۵- مرحله پالایش خواندن یا مرحله تسلط بر خواندن: توسعه مهارتهای خواندن در دوران ابتدایی کامل نمیشود و در طول دوره های راهنمایی و دبیرستان نیز دانش آموزان برای رشد مطلوب و مفید خواندن نیاز به راهنمایی مستمر دارند. در حقیقت مهارت خواندن هیچ وقت به مرحله کمال نمیرسد (انوشهپور، ۱۳۸۰).
فرایند یادگیری خواندن
خواندن مستلزم تشخیص حروف، واجشناسی، نویسهشناسی، تجزیه و ترکیب آواها و ضبط پیامهای نوشته شده در حافظه است. افزون بر این فرد باید معنای واژه ها را درک کند تا بتواند با ترکیب آن ها محتوای پیام را دریافت کند. با توجه به این که خواندن فرایندی پیچیده است که از مراحل مختلف تشکیل شده و در سطوح مختلف جریان پیدا میکند، لذا اختلال آن میتواند به صورتهای مختلف آشکار گردد (خداپناهی، ۱۳۹۲).
یادگیری خواندن فرایند زنجیرهای است که شامل سه مؤلفه است:
۱- رمزگشایی[۱۰۴]: رمزگشایی مبنا و پایهای است برای سریع و روانخوانی در کودکان؛ به بیانی دیگر رمزگشایی یعنی به دست آوردن معنی تک تک واژه هایی که از راه تشخیص، خصوصیات ظاهری و نسبت دادن معنی به آن ها انجام میشود. سرعت عمل در رمزگشایی باید مورد توجه قرار گیرد و کسانی که میخواهند خواندن را یاد بگیرند لازم است روی چگونگی شکل حرفها، هجاها و واژه ها به منظور بازشناسی آن ها تأکید ورزند (حاضری، ۱۳۸۵).
۲- درک مطلب[۱۰۵] (فهم): دومین عمل خواندن، درک واژه نوشته شده است. درک مطلب به توانایی رمزگشایی و تسلط بر واژه های نوشته شده بستگی دارد. کودکان ضمن خواندن مطلب یاد میگیرند که به طور همزمان اطلاعات درون متن را به هم مربوط ساخته، آن چه را میخوانند را به آن چه از قبل میدانستند ارتباط داده و روی آن تمرکز کنند (جناآبادی، ۱۳۸۶).
۳- یادسپاری: عمل نهایی در خواندن، به یاد سپردن یا به خاطر آوردن آن چه که خوانده شده میباشد. کودکان باید بتوانند محتوای مطالب خود را نظم بخشیده، خلاصه نموده و بلافاصله آن را به دانستههای قبلی خود مربوط سازند. یادسپاری خواندن، دانش آموزان را قادر میسازد اطلاعات را در حافظه بلندمدت خود نگاه داشته و در آینده آن ها را به یاد آورده و به کار گیرند (ریاحی، ۱۳۸۷).
شیوع نارساخوانی
تحقیقات نشان دادهاند که نارساخوانی در همه گروههای کودکان، صرف نظر از جنس، گروه اجتماعی، طراز عقلی، محل سکونت و ناحیه جغرافیایی و غیره بروز میکند. در مقایسه با سایر ناتواناییهای یادگیری، نارساخوانی، درصد بالاتری به خود اختصاص میدهد. در چهارمین نسخه راهنمای آماری و تشخیص اختلالات روانی ذکر شده است که به طور تقریبی از هر ۵ مورد ناتونی یادگیری، ۴ مورد آن فقط ناتوانی در خواندن و یا ترکیب این اختلال با اختلال در ریاضیات و یا اختلال در بیان نوشتاری است و بهرغم وجود این اختلال در هر دو جنس، فراوانی آن در پسران به طور تقریب ۳ تا ۴ برابر بیشتر از دختران است (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۷؛ ترجمه رضاعی، ۱۳۸۸). گالاکر و کالسون[۱۰۶](۱۹۷۸) به نقل از هالاهان و کافمن (۱۹۸۵)، بر این باورند که ۸۵ تا ۹۰ درصد از کودکان دارای نارسایی یادگیری ویژه نارساخوانی هستند.
