کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



  1. درونی شدن یا درگیری پیش‌بینی شده بر اساس همگرایی بین ارزش های فرد و سازمان

۲-۳-۲- رویکردهای نظری سرمایه اجتماعی

رویکرد دیگر سرمایه اجتماعی مباحثی است که با امیل دورکیم[۴۲] آغاز و پس از او با تالکوت پارسنز[۴۳] پیگیری می شود. این اندیشمندان مفهوم سرمایه اجتماعی را بر مبنای تعهداتی که مبنای آن ها، ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی است، تعریف نمودند. همه روابط، تعاملات و همکاری ها بنظر ایشان ریشه در هنجارها و ارزش‌های جامعه دارند. چنین ارزش‌ها و هنجارهایی افراد را فارغ از هر گونه دغدغه ای به ایفای نقش ها و اعمال خویش ترغیب می‌کند.

از جریانات فکری دیگر که به طرح مفهوم «سرمایه اجتماعی » پرداخته است می توان از ماکس وبر نام برد، مباحثی که وبر مطرح می‌کند مفاهیمی است که به اعتماد معطوف است. این سوال که اعتماد در متن اجتماعی رسمی و غیر رسمی چگونه ساخته می شود و در یک متن اجتماعی چه ملازماتی برای افراد به همراه دارد. در مفهوم سازی سرمایه اجتماعی مؤثر بوده است. این اعتماد قرار دادی است به سوی خطرپذیری و به نوعی سود متقابل را برای مشارکت کنندگان در بردارد (فوکویاما، ۱۳۷۹).

دسته دوم، اندیشمندان معاصراند که به طور خاص به تعریف مفهوم سرمایه اجتماعی دست یازیده اند. نخستین اندیشمندی که در میان معاصران ‌به این مهم اقدام نموده پیر بوردیو[۴۴] است . بوردیو سه نوع سرمایه را شناسایی نموده است: این اشکال سرمایه عبارتند از شکل اقتصادی (پول، مالکیت)، فرهنگی (شناخت، مهارت ها و کیفیت های تحصیلی ) و اجتماعی (ارتباطات وعضویت گروهی) (بوردیو، ۱۹۸۶).

شکل اقتصادی سرمایه بلافاصله قابل تبدیل به پول است، مانند دارایی های منقول و ثابت یک سازمان. سرمایه فرهنگی نوعی دیگر از سرمایه است که در یک سازمان وجود دارد مانند تحصیلات عالیه اعضای یک سازمان ، که این نوع سرمایه هم تحت شرایطی قابل تبدیل به سرمایه اقتصادی است و سرانجام می‌تواند به عنوان ابزاری برای رسیدن به سرمایه های اقتصادی باشد(الوانی، ۱۳۸۲).

همان گونه که ملاحظه می‌گردد شکل غالب سرمایه گذاری از دید بوردیو ، سرمایه اقتصادی است و انواع دیگر سرمایه که شامل سرمایه فرهنگی و اجتماعی است، به عنوان ابزاری برای حصول سرمایه اقتصادی مفهوم پیدا می‌کند. به هر ترتیب بوردیو، سرمایه اجتماعی را این گونه تعریف می‌کند که «سرمایه اجتماعی مجموعه منابع واقعی یا بالقوه ای است که حاصل شبکه ای با دوام از روابط کمابیش نهادینه شده آشنایی و شناخت متقابل یا به عبارت دیگر با عضویت در گروه است، شبکه ای که هر یک از اعضای خود را از پشتیبانی سرمایه جمعی برخوردار می‌کند و آنان را مستحق اعتبار می‌سازد» (بوردیو ، ۱۹۸۶ ).

به اعتقاد بوردیو سرمایه اجتماعی یک ودیعه طبیعی یا اجتماعی نیست بلکه چیزی است که در طول زمان و با تلاش بی وقفه به دست می‌آید. شبکه روابط، محصول راهبردهای سرمایه گذاری فردی یا جمعی ، آگاهانه یا ناخودآگاه است که هدفش ایجاد یا باز تولید روابط اجتماعی است که مستقیما در کوتاه یا بلند مدت قابل استفاده هستند(بوردیو ، ۱۹۸۶ ).

از دیگر اندیشمندانی که به تعریف سرمایه اجتماعی همت گماشته است و برخورد عمیقی با این مفهوم داشته جیمز کلمن است. برخلاف بوردیو کلمن تعریف مبسوطی از سرمایه اجتماعی ارائه داده و از واژگان مختلفی برای تعریف سرمایه اجتماعی کمک می‌گیرد. نخستین برخورد عمیق با مفهوم سرمایه اجتماعی به وسیله کلمن و در کتاب بنیادهای نظریه اجتماعی شکل گرفته است. کلمن در این کتاب، سرمایه اجتماعی را به عنوان «روابط میان اشخاص ، گروه ها و اجتماعات که اعتماد را شکل داده واکنش ها را تسهیل می‌کند» معرفی می کند (کلمن، ۱۳۷۷).

کلمن بر این اساس جهت تعریف سرمایه اجتماعی از نقش کارکرد آن کمک گرفته و تعریفی کارکردی از سرمایه اجتماعی ارائه می‌دهد نه ماهوی. به عبارتی کلمن سرمایه اجتماعی را به عنوان شی واحد قلمداد نکرده بلکه در توصیف ، انواع چیزهای گوناگون را مد نظر دارد که همه این انواع ، دو ویژگی مشترک دارند:«همه آن ها شامل جنبه ای از یک شناخت اجتماعی هستند و کنشهای معین افرادی را که در درون ساختار هستند تسهیل می‌کنند.» (کلمن ، ۱۳۷۷).

کلمن اظهار می‌داد که سازمان‌های اجتماعی سرمایه اجتماعی را تولید می‌کنند که اکتساب هدف را که در صورت عدم حضور آن قابل حصول نبوده یا با هزینه بالایی قابل حصول بود، آسان می‌کند. از این منظر سرمایه اجتماعی همچنین می‌تواند برای غلبه بر مسایل مرتبط با کنش جمعی و تسهیل تولید کالاهای جمعی مفید واقع گردد(کلمن ، ۱۳۷۷).

