} W×óéTWTÿWè `ySåS£Smïm`ð _Å~Yîðr QWØR SÓéSÍWTÿ YàVÑMXù;HTTVÕWÙ<ÕYTÖ Yò:WSë;HTTWåVK
óØS{QWTÿXM
N
éSTßW{ WÜèSST`ÅWTÿ {<span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 12px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۳۴۱]</span>.<br style="box-sizing: border-box;” />و آیات بسیار دیگری که دلالت دارند بر اینکه، انتساب ربوبیت به غیرخداوند چه به صراحت و چه بهگونهای که به نفی ربوبیت الهی بینجامد، و یا غیر خداوند را، حتی انبیاء و اولیاء را در ربوبیت شریک او قرار دهد، کفر و شرک بوده و صاحبان این عقائد و گفتار مستوجب دوزخ و عذاب الهی هستند. در کنار این آیات، آیات زیادی در قرآن وجود دارد که بر عبودیت انبیاء و اولیاء و ملائکه تأکید دارند و همگی بیانگر این مطلب هستند که بارزترین خصوصیت مقربان الهی، عبودیت محض و خلوص توحید آنان است و هر اندازه که ولی خدا، مقامش بزرگتر و تقرّبش به خداوند بیشتر باشد، عبودیت و بندگی او نیز، فزونتر خواهد بود:<br style="box-sizing: border-box;” />} `©۹ y#Å۳YtFó¡o ßxÅ¡yJø۹$# br& cqä۳t #Yö۷tã °! wur èps3Í´¯»n=yJø۹$# tbqç/§s)çRùQ$# 4 …{[342].
} N
éRÖWTÎWè W¡WPVT@
SÝHTWÙ`QW£Ö@
%
_VÖWè I&SãWÞHTW`TSª `ÔW b WYÆ fûéSÚW£<ÑQSÚ {<span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 12px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۳۴۳]</span>.<br style="box-sizing: border-box;” />} `TWÍVÖWè pWÍWWª WTÞSWÙYÕVÒ WTßY WYÅYÖ WÜkYÕWªó£SÙ<Ö@
{[۳۴۴].
۲ ـ ۲ ـ ۱ ـ ۲٫ انتساب صفات اختصاصی الهی به غیر خدا
آیات بسیاری در قرآن وجود دارد که بر اختصاص صفاتی به خداوند دلالت دارد و اینکه تنها اوست که متصف به این صفات میشود، صفاتی چون، علم به غیب، خالقیت، رازقیت، محیی و ممیت بودن، حیات ذاتی و دیگر صفات ذاتی و فعلی خداوند.
نمونهای از آیات:
} SØS|YÖ.V¢ JðS/@
$`ØRÑQSTð¤ :W WãHTVÖXM
PVMX
W$éTSå SÌYÕHTfTTTT QXÔS{ wòpøWT® &SâèSST`Æ@WTÊ WéSåWè uøVÕWÆ QXÔRÒ wòpøTW® bÔ~Y{Wè {[۳۴۵].
} JðS/@
SÌYÕHTTTW PXÔS{ x$òpøW® WéSåWè uøVÕWÆ QXÔS{ xòpøW® bÔ~Y{Wè {[۳۴۶].
} `ÔSTÎ ÝWÚ ØRÑSTÎS¦ó£WTÿ WÝYQÚ Yò:WÙUfTT©Ö@
X³`¤KKVô@
Wè ÝQWÚKV
ñÐYÕ`ÙWTÿ WÄ`ÙJð©Ö@
W£HTW±`TVKô@
Wè ÝWÚWè SX£pSTÿ JðøW<Ö@
WÝYÚ gQY~TWÙ<Ö@
SX£mïm`ñWè ðQY~TWÙ<Ö@
fÛYÚ QXøW<Ö@
ÝWÚWè S£QYTWSTÿ &W£`ÚKKVô@
WÜéSTÖéSÍW~W©WTÊ &JðS/@
`ÔSÍWTÊ ðWTÊKV
WÜéSÍTPVWT {[۳۴۷].
