بسیاری از سوء مصرف کنندگان، ولع­ مصرف را تمایل برای مصرف مواد تعریف می نمایند. بعضی دیگر از آن ها ولع­ مصرف را یک وضعیت روان شناختی طلب مواد می دانند که انگیزه مصرف مواد را ایجاد می کند.در این چارچوب، دو فرایند فرض شده است:

    1. شرطی سازی از طریق فراخوانی محرک مرتبط با خشنودی قبلی.

  1. فرایند شناختی مرتبط با خشنودی پیش‌بینی شده (برای مثال، انتظارات فرد برای اثرات لذت بخش فوری الکل).

حتی با وجود به کار گرفتن روش های کنترل محرک مؤثر و متعادل تر کردن سبک زندگی، سوء مصرف کنندگان به طور کامل نمی توانند از تجربۀ ولع ها،برای مصرف اجتناب کنند. ‌بنابرین‏، یک جنبۀ مهم مدل پیشگیری از عود،آموزش پیش‌بینی واکنش ها و پذیرش آن ها به عنوان پاسخ شرطی شدۀ طبیعی، به یک محرک خارجی به کسانی است که قصد ترک مواد را دارند. ‌بر اساس این رویکرد،مراجع با وجود ولع­ی مصرف یا مرور آن،نمی تواند تمایلش به مصرف را شناسایی کند. در واقع، مراجع یاد گرفته است که ولع را به عنوان پاسخ هیجانی یا فیزیولوژیکی به یک محرک خارجی در محیطش که قبلاً با مصرف سنگین او مرتبط بوده، مانند سگ پاولف که بزاق دهانش نسبت به صدای زنگ که قبلاً با غذا همراه بود و نشانی از آن داشت، ادامه یافته، طبقه بندی و شرطی می شود(مارلات و گوردون ۱۹۸۵، به نقل از قربانی، ۱۳۸۷).

بررسی ها نشان داده‌اند که ولع، توجه را در افراد وابسته مختل می کند (کیدا-بنیتو[۱۱۲]و تیفانی، ۱۹۹۶؛ سایت و هوفورد[۱۱۳]، ۱۹۹۴؛ سایت، مونتی[۱۱۴] و روهنسو[۱۱۵] به نقل از رحمانیان و همکاران ۱۳۸۵). سوگیری[۱۱۶] توجه به عنوان مؤلفه‌ شناختی ولع در نظر گرفته می شود و یا ممکن است مسئول ولع باشد (واترز و فیرابند[۱۱۷]، ۲۰۰۰؛ لانگ، برادلی و کوتبرت[۱۱۸]، ۱۹۹۸ به نقل از رحمانیان و همکاران ۱۳۸۵). سوگیری توجه ممکن است از سه راه در مصرف مواد و عود دخالت کند. نخست، ثبات رفتارهای اعتیادی ممکن است نتیجه افزایش آگاهی از حضور نشانه های مربوط به مواد در محیط باشد. این فرایند خودکار باعث می شود که این نشانه ها زودتر پردازش شوند. دوم، زمانی که نشانه های مربوط به مواد در محیط وجود داشته باشند، به طور خودکار پردازش می‌شوند و دوری کردن توجه از این نشانه ها دشوار است. سوم، محدودیت ظرفیت توجه و تمرکز خودکار روی نشانه های مربوط به مواد، اختلال در پردازش سایر نشانه ها را در محیط کار در پی دارد (فرانکن[۱۱۹]، ۲۰۰۳ به نقل از رحمانیان و همکاران ۱۳۸۵).سوگیری توجه نسبت به نشانه های مربوط به مواد می‌تواند فرایند اجباری مواد را به دنبال داشته باشد(فرانکن، کورون، ورس، و جانسن، ۲۰۰۰ ). همچنین سوگیری توجه نسبت به محرک های مربوط به مواد، هیجان مصرف مواد را افزایش می‌دهد (فرانکن، کورون، ورس، و جانسن، ۲۰۰۰ ).

نقش پروسه هاى توجهى در رفتارهاى اعتیادی از برخى جهات با مدل پردازش شناختى تیفانی مطابقت دارد (تیفانی، ۱۹۹۰). تیفانى مطرح کرده است که رفتار سوء مصرف مواد در سوء مصرف کنندگان به طور عمده توسط پروسه هاى اتوماتیک کنترل مى گردد. طبق مدل تیفانى ولع­ی مصرف یک پردازش شناختى غیر اتوماتیک است که تنها در اثر تداخل رفتار اتوماتیک مصرف مواد فعال می‌گردد (حسنی ابهریان و اختیاری، ۱۳۸۷).

