بخش چهارم برنامه، افزایش صمیمیت جسمی همراه با طیف متنوعی از تظاهراتش همچون محبت، مهربانی و علاقمندی به امور شهوانی و جنسی را در بر میگیرد. در اینجا صحبت ها و بحث هایی درباره تصمیمات اولیه درباره جنس، اسطورههای جنسی، حسادت، ترجیح جنسی و جنسیت بعمل میآید. همچنین فیلمها، پیام ها و فنون دیگر نیز مورد استفاده قرار می گیرند.
بخش پنجم شامل روشن سازی انتظارات و اهداف است. در این مرحله، شرکت کنندگان مهارت های و بینش های کسب شده از برنامه ها را به کار میبرند که به ایجاد یک تماس زوجی لذت بخش دو طرفه منجر می شود(برگر، ۱۹۹۹).
۲-۳-۴- برنامه پیشگیری و تقویت رابطه[۵۹] (P. R. E. P)
ریشههای اختصاصی این برنامه به میانه های دهه ۱۹۷۰ بر میگردد، زمانی که محققان زیادی درماندگی زناشویی را مورد مطالعه قرار دادند. در دانشگاه ایندیانا هووارد مارکمن[۶۰] و جان گاتمن[۶۱] از افرادی بودند که در این زمینه مطالعه کردند. این محققان در زوج های درمانده نقص های ارتباطی را پیدا کردند و نهایتاًً مارکمن به این نتیجه رسید که کیفیت ارتباط قبل از ازدواج و قبل از درماندگی یکی از مهمترین پیشبینی کننده های درماندگی زناشویی آینده است. بر اساس این یافته ها مارکمن یک برنامه پیشگیری را به وجود آورد(استامن، ۲۰۰۰)
(P. R. E. P) بر دیدگاه سنتی رفتاری- شناختی و زوج درمانی رفتاری مبتنی شده است. بنابرین بر روش های تفکر( نگرش ها و انتظارات) و رفتارهایی(ارتباط و کنترل تعارض) توجه دارد که با شکست یا موفقیت زناشویی همراه میباشند. رویکرد مهارت محور بر این پیش فرض تکیه میکند که زوج ها میتوانند رفتارهای تازهایی را یاد بگیرند که به آن ها کمک کند تا از زوال رابطه که به وفور در ازدواج دیده می شود، پیشگیری شود. این برنامه علاوه بر ریشههای رفتاری- شناختی بر طیف وسیعی از تحقیقات زناشویی متکی میباشد. اگر چه مسیر مشخصی برای درماندگی زناشویی و طلاق وجود ندارد، اما شکل(۲-۷) در بر گیرنده یک الگوی کلی است که بر پایه مطالعات مختلف مربوط به ازدواج و رابطه، مسیر شکست ازدواج را نشان میدهد.
رضایتمندی از زمان با هم بودن
دلبستگی همراه با اضطراب از دست دادن
رشد تعهد برای امنیتدادن به دلبستگی
ازدواج
مشکلات زندگی
کاهش فداکاری، سنگین شدن اجبارها و فشارها
شباهتها و تفاوتها= جاذبه
برخوردها و انتظارات، نقصهای مهارتی،
خودبینی و خودحفاظتی
فقدان اعتماد، تحلیل رفتن دید طولانی با هم بودن، اضطراب مداوم
فشار زیاد و تلاش برای تغییر
کاهش دادن فشارها و طلاق
تحلیل رفتن صمیمیت
تفسیرهای منفی
نارضایتی همسر که با رنجش همراه می شود
اجتناب، برانگیختگی منفی
فشار زیاد و درماندگی
شکل (۲-۷). چگونه یک ازدواج میمیرد(برگر،۱۹۹۹؛ به نقل از فقیرپور،۱۳۸۳؛ ص۱۲۲)
