کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



خانواده یکی ازبنیادهای اصیل وبسیاردرخورستایش واحترام دردین مبین اسلام وبه تبع آن درجامعه ماست . خانواده اولین‌ وابتدایی ترین نهادی است که درجامعه ما شکل می‌گیرد ورشد می‌کند و جایگاه بسیارمقدسی است که هرکدام ازاجزا آن ازپدرومادروفرزندان جایگاهی خاص وحقوقی فردی ‌و جمعی دارند که افراد آن طبیعتاً در ارتباط با هم به آن احترام گذاشته ورعایت می‌کنند. خانواده درپی ریزی سعادت فرزندان سهم بزرگ ومسئولیتی عظیم دارد وبه ویژه آنکه بخش اعظم پرورش جسم و روان پایه گذاری حیات اجتماعی و فرهنگی طفل مربوط ‌به این دوره ( سال‌های ابتدایی تولد) است. دامان خانواده را محیطی مقدس دانسته اند که درآن خوشبختی پدید می‌آید. وپدران ومادران پاک دل وبا ایمان درطول تاریخ توانسته اند نسل‌های ارزنده وشایسته ای بپرورانند وبه جامعه تحویل دهند. خانواده ازدیدی یک مؤسسه‌ حقوقی است که افراد آن ‌در سایه پیوند خونی وزناشویی با هم ارتباط می‌یابند. زندگیشان ‌بر اساس تفاهم وهمزیستی وصلح وتعاون است. عامل والدین می‌توانند مهمترین عامل وعلت پایه گذاری وضع اصلی طفل باشد واو را به پاکی وناپاکی سوق می‌دهد

(قائمی ،۱۳۷۰: ۲۵۳)

تأثیرخانه وخانواده درفرد نامحدود است ومی توان گفت که پایه های تربیتی فرد درخانه نهاده شده است چون محیط خانه به اقتضایی که ایجاد استقرارروانی در کودک می کند و با وسایلی که نیازمندی‌های روانی او را تأمین می‌کند ‌و فرصتی که برای ارضاء تمایلات وغرایزکودک فراهم می‌سازد، همگی آن ها درطرز رشد او موثراست. چنان که خانه صحت اخلاقی کودک را بنیان گذاری می‌کند زیرا او ارزش‌های اخلاقی ، علاقه به راستی ودرستی وتنفرازدروغ ‌و نادرستی ومیل به تعاون ‌و همکاری و علاقه به همنوع و بالاخره دوست داشتن فضایل ومبارزه با رذایل وامثال آن ها را ازمحیط خانه فرا می‌گیرد. ( حجتی ، ۱۳۵۸: ۳۸)

همان‌ طور که بیان شد درخانواده روابط وتعاملات زیادی وجود دارد اما روابط عاطفی ونقشی که روی والدین ‌و خصوصاً فرزندان می‌گذارد حائز اهمیت است عواطف واحساسات چه مثبت وچه منفی از زمان قبل ‌از تولد، کودک را ‌متاثر می کند این انسان آگاه کوچگ نیازش را به محبت ‌و عاطفه را درابتدا به صورت یک لبخند یا گریه وکم کم با حروف ‌و کلمات بیان می‌کند ‌و همانطورکه مراحل بعدی رشد را طی می‌کند محبتی که در کودکی توسط خانواده گرفته و تأثیراتی که از عواطف موجود در پیرامونش بوده و اخذ کرده به صورت رفتارکلامی ‌و غیرکلامی بروز می‌دهد. انواع هیجانهای مثبت مثل احساس رضایت شاد بودن، موفقیت‌های درسی واخلاقی ، خلاقیت، مهارت حل مسأله و… و یا هیجانهای منفی مانند عدم کنترل خشم، حسادت ، تنفرو… همه ناشی ازرفتارواحساساتی بوده که والدین به صورت‌های گوناگون به کودک خود واین امانت الهی آموزش داده‌اند.

۱-۱- عنوان تحقیق :

بررسی رابطه رفتاردینی والدین با روابط عاطفی موجود درخانواده وخود شکوفایی دانش آموزان دبیرستانهای دخترانه وپسرانه ناحیه ۲ شهرستان کرمان .

۱-۲- بیان مسأله :

تربیت خانوادگی عاملی برای تعدیل انسان، وسیله ای برای ارضای عواطف وموجبی برای جلوگیری از پدید آمدن نابسامانیهاست. کودکان الگوازوالدین خود می‌گیرند.وبه رشد ونمو خویش ادامه می‌دهند. همچنین خانواده منتقل کننده فرهنگ خاص به کودکان است.فرهنگی که در آن صفا و صمیمیت، صداقت ومحبت است واین امردراماکن دیگربدست نمی آید.کودکان پرورشگاهی ممکن است در سایه اعمال نظرها درمواردی به درجاتی وسیع رسیده باشند. ولی هیچکدام از آن ها نتوانسته اند به مانند اکثریت آنهایی که در خانواده تربیت یافته اند ادامه زندگی دهند. معنویت واخلاق درخانه کار سازندگی را ‌در کودکان نافذ می‌سازد. ( قائمی ، ۱۳۷۰: ۲۵۴)

ازمسائل مهمی که در تربیت اولیه دارای نقش و اهمیتی فوق العاده است مسأله الگوهای خانوادگی است .

کودک از همان روز های اولیه تولد همه حرکات، رفتاروعملکردهای ما را می بیند وبه تدریج آن ها را فرا گرفته وتحت تأثیرش قرارمی گیرد. چه بسیارند عاداتی که ‌در سایه تجربه وعمل ازروزگاران اولیه حیات برای آن کودک حاصل شده و تا پایان عمر برای انسان می ماند.

