کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



درباره نحوه ی ارتباط کالا با سازنده آن ، این مطلب ذکر شده که میان سازنده کالا و محصول تولید شده ، رابطه ای وجود داردکه فاصله زمانی و مکانی آن را قطع نمی کند و گوئی کالا تحت اداره معنوی تولید کننده است . ‌بنابرین‏ ، درصورت وارد آمدن خسارت به شخصی که از آن استفاده ‌کرده‌است ، دراثر وجود رابطه مذکور ، تولید کننده ملزم می شود که خسارت وارد شده به مصرف کننده را جبران و بهای آن را بپردازد.

این نظر نیز برای تبیین الزام تولید کننده به جبران خسارت ناشی از کالای تولیدی کافی نیست ؛ زیرا صرفاً به استناد به رابطه مذکور که جنبه معنوی دارد و فاقد استحکام ووجهه حقوقی است، نمی توان هرتولید کننده ای را ملزم دانست که خسارت های وارد شده به مصرف کننده را بپردازد.

بررسی نظریه های مربوط به جبران خسارت های ناشی از کالا درحقوق غرب نشان می‌دهد که دراثر فزونی حوادث ناشی از کالاهای معیوب در کشورهای پیشترفته صنعتی ، حقوق ‌دانان برای حمایت از مصرف کنندگان و تحمیل مسئولیت ناشی از کالا بر تولید کننده ، نظریاتی را ارائه داده‌اند . نظریات مورد بحث به مرور زمان متحول شده است.

درحقوق غرب قرارداد اهمیت زیادی داشته است. برای اقامه دعوای جبران خسارت شخصی علیه دیگری ، ‌وجود رابطه قراردادی میان آن دو ضروری بود. افزون بر آن ، بر اساس اصل نسبی بودن قراردادها ، الزامات و تعهدات ناشی از قرارداد ، تنها نسبت به طرفین قرارداد مؤثر بود . ‌بنابرین‏ ، درصورت فقدان قرارداد و وارد آمدن خسارت ناشی از کالا به شخص ، وی نمی توانست به اقامه دعوا علیه تولید کننده بپردازد . حتی این نظریه ارائه شده بود که متضرر بهترین شخص برای تحمل ضرر است. از این رو « مسئولیت مطلق مصرف کننده» تا اوائل قرن بیستم بر محاکم کامن لا حکومت داشت وقاعده « بگذار خریدار خود مواظب باشد» پذیرفته شده[۱۲] و زیان دیده ناگزیر، زیان وارد شده بر خویش را تحمل می کرد . علاوه بر تأثیر نسبی بودن قراردادها ، دربیع تضمینی دربرابر مصرف کننده برای فروشنده وجوددارد که کالای سالم و فاقد عیب را به مشتری عرضه کند . به علت فقدان رابطه قراردادی میان تولید کننده و مصرف کننده ، حقوق ‌دانان غربی تلاش کرده‌اند از نظریه تضمین به سود مصرف کننده استفاده نمایند . در این نظریه آمده است که : تولید کننده نه تنها در برابر خریداری که ‌کالا را مستقیماً از وی خریداری ‌کرده‌است ، بلکه در مقابل کلیه مصرف کنندگان تضمین می‌کند که کالا برای مصرف مورد نظر ، دارای سلامت و ایمنی است .به نظریه مذکر ایراداتی وارد شده است از جمله اینکه قائل شدن تعهد ضمنی برای تولید کننده همواره قابل قبول نیست . زیرا تعهد مورد نظر در صورت وجود قرارداد متصور است ودرشرایطی که مصرف کننده تولید کننده را نمی شناسد واز مطلبی که وی صریحاً یا به طور ضمنی برای به عهده گرفتن تضمین بیان کرده باشد ، بی اطلاع است ، نمی توان وجود تضمین مورد نظر را پذیرفت . افزون بر آن ، نظریه مذکور در همه موارد قابل استفاده نیست . مثلاً ممکن است مشتری دراغذیه فروشی به صرف غذا مشغول باشد و ناگهان بطری نوشابه ای که روی پیشخوان قراردارد ، منفجر شود وبه وی آسیب برساند . در این صورت زیان دیده چگونه می‌تواند ‌بر اساس تعهد ضمنی مذکور درخواست جبران خسارت نماید؟

نظریه ای به نام تضمین ایمنی مبیع نیز برای حمایت از مصرف کنندگان مورد بحث قرارگرفته است. ‌بر اساس این نظریه ، فروشنده به طور ضمنی متعهد شده است که کالای سالم را به خریدار می فروشدودراثر تعهد ضمنی فروشنده مبنی بر سلامت مورد معامله ، مشتری مستحق دریافت خسارت ناشی از مصرف کالای مورد معامله خواهد بود . این نظریه درباره مواردی که کالای خریداری شده مستقیماً از تولید کننده دریافت نشده است ، بلکه یک یا چند واسطه در فاصله میان تولید تا عرضه نهائی وجوددارد، بحث انگیز است ؛ زیرا در این گونه موارد تولید کننده ، فروشنده بیواسطه کالا نیست وقرارداد فروش نیز میان او و مصرف کننده وجودندارد تا بتوان تعهدی ضمنی برای تولید کننده قائل شد و به استناد آن ، وی را مسئول تلقی نمود .

