پژوهش حاضر یافت نشد.

بیشتر مقالات و پایان نامه خارجی به صورت موضوعی ‌به این موضوع ورزشی اشاره نموده بود. لذا در این بخش به یافته های علمی در این زمینه به طور اختصار اشاره می‌گردد. [۲۸]

۱٫ ویلیامز- آ، در تحقیقی با عنوان الگوی فعالیت بدنی در میان جوانان درحال تحصیلی بیان می‌کند که تأسیسات و تجهیزات، عامل مؤثری در میزان مشارکت ورزشی جوانان است و تخصص و مهارت مربیان هم به عنوان عامل مؤثر در گرایش جوانان به ورزش در زمان فراغت و عضویت درکلوپ‌های ورزشی می‌باشد.

۲٫ انگسترم در پژوهشی که با عنوان تربیت بدنی در میان جوانان سوئدی، انجام داده است در یافته که مدیریت کلوپ های ورزشی عامل مهمی در جذب دانش آموزان ‌به این مرازک بوده است.

۳٫ لواریا- پورتلار، تحقیقی با موضوع برنامه های تربیت بدنی و ورزش مدارس پسرانه و دخترانه پورتوریکو انجام دادهاست که بخشی از یافته های او در زیر آمده است:

الف) مدارس دارای فضای آموزشی خوبی برای کلاس‌ها بودن ولیکن کمبود امکانات و وسایل و موارد مورد نیاز تدریس، مانع رسیدن به نتیجه‌ مطلوب در ورزش بوده است.

ب) تنوع در ورزش به علت محدودیت وسایل امکان پذیر نبوده است.

۴٫ پارتیسیا ورتینسکی (۱۹۹۲) از تحقیقاتی که پیرامون عوامل مرتبط با فضاهای ورزشی انجام گرفته داشتن حقوق و امتیازات مساوی دختران و پسران در استفاده از فضای ورزشی را مورد نظر قرار داده و در این مورد تحقیقاتی را به عمل آورده است.

۵٫ برادفورد استراند (۱۹۹۰) تحقیقاتی را با موضوع فضای ورزشی روی ۱۰ دانشگاه بزرگ آمریکا انجام داده و بیان کرده که فضای ورزشی اختصاص یافته به دانشجویان در سال ۱۹۶۷ کمتر از ۳/۱ مترمربع بوده و در سال ۱۹۹۰ برابر با ۰۳/۱ مترمربع شده است.

۶٫ لیوبی هوا (۱۹۹۷) یکی از موضوعاتی را که باعث نارضایتی دانشجویان می‌شود، عدم آگاهی از اینکه چرا امکانات ورزشی در اختیار آن ها‌ است و چگونگی بهره گیری از آن ها دانسته است. [۲۰]

فصل سوم

مقدمه:

در این فصل روش پژوهش، جامعه و نمونه آماری، روش جمع‌ آوری اطلاعات، روش‌های آماری و تجزیه و تحلیل اطلاعات بیان می‌گردد. در این تحقیق از روش توزیع پرسشنامه در میان نمونه ها استفاده شده است. پرسشنامه مورد استفاده که از نوع پرسشنامه محقق ساخته محسوب می شود دارای ۲ بخش مشخصات و سوالات است که تعداد سوالات ۳۶ عدد می‌باشد. ۱۵ سوال مربوط به منابع علمی و عملی و ۲۱ سوال مربوط به منابع انسانی دانشگاه تبریز می‌باشد.

روش تحقیق:

این مطالعه از نوع تحقیقات توصیفی است که به بررسی تعداد و انواع اماکن و فضاهای ورزشی و همچنین تعداد منابع انسانی دانشگاه اعم از تعداد دانشجویان، اساتید، مربیان، داوران و کارمندان و مدارک تحصیلی آن ها می پردازد. به دلیل ماهیت موضوع تحقیق، اطلاعات از طریق مصاحبه با امور فوق برنامه دانشگاه تبریز جمع‌ آوری گردیده است.

جامعه و نمونه آماری:

در این تحقیق جامعه آماری، دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه تبریز می‌باشد. به دلیل کوچک بودن جامعه آماری، نمونه و جامعه آماری برابر هستند.