والدین نخستین الگوی کودکانند، شجاعت یا ترس ، درستکاری یا خیانت ، صداقت یا دروغ ، خود نگهداری یا خود باختگی را به فرزندان منتقل می‌کنند. والدین می‌توانند ‌سرمشق‌های خوب ویا ناشایسته ای برای فرزندان باشند. وبراین اساس افرادی خوشبخت ویابدبخت ، با واکنش‌های عادی ویا غیرعادی پدید آورند. (همان :۱۴۹)

از مسائل مهمی که در تربیت مطرح است مسأله سازندگی عاطفی است امرعاطفه در افراد کمتر از دیگر امور و ابعاد نیست، نیازبه جامعه واجتماعی بودن ایجاب می‌کند که در آن قانون حکومت کند وازاین دید چرخ حیات بگردد واجتماع به پیش رود. اما عاطفه همانند روغنی است که درلای چرخها ‌و در بین پیچ و مهره‌ها ریخته می‌شود ‌و موجبات عدم فرسایش و خرابی و عدم‌سروصدا وفریادهای جانخراش را فراهم می‌سازد. اینکه درتربیت توجه به تغذیه طفل از شیر مادر می‌شده یک بعدش این است که طفل به هنگام تغذیه، از رشد عاطفی برخوردار شود آن ها که تمایلاتی مربوط به محبت‌شان ارضاء نمی شود افرادی خواهند شد خیانتکارولجوج ،سخت دل وخشن که حتی ممکن است در مواردی شرافت و حیثیت انسانی خود را نیز نادیده گیرند به هنگامی که والدین به خصوص مادران فرزندان خود را می بوسند و می بویند به حقیقت موجی ازنشاط ‌و شادی از اعماق روحشان برخاسته و کودک را سیراب می‌سازد و مراتب نشاط ورضایتمندی آنا ن را فراهم می آورد.( همان : ۲۵۰)

همانطورکه بیان شد پدرومادرالگویی تمام برای فرزندان خود درمحیط خانواده می‌باشند وتربیت والدین واثرپذیری کودک ازرفتاروگفتاروالدین نه ازهنگام تولد که قبل ازآن شروع وشخصیت کودک شکل می‌گیرد. با نگاهی حتی سطحی به خانواده معتقد ‌و مقید به دین ومذهب که به دنبال آن روابط متقابل از جمله روابط عاطفی درخورستایشی دارند ملاحظه می‌گردد که فرزندان اینگونه خانواده ها چنان تربیت عمیق و خوبی دارند که کمترتحت تأثیرعوامل بیرون ‌از خانه قرارمی گیرند و موفقیت بیشتری نسبت به افراد دیگردارند. برخوردی که والدین با هم دارند اگرهمراه با مهروعطوفت و صمیمیت باشد باعث آرامش و شادی کودک می‌گردد ‌و کودکی که در این محیط زیبا ‌و آرام رشد کند انسانی سالم وخود شکوفا است.

دردامن والدین تربیت شده انسانهایی رشد می‌کنند که دردنیایی از خود آگاهی زندگی می‌کنند مرتباً خود زبیایشان را باورمی کنند و در نتیجه درخود شخصیت می‌سازند وهرلحظه خوداحساس شایستگی می‌کنند. ( آزمندیان ،۱۳۸۴: ۱۳۵)

مسائل ومشکلات درزندگی ما انسان‌ها واقعیت هایی هستند که ما را از مواجهه با آن ها گریزی نیست … باید با مسائل زندگی مواجه شد وآنها را مقتدرانه حل کرد وازلحظه های زندگی خود لذت برد به گونه‌ای که مسائل نتوانند آسیبی به روح وروان انسان بگذارند وفرد علی‌رغم تمامی این واقعیت‌های زندگی بتواند در دنیایی ازشوروهیجان ونشاط وآرامش وروحیه بسیارعالی، زیبا زندگی کند وازلحظه لحظه های زندگی خود لذت برد. ( همان : ۲۰۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-09-26] [ 11:00:00 ق.ظ ]




۲-۱-۸-۲ عوامل درون سازمانی

به عوامل قابل کنترل داخل سازمان یا بنگاه اطلاق می شود که خود متشکل بر سه عامل اساسی نگرش مبتنی بر منابع ، نگرش مبتنی بر بازار و نگرش مبتنی بر دانش می‌باشد.(دس و لامپکین[۳۱] ، ۲۰۰۳،ص۴۰۸)

  • نگرش مبتنی بر منابع

نگرش مبتنی بر منابع اساسا بر نقش عوامل داخلی سازمان و صنایع بر توان رقابتی آن ها تأکید دارد. (قوشال و بارتلت[۳۲] ، ۲۰۱۰، ص ۱۶۵) تئوری منبع مدار در کل مجموعه ای است به هم پیوسته که نشان می‌دهد چگونه توانایی ها و ضعف های یک شرکت بر روی توانمندی های آن تاثیر می‌گذارند. به علت اینکه پژوهش با این نگرش ارتباط ‌‌نزدیک‌تری دارد پیشینه و به وجود آمدن نگرش منبع مدار مهم به نظر می‌رسد.