یکی دیگر از نظریه پردازان مهم سرمایه اجتماعی رابرت پوتنام است . با کار پوتنام و معرفی مفهوم سرمایه اجتماعی در مطالعه دموکراسی ، این مفهوم ابعاد تازه تری یافت . آنچنان که پوتنام در کارش نتیجه گرفت « سرمایه اجتماعی هم اجرای سیاست و هم اجرای اقتصاد را تقویت می‌کند»(پوتنام ، ۱۳۸۰).

پوتنام در آثار خود سرمایه اجتماعی را با سه مؤلفه‌ به عنوان ویژگی سازمان اجتماعی تعریف می‌کند که مؤلفه‌ اول شبکه ها هستند. شبکه ها به دو قسمت تقسیم می‌شوند: ۱- شبکه های افقی « مساوات طلب» در قالب مشارکت های مدنی (انجمن ها ، باشگاه ها و … ) که خاستگاه دو مؤلفه‌ دیگر است.
۲- شبکه های عمومی یا « انحصار طلب » که فاقد توان برقراری اعتماد و هنجارهای همیاری هستند(همان.۳۱۳).

مؤلفه‌ دیگر هنجارهای همیاری هستند که خود به دو قسمت هنجارهای متوازن و هنجارهای تعمیم یافته تقسیم می‌شوند . در هنجارهای متوازن با مبادله هم زمان چیزهایی با ارزش برابر ، مانند موقعی که همکاران روزهای تعطیلشان را با هم عوض می‌کنند ، مواجه هستیم. در هنجارهای همیاری تعمیم یافته که اصلا ملاک سرمایه اجتماعی است. رابطه تبادلی مداومی در جریان است که در همه حال یک طرفه و غیر متوازن است؛ اما انتظارات متقابل ایجاد می‌کند ، مبنی بر این که سودی که اکنون اعطا شده ، باید در آینده باز پرداخت گردد(همان : ۲۹۳).

مؤلفه‌ سوم اعتماد است که از عناصر ضروری برای تقویت همکاری بوده و حاصل پیش‌بینی پذیری رفتار دیگران است که در یک جامعه کوچک از طریق آشنایی نزدیک با دیگران حاصل می شود. اما در جوامع بزرگتر و پیچیده تر ، یک اعتماد غیر شخصی تر یا شکل غیر مستقیمی از اعتماد ضرورت می‌یابد. اعتماد خود دو نوع است : ۱-اعتماد شخصی ۲-اعتماد اجتماعی یا اعتماد تعمیم یافته که سودمندتر برای جامعه است. این نوع اعتماد « شعاع اعتماد را از فهرست کسانی که شخصا می شناسیم ، فراتر می‌برد و همکاری گسترده تر در سطح جامعه را موجب می‌گردد» (همان : ۱۳۶).

پوتنام افزایش مشارکت مدنی و گسترش شبکه های اجتماعی را از ساز و کارهای تبدیل اعتماد شخصی یا خاص به اعتماد اجتماعی یا تعمیم یافته معرفی می‌کند. که اعتماد اجتماعی به همان اندازه که یک نگرش شخصی است یک دارایی ضروری نظام اجتماعی نیز به شمار می رود(همان : ۱۳۷).

از نظر پوتنام سرمایه اجتماعی بر پایه ویژگی‌های زیر تعریف می شود:

وجود شبکه های اجتماعی (که در برگیرنده تعادل انسانی در درون یک جامعه است)

تعهد مدنی ( مشارکت شهروندان در فرایند های اجتماعی و به کارگیری شبکه های اجتماعی)

هویت مدنی (احساس مشارکت برابر در درون جامعه )

مبادله (یاری متقابل در میان اعضای یک جامعه )

اعتماد به جای ترس .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-22] [ 10:18:00 ب.ظ ]




این کلمه دارای معانی مختلفی است زیتامل ۱۹۹۸ عنوان می‌کند که مشتریان ارزش را در ۴ مفهوم مختلف به کار می‌برند.

الف) ارزش به معنای قیمت پایین است. برای گروهی از مشتریان کمترین قیمت به عنوان بهترین ارزش محسوب می‌گردد.

ب) ارزش چیزی است که از کالا و یا خدمات به دست می‌آوریم. ارزش به عنوان منافعی است که دارای هزینه‌ای که پرداخت می‌کنیم به دست می‌آوریم.

ج) ارزش کیفیتی است که مشتری در برابر هزینه‌ای که پرداخت می‌کند، به دست می‌آورد.

د) ارزش به دست آوردن تمام چیزهایی است در برابر تمام چیزهایی که مشتری از دست می‌دهد. مشتری ارزش را در ارتباط بین هر منفعتی که در هنگام خرید، کسب، استفاده، مصرف استفاده از خدمات پس از فروش و نیز در هر نوعی از از “دست دهی” که برای لذت بردن از منافع انجام می‌دهد، می‌بیند.

توجه ‌به این نکته حایز اهمیت است و همه بر این باورند که ارزش مشتری بر اساس تصورات و خواستهای مشتریان و نه تهیه کنندگان تعیین می‌شود(Zeithaml,1988,11).

دادستل(۱۹۹۱) معتقد است درک خریداران ار ارزش تعامل بین کیفیت یا منافع درک شده در محصول و از دست رفته‌های احساس شده در پرداخت قیمت است و ودراف(۱۹۹۷) ارزش درک شده را به عنوان ترجیح مشتری و ارزیابی ویژگی‌های محصول، عملکردها و آگاهی‌ها در قالب اهداف و مقاصد مشتری است ‌بنابرین‏ می‌توان نتیجه گرفت که ارزش درک شده مشتری از توازن بین منافع درک شده و از دست دادن‌هایی است که برای تجربه کردن منافع انجام می‌دهد(Khalifa,2004,648).

