کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



 

۸۱/۱

 

۱۵/۰

 

۶۸/۰

 

۱۰

 
 

۶۱/۱

 

۲۶/۰

 

۴۱/۰

 

۲۰

 
 

۳۷/۱

 

۳۳/۰

 

۲۱/۰

 

۳۰

 
 

۱/۱

 

۳۷/۰

 

۰۷۶/۰

 

۴۰

 
 

۹۷/۰

 

۳۸/۰

 

۰۳۳/۰

 

۴۵

 

عیب اصلی این تئوری، صرف نظر کردن از سست شدگی بخشهای جانبی و فشار افقی ناشی از آن است. ضمن آن که اثر عمق پوشش (عامل ) اثری همیشگی و بسیار آهسته (نسبت به افزایش عمق ) دارد.
فصل سوم
« معادلات تعادل و حل آنها »
۳-۱ معادله اساسی رفتار دینامیکی
معادله برای حرکت وابسته به زمان یک جسم تحت تاثیر بار دینامیکی بصورت زیر می باشد:

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

(۳-۱)
در اینجا M ماتریس جرم، u بردار تغییر مکان، C ماتریس میرایی، K ماتریس سختی و F بردار نیرو می­باشد. تغییرمکان u، سرعت و شتاب با زمان تغییر می نمایند. در ماتریس M، جرم مصالح (خاک + آب + دیگر سازه ها) به حساب آورده می شود. ماتریس C میرایی مصالح را نشان می دهد. در اصل میرایی مصالح از اصطکاک و تغییرشکلهای برگشت ناپذیر (پلاستیسیته و ویسکوزیته) ناشی می شود. با پلاستیسیته و ویسکوزیته بیشتر، انرژی ارتعاش بیشتری از بین می رود. برای محاسبه ماتریس میرایی، پارامترهای اضافی که تعیین کردن آن با آزمایش ممکن می باشد، لازم می شود. در المان محدود، C اغلب به صورت تابعی از جرم و ماتریس های سختی میرایی رایلی فرموله بندی می شود(۷).
(۳-۲)
بطوریکه و ضرایب رایلی را نشان می دهند.
برای یک سیستم چند درجه آزادی، نسبت میرایی بحرانی ، برای هر فرکانس زاویه ای سیستم از رابطه زیر حاصل می شود(۸):
(۳-۳)
(۳-۴)
شکل ۳-۱) تغییر نسبت میرایی بحرانی نرمال شده با فرکانس زاویه ای
در شکل (۳-۱) تغییرات نسبت میرایی مود iام با فرکانس زاویه­ای نشان داده شده است. سه خم ارائه شده شامل مولفه های مربوط به جرم و سختی بطور مجزا و جمع آنها می باشد. بطوری که مشاهده می شود، میرایی متناسب با جرم در محدوده فرکانس های زاویه ای پایین، و میرایی متناسب با سختی در محدوده فرکانس های زاویه ای بالا غالب است.
در مسائل از نوع تک منشا مانند کوبیدن شمع و ژنراتور روی فونداسیون ( که از مدل تقارن محوری استفاده شده است)، ممکن است نیاز به میرایی رایلی نباشد، چون بسیاری از میرایی ها به علت توزیع شدن شعاعی موج ها می باشد (میرایی هندسی) و میرایی هندسی مهمترین کمک رابه میرایی سیستم می کند. با این وجود در مدلهای کرنش صفحه ای مانند مسائل زلزله، میرای رایلی برای بدست آوردن نتایج واقع بینانه لازم می باشد.
پارامتر متداول استفاده شده، نسبت میرایی می باشد. در روش المان محدود، میرایی رایلی یکی از اندازه گیریهای مناسب است که اثرات میرایی را در ماتریس سختی و جرم لحاظ می کند. رایلی پارامتری است که اثر جرم در میرایی سیستم تعیین می نماید. در مقادیر بالاتر بیشتر فرکانسهای پایین مستهلک می‌شوند. رایلی پارامتری است که اثر سختی در میرایی سیستم را تعیین می نماید. در مقادیر بالاتر ،
بیشتر فرکانسهای بالا مستهلک می شوند.
از رابطه زیر می توان مقادیر و را برای هر لایه خاک بدست آورد:
(۳-۵) و
که نسبت میرایی برای المان و فرکانس طبیعی مود اول سیستم است.
۳-۲ حل معادلات دینامیکی تعادل
دو راه حل برای حل معادلات دینامیکی حرکت وجود دارد. یکی انتگرال گیری به روش تفاضل پیش رونده (Forward difference time integration) و دیگری انتگرال گیری به روش نیومارک (Newmark time integration) می باشد. روش پیش رونده یک روش صریح (explicit) است و روش نیومارک به صورت غیر صریح (implicit) مسئله را حل می کند.
طرح انتگرال زمان نیومارک روشی است که مکررا از آن استفاده می شود. با این روش، تغییرمکان و سرعت در نقطه ای در زمان به ترتیب به صورت زیر بیان می شود:
(۳-۶)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-22] [ 11:25:00 ب.ظ ]




رشته­ها کم و بیش بعد از انقلاب صنعتی به تدریج از این زمان به بعد شروع شده است دومین رشته، بیمه آتش­سوزی[۴۲] است که بعد از آتش­سوزی مهیب لندن به فکر اندیشه­گران رسید (ایزدپناه، ۱۳۸۰). عموما با پیشرفت تکنولوژی و ورود فراورده­های صنعتی، با وجود رفاهی که برای بشر به ارمغان