از لحاظ تاریخچه پیدایش نگرش منبع مدار ، فیلیپ سلزنیک جزء اولین نویسندگان معتقد ‌به این مطلب بود که فاکتور های موجود در درون یک سازمان مانند تجربه پرسنل و گذشته سازمان عوامل اصلی در اجرای موفق خط مشی انتخابی هستند. در واقع سلزنیک اعتقاد داشت در فعالیت های کسب و کاری ، گذشته تعیین کننده حال است. وی خصوصیت خارق العاده یک سازمان را صلاحیت متمایز آن سازمان نامید. با توجه به مطالبات صورت گرفته توسط سلزنیک ، نویسندگان دیگری با نظر او موافقت نموده و نظریاتش را ادامه دادند. یکی از این نویسندگان آنسف است که بیان داشت ، که مدیران لیستی کامل از مهارت ها و منابع شرکتشان جمع‌ آوری می نمایند. او این لیست را که متشکل از مهارت‌ها و منابع بود « شبکه صلاحیت » نامید. به رغم او رقبا نیز چنین لیستی را گرد آوری می نمایند و از مقایسه دو به دوی این لیست ها نتیجه رقابت حاصل می شود و مزیت رقابتی به دست می‌آید. تصویر به وجود آمده از این مقایسه ، قدرت نسبی رقبای موجود در یک بازار را مشخص می کند. در دهه ۱۹۶۰، نویسندگانی مانند کریستین سن ، آندوز و گات هم عقیده دارند که قدرت رقابت پذیری یک شرکت منشا گرفته از صلاحیت ممتاز آن شرکت است و منظور آن ها از صلاحیت ممتاز آن چیزی بود که شرکت می‌تواند به بهترین نحو انجام دهد. از نظر آن ها هدف از استراتژی رقابتی سطح بنگاه ایجاد همخوانی میان صلاحیت های ممتاز یک شرکت و فرصت های در دسترس است و از این طریق بود که شرکت می‌توانست به مزیت رقابتی دست پیدا نماید. (میلر ، ۲۰۰۳، ص۱۹)

در سال ۱۹۷۸ ، چالز هوفر و دن شندل از فرایند ارزیابی منابع ، قوت ها و ضعف های شرکت حمایت کردند و ‌به این نکته نیز اشاره نمودند که بسیاری از مدل های تدوین استراتژی این قدم را انجام نمی دهند. دلیلی که این نویسندگان برای کاهلی ذکر نمودند این بود که انجام چنین تجزیه و تحلیلی به طور جداگانه کاملا بی ثمر است. هیروکواتیامی استاد یکی از دانشگاه های ژاپن بر اهمیت قوتهای سازمان تأکید می کند. از نظر او دارایی های نامشهود دارایی هایی هستند که در ترازنامه آورده نمی شوند اما قابلیت سود آوری را دارندمانند شهرت ، نام تجاری ، تخصص فنی ، وفاداری مشتری ، این دارایی ها در مقابل دارایی های مشهود مانند کارخانه و سرمایه تولید فرار دارند. او معتقد است که دارایی های نامشهود مهمترین ( پایه دارترین ) منابع برای رقابت پذیری یک شرکت هستند. از نظر او نقطه شروع استراتژی رقابتی تجزیه و تحلیل منابع و قابلیت های داخلی آن شرکت است اینگونه طرز تفکر زمینه را برای ظهور مکتب منبع مدار طی دهه ۱۹۸۰ آماده نمودند. (میلر ، ۲۰۰۳،ص۲۰)

در کل تئوری منبع مدار بر روی ویژگی‌های درونی شرکت تأکید می‌کند تا بتواند از این طریق توضیح دهد که چرا شرکت ها استراتژی هایی را دنبال می نمایند که ستاده های مختلفی دارند. مدل زیر بیانگر کسب مزیت رقابتی مبتنی بر منابع شرکت می‌باشد.

دارایی های مشهود

مزیت رقابتی شایستگی ها توانمندی ها

دارایی های نامشهود

شکل ۲-۲: مدل نگرش مبتنی بر منابع – روابط بین دارایی ها ، توانمندی ها و شایستگی ها

(میلر ،۲۰۰۳، ص ۲۰)

در رابطه با مدل فوق می توان گفت که حتی اگر صنعتی که شرکت در آن فعالیت می‌کند غیر جذاب باشد ، شرکتهایی که بتوانند محصولات برتر تولید کنند سود آوری بالایی خواهند داشت. یعنی عملکرد برتر درون سازمان باعث سود آوری می شود. دارایی ها زمانی دارای ارزش هستند که توانایی استفاده از آن ها موجود باشد در غیر این صورت وجود یا عدم وجود دارایی ها فرقی نخواهد داشت. به عبارت بهتر برای ایجاد مزیت رقابتیهر سه عنصر دارایی های مشهود ، نامشهود و مهارت‌های استفاده از آن ها دخیل می‌باشند تا از طریق استفاده از این سه عنصر شایستگی های خاص ( محوری )[۳۳] به دست آید. شایستگی خاص یعنی تمرکز روی فعالیت‌هایی که بهتر از رقبا انجام می شود. در مدل فوق دارایی ها با توانمندی ها ترکیب شده و شایستگی هایی را که منجر به مزیت رقابتی و استراتژی رقابتی می‌شوند ، به وجود می آورند(میلر ، ۲۰۰۳، ص۲۲)

موضوع اصلی که گروه نویسندگان این تئوری بدان اشاره دارند این است که سازمان مجموعه ای بهم چسبیده از منابع تخصصی است که می توان از این منابع برای دستیابی به جایگاهی برتر در بازار استفاده نمود. ‌بنابرین‏ شرکت‌ها به منظور بهره برداری از منابع خاص خود از استراتژی های گوناگون پیروی می نمایند. این تئوری می پذیرد که تاریخچه و تجربیات یک سازمان ، ویژگی‌ها و فرهنگ آن و قدرتها و قابلیت های آن ، همگی در استراتژی آن مؤثر هستند. در سطح بنگاه تئوریسین های منبع مدار ، شرکت را به ‌عنوان دسته ای از منابع در نظر می گیرند که این منابع کاربردهای مختلفی می‌توانند داشته باشند به همین خاطر است که منابع شرکت را می توان در کسب و کارهای مختلف با محصولات نهایی گوناگون به کار گرفت. یک استراتژی سطح بنگاه موفق به جمع کردن منابع تخصصی و بهره برداری از آن ها به وسیله سازگار نمودن این منابع با فرصت های بازار از طریق ایجاد واحد های کسب و کار وابسته است. متفکرین منبع مدار خصوصیات و قابلیت های درونی را به عنوان وزنه ای (لنگری ) پایدار هم برای استراتژی سطح کسب و کار و هم استراتژی رقابتی سطح بنگاه نسبت به تقاضاهای متغیر در یک بازار پر تلاطم می دانند و این تفکر مشابه تفکرات قبلی در زمینه قوت های یک شرکت و مطالعات جاری بر روی صلاحیت ها و قابلیت ها است.(کمبل و لوچس[۳۴] ، ۲۰۰۷، ص۵)

