۳٫ روابط بین فردی: توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل را که نزدیکی عاطفی، صمیمیت، داد و ستد مهرآمیز از ویژگی های آن است، بررسی می‌کند.

هـ ) مؤلفه های کنترل تنش ها: توانایی تحمل تنش و کنترل تکانه ها را بررسی می‌کند:

۱٫ تحمل تنش ها: توانایی تحمل فرد را در برابر رویدادهای ناخوشایند و شرایط تنش زا و هیجان های شدید، بررسی می‌کند.

۲٫ کنترل تکانه ها: توانایی مقاومت فرد را در برابر تنش ها یا وسوسه و کنترل هیجان های خویش، بررسی می‌کند(اکبر زاده، ۱۳۸۳).

پیشینه هوش هیجانی را می توان در ایده های وکسلر به هنگام تبیین جنبه‌های غیر شناختی هوش عمومی، جست و جو کرد. وکسلر در گزارش ۱۹۹۴ خود، درباره هوش می نویسد: «کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوشی، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که می‌تواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند. نمی توانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم، مگر اینکه آزمون ها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی داشته باشیم». وکسلر درصدد آن بود که جنبه‌های غیر شناختی و شناختی هوش عمومی را با هم بسنجد. تلاش او در این زمینه را می توان در استفاده وی از کاربرد خرده آزمون های تنظیم تصاویر و درک و فهم که دو بخش عمده آزمون وی را تشکیل می‌دهند دریافت. در خرده آزمون درک و فهم «سازگاری اجتماعی» و در تنظیم تصاویر شناخت و تمیز «موقعیت های اجتماعی» مورد بررسی قرار می‌گیرد(حسن زاده و ساداتی، ۱۳۸۸).

پژوهش هایی که سیپس[۶۰]۱ و همکارانش (۱۹۸۷) انجام دادند نیز نشان می‌دهد که بین درک و فهم تصاویر، شاخص های هوش اجتماعی و پرسش نامه شخصیت کالیفرنیا، همبستگی معناداری وجود دارد.

لیپر[۶۱]۲(۱۹۴۸)، نیز بر این باور بود که «تفکر هیجانی» بخشی از «تفکر منطقی» است و ‌به این نوع تفکر یا به معنایی کلی تر «هوش» کمک می‌کند. پژوهشگران از طریق سنجش مفاهیمی مانند: مهارت های اجتماعی، توانمندی های بین فردی، رشد روان شناختی و آگاهی های هیجانی که همگی مفاهیمی مرتبط با هوش هیجانی هستند، به بررسی ابعاد این نوع هوش پرداخته‌اند. دانشوران علوم اجتماعی نیز به کشف روابط بین هوش هیجانی و سبک های مختلف مدیریت و رهبری، عملکردهای فردی، تغییرات درون فردی و اجتماعی و انجام ارزشیابی از عملکردهای فردی و گروه، همت گماشته اند (گلنون، ۱۳۸۸).

روان شناسان دیگری نظیر مایر و سالووی(۱۹۹۳) نیز پژوهش های خود را بر جنبه‌های هیجانی هوش، متمرکز کرده‌اند. آن ها «هوش هیجانی» را نوعی هوش اجتماعی و مشتمل بر توانایی کنترل هیجان های خود و دیگران، تمایز بین آن ها و استفاده از اطلاعات برای راهبرد تفکر و عمل دانسته و آن را متشکیل از مؤلفه های «درون فردی» و «میان فردی» گاردنر می دانند(حسن زاده و ساداتی، ۱۳۸۸).

هوش شناختی و هوش هیجانی:

بهره هوشی به خوبی نمی تواند از عهده توضیح سرنوشت متفاوت افرادی که فرصت ها و شرایط تحصیلی مشابه دارند، برآید. بهره هوشی در فراز و نشیب های زندگی به تنهایی نمی تواند آمادگی زیادی برای مقابله صحیح ایجاد کند و لزوماًً تضمین کننده رفاه، شخصیت اجتماعی و یا احساس شادکامی در زندگی نیست.

هواردگاردنر در سال ۱۹۸۵، اولین بار نظریه هوش هیجانی را مطرح کرد که انتقادی بر تأکید بیش از حد بر IQ بود. هوش هیجانی مفهومی است که فرضیه IQ یا هوش شناختی را به چالش می کشد. فرضیه IQ بیان می‌کند که هوش شناختی بهترین عامل پیشگویی کننده برای موفقیت های آدمی است. بر خلاف IQ که ابزاری برای سنجش توانایی‌های ذاتی ثابت است. EQ قابلیتی است که می توان آن را افزایش داد. نظریه هوش هیجانی بیان می‌کند که فرد با بالا بردن هوش هیجانی می‌تواند موفقیت های خود را در فعالیت های دانشگاهی، فروش، سرویس دهی به مشتریان، مدیریت، بهبود شرایط زندگی، سلامت جسمی و روانی افزایش دهد.(سیاروچی[۶۲]۱ و همکاران، ۱۳۸۴).