وسیله و روش جمع‌ آوری اطلاعات:

جمع‌ آوری اطلاعات با بهره گرفتن از توزیع پرسشنامه محقق ساخته که ‌بر اساس اهداف تحقیق بوده انجام گرفته است. پرسشنامه شامل ۲ بخش است: در بخش اول سن، جنس، مقطع تحصیلی، سال ورود به دانشگاه آمده است و در بخش دوم سوالات تحقیق است که در رابطه با بررسی منابع علمی و عملی و منابع انسانی دانشگاه تبریز مطرح شده است.

روش تجزیه و تحلیل اطلاعات:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ب.ظ ]




جدول۲-۲:طبقه بندی‎های انواع استراتژی‎های مدیریت دانش

۲-۲-۴- عوامل تاثیرگذار بر انتخاب استراتژی مدیریت دانش

انتخاب استراتژی مدیریت دانش قبل از پیاده سازی و اقدام برای مدیریت دانش، گام حساسی است که مدیران در نقش استراتژیست ها باید برای سازمان خود انجام دهند. از آنجایی که عوامل تاثیرگذار در انتخاب استراتژی مدیریت دانش زیاد بوده و تجزیه تحلیل و تصمیم گیری بستگی به عوامل متعددی دارد، انتخاب این استراتژی در اکثر سازمان ها با مشکل رو به رو است (وو، ۲۰۰۸).

عامل تاثیرگذار
توضیحات‌
منبع
دانش آشکار و ضمنی

یکی از عوامل مهم در انتخاب استراتژی مدیریت دانش، سطح فعلی دانش سازمان در هریک از انواع چندگانه آن است. به وجود آوردن تعادل بین دانش ضمنی آشکار سازمانی یکی از اهداف برنامه ریزی استراتژیک برای مدیریت دانش است.

(لی و کیم، ۲۰۰۱)

ساختار سازمانی

یکی از عوامل تاثیر در موفقیت مدیریت دانش که باید در استراتژی سازی آن مدنظر قرار بگیرد، ساختار سازمانی است به نحوی که ساختارهای مکانیکی یا سلسله مراتبی که عمدتاً دارای ویژگی های سازمان های وظیفه ای هستند از استراتژی های سیستم گرای مدیریت دانش بهتر پشتیبانی می‌کنند. برای مثال ابزارهایی مانند سیستم های خبره، طرح های اکتساب دانش از خبرگان و تهیه سیستم های دانش محور عمدتاً در ساختارهای وظیفه ای و سلسله مراتبی استفاده شده اند. در ساختارهای سلسله مراتبی تعاملات اجتماعی کارکنان نسبت به ساختارهای ارگانیکی کمتر است، لذا استراتژی های انسان گرا در سطح سازمانی (نه در سطح بخش یا واحد)، شانس موفقیت کمتری دارند.

(آنومبا، ۲۰۰۲)

فرهنگ سازمانی

یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار در استراتژی های مدیریت دانش فرهنگ سازمانی می‌باشد که از طیف فرد گرایی تا کاملا جمع گرایی وجود دارند.

(یو، ۲۰۰۳)

استرتژی عمومی کسب و کار

تقریبا اکثریت قریب به اتفاق محققان قبلی ‌در مورد تاثیرپذیری استراتژی مدیریت دانش از استراتژی عمومی کسب و کار اتفاق نظر داشته اند. به طورکلی می توان استراتژی های تمایز و رهبری هزینه را در دو سر طیف استراتژی های پورتر قرار داد. استراتژی تمایز به دلیل نیاز به ‌پاسخ‌گویی‌ به نیازهایی مشتری و ارائه محصولات خاص و بدیع، نیازمند به حمایت از خلاقیت بالا و پرورش ایده های نو بوده و دانش مورد نیاز برای چنین فضایی از نوع دانش غیرتکراری و درونی شده است. لذا استراتژی های تمایز توسط استراتژی های مدیریت دانش انسان گرا حمایت می‌شوند. از طرف دیگر استراتژی رهبری هزینه ها به دلیل نیاز در کاهش هزینه ها مستلزم صرفه جویی، استفاده از منحنی های یادگیری و تجربه، و توان بالقوه در تسهیم مهارت ها یا دانش وجود در سازمان دارد. لذا این نوع استراتژی های عمومی توسط استراتژی های سیستم گرای مدیریت دانش حمایت می‌شوند.