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

می­آورند، بالقوه خطرهای جانی و مالی نیز در پی دارند. بیمه­گران مدام در فکر ارائه تامین بیمه­ای برای این دسته از خطرها هستند (پاکباز، ۱۳۴۷). اینکه کدامین قوم یا ملت، نخستین بار با بیمه آشنا شد معلوم نیست. برخی دریانوردان فنیقی را مبتکر بیمه دریایی می دانند. بدین صورت که دریا نوردان از بازرگانان وام دریافت می­کردند و هرگاه دریانورد بدهکار با موفقیت سفر خود را به پایان می­برد، موظف بود که اصل و بهره وام دریافتی را ظرف مدت معین به بازرگانان طلب کار بپردازد . در طی این مدت کالای دریانورد در گرو بازرگان بود و اگر به موقع موفق به دریافت طلب خود نمی­شد می­توانست کالا را حراج کند .ولی اگر کشتی دریانورد با حوادث دریا مواجه می­شد یا دزدان دریایی حمله­ور می­شدند و کالا به غارت می­رفت وام­دهنده حقی در مورد اصل و بهره وام پرداختی نداشت­. بنابراین بازرگان وام­دهنده، خطر را تقبل می­کرد یعنی برگشت اصل و بهره وام در گرو سالم به مقصد رسیدن کالا بود. بهره این نوع وام­ها بیشتر از وام عادی بود و این مابه التفاوت بین میزان بهره وام عادی و وام دریایی را می­توان حق بیمه خطری محسوب کرد که بازرگان وام­دهنده به عهده گرفته بود. این نوع وا­م­ها را در تاریخ و پیدایش بیمه، بیمه وام­های دریایی نامیده­اند. که در سده­های پنجم و ششم قبل از میلاد مسیح در مدیترانه شرقی که مرکز تجارت اروپای آن زمان بود رواج داشت. بدین صورت که سرمایه داران یونانی به صاحبان کشتی­ها و مال­التجاره­ها وام با نرخی بالاتر از وام عادی پرداخت می­کردند. حتی برخی تاریخ نگاران اعتقاد دارند که سابقه این نوع وام­ها به دو هزار سال قبل از میلاد می­رسد که بین بازرگانان و دریانوردان هندی متداول بود. برخی معتقدند که تقسیم ریسک را که امروزه یکی از ویژگی­های مهم حرفه بیمه­گری محسوب می­ شود، چینی­ها در سه هزار سال قبل از میلاد رعایت می­کرده ­اند. بدین ترتیب که دریانوردان چینی مال­التجاره خود را به جای حمل با یک کشتی یا قایق، با چندین کشتی و قایق حمل می­کردند که هرگاه یکی یا چند وسیله دچار مخاطرات دریا شد یا دزدان دریایی به غارت بردند، کشتی­ها و قایق­های دیگر سالم به مقصد برسند و خسارت وارده به حداقل ممکن کاهش یابد. این همان اصل پراکندگی ریسک در اقصی نقاط جهان است که امروزه بین بیمه­گران و بیمه­گران اتکایی متداول است و رعایت می­ شود (شیبانی، ۱۳۵۲).
۲-۳-۲- از ارکان اصلی پیدایش بیمه
نوع دوستی، نوع پروری و معاضدت از ارکان اصلی پیدایش بیمه بوده است (ملک نیا، ۱۳۵۲). صندوق­های تعاونی نظیر صندوق کمک به بازماندگان سربازان و رزم­آورانی که در مصاف با دشمن کشته می­شدند یا صندوق پرداخت هزینه کفن و دفن برای کسانی که از دنیا می­رفتند و
بازماندگان­شان توان مالی تامین هزینه­ها را نداشتند در زمان­های قدیم رایج بوده است. کلاً امر تعاون بسیار قدیمی است زیرا همه پیروان مذاهب و ادیان نیز کراراً به آن اشاره کرده ­اند (اسمیت، ۱۹۷۵). تعاون و نوعی بیمه که به آن بیمه متقابل می­توان اطلاق کرد، در قرون وسطی نیز رایج بود تا سده چهاردهم میلادی اصولاً بیمه به صورت تعاون و کمک متقابل وجود داشت و در حمل و نقل دریایی نیز بیمه برای کشتی و محموله به صورت بیمه وام دریایی و نظایر آن جزو قرارداد حمل و نقل محسوب می­شد و بیمه به شکل معامله و قرارداد مستقل مطرح نبود (کریمی، ۱۳۷۲).
۲-۳-۳- سیر تحول بیمه
تعاون و کمک­های متقابل سده چهاردهم میلادی یعنی تا پیدا شدن بیمه به مفهوم حرفه­ای آن باقی ماند. به نظر بسیاری از مولفان، بیمه به مفهوم واقعی و امروزی آن در سده چهاردهم به ­وجود آمده است. پس از پیدایش بیمه در این دوران، در اروپای غربی عده­ای که به آن اعتقاد نداشتند به مخالفت بیمه برخاستند­. اینان تصور می­کردند که قرارداد بیمه نیز به سرنوشت وام دریایی دچار و ممنوع خواهد شد. زیرا قبلاً کلیسا با بیمه به صورت وام­های دریایی مخالفت کرده بود. دلیل این بود که مقامات کلیسایی طبق موازین مذهبی، بهره را حرام می­دانستند. در پی همین مخالفت کلیسا بود که بیمه وام­های دریایی مدتی منسوخ شد تا عاقبت تجار وام­دهنده شکل آن را عوض کردند. بدین منوال که به جای بهره، وام­گیرنده جایزه­ای می­پرداخت که میزان آن به اندازه نرخ بهره بود ولی شکل آن طوری بود که کلیسا نمی­توانست با آن مخالفت کند­. این امر موجب شده بود که به آینده بیمه چندان امیدوار نباشند ولی بیمه به سرعت توسعه یافت (ربرت، ۱۹۸۲). سوابق تاریخی نشان می­دهد که در سال ۱۳۹۳ در یک دفتر رسمی در ژنو، طی یک ماه ۸۰ قرارداد بیمه منعقد شد. سرانجام پس از تحولات بسیاری که در سده چهاردهم پیش آمد برخی بازرگانان حرفه خود را صرفاً بیمه قراردادند. از اواخر سده چهاردهم قرارداد بیمه به­تدریج از قرارداد کرایه کشتی تفکیک شد و به صورت سند دیگری که «پلیس» نامیده می­شد تنظیم گردید و به سرعت رو به تکامل رفت (شیمی، ۱۳۵۴).
در زبان انگلیسی، به بیمه­نامه policy گفته می­ شود که به نظر می­رسد ریشه­اش همان police باشد. کم کم به علت نیازهای بین المللی، قواعد و اصول گوناگونی به شکل ماده­هایی در قرارداد بیمه گنجانده شد به نحوی که امروزه پس از قرن­ها هنوز بعضی از این قواعد در حقوق بیمه باقی مانده است (داکسون، ۱۹۹۵).
۲-۳-۴-آغاز حرفه بیمه­گری
توسعه بیمه سبب جلب توجه و تمایل بازرگانان به حرفه بیمه­گری و صدور بیمه­نامه شد (شاکلا، ۱۹۸۷). از سده پانزدهم، شماری از بازرگانان فعالیت خود را به صدور بیمه­نامه منحصر کردند و حرفه بیمه­گری اهمیت خاص یافت (لوک، ۱۳۸۰). در سال ۱۵۵۲ در شهر «فلورانس» کانونی از بیمه­گران با سازمانی مجهز تشکیل شد. اعضای کانون مزبور حقوق­دانانی را از بین خود انتخاب کردند و وظیفه تهیه شرایط عمومی بیمه­نامه­ ها و تدوین تعرفه­های حق بیمه و انتخاب واسطه­ها و نمایندگان بیمه و نظارت در نحوه فعالیت آن­ها، همچنین نجات کشتی­ها و بازیافتی­ها را از مهلکه، به آنان محول کردند. به­تدریج بیمه­گران این روش را پیش گرفتند که گه­گاه در بندرهای بزرگ و مراکز بازرگانی دریایی و قهوه­خانه­ها دور یکدیگر جمع شوند و متفقاً با واسطه­های بیمه در مورد خطرهای دریایی و خصوصیات فنی کشتی­ها و سایر موارد مورد علاقه تبادل نظر و معلومات و اطلاعات خود را کامل کنند. افزون بر این، بیمه­گران غالباً خطرهای بزرگی را که به تنهایی از پس آنها بر نمی­آمدند، متفقاً به عهده می­گرفتند. بیمه­گران زودتر از بیمه­گذاران به لزوم تعاون و کمک متقابل توجه کردند. مهمترین اجتماع بیمه­گران در قهوه­خانه شخصی به­نام «ادوارد لوید» در لندن تشکیل می­شد (ثبات، ۱۳۸۷).
لویدز[۴۳] لندن
در سده هفدهم، قهوه­خانه­های لندن محل ملاقات ادیبان، تجار و دلالان بود. در این قرن
قهوه­خانه­ها نقش مهمی در زندگی اجتماعی مردم انگلستان بازی می­کردند. در قهوه­خانه­های لندن اخبار مهم روز رد و بدل می­شد و مسائل اقتصادی و سیاسی نیز مورد بحث قرار می­گرفت.
همچنین معاملات بزرگ و حتی حراج­ها در قهوه­خانه­ها انجام می­شد. همان­طور که گفتیم یکی از این قهوه­خانه­ها متعلق به «ادوارد لوید» در «تاور استریت» بود که موقعیت مناسبی از نظر نزدیکی به اداره نیروی دریایی داشت. در سال ۱۶۹۱ «ادوارد لوید»از تاور استریت به محلی که نبش خیابان « لمبارد» و کوچه «آپ چرچ» قرار داشت نقل مکان کرد. در نزدیکی این محل سایر قهوه­خانه­های معروف آن زمان لندن نیز قرار داشتند و بیمه­گران دلالان سفته بازان انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی، یهودی و دیگر تجار و نجیب زادگان به قهوه­خانه­های مزبور رفت و آمد می­کردند. از سال ۱۶۹۷ تا اویل سال ۱۹۶۷، لوید به انتشار روزنامه­ای پرداخت به نام اخبار لویدز که در آن اخباری از نقاط مختلف جهان که مورد توجه عموم بود و اخباری که مورد توجه خاص مشتریان وی قرارداشت، درج می­شد. به هر حال در حدود بیست سال پس از انتشار نشریه لویدز، قهوه­خانه مزبور مهمترین مرکز معاملات
بیمه­ای شده بود. در سال ۱۷۶۰ نشریه دیگری موسوم به نشریه کشتیرانی و حمل و نقل کالاها منشر شد. تا سال۱۷۶۰، قهوه­خانه لوید مهمترین مرکز برای بیمه کردن خطرهای دریایی بود. عملیات
بیمه­گران لویدز حدود ۱۵۴ سال در گوشه غربی طبقه دوم عمارت بورس لندن ادامه داشت و پس از متجاوز از یک قرن و نیم فعالیت به عمارت اختصاصی لویدز منتقل شد (کالینس، ۱۹۹۵).
امروزه موسسه لویدز لندن از نظر تشکیلات به سه قسمت مجزا از یکدیگر تقسیم می­ شود : قسمت اطلاعات، نمایندگان لویدز و سرانجام بیمه­گران (معزی، ۱۳۸۶).
قسمت اول، قسمت اطلاعات است که مرتبا آخرین اطلاعات تلگراف­ها و اخبار مربوط به حرکت کشتی­ها و خسارت­های وارده به آن­ها را جمع­آوری و در تالار لویدز اعلام می­ کند. همچنین اطلاعات مزبور را برای اعضا یا کسانی که مشترک هستند می­فرستد. در این قسمت، خسارت­ها و تلفات عمده در کتاب خسارت لویدز و در مجله دریایی و تجارتی لویدز که مرتبا منتشر می­شوند­، درج می­گردد قسمت اطلاعات در نشریه روزانه دیگری که به اندکس روزانه موسوم است، نام و محل کشتی­ها را در نقاط مختلف جهان درج و به اطلاع عموم می­رساند (لوک، ۱۳۸۰).
قسمت دوم از سازمان موسسه لویدز، نمایندگان لویدز هستند نمایندگان لویدز را آژانس­های لویدز در نقاط مختلف جهان خصوصا در بندرهای مهم تشکیل می­ دهند. آنها مرتبا اخبار مربوط به ورود و خروج کشتی­ها را به موسسه لویدز اطلاع می­ دهند و به کشتی­های تجاری راهنمای­های لازم را
می­نمایند. نمایندگان مزبور موظفند از اموال بیمه­شده که دچار خسارت و زیان شده ­اند بازدید کنند، زیان وارده و ارزش بازیافتی­ها را تعیین و صورت مجلس مربوط را تنظیم و گواهی کنند. گواهی نمایندگان لویدز در مورد خسارت وارده به اموال مورد بیمه برای بیشتر شرکت­ها و موسسه­های بیمه که در محل وقوع حادثه و اقامت نمایندگان مزبور نماینده یا شعبه ندارند، سندیت دارد و معتبر است (کنس، ۱۹۸۱).
قسمت سوم از ارکان موسسه لویدز، بیمه­گران لویدز هستند. معاملات بیمه در موسسه لویدز را اعضا به طور مستقل انجام می­ دهند و لویدز در اینجا فقط واسطه عمل است­. بیمه­گران لویدز به دو طبقه تقسیم می­شوند : طبقه نخست کسانی هستند که معاملات بیمه را انجام می­ دهند و طبقه دوم کسانی که سرمایه خود را در موسسه به جریان می­گذارند و از منافع آن استفاده می­ کنند کسانی که به عملیات بیمه­گری اشتغال دارند باید متناسب با تعهداتی که قبول می­ کنند مبلغی به عنوان ودیعه به خزانه­داری لویدز بسپارند. بیمه­گران به گروه ­های مختلف تقسیم شده ­اند و در ظهر بیمه­نامه­ های صادره هر گروه، نام اعضای آن گروه و میزان تعهدات­شان نوشته شده است. بیمه­گذار می ­تواند تا میزان تعهد هر عضو برای جبران خسارت به طور نسبی به او مراجعه کند . حق بیمه­های دریافتی را، گروه ­های مختلف به حساب مالی واریز می­ کنند و خسارت­ها نیز از همان حساب پرداخت می­ شود. گرچه هر گروه مستقلاً عملیات بیمه­گری را انجام می­دهد ولی محاسبات و حسابرسی عملیات بیمه­گران، تنظیم ترازنامه آخر سال، میزان ذخایر فنی، میزان سود حاصل و غیره زیر نظر کمیته­ای که از اعضا انتخاب می­ شود و همچنین حسابداران متخصص لویدز انجام می­گردد. هر یک از اعضای بیمه­گر لویدز از سود حاصل برای روز مبادا مبلغی به صندوق کمیته به عنوان سرمایه ذخیره[۴۴] پرداخت می­ کند که چنانچه یکی از اعضا ورشکست شود از این محل بر اساس حکم محاکم قضایی انگلستان بدهی­های او جبران گردد (شیمی، ۱۳۵۴).
۲-۳-۵- تاریخچه بیمه در ایران
در سال ۱۳۱۰ خورشیدی، فعالیت جدی ایران در زمینه بیمه آغاز شد. دراین سال بود که قانون و نظامنامه ثبت شرکت­ها در ایران به تصویب رسید و متعاقب آن بسیاری از شرکت­های بیمه خارجی از جمله گستراخ، آلیانس ایگل استار، یورکشایر، رویال، ویکتوریا، ناسیونال سویس، فنیکس، اتحاد الوطنی و … به تاسیس شعبه یا نمایندگی در ایران پرداختند (ربرت، ۱۹۸۲).
گسترش فعالیت شرکت­های بیمه خارجی مسوولان کشور را متوجه ضرورت تاسیس یک شرکت بیمه ایرانی کرد و دولت در شانزدهم شهریور ۱۳۱۴ شرکت سهامی بیمه ایران را با سرمایه ۲۰ میلیون ریال تاسیس نمود (کریمی، ۱۳۷۲). فعالیت رسمی شرکت سهامی بیمه ایران از اواسط آبان ماه همان سال آغاز شد تاسیس شرکت سهامی بیمه ایران نقطه عطفی در تاریخ فعالیت بیمه­ای­ کشور به­شمار می­رود زیرا از آن پس دولت با در اختیار داشتن تشکیلات اجرایی مناسب، قادر به کنترل بازار و نظارت بر فعالیت موسسات بیمه خارجی شد (شاکلا، ۱۹۸۷). دو سال پس از تاسیس شرکت سهامی بیمه ایران یعنی در سال ۱۳۱۶، قانون بیمه در ۳۶ ماده تدوین شد و به تصویب مجلس شورای ملی رسید. پس از آن نیز مقررات دیگری در جهت کنترل و نظارت بر فعالیت موسسات بیمه از طریق الزام آن­ها به واگذاری ۲۵ درصد بیمه­نامه­ های صادره به صورت اتکایی اجباری به شرکت سهامی بیمه ایران وضع شد. در این رهگذر، الزام به بیمه کردن کالاهای وارداتی و صادراتی و اموال موجود در ایران و ایرانیان مقیم خارج از کشور نزدیکی از موسسات بیمه که در ایران به ثبت رسیده ­اند، بر استحکام شرکت­های بیمه افزود (ملک نیا، ۱۳۵۲).
شرکت سهامی بیمه ایران با حمایت دولت به فعالیت خود ادامه داد و این حمایت منجر به تقویت نقش این شرکت در بازار بیمه کشور و توقف تدریجی فعالیت شعب و نمایندگی­های شرکت­های بیمه خارجی شد. این روند کماکان ادامه یافت تا آنکه در سال ۱۳۳۱ بر اساس مصوبه هیات دولت کلیه شرکت­های بیمه خارجی موظف شدند برای ادامه فعالیت خود در ایران مبلغ ۲۵۰ هزار دلار ودیعه نزد بانک ملی ایران تودیع نمایند و پس از آن نیز منافع سالیانه خود را تا زمانی که این مبلغ به ۵۰۰ هزار دلار برسد بر آن بیفزایند. این تصمیم موجب تعطیل شدن کلیه نمایندگی­ها و شعب شرکت­های بیمه خارجی در ایران به­استثنای دو شرکت بیمه «یورکشایر» و اینگستراخ» گردید و شرایط را برای گسترش فعالیت شرکت­های بیمه ایران فراهم ساخت (شیمی، ۱۳۵۴).
نخستین شرکت بیمه خصوصی ایران به نام «بیمه شرق» در سال ۱۳۲۹ خورشیدی تاسیس شد. پس از آن تا سال ۱۳۴۳ به­تدریج هفت شرکت بیمه خصوصی دیگر به نام­های آریا، پارس، ملی، آسیا، البرز، امید و ساختمان و کار به­ترتیب تاسیس شدند و به فعالیت بیمه­ای پرداختند. همان ­که اشاره شد از سال ۱۳۱۶ کلیه شرکت­های بیمه موظف شدند ۲۵ درصد از امور بیمه­ای خود را به­ صورت اتکایی اجباری به شرکت بیمه ایران واگذار نمایند. این واگذاری عمدتاً از طریق لیست­هایی به نام بردرو که حاوی کلیه اطلاعات راجع به بیمه­نامه­ های صادره و خسار­ت­های پرداخت شده این شرکت­ها بود انجام گرفت. بدیهی است ارائه اطلاعات به شرکت بیمه رقیب هیچ­گاه نمی­توانست مورد رضایت و علاقه شرکت­های بیمه واگذارنده باشد. از سوی دیگر، با افزایش تعداد شرکت­های بیمه، ضرورت اعمال نظارت بیشتر دولت بر این صنعت و تدوین اصول و ضوابط استاندارد برای فعالیت­های بیمه­ای به منظور حفظ حقوق بیمه­گذاران و بیمه­شدگان احساس می­شد. به همین دلیل در سال ۱۳۵۰ بیمه مرکزی ایران به منظور تحقق هدف­های فوق تاسیس شد. در ماده۱ قانون تاسیس بیمه مرکزی ایران و بیمه­گری چنین آمده است : «به منظور تنظیم و تعمیم و هدایت امر بیمه در ایران و حمایت
بیمه­گذاران و بیمه­شدگان و صاحبان حقوق آن­ها، همچنین به منظور اعمال نظارت دولت بر این فعالیت، موسسه­ای به­نام بیمه مرکزی ایران طبق این قانون به­ صورت شرکت سهامی تاسیس می­گردد. این قانون از دوبخش تشکیل شده است. در بخش اول سازمان ارکان، تشکیلات، نظارت و نحوه اداره بیمه مرکزی ایران تعیین شده و در بخش دوم ضوابط مربوط به نحوه تاسیس و فعالیت شرکت­های بیمه و ادغام و انحلال و ورشکستگی آنها مشخص شده است. طبق این قانون بیمه مرکزی ایران سازمانی است مستقل که هیچ­گونه وابستگی تشکیلاتی و ارگانیک با هیچ­یک از وزار­ت­ها و
سازمان­های دیگر دولتی ندارد و تنها ارتباط آن با وزارت امور اقتصادی و دارایی این است که وزیر امور اقتصادی و دارایی رئیس مجمع عمومی بیمه مرکزی ایران است. وزیران بازرگانی و کار امور اجتماعی نیز عضو این مجمع هستند. رئیس کل بیمه مرکزی ایران کلیه اختیارات ناشی از این قانون را دارد و بسته به صلاحدید می ­تواند به معاونان یا مدیران بیمه مرکزی تفویض در آمدهای ارزی و شروع فعالیت­های عمرانی همزمان بود. بر اثر این درآمدها بر اساس تشویق سرمایه ­گذاری­های خارجی، موسسات بیمه خارجی نیز برای ورود به بازار بیمه ایران دست به­کار شدند اما اعمال نشود صنعت بیمه در خطر هجوم موسسات بیمه خارجی که از هر جهت مجهزتر بودند قرار گیرد. افزایش تعداد شرکت­ها که با مشارکت موسسات بیمه خارجی همراه بود موفقیت بازار ملی را به خطر
می­انداخت. بیمه مرکزی ایران با همین اندیشه تاسیس شد تا نهاد نظارتی دولت در امر فعالیت­های بیمه­ای به منظور حفظ حقوق بیمه­گذاران و بیمه­شدگان باشد. بیمه مرکزی ایران مستقیما فعالیت
بیمه­ای نمی­کند در نتیجه رقیبی برای موسسات بیمه کشور نیست. طبق قانون تاسیس بیمه مرکزی ایران و بیمه­گری، نظارت بر کلیه فعالیت­های بیمه­ای به واحد نظارتی مستقل و صلاحیت­دار سپرده شده به­ طوری که بعد از تاسیس بیمه مرکزی ایران این قانون مورد تقلید تعدادی از کشورهای در حال توسعه قرار گرفت (اسمیت، ۱۹۷۵).
تاسیس بیمه مرکزی ایران، قوام بیشتری به صنعت بیمه کشور داد و از آن پس «شورای عالی بیمه »[۴۵] که یکی از ارکان بیمه مرکزی ایران است ضوابط و مقررات مختلفی در زمینه نحوه اجرای عملیات بیمه­ای در کشور و نرخ و شرایط انواع بیمه­نامه­ ها تصویب کرد. طبق ماده ۴ این قانون، بیمه مرکزی ایران تابع قوانین و مقررات عمومی مربوط به دولت و دستگاه­هایی که با سرمایه دولت تشکیل
شده ­اند نیست مگر آنکه در قانون مربوط صراحتاً از بیمه مرکزی ایران نام برده شده باشد ولی در مواردی که در این قانون پیش ­بینی نشده باشد بیمه مرکزی ایران تابع قانون تجارت است (بیگی و همکاران، ۱۳۸۶).
وظایف و اختیارات بیمه مرکزی ایران را ماده ۵ قانون تاسیس آن، به شرح زیر تعیین کرده است: (فصلنامه صنعت بیمه، ۱۳۸۵).
۱- تهیه آیین­ نامه­ ها و مقرراتی که با توجه به مفاد این قانون برای حسن اجرای بیمه در ایران لازم باشد .
۲- تهیه اطلاعات لازم از فعالیت­های کلیه موسسات بیمه که در ایران کار می­ کنند.
۳- فعالیت در زمینه بیمه­های اتکایی اجباری.
۴- قبول بیمه­های اتکایی اختیاری از موسسات داخلی و خارجی.
۵- واگذاری بیمه­های اتکایی به موسسات داخلی و خارجی در هر مورد که مقتضی باشد .
۶- اداره صندوق تامین خسارت­های بدنی و تنظیم آیین­ نامه آن موضوع ماده ۱ قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در مقابل شخص ثالث مصوب سال ۱۳۴۷٫
۷- ارشاد، هدایت و نظارت بر فعالیت موسسات بیمه و حمایت از آنها در جهت حفظ سلامت بازار بیمه و تنظیم امور نمایندگی و دلالی بیمه و نظارت بر امور بیمه اتکایی و جلوگیری از رقابت­های ناسالم. در تبصره ماده ۵ آمده است که :«بیمه مرکزی ایران ملزم به حفظ اسرار موسساتی است که به موجب این قانون حق نظارت بر آنها را داراست و به هیچ وجه نباید از اطلاعاتی که در جهت اجرای قانون به­دست می ­آورد (جز در مواردی که قانون معین می­نماید) استفاده کند.
بدان­سان که در ماده ۱ این قانون آمده وظیفه اصلی بیمه مرکزی ایران حمایت از حقوق بیمه­گذاران و بیمه­شدگان است که این وظیفه باید با اعمال نظارت مستقل و دقیق در کار و نحوه عمل موسسات بیمه انجام پذیرد بنابراین با دقت و ژرف­نگری در ماده ۱ قانون تاسیس بیمه مرکزی ایران، هر گونه تصور بیمه­گذاران مبنی بر اینکه موسسات بیمه­گری بدون توجه به نیاز بیمه­گذار می­توانند به­ طور دلخواه در بیمه­نامه شرایطی را بر خلاف مقررات و نظام بیمه به نفع خود بگنجانند خود­به­خود منتفی می­ شود با توجه به نقش حمایت کننده بیمه مرکزی ایران از بیمه­گذاران و بیمه­شدگان، موسسات بیمه کشور، باید عیناً و بدون کم و کاست مطابق مقررات نظام بیمه­گری عمل کنند. بیمه مرکزی ایران وظیفه دارد که در جهت تامین هر چه بیشتر بیمه­گذاران در شرایط عمومی قرارداد و تعرفه­های بیمه تغییراتی را مستمرا به نفع بیمه­گذاران انجام دهد، به­ طوری که بیمه­گران با دریافت حق بیمه کمتری تعهدات بیشتری را در قبال بیمه­گذاران بر عهده گیرند افزون بر این ماده ۱ قانون تاسیس بیمه مرکزی در بر­گیرنده این واقعیت است که تنظیم، تعمیم و هدایت امر بیمه پیوند ناگسستنی با حمایت
بیمه­گذاران و بیمه­شدگان دارد. همچنین در بند ۱ از ماده ۵ این قانون که ناظر است بر وظایف بیمه مرکزی ایران آمده است که تهیه آیین­ نامه­ ها و مقررات بیمه در جهت حسن اجرای امور بیمه­ای بر­ عهده بیمه مرکزی ایران است. ماده ۷ قانون تاسیس این سازمان تاکید بر آن دارد که نه فقط حمایت از حقوق بیمه­گذار را برعهده دارد بلکه اشاره صریح دارد به هدایت بیمه­گر که مفهوم گسترده آن ارشاد بیمه­گر در جهت تامین هر چه بیشتر بیمه­گذار است. بنابراین آشنایی کامل با وظایف قانونی بیمه مرکزی ایران می ­تواند مبین این حقیقت باشد. که مکانیسم صنعت بیمه به­ طور دقیق به­کار گرفته شده و از هر جهت در تامین هر چه بیشتر منافع بیمه­گذاران تحت نظارت و بررسی است. این مطلب خود می ­تواند باعث رفع سوء تفاهمات احتمالی بسیاری باشد که بیمه­گذاران به دلیل بی­اطلاعی از نحوه فعالیت صنعت بیمه مرکزی ایران به هیچ نهاد و سازمانی وابسته نیستند، بدان دچار می­شوند (پاکباز، ۱۳۴۷).
به نقش بیمه مرکزی ایران که همانا تحقق هدف­های اصلی و والای تعمیم و گسترش صنعت بیمه کشور و حمایت از بیمه­گذاران و بیمه­شدگان و هم از حیث نظارت قانونی بر صنعت بیمه کشور و حمایت از بیمه­گذاران و بیمه­شدگان و هم از لحاظ امور اتکایی همیشه سعی کرده است گام­های موثری در جهت تبلور هدف­های تعیین شده خویش بردارد. بیمه مرکزی ایران با بهره­ گیری از خدمات کارشناسان کشور و همچنین با بهره گرفتن از آخرین اطلاعات فنی موجود در جهت تعمیم و گسترش بیمه در بین قشرهای مختلف جامعه که نیاز به حمایت و تامین دارند تلاش می­ کند بیمه مرکزی ایران در صدد است تا رسالت خود را که همانا هدایت امر بیمه و قراردادن آن در اختیار عامه مردم است به انجام رساند. البته بیمه مرکزی ایران از نقش خاص و مهم برون مرزی خویش نیز غافل نبوده و با حضور فعال در صندوق بیمه اتکایی اکو و فدراسیون بیمه­گران و بیمه­گران اتکایی آسیایی و افریقایی موسوم به «فیر» و سایر اجلاس­های بین المللی از جمله اتحادیه نظارت کنندگان بر موسسات بیمه نقش خود را در صحنه­های بین المللی ایفا کرده است. کارشناسان و متخصصان بیمه مرکزی ایران ضمن تبادل اطلاعات بیمه­ای در این مجامع، بر دانسته ­های خود می­افزایند و با مسائل و مشکلات و راه­ حل­های موجود در کشور­های آسیایی و افریقایی که می ­تواند بازار خوبی برای ایران و منطقه محسوب گردد آشنا می­شوند (لوک، ۱۳۸۰).
۲-۳-۶- جایگاه صنعت بیمه بعد از انقلاب اسلامی ایران
موسسات بیمه کشور تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با ترکیبی از یک شرکت دولتی دوازده شرکت خصوصی و دو موسسه بیمه خارجی به صورت نمایندگی در سطح کشور فعالیت می­کردند(مشایخی، ۱۳۵۳). در چهارم تیر ۱۳۵۸ بنابر تصمیم شورای انقلاب دوازده شرکت خصوصی ملی اعلام شدند و پروانه فعالیت دو نمایندگی خارجی بیمه نیز لغو گردید بدین ترتیب بر اساس مقررات قانون ملی شدن موسسات بیمه و موسسات اعتباری تصدی امر بیمه و اداره دوازده شرکت بیمه ملی شده به دولت واگذار شد و با تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در ۲۴ آبان ۱۳۵۸ که طی آن نظام اقتصادی کشور به سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی تقسیم گردید (داکسون، ۱۹۹۵). صنعت بیمه در جوار شماری از صنایع مهم به صورت مالکیت عمومی در بخش دولتی در اختیار دولت قرار گرفت. شایان ذکر است که متعاقباً ده شرکت بیمه ملی شده به لحاظ فعالیت نامطلوب در یکدیگر ادغام شدند و شرکت بیمه دانا که از آن پس منحصراً می­بایست در بخش بیمه­های اشخاص فعالیت می­کرد تاسیس گردید در حال حاضر چهار شرکت بیمه ایران آسیا، البرز و دانا به امر بیمه­گری اشتغال دارند. اخیراً ماده واحده­ای به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید که به موجب آن بیمه دانا نیز همانند سایر شرکت­های بیمه در هر دو بخش بیمه­های اموال و اشخاص فعالیت خواهد کرد. شرکت بیمه صادرات و سرمایه ­گذاری نیز با مشارکت بیمه مرکزی ایران، شرکت­های بیمه و بانک­ها در سال ۱۳۷۳ تاسیس و در زمینه بیمه­های اعتباری و تضمینی در چارچوب اساسنامه مصوب فعالیت می­نماید (معزی، ۱۳۸۶).
۲-۳-۷- تقسیم ­بندی انواع بیمه
با توجه به انواع ریسک، قراردادهای بیمه نیز انواع متعددی دارد. ماهیت حقوقی بیمه­نامه­ ها در کلیه موارد یکسان نیست و گه­گاه می­توان تفاوت­هایی بین آن­ها تشخیص داد و برای تقسیم ­بندی انواع بیمه روش­های مختلفی ارائه شده است. طبقه ­بندی مورد استفاده در زیر بر مبنای کاربرد بیمه در زمینه ­های مختلف انجام گرفته و در عین حال مبین وجود تفاوت­های حقوقی بین آن­ها هست. به­ طور کلی بیمه در دو زمینه مورد استفاده قرار می­گیرد (اسمیت، ۱۹۷۵):
بیمه­ها­ی اجتماعی ( اجباری )[۴۶]
بیمه­های بازرگانی (اختیاری )[۴۷]
۲-۳-۷-۱- بیمه­های اجتماعی ( اجباری )
بیمه­های اجتماعی که ” بیمه­های اجباری ” یا ” بیمه­های ناشی از قانون ” نیز خوانده می­ شود بیشتر در مورد کارگران و طبقات کم درآمد جامعه کاربرد دارد یعنی افرادی که از یک­سو نیروی تولید جامعه محسوب می­شوند و از دیگر سو، خود کمتر به فکر تأمین آینده و معیشت خویش هستند. در نتیجه، دولت در جهت حمایت از این قشر، به موجب قانون، ایشان را زیر چتر حمایت بیمه­های اجتماعی قرار می­دهد (ربرت، ۱۹۸۲).
ویژگی­های بیمه­های اجتماعی این است که اولاً شخص دیگری ( کارفرما ) در پرداخت قسمت اعظم حق بیمه مشارکت دارد و درصد کمتری را بیمه­شده می ­پردازد؛ ثانیاً بر خلاف بیمه­های بازرگانی که حق بیمه متناسب با ریسک تعیین می­ شود، در بیمه­های اجتماعی حق بیمه درصدی از حقوق یا دستمزد بیمه­شده است و ارتباطی با ریسک ندارد (مشایخی، ۱۳۵۳).
۲-۳-۷-۲- بیمه­های بازرگانی ( اختیاری)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:25:00 ب.ظ ]