بررسی این مسأله در حقوق امریکا: در محاکم امریکا: با افزایش مشکلات برای مصرف کنندگان ، محاکم امریکا تلاش کردند تا از طریق توسل به کلیات و قواعد عمومی حقوق قراردادی و همچنین تکلیف تولید کننده به ارائه تضمین صریح مبنی بر سلامت و صحت کالا ویا ارائه تضمین تلویحی از طریق درج شروط قراردادی ‌در قراردادهای ‌خرید و فروش از قبیل سود دهی و امکان انتفاع متعارف و عقلائی از آن ، تولید کنندگان را مسئول کالای معیوب بشناسند.

ارائه تضمین های مذبور با این محدودیت مواجه بوده که اولاً – تنها جهت جبران خسارات درکالاها مورد استفاده قرار گرفته و ثانیاًً به دلیل اصل نسبی بودن قرارداد ، منحصراًً دربرابر طرف های قراردادی قابل استناد بود. توضیح آنکه این اصل اقتضا داشت که منحصراًً اطراف قرارداد مکلف به جبران خسارات وارده ناشی از نقض شرط صریح یا ضمنی قراردادی هستند . اصل نسبی بودن قرارداد به تولید کنندگان این امکان را می بخشید که از ادعاهای با مبالغ گزاف و بسیار زیاد مصرف کنندگان اجتناب کنند ، زیرا حق جبران خسارت تنها به اطراف قرارداد محدود می شد.

در پرونده wright.winterbottom[13] شرکت تولید خودرو طی قراردادی اتومبیل های خودرا به اداره مرکزی پست جهت استفاده در خدمات پستی فروخت ، و حسب قرارداد مذبور مسئولیت نگهداری و تعمیرات اتومبیل در مسئولیت اداره پست بود . خواهان این پرونده ( راننده) توسط اداره پست جهت رانندگی اتومبیل استخدام شد ، تا محصولات پستی را تحویل مشتریان دهد . اتومبیل مذبور به دلیل نقص فنی واژگون وراننده مصدوم گشت ، متعاقباً راننده برعلیه شرکت تولیدی در محکمه اقامه دعوی کرد ، با این استدلال که اتومبیل مذبور به صورت صحیح وسالم به مصرف کننده تحویل نشده بود . دادگاه پس از بررسی های لازم ، با توجه به اصل نسبی بودن قرارداد ، و اینکه راننده طرف قرارداد با اداره مرکزی پست بوده است و نه شرکت تولید خودرو ، رأی به رد ادعای خواهان داد.

اما چنانچه شرکت تولید خودرو مسئول شناخته می شد و اصل نسبی بودن قرارداد در رأی دادگاه رعایت نمی شد ، راه برای طرح ادعا نه تنها توسط خواهان (راننده ای که طرف قرارداد با آن شرکت نبود ) بلکه هر شخص دیگری اعم از مسافران ، پیاده رو ها و ‌گروه‌های ناشناس دیگری که به نحوی از انحا ممکن بود از واژگون شدن اتومبیل مصدوم شوند ، به صورت غیرعادلانه باز می شدو در نتیجه انتظارات متعارف شرکت تولید خودرو در سودآوری معاملات تجاری محقق نشده و عملاً بایستی ریسک های غیر قابل پیش‌بینی را متحمل می شد.

محاکم امریکا دراواخر قرن نوزدهم میلادی ، راه حل جدید را جهت مقابله با خسارت وارده توسط کالای معیوب طرح کردند که بر اساس آن مسئولیت غیر قراردادی یا مسئولیت مدنی بایستی در حل و فصل اختلافات مدنظر قرار گیرد . اصل مذبور عمدتاًً نسبت به آن دسته از تولید کنندگان و یا تأمین کنندگان کالا که نسبت به عیب موجود درآن اگاهی داشته و مع الوصف آن را به بازار عرضه کردند و خصوصاًً برای کالای ذاتاً خطرناک اعمال می شد . در این دوره ، نظریه مسئولیت مدنی در حقیقت استثنائی بر اصل نسبی بودن قراردادها تلقی می شد ، اگرچه مسئولیت قراردادی نیز کماکان برای جبران خسارات مرتبط به کالاهای معیوب مورد استفاده قرار گرفت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-09-26] [ 10:20:00 ق.ظ ]




کلیات پژوهش

مقدمه

بی شک یکی از زیباترین ویژگی‌های انسان، قدرت آفرینندگی و خلاقیت[۱] است. از این دریچه انسان می‌تواند توانایی‌های خود را شکوفا ساخته و به حداکثر نیروهای درونی خود دست یابد و از آن ها برای بیان عمیق‌ترین احساسات و عواطف خود استفاده نموده، به تکمیل دستاوردهای بشری کمک کرده و حتی انقلاب و تحولی نوین در جنبه‌های مختلف زندگی پدید آورد و شالوده وجود خویش را تقدیم جامعه بشری نماید.

در جهان رقابتی امروز که بهره ­وری[۲] در همه زمینه­ ها افزایش یافته است، تنها سازمان­هایی می ­توانند در این دنیای پر تلاطم باقی بمانند که به بهترین وجه از منابع خود استفاده نموده و بیشترین استفاده را برده باشند. یکی از منابع مهم سازمانی، نیروی انسانی خلاق[۳] ‌می‌باشد. همه سازمان­ها برای بقا و بهبود بهره ­وری[۴] و پیشرفت نیازمند اندیشه­ های نو و نظرات بدیع و تازه­اند (مرحمتی،۱۳۹۲).

