کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



معمولا برای بحث از اصول عملیه شش صورت مطرح می شود.یک صورت آن شبهه حکمیه است.یعنی در حکم شرعی یا قانونی چیزی شک شود که آن حکم نیز یا وجوب است یا حرمت و علت شک هم یا نبودن دلیل است یا اجمال و ابهام در دلیلی که وجود دارد.صورت دیگر آن،شبهه موضوعیه است که با بحث ما ارتباط دارد یعنی در موضوعی شک شود که حرام است یا واجب و علت شک هم نبودن دلیل باشد یا ابهام و اجمال در دلیلی که وجود دارد.وقتی که شک می شود که شخصی مجرم است یا بیگناه،اصل برائت موضوعی می‌گوید که این شخص تا وقتی که گناه او ثابت شود بی گناه است .[۳۶]

اصل برائت مبانی فقهی دارد و تنها یک دلیل عقلی نیست.در علم اصول فقه اسلامی به منظور تعیین وضعیت افراد متهم ،تا زمانی که شک و تردید نسبت به مجرمیت فردی وجود داشته باشد به یکی از اصول عملیه[۳۷] به نام اصل برائت متوسل می‌شوند.‌بنابرین‏ برائت عبارت از نبودن تکلیف در صورتی است که در وجود حکمی تردید بشود.[۳۸]به عبارت بهتر:«هر امری که توجه آن به شخص،مستلزم نوعی زحمت یا زیان یا سلب آزادی و یا ایجاد مضیقه باشد،در صورتی که توجه آن به شخص محل تردید باشد،باید آن شخص را از کلفت و زحمت مبری نمود ،زیرا بدون دلیل قاطع،تحمیل کلفت و زحمت به اشخاص روا نیست.»[۳۹]

اصل برائت هم در امور حکمی و هم در امور موضوعی اجرا می شود.البته در امور حکمی تمسک به اصل برائت بعد از تفحص بسیار در ادله شرعیه و قوانین موضوعه ممکن است و پس از عجز از رافع اصل برائت از ادله ممکن است به اصطلاح عمل به عام ،قبل از فحص از مخصص جایز نیست.[۴۰]

در مجموع می توان گفت هر گاه پس از مراجعه به ادله در وجود تکلیف شرعی تردید حاصل شود اصل برائت حکم به انتفاء تکلیف می‌دهد(شبهه حکمیه) و نیز هر گاه حکم قضیه بر ما روشن بوده اما در انطباق حکم بر موضوع دچار تردید باشیم اصل برائت موضوعه محل تردید را از مصادیق حکم خارج می‌کند.

برای هر یک از شبهات حکمیه و موضوعیه می توان مثال هایی آورد.برای مثال ‌در مورد شبهه حکمیه هر گاه در وجوب پرداخت نفقه به زوجه تردید داریم و پس از جستجو در ادله حکم واقعی مسئله را نیافتیم ،اصل برائت می‌گوید:«تکلیف به دادن نفقه منتفی است.»[۴۱]

‌در مورد شبهه موضوعیه هم می تواان گفت در مواردی که دادرس شک دارد که مفهوم اخلاق حسنه ‌در مورد قراردادی در حقوق ایران مصداق دارد یا خیر اصل برائت آن قرارداد را خلاف اخلاق حسنه نمی داند.توضیح آنکه مطابق قوانین ایران عقود و قراردادهایی که مخل نظم عمومی یا مخالف اخلاق حسنه باشند در دادگاه قابل ترتیب اثر نمی باشند.[۴۲]

اسلام برای نخستین بار اصل برائت را از طریق قاعده «دراء» و «قبح عقاب بلا بیلن» جاری ساخت.به موجب این اصل انسان‌ها از مصونیت و تامین کافی برخوردار شدند و برای نخستین بار حقوق افراد جامعه در حصاری مستحکم تحت محافظت قرار گرفت و ا زجانب حکومت و قوای عمومی تضمین شد.دیوار برائت از دیدگاه حقوق اسلامی به حدی رفیع است که رخنه در آن به راحتی ممکن نیست.این اصل نه تنها در مدافعات معمولی بلکه آنجا که عرصه حقوق الله نیز کاربرد بسیار مؤثر و عملی دارد،به حدی که حتی با تحقق شبهه و تردید،اجرای احکام الهی یعنی حدود نیز تعطیل می شود.[۴۳](الحدود تدرواء بالشبهات)

گفتار دوم-آیات و روایات

زمانی که هنوز علم اصول فقه به عنوان یک رشته علمی مستقل،تدوین نیافته بود،قواعد و مقررات اصل برائت در میان آیات فراوانی در قرآن کریم مورد تأکید قرار گرفته بود.

