GaeL LindenfieLd-1

جنس

در گذشته به رغم نبود شواهد قاطع بسیاری از نویسندگان تمایل داشتن از نگرشهای سنتی راجع به جنس پیروی کنند و به طور کلی اعتقاد داشتند که زنان در مقایسه با مردان عزت نفس ضعیفتری دارند پژوهش‌های جدیدتر نشان می‌دهد که پسرا و دخترها در خصوص ارزش قائل شدن برای خود خیلی به هم شبیه هستند .

رویدادهای جاری زندگی

عزت نفس یک فرد هر چقدر هم محکم وقوی باشد زندگی همواره موقعیتهایی پیش می آورد که ارزش گذاری مثبت فرد برای خودش را به نظر می اندازد تحقیر شدن یا مورد توهین قرار گرفتن از طریق دیگران ، رد شدن در خواست کار یا پذیرفته نشدن در دانشگاه بیماری یا اخراج شدن از کار ( بعلت این کار فرمامی خواهد هزینه شرکت را پایین بیاورد یا علتهای دیگر ) همه می‌توانند بزنگرش مثبتی که فرد از خود دارد آثار مخربی برجای بگذارند ( ایلین شیهان ، ۱۹۶۴)

عزت نفس والدین

در اینجا به چند نمونه از والدینی که دچار عزت نفس مختل هستند اشاره می شود ۱ – والدینی که عزت نفس یایینی دارند و خود را باارزش ، توانمند و مثبت ارزیابی نمی کنند و همواره احساس حقارت و ناتوانی می نمایند اغلب نمی توانند عزت نفس فرزندان خود را رشد دهند اینان به همان میزان و شکلی که خود را کوچک می پندارند کودک خودرا هم نارسا وضعیت ارزیابی می نمایند وبه توانمندی‌های اوکم توجه هستند کودک درحضور چنین والدینی ، از جرات کافی برای نشان دادن خود برخوردار نمی شود و در محیط جامعه هم این ناتوانی را نشان می‌دهد

۲- گاهی والدین با فشار برفرزندان خود ، در صد جبران حقارتها و ‌شکست‌های زندگی خود بر می‌آیند و در این مسیر توجهی به علائمی ‌و استعداد کودکان خود ندارند برای مثال اگر پدری همواره علاقمند به کسب یک مدرک عالی تحصیلی ( پزشکی ، مهندسی ، …) بوده است ولی به دلایلی موفق نشده سعی می‌کنند ‌به این آرزوی دیرینه خود. از طریق فرزندش دست یابد لذا گاهی با دانشجویانی که حتی در رشته ایی مانند پزشکی و مهندسی قبئل شده اند بر می خوریم که اظهار می دارند تمایل و علاقه ای به رشته تحصیلی خود ندارند و علاقمندی آن ها در مسیردیگری می‌باشد ‌بنابرین‏ والدینی که در پی آرزوهای برآورده نشده خود از طریق فرزندانشان هستند ‌به این نکته توجه نمایند که گاهی فرزند آن ها دارای علائق و استعداد های متفاوتی است واگر سعادت و عزت او را می خواهند ، بایستی ‌بر اساس این علائق و استعداد ها برنامه ریزی نمایند و نه این که اورا با فشار ورودر بایستی . التماس و تهدید در مسیر زندگی گذشته خود و دستیابی به آرزوهای تحقق نیافته قرار دهند که این خلاف رشد آن ها می‌باشد .

۳- والدینی که در ارزیابی کیفی استعداد ها و توانایی‌های فرزندان خودناتوان هستند و توقع و انتظارات ایده آلیستی که در توان آن ها نیست دارند همواره عزت نفس آن ها را در معرض فرورریختن قرار می‌دهند کودک از یک طرف به تواتائیهای خود نگا می‌کند واز طرفی به ایده آلهای مورد در خواست والدین و در می‌یابد که بین این دو فاصله زیادی قرار دارد علی‌رغم این که اودر مراحل تحصیل خود این ناتوانی را نشان می‌دهد ولی گاهی والدین کماکان ، بدون توجه به ناتوانی فرزتدشان اورا تحت فشار قرار می‌دهند در حالی که غافل از عواقب آن می‌باشند اضطراب . افسردگی . ناامیدی. افت تحصیلی . اختلال در رشد روابط اجتماعی و بیماری‌های مختلف روانی می‌تواند به دنبال این فشار طاقت فرسابر فرزند به وجود آید ( دکتر قرباتعلی ‌اسداللهی و دکتر سید غفور موسوی )

تغییرات در خودپنداره

کودکان ‌در اواسط کودکی . خودرا بر حسب صفات شخصیت مانند « من باهوشم » « من خجالتی ام » یا « من درستکار هستم » توصیف می‌کنند این تغییر به کودکان امکان می‌دهد تا خودهای گذشته حال و آینده را مرتبط کنند امااظهارات شخص اوایل نوجوانی ، مرتبط نیستند و اغلب توصیفات متضادی رادر بردارند برای مثال یک نوجوان ۱۲ تا ۱۴ ساله شاید صفات متضادی از این قبیل را بر زبان آورد « باهوش » و « کودن » و یا « خجالتی » و « معاشرتی » این تضادها از فشارهای اجتماعی برای نشان دادن خودمان متفاوت در روابط گوناگون مثلا با والدین . ‌همکلاسی‌ها . دوستان صمیمی و معشوقهای رمانتیک حاصل می شود ( هارتر ، ۱۹۹۸) .