این مقاله با رویکرد روانشناختی به بررسی پدیده خلاقیت و ویژگی های جمعیت شناختی با بهره وری وظایف سازمانی کارکنان می پردازد و می کوشد تا ارتباط بین این مقوله ها را از بعد نظری و کاربردی مورد مطالعه قرار دهد. در این فصل سعی شده تا به بیان مسئله، اهمیت و ضرورت مسئله، اهداف و متغییرهای پژوهش پرداخته شود.

    1. بیان مسئله

بهره ­وری به تعبیر کلی معیار سنجش این امر است که مصرف منابع به عنوان ورودی [۵](نهادها) برای تولید خروجی[۶](ستاده ­ها) مورد نیاز جامعه در دراز مدت چقدر مؤثر و کارآمد بوده است؟ اگر بهره ­وری در ساده­ترین شکل آن به عنوان نسبت ستانده­ها به داده ­ها یا همان راندمان یا بازده­ها در نظر گرفته شود بدیهی است که هرچه مخرج یا داده ­ها کمتر شود بهره ­وری یا راندمان افزایش می­یابد. که برای نیل ‌به این هدف به سه طریق ‌می‌توان عمل نمود:

  1. کاهش مقدار داده ­ها و برداشت همان مقدار قبلی ستانده با توجه به افزایش کارایی و بهبود عملکرد سیستم

۲٫ افزایش مقدار ستانده با بهره­ گیری از افزایش کارایی و بهبود عملکرد سیستم و همان مقدار قبلی داده

۳٫ افزایش همزمان مقدار ستانده با بهره­ گیری از افزایش کارایی و بهبود عملکرد سیستم و نیز کاهش مقدار داده ­ها (اکبری ،۱۳۸۸).

بهره ­وری در مفهوم عام برآورد برونداد در صرف حداقل انرژی، پول و زمان است. بهره ­وری یک سیستم فکری، یک نوع نگرش عقلایی به زندگی و بالاخره یک نوع فرهنگ است. فرهنگی که انسان با فکر و اندیشه خود می­ کوشد تا رضایتش را با ارزش­ها و واقعیت­ها منطبق سازد همچنین سعی دارد که بهترین نتیجه مادی و معنوی زندگی خود را کسب کند. به عبارت دیگر بهره ­وری عبارت است از: چگونگی استفاده از منابع انسانی و مادی که دارای دو مؤلفه‌ کارایی[۷] واثربخشی [۸]است (خیابانچی،۱۳۸۳).

هنگامی که درباره اثربخشی سخن می­گوییم، منظور ما ” انجام دادن کارهای درست است “و در مواردی که به کارایی فکر می­کنیم، منظورمان ” انجام دادن کارها و فعالیت­هایی است که ما را در دستیابی به اهداف شخصی، خانوادگی، گروهی، سازمانی و ملی، یاری می­رسانند. لازمه رشد اقتصادی و آسایش مردم در هر کشوری، بالا بردن سطح کارایی و اثربخشی افراد در هر نوع فعالیت است (ساعتچی،۱۳۹۰).

سنجش و توسعه بهره ­وری از جنبه­ های گوناگون همواره مورد توجه بوده است. از جمله روش­های سنجش بهره ­وری، خلاقیت مدیران و سلامت سازمانی دارای اهمیت ‌می‌باشد. دستیابی به بهره ­وری پایدار، خلاقیت، نوآوری و کیفیت مناسب زندگی، در گرو مدیریت و نیروی انسانی کارا، اثربخش و هوشمند و متعهد است. یکی ازعوامل سد راه توسعه و پیشرفت خصوصاًً در کشورهای جهان سوم کمبود نیروی انسانی متخصص و واجد تعلیم و تربیت صحیح است. در این میان سازمانی که از مدیریت شایسته ­تری برخوردار باشد بهتر می‌تواند اهداف خود را برآورده سازد (حقیقت جو و ناظم،۱۳۸۷).

و نیز مدل­های بسیاری در ارتباط با عوامل اثرگذار بر ارتقای بهره ­وری نیروی انسانی وجود دارد، در یکی از این مدل­ها، کیفیت زندگی کاری، توانمندسازی کارکنان و نظام انگیزشی به عنوان عوامل سازمانی مؤثر بر ارتقای بهره ­وری نیروی انسانی در نظرگرفته شده است. توانمندسازی کارکنان و بهره ­وری: مطالعات انجام شده بر روی مهارت­ های رهبری و مدیریتی حاکی از این است که فعالیت­های مرتبط با توانمندسازی کارکنان، جز اصلی فعالیت­های اثربخشی مدیریتی و سازمانی است؛ توانمندی در سازمان­ها به عنوان ابزاری است که موجب تسهیل در ایجاد رفتار انگیزشی و رفتاری که موجب افزایش بهره ­وری می­گردد، شناخته شده است. و به تازگی در تحقیقاتی که توسط پیتر و سایرین انجام گرفته است به قدرت تصمیم ­گیری، خودمختاری، ابتکار و خلاقیت، دانش و مهارت به عنوان ابعاد توانمندسازی، اشاره گردیده است (سبزی علی آبادی، ۱۳۸۸).