مثلا درآیه هفتم سوره طلاق خداوند متعال می فرماید:

«لا یکلف الله نفسا الا ما آتاها»

«خداوند فقط مردم را به چیزهایی تکلیف می‌کند که برایشان بیان ‌کرده‌است»

یا در آیه ۵۱ سوره اسراء آمده است:

«و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا»

«ما کسی را مجازات نمی کنیم مگر اینکه پیامبری را فرستاده باشیم»

‌در مورد روایات نیز در حدیث رفع مشهورترین مورد می‌باشد که در آن پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

«رفع عن امتی تسعه اشیاء؛الخطا و النسیان و ما هوا علیه و ما لا یعلمون و ما لا یطیقون و ما اظطرو الیه و الحسد و الطیره و التفکر فی الوسوسه فی الخلق ما لم ینطق بشفتیه»

«از امت من نه چیز برداشته شده:اشتباه،فراموشی،اکراه،جهل،عجز،‌اضطرار،حسد،تفال و اندیشه وسوسه در مردم کردن مادامی که به زبان جاری نشود.»

روایت فوق در علم اصول فقه در باب برائت و به عنوان یکی از ادله آن نقل شده و بر اساس آن به طور اجمال کیفر و آثار مترتبه بر آن از نه چیز برداشته شده است.[۴۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-09-26] [ 11:17:00 ق.ظ ]




بخش اول: نقش صلاحیت جهانی در پدیده جرایم اقتصادی بین‌المللی

علی‌رغم این که منافع دولت ها، همواره سبب محدودیت اجرای اصل صلاحیت می‌گردد، صلاحیت جهانی در جهان کنونی روز به روز در حال رشد و توسعه در حوزه های مختلف این رشته می‌باشد. البته بایدگفت پیدایش اصطلاح اصل صلاحیت به چنددهه اخیر بر می‌گردد و درگذشته این اصل ناشناخته بوده، است. افزایش دایره شمول صلاحیت جهانی و افزایش ‌شاخه‌ها و حوزه های فعالیت این رشته از یک سو و پیشرفت تکنولوژی و تغییر نیازهای افراد بشر در عرصه بین‌المللی از سوی دیگر باعث توسعه و رشد حقوق بین الملل گردیده است. اگر گذری بر تاریخ پیدایش حقوق بین الملل بزنیم ‌به این نتیجه خواهیم رسید که حقوق بین الملل قرن بیستم با حقوق بین الملل کنونی در قرن بیست و یکم دارای تفاوت های فاحشی است و این تفاوت ها نشانگر توسعه روز افزون اصل صلاحیت جهانی در عرصه جهانی است.( http://hughoogh.blogfa.com/cat-1.aspx)

برخی معتقدند اصل صلاحیت جهانی مانند « دفاع مشروع» ریشه در حقوق طبیعی، دارد . از این رو اگر حق طبیعی دفاع از خود بر ماهیت بنیادین قواعد حقوق بشری پایه گذاری شده باشد، حق طبیعی مجازات دشمنان بشریت از نظر منطقی در جایگاه بالاتری از تمدن بشری است.