صاحب «مفردات فی غریب القرآن» می گوید:
انسان را از این جهت انسان نامیده اند که خلقت او قوامی ندارد، مگر با أنس آدمی با یک دیگر، به همین دلیل گفته شده، انسان اجتماعی است به گونه‌ای که قوام بعضی از آن ها به بعضی دیگر است و انسان نمی تواند به تنهایی به تمام مسائل مورد نیاز خود، دست یابد و گفته شده، انسان را، انسان می گویند به جهت این که اُنس می گیرد با هر چه که با او الفت پیدا کند.[۱۱۱]
بصریون می گویند:
انسان از کلمه ی «أنس» گرفته شده و همزه ی آن اصلی و بر وزن فعلان است. کوفیون می گویند: از کلمه ی «نسیان» مشتق شده، پس همزه ی آن زاید است و اصلش انسیان است.[۱۱۲]
انسان در عرف توده ی مردم، حیوان ناطق است؛ جانوری است که سخن می گوید و می‌اندیشد. حیوان در این تعریف، جامع حیات گیاهی و حیوانی است و ناطق نیز همان، نفس دارای اندیشه ی علمی و انگیزه ی عملی است. قرآن کریم این تعریف را کامل نمی داند؛ زیرا بسیاری از افرادِ حیوان ناطق، در فرهنگ والای قرآن کریم، «انسان» نیستند؛ خداوند متعال از آن ها با عناوینی نظیر اَنعام و شیاطین یاد می کند.[۱۱۳]
بنابراین، قرآن کریم از یک سو، انسان را موجودى باکرامت و فراتر از فرشتگان معرّفى مى کند:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