از دست رفته‌ها/ مزایا کسب شده = ارزش

این معادله نشان می‌دهد که می‌توان برای افزایش درک مشتری از ارزش ۲ روش اصلی افزایش داد:

الف) افزایش در منافع ب) کاهش از دست رفته‌هایی که مشتری احساس می‌کند (Ravard&Gronroos,1996,25-27)

۲-۳۹ منابع ایجاد ارزش برای مشتری

۲-۳۹-۱ منابع ایجاد ارزش به واسطه ماهیت محصول: شرکت‌ها محصول را تولید، اما مشتریان محصولات را خریداری نمی‌کنند. مشتریان در واقع برای مشکلاتشان، راه حل خریداری می‌کنند. آن ها سود و بهره را خریداری می‌کنند. محصولاتی که راه حل بهتر برای مشکلات ارائه می‌دهد، ارزش بیشتری را برای مشتریان ایجاد می‌کند بهترین راه حل، راه حلی است که در آن توازن بین منافع و از دست رفته‌ها در معامله ارزش افزایش پیدا می‌کند.شرکتهایی که در حال رقابت با سایر شرکت‌ برای به دست آوردن تقاضای مشتری هستند باید بتوانند برای نیازمندی‌های اصلی مشتری سود ایجاد کنند. (Buttle,2004,238-241)

۲-۳۹-۲ ایجاد ارزش برای مشتری به واسطه خدمات همراه محصول:یک خدمت همان‌ طور که قبلاً اشاره شده است، عملکرد یا عمل انجام شده برای مشتری می‌باشد. خدمات یکی از مهمترین بخش‌های ایجاد ارزش در شرکت‌ها محسوب می‌شود. بسیاری از فروشندگان معتقدند که بهترین روش برای رقابت از طریق ارائه خدمات به فروشندگان شرکت‌ها و مشتریان داخلی می‌باشد. خدمت‌دهی عالی شامل نگهداری کالا،طراحی ، تخمین و براورد سفارش رسانی است .(Ibid,241)

۲-۳۹-۳ ایجاد ارزش برای مشتری از طریق فرایندهای ارتباط با مشتری:شرکت‌ها دارای هزاران فرایند هستند،اما فرایندها بیش از یک جریان کاری ساده می‌باشد و منابعی برای ایجاد ارزش بیشتر برای مشتریان و شرکت‌ها می‌باشند.

فرایند مدیریت ارتباط با مشتری شامل فرایند کسب مشتری،نگهداری مشتری و توسعه مشتری است.هرکدام از این فرایندها از فرایندهای زیر مجموعه ای تشکیل شده است به عنوان مثال فرایند به دست آوردن مشتری می‌تواند به فرایندهای دیگری مانند فرایند جستجو برای به دست آوردن مشتری ،فرایند تماس با مشتری و فرایند استقبال از مشتری تقسیم شود (Ibid,249-250).

۲-۳۹-۴ ایجاد ارزش برای مشتری به وسیله کارکنان:بیشتر شرکت‌ها بر این باورند که افراد مهمترین منابع در سود مشتری محسوب می شود بخصوص در خدمات حرفه ای مانند مشاوره.نقشهای مهم در سازمان وجود دارد و برای اینکه استراتژی مدیریت ارتباط با مشتری به خوبی عمل کند این نقش‌ها باید کامل شود.یکی از مهمترین نقش ها در مدیریت ارتباط با مشتری نقش تماس با مشتری است.این نقش در فضای بین سازمان و مشتریان خارجی قرار می‌گیرد و به صورت خیلی نزدیک با مشتری سرو کار دارد.

.(Ibid,251-252)

۲-۳۹-۵ ایجاد ارزش برای مشتری از طریق شواهد فیزیکی :بعضی از شرکت‌ها با کنترل شواهد غیبی برای مشتریان ایجاد ارزش می‌کنند و می‌توان اینگونه تعریف کرد امکانات ملموس، تجیهزات و موادی که شرکت‌ها استفاده می‌کنند تا ارزش را به مشتری انتقال دهند.

شواهد عینی شامل تعهد شرکت، محیط داخلی، خارجی شرکت وب سایت، لباس فرم شرکت و ماشین‌آلات می‌باشد. شواهد عینی شرکت‌ها را قادر می‌سازد تا بتوانند شواهد عینی خود را اصلاح کنند و نیز بهترین و بیشترین تأثیر را روی مشتریان داشته باشند.(Ibid,254)

۲-۳۹-۶ ایجاد ارزش از طریق ارتباطات

شرکت‌ها هم اکنون قادرند از طریق روش های ارتباطی برای مشتریان ایجاد ارزش کنند. موضوعی که در سال‌های قبل غیر ممکن بود. شرکت‌ها مایل به ارتباطات چندگانه هستند شرکت- مشتری، مشتری – شرکت، مشتری- مشتری، مشتریان هم اکنون می‌توانند از طریق پست الکترونیک، وب سایت،‌تلفن و فاکس و…. با شکرت ارتباط برقرار کنند. در گذشته ارتباطات مشتری یک جنبه داشت از شرکت به مشتری و ابزار قوی ارتباط شرکت- مشتری یک سویه بود و شامل تبلیغات تجاری، پیشبرد فروش بود.

سه فرایند وجود دارد که می‌تواند قدرت ارتباطاتی را که برای مشتری ایجاد ارزش می‌کند افزایش دهد. حذف عوامل واسطه‌ای، شخصی سازی، فعالیت‌های تعاملی ((Ibid,255.

۲-۳۹-۷ ایجاد ارزش به واسطه شبکه توزیع

وظیفه توزیع ایجاد زمان و مکان مطلوب برای مشتری می‌باشد. این به معنای ارائه کالاها و خدمات مشتری در زمان و مکان که نیاز دارند، است شرکت‌هایی که کالاهای مصرفی تولید می‌کنند از طریق استفاده از واسطه‌هایی مثل عمده‌فروشان و خرده‌فروشان کانالهایی را به وجود آورده‌اند.