(شین، ۲۰۰۴)

استراتژی مدیریت منابع انسانی

یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار در استراتژی مدیریت دانش، استراتژی مدیریت منابع انسانی می‌باشد که به دو صورت استراتژی منابع انسانی بوروکراتیک و ارگانیک وجود دارد. استراتژی منابع انسانی بوروکراتیک برای استراتژی های سیستم گرا و استراتژی منابع انسانی ارگانیک برای استراتژی انسان گرا مناسب هستند. استراتژی های منابع انسانی هم می‌توانند از استراتژی های انسان گرا حمایت کنند و هم از استراتژی های سیستم گرا، اگرچه در اکثر مواقع در راستای استراتژی های انسان گرا مورد استفاده واقع شده اند.

(چوی و لی، ۲۰۰۲)

سطح بلوغ فناوری اطلاعات

وضعیت بلوغ فناوری اطلاعات در یک سازمان نیز یکی دیگر از عوامل مؤثر در انتخاب استراتژی مدیریت دانش می‌باشد. ‌بر اساس مطالعات انجام شده، اتخاذ سیاست های سیستم گرای مدیریت دانش در سازمان هایی موفق تر است که فناوری اطلاعات در آن ها به مرحله بلوغ رسیده باشد.

(یوو و همکاران،۲۰۰۳)

سطح اجتماعی سازی

سطح اجتماعی سازی یکی از عوامل مؤثر در انتخاب استراتژی مدیریت دانش است. که به سطوح فردی تا گروهی تقسیم می شود.

(ولف، ۲۰۰۴)

سطح ترکیب

سطح ترکیب عبارت است از ترکیب انواع دانش صریح در سازمان.

(گولاری، ۲۰۰۳)

جدول ۳-۲: تعدادی از عوامل تاثیرگذار بر انتخاب استراتژی های مدیریت دانش (وو، ۲۰۰۸)

۲-۴-۲-۱استراتژی های انسان محور

استراتژی انسان محور براین باور است که با ارزش ترین دانش، دانش ضمنی موجود در ذهن مردم بوده و ارتباطات مستقیم فرد به فرد و روابط اجتماعی نقش مهمی در آن ایفا می‌کند (چوی و همکاران، ۲۰۰۸). این استراتژی را می توان استراتژی شخصی سازی نیز نامید. در این استراتژی، فرایند کسب دانش از طریق تجارب و باورهای مردم اتفاق افتاده و در نتیجه وقت گیر، گران و کند است. ‌بنابرین‏، انتقال کارآمد دانش ضمنی، نیازمند تدوین آن به فرمت صریح می‌باشد. با توجه به تأکید این استراتژی بر ارتباط مستقیم افراد جهت به اشتراک گذاری دانش موجود، فناوری اطلاعات برای کمک به ذخیره سازی دانش مورد استفاده قرار می‌گیرد (چوی و لی، ۲۰۰۳).

۲-۴-۲-۲- استراتژی های سیستم محور

استراتژی سیستم محور بر توانایی ایجاد، ذخیره، به اشتراک گذاری و استفاده از مستندات دانشی یک سازمان تأکید دارد (نظافتی و همکاران، ۱۳۹۱). در این استراتژی، دانش صریح و روشن با دقت در پایگاه داده ها طبقه بندی و ذخیره شده و برای استفاده هر فردی در سازمان آماده است (سلکوک، ۲۰۱۰). تلاش این استراتژی برای افزایش کارایی سازمانی، تدوین و استفاده مجدد از دانش، از طریق فناوری اطلاعات پیشرفته است (همان منبع، ۴۶۳). این استراتژی تحت عنوان استراتژی کد گذاری نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.

۲-۴-۲-۳-استراتژی های پویا

چوی و لی، نشان دادند مجموعه ای مرکب از استراتژی های انسان گرا و سیستم گرا منجر به عملکرد بهتری می‌گردد، این استراتژی، ترکیبی از مفاهیم استراتژی های انسان محور و سیستم محور است که بر دانش صریح و ضمنی تمرکز دارد. ترکیب دانش ضمنی و صریح شامل به اشتراک گذاری دانش نیز می شود. به اشتراک گذاری دانش، دانش موجود را پربارتر ساخته و به ایجاد دانش جدید کمک می‌کند (جانسن و اولسن، ۲۰۰۳).

این موضوع که سازمان ها بدانند در شرایط مختلف روی کدام استراتژی مدیریت دانش تمرکز کنند، حائز اهمیت است. برخی مطالعات، رابطه ای تکمیلی بین استراتژی های مدیریت دانش پیشنهاد می‌کنند در حالی که برخی دیگر تأکید بر جداگانه دنبال کردن این استراتژی ها دارند (چوی و همکاران، ۲۰۰۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:30:00 ب.ظ ]