﴿فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ﴾[۱۱۴]
و از سوى دیگر، او را از هر حیوانى پست تر خوانده است: ﴿ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾[۱۱۵]
انسان در صورت نیل به کمال مطلوب، از اولیاءاللّّه شناخته خواهد شد: ﴿أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونََ﴾[۱۱۶]
نیز انسان را درخت بالنده اى معرّفى مى کند که پیوسته و در هر حال، مى تواند میوه هاى گوارا و شیرینى به بار آورد.﴿تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ﴾[۱۱۷]

۳-۱-۲. انسان در اصطلاح صدرالمتألهین

برای تبیین نظر صدرالمتألهین، نخست به بیان مبانی و اصول فلسفی که ایشان در تعریف انسان به آن ها پرداخته اند، بیان می گردد و سپس بر اساس آن مبانی، معنای انسان و حقیقت آن، روشن می گردد.

۳-۱-۲-۱. مبانی و اصول فلسفی صدرالمتألهین در تعریف انسان

دیدگاه های صدرالمتالهین درباره انسان، در حکمت متعالیه بر مبانی و اصول فلسفی او استوار است. برخی از این اصول و مبانی عبارت اند از:
۱- اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، یعنی اصل در موجودیّت هر چیزی، وجود خارجی آن موجود، است، بنابراین خود وجود، برای عینی و خارجی بودن از خود آن چیز، بلکه از همه چیز، شایشته تر است و ماهیت، تابع وجود است.[۱۱۸]
۲- تشخص هر چیزی به وجود است، یعنی آن چه هر موجودی را از سایر موجودات، جدا می کند، وجود خاص او است، به طور کلی، وجود و تشخص، مصداق یک چیزهستند و تنها در مفهوم متغایرند.[۱۱۹]
۳- وجود مشکک است، به این معنا که طبیعت وجود به نفس ذات خود، قابلیت اتصاف به شدّت و ضعف، تقدّم و تأخّر و کمال و نقص را دارد. شدّت کمال و شرافت وجود کامل به خود آن وجود است نه چیزی غیر از وجود، چون غیر وجود؛ یا عدم است یا ماهیت. عدم هم منشأ نقص و ضعف است نه شدّت و کمال، ماهیت نیز بنابر اصل اوّل، امری اعتباری است و تحقق آن، ظلی و تبعی است..[۱۲۰]
۴- اصل حرکت جوهری، به این معنا که جواهر مادّی، همان گونه که در اعراض متحول هستند، در اصل ذاتشان هم، تحول می پذیرند.[۱۲۱]
۵- حقیقت هر موجودی که مرکّب از مادّه و صورت است، به صورت او است و مادّه، تنها، حامل قوه و امکان شیء است، حتّی اگر فرض شود که صورت شیء مرکّبی بدون مادّه بتواند تحقق داشته باشد، آن شیء به تمام حقیقتش می تواند موجود باشد. بر این مبنا، انسانیّت انسان به صورت انسان است و در اصطلاح منطق به فصل اخیر، یعنی نفس ناطقه او است.[۱۲۲]

۳-۱-۲-۲. معنای انسان در نظر صدرالمتألهین

صدرالمتألهین همانند فیلسوفان سلف، انسان را «حیوان ناطق» می داند. نطق که از ویژگی های انسان و فصل منطقی انسان است؛ به معنای تصوّر معانی کلی مجرّد از مادّه است. مبدأ این درک کلیات، «نفس ناطقه» است که فصل حقیقی انسان است و هیچ موجودی این ویژگی را دارا نیست.[۱۲۳] دلیل ایشان از این که نطق، مختص انسان است و غیر انسان، این ویژگی را ندارد، این است که ماده، دائماً حادث، فاسد و کاین می گردد و در دو لحظه به یک حال، باقی نمی ماند. بنابراین نمی تواند ناطق باشد.[۱۲۴]
حیوان ناطق، جسم اخروی است نه جسم مادی؛ آن دارای وجود ادراکی است و نیازی به مادّه و موضوع ندارد و محتاج به مدّبر نیست که آن را تدبیر کند و نفسی به آن تعلّق بگیرد و آن را از حالت قوه به فعل برساند و چنین جسمی، عین حیات و عین نفس است و محتاج به نفسی دیگر نیست.[۱۲۵]
وی با توجّه به مسأله ی مادّه و صورت بیان می کند که نفس ناطقه، صورت انسان است و با مادّه متحد می گردد و از آن جا که شیئیت شیء، به صورت آن است و صورت، تمام حقیقت شیء و همان، فصل اخیر است که واجد تمام حقایق مادون خود است؛ پس صورت انسانی، برزخی میان دو عالم، یعنی آخرین مرتبه ی حقیقت و معنای جسمانیّت و اوّلین مرتبه ی روحانیّت است، به منزله ی دری است که انسان به واسطه ی آن، به عالم قدسی وارد می شود.[۱۲۶] که به عقیده ی برخی، آن هم طراز با عالم امر است.[۱۲۷] بنابراین، ناطقیّت را جوهری می داند که هویّت انسانی به واسطه ی آن دو حالت، نفس و دیگری عقل خواهد بود و هویّت انسانی به واسطه ی حالت اوّل، در ردیف نفوسِ حیوانی قرار می گیرد که مبدأ آن، مزاح و در پایان با زوال به مرگ ختم می گردد و در حالت دوّم، هم جوار با ملائکه مقربیّن و عقول مقدّس است که مبدأ تکونش از عالم امر است و در آخر به سوی الله بازگشت می کند.
صدرالمتألهین در این باره آورده است:
ان الروح العلوى السماوى من عالم الامر و الروح الحیوانى البشرى من عالم الخلق و هو محل الروح العلوى و مورده و اما الروح الحیوانى جسم لطیف حامل لقوى الحس و الحرکه و هذاالروح لسایر الحیوانات و منه یفیض قوى الحواس و سکن روح العلوى الى الروح الحیوانى و صیره نفسا و یتکون من سکون الروح الى النفس و القلب و اعنى بهذا، القلب اللطیفه التى محلها المضغه اللحمیه فالمضغه اللحمیه من عالم الخلق و هذه اللطیفه من عالم الامر.[۱۲۸]
روح علوى سماوى از عالم امر است و روح حیوانى بشرى از عالم خلق بوده، محل روح علوی است اما روح حیوانى، جسم لطیف بوده، حامل قواى حس و حرکت است و این روح در سایر حیوانات نیز، منبع فیضان قواى خاص است و روح علوى در روح حیوانى ساکن شده، آن را متطور به نفس مى‏کند و این نفس از سکون روح به نفس و قلب تحقق پیدا مى‏کند و مراد از قلب همان قلب لطیفى است که محل آن، همان قلب گوشتى موجود در بدن انسانى است که از عالم خلق است و آن قلب لطیف از عالم امر است.
صدرالمتألهین هم چنین در مورد حقیقت انسان این حدیث معروف را می پذیرد:‌ «من عرف نفسه فقد عرفه ربه»[۱۲۹] هر کس نفس خود را بشناسد که برزخ جامع بین صفت وجوب و امکان و صفت تشبه و تنزیه و واجد تمام اسماءِ الهی و آینه و منعکس کننده آن ها است، می‌تواند خدای خود را بشناسد و نیز هر کس نفس خود را بشناسد که خداوند آن را مثالی برای ذات و صفت و فعل خودش خلق کرده است، خداوند را می شناسد و تشبیه ذات انسان به خداوند از جهت مجرّد بودن او است و تشابه صفات نیز در صفات علم،‌ قدرت، ‌فاعلیت بالرضا، بالعنایه بودن انسان،‌ عشق، اراده و غیره است.[۱۳۰]
هم چنین ایشان در «مفاتیح الغیب» می نویسد:
انسان، عالم صغیر است و مشتمل بر سه مرتبت است که مرتبت اشرف و اعلای آن، نفس است و مرتبت ادنی و اخس آن، بدن و تمام موجوداتی که در عالم کبیر تحفق دارند، ‌در عالم صغیر که انسان باشد منطوی هستند و انسان هر گاه در مرتبت علم و عمل به کمال ممکن خود برسد و در طرف علم، ‌نفس او به مرتبتی رسد که عقل مستفاد شود و به عقل فعّال، متصل گردد در مرتبت عمل نیز بعد از تخلیه و تحلیه و تجلیه و مراتب اسفارالاربعه الی الله را در مقام سیروسلوک طی کند آن را انسان کامل و خلیفه الله بر روی زمین می گویند.[۱۳۱]