در این مدل دو نفر از طریق آمیختن شباهت ها و تفاوت ها جذب یکدیگر میشوند. و وقتی مدت زمانی را با هم می گذارانند در صورتی که زمان رضایتبخش باشد نسبت به هم احساس دلبستگی میکنند. در این میان یک احساس اضطراب برای از دست دادن عشق بالقوه به وجود میآید. در این زمینه تعهد رشد میکند و تا حد زیادی اضطراب از طریق پیمان با هم بودن، رفع می شود. برای بسیاری از زوج ها این تعهد در جریان ازدواج به اوج خود میرسد. قبل از عروسی، بیشتر زوجها برای اولین بار درباره تواناییشان برای دست به کار شدن با تعارض آزمون هایی کرده اند، اما آن ها در جریان دوستیشان با بسیاری از موضوعات مهم و یا اختلاف ها روبرو نشدهاند. و این دلیلی است بر اینکه چرا در این مرحله رضایتمندی خیلی زیاد است.هنوز دلیل روشنی وجود ندارد که چگونگی زوج ها ارتباط برقرار میکنند و با تعارضات که داستان مهمی را درباره آینده شان خبر میدهد، دست به کار میشوند. فراتر از سطح رضایتمندی قبل از ازدواج، این زوج های متعهد باید در طی زمان به طور روز افزونی با مشکلات مربوط به باهم بودن روبرو شوند. همین امر توضیح میدهد که چرا بسیاری از زوج ها می توانند تعهد را به وجود آورند و تا زمانی که دلبستگی را دارند همچنان خوشحال باقی بمانند و بهتدریج با خشم های پایدار و تعارضات حل نشده فرسایش پیدا میکنند. اینکه آن ها درباره چه چیزی بحث میکنند و چگونه بحث میکنند نتیجه انتظارات و توانایی شان برای برقراری ارتباط و مذاکره مؤثر است. بسیاری از این انتظارات و توانایی ها بر تجارب قبلی زندگی با خانواده اصلی، روابط گذشته و زمینه فرهنگی شان مبتنی است. الگوهای معینی از رویارویی نامناسب با تعارض که بر رابطه اثر تخریبی دارند، در بسیاری از ازدواج ها به طور تکراری ظاهر خواهد شد. علاوه بر این در طی زمان یک تغییر مهم در رابطه رخ خواهد داد، همسر فعلی بجای اینکه منشاء لذت یا حمایت باشد، به طور روز افزون با درد و ناکامی همراه می شود. برای بسیاری از زوج ها، این حالت پیش فرض اساسی مربوط به فلسفه باهم بودن را که ( داشتن یک دوست صمیمی و حمایت کننده در زندگی بود)، نقض میکند. ممکن است تعبیر های منفی تر از آنچه هست، تعبیر کنند، تدریجاً اطمینان کاهش مییابد و احساس دلبستگی که به تعهد منتهی می شد، شکننده می شود. و در واقع ما شاهد زوج هایی میشویم که باقربانی شدن تعهد در کوره داغ تعارض ها، آینده رابطه شان تهدید می شود. نهایتاًً از ازدواج پوسته ای می ماند و هر یک از زوج ها انتظار تغییر از دیگری را دارد. در این حالت برقراری مجدد نقطه نظر اولیه دشوارتر میگردد. در اینجا کلید های حفظ ازدواج در گرو تعهد به عنوان فداکاری نیست بلکه بیشتر به عنوان یک اجبار است. به عیارت دیگر حالا تصمیم برای ماندن یا ترک کردن بیشتر بر اساس مقایسه بهای ترک کردن در برابر اشتیاق برای ماند انجام میگیرد. در اینجا با توجه به نقطه نظر زوج ها ممکن است آن ها از همدیگر طلاق بگیرند و یا به یک زندگی زناشویی بدبخت گونه ادامه دهند. البته بعضی از زوج ها از این مکان توام با فشار زیاد و فداکاری کم، به رشد مجدد فداکاری، عشق و مثبت بودن در ازدواج، برمیگردند. این الگوی مربوط به شکست ازدواج اهدافی را برای مداخله مطرح می کند که عبارتند از: الگوهای معین ارتباط، کنترل تعارض، باورهای با کارکرد بد و شناخت ها و انگیزه های مربوط به تعهد. چیزهایی وجود دارد که زوج ها می توانند یاد بگیرند و عمل کنند تا به آن ها کمک شود که در مسیر شکست قرار نگیرند و در مسیر دوستی، حمایت و صمیمیت قرار بگیرند(برگرو هانا،۱۹۹۹).
۲-۳-۵- مدل رفتاری – ارتباطی
آخرین نظرات