در این پژوهش به ارتباط احتمالی خلاقیت با بهره ­وری و نقش آن در بهبود بهره ­وری پرداخته می­ شود. امروزه خلاقیت در حکم رمز بقا و کلید موفقیت افراد و سازمان­ها شناخته شده است. تحولات پر شتاب جهانی در علم و تکنولوژی، صنعت، مدیریت، و به طور کلی ارزش­ها ومعیارها بسیاری از سازمان­ها و شرکت‌های موفق جهان را برآن ساخته که اهداف، گرایش و علایق خود را در جهت به کارگیری خلاقیت هدایت کند. صاحب­نظران خلاقیت را محور حرکت جهانی در قرن ۲۱ می­دانند. در شرایط متغیر کنونی، خلاقیت و نوآوری شرط بقا و کلید موفقیت سازمان­ها است و ضرورت وجود آن درسازمان­ها تاحدی است که برخی منابع نبود خلاقیت و نوآوری را با نابودی سازمان در دراز مدت یکی دانسته ­اند (فلاح­شمس، خواجه نوبر، اصغری، ۱۳۹۱).

سرچشمه و منشأ خلاقیت، ذهن انسان بوده و ماهیت آن حاصل یکی از استعدادهای بالقوه انسان است. یعنی خلاقیت یکی از تجلیات ذهن و فکر بشری بوده و در همه انسان­ها به صورت نهاده و موهبت الهی با درجات متفاوت از شدت و ضعف وجود دارد (مال امیری، نیکنام، ۱۳۸۹). در تعریف خلاقیت از دیدگاه سازمانی گفته شده است: خلاقیت یعنی ارائه فکر و طرح نوین برای بهبود عملکرد و ارتقای کمیت یا کیفیت فعالیت­های سازمانی. بر این اساس، خلاقیت فرآیندی ذهنی/ روان­شناختی است، محصول خلاقیت می ­تواند به شکل یک اثر (اندیشه، راه ­حل و نظایر آن) ظهورکند، محصول خلاقیت پدیده­ای نو و ‌بنابرین‏ دارای ارزش است. خلاقیت قابل پرورش ‌می‌باشد و با محیط اجتماعی فرد خلاق نیز رابطه مستقیم دارد (ساعتچی،۱۳۹۰). در پژوهشی که جان دی پولیتس[۹] انجام گرفته است نشان داده شد که بعضی از ابعاد محیط کاری منشأ خلاقیت و در نتیجه مایه افزایش خلاقیت و بهره ­وری است. در این مطالعه نشان داده شد که نقش رهبر با فراهم آوردن محیط و موقعیت مناسب می ­تواند بر رشد خلاقیت و بهره ­وری مؤثر باشد (حقیقت­جو، ناظم، ۱۳۸۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:20:00 ق.ظ ]




از سوی دیگر، یافتن پاسخ برای این سؤال که چه عواملی باعث برتری برخی از شرکت‌ها در معرفی محصولات جدید به بازار می‌شود و چرا هنوز نرخ شکست در پروژه های توسعه محصول بالا است، ذهن اکثر محققان و پژوهشگران این حوزه را به خود مشغول ‌کرده‌است. بنابه اهمیت این موضوع، مطالعات بسیاری در زمینه‌ی یافتن عوامل اساسی موفقیت در توسعه محصول جدید انجام گرفته است. با وجود اینکه مطالعات انجام گرفته در اقتصادهای پیشرفت‌های همچون اروپا و آمریکای شمالی، یا کسب وکارهایی با ظرفیت‌ها و تخصص‌ها بالا صورت پذیرفته است، به کسب ‌و کارهای کشورهای در حال توسعه و بازارهای جدیدی همچون خاورمیانه بخصوص در زمینه شرکت‌های ساختمانی توجه کمی شده است. در حالت کلی از فرایندهای توسعه محصول جدید کسب ‌و کارها در این منطقه و کشورهای آن شناخت کمی وجود دارد. درک عوامل اساسی موفقیت توسعه محصول جدید در کسب ‌و کارها این کشورها به لحاظ نظری و سیاست‌گذاری دارای اهمیت بسیاری می‌باشد.

نوآوری را به عنوان عامل مهم و حیاتی برای سازمان ها به منظور ایجاد ارزش و مزیت رقابتی پایدار در محیط پیچیده و متغیر امروزی می بینند. سازمان‌ها با نوآوری بیشتر، در پاسخ به محیط‌های متغیر و ایجاد و توسعه قابلیت‌های جدیدی که به آن ها اجازه دهد به عملکرد بهتری برسند موفق تر خواهند بود.(Montes et al.,2004) ابتکارات و اقدامات نوآوری به طور فزاینده به دانش، تخصص و تعهد کارکنان به عنوان درون دادهای فرایند ایجاد ارزش وابسته است. دیدگاه مبتنی بر دانش سازمان را به عنوان مخزن دانش و شایستگی ها تشریح می‌کند . مطابق با این دیدگاه، مطالعات قبلی، دانش و شایستگی های منابع انسانی را به عنوان دارایی‌های باارزش برای سازمان ها شناسایی کرده‌اند. اقدامات منابع انسانی ابزار و شیوه های اصلی هستند که توسط آن ها سازمان ها می‌توانند مهارت ها، نگرش ها و رفتار افراد را برای انجام کارهایشان و نیل به مطالعات و متون قبلی اهداف سازمانی موجود مورد تاثیر قراردهند(۲۰۰۳Collin and Clark, ).