۳-۲. تعریف نفس

۳-۲-۱. نفس در لغت

«العین»؛ نفس را به معنای روحی که حیات جسد است و هم چنین آن را عین و ذاتِ شیء دانسته است.[۱۳۲]

۳-۲-۲. نفس در قرآن

در «قاموس قرآن»، آمده است که نفس در قرآن مجید در چند معنی به کار رفته است[۱۳۳] که عبارت است از:
۱- به معنای «روح»: ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ﴾[۱۳۴]
۲- به معنای «ذات و شخص»: ﴿وَاتَّقُواْ یَوْمًا لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئًا وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ﴾[۱۳۵]
۳- به معنای «تمایلات و خواهش های نفسانی وجود انسان» است که انسان با اختیاری که خداوند به او داده است، می تواند آن ها را در مسیر حق و باطل، قرار دهد. ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ﴾[۱۳۶]
۴- به معنای «قلب و باطن»: ﴿وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَهً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ﴾[۱۳۷]
۵- به معنای «بشر اوّلی»: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا﴾[۱۳۸]

۳-۲-۳. نفس در اصطلاح صدرالمتألهین

تعریف جامع و مانع نفس را، ارسطو بیان کرده است و اجماع فلاسفه این تعریف را پذیرفته اند و در آثار خود به آن استناد می کنند. صدرالمتألهین، نفس را «کمال اوّل لجسم طبیعی آلی ذی حیات بالقوّه من جهه ما یدرک الامور الکلیّه و یفعل الاعمال الفکریّه» می داند.[۱۳۹] مشایین، نفس را «روحانیه الحدوث و روحانیه البقاِء» می دانند.[۱۴۰] ولی صدرالمتألهین، دیدگاه آن ها را نمی‌پذیرد و مسائل مربوط به نفس و مراحل تکاملی او را با این دو اصل که از ابتکارات مکتب متعالیه ی او است، تبیین می کند؛ یکی، حرکت جوهری است و دیگری، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس است. ایشان در اسفار، الشواهد الربوبیه، العرشیه و… بر این اصل تأکید می کند.[۱۴۱]
مقصود ایشان از این اصل، آن است که نفوس انسان ها به حدوث بدن، حادث می‌شوند و از پایین ترین مراتب وجود، حرکت استکمالی‌اش را آغاز می کند تا به سوی فعلیت و تجرد و اعلاء مرتبه کمالی اش برسد.[۱۴۲] بنابراین نفس انسانی از لحاظ حدوث و تصرف، مادّی است و از جهت بقا و تعقل، روحانی است. تصرف او در اجسام، مادی است و تعقل ذات خود و ذات جاعل خود، در او روحانی است؛[۱۴۳] زیرا براساس نظر صدرالمتألهین «ان جوهر النفس من سنخ الملکوت و عالم الضیاء المحض العقلی»[۱۴۴] چون جوهر نفس، از سنخ عالم آسمانی و عالم نور عقلی محض است یا به عبارت دیگر نفس، وجود عقلی بسیط است و یکی از صور در علم الهی است،[۱۴۵] از این رو جز از طریق واسطه‌ای مناسب دو طرف، در اندام های عنصری زمخت، تصرف نمی‌کند و آن واسطه، جسم لطیف و نورانی به نام روح است که از طریق اعصاب مغز به اندام ها نفوذ می‌کند.[۱۴۶] پس انسان عقلی، روحانی است و همه ی اعضای او عقلی‌اند و وجود آن ها در انسان از حیث ذات، واحد و از لحاظ معنی و حقیقت، کثیر است. پس او دارای صورت عقلی، چشم عقلی، گوش عقلی و جوارح عقلی است که همه ی آن ها در جایگاه واحدی که هیچ اختلافی در آن نیست، قرار دارند.[۱۴۷] بنابراین نفس اگر چه در آغاز خلقت، در ماده زائیده می‌شود و صورت مادّی دارد ولی مادّی محض نیست، بلکه در آخرین نقطه مرزی مادّه و اوّلین نقطه مرزی مفارقات از ماده قرار دارد.[۱۴۸]
از این رو نفس ناطقه‌ی انسانی که در آخرین مرتبه تکامل جسم و اوّلین مرتبه از مقامات روحانیت و تجرد است، دارای وحدتی به نام «وحدت جمعیه» است؛ یعنی وحدتی که در عین بساطت، جامع جمیع مراتب نباتی و حیوانی و عقلانی است. نفس در مرتبه ذات خود، هم عاقل، متخیّل، حساس و هم قابل نموّ و تحرک است. ایشان این مطلب را تحت عنوان قاعده «النّفس فی وحدتها کلّ القوی»، بیان کرده است. بنابراین این تحولات نفس و سیر از جسمیّت به نبات و حیوان و انسان، در حکم تحول حرارت در ذغال و آهن است. دمیدن آن در ذغال و آهن مانند مبدأ افعال نباتی است و سرخ شدن آهن یا ذغال به مبدأ افعال حیوانی شباهت دارد. اشتعال آن ها از حرارت مانند قوه ناطقه است. همه ی این پدیده‌ها، فقط یک چیز است ولی صورت های مختلف تکاملی شیء شناخته می شود؛[۱۴۹]پس در انسان، بدن او در پایین ترین مرتبه‌ی وجود، قرار دارد و نفس که صورت آن است، از حیث وجود در مرتبه‌ی بالاتری قرار دارد. وقتی نفس انسان به بدن افاضه می‌شود ماده‌ی بدن به عنوان بدن انسان، فعلیت پیدا می‌کند، صدرالمتألهین بدن انسان را انسان جسمانی یا انسان طبیعی می‌نامد و نفس انسان را انسان نفسانی و عقل انسان را انسان عقلی می‌خواند و آن‌چه را نویسنده اثولوجیا گفته بود پذیرفت. هر سه انسان با یک دیگر ارتباط دارند و هر یک از آن‌ها مجموعه‌ای از اندام‌های ادراکی دارد که از حیث شدّت و ضعف با یک دیگر تفاوتی دارند. ولی رابطه‌ی میان این سه انسان و قوای آن ها یعنی قوایی که در بدن و اندام‌هایش زنده می‌مانند و انسان طبیعی یا مادّی را می‌سازند سایه و مشابه نفس و قوای او هستند، در حالی‌که نفس انسانی و قوا و اندام‌های نفسانی او سایه و مشابه انسان عقلی اند؛ پس این انسان طبیعی و اندام‌ها و حالاتش سایه ی سایه و مشابه‌ی مشابه آن چیزی هستند که در انسان عقلی وجود دارد[۱۵۰] که در انسان جسمانی، انسان نفسانی و انسان عقلی، موجود است و انسان جسمانی با آن­ها مرتبط است و بلکه تمثل آن‌ها است. از این‌رو برخی از کارهای انسان نفسانی و نیز برخی از کارهای نفس عقلی را انجام می‌دهد.[۱۵۱]

۳-۳. ارتباط نفس با بدن

نخستین پرسش پس از اثبات حدوث جسمانى نفس، آن است که نفس با وجود جسمانى‏اش هنگام حدوث و پس از آن، نسبت به بدن چه وضعیتى دارد؟ صدرالمتألهین در پاسخ، به ترکیب اتّحادى نفس و بدن اعتقاد دارد؛ همان‏گونه که به ترکیب اتّحادى مادّه و صورت معتقد است.[۱۵۲]
وی در این باره می نویسد: بین نفس و بدن ترکیب اتحّادى برقرار است؛ به گونه‏اى که نفسْ صورت بدن، و فعلیتش به آن است. ترکیب اتحّادى بین مادّه و صورت، گواهى روشن بر اتّحاد نفس و بدن است؛ به گونه‏اى که نفس، همان بدن و بدن، همان نفس است؛ آن‏گونه که جسم، همان، صورت جسمیه و صورت جسمیه، همان جسم است؛ بنابراین این پیوند و ارتباط میان نفس و بدن به صورت ملازمت است. البته نه هم چون همراهی دو امر اضافی و نه هم چون همراهی دو معلول یک علت در وجود که میان آن ها، ارتباط و وابستگی نیست، بلکه هم چون همراهی دو شیی ای که به نحوی ملازم یک دیگرند؛ مانند مادّه و صورت. به طوری که هر یک نیازمند دیگری است بدون این که دور، لازم آید که محال است؛ بنابراین بدن، نیازمند همه‌ی نفس است، نه جزئی از آن است و نیاز نفس به بدن، نه از حیث حقیقت مطلق عقلی‌اش، بلکه به لحاظ وجود متعیّن و شخصی و حدوث هویّت نفسانی اش است.[۱۵۳]
وی نفس را صورت نوعیه[۱۵۴]، نحوه وجود[۱۵۵] و تمام بدن مى‏داند که بایکدیگر، ماهیت نوعى انسان را مى‏سازند؛ به گونه‏اى که نفس، علت صورى و بدن، علت مادّى تکّون ماهیت انسانى است.[۱۵۶] این نوع از تعلق، حاکى از ارتباط و اتحادى محکم بین نفس و بدن است؛ به گونه‏اى که با وجود نفس، نابودى بدن امکان ندارد؛ هم چنان‏که وجود بدن نیز بدون نفس، ناممکن است و آن چه پس از جدایى نفس از بدن بر جاى مى‏ماند، نه بدن، بلکه جسمى از نوعى دیگر است؛ زیرا بدن از آن جهت که بدن است، شرطش آن است که نفس، به آن تعلق داشته و شریک علتِ بدن باشد؛ آن‏گونه که صورت جوهرى، شریک‏العله براى مادّه است[۱۵۷] نفس تا وقتی نفس است، وجود ذاتی وابسته دارد و در این وجود ذاتی، به بدن نیاز دارد و از حیث قوای حسی و طبیعی خود، قائم به بدن است و از طریق این نوع پیوند، با او ارتباط دارد.[۱۵۸] تا آن جایی که ترکیب اتّحادى نفس و بدن را تا هنگام مرگ و انتقال نفس از حیات دنیوى به حیات اخروى، جدایی‌ناپذیر است.بنابراین، حتى پس از راه یابى نفس به ساحت تجردى، باز هم رابطه نفس و بدن، اتحّادى است. بنابراین نفس از طریق اجزای بدن، استعداد خود را بروز می دهد و علم‌ افروزی می کند و از درجه ی عقل هیولانی به درجات عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد می رسدکه در این مرتبه، نفس انسانی با عقل فعال، مرتبط می‌گردد. بدن برای رشد و کمال عقل، حکم سکوی پرتاب را دارد. چنان که مولوی نیز به آن اشاره می کند:
از جـمادی مـردم و نامی شــدم        وزنــما مـردم بـه حـیوان بــرزدم
مـردم از حیوانی و انسان شــدم         پس چه ترسم کی زمردن کم شـدم
حــمله دیـگر بمیــرم از بـــشر       تــا بــرآرم از ملایــک پـرّ و سـر
و از ملک هم بایدم جستن زجوی        «کــلّ شـیء هـالــک إلا وجهـه»
بــار دیـــگر از ملک پـران شـوم      آنـچه انــدر وهـم نـایـد آن شـوم

۳-۳-۱. نمونه ایی از ارتباط نفس با بدن

هرگاه کیفیت نفسانی‌ای در نفس رخ می‌دهد، اثر آن، از او به روح، تعالی می یابد و از طریق آن، به بدن تنزّل می‌یابد، هر جا که یک حالت بدنی برای بدن رخ بدهد، اثر آن، از آن تعالی می‌یابد و از طریق روح به نفس می‌رسد. بنابرین نفس و بدن به واسطه ی گونه‌ای رابطه علّی که میان شان وجود دارد، موازی و مشابه یکدیگر هستند. درست همان طور که جوهر هر یک، مشابه جوهر دیگری است، کیفیت آن، مشابه کیفیت دیگری، انفعال آن، مشابه انفعال دیگری، تغییر آن، مشابه تغییر دیگری است و هم چنین است درباره ی روح که حایل میان آن دو است. اگر کیفیتی نفسانی هم چون لذّت که در نفس به وجود می‌آید عقلی و خیالی باشد، چه صورت کامل عقلی و چه صورت خیالی، در آن صورت گستره ی روح متعادل، در مغز به وجود می‌آید و به واسطه ی آن، انگیزش بدن، پاکی آشکار خون و برافروختگی چهره حاصل می گردد.
اگر ترس یا درد در نفس به وجود آید، روح در درون، فشرده می‌شود و از طریق آن در بدن، فشردگی حاصل می گردد به طوری که می‌توان آن را در رنگ پریدگی چهره، مشاهده کرد و هم چنین است درباره‌ی بقیه‌ی کیفیات نفسانی و وقوع آن ها در بدن.[۱۵۹] برعکس، زیادی روح، موجب شادی و نشاط می گردد و کاستی نفس، موجب صرع، سکته، غم، اندوه و مالیخولیا است.[۱۶۰] پس این، یکی از جنبه‌های ارتباط میان نفس و بدن است.