با توجه ‌به این که هریک از انواع روش های مصرف و مواد مورد سوء مصرف، با شرایط و ویژگی های محیطی و روانی ویژه ای همراه می‌باشند، نشانه هایی که برای مصرف کنندگان گوناگون، ایجاد ولع می‌کنند، نیز متفاوت هستند. از این رو شناسایی و بررسی این نشانه ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در چنین حالتی، برخی محققان (کاتر[۱۲۰] و تیفانی[۱۲۱]؛ ۱۹۹۹) بر اهمیت به کارگیری “الگوی بازفعال سازی نشانه[۱۲۲]” در بیماران معتاد به مواد تأکید دارند. فرض اساسی بررسی های باز فعال سازی نشانه، این است که الگوی پاسخ ها به محرک های القاء کننده ولع­ مصرف، به عنوان عملکردی از تجربیات اولیه هر فرد با آن محرک، در افراد و شرایط گوناگون، متفاوت و متنوع است. تفاوت ها در واکنش به محرک های مربوط به دارو، احتمالاً از تجربیات شرطی شدن ایجاد می‌شوند از این رو فرض بر این است که میزان بازفعال سازی و نوع نشانه محرک، ناشی از تاریخچه مصرف دارو می‌باشد(مکری، اختیاری، عدالتی و گنجگاهی، الف۱۳۸۷).

معرفی عواطف

مجموعه ای از حالات مانند، خشم، تنفر، شادی، عشق، اندوه، آرزو، ترس و… احساسات هر فرد را تشکیل می‌دهند. همچنین عواطف، گرایش‌ها و احساساتی است که توجّه انسان را از خود به نفع غیر معطوف می‌دارد. عواطف، استعدادی است فطری و از سرمایه های مهم آدمی ‌است که در تربیت و کسب فضایل، نقشی اساسی ایفا می‌کند. زندگی انسان از حرارت عواطف گرم می‌گردد. احساسات و عواطف انسانی، زندگی را غنی و پربار ساخته، آن را قابل تحمّل نموده، از یک نواختی بیرون می‌آورد (اسماعیلی یزدی، ۱۳۸۳).

عواطف، یکی از جنبه‌های رفتار انسان است که نقش مهمی در زندگی انسان‌ها دارد. بدون عواطف، زندگی بشر تقریباً خسته کننده و بی معنی می شود . انسان از طریق، همین عواطف است که دنیا را پر از معنی و سرشار از احساسات در می‌یابد (هریس، ۱۳۸۰).

عواطف، بخشی اساسی از نظام پویای شخصیت آدمی است. ویژگی‌ها و تغییرات عواطف، چگونگی برقراری ارتباط عاطفی و درک و تفسیر عواطف دیگران، نقش مهمی در رشد، سازمان شخصیت، تحول اخلاقی، روابط اجتماعی، شکل گیری هویت و مفهوم خود دارد(لطف آبادی، ۱۳۸۰).

واتسون وکلارک(۱۹۸۸) عواطف را به دو بعد عاطفی پایه تقسیم بندی می‌کنند. یکی عاطفه منفی است. بدین معنی که شخص تا چه میزان احساس ناخرسندی و ناخوشایندی می‌کند. عاطفه منفی یک بعد عمومی از یأس درونی و عدم اشتغال به کار لذت بخش است که به دنبال آن حالت‌های خلقی اجتنابی از قبیل خشم، غم، تنفر، حقارت، احساس گناه، ترس و عصبانیت پدید می‌آید. بعد عاطفی دوم، عاطفه مثبت است که حالتی از انرژی فعال، تمرکز زیاد و اشتغال به کار لذت بخش می‌باشد. عاطفه مثبت در برگیرنده طیف گسترده‌ای از حالت‌های خلقی مثبت از جمله شادی، احساس توانمندی، شور و شوق، تمایل، علاقه و اعتماد به نفس است.

عاطفه منفی

عاطفه منفی[۱۲۳] با حالت‌ها و خلق و خو‌های احساسی منفی از قبیل شرم، عصبانیت و ترس همبستگی نزدیکی دارد (واتسون و کلارک، تله گن، ۱۹۸۸). افرادی که عواطف منفی بالایی دارند، رفتار‌های کاری غیر بهره وری از جمله رفتار‌های تهاجمی و توهین آمیز نسبت به همکاران، خراب کاری، سرقت و هدر دادن وقت از خود بروز می‌دهند (داگلاس و مارتینکو[۱۲۴]، ۲۰۰۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...