شرکت‌های در بازارهای صنعتی یا تجاری یا مستقیماً در امر فروش مشارکت دارند یا از توزیع کنندگان صنعت استفاده می‌کنند. موقعیت ارائه دهندگان خدمات در ایجاد ارزش برای مشتری ممکن است، بی‌ربط و یا حیاتی باشد. وظیفه اصلی برای واسطه‌ها درمحیط بازارهای تجاری افزایش سود می‌باشد.(Ibid,259)

۲-۴۰ ارزش درک شده توسط مشتری

ارزیابی عملکرد مدیریت ارتباط با مشتری بر اساس مدل‌های رفتار مشتری، دارایی مشتری و کیفیت ارتباط مورد بحث قرار می‌گیرد. علاوه بر این توجه زیادی به بررسی تجربی و نحوه تأثیر هر یک از ابعاد ارزش درک شده مشتری بر جنبه‌های ویژه عملکرد مدیریت ارتباط با مشتری به طور جداگانه معطوف شده است و انتظار می‌رود که این بررسی به مدیران در درک این که مشتریان واقعاً به چه چیز ارزش می‌دهند و ‌در کجا باید توجه بیشتری به آن ها معطوف کنند، کمک می‌کند تا به مزایای مورد نیاز در فضای رقابتی بازار دست یابند و مزایای مدیریت ارتباط با مشتری را افزایش دهند (Wang etal,2004,181).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:18:00 ب.ظ ]




۲-۴-۲٫ سرمایه‌گذاری در دارایی‌های جاری

به طور کلی دارایی‌های جاری بیش از نیمی از کل دارایی‌های یک مؤسسه‌ را تشکیل می‌دهند. از آنجا که این دارایی‌ها، سرمایه‌گذاری‌های عمده‌ای به‌حساب می‌آیند و نظر به اینکه سرمایه‌گذاری‌های به نسبت فراری هستند ارزش توجه کامل مدیر مالی را دارند(همان منبع).

۲-۴-۳٫ اهمیت مسئله برای مؤسسات کوچک

مدیریت سرمایه در گردش به‌ویژه برای شرکت‌های کوچک پر‌اهمیت است یک مؤسسه کوچک می‌تواند با اجاره کارخانه و تجهیزات، میزان دارایی‌های ثابت خود را کمینه سازد، اما راهی برای دوری از سرمایه‌گذاری در دارایی‌های جاری ندارد؛ ‌بنابرین‏ آن‌ ها برای مدیر‌مالی شرکت‌های کوچک از اهمیت بیشتری برخوردار است. به‌علاوه به علت عدم دسترسی مدیر‌مالی آن‌ ها به بازارهای سرمایه و اعتبارات بلند‌مدت، شرکت باید به طور جدی بر اعتبارات تجاری و وام‌های کوتاه‌مدت بانکی تکیه کند. این‌ها هر دو بر سرمایه در گردش خالص اثر می‌گذارند، زیرا باعث بالا رفتن بدهی‌های جاری می‌شود(همان منبع).

۲-۴-۴٫ رابطه بین رشد فروش و دارایی‌های جاری

رابطه بین رشـد فـروش و نـیاز به تأمین مالی دارایی‌های جاری، رابـطه نزدیک و مستقیم است. افزایش فروش باعث ایجاد نیازهای مشابه سرمایه‌گذاری در موجودی‌های اضافی می‌گردد (شباهنگ،۱۳۸۵).

۲-۵٫ استراتژی‌های مختلف سرمایه در گردش

شرکت‌ها می‌توانند با به‌کارگیری استراتژی مختلف در رابطه با مدیریت سرمایه در گردش، میزان نقدینگی شرکت را تحت تأثیر قرار دهند؛ این سیاست‌ها را میزان مخاطره و بازده آن‌ ها مشخص می‌کند. مدیران سرمایه در گردش به دو دسته تقسیم می‌شوند: مدیران محافظه‌کار و مدیران متهور (جسور)(دی لوف و مارک[۶]،۲۰۰۵).

سیاست محافظه‌کارانه در مدیریت سرمایه در گردش باعث خواهد شد که قدرت نقدینگی بیش‌ازحد بالا برود. دراجرای آن سعی می‌شود که مخاطره ناشی از ناتوانی بازپرداخت بدهی‌های سررسید شده به پایین‌ترین حد ممکن برسد. مدیر، در ایـــن روش، می‌کوشد تا مقدار زیادی دارایی‌جاری (که نرخ بازده آن‌ ها پایین است) نگه‌داری نماید. از این رو، شرکت‌هایی که چنین روشی را پیش می‌گیرند به‌اصطلاح دارای بازده و مخاطره[۷]اندک خواهند ‌‌‌بود(همان منبع).

مدیریت سرمایه در گردش با سیاست جسورانه می‌کوشد تا با داشتن کمترین میزان دارایی‌های جاری، از بدهی‌های جاری بیشترین استفاده را ببرد و شرکت را بدین گونه اداره نماید. در اجرای این روش، مخاطره نقدینگی بسیار بالا خواهد رفت و شرکتی که این عمل را به اجرا درآورد، بارها در وضعیتی قرار می‌گیرد که نمی‌تواند بدهی‌های سررسید شده خود را بپردازد. از سوی دیگر، چون حجم دارایی‌های جاری به پایین‌ترین حد می‌رسد، نرخ بازده سرمایه‌گذاری بسیار بالا می‌رود. شرکت‌هایی که این روش را در پیش می‌گیرند، مخاطره بالایی را می‌پذیرند و نرخ بازدهی آن‌ ها بالا می‌باشد. شرکت‌ها می‌توانند در اداره امور دارایی‌های جاری و بدهی‌های جاری، سیاست گوناگونی به کار ببرند، با ترکیب این‌ها می‌توان روشی را در پیش گرفت که سرمایه در گردش به حد مطلوب برسد(همان منبع).

