دیدگاه یادگیری اجتماعی معتقد است که عوامل محیطی، اکتساب ونگهداری رفتارهای پرخاشگرانه را کنترل می‌کند(کریمی، ۱۳۷۵).طبق این دیدگاه رفتارهای پرخاشگرانه اصولاَدر اثر مشاهده دیگران کسب می شود(گنجی ،۱۳۷۵). عده ای از صاحب‌نظران نیز به نقش بسیار مهم رسانه های گروهی در آموزش پرخاشگری اشاره می‌کنند( گنجی،۱۳۷۵).

نظریه خبرپردازی اجتماعی:

یکی از نظریه های موجود در زمینۀ پرخاشگری، نظریه خبرپردازی اجتماعی می‌باشد. طبق این نظریه پردازش اطلاعات اجتماعی عملکرد گام‌های متوالی پردازش می‌باشد ‌و پردازش ماهرانه در هرگام موجب عملکرد شایسته در موقعیت خاص می شود در حالی که پردازش ناقص یا سودار منجر به رفتاراجتماعی منحرف(پرخاشگری)می شود. یک حوزۀ مرتبط با موضوع فوق در خصوص پردازش اطلاعات، بر نقش اسنادهای ایجاد شده درقبال رویدادها متمرکز است. تحقیقات نشان داده است که کودکان پرخاشگر در پاسخ به موقعیتهای تحریک آمیز مبهم اسنادهای خصمانۀ سودار نشان می‌دهند(کریک وداج[۵۰]،۱۹۹۴،به نقل از مشهدی وایروانی،۱۳۷۹).

دیدگاه های نظری درباره ماهیت پرخاشگری متفاوتند وبرمؤلفه های آموخته شده یا آموخته شده تعیین کننده های درونی یا بیرونی،فرایندهای عاطفی یا شناختی تأکید می‌کنند. بدین ترتیب درمورد پاسخ به پرسش‌های اصلی مانند چگونگی اکتساب، حفظ وتنظیم گرایش‌های پرخاشگرانه وشیوه به راه افتادن وبرانگیخته شدن اعمال پرخاشگرانه اتفاق نظروجودندارد(دادستان،۱۳۸۶ ).

رویکرد روانپویشی :

هسته مرکزی نظریه فروید درباره ذهن انسان، غریزه های زیستی هستد. این دو غریزه عبارتند ار غریزه زندگی ‌و غریزه مرگ، که غریزه ویرانگر وپرخاشگر است وهدفش از بین بردن زندگی است. تبیین فروید از اختلال سلوک، اختلال شخصیت ضد اجتماعی اوافسردگی برپایه فرامن استوار است.به اعتقاد او فرامن ضعیف با اختلال‌های سلوکی وپرخاشگری وفرامن بسیار قوی و افراطی نیز از طریق ایجاد احساس گناه با افسردگی ارتباط دارد(کاکاوند،۱۳۸۲).

فروید[۵۱](۱۹۲۰)، درچارچوب جدید کشاننده ها وپرخاشگری ها را همچون نمود ونشانه ای از کشاننده مرگ یا گرایش به خود تخریب گری معرفی می کند. غریزه ای که به وسیله غریزه زندگی به سوی موضوع های جهان بیرونی که رغبت های حیاتی را مورد تهدید قرار می‌دهد، جهت می‌یابد. اگر این جهت گیری به سطوح انرژی پرخاشگرانه را به سطح قابل توجهی کاهش دهد، می توان آن را به یک(دریچه اطمینان ) تشبیه کرد. به عبارت دیگر در صورتی که رفتارپرخاشگرانه بتواند به شکل غیر مخرب وبا اعمال پرخاشگرانه مورد پذیرش جامعه مانند برخی ورزشها در آید، احتمال خشونت نیز کاهش می‌یابد. در حالی که کوشش در راه خنثی سازی غریزه پرخاشگرانه آن را به انحراف می کشاند وبه درونی شدن آن می‌ انجامد وبالقوه به خشونت، قتل یا خودکشی منجر
می شود (کوتاش، ۱۹۷۸، به نقل از مصائبی، ۱۳۸۷). ‌به این ترتیب اصل بنیادی الگوی غریزی مفهوم (پالایش) به معنای تخلیه تنش پرخاشگرانه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم آن است ومبین دیدگاه متداولی است که حذف خشم را ناسالم ورقابتهای شدید را وسیله ای برای تعدیل احساسات پرخاشگرانه می‌داند.اگرچه بسیاری از روان تحلیلگران مفهوم اخیر را نمی پذیرند، اما وجود غریزه پرخاشگری را باور دارند. تجلیات غریزی فقط در برگیرنده رفتارهای تخریب گر نیستند، بلکه پرخاشگری خیالبافانه، خصومتهای بین گروهی وپرخاشگری علیه خود را نیز شامل می شود(به نقل از دادستان،۱۳۸۶).

