۱- مقدمه و بیان مسأله

۱-۱- مقدمه:

تفکر انتقادی به عنوان یک فعالیت مثبت، فرایندی ضروری برای رشد هر جامعه و سازمان به شمار می‌رود (برخورداری، جلال منش، محمودی ۱۳۹۰).

در سال‌های اخیر متخصصان علوم تربیتی ‌در مورد ناتوانی شاگردان در امر تفکر انتقادی ابراز نگرانی کرده‌اند؛ زیرا رشد و پرورش مهارت‌های فکری شاگردان همیشه مسئله‌ای پیچیده در آموزش بوده، ولی امروزه حالتی بحرانی به خود گرفته است، چون برونداد اطلاعاتی فرهنگ ما از قدرت تفکر انتقادی ما درباره آن اطلاعات فراتر رفته است (برخورداری و همکاران ۱۳۹۰).

تفکر انتقادی می‌تواند اندوخته‌های علمی را به حیطه عمل بکشاند و به کار گیرد. تفکر انتقادی در واقع راهی جهت از بین بردن خلأ و شکاف بین تئوری و عمل است. برای به کار بردن یک مهارت، شخص باید هم آن مهارت را داشته باشد و هم گرایش و تمایل به استفاده از آن را، لذا، تربیت متفکر انتقادی باید شامل دو جنبه، ایجاد مهارت‌های تفکر انتقادی و گرایش به تفکر انتقادی باشد. در حقیقت بدون گرایش مثبت به تفکر انتقادی این نوع تفکر رخ نداده و یا زیر سطح استاندارد نمود می‌کند (برخورداری و همکاران ۱۳۹۰).

تفکر انتقادی به عنوان یکی از شاخه­ های مهم مقوله تفکر، مورد توجه بزرگترین سازمان‌های آموزشی بهداشتی و پزشکی جهان قرار گرفته است (فعال استاد زر، صبوری کاشانی، کریمی مونقی، قریب ۱۳۹۱).

از یک سو، مشکلات مرتبط با سلامتی، باعث اختلال در توجه شده و فرایند تفکر دانشجویان را مختل می‌سازد و از سویی دیگر، توجه به تفکر انتقادی به عنوان مؤلفه­ های کلیدی در سلامت روان ضرورت دارد. دانشجویانی که روی مسائل، تفکر و تمرکز می‌کنند با موقعیت‌های مختلف بهتر سازگار شده و از سلامت روان بهتری برخوردارند به عبارت دیگر، دانشجویانی که دارای افکار تحریف شده هستند، احساس کنترل کمتری بر زندگی خود داشته و سلامت روان پایین‌تری دارند. تحقیقات نشان داده فرآیندهای سطوح بالای فکری افراد بر رفتارهای آنان تأثیر می‌گذارند و برخی اوقات از طریق استدلال افراد می‌توان رفتارهای مربوط به سلامت آنان را پیش‌بینی نمود. در واقع، نگرش افراد ‌در مورد رفتارهای مربوط به بهداشت و سلامت یعنی ارزیابی آنان ‌در مورد این رفتارها، نقش مهمی در سلامت روانشان دارد همان گونه که استنباط می‌شود، استدلال و ارزشیابی به عنوان مهارت‌های تفکر انتقادی تأثیر مهمی بر رفتار و سلامت افراد دارند (حسینی، بهرامی،۱۳۹۰).

یکی دیگر از عوامل مؤثر در سلامت روان، تفکر انتقادی است که در عصر حاضر توجه بی‌سابقه‌ای به آن می‌شود. هیئت های ملی خاص رسیدگی به کیفیت نظام آموزشی، به فقدان توانایی تفکر انتقادی در برنامه های درسی نظام‌های آموزشی اذعان کرده و خواهان گنجانیدن آموزش تفکر انتقادی در برنامه های درسی شده‌اند. دانشجویانی که روی مسایل تفکر و تمرکز می‌کنند، با موقعیت‌های مختلف، بهتر سازگار گشته و در نهایت از سلامت روان بهتری برخوردار خواهند بود در مقابل، افرادی که دارای افکار تحریف شده هستند، احساس کنترل کمتری بر زندگی خود داشته و در نتیجه سلامت روانی کمتری خواهند داشت. تحقیقات نشان داده است که قرارگیری در موقعیت‌های آموزشی مربوط به سلامتی با توجه به تجزیه‌و تحلیل، طراحی، اجرا و ارزیابی برنامه ها، مهارت‌های تفکر انتقادی را افزایش می‌دهد (کارشکی، پاک مهر،۱۳۹۰).