همچنین در جهان پویای کسب و کار امروز شرکت ها به شدت به دنبال کسب مزیت رقابتی هستند، تا بتوانند بدین وسیله بر رقبای خود پیشی بگیرند. همچنین توسعه و رشد شرکت‌ها به توانایی آن ها در معرفی محصولات جدید در طول دوره های متفاوت اقتصادی وابسته است و توسعه محصولات جدید تنها راه بقاء سودآوری برای آنان محسوب می‌شود(Crawford and Benedetto, 2003). بدون تردید، توسعه محصول جدید مقدمه ای برای ورود ‌به این مرحله است. با توجه به کوتاه شدن چرخه عمر محصول، فشار زیادی به منظور کاهش هزینه و زمان توسعه محصول وجود دارد. سریع تر شدن زمان ارائه به بازار برای محصولات جدید می‌تواند به حجم بالاتری از فروش منجر شود. ‌بنابرین‏، این امر بسیار مهم است که فرآیندهای توسعه محصول ساده گردند تا، پروژه های توسعه سرعت یابد (Langerak & Hultink,2005). ساختار فرایندهای ضعیف به تکرارهای بیهوده منجر می‌گردد که ممکن است سبب تأخیر در ارائه محصول به بازار و از دست دادن فرصت‌های فروش گردد. اگرچه محصولات جدید فرصت‌های جدیدی برای شرکت‌ها ایجاد می‌کنند، ولی نباید ریسک قابل توجه‌ای که این محصولات دارند نادیده گرفته شود. مطالعات تجربی نرخ بالایی از شکست این محصولات، به خصوص در بازارهای مصرف را نشان داده‌اند(Blundell,1999). ضرورت اصلی تحقیق در این است که برای جلوگیری از شکست و تضمین موفقیت در توسعه محصولات جدید در صنعت نرم‌افزاری کشور نیاز است که عوامل موفقیت مؤثر بر توسعه محصول جدید مورد بررسی قرار گیرد.

جنبه جدید بودن و نوآوری در تحقیق

از لحاظ این که مدل مورد بررسی در تحقیق حاضر در هیچ تحقیق داخلی و حتی خارجی مورد ارزیابی قرار نگرفته و ارائه دهندگان تحقیق حاضر پیشنهاد دادند تحقیق حاضر در یک مطالعه موردی مورد ارزیابی قرار گیرد، این تحقیق در جامعه آماری مربوط به شرکت‌های صنایع غذایی تهران صورت می‌گیرد، از این جهت می توان تحقیق حاضر دارای نوآوری باشد.

اهداف مشخص تحقیق

هدف علمی:

هدف علمی تحقیق اضافه نمودن دانش جدید در زمینه بررسی رابطه بین مدیریت دانش مشتری، یادگیری سازمانی و تیمی و همچنین توسعه محصول جدید به گستره دانش نظری و عملی است.

هدف کاربردی:

      • بررسی تاثیر یادگیری تیمی بر موفقیت توسعه محصول جدید.

    • بررسی تاثیر نوع دانش بر موفقیت توسعه محصول جدید.

سؤالات و فرضیه ‏های تحقیق(مطابق با اهداف تحقیق):

    • یادگیری تیمی بر موفقیت توسعه محصول جدید تاثیر مثبتی دارد.

        • کسب دانش بر موفقیت توسعه محصول جدید تاثیر مثبتی دارد.

        • توزیع اطلاعات بر موفقیت توسعه محصول جدید تاثیر مثبتی دارد.

        • تفسیر دانش بر موفقیت توسعه محصول جدید تاثیر مثبتی دارد.

      • حافظه سازمانی بر موفقیت توسعه محصول جدید تاثیر مثبتی دارد.

  • نوع دانش بر موفقیت توسعه محصول جدید تاثیر مثبتی دارد.

      • پیچیدگی دانش بر موفقیت توسعه محصول جدید تاثیر مثبتی دارد.

    • تفسیر دانش بر موفقیت توسعه محصول جدید تاثیر مثبتی دارد.

تعریف واژه‏ ها و اصطلاحات فنی و تخصصی

توسعه محصول جدید: میزان پاسخ به انتظارات مشتریان، کارکنان فروش، حاشیه سود سازمان، سهم بازار سازمان را عملکرد محصول جدیدگویند(Islam et al,2009).

کسب دانش: کسب دانش یا اطلاعات روش یا فرایندی است که برای جمع‌ آوری دانش داخلی و خارجی سازمان مانند ( اطلاعات مشتریان، بازارها، تکنولوژی و رقبا) استفاده می شود(Islam et al,2009).

توزیع اطلاعات: فرایند انتشار دانش و اطلاعات کسب شده در سازمان است(Islam et al,2009).

تفسیر اطلاعات: فرایند اجتماعی است، برای توسعه روش مشخص و قابل درک و انجام برای فهم و تفسیر و تسهیم دانش ایجاده شده در سازمان(Islam et al,2009).

حافظه سازمانی: دانش گردآوری شده از طریق یادگیری تجمعی در سازمان را گویند(Kim et al,2013).

پیچیدگی دانش: میزان خلق دانش جدید، ترکیب و یکپارچه سازی دانش فنی را پیچیدگی دانش گویند(Kim et al,2013).

فصل دوم

ادبیات موضوعی تحقیق

ادبیات تحقیق

مقدمه

فصل حاضر به ادبیات تحقیق می پردازد، که در آن یادگیری‌مداری، کسب دانش، توزیع اطلاعات، تفسیر اطلاعات، حافظه سازمانی، نوآوری‌مداری، ارتباط بین ویژگی‌های سازمانی و نوآوری در محصول،نوع نوآوری، توسعه محصولات جدید، دیدگاه های راهبردی برای استفاده از منابع در نوآوری، دانش، رویکردها و الگوهای فرایند توسعه محصول جدید، مدیریت دانش و تغییر در جهت توسعه محصول، ظرفیت تغییر سازمانی در جهت توسعه محصول جدید، زیر‌ساخت‌های مدیریت دانش و پیشینه پژوهش در دو بخش داخلی و خارجی آورده شده و در نهایت چارچوب و مدل مفهومی تحقیق آورده شده است. در ادامه فصل مطالب مطروحه آورده می شود.