همان گونه که قبلا نیز اشاره شد نگرش منبع مدار یک شرکت را به صورت مجموعه ای از دارایی های ملموس و غیر ملموس نشان می‌دهد که این دارایی ها با قابلیت های استفاده از آن ها ترکیب شده اند تا صلاحیت هایی را به وجود آورند که منجر به مزایای رقابتی شوند. به عبارت دیگر شایستگی متمایز فعالیتی است که یک شرکت نسبت به رقبا خوب انجام دهد. در مجموع ، اگر سه شرط زیر برآورده شود ، قابلیت ها و منابع قوت هایی می‌شوند که در نهایت به مزیت رقابتی منجر می‌شوند: (هریسون و جان[۳۵] ، ۲۰۰۵)

    1. منابع و قابلیت ها با ارزش می‌باشند – آن ها به شرکت اجازه می‌دهند تا از فرصت‌ها بهره برداری کنند یا تهدیدات را خنثی کنند.

    1. منابع و قابلیت هایی که بی نظیر باشند – اگر سازمان تنها یک قابلیت ویژه داشته باشد ، آن قابلیت ممکن است تنها منبع مزیت رقابتی باشد البته بی نظیری ‌به این اشاره نمی کند که تنها یک سازمان قابلیت یا منبعی را دارا باشد ، بلکه تنها تعداد کمی از شرکت‌ها آن منبع یا قابلیت را در تصرف دارند.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ق.ظ ]




سؤال اصلی این است که اساساً با وجود نهادی قضایی با صلاحیت گسترده مانند دیوان بین‌المللی دادگستری، جه نیازی به وجود دیوان جدید بود؟ دلایل متنوعی در پاسخ ‌به این سؤال قابل طرح است. مهم‌ترین دلیل اینکه اگرچه دیوان بین‌المللی دادگستری دارای تجربیات درخشان و مفیدی ‌در مورد حقوق دریاها داشت اما طبق اساسنامه‌ی آن، فقط کشورها و سازمان‌های بین‌المللی که طرفین دعوی بودند می‌توانستند به آن رجوع کنند. در حقیقت، صلاحیت شخصی دیوان به کشورها و سازمان‌های بین‌المللی محدود شده بود. اما در مقایل دیوان حقوق دریاها صلاحیت دارد که به دعاوی اشخاص خصوصی نیز رسیدگی کند. این تفاوت زمانی اهمیت می‌یابد که تأسیس نهادهایی مانند مقام بین‌المللی اعماق و کارگزاری بین‌المللی را مدنظر قرار دهیم. دلیل اینکه عمده اختلافات این نهادها با اشخاص خصوصی حقیقی و حقوقی و یا سایر سازمان‌های بین‌المللی است. زیرا این اشخاص بیشتر از دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی دولتی طرف حساب چنین نهادهایی قرار می‌گیرند. مسائل ناشی از اکتشاف و بهره‌برداری از کف دریا همان‌ طور که نیاز به مرجعی مانند «مقام» دارد، احتیاج به یک مرجع حل و فصل اختلافات ناشی از این مسائل را نیز مطرح می‌سازد.[۱۵۳]

همه‌ این مسائل می‌توانند توجیه برای صرورت تأسیس یک نهاد قضایی مختص مسائل مربوط به حقوق دریاها باشد. نهاید که مستقلاً و فارغ از برخی فشارهای خاص که نهادی مانند دیوان بین‌المللی دادگستری وارد می‌شود بتواند به حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات ناشی از بهره‌برداری از دریا بپردازد. دیوان بین‌الملل حقوق دریاها یک نهاد قضای مستقل است. طبق مواد ۲۸۷ و ۲۸۸ کنوانسیون ۱۹۸۲ ملل متحد ‌در مورد حقوق دریاها[۱۵۴] و سبق اساسنامه‌ی دیوان که ششمین ضمیمه‌ی این کنوانسیون به شمار می‌رود، دیوان کار خود را پس از لازم‌الاجرا شدن کنوانسیون آغاز می‌کند. کنوانسیون مذبور در سال ۱۹۹۵ لازم‌الاجرا شد و نخستین انتخاب قضات بر طبق اساسنامه و یکسال بعد (۱۹۹۶) صورت پذیرفت. مقر دیوان در شهر هامبورگ آلمان قرار دارد اما طبق اساسنامه این دادگاه می‌تواند در هر شهری که به نظر ضروری می‌رسد تشکیل جلسه دهد.