(http://www.isba.ir/e-book/salahiat.pdf)

گروسیوس در آغاز قرن١٧ با بیان ارزش کامل فلسفی فرضیه صلاحیت، اظهار می‌دارد: « در هنگام ارتکاب یک جرم علاوه بر نقض حقوق طبیعی، به تمامی بشریت توهین شده است و درحالی که این حقوق طبیعی مدون نشده، اما در وجدان افراد نقش بسته است و تعهدی که این حقوق جهت مجازات مجرم در ضمیر بشر ایجاد می‌کند، تعهدی جهانی است و برای دولتی که متهم در حوزه او دستگیر شده است، به صورت یک امر به اصطلاح واجب تخییری است که یا خود متهم را پس از محاکمه، کیفر دهد و یا او را به دولتی مسترد کند که جرم در قلمرو او واقع شده است.» ( حسینی نژاد، ۱۳۷۳، ۷۷) در واقع گروسیوس می‌گوید: «هرجا متهم دستگیر شد، او را محاکمه کن.» و چنین مفهومی از صلاحیت، لزوماً” نیازمند ارتباط کافی بین دولت ها است. (Merle, 1978, p.374)

فرضیه صلاحیت جهانی، عدالت را مبنای صلاحیت قاضی محل دستگیری متهم می‌داند. به نظر گروسیوس یک دولت از اجتماع ارادی افرادی تشکیل یافته است که مأموریت دارند آرمان عدالت را مطابق ماهیت معقول بشری اجرا کنند و هرگاه دولتی مجرمی را مورد کیفر قرارمی دهد، ازقانونی برتر از دولت ها وافراد تبعیت می‌کند. پینه رافریرا معتقد است: « قوانین کیفری مجرم را بدان علت مجازات نمی کنند که با ارتکاب جرمی ‌به این یا آن کشور صدمه وارد ‌کرده‌است، بلکه این کیفر از آن جهت است که مجرم با ارتکاب جرم نسبت به مجنی علیه به بشریت آسیب رسانده است .این شخص در کلیه محاکم جهان متهم است و دادگاه هر کشوری باید او را برای مراجع قضائی کشوری جلب کند که قانون او نقض شده است و آن قاضی که چنین مجرمی را بی کیفر می‌گذارد، خود معاون اول درجرم محسوب می شود. » ( حسینی نژاد، ۱۳۷۳،۸۴-۸۳)

صلاحیت جهانی، برای اولین بار در سال ١٨٣٠ وارد قانون کیفری اتریش گردید. بر طبق این قانون قطع نظر از جرائم علیه امنیت و اعتبار مالی دولت که موضوع مقررات خاص است، صلاحیت قاضی اتریشی، ناظر بر همه جرائمی است که در کشوری دیگر توسط فرد بیگانه ای صورت گرفته باشد. باکمی تغییر، همین قاعده در قانون١٨۵٢ آن کشور نیز دیده می شود.

این صلاحیت در آنجا جنبه ای کلی به خود می‌گیرد و تمام جرائمی را شامل می شود که عموم مردم از آن نفرت دارند و قانون کیفری همه کشورها، نیز مجازاتی برای آن ها مقرر داشته است.

حتی این قانون، جرائمی کم اهمیت تر مانند دزدی همراه ،کلاه برداری و خیانت در امانت را هم در بر می‌گیرد. (حسینی نژاد، ۱۳۷۳، ۸۵) در سال ١٨٨٩ اصل صلاحیت جهانی به قانون ایتالیا نیز راه یافت و به غیر از جرائم علیه امنیت و اعتبار مالی کشور، محاکم ایتالیا را برای رسیدگی به جرائم ارتکابی بیگانگان علیه بیگانگان در خارج از ایتالیا نیز صالح دانست، مشروط بر اینکه کیفر این جرائم از سه سال حبس کمتر نباشد.

قانون نروژ نیز در سال ١٩٠٢ همین اصل را پذیرفت. قانون کیفری روسیه در سال ١٩٠٣ صلاحیت خود را نسبت به بعضی از جرائم که بیگانگان در خارج از روسیه مرتکب می‌شوند، تعمیم داد و به طور کلی می توان گفت که قوانین اکثر کشورها اصل صلاحیت « قاضی محل دستگیری متهم» را به رسمیت شناخته اندو جرائمی که این قوانین، رسیدگی به آن ها را در محاکم خود می‌پذیرند، جرائم بین‌المللی نامیده می‌شوند. جرایمی که اگر چه در آغاز حول قواعد حقوق عرفی(نظیر، اعمال صلاحیت کیفری همه دولت ها در جرم دزدی دریایی) شکل گرفته بود، اما در نتیجه کنوانسیون های بین‌المللی، پیشرفت های نسبی در سطح بین‌المللی و نهایتاً”در پی ظهور همبستگی جهانی بین ابنای، مشمول اصل صلاحیت جهانی شدند.