یادگیری‌مداری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:19:00 ق.ظ ]




عبدالرحیم و همکاران (۲۰۱۱) در تحقیقی با عنوان “اهمیت مسئولیت اجتماعی بر رفتار مشتریان در مالزی” به بررسی اهمیت مسئولیت اجتماعی در رفتار خرید مشتریان پرداختند. جامعه تحقیق آن ها شامل تمامی مشتریان در مالزی بدون در نظر گرفتن گروه خاصی از مشتریان بود. حجم جامعه تحقیق بالغ بر ۲۰ میلیون نفر بود که از میان آن ها ۲۲۰ نفر به عنوان نمونه در تحقیق فوق انتخاب شدند. پرسشنامه‌ها در ۵ منطقه مختلف مالزی توزیع شد و ۲۰۰ پرسشنامه معتبر جمع‌ آوری شد. یافته های تحقیق آن ها نشان داد مشتریان انتظار دارند سازمان ها اطلاعاتی درباره آن چه که انجام می‌دهند ارائه دهند و مشتریان از سازمان هایی حمایت می‌کنند که فعالیت های مسئولیت اجتماعی را دنبال می‌کنند. به علاوه یافته های تحقیق آن ها نشان داد تمام ابعاد مسئولیت اجتماعی (شامل ابعاد اقتصادی، قانونی، اخلاقی و انسان دوستانه) با رفتار خرید مصرف کنندگان رابطه مثبت و معناداری دارند. بر اساس نتایج به دست آمده، مسئولیت اقتصادی به نسبت بیشترین تأثیر را بر رفتار خرید مشتریان دارد (رحیم،۲۰۱۱).

لی و لی[۳۹] (۲۰۱۱) تحقیقی را در رابطه با اثر تعاملی مسئولیت اجتماعی و خوشنامی بر ارزیابی مشتریان انجام دادند. تحقیق فوق با عنوان “درست انجام دادن منجر به خوب انجام دادن می شود: هنگامی که نوع مسئولیت اجتماعی و خوشنامی تعامل دارند تا بر ارزیابی مشتریان تأثیر بگذارند” انجام شد و ۴۹۲ نفر از دانشجویان دوره لیسانس رشته بازرگانی در منطقه غرب میانه تایوان به عنوان شرکت کننده در تحقیق انتخاب شدند. در مجموع ۴۴۷ پرسشنامه معتبر (۲۳۵ نفر زن و ۲۱۲ نفر مرد) جمع‌ آوری شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. آن ها دریافتند مسئولیت اجتماعی اثری مثبت و معنی دار بر هویت مشتریان و نگرش به برند (خوشنامی) دارد. آن ها همچنین دریافتند فعالیت های انسان دوستی تأثیر نسبی بیشتری از دیگر ابعاد مسئولیت اجتماعی دارد (لی،۲۰۱۱).

لو[۴۰] و بثچرای (۲۰۰۶) در تحقیقی با عنوان “مسئولیت اجتماعی، رضایت مشتری و ارزش بازار” به بررسی رابطه بین مسئولیت اجتماعی، ارزش بازار و رضایت مشتری پرداختند. آن ها اطلاعات مربوط به ۱۱۳ شرکت در فاصله زمانی ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ را از داده های آرشیو شده جمع‌ آوری کردند. با بهره گرفتن از اطلاعات جمع‌ آوری شده از شرکت ها و بررسی دیدگاه های مشتریان، آن ها دریافتند در شرایط مساوی، مشتریان از سازمان هایی رضایت دارند که در فعالیت های مسئولیت اجتماعی مشارکت دارند، همچنین در شرکت های با نوآوری پایین مسئولیت اجتماعی در واقع رضایت مشتریان را کاهش می‌دهد (لو،۲۰۰۶).

نیل[۴۱] و همکاران (۲۰۰۷) در تحقیقی با عنوان “مسئولیت اجتماعی و حمایت مالی رویدادهای ورزشی”، با بهره گرفتن از مدل پیوستار روانشناختی به عنوان چارچوب مفهومی تحقیق، به بررسی نقش مسئولیت اجتماعی بر رابطه بین انگیزه حضور هواداران، وابستگی به رویداد و قصد خرید محصولات حامیان مالی پرداختند. یک نمونه ی ۶۸۹ نفری از شرکت کنندگان در دوی نیمه مارتن در سال ۲۰۰۷ در تگزاس، پرسشنامه آنلاین تحقیق را با فاصله ی کمی از مسابقه تکمیل کردند. نتایج تحقیق آن ها نشان داد و مسئولیت اجتماعی به طور کامل بین انگیزه حضور هواداران و نیات خرید نقش میانجی دارد؛ و به طور جزئی تأثیر وابستگی به رویداد بر قصد خرید هواداران را تعدیل می‌کند (نیل،۲۰۰۷).