۳-۴. قوای نفس ناطقه

فلاسفه برای نفس ناطقه به اعتبار داشتن ویژگی قبول و فراگیری علوم از مافوق خویش که همان عالم عقول است و قدرت بر تصرف و تدبیر در مادون خویش، دو قوه را مطرح کرده اند که عبارت است از: «قوه ی عقل نظری» و «قوه ی عقل عملی».[۱۶۱]
حکیم سبزواری در تبیین این دو قوه ی نفس ناطقه، این گونه بیان می کند که ادراکات انسان یا مربوط به علم صرف و معقولات فکری او است که همان عقل نظری است و یا مربوط به کارهایی است که نفس ناطقه بعد از ادراک، آن ها را انجام می دهد که در این جا هم نوعی ادراک وجود دارد امّا همراه با عمل نفس است که آن، عقل عملی نامیده می شود. قوه‌ی عقل عملی، اوّلاً افعال اختیاری را انجام می‌دهد و ثانیاً اعمال این قوه بر ادراک و تفکّر، مؤثر است که این وجه ممیز انسان از دیگر موجودات است.[۱۶۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:25:00 ب.ظ ]




آیا بین مدیران سازمانهای مردم نهاد، خصوصی و دولتی از نظر بعد سرزنش دیگری تنظیم هیجان تفاوت وجود دارد؟
۱-۶- روش تحقیق
روش تحقیق مورد استفاده در پژوهش حاضر، بر اساس هدف تحقیق از نوع بنیادی بوده و بر اساس نحوه گردآوری داده‌ها پیمایشی است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و روش تحقیق مورد استفاده توصیفی از نوع علی- مقایسهای است.
۱-۷- تعریف مفاهیم
۱-۷-۱- کفایت اجتماعی
تعریف مفهومی کفایت اجتماعی: منظــور از کفــایت اجتـماعی همان قدرت بـرقراری تعـامل اجتماعی می باشد، یعنی کسب مهارت ها، توانایی ها، ظرفیت هایی که شامل مهارتهای شناختی، مهارتهای اجتماعی، کفایت هیجانی و آمایه های انگیزشی میباشد. به عبارت دیگر کفایت اجتماعی شامل اطلاعات و مهارت هایی است که سبب توانایی فرد در انجام وظایف شغلی و تبادلات روزمره زندگی می گردد (کندال و برازل؛ به نقل پزشک،۱۳۸۰).
تعریف عملیاتی کفایت اجتماعی: در این پژوهش عبارت است از نمره ای که هر یک از آزمودنیها، از پرسشنامه کفایت اجتماعی که توسط پرندین (۱۳۸۵) براساس مدل چهار بعدی فلنر (۱۹۹۵) ساخته و هنجار شده است کسب میکنند.
۱-۷-۲- کفایت اجتماعی
تعریف مفهومی راهبردهای شناختی تنظیم هیجان: راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، به نحوه تفکر افراد پس از بروز یک تجربه منفی یا واقعه آسیبزا برای آنها اطلاق میشود (اوکسنر و گروس، ۲۰۰۴).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تعریف عملیاتی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان: منظور نمره ای است که آزمودنی در سؤالات مربوط به پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی، کرایچ (۲۰۰۶) به دست میآورد.
۱-۸- محدودیتهای تحقیق
با توجه به این که تحقیق حاضر در بین مدیران شهر تبریز صورت گرفته است، باید از تعمیم یافته‌های پژوهش حاضر به سایر افراد و مدیران دیگر احتیاط نمود.
از آنجایی که یافته‌های پژوهش بر اساس مقیاس‌های خود گزارش دهی بود و گزارش‌های شخصی در پرسشنامه‌ها اصولاً به دلیل یافته‌های ناخودآگاه، تعصب در پاسخ‌دهی مستعد تحریف هستند و این ممکن است نتایج پژوهش را به مخاطره بیاندازد.
۱-۹- سازماندهی تحقیق
این پژوهش مبتنی بر ۵ فصل بوده و در فصل اول کلیات طرح مطرح شده و در فصل دوم مبانی نظری و پیشینه تجربی نوشته شده است. در فصل سوم در مورد روش و اجرای پژوهش توضیح داده شده و در فصل چهارم یافته های تحقیق آورده شده و در پایان در مورد سؤالات مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
فصل دوم:
مروری بر ادبیات موضوع
۲-۱- مقدمه
در این فصل ابتدا تعریفی از سازمان ارائه شده و بعد انواع سازمان مشخص شده است. بعد تعریف سازمان های مردم نهاد و انواع این سازمانها توضیح داده شده است. در قسمت بعدی تعریف سازمانهای خصوصی و دولتی ارائه شده است. بعد کفایت اجتماعی تعریف و مهارتهای آن مشخص شده اند و مؤلفه های کفایت اجتماعی بیان شده است. بعد از این قسمت تعریف تنظیم شناختی هیجان ارائه و نظریههای آن مطرح شده و در قسمت بعدی تحقیقات داخلی و خارجی انجام صورت گرفته اشاره شده و در نهایت به جمع بندی تئوری مطرح شده پرداخته می‌شود.
۲-۲- سازمان
سازمان عبارتست از تشکل آگاهانه چند نفر به منظور برآوردن اهداف معین. به بیان دیگر، زمانی که چند نفر به طور عمدی و آگاهانه برای برآوردن اهداف معین و از پیش تعیین شده، گرد هم می‌آیند سازمان را تشکیل می‌دهند. بر این اساس، هر نوع اجتماعی که دارای دو شرط ۱: عمدی و آگاهانه و ۲: اهداف معین و از پیش تعیین شده باشد (اعم از مدرسه، مؤسسه آموزشی، اداره کل آموزش و پرورش و یا وزارتخانه) سازمان می‌باشد.
دلیل وجودی سازمان، تلاش گروه و یا دسته‌ای از افراد برای رفع نیازی است که در نتیجه زندگی جمعی انسان‌ها به وجود آمده است. یعنی چه اینکه انسان دارای ماهیت اجتماعی بوده و یا به ضرورت رفع نیازهای حمایتی، به زندگی اجتماعی روی آورده باشد. در هر حال وقتی زندگی وی به صورت جمعی است، برای رفع نیازهای خود تلاش جمعی می‌کند که این تلاش جمعی در سازمان متبلور می‌شود. چون نیازهای انسان متعدد است، سازمان‌ها نیز دارای تعدد و تنوع زیادی هستند. نیاز به آموزش سلامت یکی از نیازهای مهم انسان می‌باشد که باید سازمان‌ها و مؤسسات آموزشی مناسب برای رفع این نیاز، تأسیس گردد.
۲-۲-۱- انواع سازمان
۲-۲-۱-۱- سازمان رسمی
سازمان رسمی نظامی است که بر مبنای هدف خاصی تشکیل و در آن حدود وظایف و اختیارات، کانال‌های ارتباطی و سلسله مراتب سازمانی از قبل تعیین و مشخص شده است و افراد موظف هستند تا خود را با شبکه روابط رسمی سازمان منطبق ساخته و از آن پیروی نمایند.
سازمان رسمی آن است که به طور قانونی بنیانگذاری و تصویب می‌شود؛ تعداد مشاغل، حدود وظایف و اختیارات، و نحوه انجام فعالیت‌ها در آن مشخص می‌گردد. البته گاهی گفته می‌شود که سازمان‌های رسمی حالتی «تخیلی» دارند؛ زیرا سازمان‌ها به آن گونه که در سازمان رسمی پیش بینی شده است، عمل نمی‌کنند و این سازمان غیر رسمی است که حالت واقعی عملکرد سازمان‌ها را نشان می‌دهد (رضائیان، ۱۳۸۹).
۲-۲-۱-۲- سازمان غیر رسمی
سازمان غیر رسمی از اجتماع یک عده از افراد تشکیل می‌شود که تحت رهبری سلسه مراتب اداری به منظور تحقق هدف معینی با یکدیگر همکاری می‌کنند. معذالک تجربیات روزانه در مؤسسات این نکته را به خوبی ثابت می‌کند که سازمان‌ها به نحوی که در نوشته‌های رسمی تحریر و تصریح شده است عمل نمی‌کنند؛ زیرا به مجرد گرد هم‌آیی عده‌ای در سازمان رسمی ، گام‌های متعددی جدا از روابط تعیین شده سازمان بین آن‌ها برقرار می‌شود. این روابط می‌تواند بر اثر علائق مشترک، نیازهای مشترک، تنفر از یک پدیده، محیط زیست مشترک و غیره به وجود آید. این گونه روابط غیر رسمی بدون هیچ گونه نقشه یا هدف قبلی ایجاد گشته و صرفاً ناشی از غریزه اجتماعی و تمایلات طبیعی انسان است. لازمه به وجود آمدن این گونه سازمان‌های غیر رسمی وجود یک سازمان رسمی بوده که در درون آن صرف نظر از منطق یا مقاصد مدیریت تشکیل می‌گردد. این گونه سازمان‌ها اگر چه دارای هدف از پیش تعیین شده نمی‌باشند، ولی به طور ناخودآگاه در شرایط ویژه هدفدار شده و حدود روابط نیز در بین افراد آن از قانون بندی‌های خاصی تبعییت می‌کنند. این نوع سازمان‌ها در درون سازمان‌های رسمی دارای قدرت می‌باشند، اگر چه در شبکه سازمان‌های رسمی منظور نشده‌اند. به عنوان مثال چنین فرض می‌شود که قدرت تصمیم‌گیری به وسیله اختیارات قانونی شغل در سلسله مراتب اداری تعیین می‌شود، حال آنکه همیشه در عمل کانون‌های اخذ تصمیم تابع سلسله مراتب اداری نبوده و عوامل نظیر نفوذ شخصی افراد و آگاهی‌های تخصصی توان قدرت تصمیم‌گیری اجرای نظریات خود را می‌دهد (علاقه‌بند، ۱۳۸۴).
۲-۳- تعریف سازمانهای مردم نهاد
چیستی سازمان مردم نهاد را از طریق تحلیل عناصر درون ساخت مؤلفه های آن میتوان به دست آورد. سازمان مردم نهاد از مؤلفه های زیر حاصل آمده است:
۲-۳-۱- گروه اجتماعی
مهمترین مقوم سازمانهای مردم نهاد هویت اجتماعی آنها است. چنین سازمانهایی لزوماً ساختار یک گروه
اجتماعی را دارا هستند. اگرچه در آغاز ممکن است سمن به وسیله یک فرد ابداع گردد اما حتی تأسیس آن ماهیت جمعی دارد. مراد از اینکه سازمانهای مردم نهاد، بخش مهمی از جامعه مدنیاند با توجه به همین هویت جمعی آنها است. از آنجا که توجه به این امر نقش اساسی در فهم مسئولیتهای اخلاقی و ارزشها و ملاکهای اخلاقی دارد و گرایش و عملکرد اخلاقی گروه اجتماعی بسی پیچیده تر از عملکرد اخلاقی فرد است.
مراد از گروه اجتماعی مجموعههایی از افراد است که به شیوه های منظم با یکدیگر کنش متقابل دارند. گروه ها ممکن است از مؤسسات بسیار کوچک تا سازمانهای بزرگ یا جوامع را در بر گیرند. صرفنظر از اندازه گروه، یک ویژگی تعیین کننده آن آگاهی اعضاء گروه از هویت مشترک است بیشتر زندگی ما در روابط گروهی می گذرد بطوری که در جوامع امروزین اکثر مردم به انواع گروه های مختلف تعلق دارند (گیدنز، ۱۳۸۳). از آنجا که داشتن روابط و تأثیر و تأثرات متقابل و آگاهی از یک هویت جمعی از مؤلفه های اصلی گروه های اجتماعی است لذا این گروه ها فراتر از هر نوع تجمع یا گروه بندیهای اجتماعی و جمعی متداول از جمله گروهبندی های آماری هستند (اسکات و مارشال[۲۵]، ۲۰۰۵). اما جامعه مدنی از جمله مفاهیمی است که اخیراً بسیار مورد توجه و بحث قرار گرفته است و اختلاف نظرهای متعددی در باب آن وجود دارد اما تمام این دیدگاه ها اتفاق دارند بر اینکه این بخش از جامعه به حوزه فعالیت های عمومی تعلق دارد نه خصوصی یا شخصی و در چهارچوب قوانین موجود عمل میکند. مقصود از آن بیشتر مشارکتهای داوطلبانه در امور عمومی از جمله ارتباطات جمعی، اصناف حرفهای و اتحادیه ها میباشد (سعیدی، ۱۳۸۱). جامعه مدنی بخش میانی جامعه و رابط بخش خصوصی و دولت می باشد و نحوه فهم و تفسیر و آشنایی با ظرفیتهای مثبت و منفی آن، تأثیر بسزایی در عملکردهای جمعی داوطلبانه از جمله سمن دارد.
۲-۳-۲- سازمان
تلاش جمعی هدفمند با تقسیم کار و مسئولیت مهمترین مؤلفه سازمان مردم نهاد است. بنابراین قوام سمن بر بیش از شخصیت حقیقی حاصل میآید. مراد از سازمان، مفهوم رایج در دانش مدیریت است. امری دارای شخصیت حقوقی با آرمان، اهداف، اساسنامه، ساختار، شرح وظایف و منابع انسانی. بنابراین فعالیت سمن عمدتاً در قالب سازمان انجام میشود. مفهوم سازمان در تعریف سمن به منزله جنس یا مقوم فراگیر است و با قیدهای دیگر به تمایز آن از سایر سازمانها (سازمانهای دولتی و خصوصی) بیان میشود. سمن، سازمانی با شخصیت حقوقی مستقل است که بنابر شرایط و مقتضیات و نیازهای خود دارای قانونمندی و اساسنامه مدون است و نیز در چارچوب قوانین موضوعه کشور و مفاد آییننامههای اجرایی آن فعالیت مینماید (مقنیزاده، ۱۳۸۰). با این حال سمن بر خلاف دولتها مشمول قوانین بین المللی نیستند، البته به استثنای جمعیت صلیب سرخ که مشمول کنوانسیون ژنو میباشد. شورای اروپا در استراسبورگ پیش نویس کنوانسیون اروپا در مورد به رسمیت دانستن شخصیت حقوقی سازمان غیردولتی بین المللی را در سال ۱۹۶۸ تهیه نمود که پایه حقوقی برای حضور و فعالیت سمنها در اروپا محسوب میشد.
۲-۳-۳- هویت غیر دولتی
مشخصه اصلی سازمانها در غیر دولتی بودن است. مفهوم غیر دولتی بودن میتواند معانی متعددی داشته باشد، ولی بطور عام به این معنی است که این سازمانها بخشی از دولت یا زیرمجموعهای از ساختار و سازمانهای دولتی محسوب نمیشوند و می بایست از هر گونه دخالت و کنترل مستقیم دولت دور باشند. اگرچه سمن میتواند با دولت خود در سطح ملی و دولتهای دیگر در سطح بین المللی مراودت فعال و تعامل دوسویه ایجاد کند و حتی در مواردی از دولت کمکهای مالی دریافت کنند. حمایت دولت از سمن وظیفه اخلاقی دولت است. با اینحال نحوه ارتباط این گونه سازمانها با دولت از رابطه سازمانهای دولتی با آن متفاوت است (سعیدی، ۱۳۸۱).
۲-۳-۴- حیثیت تعاون
مهمترین حیثیت سمن به اصل همکاری، یادگیری و مشارکت در آن مربوط است. رابطه حاکم بر مناسبات درونی سازمان مردم نهاد، یاری یکدیگر در تحقق آرمان واحد است. مشارکت مهمترین قوام سمن است که اساساً پیدایش و ماندگاری آن را رقم میزند. مشارکت در سمن از گونه مشارکت مدنی است.
۲-۳-۵- جهتگیری غیر انتفاعی
مفهوم غیر دولتی بودن ممکن است این توهم را پیش آورد که چنین سازمانهایی هویتاً به بخش خصوصی تعلق دارند. چهارمین مقوم سازمانهای مردم نهاد تمایز آنها از بخش خصوصی است. سازمانهای خصوصی غالباً به کسب و کار متعلقاند و برخی از آنها فراتر از کسب و کار معطوف به سودآوری، به حرفه در مفهوم دقیق کلمه میپردازند: مانند سازمانهای بهداشتی و درمانی در بخش خصوصی. اما سازمانهای مردم نهاد غالباً اهداف کسب و کارانه و یا حتی حرفه ای را دنبال نمیکنند. به همین دلیل تعبیر سازمان مردم نهاد دقیقتر از سازمان غیر دولتی است (محمدی، ۱۳۸۳).
۲-۴- پیشینه و بستر پیدایش سازمان مرد منهاد
توجه به زمینه های پیدایش و رشد سازمانهای مردم نهاد در تحلیل هویت و ابعاد آن نقش مؤثری دارد. اصطلاح سازمان مردم نهاد در معنایی که امروزه از آن فهمیده میشود برای اولین بار در حدود سال ۱۹۴۵ به میان آمد، یعنی زمانی که سازمان ملل متحد برای تفکیک بین سازمانهای متعددی که با آنها در ارتباط بود هرگونه بدنه و ساختار غیر دولتی و غیر انتفاعی را NGO نامید. به ویژه سازمانهایی که نقش و جایگاه مشاورهای داشتند و از طرفی نه زیر مجموعه دولتها بودند و نه عضو حکومتی. این مفهوم پس از آن به ترویج مقبول افتاد و در اثر رواج عمومی به شکل اصطلاح رایج درآمد.
سازمانهای مردم نهاد، اساساً در روزگار باستان نیز فعال بوده اند. به ویژه در حرف و مشاغل، انجمنهای صنفی با همه ویژگیهایی که امروزه، در تعبیر سازمان مردم نهاد بیان میشود، فعالیت داشتند. در شهرهای اسلامی، نظام انجمنهای صنفی تمامی جمعیتی را که در زمینه های اقتصادی، تولید، توزیع و خدمات فعالیت میکردند، دربر میگرفت. کارکنان عالی رتبه دولت، افسران ارتش و دانشمندان علوم دینی از آن مستثنا بودند و همه جمعیت شهرنشین برحسب حرفه و شغل خود، انجمنهای صنفی تشکیل میدادند. در میان این جمعیتها، نه تنها پیشهوران و کسبه، بلکه خوانندگان، دلالان، فروشندگان به مزایده، موسیقی دانان، نقالان، مکاریها، قایقرانان و کسانی هم که به کارهای طرب انگیز روزانه اشتغال داشتند، جای داشتند.
این انجمنهای صنفی، خلق الساعه نبوده اند و ریشه در شهرهای پیش از اسلام داشتهاند. در کشورهای اسلامی، اصناف افزون بر تعلیم شاگرد برای مشاغل گوناگون اهل هر صنف، کتابهایی نیز درباره حرفه خود تألیف می کردند. همچنین اطلاع رسانی از راه مکاتبات هم میان افراد یک صنف وجود داشته است.
سازمانهای صنفی در کشورهای اسلامی، معمولاً خسارات وارده بر هریک از اعضای خود را در موارد گوناگون جبران، و امنیت شغلی آنان را حتی الامکان تأمین می کردند. همکاری میان افراد یک پیشه تا بدان جا می رسید که اگر یک تن از آنها نیازمند می گردید، بازار را منحصراً برای او رها میکردند.
ریشه های شکلگیری و سپس حضور این سازمانها را در رویکرد نوین می توان از نیمه قرن نوزدهم میلادی شناسایی کرد. آنها نقش مهمی در جنبشهای ضد برده داری و جنبشهای حقوق زنان و بویژه کنفرانس جهانی خلع سلاح ایفا کردند. قبل از این هم بصورت سازمانهای خیریه و امدادرسان فعال بودند که به ارائه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:24:00 ب.ظ ]