۲-۵-۱٫ استراتژی دارایی‌های جاری[۸]

داشتن نوعی استراتژی در امور سرمایه در گردش مستلزم تعیین و حفظ سطح معینی از هر یک از اقلام دارایی‌های جاری و کل دارایی‌های جاری می‌گردد.

شیوه محافظه‌کارانه: یعنی شرکت با نگهداری پول نقد و اوراق بهادار قابل‌فروش می‌کوشد قدرت نقدینگی خود را حفظ کند. مخاطره آن بسیار اندک است، زیرا داشتن قدرت نقدینگی نسبتاً زیاد به شرکت این امکان را می‌دهد که موجودی کالا را به مقدار کافی تهیه و اقدام به فروش نسیه کند (جهانخانی و همکاران،۱۳۸۶).

از این رو، برای این شرکت‌ها مخاطره از دست دادن مشتری بسیار اندک است از طرف دیگر نقدینگی به نسبت زیاد به آن‌ ها این امکان را می‌دهد که بدهی سررسید شده را به‌موقع بپردازند و با خطر ورشکستگی[۹]مواجه نشوند.

استراتژی جسورانه: مدیری که از این رویه استفاده می‌کند، همواره می‌کوشد وجوه نقد و اوراق بهادار قابل‌فروش را کمینه سازد. اگر مدیر جسورانه عمل کند، درصدد برمی‌آید تا وجوهی را که در موجودی کالا سرمایه‌گذاری می‌شوند به کمترین مقدار برساند. شرکتی که شهامت انجام این کار را دارد باید مخاطره عدم پرداخت به‌موقع بدهی‌های سررسید شده خود را بپذیرد. چنین شرکتی شاید نتواند پاسخگوی سفارش‌های مشتریان باشد و از این لحاظ هم متحمل ضرر خواهد شد(همان منبع).

۲-۵-۲٫ استراتژی بدهی‌های جاری[۱۰]

۲-۵-۲-۱٫ استراتژی محافظه‌کارانه

مدیر محافظه‌کار می‌کوشد تا در ساختار سرمایه شرکت، میزان وام‌های کوتاه‌مدت را به حداقل برساند. او برای تهیه دارایی‌های جاری، می‌کوشد تا از وام‌های بلندمدت که بهره شناور دارند استفاده کند؛ اما مدیری که بیش از حد محافظه‌کار است، می‌کوشد به‌جای گرفتن این وام‌ها از منابع دیگری (سرمایه صاحبان سهام) استفاده نماید(میرتونی،۱۳۸۸).

۲-۵-۲-۲٫ استراتژی جسورانه

اگر مدیری استراتژی جسورانه را اتخاذ کند، می‌کوشد تا سطح وام‌های کوتاه‌مدت را به مقدار بیشینه برساند و دارایی‌های جاری خود را از محل این وام‌ها تأمین کند. اجرای این سیاست مستلزم این است که شرکت به هیچ عنوان از وام‌های بلندمدت استفاده نکند، زیرا دارایی‌های ثابت شرکت را می‌توان از محل وام‌های بلندمدت مالی تأمین کرد (همان منبع).

۲-۶٫ سیاست‌های مطلوب مدیریت سرمایه در گردش

سیاستی که یک مدیر مالی ‌در مورد اداره امور سرمایه در گردش شرکت در پیش می‌گیرد ممکن است با توجه به دارایی‌ها و بدهی‌های جاری باشد. به طور مثال امکان دارد که مدیری هم ‌در مورد دارایی‌های جاری و هم ‌در مورد بدهی‌های جاری محافظه‌کارانه عمل کند، در حالی که مدیر دیگری، در هر دو مورد، سیاست جسورانه در پیش گیرد. بیشتر مدیران شرکت‌ها سیاستی را اتخاذ می‌کنند که از نظر مخاطره و بازده در وضعیتی به نسبت متعادل قرار گیرند، سیاست متعادل برای مدیریت سرمایه در گردش دارای خصوصیات زیر است:

۱- حجم دارایی‌های جاری و بدهی‌های جاری در حد متعارف است.

۲- اقدامات جسورانه در زمینه دارایی‌های جاری در سایه سیاست‌های محافظه‌کارانه در زمینه بدهی‌های جاری، خنثی می‌شود.

۲-۷٫ خط‌مشی‌های سرمایه در گردش

دارایی‌های جاری، دارایی‌های هستند که در طول یک دوره مالی (معمولاً یکسال) قابل تبدیل به وجه نقد می‌باشند. این دارایی‌ها از طریق حساب‌های مختلف در ترازنامه مشخص می‌شوند.

به‌طورکلی وجه نقد برای خرید مواد اولیه[۱۱]، پرداخت به کارگران و دیگر هزینه های تولید کالا به کار گرفته می‌شود.

زمانی که موجودی کالا به فروش می‌رسد، حساب‌های دریافتنی به وجود می‌آید، وصول حساب‌های دریافتنی برای مؤسسه، نقدینگی ایجاد می‌کند و این گردش دوباره، تکرار می‌گردد (فاضری وپترسون[۱۲]، ۲۰۰۲).

سرمایه در گردش شرکت از دو بخش متمایز تشکیل می‌شود.