} JðS/@
÷Y¡PVÖ@
óØRÑWÍVÕV JðyR óØRÑWTÎW¦W¤ JðyR óØS|S~YÙSTÿ JðyR $óØRÑg~~mïmñ` `ÔWå ÝYÚ ØRÑMXú:W{W£TS® ÝQWÚ ñÔWÅpTÉTWÿ ÝYÚ ØRÑYÖ.V¢ ÝYQÚ &xòpøTW® ISãWÞHTWóTTSª uøVÕHTTTWÅWTWè QWÙWÆ WÜéRÒX£pTSTÿ {[۳۴۸].
} WÚWè ÝYÚ xàTQWT:
W Á X³`¤KKVô@
PVMX
øVÕWÆ JðY/@
WäSTÎ`¦X¤ ñyVÕ`ÅWTÿWè WåQW£WÍWpT©SÚ &WäWÆW óéTWpT©SÚWè QbÔRÒ Á xHTWTYÒ xÜkYSQÚ {<span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 12px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۳۴۹]</span>.<br style="box-sizing: border-box;” />} óØVÖWèVK
N
`èW£WTÿ QWÜKV
JðW/@
ñ¸S©`TWÿ ðË`¦QX£Ö@
ÝWÙYÖ Sò:TWWTÿ S&¤YpTÍTWÿWè QWÜMX
Á ðÐYÖ.V¢ xHTWTÿKVð xzóéWTÍYPÖ WÜéSÞYÚ`ëSTÿ {<span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 12px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۳۵۰]</span>.<br style="box-sizing: border-box;” />} SX£pSTÿ JðøW<Ö@
WÝYÚ gQX~TWÙ<Ö@
SX£pTSÚWè gQX~TWÙ<Ö@
WÝYÚ &JgøW<Ö@
…{<span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 12px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۳۵۱]</span>.<br style="box-sizing: border-box;” />} ÔSTÎ Jð ñyVÕ`ÅWTÿ ÝWÚ Á g.WéðHTÙQW©Ö@
X³`¤KKVô@
Wè ð`~WçÅ<Ö@
PVMX
JðS&/@
WÚWè WÜèS£SÅpTWTÿ WÜQWTÿKV
fûéSWÅ`STÿ {<span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 12px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۳۵۲]</span>.<br style="box-sizing: border-box;” />} YãPVÕYÖWè ñ`~TWTçÆ g.WéHTWÙQW©Ö@
X³`¤KKVô@
Wè …{<span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 12px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۳۵۳]</span>.<br style="box-sizing: border-box;” />} ÔSTÎ :PV SÓéSTÎVK
`yRÑVÖ ÷YÞYÆ SÝMXú:
W¥W JðY/@
:WWè SØVÕ`ÆKV
ð`~TWçÅ<Ö@
. …{[۳۵۴].
در این میان آیات دیگری در قرآن وجود دارد که نشان میدهد، برخی افراد به اذن و عنایت الهی میتوانند به این صفات متصف شوند مثل انتساب، زنده کردن و میراندن و روزی دادن و… به برخی ملائکه و یا انتساب خلقت، زنده کردن، میراندن و شفا دادن به حضرت عیسی که به اذن خداوند و برای اثبات نبوت او بود و یا علم برخی از پیامبران به غیب، بنابراین آیات حصر دلالت دارد که این صفات اصالتاً و ذاتاً از آن خداست و آیات دیگر نشان میدهد که به اذن و عنایت الهی افراد دیگری میتوانند منتسب به این صفات شوند اما نه به نحو استقلالی، البته میزان، محدوده و نحوه انتساب به خواست خداوند است همچنان که در برخی موارد، انتساب اینگونه امور، از باب سببیّت و وسیله بودن دیگران است، مثل انتساب زنده کردن و میراندن و روزی دادن به برخی ملائکه و یا در برخی موارد به عنوان معجزه پیامبر الهی مطرح شده است، مثل انتساب آفریدن، زنده کردن، میراندن و شفا دادن و… به پیامبران که در واقع محدود به زمان و مکان و عمل خاصی بوده است و گواهی بوده بر صدق ادعای نبوت؛ در مورد علم غیب نیز، علم کسانیکه با عنایت الهی از غیب آگاه میشوند وابسته به خواست و اراده الهی است و هر وقت خداوند اراده کند از آنان سلب میشود و محدوده آگاهی از غیب نیز به خواست و اراده الهی بستگی دارد، در هر حال روشن است که هیچ موجود دیگری را نمیتوان به نحو مطلق و بدون قید و شرط متصف به این صفات کرد.