قدرت به تعبیر آندره هوریو و لوسین سفز همان نیروی اراده‌ای است که نزد مسئولان فرمانروایی بریک گروه انسانی وجود دارد و زمامداران حکومت به برکت آن می توانند ، از رهگذر صلاحیت بر کلیه قدرت‌های موجود برجامعه تحمیل شوند. البته قدرت سیاسی دولت ، از حیث برتری عملی وسائل مادی و معنوی ، از قبیل امکانات اقتصادی و تسلیحاتی و همچنین برخورداری از اطاعت مردم یا در مواردی از پشتیبانی مشروعیت آفرین افکار عمومی نسبت به سایر قدرت‌ها ، بلا معارض است.
قدرت سیاسی همراه با تشکیل جامعه از خلال روابط اجتماعی چهره می کند و همراه با تحول و پیچیدگی جوامع به صورت عالی‌تر و سازمان یافته‌تری اعمال می‌شود.
الف ) منشا قدرت
این نکته مسجل است که فرد انسانی ، به مقتضای طبیعت ، به دنبال آزادی و اختیار است و سرشت وی او را خواه ناخواه به سوی دست اندازی به سوی قلمرو هرچه وسیع‌تری ، در جهت اعمال این آزادی می‌کشاند. انسان در همه حال در پی فتح قدرت و استفاده از نعمات آن است و می‌خواهد ثمرات قدرت کسب شده را هرچه بیشتر بدست آورده و در استفاده از آن گشاده دست باشد. البته الزامات اجتماعی که محصول تمایل سایر افراد و اعضای جامعه است او را در عملی شدن این آرزو و این کشش، محدود می‌کند و در این میان کسانی یافت می‌شوند که به سبب شرایط ذاتی یا اجتماعی ، زمام امور را بدست گرفته و به حق یا ناحق بر دیگران حکم می‌رانند و راز و رمز این مطلب که چرا انسان زیادت خواه و قدرت طلب ، سرانجام با میل و رغبت به قدرت فرمان دهنده ، گردن می‌نهد قابل بررسی و مطالعه است. روشن کردن گوشه‌هایی از این فرمانبری، ما را به تحلیل مبنای اقتدار می‌کشاند.
قدرت قاعدتاٌ بر دوگونه عامل استوار است :
۱ . اجبار
۲ . اعتقاد
پیش از بررسی این دو عامل ، خوب است گفته شود که این طبقه‌بندی ، یک جانبه و خودسرانه است. چراکه در عمل ، می توان اعتقاد را نیز به عنوان عامل اجبار بکار برد. عامل اجبار به تنهایی عمل نکرده و در بیشتر مواقع همراه و همدوش با عامل اعتقاد بکار گرفته می شود. [۱۵]
۱ . قدرت و اجبار
اجبار یعنی هرگونه عامل بیرونی ، که از خارج برفرد فشار می‌آورد تا از طبقه فرمانروا اطاعت کند. این اجبار غالباٌ جنبه مادی دارد. وجود پلیس ، ارتش ، دادگاه و مجازات از یک سو و فشار آداب و رسوم و عرف و سنت یا نیروی تبلیغات از سوی دیگر از مظاهر آن به شمار می‌روند.
اشکال گوناگون اجبار به قرار زیرند :
الف ) فشار اجتماعی ( شامل عوامل عقلانی و عوامل غیرعقلانی )
ب ) الزام مادی ( شامل اجبارفیزیکی ، اجبار از راه جاذبه شخصی ، اجبار اقتصادی )
ج ) تبلیغات ( یا الزام از راه اقناع )
۲ . قدرت و اعتقاد
یکی دیگر از عوامل و سرچشمه‌های اطاعت شهروندان از قدرت مسلط ، اعتقاد به نقش قدرت یا به دارندگان آن است. شهروندی که درستی ، صحت ، حقانیت و خدمتگذاری اربابان قدرت را باور داشته باشد طبعا، به دستاوردها مقررات و موازین وضع شده از سوی آنان و راه و روش های کارکرد هیات حاکم ، کم و بیش گردن می‌گذارد.[۱۶]
در ادامه به اختصار مساله را در چهارچوب قدرت و اعتقاد بررسی می کنیم .
الف ) نظریه حاکمیت ، زیربنای اعتقاد به قدرت
از میان نظریات گوناگون و متعدد مربوط به حاکمیت ، دو دسته اصلی از باورهای مربوط به ریشه حاکمیتی را که یکی دکترین الهی ( تئوکراتیک ) و دیگری نظام اعتقادی مردم سالار ( دموکراتیک ) باشد ، مورد بررسی قرار می‌دهیم.
حاکمیت قدرت برتر عالی فرماندهی در درون جامعه و قدرت استقلال و نفی وابستگی در بیرون آن است و تعلق به بالاترین مرجع اقتدار دارد. این مرجع یا ناشی از نیروی ماوراءالطبیعه است که از سوی بالاترین مراجع حاکمیت ، طبق موازین و احکام شرع به مسئولان و مراتب پائین تر انتقال می‌یابد ، یا برآمده و برکشیده از درون قشرهای مردم است که با حرکتی از پائین به سوی بالا ، از قاعده هرم اجتماعی آغاز می‌گردد و تا راس آن هرم صعود می کند.
در نخستین دید حاکمیت جنبه نزولی دارد و در دید دوم جنبه صعودی. کلیت جامعه به هرکدام از این دو دکترین است که می‌تواند برپائی ، ایستائی و دوام قدرت را تضمین کند.
ب ) نظریات حاکمیت الهی [۱۷]
کهن ترین اعتقاد درباب سرچشمه قدرت ، منشا ماوراءالطبیعه‌ دارد. بوسوئه در سیاست برآمده از کتاب مقدس ، از آن به دفاع برخاسته است. بر اساس این ماخذ ، قدرت فرمانروایان ، منبعث از خالق و آفریننده جهان هستی است و اراده ذات پروردگار در سپردن کار فرمانروائی و سرچشمه قدرت به فرد یا به گروه یا طبقه ویژه‌ای دخالت دارد. این همان نظریه‌ای است که در چهارچوب حقوق الهی ، به عنوان حاکمیت تئوکراتیک مشهور شده است.
حاکمیت تئوکراتیک در طول تاریخ ، سه شکل متفاوت به خود گرفته است که ذکر می شود .
- شکل انسان ـ خدایی
در این برداشت ، فرمانروا ، ادعای ماهیتی الهی دارد. لباس انسانی پوشیده و بر پهنه زمین نزول کرده است تا سرنوشت خلایق و حیات و ممات آنها را در ید قدرت خود گیرد و آنان را طبق میل و دلخواه خود هدایت کند. این گونه فرمانروایان از سوی خداوند نیامده‌اند، بلکه خود خداگونه تجسد یافته و مادیت پذیرفته‌اند و مستقیماٌ سررشته فرمانروایی و قدرت را به دست می‌گیرد.
- شکل رسالت
انبیاء از سوی خداند ماموریت دارند که قواعد و نظامات الهی را به افراد بشر منتقل کنند و گمراهان و مشرکان و کافران را به راه حق و راستی و صلاح و سعادت دنیایی و عقبایی راهنمایی نمایند. کلیه فرستادگان خدا و پیامبران مرسل با قواعد و قوانینی که برای بشر به ارمغان آورده‌اند ، در این گروه جای می گیرند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

