الف ) قابل استفاده بودن یک منبع

ب) قدرت خرید آن منبع

تمام نظریه های ارزش دراقتصاد مبتنی بر این فرضیه است که منبع بتواند در آینده مطلوب بوده و خدماتی را خلق نماید . لادویک وان (اقتصاد دان مشهور)در این مورد می‌گوید : کسی که می‌خواهد یک نظریه مقدماتی ارزش و قیمت را بنا کند ، باید در درجه اول به مطلوب بودن آن بیاندیشد . به طور مشابه ایروینگ فیشر چنین می‌گوید : اگر چیزی در آینده بازدهی مورد انتظار را نداشته باشد ، عملا ارزشی نخواهد داشت . ‌بنابرین‏ ارزش یک دارایی ، ارزش بازدهی مورد انتظار آن در آینده است .

همان طور که استنباط می شود اکثریت محققان راه خود را در پیش گرفته و تعاریف جداگانه ای را بر این سازه معرفی کرده‌اند . یکی از علل تفاوت های تعاریف سرمایه فکری ، سطح تحلیل به کار رفته ، وجه موقتی و ماهیت کیفی سرمایه فکری است . بسیاری از نویسندگان ، سرمایه فکری را سازه ای در سطح فردی قلمداد می‌کنند که دانش و مهارت های در اختیار افراد را مورد بررسی قرار می‌دهد . برای مثال الریچ[۴۴] (۱۹۹۸) سرمایه فکری را به صورت تابع تجمعی شایستگی و تعهد مفهوم سازی می‌کند . وی می‌گوید سرمایه فکری[۴۵] با کارکنان با مهارتی گره خورده که متعهد به تحقق اهداف کاری هستند . یعنی سرمایه فکری معادل و برابر شایستگی ضربدر تعهد است . در اینجا ، مجموع سرمایه در سطح فردی ، سطح سرمایه فکری سازمان را مشخص می‌سازد . نردروم واریکسون ( ۲۰۰۱ : ۱۳۵-۱۲۷ ) نیز ضمن اذعان به تلاش های اسویبای ، کاپلان و نورتون ، ادینسون و مالون معتقدند بایستی مطابق با نظر الریچ ، جنبه شایستگی را نیز به مدل سرمایه فکری افزود . از طرفی ، سایر محققان ، این سازه را در سطح جمعی مشاهده نموده و آن را فراتر از شایستگی می دانند . مثلا راستوگی (۲۰۰۲ : ۲۴۰-۲۲۹ ) سرمایه فکری را ظرفیت کلی شرکت برای مقابله با چالش ها و بهره برداری از فرصت ها در مسیر جستجوی ارزش آفرینی تعریف می‌کند . از این منظر ، سرمایه فکری نمایانگر دارایی هایی است که در محصولات شرکت به یکدیگر تنیده شده و توأم با محصولات به ارزش آفرینی برای سازمان منجر می‌شوند . همچنین موریس و همکاران (۲۰۰۲) سرمایه فکری را منابع دانشی در سطح سازمان می دانند که همراه با سایر منابع ، تشکیل دهنده قابلیت ها بوده و سازمان را به انجام اقدامات مقتضی قادر می‌سازد.

نمودار ۲-۱:دیدگاه های متفاوت نسبت به سرمایه فکری (منبع:استوارت،۲۰۰۶)

دید گاه خروجی ها

دیدگاه فرایندی

جمعی

سطحی تحلیل

فردی

مجالی برای تبدیل نیست

دید گاه ورودی ها

ارزش فعلی درجه موقتی بودن ارزش آتی

کنش و واکنش متقابل[۴۶] میان سطوح تحلیل فردی و جمعی ، و نیز اهمیت موقتی (ارزش جاری ، ارزش آتی)تعیین می‌کند که آیا سرمایه فکری یک ورودی برای فرایند ارزشی آفرینی است ، خودش یک فرایند ارزش آفرینی بوده ، یا خروجی مشهودی از درون فرایند ارزش آفرینی شرکت می‌باشد . تحقیقات نشان می‌دهد رویکردهای سرمایه فکری که پتانسیل ارزش آفرینی در آینده را دارند همزمان این دارایی را ورودی فرایند ارزش آفرینی می دانند (ربع اول) تحت این تعاریف سرمایه فکری را می توان دانش ، مهارت ها و توانایی هایی (سطح تحلیل فردی ) قلمداد کرد که می‌توانند برای سازمان ، ارزش آفرینی کنند . رویکرد های جایگزینی که سطوح متعدد تحلیل[۴۷] را یکپارچه می‌سازند (دانش و مهارت هایی فردی و جمعی همراه با فرایند ها و ساختارهای سازمانی ) سرمایه فکری را یک کارکرد فرآیندی در درون سازمان می پندارند (ربع دوم). در این جا کارهای روزمره سازمانی و نیز فرهنگ آن که ارزش می آفرینند ، شکلی از سرمایه محسوب می‌شوند . باید توجه داشت که ارزش بالقوه هنوز براین رویکردها چیرگی[۴۸] دارد . مجموعه نهایی رویکردها ، سرمایه فکری را یک خروجی (یک محصول یا خدمت مشهود که دانش ، مهارت ها و فرآیندهای سازمان در آن ها گنجانده شده است ) تصور می‌کنند (ربع سوم).