نهایتًا قانون سال ١٩٢۵ اتریش به دادگاه های آن کشور صلاحیت جهانی اعطا نمود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:16:00 ق.ظ ]




رشد تقاضا برای مسئولیت اجتماعی برای بخش‌های مختلف جامعه جرقه فکری زده است برای تکثیر وسایل مرتبط با مسئولیت اجتماعی که این وسایل طبقه‌بندی شده‌اند به سه بخش:

۱-دستورالعمل‌های رفتاری

۲-استانداردهای مدیریت

۳-استانداردهای حسابداری و گزارش دهی (میتال و همکاران و ۲۰۰۸).

بر اساس یک مطالعه طولانی مدت حرکات قیمت سهام و تغییرات شهرت شرکت، برخی از ۱۵-۸ درصد از قیمت سهام یک شرکت می‌تواند روی شهرت شرکت به حساب آورد (گریسیر ،۱۹۹۶) از سوی دیگر، شرکت شهرت شرکت‌ها نیز با عملکرد گذشته خود تحت تاثیر قرار گرفته است را اعم عملکرد از عملکرد مالی وعملکرد اجتماعی است.

واضح است پیوند نزدیک بین برند و شهرت اخلاقی شرکت وجود دارد. این ویژگی‌ها عبارتند از: صداقت،‌تمامیت، تنوعع کیفیت، احترام، مسئولیت و ‌پاسخ‌گویی‌ (cocacola.com)

برند اخلاقی شهرت شرکت را افزایش می‌دهد ، چنین شهرتی برند به نوبه خود تقویت می‌کند برند اخلاقی را که می‌توان در هر دو سطح شرکت و سطح محصول مورد مطالعه قرار داد.

در سطح شرکت برند شرکت‌ها یک بخش حیاتی از مدیریت شهرت شرکت‌های بزرگ است. هر گونه رفتار غیر اخلاقی به شدت آسیب و یا حتی از بین بردن کل دارایی نامشهود مانند شواهدی از رسوایی شرکت‌های مانند انرون واندرسون مشاور[۱]۱ برندسازی در سطح محصول شامل برچسب زدن، بسته‌بندی و برقراری ارتباط اگر چه این بر برند تاثیر مستقیم ندارد ولی می‌تواند روی شهرت سازمان اثر بگذارد. برخی فعالیت‌های روابط عمومی از قبیل حمایت و کمکهای مالی به طور خودکار تغییر افکار عمومی نمی‌دهد اگر شرکت غیر اخلاقی درک شود مثلا یک شرکت دخانیات کمک به مرکز تحقیقاتی می‌کند. کمک‌های شرکت و CSR نمی‌تواند برای از بین بردن سوء رفتار اخلاقی استفاده شود. سازمان نیاز به تلاش سیستماتیک برای ایجاد و حفظ تصویر اخلاقی برند داشته باشد که نه تنها به افزایش شهرت شرکت‌های بزرگ می‌دهد بلکه کسب مزایای رقابتی است.

** آیا مصرف کنندگان توجهی به مسئولیت اجتماعی دارند؟

مسئولیت اجتماعی شرکت یک رویکرد که احترام به اخلاق و مردم و اجتماعات ومحیط زیست به عنوان یک استراتژی یکپارچه مد نظر می‌گیرد که موقعیت رقابتی یک شرکت را بهبود می‌دهد. در دهه های اخیر شرکت‌هایی که به رسمیت شناخته‌اند و منافع تجاری در خط مشی‌ها و عملکرد مسئولیت اجتماعی تصدیق کرده‌اند رشد کرده‌اند. شرکت‌ها همچنین بخاطر فشارهای مشتریان و تامین کنندگان و کارکنان و اجتماع‌ها وسرمایه‌‌گذاران وفعالان سازمان و دیگر ذی‌نفعان تشویق به پذیرش یا گسترش تلاش‌های مسئولیت اجتماعی شده‌اند (میتال و همکاران و ۲۰۰۸).