۳-۱-۱- ساز و کار دیوان حقوق دریاها

ساختار دیوان حقوق دریاها و طرز کار آن تا حد زیادی برگرفته از دیوان بین‌المللی دادگستری است.[۱۵۵] مواردی مانند تبعیت دیوان از کنوانسیون واساسنامه، مدت مأموریت ۹ ساله‌ی قضات، خالی ماندن کرسی قضاوت و نحوه جایگزینی یک قاضی، منع اشتغال قضات به مشاغل دیگر، شرایط نسبی مشارکت قضات در رسیدگی به پرونده، مزایا و مصونیت‌ها، نحوه انتخاب رئیس و نائب رئیس و بسیاری از مسائل شکلی و ماهوی دیگر میان دو محکمه مشترک هستند. تجربه‌ موفقیت‌آمیز تأسیس دیوان بین‌المللی دادگستری باعث شد که مؤسسین دیوان جدید به میزان زیادی از ان الگوبرداری نمایند. البته این الگوبرداری به حدی نیست که استقلال دیوان را زیر سؤال ببرد بلکه بیشتر در مسائل شکلی تبعیت صورت گرفته است.

مسائل مربوط به ترکیب دیوان و قضات آن در مواد ۲ تا ۶ اساسنامه ذکر شده است. دادگاه مرکب از ۲۱ عضو مستقل می‌باشد. این قضات نماینده کشور خود به شمار نمی‌روند و از میان افرادی با بالاترین درجه شهرت به بی‌طرفی و درستکاری و دارای صلاحیت شناخته شده در حقوق دریاها انتخاب می‌شوند. همانند ICJ در انتخاب این قضات توزیع عادلانه جغرافیایی رعایت می‌شود و ۲ نفر با ملیت واحد نمی توانند همزمان به عنوان قاضی انتخاب شوند. برای هر گروه جغرافیایی حداقل ۳ نفر انتخاب می‌شوند. هر دولت عضو ۲ نفر داوطلب معرفی می‌کند. در وهله‌ی نخست دبیرکل سازمان ملل و در دفعات بعد مدیر دفتر دیوان از دول عضو دعوت به معرفی داوطلبان می‌کنند.

مدیر دفتر دیوان اسامی داوطلبن را به ترتیب حروف الفبا تنظیم و به اعضا تسلیم می‌کند. قضات دیوان به وسیله رأی مخفی انتخاب می‌شوند. انتخاب در نخستین دوره در یک جلسه عمومی با حضور دول عضو و با دعوت دبیرکل سازمان ملل انجام می‌شود و در دفعات بعدی بنابر توافق اعضا صورت می‌پذیرد. برای اینکه جلسه به حد نصاب تشکیل برسد، حضور دو سوم دولت‌های عضو ضروری است. افرادی که بیشترین رأی را توسط این دو سوم کسب کنند به عنوان قاضی برگزیده می‌شوند. نکته‌ای که در اساسنامه ‌در مورد قضات وجود دارد این است که در این سند برای اشاره به قضات از کلمه «قاضی[۱۵۶]» یا «قضات» استفاده نشده است بلکه واژه‌ «عضو[۱۵۷]» استعمال شده. در آئین دادرسی دیوان کلمه عضو به معنی قاضی (تمام قضات دیوان) و کلمه «عضو خاص» به معنی آن دسته از قضاتی است که برای رسیدگی به یک پرونده خاص و برای مدتی معین انتخاب می‌شوند. ‌بنابرین‏ در اختیار داشتن یک نفر به عنوان قاضی ad hoc در دیوان به رسمیت پذیرفته شده است. البته کشورها زمانی می‌توانند از این امکان استفاده کنند که در پرونده‌ای از میان اتباع آن‌ ها قاضی وجود نداشته باشد.

اعضای دیوان برای مدت ۹ سال انتخاب می‌شوند. این انتخاب قابلیت تکرار دارد. در اولین دوره‌ مأموریت دیوان، ۷ نفر طی ۳ سال اول و ۷ نفر دیگر بعد از گذشتن ۶ سال تغییر می‌کنند. اگر یک عضو بخواهد استعفا دهد مراتب را کتباً به رئیس دادگاه اعلام می‌کند. از زمان دریافت درخواست کتبی توسط مسئول دفتر رئیس دادگاه، کرسی این قاضی خالی تلقی خواهد شد. البته تا زمان تعیین جانشی قاضی مستعفی، وی باید به مأموریت خود ادامه دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ق.ظ ]




۲-۳-۹- عدالت رویه ای در بودجه

تئوری رویه‌های منصفانه با تأثیر رویه‌های منصفانه تصمیم‌گیری بر نگرش‌ها و رفتار مردم مشمول در آن و تأثیرپذیری با این تصمیمات متمرکز است (لیند و تایلو ۱۹۸۸، لونتال ۱۹۸۰)[۳۹] در تنظیم بودجه، مدیران رویه منصفانه تدوین بودجه را لازم می‌دادند، اما وضعیت در رویه‌های کلی منصفانه در بودجه‌بندی مناسب نیست. اگر ‌به این وضعیت لازم نائل نشویم، مدیران ممکن است اهمیت کمتری به رویه‌های بودجه‌بندی رسمی منصفانه خودشان داشته باشند. با رویه‌ای که آشنایی کمری دارند و کسانی که تأثیر مستقیم کمتری می‌گذارند (Maiga et al,2007).

رویه‌های منصفانه ‌بر اساس عزت نفس و تعلق افراد به گروه یا سازمان تأثیر می‌گذارد. رفتار منصفانه به افراد انگیزه می‌دهد تا رفتار گروه مدار را کسب کنند، مثل اینکه در وضعیت دشوار سازمانی و اجتماعی همکاری می‌کنند ( Cremer et al,2002).

عدالت رویه ای امکان تشخیص سودهای سازنده که کارکنان را به سمت مشارکت در امر تصمیم گیری سوق می‌دهد را فراهم نمایند. مطالعات تجربی نشان می‌دهد که رفتار یک سیاست گذار رابطه معناداری با شناخت عدالت رویه ای دارد (شاپیر و برث ۱۹۹۳) مطالعات گویای این واقعیت هستند که چنانچه پیامدها مورد استقبال افراد قرار نگیرند، احتمالا رضایتمندی ضعیفی را نشان خواهند داد (Minai et all,2013).