این دیدگاه اغلب از یک رویکرد تحلیل چند سطحی بهره گرفته و دانش و مهارت های فردی را با روابط میان سازمانی و فرایند ها ترکیب می‌کند .همچنین ، این دیدگاه ارزش جاری سازه سرمایه فکری را ابراز کرده و بهتر است بگوییم ، محصول یا خدمتی است که ارزش جاری داشته و برای ذینفعان منافعی را به همراه دارد . در همین راستا ، استوارت (۲۰۰۶) سرمایه فکری را خروجی مشهود در قالب محصولات و خدمات در محیط بازار شرکت تعریف می‌کند . دانش و مهارت های منحصر به فرد و ارزشمند در هردوسطح فردی و جمعی در این محصولات و خدمات دمیده شده اند . این تعریف طنین انداز سنجه های بی شماری نظیر فهرست ها ، ارزش درک شده بازارهای تجاری ، حق اختراعات و مارک ها است که برای ارائه سرمایه فکری به کار گرفته می شود .(فیتزنز، ۲۰۰۳). در مجموع می توان پیرامون سرمایه فکری ‌به این نکات اشاره کرد : به زعم لپو(۲۰۰۱) اصطلاحات دارایی های دانشی ، دارایی های نامشهود و سرمایه فکری هریک در عرصه های خاصی به کار گرفته می‌شوند .مثلاً دارایی های نامشهود در رشته حسابداری ، دارایی های دانشی در رشته اقتصاد و سرمایه فکری در رشته مدیریت و بازرگانی به کار گرفته می شود . مار (۲۰۰۵) می‌گوید برای تعریف سرمایه فکری لازم است سه وجه نقش ها ، اجزا و دیدگاه های زمینه ای سرمایه فکری را مورد نظر قرار داد .

    1. نقش های سرمایه فکری عبارتنداز : تدوین استراتژی متنوع و توسعه استراتژیک ، اثر گذاری بررفتار و اعتبار شرکت در خارج از آن .

    1. دیدگاه های سرمایه فکری را می توان در رشته‌های اقتصاد ، مالی ، مدیریت استراتژیک ، حسابداری ، منابع انسانی ، گزارشگری و افشای اطلاعات ، حقوق و بازاریابی و ارتباطات خلاصه کرد .

  1. اجزای سرمایه فکری را می توان به مهارت ها و دانش کارکنان ، فرهنگ سازمانی ، ارتباط با ذینفعان[۴۹] ، زیربنای فناورانه[۵۰] ، اعتبار و شهرت سازمان ، کارکردها و فرایند ها و حقوق مالکیت های معنوی تقسیم کرد .

۲-۳- جایگاه سرمایه فکری در میان جنبش های مختلف

روس[۵۱] و همکارانش(۱۹۹۷) این طور استدلال کرده‌اند که سرمایه فکری را می توان به سایر رشته هایی از قبیل استراتژی شرکت (برنامه ریزی استراتژیک) وتولید ابزارهای اندازه گیری ارتباط داد . از دیدگاه استراتژیک ، سرمایه فکری برای ایجاد خلق دانش و استفاده از این دانش برای ارتقای ارزش شرکت مورد استفاده قرار می‌گیرد و از طرف دیگر ، بحث اندازه گیری بر روی این موضوع تمرکز دارد که چگونه می توان مکانیسم های گزارش دهی[۵۲] ساخت که موارد کیفی (غیر مالی) و مالی سرمایه فکری را به طور همزمان اندازه گیری کند .

۲-۴- معرفی مدل های گوناگون سرمایه فکری

در انتهای سال ۱۹۹۰، نویسندگان متعددی مانند بروکینگ (۱۹۹۶) ، ادوینسون و مالون (۱۹۹۷) ، استوارت (۱۹۹۷) ، اسویبی (۱۹۹۸) شروع به ارائه چارچوب هایی کردند که به ما در درک سرمایه های فکری و به همان اندازه در اجرای آسان تر مباحث مربوط به سرمایه انسانی مانند اندازه گیری ، انشاء و گزارش دهی) کمک می‌کند .

با آن که اختلاف کوچکی در میان چارچوب ها مشاهده می شود ، اما همین نوسان باعث ایجاد انحراف های زیادی در زمینه مباحث سرمایه فکری گردیده است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...