بر اساس تحقیقات انجام شده در انگلستان، انجمن نارساخوانی بریتانیا تخمین میزند که حدود ۱۰ درصد تمام کودکان تا حدی دچار نارساخوانی هستند و حدود ۴ درصد نیز نارساخوانی شدید دارند که در طول دوران تحصیل حتی در کالج و دانشگاه احتیاج به کمک دارند (اگور، ۱۹۹۲) و ۶ درصد دیگر نارساخوان خفیف تا متوسط را دارا هستند اما از آنجا که میزان شیوع نارساخوانی در کشورهای مختلف، متفاوت است، میتوان اغلب این تفاوتها را ناشی از تفاوت در سیاستها و اعمال بینالمللی دانست اما شواهدی در دست است که مشکلات مواجه شده در خواندن و نوشتن افراد نارساخوان در واقع وابسته به زبانی است که آن ها استفاده میکنند (به نقل از ریدریک، ۲۰۱۰).
در ایران نیز پژوهشهایی در رابطه با شیوع نارساخوانی انجام شده است که میتوان به پژوهش فلاحچای (۱۳۷۴)، اشاره داشت که میزان شیوع نارساخوانی ۲/۵ درصد برآورد کردهاست. ارزانی (۱۳۷۶) میزان شیوع آن را در دانش آموزان پایه سوم ابتدایی شهر ارومیه حدود ۳ درصد و بهزاد (۱۳۸۴)، این میزان را در ایران ۴/۵۸ درصد به دست آورده است (ریاحی، ۱۳۸۷). همین طور حسینیایی، آقاجانی و نوفرستی (۱۳۹۰) میزان شیوع نارساخوانی در استان قم را ۱/۵۵ درصد اعلام کردند که البته به نظر آمار پایینی میآید.
تفاوتهای جنسیتی در شیوع ناتواناییهای یادگیری از دیگر موضوعهای بحثانگیز در این زمینه است. بعضی از پژوهشها نشان دادهاند که تعداد دختران و پسران با ناتواناییهای یادگیری برابرند. با این حال، هنگام محاسبه تعداد کودکانی که خدمات دریافت میکنند بر خلاف نتایج حاصل از تحقیقات، تعداد پسران نسبت به دختران بیشتر است. تفاوتهای بین موارد شناسایی شده در مدرسه با موارد شناسایی شده به وسیله تحقیق نشان میدهد که این تفاوتها نتیجه تفاوت در ارجاع پسران و دختران برای دریافت خدمات ویژه است و احتمالا رفتار پسرها نیز این انگیزه را بیشتر میکند؛ با این وجود برخی مطالعات نسبت پسران به دختران را ۲ به ۱ میدانند (هالاهان و همکاران، ۲۰۰۵؛ ترجمه علیزاده و همکاران، ۱۳۹۰). البته هنوز هم در این مورد میان محققان اختلاف نظر وجود دارد و این مسئله مربوط به تفاوتهای جنسیتی در سازماندهی مغز میشود. بر اساس یافته های عصبشناختی مشخص شده که در مردان به هنگام پردازش اطلاعات واج شناختی، بخش چپ مغز فعال میشود اما در زنان هر دو نیمکره فعال میشوند. بنابرین همان نواحی مغزی که در تفاوت میان دو جنس مطرح میشوند -نواحی پیشانی پیشین چپ- در خواندن کلمات نیز نقش دارند (شیویتز، ۲۰۰۳). همچنین بررسیها نشان میدهند که نارساخوانی در همه گروههای نژادی و در همه سطوح اقتصادی-اجتماعی نیز مشاهده میشود (خسروجاوید، ۱۳۸۷).
رویکردهای تبیینی اختلال نارساخوانی
در این باره نیز مانند بیشتر موضوعهای روانشناسی به علت پیچیدگی و درهمتنیدگی عاملان مؤثر در آن نظریه های متعددی وجود دارد که به اختصار به توضیح برخی از این عوامل میپردازیم.
آخرین نظرات