در اواسط و اواخر نوجوانی . توانایی تفکر انتراعی به نوجوانان امکان می‌دهد تا صفات گوناگون خود را در یک سیستم منظم ترکیب کنند و استفاده آن ها از کلمه های وصفی نشان می‌دهد که می دانند ویژگی‌های روانی از موقعیتی به موقعیت بعدی تغییر می‌کند مثل « من خیلی زود عصبانی می شوم » « من عمیقا روراست نیستم » .

اظهارات شخصی نوجوانان . نگرانی آن ها را از دوست داشتنی بودن نیز نشان می‌دهد نوجوانان در مقایسه با کودکان دبستانی و برای فضایل اجتماعی نظیر دوستانه بودن ، با ملاحظه ، مهربان و یاری بخش بودن ، اهمیت بیشتری قابل هستند علاوه براین ، ارزش‌های شخصی واخلاقی ، برای خود پنداره نوجوانان بزرگتر موضوعات مهمی هستند هنگامی که نظر نوجوانان ‌در مورد خودشان . عقاید و برنامه های پایدار و با ثبات را در برمی گیرد به سوی وحدت خود . که برای پرورش هویت حیاتی است پیش می‌روند .

تغییرات در عزت نفس

در دوره نوجوانی ، متمایز شدن عزت نفس که جنبه ارزشی گذار خود پنداره است .ادامه می‌یابد علاوه بر شایستگی تحصیلی . احساس ارزشمندی اجتماعی و ‌توانایی جسمانی . موضوعات مهم دیگری ‌به این دوره افزوده می شود دوستی صمیمانه . جاذبه رمانتیک و شایستگی شغلی ( هارتر ، ۱۹۹۰) . سطح عزت نفس نیز تغییر می‌کند عزت نفس فقط هنگام انتقال از یک مقطع تحصیلی به مقطع دیگر به طور موقتی کاهش می‌یابد و غیر از این مورد در اغلب نوجونان افزایش می‌یابد این افزایش مستمر در عزت نفس . دلیل دیگری است که پژوهشگران جدید این فرض را که نوجوانی دوره آشوب هیجانی است زیر سوال می‌برند برخلاف آنچه تصور می شود در اغلب افراد نوجوان شدن به احساس غرور و اعتماد به نفس می‌ انجامد ( پاورز . هاسروکیلنر،۱۹۸۹) .

نوجوانان از لحاظ عزت نفس بسیار تفاوت دارند آنهایی که رشد بلوغ جنسی بی موقع داشته اند کسانی که زیاد مواد مخدر مصرف می‌کنند یا آنهایی که در مدرسه مردود می‌شوند احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند ازاین گذشته . از بین کسانی که عزت نفسشان در نوجوانی افت می‌کند دخترها بیشترین تعداد را تشکیل می‌دهند ( پلاک ورابینز ۱۹۹۴٫زیمرن و همکاران ،۱۹۹۷) به یاد بیاورید که دخترها درمورد ظاهر جسمانی شان بیشتر نگران هستند و ‌در مورد توانایی خود احساس عدم اطمینان بیشتری می‌کنند در عین حال موقعیتهایی که نوجوانان در آن ها بسر می‌برند می‌توانند این تفاوت‌های گروهی را تغییر دهند فرزند پروری مقتدرانه که در کودکی عزت نفس زیاد را پیش‌بینی می کرد در نوجوانی نیز همچنان پیش بین قدرتمندی برای عزت نس زیاد است در مقابل چنانچه حمایت بزرگسالان یا همسالان مشروط باشد یعنی تا وقتی که نوجوانان معیارهای بیش از حد عالی را برآورده نکرده باشند از آن ها حمایت نمی شود غالبا رفتارهایی را انجام می‌دهند که « غلط » می پندارند به عبارت دیگر این رفتارها را بیانگر خود واقعی نمی دانند نوجوانانی که برای محافظت خود از عدم تأیید دیگران . اغلب به صورت « تصنعی » رفتار می‌کنند دچار عزت نفس کم. افسردگی و بدبینی نسبت به آینده می‌شوند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...