انلاور[۴۲] و روتکاناکیت[۴۳] (۲۰۱۰) در تحقیقی که در رابطه با وفاداری مشتریان انجام دادند، به بررسی تأثیر مسئولیت اجتماعی بر وفاداری مشتریان پرداختند. آن ها ۴۵۰ پرسشنامه در میان مشتریان استفاده کننده از خدمات تلفن همراه در فاصله زمانی ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰ توزیع کردند که ازمیان آن ها، ۴۰۰ پرسشنامه معتبر جمع‌ آوری گردید و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. آن ها دریافتند میزانی که مشتریان از رفتار مسئولیت اجتماعی حمایت می‌کنند بر رضایت آن ها تأثیر مثبت دارد و هر چهار بعد مسئولیت اجتماعی بر وفاداری و رضایتمندی مشتریان تأثیر مثبت و معناداری دارند. آن ها همچنین دریافتند از چهار بعد مسئولیت اجتماعی (اقتصادی، قانونی، اخلاقی و انسان دوستانه) بعد اخلاقی دارای تأثیر بیشتری نسبت به دیگر ابعاد مسئولیت اجتماعی است (آنلاور،۲۰۱۰).

هورتون و مک رابطۀ هویت ورزشی و سلسله مراتب هویت نقش را در دوندگان بزرگسال دو ماراتن بررسی کردند و دریافتند میان رتبۀ هویت نقش ورزشی آزمودنی ها در ساختار سلسله مراتب هویت نقش و هویت ورزشی شان رابطۀ معناداری وجود ندارد.

چزلاک ‌بر اساس یافته های خود دریافت که دانشجویان ورزشکاربا آنکه از هویت ورزشی قوی ومنحصر به فردی برخوردار بودند، ولی هویت های نقش خانوادگی، تحصیلی، دوستی، و عاطفی خود را بالاتر ‌از هویت ورزشی قراردادند.

بویل و مگناسون اظهار می دارند ورزشکاران نخبه درمقایسه با ورزشکاران آماتور و افراد غیر ورزشکار، هویت های نقش مربوط به جامعه مانند خانواده و دوستان را در اولویت بالاتری قرار می‌دهند. این امر ممکن است به دلیل توجه بیشتر این قشر به حمایت اجتماعی، همچنین وجود حامیان و طرفداران بیشتر در آنان باشد. ون و برانس کومب[۴۴] (۱۹۹۳) دریافتند که هویت تیمی بر رفتار مصرفی تماشاچیان تأثیرگذار است، و بیان کردند که هواداران با هویت بالا در بازی‌های خانگی بیشتر شرکت می‌کنند و گزارش کردند که احتمال بیشتری وجود دارد که در بازی های خارج از خانه نیز نسبت به افراد با هویت پایین شرکت کنند. همچنین نتایج تحقیق آن ها نشان داد که افراد با هویت بالا پول بیشتری را برای خرید بلیت های فصل، منظم، بازی های نهایی و قهرمانی خرج می‌کنند؛ بهعلاوه افراد با هویت بالا – نسبت به افراد با هویت پایین- رضایت بیشتری برای گذراندن زمان و ایستادن در صف برای خرید بلیت دارند (وان،۱۹۹۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:19:00 ق.ظ ]




این در حالی است که اکثر پرونده های مربوط به ‌سرقت‌های مقرون به آزار یا تهدید، در مراحل تحقیقات مقدماتی به دلائل متعدّدی از جمله لزوم شناسایی شکات، خریداران اموال مسروقه، همدستان متّهم و … بیش ازسه ماه، در دادسرا می ماند و مرجع تحقیقات مقدّماتی در ابقاء قرار تأمین های مأخوذه بیش از سه ماه، با مشکل مواجه است؛ زیرا پس از رسیدن مدّت بازداشت متّهمین به حداقل حبس مقرّر در قانون، در صورتی که مرتکب جرم دیگری نشده باشند، یا سوابق محکومیّت قطعی به سرقت نداشته باشند،[۱۱۷]ناگزیر بایستی آن ها را آزاد نمود یا از آن ها تأمین منجر به آزادی أخذ نمود. این مشکل زمانی حادّتر می‌شود که متّهمین مذکور، تکلیف به ردّ مال نیز داشته باشند. با رسیدن مدّت بازداشت چنین متّهمانی به حداقل حبس قانونی و آزاد نمودن آنان بنا به تکلیف قانونی در دادسرا، در دسترسی مجدّد به آنان در مراحل بعدی، (دادگاه و اجرای احکام) با مشکل جدّی مواجه هستیم.

البتّه در لایحه ی جدید قانون مجازات اسلامی، این مشکل تا حدودی مرتفع شده است؛ با این توضیح که مطابق مادّه ی ۱۹ قانون مذکور، مجازات های مقرّر برای اشخاص حقیقی به هشت درجه تقسیم می شود. حسب این مادّه، حبس بیش از پنج تا ده سال، در تقسیم بندی مجازات ها، درجه چهار، محسوب می شود. با این توصیف، مجازات حبس سرقت های مقرون به آزار یا تهدید مندرج در ماده ی ۶۵۲ قانون مجازات اسلامی، در درجه بندی مجازات، درجه چهار محسوب می‌شوند. نکته ی جالب توجه آنکه سرقت های مقرون به آزار یا تهدید مدّ نظر قانون‌گذار در مادهّ ی ۶۵۲ قانون مجازات اسلامی، با توجّه به فاصله ی زیاد بین حداقل حبس و حداکثر آن، در مطابقت با مادهّ ی ۱۹ قانون مورد بحث، از حیث حداقل، درجه هشت و از حیث حداکثر، درجه چهار، محسوب می‌شوند؛ که با توجّه به تبصره ی ۲ مادّه ی ۱۹ قانون صدرالأشاره، «مجازاتی که حداقل آن منطبق با یکی از درجات فوق، و حداکثر آن منطبق با درجه ی بالاتر باشد، از درجه ی بالاتر محسوب می شود.»

