-
- شناخت تواناییها و مهارتهای خود: نقاط قوت شناخت خصوصیات و ویژگیهای مثبت خود: به صورتی که برخی از این ویژگیها آشکار است، آن را میشناسیم و برخی دیگر را بهخوبی نمیشناسیم و باید آن را کشف کنیم و اگر نتوانستیم گاه با مشورت دیگران آن ها را بیابیم. شناخت توانمندیها استعدادهای خود: هرکدام از ما تواناییهایی داریم که باعث میشود در چنین کارهایی موفق باشیم. مثل روابط اجتماعی خوب، نقاشی خوب. شناخت پیشرفتها و موفقیتهای خود: منظور از پیشرفت موفقیت در انجام کارهای معمولی زندگی است. مثل اولین باری که توانستیم بدون کمک دوچرخهسواری کنیم. اتوبوس سوار شویم،…هر چهبهتر خود را بپذیرید، خودآگاهی شما واقعیتر خواهد بود. واقعیت این است که توانایی ما محدود است و همه انسانها در برخی موارد موفق و در برخی موارد ضعیف عمل میکنند؛ اما شناخت نقاط ضعف خود و پذیرش آن ها نیز کاملاً ضروری است؛ زیرا با تکیه بر این خودآگاهی میتوانید با موفقیت حرکت کنید.
-
- شناخت افکار و گفتگوهای درونی خود: بسیاری از ما انسانها آنگاهکه کاری را خوب انجام نمیدهیم از دست خود عصبانی شده و خود را سرزنش میکنیم. اغلب در موقعیتهای مختلف زندگی ذهن فعالشده و گفتگوی درونی با خودخواهیم داشت. این گفتگوی با خود میتواند منفی باشد، صدمه زده و ما را در شک و ترسهایمان باقی نگه دارد در حالی که این گفتگو میتواند مثبت باشد و به ما شهامت بخشیده و تشویق به انجام کارهای جدید نماید.
-
- شناخت افکار، باورها و ارزشهای خود: ما درباره موضوعات مختلف، ایده ها و باورهای خاصی داریم. باورهای ما افکاری است که آن ها را صحیح دانسته و بر مبنای آن عمل میکنیم. ارزشها، ملاکهایی است که به وسیله آن افکار و باورهایمان را مورد ارزیابی قرار میدهیم. باورها، ارزشها و بهطورکلی نحوه نگرش ما نسبت به زندگی قابلتغییر است و ما میتوانیم هرکجا لازم باشد در افکار و باورهایمان به اصلاح و تعدیل خود بپردازیم.
-
- شناخت اهداف خود: هدف چیزی است که میخواهیم به آن برسیم و برای رسیدن به آن برنامهریزی میکنیم. هرچه قدر شناخت ما از خودمان واقعیتر باشد هدفی را هم که برای خود برمیگزینیم واقعبینانهتر خواهد بود و احتمال دستیابی به آن نیز بیشتر خواهد بود. برای دستیابی به اهداف باید آن را از قالب کلی و مبهم آن خارج ساخته و هدف خود را به جزء کرده و مرحلهبهمرحله پیش رویم. در طی این مراحل هم به توانمندیهای خود بیشتر آگاه میشویم و هم این آگاهی به ما کمک میکند که اشتباهات خود را رفع کنیم (حقشناس و همکاران،۱۳۸۷).
- برخی عوامل مؤثر در رشد خودآگاهی
پذیرش خود: در این رابطه باید، نقاط ضعف و قوت و کلاً آنچه هستیم را پذیرفته و دوست داشته باشیم. واقعیت این است که مهارتها و تواناییهای ما به میزان آگاهیهای ما محدود است. یکی از مهمترین عوامل مؤثر در پذیرش خود، پذیرفتن اشتباهاتی است که از ما سر می زند؛ چراکه هیچ یک از ما میخواهیم مرتکب اشتباه شویم؛ ولی اشتباه میکنیم. این اشتباهات چیزهای زیادی به ما یاد میدهد. پس باید آن ها را بپذیریم. علاوه بر پذیرش، بخشش نیز بسیار مهم است. این کار به افزایش اعتماد ما کمک کرده و با آرامش حاصلهتان بخشیدن خود را به دست میآوریم.