- مشیت الهی
از حدود قرون وسطی ، این اندیشه بال و پر می‌گیرد که فرمانروایان به مقضای مشیت ذات واجب الوجود و قضا و قدر در راس کارها قرار می‌گیرند. پروردگار عالم آنها را مستقیماٌ تعیین نمی‌کند ، بلکه چون کلیه قدرت‌ها از آن خداست ، سرنوشت انسان‌ها و حکومت بر آنها را در اختیار فرد یا افراد خاصی قرار می دهد. [۱۸]
ب ) دولت ـ کشور تک ساخت :
این عنوان به دولت ـ کشورهایی اطلاق می شود که که دارای یک مرکز واحد عملکرد سیاسی هستند. قدرت سیاسی در کلیت و مجموع اختیارات و وظایف خویش توسط یک شخصیت واحد حقوقی که همانا دولت ـ کشور بسیط است ، اعمال می شود. کلیه افرادی که زیر لوای دولت یکپارچه قرار دارند از یک اقتدار سیاسی تبعیت کرده و قاعدتاٌ یک قانون اساسی در سراسر این قلمرو برآنان حکم می‌راند. بافت قدرت ، غیرقابل تفکیک و تجزیه ناپذیر است. به نوشته آندره هوریو دولت‌های بسیط مجموعه‌ای دولتی هستند و به قسمت‌هایی بخش نشده‌اند که بتوان بدان‌ها جداگانه نام دولت داد.
پس گرایش کلی ، در درجه اول بسوی وحدت و همگونگی است. سیر بسوی تمرکز طلبی و یکپارچه سازی در همان آغاز تولد دولت بچشم می‌خورد. یعنی ، ابتدا یک مرکز جاذبه قدرت پدید می‌آید و سپس این مرکز دست به جذب و هضم کلیه مراکز دیگر می‌زند. ظهور دولت ـ کشورها از بطن نظام‌های ملوک الطوایفی مقارن با ازبین رفتن مراکز تصمیم‌گیری متعدد و قدرت‌های جزیی سیاسی پدیدار شده است. دولت کشور ساده یا یکپارچه ، مولود چنین سیر تکاملی است و لذا این شکل دولت از دوران‌های گذشته تا زمان حاضر رائج ترین نوع بودهاست.[۱۹]
نتیجه
پس از نهضت های مکرر علویان در شرق ممالک اسلامی ، بویژه ایران ، محیط آماده پذیرش یک قیام کننده علوی و از هم پاشیدگی دولت مغول زمینه مساعد موفقیت صفویان بود. از حکومت تیموریان فقط قسمت کوچکی تحت حکومت میرزا حسین بایقرا در هرات باقی بود و در دیگر بخش های ایران ترکستان و عراق استیلاگران دیگر فرمان می راندند. با توجه به استقبال مردم از دعوت نوربخش و اندیشه ظهور مهدی و فساد اوضاع که اذهان را انباشته بود ، جنبش شاه اسماعیل صفوی ، پس از کوشش های گذشتگانش ، به مثابه حرکت های علویان رخ داد و چنان توفیق بارزی یافت که تمام شرق اسلامی را تکان داد.
این جنبش بیشتر سیاسی بود تا مذهبی و صوفیانه ، ولیکن نمونه جالبی از بهترین روش دست یافتن به قدرت به شیوه ایرانی به شمار می رفت ، که به عنوان یک نمونه بارز ، بیانگر کلیه نهضت های ایرانی علیه اعراب و بیگانگان دیگر است و بروشنی نشان می دهد که داعیه داران ایرانی فقط از طریق تصوف و ولایت می توانستند اذهان مردم را متوجه خود سازند.[۲۰]
واگذاری قدرت به شیعه ، نزدیکی این دو گرایش را در آغاز تشیع عصر صفوی ممکن ساخت ، تا آنجا که در هم آمیخته شدند. این امر بهمراه عامل ملیت همبستگی مناسبی را در داخل در جهت مقابله با دشمنان خارجی پدید آورد.
صفویان با اعلام مذهب شیعه اثنی عشری به عنوان مذهب رسمی حکومت خود ، توان بالقوه برخورد میان مجتهدین یعنی نمایندگان باور نهصد ساله شیعه مبتنی بر حکومت ایده آل مهدی ( عج ) ، و شاهان یعنی نمایندگان باور سنتی حکومت دنیوی پیش از اسلام ایران[۲۱] را افزایش دادند که علت این امر را می توان در موارد زیر دانست :
- صفویان شانس گزینش دیگری را نداشتند ، زیرا تکیه گاه اصلی نظامی آنها طوایف قزلباش ترکمان بودند که عمیقا از باورهای افراطی که از سوی خود رهبران صفوی ترویج شده بود ، ملهم بودند. اعلام نکردن سیاست نوین ، یعنی شیعه اثنی عشری بودن دولت ، می توانست برای دربار یک فاجعه سیاسی باشد.
- شاه اسماعیل اول ، به منظور مشخص ساختن قلمرو خود از سرزمین امپراطوری عثمانی وجلوگیری از بلعیده شدن این سرزمین از سوی امپراطوری مذکور ، آئین تشیع را به عنوان مذهب رسمی دولت قرار داد. [۲۲]
وی برای ترویج این آئین در شهرهای مختلف علاوه بر اجبار[۲۳] ، از جلب قلوب ( مرشد طریقت انتخاب القاب مختلف ، انتساب خود به ائمه معصومین ، تکریم امامان و ارتباط معنوی با ایشان ) نیز بهره می برد[۲۴] که در صفحات آتی موارد ذکر شده بررسی خواهد شد.
بدین ترتیب قوه محرکه سلسله صفوی بیشتر ناشی از برخورد مذاهب بود و جنبه ایرانیت. از لحاظ نژادی وحدت آریائی ایران ، از مدت ها پیش از آن ، در اثر مهاجرت سیل آسای اقوام ترکمن و تورانیان محو شده بود. در میان این عناصر خارجی ، قوام ملت ایران را باید تا حدودی منوط به تشخیص تدریجی شیعه با صبغه ایرانی آن دانست و تا حدی مربوط به فشار مداومی که اقوام خارجی در شرق و غرب وارد می کردند و عکس العملی که اتباع پادشاه ایران از خود نشان می دادند. در قوام ملیت احیای اصول پادشاهی توسط شاه اسماعیل و استظهار این اصول به موازات جریانات مذهبی ، سهم بسزایی داشت.
بخش دوم : سیر گرایش به تشیع قبل از دوران صفوی
در این بخش در ابتدا پس از بیانی مختصر درباره سابقه تشیع در ایران قبل از دوران صفویه ، به بیان عوامل دخیل در گرایش مردم ایران به این مذهب در دوران آغازین عصر صفوی اشاره نموده ، سپس به بررسی مطالب مطرح شده در باره هریک از عوامل ذکر شده اشاره می شود.
فصل اول : تاریخچه پیدایش شیعه
پیغمبر اکرم (ص) به موجب چندین روایت متواترکه سنى و شیعه روایت کرده اند تصریح فرموده که على (ع) در قول و فعل خود ، از خطا و معصیت مصون است هر سخنى که گوید و هر کارى که کند با دعوت دینى مطابقت کامل دارد و داناترین مردم به معارف و شرایع اسلام می باشد.[۲۵]
در غدیر خم که پیغمبر اکرم (ص) در آنجا على (ع ) را به ولایت عامه مردم نصب و معرفى کرده و او را مانند خود متولى قرار داده بود. بدیهى است این چنین امتیازات و فضائل اختصاصى که مورد اتفاق همگان بود و علاقه فراوانی که پیغمبر اکرم به على (ع) داشت طبعاً عده اى از یاران پیغمبر اکرم را که شیفتگان فضیلت وحقیقت بودند بر این وامیداشت که على (ع) را دوست داشته به دورش گرد آیند و از وى پیروى کنند .گذشته از همه اینها نام (شیعه على) و (شیعه اهل بیت) در سخنان پیغمبر اکرم (ص) بسیار دیده می شود.[۲۶]
۱ ) آراء مورخین در پیدایش تشیع

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:24:00 ب.ظ ]