۲-۷-۱٫ سرمایه در گردش ثابت[۱۳] (دائم)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:18:00 ب.ظ ]




«أخت الزوجه ومحارمه (الجمع بین الأخت وعمتها أو خالتها أوغیرها من المحارم) یحرم على الرجل أن یجمع بین الأختین، أو بین المرأه وعمتها أو خالتها أو کل من کان مَحْرماً لها: وهی کل امرأه لو فرضت ذکراً حرمت علیها الأخرى. وذلک سواء أکانت المحرم شقیقه، أم لأب، أم لأم. لقوله تعالى فی بیان محرَّمات النساء: «وأن تجمعوا بین الأختین إلا ما قد سلف»[۹]ولأن الجمع بین ذوات الأرحام یفضی إلى قطیعه الرحم، بسبب ما یکون عاده بین الضرتین من غَیْره موجبه للتحاسد والتباغض والعداوه، وقطیعه الرحم حرام، فما أدى إلیه فهو حرام. والجمع بین المرأه وابنتها حرام أیضاً، کالجمع بین الأختین، بل هوأولى؛ لأن قرابه الولاده أقوى من قرابه الأخوه، فالنص الوارد فی الجمع بین الأختین وارد هنا من طریق أولی». [۱۰]

ایشان نیز به تبعیت از اکثریت فقها جمع بین دو خواهر را ممنوع می‌داند.

ج: نکاح با فرزند حاصل از زنا

با استناد به موضوع که حکم وطی به شبهه مانند حکم نکاح صحیح است، ‌بنابرین‏ فرزند حاصل از زنا بر زانی و مزنی محرم است و در در موضوع نکاح، مانند فرزند مشروع محسوب می‌شود.

امامیه و حنفیه بر این موضوع اتفاق نظر دارند. مؤلف «الفقه علی المذاهب الاربعه» می‌گوید:

«و قال الحنفیه و الإمامیه و الحنابله: تحرم کما تحرم البنت الشرعیه، لأنها متکونه من مائه، فهی بنته لغه و عرفا، و نفیها شرعا لا یوجب، من حیث الإرث، نفیها حقیقه، بل یوجب نفی الآثار الشرعیه فقط، کالمیراث و النفقه»[۱۱]

د: تعدد زوجات

قبل از اسلام، حتی بعد از اسلام (در اوایل) مردها می توانستند با تعداد زیادی از زنان ازدواج کنند. اسلام به دلیل مصالحی از جمله جلوگیری از ضایع شدن حق زنان، تعداد همسران را محدود ساخت. از نظر اسلام مرد می‌تواند در یک زمان یک یا دو یا سه یا چهار همسر دائم و بیش از آن همسر موقت داشته باشد.

دلیل این حکم (عدد ۱و ۲و ۳و ۴ همسر) و محدودیت آن به عدد چهار و عدم جواز بیش از آن، آیه شریفه قرآن مجید است که می فرماید:

«فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنى‏ أَلاَّ تَعُولُوا».[۱۲]

با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر مى‏ترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید، و یا از زنانى که مالک آنهائید استفاده کنید، این کار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مى‏کند.

همه مذاهب اسلامی بر حرمت داشتن بیشتر از چهار زوجه دائمی اتفاق نظر دارند.[۱۳]

علامه شوشتری در کتاب النعجه می‌گوید:

«السابعه: لا یجوز للحر أن یجمع زیاده على الأربع حرائر أو حرتین و أمتین أو ثلاث حرائر و أمه و لا للعبد أن یجمع أکثر من أربع إماء أو حرتین أو حره و أمتین و لا تباح له ثلاث إماء و حره». یعنی مرد آزاد اجازه نکاح با بیش از چهار زن را ندارد… سپس در بیان دلیل آن به احادیث و روایت استناد می‌کند:

روى الکافی (فی أوّل باب الذی عنده أربع نسوه- إلخ، ۸۳ من نکاحه)«عن زراره، و محمّد بن مسلم، عن الصّادق علیه السّلام: إذا جمع الرّجل أربعا و طلّق إحدیهنّ فلا یتزوّج الخامسه حتّى تنقضی عدّه المرأه الّتی طلّقت و قال: لا یجمع الرّجل ماءه فی خمس». و فی آخره «عن جمیل بن درّاج عنه علیه السّلام فی رجل تزوّج خمسا فی عقده، قال: یخلّی سبیل أیّتهن شاء و یمسّک الأربع».[۱۴]

یعنی اگر مردی یکی از چهار زوجه دائمی خود را طلاق دهد تا پایان عده اجازه نکاح با زن دیگری را ندارد.

در کتاب الاختیار لتعلیل المختار نیز با ذکر علت و بیان استدلال در این خصوص آمده است:

«والمحرمات بالجمعلا یحل للرجل أن یجمع بین أکثر من أربع نسوه لقوله تعالى (مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ) نص على الأربع فلا یجوز الزیاده علیهن . وروی: أن غیلان الدیلمی أسلم وتحته عشر نسوه، فأمره – علیه الصلاه والسلام – أن یمسک منهن أربعا ویفارق الباقی، و یستوی فی ذلک الحرائر و الإماء المنکوحات ; لأن النص لم یفصل: والجمع بین الإماء ملکا ووطئا حلال وإن کثرن ، قال – تعالی( إلا على أزواجهم أو ما ملکت) أیمانهم مطلقا من غیر حصر خرج عنه الزوجات بما ذکرنا فبقی الإماء على الإطلاق.[۱۵]

ه: حرمت نکاح با اهل کتاب

بین فقهای مذاهب اسلامی در حرمت نکاح با کفار حربی و مشترکین اختلافی مشاهده نمی‌شود و جملگی بر این امر اتفاق نظر دارند.[۱۶]

یکی از موانع ازدواج برای مرد یا زن مسلمان، شرک است مسلمان نمی‌تواند با مشرک به صورت دائم یا موقّت ازدواج کند.