پذیرش دیگران: مهمترین عامل در پذیرفتن دیگران، توانایی ما در پذیرش تفاوتهای فردی است؛ زیرا تفاوتهای ژنتیکی و محیطی وجود دارد و تنها راه آن پذیرش تفاوتهاست. باید بپذیریم هر فرد انسانی متفاوت و منحصربهفرد است و هریک از ما در برخی موارد به دیگران شبیه هستیم و در برخی موارد متفاوت شناخت و پذیرش اینها به خودآگاهی ما کمک میکند.
مسئولیتپذیری: بدیهی است بهترین کسی که میتواند برای ما تصمیمگیری نماید، خود ما هستیم. حال اگر به هر شکلی ترجیح دهیم دیگران بهجای ما تصمیم بگیرند، در واقع مسئولیت کارمان را نپذیرفتهایم، ترس از شکست نباید مانعی برای قبول مسئولیت ما باشد، این کار به خودآگاهی ما کمک میکند (حقشناس و همکاران،۱۳۸۷).
ب- مهارتهای تحصیلی
آدمی در مسیر تکامل خود، صاحب منابع و وسایلی برای زندگی مؤثر است. او میتواند خود را در زمان حال بسنجد و گذشته و آینده را از راه به یادآوردن و پیشبینی وقایع تجربه کند. خداوند متعال نیز آدمی را آگاه و مسئول آفریده است تا بتواند به کمک آگاهیهای خود، انتخاب کند. همچنین، مسئولیت رفتارهای نهان و آشکار خود را بپذیرد و توانایی پاسخگویی مناسب به محرکهای درونی و بیرونی خود را داشته باشد. انسان باید به عنوان موجودی متکامل شامل جسم، هیجانات، افکار، احساسات و ادراکات، در محیطی مناسب به منظور اصلاح و تعادل رفتار خود بکوشد و خود را به شکوفایی برساند.
مهارتهای زندگی، مجموعهای از تواناییهاست که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم میآورد. به کمک این تواناییها، فرد میتواند مسئولیتهای اجتماعی خود را بپذیرد. همچنین، بدون آسیب رساندن به خود و دیگران، با خواستها، انتظارها و مشکلات روزانه، بهویژه در روابط انسانی به شکل مؤثری روبهرو شود (حسینی،۱۳۸۰).
شخصی که در دوران تحصیل خود، مهارتهای زندگی را میآموزد و از آن ها در ارتباط با دیگران استفاده میکند، موفقیتهایی به دست میآورد که برخی از آن ها عبارتاند از:
-
- قدرت تحمل در برابر عقاید گوناگون و احساس امنیت در برابر گفتار دیگران. فرد چنین مهارتی را در مدرسه به دست آورده و با تعامل با آموزگاران و دانش آموزان، به توانایی و مهارت برخورد با آن ها دستیافته است.
-
- انجام دادن بهموقع کارها با توجه به شرایط زمانی و مکانی. فرد این نظم و هشیاری را نیز در مدرسه به دست آورده است.
-
- برنامهریزی و کوشش در انجام دادن کارهای مفید و دوری از هر کار بیفایده. فرد در امتحانات پایان سال مدیریت زمان و استفاده از فرصتهای محدود را برای پیروزی در امور آموخته است.
-
- رازداری و مهار کردن گفتار. فردی که در مدرسه با افراد گوناگون در تعامل بوده، رفتارهای شایسته را در اجتماع مدرسه آموخته است.
-
- برداشت واقعبینانه از جهان و عبرتآموزی از وقایع گذشته. چنین فردی از آثار مفید تجربه و نقش آن در پیشرفت، بهخوبی آگاه است.
-
- تقویت خودپنداری و اعتمادبهنفس. فرد به عنوان شخصیتی مستقل در مدرسه و دوران تحصیل، اعتمادبهنفس لازم را برای انجام دادن هر کاری به دست آورده است.
- استفاده از ظرفیتها و کنشهای هوش. چنین فردی خود را بهخوبی در مدرسه شناخته و تحلیل کردهاست؛ بنابرین، از ظرفیتهای خودآگاه است و از آن ها بهره میگیرد.
همچنین، مهارتهای آموزشی در زندگی اجتماعی، از بروز آسیبهای فردی جلوگیری میکند و با ایجاد نگرشهای اصولی و علمی در انتخاب بهترین شیوه برای انجام دادن بهتر هر کاری، نقش مؤثر و مثبتی خواهد داشت.
آخرین نظرات