مبحث سوّم: فقدان انسجام موادّ قانونی

یکی از چالش‌های دیگری که از رهگذر ابهامات موجود در مادّه ی ۶۵۲ قانون مجازات اسلامی با آن مواجه هستیم، «هماهنگ نبودن دو جزء اول» مادّه ی مذکور از قانون مرقوم است، که از آن تحت عنوان فقدان انسجام موادّ قانونی، یاد کرده ایم.

مطابق این مادّه، در صورتی که سارق مسلّح باشد، فقط همان سارق مسلّح، مشمول تشدید کیفر است و این موقعیّت تأثیری در معاون در سرقت مذبور ندارد؛ زیرا مادّه ی مورد بحث، کیفیّت مشدّده ی شخصی را با عنوان «سارق مسلّح باشد»، مورد نظر قرار داده است و نه «سرقت مسلّحانه» را که موجب تشدید کیفر کلّیه ی مداخله کنندگان، اعمّ از شرکای و معاونین در سرقت مسلّحانه شده و کیفیّت مشدّده ی نوعی و موضوعی را تشکیل می‌دهد.[۱۱۸]معهذا مفاد مادّه ی ۶۵۲ ق.م.ا. در جزء اول خود، «سرقت مقرون به آزار» را مورد توجّه قرارداده است؛ به طوری که ایراد صدمه توسط یکی از سارقین را موجب تشدید مجازات کلّیه ی مداخله کنندگان در سرقت دانسته است. شایسته است دو جزء اول مادّه ی مذکور، از هماهنگی بیشتری برخودار شده و بدین شرح اصلاح شود: «هرگاه سرقت مقرون به آزار بوده و یا سرقت مسلّحانه ارتکاب شده باشد، مرتکب به … محکوم می شود.»

مبحث چهارم: فراگیر نبودن شمول مادّه ی ۶۶۶ قانون مجازات اسلامی

قانون‌گذار، در مادّه ی ۶۶۶ قانون مجازات اسلامی، جهت تشدید مجازات بزه سرقت را بیان ‌کرده‌است: «در صورت تکرار جرم سرقت، مجازات سارق حسب مورد، حداکثر مجازات مقرّر در قانون خواهد بود.» مطابق تبصره ی این مادّه، «در تکرار جرم سرقت، در صورتی که سارق، سه فقره محکومیّت قطعی به اتّهام سرقت داشته باشد، دادگاه نمی تواند از جهات مخفّفه در تعیین مجازات استفاده کند.» همان طور که در متن مادّه ملاحظه می شود، قانون‌گذار فقط برای تکرار کندگان جرم سرقت، نوعی تشدید مجازات پیش‌بینی کرده، در حالی که نامی از ربودن اموال- مانند کیف قاپی- نبرده است؛ این درحالی است که بسیاری از ربودن ها (همچون مصادیق ذکر شده در مادّه ی ۶۵۷ قانون مجازات اسلامی) به لحاظ نحوه و شیوه ی ارتکاب، رؤیت پذیری، اخلال در نظم عمومی و ایجاد هراس در مجنیٌ علیه و مردم، سرزنش پذیرتر هستند؛ لذا در تطبیق بزه ربودنِ مادّه ی ۶۵۷ قانون مجازات اسلامی با مادّه ی ۶۶۶ همان قانون، به لحاظ عدم تصریح قانون گذار به بزه ربودن در مادّه ی ۶۶۶، با مشکل مواجهیم. ‌بنابرین‏ شایسته است قانون‌گذار برای پُر رنگ نمودن پیشگیری کیفری، در این خصوص تجدید نظر نموده، و دایره ی شمول مادّه ی ۶۶۶ قانون مجازات اسلامی را به بزه ربودن، از جمله کیف قاپی هم تسرّی دهد.

مبحث پنجم: عدم تفکیک بین ربودن‌های مندرج در مادّه ی ۶۵۷ و ۶۶۵ قانون مجازات اسلامی

قانون‌گذار در هر دو مادّه ی ۶۵۷ و ۶۶۵ قانون مجازات اسلامی، از واژه ی ربودن، سخن به میان آورده، بدون اینکه ذکر دقیقی از تفاوت بین این دو به عمل آورد. این نحوه ی عبارت پردازی قانون گذار، باعث اتّخاذ رویه های متفاوت در محاکم، در خصوص تطبیق عنوان مجرمانه با فعل مادّی صورت گرفته، شده است و نتیجه‌ آن اختلاف فاحش تعیین مجازات از سوی محاکم، در موارد مشابه است؛ زیرا قانون‌گذار، ظابطه‌ی دقیقی در خصوص تفکیک بین ربودنهای این دو مادّه، معیّن نکرده و همین امر، باعث شده دادگاه ها در تطبیق عنوان مجرمانه، تا حدودی سلیقه ای عمل کنند. ‌بنابرین‏ شایسته است، با توجّه به اینکه بعضی از ربودن ها، همچون کیف قاپی که با چاشنی خشونت نیز همراه هستند و تأثیر زیادی در ایجاد نا امنی در بین شهروندان دارند، از ربودن های ساده ی مادّه ی ۶۶۵ تفکیک شود و بدین ترتیب از تفسیر سلیقه ای موادّ مذکور، جلوگیری شود.

ب: خلأها

مبحث نخست: فقدان عنصر قانونی در خصوص جلب ابتدایی ‌متهمان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:19:00 ق.ظ ]