با توجه به مسائلی که ‌در مورد سلامت عمومی گفته شد، دانشجویان برای ایفای نقش‌های اجتماعی، روانی و جسمی و توانایی مؤثر کار کردن در شرایط و به طور کلی برای حفظ سلامت عمومی خود باید توانایی تفسیر، تحلیل و ارزیابی مسائل مختلف را داشته باشند و این امر بدون برخورداری از مهارت‌های تفکر انتقادی غیرممکن خواهد بود. برنامه های آموزشی باید مؤلفه‌های تفکر انتقادی از جمله توانایی ارزشیابی، تحلیل، استنباط، استدلال قیاسی و استقرایی را به دانشجویان آموزش دهد، زیرا در غیر این صورت سلامت عمومی آنان به خطر افتاده و ممکن است دچار اختلالات روانی شوند (فعال استاد زر و همکاران ۱۳۹۱).

نباید از این مهم غفلت نمود که افراد با توجه به ویژگی‌های فرهنگی خود و تحت تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی دارای روش خاصی برای تفکر و پردازش اطلاعات هستند، اعتقاد بر این است که ویژگی‌های شخصیتی، تعیین کننده تفکر و به دنبال کننده اموری هستند که از تفکر نشأت می‌گیرند. از نظر پائول، نگرش تفکر انتقادی نوعی از تفکر است و یک نوع ویژگی شخصیتی محسوب می‌شود. نظریه‌پردازان تعلیم و تربیت پیشنهاد کرده‌اند که تفاوت‌های فردی در تفکر انتقادی، نتیجه ترکیب توانایی‌های شناختی و تمایلات شخصیتی است. این طرح پیشنهادی به یک تئوری دو عاملی اشاره دارد: یک عامل، توانایی نگرش تفکر انتقادی است که این‌گونه مطرح می‌شود “گام اول در تجزیه‌و تحلیل اهداف، تصمیمات، برنامه‌ریزی، تدریس و ارزیابی، نگرش تفکر انتقادی است و بر این اساس نگرش تفکر انتقادی به ویژگی‌ها و توانایی‌ها تقسیم می‌شود.” عامل دوم، عمل کردن به توانایی‌های شناختی یا به صورت جداگانه، همان ویژگی‌های شخصیتی است. در واقع، ویژگی‌های شخصیتی به عنوان ویژگی‌های متفکران انتقادی مطرح می‌شود (سلطان قرایی، علایی،۱۳۹۰).

۱-۲- بیان مسئله:

در جهان‌ امروزی هر انسانی برای درست زیستن نیازمند فراگیری درست فکر کردن می‌باشد.

تفکر انتقادی[۱] در واقع به نقد و تحلیل کشیدن تأثیرات رسانه ها و همسالان، تحلیل نگرش‌ها، ارزش‌ها، هنجارهای اجتماعی و اعتقادات و عوامل تأثیرگذار بر آن‌ ها و شناسایی اطلاعات مرتبط و منابع اطلاعاتی است (ایران‌نژاد،۱۳۷۹).

تفکر انتقادی فرایند فعالیت منظم عقلانی و ماهرانه­ی مفهوم‌سازی، کاربرد، تجزیه‌و تحلیل، ترکیب و ارزشیابی مجموعه‌ای از اطلاعات و یا تعمیم آن می‌باشد که به وسیله مشاهده، تجربه، اندیشه، منطق یا ارتباط به عنوان راهنمای نگرش و رفتار عمل می‌کند (همان منبع). در ادبیات تربیت انتقادی فرد نقاد کسی است که در جستجوی عدالت و رهاسازی است. وی نه تنها بی‌عدالتی را نمی‌پذیرد، بلکه درصدد تغییر آن است. قبل از هر چیز باید بدانیم که دانش، ویژگی‌های شخصیتی و آزادی، عواملی هستند که بستری برای تفکر انتقادی فراهم می‌کنند منظور این است که شخص تا در یک زمینه، دانش کافی نداشته باشد نمی‌تواند منتقد آن حیطه باشد. او باید ویژگی‌های شخصیتی کنجکاوانه داشته باشد و دیگر اینکه در محیطی که اندیشه‌ها، مقتدرانه تحمیل می‌شود نباید به انتظار یک متفکر منتقد نشست. از دیرباز انسان در اندیشه بهداشت و سلامتی بوده است؛ اما ارتقاء سلامت به عنوان یک مفهوم منسجم و بخش اساسی از نهضت جدید بهداشت عمومی، مفهوم کاملاً نوینی در زمینه بهداشت است، (پورقاز، کاظمی، محمدی،۱۳۹۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...