قرآن می‌فرماید: «و‌لا‌تَنکحُوا المُشرِکـتِ حتّی یؤمِنَّ و لاََمَهٌ مُؤمِنَهٌ خیرٌ مِن مُشرِکه و لَو اَعجَبَتکم».[۱۷]

با زنان مشرک تا ایمان نیاورده‌اند، ازدواج نکنید! (اگر چه، جز به ازدواج با کنیزان دسترسی نداشته باشید زیراکنیز با ایمان، از زن آزادِ بت پرست، بهتر است؛ گرچه شیفته او شوید:

در ادامه آیه می‌فرماید: زنان مسلمان را به مردان مشرک ندهید (اگرچه ناچار شوید آن‌ ها را به همسری غلامان با ایمان در آورید)؛ زیرا غلام با ایمان از مرد بت‌پرست بهتر است؛ هرچند از مال و موقعیت و جذابیت او خوشتان بیاید: «و‌لاتُنکحُوا المُشرِکینَ حتّی یؤمِنوا و لَعَبدٌ مُؤمِنٌ خیرٌ مِن مُشرِک و لَو اَعجَبَکم».[۱۸]

عمده حنفیه نیز بر این امر اتفاق نظر دارند: «المحرمات بالکفر ( لا یجوز نکاح المجوسیات والوثنیات ولا وطؤهن بملک یمین ) قال – تعالی: ((قال- صلى الله علیه وسلم: «سنوا بهم سنه أهل الکتاب غیر ناکحی نسائهم ولا آکلی ذبائحهم».[۱۹]

قانون مدنی با رویکردی متفاوت وبا تعدیل نظر فقها و اخذ شیوه حد وسط می‌گوید:

«ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجه در مواردی هم که مانع قانونی ندارد موکول به اجازه مخصوص از طرف دولت است».( ماده۱۰۶۰).

«دولت می‌تواند ازدواج بعضی از مستخدمین و مامورین رسمی و محصلین دولتی را با زنی که تبعه خارجه باشد موکول به اجازه مخصوص نماید».( ماده۱۰۶۱).[۲۰]

و: حرمت نکاح در زمان عده

نکاح با زنى که در عدّه دیگرى است باطل است، و فرقى نمى‌کند که نکاح دائم باشد یا منقطع، و طلاق بائن باشد یا رجعى، و نیز عدّۀ وفات یا عدّۀ شبهه. همچنین در بطلان عقد فرقى نمى‌کند که طرفین عالم به وجود عدّه و حرمت نکاح باشند یا جاهل. در این مورد بین فقهای مذاهب مختلف اختلاف نظرى وجود ندارد،[۲۱] به دلیل اینکه مستند حکم، آیۀ شریفه زیر است:

«وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَهَ النِّکاحِ حَتّى یَبْلُغَ الْکِتابُ أَجَلَهُ»[۲۲]

مادام که مدّت عدّه سر نیامده عزم عقد نکاح ننمائید

فقهای حنفی نیز در کلیت موضوع حرمت نکاح در زمان عده با فقه و حقوق امامی متفق‌اند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:18:00 ب.ظ ]




همچنین، بر اساس ماده ۱۰، اعضای کنوانسیون تعهد دارند تا روش های مؤثر و مناسبی را برای مدیریت زیست محیطی زباله های خطرناک به عنوان پایه ای برای سیاست ها، قوانین و مقررات خود به کار ببرند. علاوه بر این، اعضا تعهد دارند تا برای پیشرفت تکنولوژی های موجود، توسعه و انطباق تکنولوژی های جدید به منظور کاهش تولید زباله ها و مدیریت زباله ها در روشی محیط زیستی مشارکت کنند.

اگر جابجایی فرامرزی زباله های خطرناک یا دیگر زباله ها در نتیجه عمل یک صادر کننده یا تولید کننده در خلاف با مقررات کنوانسیون انجام گردد، ماده ۹، دولت صادر کننده را ملزم می‌کند تا زباله ها توسط صادر کننده یا تولید کننده زباله ها یا توسط خود دولتی که صادرات از آن صورت گرفته است بازگردانده شود. اگر این مسئله ممکن نباشد، دولت صادر کننده تعهد دارد تا تضمین کند زباله ها مطابق با مقررات کنوانسیون در طی ۳۰ روز از زمان اعلام قاچاق غیر قانونی دفع شوند. اگر قاچاق غیر قانونی زباله ها در نتیجه عمل وارد کننده یا نابود کننده آن رخ دهد، دولت وارد کننده تعهد دارد تا تضمین کند که زباله های مورد نظر را در روشی زست محیطی توسط وارد کننده یا نابود کننده زباله دفع شوند. اگر این مسئله ممکن نباشد، دولت وارد کننده خودش باید ظرف مدت ۳۰ روز از زمان اطلاع غیر قانونی بودن زباله ها، آن ها را در روشی محیط زیستی نابود کند (بند ۹).

در مواردی که مسئولیت قاچاق غیر قانونی زباله های خطرناک را نتوان مشخص کرد که بعهده صادر کننده، تولید کننده، وارد کننده یا نابود کننده است، ‌دولت‌های‌ صادر کننده و وارد کننده ‌بر اساس ماده ۹ متعهد هستند تا با مشارکت یکدیگر نسبت به نابودی زباله های مورد نظر در روشی زیست محیطی در یکی از ‌دولت‌های‌ ذینفع یا هر جای دیگر به سرعت عمل کنند. بند ۱۲ طرفین را متعهد می‌کند تا پروتکلی را بین خودشان تصویب کنند که در بر دارنده قواعد و رویه های مسئولیت و جبران خسارت باشد. تا در مواردی که خساراتی ناشی از جابجایی فرا مرزی و نابودی زباله های خطرناک به صورت مشترک بین دو دولت ایجاد می شود، اعمال گردد.