برند موفق یا محبوب ممکن است اخلاقی نباشد از سوی دیگر، برند اخلاقی نمی‌تواند تضمین موفقیت شرکت در بازار باشد.

مشتری عموما نگرانی‌های اخلاقی دارد . این نگرانی‌ها لازمه این است که رفتار واقعی خرید آشکار شود. ‌بنابرین‏ آیا برندسازی اخلاقی مهم است؟ در ادبیات به نظر می‌رسد بر پاسخ‌های مصرف کنندگان است. یافته ها در یک بررسی انجام شده در امریکا نشان داد در تصمیم‌های خرید ملاحظه بسیار مهمی برای مشتریان که می‌پردازند قیمت بالاتری برای کالاهایی از شرکت‌هایی که رفتار اخلاقی را رعایت می‌کنند. کرییر و رأس ،۱۹۹۷)

مطالعه در بریتانیا نتیجه‌گیری ‌کرده‌است که اگر چه مصرف کنندگان امروز پیچیده‌تر هستند و لزوماً لازم نیست که تفسیر کنیم شرکت‌های اخلاقی نسبت به شرکت‌های غیر اخلاقی طرفداری می‌شوند و مورد توجه واقع می‌شوند. (کارگین و همکاران ،۲۰۰۱)

و دیگر مطالعه در امریکا که مشتریان امروزه روبرو هستند. با انتخاب‌های زیادی در بازار و تغییرات سبک زندگی مهارت آن ها را بجای افزایش کاهش داده است. پیامد این کاهش بی‌مهارتی و ساده لوحی مصرف کنندگان هست که معمولا به اعمال غیر اخلاقی پاداش می‌دهند و رفتارهای اخلاقی برند سازی اخلاقی را تنبه می‌کنند تا آنجا که به برندسازی اخلاقی مربوط می‌شود دو سوال نیاز دارد پرسیده شود؟آیا استفاده کنندگان برند باید مراقب و دقت داشته باشند؟ یا عموم مردم مراقت باشند و دقت داشته باشند؟

با وجود تناقض‌ها در ادبیات جامعه امروز به نظر می‌رسد بیشتر نگرانی‌ و دقت در مسئله موضوعات اخلاقی در بازاریابی دارند تا ۲۰ سال گذشته، یک مشخصه ونیم رخ برند انتظار بالاتر در رفتار اخلاقی در عموم است بر اساس محلی که برند در آنجا قرار دارد. افزایش تعداد مصرف کنندگان موجب آگاهی اخلاقی می‌شود و موجب جدی گرفتن مسائل اخلاقی می‌شود این به نوبه خود باعث می‌شود برندسازی از لحاظ اخلاقی پاسخگو شود. تجارت مشروع و اخلاقی و کسب منصفانه استراتژی که برای تسکین و قابل تحمل کردن فقر است هدف آن این است که فرصت‌هایی را برای تولید کنندگان و کارگرانی که محروم از مزایای اقتصادی و اجتماعی از طریق سیستم قراردادهای تجاری انجام دهد و عدالت کمک می‌کند به غلبه بر مشکلات و پیوستن سیستم عادلانه تجاری http://www.fairtrade.org.uk) 2008وrd 3).

بسیاری از بدنه مرور ادبیات می‌گوید چرا یک شرکت باید و چرا نباید در رفتار مسئولیت اجتماعی مشارکت کند. طرفداران مسئولیت اجتماعی ادعا می‌کنند که مسئولیت اجتماعی باعث بهبود عملکرد مالی شرکت می‌شود و منجر به بالا رفتن شهرت و برند شرکت وافزایش فروش و وفاداری مشتری وافزایش بهره‌وری و کیفیت ودیگر مزایا می‌شود. مخالفان مسئولیت می‌گویند که وقت گرانبهای مدیران عالی شرکت را تلف می‌کند. یک مرور مشابه تحقیقات نشان می‌دهد که رابطه مثبتی بین عملکرد مالی خوب و دیگر شاخص‌های مسئولیت اجتماعی (مدیریت محیط زیست و مسئولیت اجتماعی شرکت و توانایی سرپا نگه داشتن شرکت) دارد. ‌بنابرین‏ ورسکور نشان داد ارزش افزوده بالاتری وجود داشت در شرکتهایی که به برنامه های اخلاقی گزارش سالانه اشاره ‌داشته‌اند در مقایسه با شرکت‌هایی که نداشته‌اند این یک بررسی در سازمان‌های امریکایی بود. (میتال و همکاران و ۲۰۰۸).

