از مدیریت انتظار می رود تا برنامه های استراتژیک را تا حد یک ضرورت بشناسد و سازمان با خلاقیت، نوآوری و بهره وری ارتقا یابند. به هر حال دانش برنامه ریزی استرا تژیک برای ارتقای کارایی و عملکرد سازمان در تعامل با محیط های متغیر اهمیت دارد. بنابرین برنامه ریزی استراتژیک (انتخاب راهکارها، ارزیابی آن ها و تحلیل مسائل درونی و بیرونی) در وظایف کلیدی مدیران بشمار میآید.
۲-۷-۲ سلسله مراتب و انواع استراتژی ها
سازمان های بزرگ و چند منظوره اساسا سه سطح استراتژی دارند. این سه سطح به ترتیب مربوط به کل سازمان، بخش ها و کارکردهاست و باید بین آن ها سازگاری و همسوئی باشد.
سطح کل سازمان:در این سطح، مدیریت ارشد سازمان به اتخاذ راهکارهایی می پردازد که بتواند استراتژی دارایی های سرمایه ای برای فعالیت و عملیات را تهیه و تدوین و هدایت.
سطح بخش ها و فعالیت های سازمان:این استراتژی که برای سطح میانی سازمان به منظور بهبود وضعیت و توان رقابت تولیدات در صنعت خاص یا بخشی از بازار تدوین می شود و از سوی نواحی و بخش های سازمان هدایت می شود.
سطح کارکردی:هدف اصلی این استراتژی حداکثر بهره وری منابع و حداقل کردن مخارج و ضایعات آن ها است. واحدهای کارکردی(سطح فنی و عملیاتی) استراتژی های سطح خود را در چارچوب استراتژی های کل سازمان و بخش ها تنظیم میکنند(حمیدی زاده،۱۳۸۲).
۲-۷-۳ عوامل اساسی در استراتژی مالی
تهیه استراتژی صحیح مالی، می توان شرکت را در رسیدن به هدف های استراتژی کلی تقویت کند. مسلماً موفقیت در دراز مدت مستلزم تولید با هزینه کمتر و فروش با قیمت بهتر است و تولید مستلزم تامین مالی با هزینه قابل قبول است. استراتژی مالی باید دارای هدفی مشخص، چارچوب زمانی و ملاک ارزیابی باشد. هر سه مورد از استراتژی کلی شرکت تاثیر می پذیرد. زمانی به حداکثر رساندن ثروت سهامداران را هدف اصلی فرض میکردند، ولی تحقیقات اخیر نشان میدهد هدف های دیگری مثل گسترش اندازه شرکت، نیل به نرخ رشد زیاد و کاهش احتمال از دست دادن بازار میتواند در اولویت اول قرار بگیرد. حداکثر کردن ثروت سهامداران میتواند هدف نهایی بخش مالی محسوب شود، تعیین چارچوب زمانی استراتژی نیز از عوامل اساسی است. دوره های زمانی سه ماهه، یکساله یا ده ساله استراتژی های متفاوتی دارند، به عنوان مثال عملکرد کوتاه مدت میتوانند نتایج دراز مدت را تحت شعاع قرار دهد. یک استراتژی مالی باید بر دراز مدت تأکید کند تا شرکت به طور مستمر قادر به رقابت باشد. محدوه زمانی با عوامل دیگری هم ارتباط دارد. یک شرکت در شرف ورشکستگی با افق زمانی یک روزه یا حداکثر یک ماهه مواجه است، بدیهی است استراتژی مالی متناسب با این شرایط از استراتژی مالی عادی متفاوت خواهد بود.
سومین پارامتر در هر استراتژی تعیین ملاکی برای ارزیابی کیفیت رسیدن به هدف است. باید به طور صریح منظور از واژه موفقیت در مسائل مالی تعریف شود. موفقیت برای یک شرکت در شرف ورشکستگی میتواند جلوگیری از وقوع ناتوانی در پرداخت و یا حفظ یک حداقل برای سهامداران میباشد، در حالی که این موارد برای شرکت دیگر نمی تواند موفقیت تغییر شود. در اغلب موارد، معیار اصلی سنجش عملکرد، افزایش ثروت سهامداران است. در تدوین استراتژی موفق مالی، مدیر مالی ضامن شناخت دقیق از کلیه عناصر فرایند روابطه آن ها را نیز باید مورد شناخت قرار دهد.