جریان پژوهشی که ‌بر اساس مقالات عدالت سازمانی ترسیم می شود رابطه بین عدالت بودجه ای و تعهد سازمانی را مورد بررسی قرار داده است. این مطالعات استدلال می نمایند که تخصیص بودجه برای مدیران از اهمیت خاصی برخوردار است و مشارکت عدالت توزیعی و روندی در خصوص تخصیص بودجه برروی تعهد مدیران اثر می‌گذارد. تخصیص خوب متعهد را پرورش می‌دهد (Kohlmeyer et al,2014).

۲-۳-۱۰- هدف عمده عدالت رویه ای در بودجه

عدالت رویه ای دو هدف دارد : اول اینکه از منافع افراد محافظت می‌کند در بلند مدت- ‌بنابرین‏ چیزی را که حق آن ها‌ است به دست می آورند. ‌بنابرین‏ برابری رویه ای با نتایج تصمیم مثل رضایت، توافق، تعهد، همراه است، دومین کاربرد رویه های عادلانه، نمادین است و به تقویت رابطه فردی با گروه – اعتماد به رهبران – و تعهد به سازمان کمک می‌کند. رویه های عادلانه می‌تواند به عنوان نشانه ای برای افراد باشد که آن ها احساس با ارزش بودن و مورد احترام بودن در سازمان را داشته باشند. و می‌تواند توازن و اعتماد را در رابطه با دیگران ارتقاء بخشد. محققان دریافته اند که افراد تنها نگران توزیع عادلانه نتایج تصمیمات نیستند بلکه آن ها همچنین به رویه های مورد استفاده برای اتخاذ این تصمیمات نیز اهمیت می‌دهند. ارتقاء برابری رویه ای در طول برنامه ریزی برای تغییرات سازمانی بر تعهد ادراک شده کارکنان به سازمان(اعتماد آن ها به مدیریت) و قصد آن ها در ماندن در سازمان اثر می‌گذارد. عدالت رویه ای بین فرایند تصمیم گیری و نتایج آن تمایز قائل می شود و به ویژه به مشارکت دررویه های تصمیم گیری تأکید دارد (رامین مهر و همکاران، ۱۳۸۸).

۲-۳-۱۱- عدالت رویه ای و تصمیم گیری در بودجه ریزی

محققان دریافته اند که افراد تنها نگران توزیع عادلانه ی نتایج تصمیمات نیستند بلکه آن ها همچنین به رویه های مورد استفاده برای اتخاذ این تصمیمات نیز اهمیت می‌دهند. ارتقا ی برابری رویه ای در طول برنامه ریزی برای تغییرات سازمانی بر تعهد ادراک شده کارکنان به سازمان(اعتماد آن ها به مدیریت) و قصد آن ها در ماندن در سازمان اثر می‌گذارد عدالت رویه ای بین فرایند تصمیم گیری و نتایج آن تمایز قائل می شود و به ویژه به مشارکت دررویه های تصمیم گیری تأکید دارد (.(Mcfarlin,1993

اگر سازمان به افرادی که تصمیم ها بر آن ها اثر می‌گذارد اجازه بدهد که دیدگاه های خود را ‌در مورد موضوع مورد تصمیم بیان کنند و اطلاعات را ‌در مورد اتخاذ تصمیمات ارائه کنند، افراد احساس می‌کنند که منافع آن ها در بلندمدت حفظ شده و احساس می‌کنند که فرایند تصمیم گیری عادلانه است (رامین مهر و همکاران، ۱۳۸۸).

رویه منصفانه به عنوان قضاوت‌هایی بر هنجارهای اجتماعی منصفانه تصور شود که با چگونگی تصمیم‌گیری و اینکه چگونه افراد با مقامات و دیگر گروه‌ها رفتار می‌کنند، سروکار دارد (لیند و تایلور ۱۹۸۸). بهرحال، این مطالعه به طور ویژه‌ای با سنجش عملکرد، ارزیابی، سیستم پاداش سروکار دارد و با تعریف فولگر و کونسکی (۱۹۸۹) از رویه‌های منصفانه مطابق است یعنی انصاف درک شده از شیوه و روش(Sholihin et al, 2013).

۲-۳- ۱۲- عدالت رویه ای در سازمان

یکی از موضوعات محوری در سازمان ها، حفظ و توسعه رفتارهای عادلانه در مدیران و سرپرستان، و احساس عدالت در کارکنان است. در فرایند شکل دادن احساس عدالت در کارکنان، توجه به رابطه ادراکات عدالت با هر یک از رفتارهای کارکنان حایز اهمیت است. با دستیابی به شناخت مناسب از نحوه ارتباط بین ابعاد عدالت سازمانی با رفتارها ی کارکنان، برای مدیران این امکان فراهم می شود تا اقدامات مناسب تری رابه منظور توسعه احساس عدالت در سازمان برنامه ریزی و مدیریت کنند و از این طریق زمینه را برای تقویت نیروی انسانی خود فراهم سازند (سمسار،۱۳۹۰).

کنترل فرایند و کنترل تصمیم نیز به عنوان اصول عدالت رویه ای در نظر گرفته می شود. در تحقیقات عدالت سازمانی دهه های ۷۰و۸۰ بر عدالت رویه ای تأکید مهمی شد برخلاف عدالت توزیعی که در آن افراد در خصوص اداراک درک شده از نتایج مرتبط با شغل تصمیم می گیرند. عدالت رویه ای با فرایندها در سازمان مرتبط است در حالی که عدالت توزیعی با عدالت از نتایج واقعی یک موقیعت مربوط است((Thibaut,1995.