۲ ـ ۲ ـ ۱ ـ ۳٫ نفی بشریت پیامبران الهی
از برخی آیات برمیآید که، نفی بشر بودن انبیاء الهی یکی از مصادیق غلوّ است و البته به تبع انبیاء در مورد ائمه نیز میتوان گفت که هر سخن و اعتقادی که مستلزم خروج آنان از بشر بودن باشد غلو آمیز است.
} `ÔSTÎ :WÙPVßXM
hWTßKV
c£TWWT `yS|STÕpTTQYÚ uvøWéSTÿ JðøVÖXM
:WÙPVTßKV
óØRÑSäHTVÖXM
bãHTVÖXM
$cY.Wè ÝWÙVÊ WÜVÒ N
éSó£WTÿ ò:WÍYÖ -YãQYTW¤ `ÔWÙ`ÅW~<ÕWTÊ ¾WÙWÆ _YÕHTTW² WWè `ÏX£pTSTÿ YáW WYÅY ,-YãYQTW¤
W=WVK
{.<span style="box-sizing: border-box; position: relative; font-size: 12px; line-height: 0; vertical-align: baseline; top: -0.5em;">[۳۵۵]</span><br style="box-sizing: border-box;” />} `ÔSTÎ WÜW`TTSª øQYTW¤ `ÔWå ñÞRÒ PVMX
_£WWT ^éSªWQ¤ {[۳۵۶].
در مجموع با توجه به آیات الهی میتوان گفت که در قرآن کریم غلو همزاد و همراه کفر و شرک است و غالیان کسانی هستند که اعتقاد و سخنشان در مورد دیگران به نفی ربوبیت الهی میانجامد و نفی عبودیت و بندگی دیگران را در پی دارد، در قرآن بالاترین فضیلت پیامبران و اولیاء الله، عبودیت و خاکساری در برابر حضرت حق و به کمال رساندن بندگی و اطاعت اوست، آری همچنانکه نباید فضایل و مقامات اولیای الهی را انکار کرد، در عین حال، همواره باید متذکر شد که آنان هرچه دارند، از خدا دارند، در بحث بعدی روشن خواهد شد که اهل بیت نیز بر طبق تعالیم قرآن کریم تأکید و اصرار نمودهاند که در توصیف ایشان نباید به ربوبیت و اولوهیت الهی خدشهای وارد شود (با انکار یا با شریک قرار دادن) و عبودیت و بندگی آنان نیز نباید به فراموش سپرده شود.
۲ ـ ۲ ـ ۲٫ حدیثی
اهل بیت به عنوان کسانیکه در معرض غلوِ غالیان قرار داشتند، خود پیشقدم مبارزه با غالیان شدند و در خط مقدم جبهه مقابله با غالیان قرار گرفتند، و بهگونههای مختلف درصدد روشنگری افکار عمومی و جلوگیری از انحراف مردم برآمدند و از گسترش و نفوذ غالیان و اندیشه های آنان در جامعه جلوگیری نمودند، در این میان، اولین کسیکه پیشبینی ظهور و بروز غالیان را نمود، وجود گرامی پیامبر اسلام
بود:
رسول الله
: «لا ترفعونی فوق حقی فانّ الله تعالی اتخذنی عبداً قبل أن یتخذنی نبیّا»[۳۵۷]
در این حدیث پیامبر اکرم
بر عبودیت و بندگی خود تأکید نمودهاند تا دیگران فراموش نکنند که پیامبر نیز بندهای از بندگان خداوند است و در توصیف او، حقیقت عبودیت و بندگی او را از یاد نبرند. و در جایی دیگر با تشبیه امام علی به حضرت عیسی از ظهور غلوکنندگان درباره امیرالمؤمنین خبر دادند:
«یا علی مثلک فی هذه الامه کمثل عیسی بن مریم. احبّه قوم فأفرطوا فیه وابغضه قوم فأفرطوا فیه».[۳۵۸]
و پس از ایشان نیز امیرالمؤمنین برائت خود را از غالیانِ در حقش بیان فرمود:
«اللهم إنی بریء من الغلاه کبراءه عیسی بن مریم من النصاری…»[۳۵۹]