مدیر مالی باید رابطه بین سودآوری و ارزش بزار اوراق بهادار، رابطه بین بازار های مالی خارجی و امکان دسترسی به آن ها و بالاخره رابطه بین فرصت های سرمایه گذاری و موقعیت آینده رقابتی شرکت را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. نتیجه یک استراتژی موفق در شکل ۲-۱ آمده است(کشاورز،۱۳۷۲)
شکل(۲-۱): استراتژی موفق
موقعیت رقابتی سودآوری وجوه داخلی ارزش بازار اوراق بهادار دسترسی به بازار موقعیت رقابتی بهتر سودآوری بیشتر وجوه داخلی بیشتر ارزش بازار بیشتر برای اوراق بهادار موقعیت بهتر در دسترسی به بازار بهتر موقعیت بهتر رقابتی
۲-۸ روند سرمایه در گردش
تعیین روند سرمایه در گردش از آن جا اهمیت دارد که توانایی واحد تجاری را در واریز تعهدات نشان میدهد. بهترین روند آن است که در طی سال ها به تدریج افزایش یافته و این افزایش متناسب با نیاز ناشی از توسعه فعالیت باشد. نیاز به سرمایه در گردش بستگی به حجم کار واحد تجاری دارد و در فصول مختلف سال تفاوت پیدا میکند. علاوه بر این باید نوع و کیفیت اقلام دارایی به خصوص حساب های مطالبات و موجودی کالا را به درستی بررسی کرد. این نوع حساب ها در میزان سرمایه در گردش تاثیر میگذارد. در هنگام کاهش فعالیت و تولید یا دادو ستد تبعن نیاز به سرمایه کمتر می شود و در نتیجه موجودی حساب های نقدی افزایش و حساب های مطالبات و کالا کاهش مییابد. بدهی جاری هم باید کاسته شود و در مقایسه با ارزش ویژه تناسب پیدا میکند. ولی گاه در عمل این شرایط تحقق پیدا نمی کند یعنی کاهش فعالیت موجب زیان می شود موجودی کالا افزایش مییابد و وصول مطالبات کند می شود، که این علائم خطرناک است(ملیچر و همکاران[۱۳] ،۱۹۹۷(.
برعکس وقتی بر حجم تولید و میزان داد و ستد افزوده شود، نیاز به سرمایه در گردش بیشتر می شود، به خاطر اینکه گسترش دامنه فعالیت مستلزم سرمایه گذاری زیادتر در کالا و حساب ها و اسناد دریافتنی است، در این حال نقدینگی کاهش نشان میدهد و بدهی بالا می رود و بر وام های کوتاه مدت و اضافه برداشت های بانکی اتکا پیدا میکند. البته باید توجه شود که به هنگام توسعه و افزایش حجم تولید، کاهش نقدینگی و افزایش حساب های بدهی تناسب و اعتدال داشته باشد، یعنی افزایش ناگهانی تولید و فعالیت سبب ایجاد تلاطم و تغییرات عمده در وضع مالی می شود. مطلوب آن است که درآمد خوب باشد و قسمتی از آن در مؤسسه به کار افتاده، سرمایه در گردش را تقویت کند اگر در شرکتی نیاز به سرمایه در گردش بیشتر از آن باشد که از محل درآمد تامین شود و افزایش حجم فعالیت هم موقتی نباشد در این صورت بهتر است که برای تامین آن از خارج از شرکت به صورتی پایدار و همیشگی اقدام کنیم.
اگر نیاز به سرمایه در گردش موقتی و فصلی باشد می توان با اخذ وام های کوتاه مدت از بانک ها و سایر منابع مشکل را رفع کرد چون تبدیل حساب های دریافتی و کالا به وجه نقد امکان واریز وام را فراهم میکند. از طرفی وقتی ظرفیت تولید مؤسسه ای به طور موقت افزایش پیدا کند و سرمایه در گردش صرف توسعه غیر ضروری دارایی ثابت نشود، نیاز به سرمایه در گردش هم بیشتر می شود(اکبری،۱۳۸۲).
موجودی جنسی
توسعه فعالیت و میزان تولید طبعا سبب افزایش موجودی جنسی می شود. گسترش فعالیت ممکن است موجب تراکم اقلام ناجور در انبار شود که این خود با افزایش سرمایه ملازمه پیدا میکند و تناسب آن را به هم می زند.
دارایی ثابت
توسعه و افزایش دارایی ثابت وقتی در شرایط مناسب صورت گیرد، قاعدتا باید به ظرفیت تولید، سود بیافزاید و برای این منظور از وام بلند مدت افزایش سرمایه و سود سنواتی استفاده می شود، به نحوی که موجب کاهش سرمایه درگردش نشود.
آخرین نظرات