در سال های اخیر، گروه بیشتری از روان شناسان به نتیجه گیری مشابهی رسیده اند و با گاردنر هم عقیده شده اند که مفاهیم قدیمی هوشبهر، تنها حیطه محدود مهارت های کلامی و ریاضی را شامل می شود و اینکه عملکرد خوب در آزمون های هوشبهر، بیشتر می‌تواند موفقیت فرد را در کلاس درس پیش‌بینی کند، اما در زمینه راه هایی که از محیط تحصیلی فاصله دارند، پیش‌بینی کننده قاطعی نیستند.

بر اساس تحقیقات، هوش عقلی حداکثر ده درصد بر عملکرد و موفقیت تأثیر دارد (مخصوصاً در حوزه مدیریت)؛ البته تحقیقات دانیل گلمن بیان می‌کند که هوش عقلی نسبت به هوش عاطفی، پیشگوی بهتری برای کار و عملکرد علمی فرد است. اما زمانی که این سؤال مطرح می شود: «آیا فرد می‌تواند در کار خود، بهترین باشد و یا مدیری لایق باشد؟» در اینجا، هوش عاطفی معیار بهتری است. هوش عقلی احتمالاً برای رسیدن ‌به این جواب، کارایی کمتری دارد. گلمن در کتاب خود به نام کار با هوش عاطفی(۱۹۹۸)، بر نیاز به هوش عاطفی در محیط کار، یعنی محیطی که اغلب به عقل توجه می شود تا قلب و احساسات، تمرکز می‌کند(گلمن، ۲۰۰۶).

هوش هیجانی و هوش شناختی از بعضی منظرها با یکدیگر تفاوت دارند. بر خلاف هوش شناختی که میزان سطح آن نسبتاً ثابت و ایستا می‌باشد و از طرفی همبستگی کمی با موفقیت در زندگی دارد، سطح هوش هیجانی را می توان با تعلیم و تربیت، مربی گری هدفمند، ابتکار عمل، توسعه و رشد یافتگی، ارتقا داد. به علاوه، ثابت شده است بین موفقیت های شغلی و زندگی فردی، با هوش هیجانی، همبستگی بالایی وجود دارد. هوش هیجانی، کلید تمایز افراد و گروه ها با عملکرد برجسته و عالی از سایر افراد و گروه ها با عملکرد معمولی و عادی محسوب می شود. در حقیقت، مطالعات نشان می‌دهد که با افزایش سن، سطح هوش هیجانی بالا می رود و اوج هوش هیجانی در سنین بین ۵۰ تا ۵۹ سالگی جلوه گر می شود(نلسون و لاو[۶۳]۱، ۲۰۰۸).

فردی که فقط از نظر بهره هوشی (IQ) در سطح بالا، ولی فاقد هوشیاری عاطفی است. تقریباً کاریکاتوری از یک آدم خردمند است. در قلمرو ذهن چیره است، ولی در دنیای شخصی خویش، ضعیف، افرادی که از هوش عاطفی قوی برخوردارند، از نظر اجتماعی متعادل، شاد و سرزنده اند و هیچ گرایشی به ترس یا نگرانی ندارند و احساسات خود را به طور مستقیم بیان کرده و راجع به خود، مثبت فکر می‌کنند.

نظریه پردازان هوش هیجانی معتقدند که IQ به ما می‌گوید که چه کار می‌توانیم انجام دهیم، در حالی که هوش هیجانی به ما می‌گوید که چه کاری باید انجام دهیم. IQ، شامل توانایی ما برای یادگیری، تفکر منطقی و انتزاعی می شود، در حالی که هوش هیجانی به ما می‌گوید که چگونه از IQ در جهت موفقیت در زندگی استفاده کنیم. هوش عمومی و هوش هیجانی، توانایی‌های متفاوتی نیستند، بلکه بهتر است چنین بیان نمود که از یکدیگر متفاوت هستند. همه ما ترکیبی از هوش و هیجان داریم. در واقع، بین هوش عمومی و برخی از جنبه‌های هوش هیجانی، همبستگی پایینی وجود دارد و باید گفت این دو قلمرو، اساساً مستقل اند. بر اساس مطالعات دانیل گلمن، در بهترین شرایط، همبستگی اندکی (۰۷/۰) بین هوش عمومی و برخی از ابعاد هوش هیجانی وجود دارد، به طوری که می توان ادعا کرد آن ها عمدتاًً ماهیت مستقل دارند. وقتی افراد دارای هوش عمومی بالا در زندگی تقلا می‌کنند و افراد دارای هوش متوسط به طور شگفت انگیزی پیشرفت می‌کنند، شاید بتوان آن را به هوش هیجانی بالای آنان نسبت داد(گیتونی و ست[۶۴]۱، ۲۰۰۵).

هوش هیجانی و سلامت روانی:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...