هر دو متن از شباهت غلوکنندگان در مورد حضرت عیسی و امام علی خبر میدهد و البته غالیان در حق حضرت عیسی او را به مقام الوهیت و ربوبیت میرساندند. در روایتی امام صادق پس از برشمردن اسامی برخی از غالیان، با تقسیم غالیان در حق اهل بیت به دو گروه به ریشه ها و دلایل غلو آنان اشاره نمودهاند:
«… انّا لا نخلو من کذّاب یکذب علینا او عاجز الرأی کفانا الله مؤنه کل کذاب واذاقهم حرّ الحدید.»[۳۶۰]
طبق این حدیث، گروهی از غالیان انسانهایی دروغگو، شیاد و فاسد بودند که از این طریق دنبال منافع دیگری بودند، در واقع آنان دشنمان اهل بیت بودند که با تظاهر به دوستی اهل بیت درصدد رسیدن به خواسته های شیطانی خود بودند و گروه دیگر دوستدارانی ضعیف العقل بودند، که ظرف ذهنی آنان، تحمل درک فضائل و مقامات اهل بیت را نداشت، بنابراین از دروغگویان و فرصتطلبان پیروی میکردند و به غلو درباره اهل بیت پرداخته، آنان را به ربوبیت و امور دیگر منتسب میکردند.
در اینجا با بررسی روایات و دستهبندی آنها تلاش خواهیم کرد تا ملاکها و معیارهای غلو را از دیدگاه اهل بیت استخراج کنیم. اگر در مواردی، مسأله مورد تشکیک قرار گرفته باشد و نیاز به بررسی سندی احساس شود به این کار مبادرت خواهد شد.
۲ ـ ۲ ـ ۲ ـ ۱٫ انتساب ربوبیت و الوهیت به اهل بیت
بیشترین روایات اهل بیت در مقابله با غالیان در این مورد نقل شده است و گروه های مشهور غالیان، محوریترین و فاسدترین اعتقادی که داشتند، انتساب ربوبیت و الوهیت به اهل بیت بوده است، اهل بیت ضمن لعن و طرد غالیان، انتساب ربوبیت و الوهیت به غیرخدا را، مصداق کفر و شرک برشمرده و ادعای ربوبیت بندگان خدا را به عنوان کوچک جلوه دادن عظمت الهی تعبیر نمودهاند (یصغرون عظمه الله ویدعون الربوبیّه لعباد الله)، آری آنانکه بالاترین قلههای عبودیت و بندگی را فتح کرده و در زیباترین کرانههای بندگی از تماشای عظمت الهی مدهوش بودند، از چنین نسبتهایی که غالیان به آنان میدادند، به شدت منزجر و برآشفته میشدند و با تندترین کلمات با آن برخورد مینمودند، به برخی از روایات به عنوان نمونه اشاره میکنیم:
فضیل بن یسار: قال الصادق:
«احذروا علی شبابکم الغلاه لا یفسدوهم فانّ الغلاه شرّ خلق الله، یصغّرون عظمه الله ویدّعون الربوبیّه لعباد الله…».[۳۶۱]
الامام الرضا:
«من تجاوز بأمیرالمؤمنین العبودیّه فهو من المغضوب علیهم ومن الضالین».[۳۶۲]
عن محمد بن زید الطبری: کنت قائما علی رأس الرضا بخراسان وعنده عده من بنی هاشم منهم اسحاق بن موسی العباسی فقال:
«یا اسحاق بلغنی انّ الناس یقولون: انا نزعم انّ الناس عبید لنا، لا وقربتی من رسول الله
ما قلته قط ولا سمعته من احد من آبائی ولا بلغنی من احد منهم قاله، لکنا نقول: الناس عبید لنا فی الطاعه، موال لنا فی الدین، فلیبلغ الشاهد الغائب».[۳۶۳]
الامام زین العابدین:
«وانّ الیهود احبّوا عزیرا حتی قالوا فیه ما قالوا، فلا عزیر منهم ولا هم من عزیر وانّ النصاری احبوا عیسی حتی قالوا فیه ما قالوا، فلا عیسی منهم ولا هم من عیسی وانّا علی سنّه من ذلک، انّ قوما من شیعتنا سیحبّونا حتی یقولوا فینا ما قالت الیهود فی عزیر وما قالت النصاری فی عیسی بن مریم، فلاهم منا ولا نحن منهم».[۳۶۴]
الامام الصادق:
«لعن الله المغیره بن سعیدف انّه کان یکذب علی أبی فأذاقه الله حرّ الحدید، لعن الله من قال فینا مالا نقوله فی انفسنا ولعنا لله من ازالنا عن العبودیّه لله الذی خلقنا والیه مآبنا ومعادنا وبیده نواصینا».[۳۶۵]
عن سدیر: قلت لأبی عبد الله:
«ان قوما یزعمون انکم آلهه، یتلون بذلک علینا قرآنا: } ÷Y¡PVÖ@
Á Yò:WÙJð©Ö@
bãHTVÖXM
gøÊWè X³`¤KKVô@
c&ãTHTVÖXM
WéSåWè ñy~YÑW<Ö@
ñy~YÕWÅ<Ö@
{[۳۶۶] فقال: یا سدیر سمعی وبصری وبشری ولحمی ودمی وشعری من هؤلاء براء وبریء الله منهم، ما هؤلاء علی دینی ولا علی دین آبائی لا یجمعنی الله وایاهم یوم القیامه الا وهو ساخط علیهم…، قلت: فما انتم؟ قال: نحن خزان علم الله، نحن تراجمه امر الله، نحن قوم معصومون، أمر الله تبارک وتعالی بطاعتنا ونهی عن معیصتنا، نحن الحجه البالغه علی من دون السماء وفوق الارض».[۳۶۷]
الامام الرضا:
«اللهم لا تلیق الربوبیّه الابک، ولا تصلح الالهیّه الا لک، فالعن النصاری الذین صغروا عظمتک والعن المضاهین لقولهم من بریتک اللهم انا عبیدک وابناء عبیدک، لا نملک لأنفسنا ضراً ولا نفعاً ولا موتاً ولا حیاه ولا نشورا. اللهم من زعم أننا ارباب فنحن الیک منه براء…».[۳۶۸]
۲ ـ ۲ ـ ۲ ـ ۲٫ شریک قرار دادن اهل بیت با خداوند در خالقیت و رازقیت و… (تفویض خالقیت، رازقیت، اماته، احیاء به اهل بیت)
ادعای خالقیت و رازقیت اهل بیت و اینکه این امور از سوی خداوند به آنان تفویض شده است، در روایات متعددی از سوی اهل بیت انکار و اعتقاد به آن مستلزم شرک دانسته شده است، همانطور که پیشتر اشاره شد، صدور اموری چون خلق، زنده کردن و میراندن از انبیاء و ائمه به عنوان معجزه و کرامت و به اذن الهی و انتساب این امور به آنان در همین حیطه و اندازه مستلزم غلو و شرک نیست؛ چرا که صدور این امور از آنان در طول اراده الهی قرار داشته و به خداست خداوند صورت می گیرد، همچنان که در قرآن به برخی انبیاء نسبت داده شده است[۳۶۹] و در برخی روایات ائمه از توانایی خود بر این امور به اذن الهی اذعان نمودهاند.[۳۷۰] بنابراین آنچه مصداق غلو و شرک میباشد، انتساب عام و مطلق این امور است، نه صدور آنها به عنوان معجزه و کرامت.
نمونهای از روایات:
الامام الرضا:
«اللهم لک الخلق ومنک الرزق وایاک نعبد وایاک نستعین، اللهم انت خالقنا وخالق آبائنا الاولین وآبائنا الآخرین… ومن زعم ان الینا الخلق وعلینا الرزق فنحن منه براء…».[۳۷۱]
عن یاسر الخادم: قلت للرضا: ما تقول فی التفویض؟ فقال:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید. |
آخرین نظرات