۳٫۱٫۵- مکانیزم های حل و فصل اختلاف

در صورتی که نتیجه ناکامی یک عضو کنوانسیون در پیروی از مقررات کنوانسیون باسل اختلاف به وجود آید، این کنوانسیون مکانیزم های مفصلی را برای حل اختلافات در نظر گرفته است. بند ۲۰ از کنوانسیون طرفین را ملزم ‌کرده‌است تا اختلافات را با بهره گرفتن از ابزارهای صلح آمیز حل و فصل کنند. در صورتی که یکی از اعضای کنوانسیون در پیروی از مقررات کنوانسیون ناکام باشد، در نتیجه اختلاف به وجود آمده بین آن عضو و طرف دیگر ذینفع از این عدم پیروی خواهد بود. کنوانسیون در این وضعیت طرفین را ملزم ‌کرده‌است که در خصوص اختلاف به وجود آمده با یکدیگر مذاکره کنند. در صورتی که طرفین اختلاف موافق با مذاکرات دوطرفه نبودند، این موضوع بایستی از طریق برخی دیگر از ابزارهای مسالمت آمیز منجمله سازش حل و فصل شود. نهایتاً، در صورت عدم وصول نتیجه به صورت صلح آمیز در حل و فصل اختلاف، طرفین اختلاف می‌توانند مسئله مورد اختلاف را برای داوری به دبیرخانه کنوانسیون باسل به عنوان یک مرجع حل و فصل ارجاع دهند یا مسئله مورد اختلاف را به دادگاه بین‌المللی دادگستری برای حل و فصل ارجاع دهند[۳۱].

۳٫۱٫۶- چارچوب سازمانی برای اجرا

برای اجرای کنوانسیون باسل، مواد ۱۵ و ۱۶ از کنوانسیون، یک کنفرانس اعضا و یک دبیرخانه تأسیس کرده که مسئولیت‌های مختلفی به عهده این دو نهاد گذاشته است. ماده ۱۵ کنوانسیون همچنین اجازه می‌دهد تا نهادهای فرعی دیگری برای اجرای مقررات این کنوانسیون تأسیس شود. کنفرانس اعضاء یک نهاد سیاسی و تصمیم گیرنده است که از نمایندگان همه اعضای کنوانسیون تشکیل شده است.

بر اساس ماده ۱۶ این کنوانسیون، دبیر خانه مسئول تسهیل اجرای کنوانسیون و موافقت نامه های مربوط به کنوانسیون است. دبیرخانه از طریق هماهنگ سازی سیستم اعلامی کنوانسیون و رضایت در خصوص جابجایی فرامرزی زباله های خطرناک اقدام به اجرای مقررات کنوانسیون و تسهیل آن می‌کند. بر اساس ماده ۱۳، دبیرخانه بر جابجایی مواد فرامرزی زباله های خطرناک از طریق دریافت اطلاعات از اعضاء ‌در مورد صادرات زباله هخای خطرناک آن ها نظارت می‌کند. همچنین دبیرخانه ارتباط نزدیکی با اینترپل برای جلوگیری از جابجایی فرامرزی غیرقانونی زباله های خطرناک دارد. دبیرخانه مسئول تأمین کمک به اعضاء در موارد قاچاق غیرقانونی و همچنین تأمین اطلاعات در خصوص افراد صالح برای مشاوره ‌در مورد موضوعات فنی درباره مقررات کارشناسان و تجهیزات جهت کمک سریع به اعضاء در مواقع فوق العاده و اورژانس که خطر ناشی از زباله های خطرناک وجود دارد، است. دبیرخانه این کنوانسیون توسط برنامه محیط زیست ملل متحد ادراه می‌گردد.

مطابق با ماده ۱۴ کنوانسیون، کنفرانس اعضای این کنوانسیون دونوع صندوق را تأسيس ‌کرده‌است: یکی صندوق عام موسوم به صندوق سپرده برای اجرای فعالیت‌های کنوانسیون است که این حالت کلی دارد و مشمول تمامی فعالیت‌های مختص به مسائل کنوانسیون می‌گردد. صندوق دیگری که توسط کنفرانس اعضاء تأسیس شده صندوق سپرده مشارکت فنی است. این صندوق به منظور کمک به کشورهای در حال توسعه در خصوص جنبه‌های فنی شرایط تعیین شده ‌بر اساس کنوانسیون است. برای مثال بودجه های این صندوق می‌تواند برای آموزش فنی مقامات و مسئولین دولتی در خصوص قانون گذاری داخلی ‌در مورد زباله های خطرناک هزینه شود[۳۲].

۳٫۱٫۷- توسعه از زمان تصویب کنوانسیون

در دهه اول بعداز تصویب این کنوانسیون یعنی بین سال‌های ۱۹۸۹-۱۹۹۹، تمرکز اصلی کنوانسیون ایجاد چارچوبی برای کنترل جابجایی فرامرزی زباله های خطرناک بود. در همین ارتباط، ‌بر اساس مقررات مواد ۵، ۴ و ۶ از کنوانسیون، یک سیستم کنترلی بر مبنای اعلام کتبی قبلی در جای مناسب در پیروی با مقررات ایجاد شد. در دهه دوم، تمرکز اصلی این کنوانسیون بر حداقل سازی زباله های خطرناک است.

کنفرانس اعضای این کنوانسیون در سال ۱۹۹۹ ضمن شناسایی نیاز برای برخورداری از یک راه حل دراز مدت در انبار کردن زباله های خطرناک و همچنین شناسایی سایتهایی برای نابودی زباله ها در میان مرزها تصمیم گرفت تا یک مجموعه رهنمون ها و طرحی استراتژیک برای فعالیت‌های کنوانسیون در طی دهه بعد طراحی کند که به «اعلامیه باسل» نام گرفت. در این اعلامیه، ضمن تأکید بر حداقل سازی تولید زباله های خطرناک، این طرح و استراتژی برای دهه بعد (۲۰۰۰ – ۲۰۱۰) شامل موارد زیر می‌گردد[۳۳]:

– ترویج فعال و استفاده از روش های تولید و تکنولوژی های پاکتر،

– افزایش آگاهی در خصوص ترویج کنوانسیون، ترویج اهداف استراتژی برای مدیریت مناسب محیط زیستی زباله های خطرناک و همچنین ترویج دیگر فعالیت‌های مربوط به اجرای کنوانسیون،

– اجرا و ترویج ظرفیت سازی فنی همچون توسعه و انتقال تکنولوژی های مناسب زیست محیطی برای مدیریت زباله های خطرناک، بخصوص برای کشورهای در حال توسعه و کشورهای با اقتصاد در حال گذار.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:17:00 ب.ظ ]