در باره‌ی جلب و نرم کردن قلوب از خود پیامبر نقل شده زمانی که شنید انصار از اینکه عده‌ای به واسطه تألیف قلوب، بیشتر سهم برده‌اند ناراحت شده‌اند آن ها را جمع کرده و فرمود:‌ «ای انصار آیا به خاطر مختصر گیاه سبزی از مال دنیا که من خواستم به وسیله آن، دل جمعی را به دست آ‌ورم تا بلکه ‌به این وسیله اسلام آورند در دل خویش از من گله‌مند شدید؟»[۸۳]

یکی دیگر از راه‌های تألیف قلوب، استفاده از عوامل سیاسی بود. مواردی بود که پیامبر در نامه‌هایش به رؤسای کشورها و یا قبایل ذکر کرده ‌که اگر خود و قبیله یا کشورت مسلمان شوید، ریاست یا پادشاهی را برای تو خواهم گذارد. برای مثال در نامه‌ی پیامبر به هوزه بن علی شیخ یمامه می‌خوانیم: «مسلمان شو تا در امان و سلامت باشی و آنچه در اختیار داری، در تصرفت باقی بگذارم.»[۸۴]

جالب است که او نیز در پاسخ پیامبر می‌نویسد: «چیزی از فرماندهی را در اختیار من بگذار تا از تو پیروی کنم.» و در نامه‌ی ایشان به جیفر و عبد، پیران جلندی (دو تن از شیوخ عمان) آمده است:‌

«شما دو تن اگر به اسلام اقرار کنید، شما را فرمانده قرار می‌دهم و اگر از اقرار به اسلام خودداری کنید، پادشاهی شما نابود خواهد شد و سواران من به سوی شما خواهند آمد و پیامبری من بر پادشاهی شما پیروز خواهد شد.»[۸۵]

ب ـ استراتژی جنگ

اولین استراتژی پیامبر دعوت بود؛ اما هر گاه که دعوت مؤثر نمی‌افتاد، به تناسب موقعیت، پیامبر شیوه‌ای دیگر به کار می‌بست. از جلمه این استراتژی‌ها جنگ بود؛ اما اتخاذ این استراتژی، بستگی به شرایط خاص مکانی و زمانی داشت و پس از حصول شرایط، پیامبر دستور به جنگ می‌داد. پیامبر در طول سیزده سال اول بعثت، چون شرایط جنگ فراهم نبود به دعوت بسنده نمود؛ اما چون کم کم با بیعت انصار و قدرت گرفتن مسلمانان، شرایط فراهم شد، پیامبر از جانب خداوند متعال مأمور به جنگ شد.

دیپلماسی فعال در حین جنگ

پیامبر در جنگ، تنها به مسائل نظامی اکتفا نمی‌نمود؛ در کنار جنگ، دیپلماسی به عنوان یک وسیله در جهت تقویت مواضع و به دست آوردن موفقیت‌های بیشتر مورد استفاده‌ پیامبر بود. بسیاری از حرکات نظامی رسول اکرم(ص)، همراه با تحریکات سیاسی بود که در این قسمت به آن ها اشاره می‌شود:‌

انعقاد پیمان‌های سیاسی با قدرت‌های بی‌طرف

سعی پیامبر این بود تا جایی که مقدور است، در جنگ‌ها از تفرقه‌ی جبهه‌ها جلوگیری شود. بدین سبب پس از هجرت به مدینه و تشریع جهاد، با اینکه تمامی داخل و خارج شبه جزیره هنوز در شرک به سر می‌برد، اما پیامبر متوجه کانون دشمنی (یعنی قریش) شد؛ لذا بیشتر تلاش خویش را مصروف تضعیف و مخالفت با قریش نمود. این سیاست، مستلزم این بود که پیامبر حتی الامکان از ایجاد تنش با قدرت‌های کوچک و بزرگ بی‌طرف بپرهیزد که این پرهیز از تنش، گاه با نمایش قدرت و گاه با صلح و … همراه بود.