ساختار فرایند تصمیم گیری و رفتار تعاملی کسانی که تصمیم را اجرا می‌کنند نیز، تعیین کننده عدالت رویه ای است. “کنترل فرایند” و “کنترل تصمیم”، جزو ملاحظات عدالت رویه ای به شمار می‌روند. کنترل فرایند ‌به این موضوع می پردازد که آیا به افراد اجازه می‌دهند، درون فرایند نقشی بر عهده بگیرند و یا اعمال نظرکنند، در حالی که کنترل تصمیم، این موضوع را مورد بررسی قرار می‌دهد که آیا در اجرای تصمیم هیچ فرصت اظهار نظری به افراد داده می شود یا نه (همان منبع).

۲-۳-۱۳- عدالت رویه ای بودجه ای بر عملکرد مدیریتی

عدالت تعاملی و رویه ای در تصمیم گیری سازمانی، در موقعیت های مختلف نظیر بودجه بندی و تخصیص بودجه و ارزشیابی عملکرد مورد بررسی قرار گرفته شد. تئوری عدالت رویه ای در ارتباط با اثر بی طرفی پروسه تئوری عدالت رویه ای در ارتباط با اثر بی طرفی پروسه های تصمیم گیری بر نگرش ها و رفتار افرادی است که خود تحت تاثیر این تصمیمات قرار دارند (Ogiedu& Odia,2013).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ق.ظ ]




۱-۳ : اقسام اذن

اذن اقسامی دارد که به قرار زیر است :

۱ -۳ -۱ : اذن صریح و ضمنی

مشهورترین تقسیم اذن، انقسام آن به صریح، ضمنى است(نجفی ، ۱۴۰۴ ، ۱۵۶ : ۲۷ ) . قانون مدنى در برخى از مواد خود ‌به این تقسیم اشاره نموده است. چنان که ‌در مورد ودیعه گذار گوید:
«کسى مى‏تواند مالى را به ودیعه بگذارد که مالک یا قائم مقام مالک باشد و یا از طرف مالک صراحتاً یا ضمناً مجاز باشد».
در این ماده، قانون‏گذار، ودیعه گذاردن مال دیگرى را منوط به اذن صریح یا ضمنى مالک براى ودیعه گذاردن مال نموده است.
فقها،در تألیفات خود از اذن ضمنى غالباً به اذن فحوا یاد کرده ‏اند. هم‏چنین در منابع فقهى از اذن صریح گاهى به اذن قولى یا اذن بالقول تعبیر مى‏کنند.( بخردیان ، ۱۳۹۳ ، ۳۸)
اذن صریح، اذنى است که عبارت اذن دهنده صراحتاً برآن دلالت کند. به عقیده برخى از فقها، ملاک اذن صریح آن است که الفاظ اذن‏دهنده به طور مطابقى براذن به شخص دلالت نماید.( نراقی ، ۱۳۷۷ ، ۱۲) چنان که کسى به دیگرى بگوید: «از این غذایى که به من تعلق دارد بخور» چنین عبارتى را که جاى هیچ گونه تردیدى در دلالت بر اذن باقى نمى‏گذارد، اذن صریح مى‏نامند. ماده ۱۰۷۲ ق.م. اذن صریح موکل را براى صحت وکیل گرفتن توسط وکیل لازم شمرده، اعلام مى‏کند:
وکیل نمى‏تواند موکله را براى خود تزویج کند، مگر این‏که این اذن صریحاً به او داده شده باشد.
اذن ضمنى یا اذن فحوا آن است که لفظ اذن‏دهنده، به صراحت بر اذن دلالت نکند، ولى اذن از لوازم عبارت او باشد. یکى از موارد آن فحوا و مفهوم اولویت است؛ بدین معنا که از عبارت اذن‏دهنده به طریق اولى اذن نسبت به امرى استنباط گردد. براى مثال، شخصى به دیگرى صریحاً اذن دهد که براى سکونت خود و خانواده‏اش از منزل او استفاده کند؛ لازمه چنین اذنى، آن است که به طریق اولى شخص مأذون مى‏تواند در منزل را بسته چند روزى به مسافرت برود. مثال دیگر آن‏که شخصى منزل خود را به دیگرى اجاره مى‏دهد و به او در اجاره دادن یکى از اطاق‏ها به شخص ثالث اذن مى‏دهد، این اذن به طور ضمنى دلالت مى‏کند، شخص نسبت به انجام اقداماتى که براى اجاره دادن آن اطاق لازم است، مأذون است.
در مثال اخیر، اذن ضمنى از مصادیق مفهوم موافقت نمى‏باشد و با ملاحظه این گونه اذن‏ها روشن مى‏شود که گفته برخى از فقها که اذن فحوا را تنها از باب مفهوم موافقت مى‏دانند،(همان ، ۱۲) نقدپذیر است.