پرخاشگری از دیدگاه پژوهش‌های رفتاری:

رفتارشناسان پرخاشگری را در چهارچوب وسیعتر، نظریه تکامل مورد توجه قرار دادند. آن ها می پرسند مفهوم واکنش‌های رفتارهای پرخاشگرانه چیست وچرا موجودات پتانسیل پرخاشگری دارند. اهمیت پرخاشگری برای دفاع از حیات وطول بقا ‌بر کسی پوشیده نیست. موجودات با پرخاشگری از قلمروی خویش و بچه های خود دفاع می‌کنند. علاوه بر این، با پرخاشگری موقعیت اجتماعی خودرا برای حفظ امتیاز به دست آوردن غذای بیشتر وپناهگاه بهتر در درون گروه تثبیت می‌کنند. ‌بنابرین‏ طبق نظر پژوهشگران رفتاری، پرخاشگری یه کشانندۀ مهم زندگی است نه یک کشانندۀ ویران کننده. به اعتقاد فروید، با توجه به اینکه پرخاشگری شانس زندگی را زیاد می‌کند، موجوداتی که پرخاشگری آن ها بیشتر است، شانس بقای نسل آن ها افزایش می‌یابد.که باعث آمادگی پرخاشگری پایدار می شود. در نتیجه پرخاشگری یک حالت تحریک درونی می‌گردد.

به عقیدۀ هورنای، پرخاشگری وسیله ای است که آدمی برای حفظ ‌و حراست به کار می‌برد.اگر جوانان در خانه ای بزرگ شوند که امنیت، احترام، اعتماد حاکم باشد، دچار پرخاشگری نخواهند شد(والاس[۵۲]،۲۰۰۰).

نظریۀ واکنش به رویداد آزارنده:

این نظریه نشان می‌دهد که رویارویی باوقایع آزارنده منجر به اثرات منفی می شود واین احساسات به نوبۀ خود وبه صورت مختار گرایش به سمت پرخاشگری ویا فرار و گریز را فعال می‌کند و به همان نسبت عکس العملهای فیزیولوژیایی وافکار یاخاطره ها با این تجربه ها ارتباط دارند. ‌بنابرین‏ پرخاشگری آشکار به عوامل گوناگونی ‌و ازجمله درجۀ بالای افکار وشناخت ها بستگی دارد(شهریاری،۱۳۷۶).

رقابت وپرخاشگری:

رقابت نیز می‌تواند ناکام کننده باشد. چرا که غالباٌ تنها یکی ازدو رقابت کننده، برنده می‌شوند وهر طرف ، دیگری را تهدید به شکست می‌کند و شکست فیزیکی ناکامی قابل پیش‌بینی است. (ترون براین)عقیده دارد رقیب، حتی ممکن است به طور عال سد راه تلاش‌های آدم شود ویا دست کم به پرخاشگری جزئی می‌ انجامد.برخلاف نظر فروید و لورنز ودیگران، رقابت عملاٌ ممکن است بسیار بیشتر، پرخاشگری آفرین باشد. تازمینه ساز تخلیۀ انرژی پرخاشگرانه گردند، زیرا غالباٌ رقابت به معنای آن است که بازنده ای درکل خواهد بود(خداپناهی،۱۳۸۰).

تهییج ‌و تحریک وپرخاشگری:

بر اساس بحث‌های قبلی، اگر بازیکنی در حالت تهیج یا تحریک زیاد قرار گرفته ومحرکهای مربوط به پرخاشگری نیز در محیط ورزش وجود داشته باشد، به احتمال قوی پاسخ پرخاشگرانه بروز خواهد کرد. ورزشکارانی که در حالاتی از تحریک یا تهییج زیاد قرار دارند، تحت چنین شرایطی خشونت مربی ورفتارهای نامعقول تماشاگران نیز می‌تواند باعث بروز رفتارپرخاشگری از سوی بازیکن شود(رحمانی نیا،۱۳۸۰).

درد وپرخاشگری:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...