بدین خاطر، پیامبر باید با یک دیپلماسی فعال از یک سو مانع همبستگی غیر مسلمانان با قریش می‌شد و از دیگر سو سعی می‌نمود تا از آنان، گر چه هنوز اسلام نیاورده‌اند، به عنوان متحدین خویش در برابر قریش استفاده نماید.

همچنین قبیله‌ی خزاعه از جمله قدرت‌های بی‌طرف بود که پیامبر از آن ها در جنگ و صلح استفاده بسیار نمود. مثلاً پس از جنگ احد، چون معبد خزاعی ‌در راه مکه ابوسفیان ‌را دید که با یارانش در فکر هستند دوباره به مدینه برگردند و کار سپاه پیامبر را یکسره نمایند، به ابوسفیان گفت:‌ «محمد با لشکری جرار که تاکنون نظیرش را در عمرم ندیده‌ام، به تعقیب شما حرکت کرده و می‌خواهند به هر قیمت که شده تلافی شکست خود را بکنند» لذا با این تدبیر، ابوسفیان را از بازگشت به مدینه منصرف کرد.[۸۶]

خنثی کردن نیروهای مخالف

خنثی کردن نیروهای مخالف، یکی از ابعاد سیاست خارجی و دیپلماسی فعال است و یکی از هدف‌های سیاست خارجی، باید بر این محور استوار باشد که مانع اتحاد قدرت‌های دیگر علیه خود گردد. مثلاً با دادن امتیاز با یکی از آن ها، تفاهم کند و در مقابل دیگری روی خوش نشان دهد و یا از دادن کمک یا انجام مذاکره‌ دوستانه با سومی امتناع ورزد؛ به نحوی که نوعی رقابت داخلی بین دشمنان ‌در مورد منافعی که در اتحاد دنبال می‌کنند، به وجود آورد و در نهایت، مانع برقراری اتحاد و تفاهم بین آن ها علیه خود گردد. پیامبر در جنگ‌ها همواره سعی می‌نمود تا از اتحاد مخالفین جلوگیری و یا اتحاد آنان را مضمحل سازد. جلوه‌ی بارز این سیاست، در جنگ خندق مشاهده می‌شود. دیپلماسی فعال و هوشیار پیامبر در کنار فعالیت نظامی، باعث شد تا جنگی که به دلیل اتحاد تمامی مخالفین بر علیه پیامبر، احزاب نامیده شده بود، با پیروزی پیامبر خاتمه یابد. در این جنگ، پیامبر نعیم بن مسعود را که از بزرگان قبیله غطفان و تازه مسلمان شده بود، مأمور ‌ساخت تا ضمن مخفی نگاه داشتن اسلام خود، در صفوف دشمن اختلاف افکند و او با درایت فراوان با یک دیپلماسی مؤثر توانست این مهم را انجام دهد.[۸۷] ویژگی‌های جغرافیایی یک منطقه، در زمره‌ی عوامل ثابتی است که در تدابیر سیاست‌ها نقش عمده‌ای ایفا می‌کنند و آگاهی از عوامل و مشخصه‌ های ژئوپولیتیک و ژئواستراتژیک برای فرد تصمیم گیرنده الزام آور است.[۸۸]

نمونه‌ آن در جنگ طائف بخوبی مشهود است. پیوستن مالک بن عوف رئیس هوازن به قبیله‌ی ثقیف، خطر را در منطقه طائف جدی می‌کرد؛ پس لازم بود تدبیری اندیشیده شود؛ لذا رسول اکرم به مالک بن عوف پیغام داد که اگر تسلیم شود، خانواده وثروتش به همراه صد شتر به او بخشیده خواهد شد.

این پیغام باعث شد تا بی‌درنگ به نزد پیامبر آمده و مسلمان شود و پیامبر، او را رئیس قوم خود نمود و از آن پس، او به وسیله قوم خود به جنگ با قبیله‌ی ثقیف برخاست تا سرانجام کار برابر ثقیف نیز تنگ شد. بدین ترتیب، پیامبر با یک دیپلماسی ظریف نیمی از دشمن را به سوی خود کشاند و آنان را بر علیه نیم دیگر به کار گرفت؛‌ و بدین ترتیب، کار قبیله و منطقه طائف را پایان بخشید.

ابتکار عمل و قاطعیت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...