۱ -۳ -۲ : اذن شاهد حال
اذن شاهد حال، اذنى است که قراین و شواهد بر آن دلالت کند. هر چند در این قسم از اذن، لفظى که به طور صریح یا ضمنى بر رضایت باطنى فرد دلالت کند، به میان نمى‏آید، ولى اوضاع و احوال به گونه‏اى است که به اذن در انجام امرى شهادت مى‏دهد؛ مانند آن‏که میان دونفر خویشاوندى و دوستى کاملى باشد، به گونه‏اى که این حالت دلالت کند که هر یک به دیگرى در خوردن خوراکى از منزل خود، اذن داده است. از این‏رو به دلیل وجود قراین و شواهد، استفاده متعارف از آب چشمه و نهر دیگران‏( میرزای قمی ، ۱۳۷۱ ، ۱۱۶ -۱۱۷ ) و یا تکیه دادن به دیوار خانه دیگرى به اذن شاهد حال مجاز است.( نراقی ،۱۳۷۷ ، ۱۳)
اذن شاهد حال، زمانى داراى اثر حقوقى است که کاشف از رضایت باطنى و واقعى شخص باشد. فرض کنیم، بین کسى بادیگرى آن‏چنان رفاقت صمیمانه باشد که پى مى‏برد مى‏تواند از برخى از وسایل منزل او استفاده کند. ولى در عین حال نسبت به دوست خود، مخفیانه اعمالى ناپسند انجام داده است، به طورى که مى‏داند، اگر دوست او از آن کارها آگاه شود، هیچ گاه به او اجازه استفاده از وسایل منزل خویش را نمى‏دهد. در این صورت نمى‏توان گفت شخص در استفاده از وسایل منزل دوست خویش مأذون است، زیرا این شاهد حال، کاشف از رضایت باطنى شخص نمى‏باشد.
به نظر مى‏رسد، اذن شاهد حال را نمى‏توان از مصادیق اذن دانست، زیرا انشا از عناصر اذن مى‏باشد و در شاهد حال، اذن دهنده، رضایت خویش را ابراز نکرده، رضایت او از طریقى غیر از انشا و ابراز کسب شده است، اما جواز تصرف در این گونه موارد با آن‏که اذن واقع نشده، به دلیل آن است که متصرف به رضایت مالک، علم پیدا ‌کرده‌است و چنان‏که در بخش چهارم خواهد آمد، ملاک جواز تصرف احراز رضایت مالک مى‏باشد، اگر چه مالک، رضایت خود را ازطریق لفظ یا فعل ابراز نکند.

۱ -۳ -۳ : اذن مطلق و مقید

اذنى که شخص صادر مى‏کند، گاهى از جهت محدوده موضوع به مورد خاصى محدود نگردیده و به شرطى مشروط نشده است. چنین اذنى ر امى‏توان اذن مطلق نامید. ولى گاهى اذن به مورد خاصى محدود و یا به شرطى، مشروط مى‏گردد که آن را اذن مقیّد مى‏نامیم.(علامه حلی ، ۱۴۱۳ ، ۷۸ )
در قانون مدنى، وکالت از جهت مورد به دو قسم مطلق و مقیّد تقسیم شده است. وکالتى، مطلق معرفى شده است که متعلَّق آن، تمامى امور موکل باشد و وکالت، آن گاه مقیّد نامیده شده است، که تنها نسبت به امر یا امور خاصى از امور موکل صادر گردد. به وحدت ملاک و به دلیل شباهتى که بین وکالت و اذن وجود دارد، آن تقسیم را در این‏جا یادآور شدیم.

۱ -۳ -۴ : اذن عام و خاص

اذن، به اعتبار مأذون به دو قسم اذن خاص و اذن عام تقسیم مى‏شود. ملاک تقسیم، معین بودن یا معین نبودن مأذون است. در صورتى که مأذون یک یاچند نفر معین باشد، اذن را اذن خاص مى‏نامند( علامه حلی ، ۱۴۲۳ ،۱۲۳) ؛ همان گونه که اذن مورد بحث در مواد ۹۸، ۱۰۸، ۱۲۰ و ۱۲۱ ق.م. از این نوع مى‏باشد، ولى چنان‏چه اذن، عمومیت داشته باشد و به فرد یا افراد معینى منحصر نباشد، آن را اذن عام مى‏گویند.ماده ۱۶۰ ق.م. به طور عام به هر کس اذن مى‏دهد که مال گم شده رابه مالک آن برگرداند. در این ماده، فرد یا افراد معینى مخاطب اذن نمى‏باشند، بلکه اذن به صورت عام داده شده و هرکسى را شامل مى‏شود.از موارد دیگر اذن عام که قانونى نبوده، بلکه ناشى از قصد اشخاص مى‏باشد، موردى است که کسى از مال خویش اعراض مى‏کند؛ در این صورت مى‏توان گفت اعراض کننده به طور ضمنى، اذن عام داده است که هر کس بخواهد مى‏تواند آن مال را حیازت کند.

۱ -۳ -۵ : اذن موقت و غیر موقت

گاهى اذن‏دهنده نسبت به امرى براى همیشه به دیگرى اذن مى‏دهد؛ چنین اذنى را اذن دائم گویند. هم‏چنین در موردى که کسى بدون تعیین مدت به صورت مطلق به دیگرى اذن مى‏دهد، مى‏توان اذن او را دائم خواند. زیرا در این گونه موارد تا زمانى که اذن دهنده از اذن خود رجوع نکند، یا به علت دیگرى اذن مرتفع نگردد، اذن باقى است. اگر اذن‏دهنده، اذن خویش را به زمان معیّنى محدود کند، آن را اذن موقت، نام مى‏نهیم؛ چنان که کسى به دیگرى اذن دهد که براى یک ماه در خانه او سکونت کند، یا از میوه‏هاى باغ او استفاده کند.
نتیجه تعیین مدت در اذن آن است که در پایان مدت، بدون آن‏که نیازى به اعلام اراده اذن دهنده، مبنى بر رجوع باشد، اذن منتفى مى‏شود.( علامه حلی ، ۱۴۱۳ ، ۴۲۴ ) پس اگر کسى براى مدت معینى به دیگرى اذن در انتفاع از مالى بدهد، در پایان مدت، مأذون نمى‏تواند به انتظار مطالبه مالک و رجوع او بماند و باید در اولین فرصت آن را به مالک برگرداند. زیرا با خاتمه اذن، مال دیگر نزد مأذون امانت‏مالکانه نبوده، بلکه امانت شرعى مى‏باشد.

۱ -۳ -۶ : اذن قانونی و اذن اشخاص

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:00:00 ق.ظ ]