۲-۲-۸ برند، اخلاق و مسئولیت اجتماعی

توجه به همه گروهایی که ذی نفع میزان سود را در بلند مدت افزایش می‌دهد زیرا موجب انگیزش نیروی انسانی وافزایش حسن نیت اجتماعی واعتماد مردم به یکدیگر و کاهش جرایم می‌شود. دیوید براین باور است که روز به روز باور سازمان در موردترویج اصول اخلاقی و تقویت فرهنگ معنوی ایجاد مزیت‌های استراتژیک خواهد کرد. (رحمان سرشت و ۱۳۸۸)

مدیران بازاریابی باتصمیمات فراوانی روبروهستند که انشعابات اخلاقی دارند برای فروش در ارتباطات با کالاها و خدماتی که ارائه می‌شود (مورفی و همکاران،۱۹۸۱) این سوالات اخلاقی ممکن سوال برانگیز باشند ‌در مورد تلقی رقبا کالاهای رقبا می‌باشد؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:16:00 ق.ظ ]




بر این اساس گاردنر[۱۲](۱۹۸۳) با به کارگیری نتایج مشاهدات خود و نیز حوزه های دیگر همچون انسان شناسی، روان شناسی، فیزیولوژی، علوم شناختی و همچنین زندگی نامه ی افراد استثنایی ‌به این نتیجه رسید که حداقل هشت نوع هوش مختلف وجود دارد. انواع هوش در طبقه بندی وی عبارتند از: هوش منطقی- ریاضی، هوش کلامی، هوش دیداری- فضایی، هوش موسیقیایی، هوش حرکتی- جنبشی، هوش بین فردی(اجتماعی)، هوش درون فردی و هوش طبیعت گرایی. هر نوع هوش مشتمل بر بازه ای از توانایی هاست که مربوط به حل مشکلات و پرورش ثمرات فرهنگی است(نوری ،۱۳۸۵، مطلب زاده و منوچهری ،۱۳۸۸). به جز ضریب هوشی که در واقع همان هوش منطقی است، عوامل دیگری در موفقیت افراد و سازمان ها تأثیر دارد. دانشمندان ‌در مورد تأثیر ضریب هوشی معتقدند، که اگر چه بهره هوشی تعیین کننده پیشرفت های علمی و موفقیت های حرفه ای است، ولی سهم آن در موفقیت تنها حدود بیست درصد است. تلاش برای شناسایی سایر عوامل مؤثر بر موفقیت حرفه ای موجب ورود واژه جدید هوش فرهنگی به عرصه مدیریت شد.

گیج و برادلینس سه دسته عناصر مشترک مورد توافق پژوهشگران را بدین صورت آورده اند:

۱- توانایی پرداختن به امور انتزاعی.۲- توانایی حل مسأله. ۳- توانایی آموختن. (برندک ،۶۶:۱۳۸۶)

مورفی[۱۳](۲۰۰۲) نشان داد که هوش های چند گانه ای برای موفقیت مدیران مورد نیاز است. وی با بیان این نکته که، هوش سازه ای چند بعدی است و شامل انواع مختلفی می‌باشد، تلاش نمود هوش های چند گانه ای را برای رهبران معرفی نماید.تقسیم بندی هوش توسط وی بدین صورت می‌باشد:

هوش شفاهی/ منطقی، که با تست هایIQ[14] قابل اندازه گیری است(هوش تحلیلی).

هوش عاطفی[۱۵]، که در دهه های گذشته به عنوان مهم ترین عامل موفقیت مدیران مطرح بوده است و با تست های [۱۶] EQسنجیده می شود.

هوش فرهنگی[۱۷]، که نشان دهنده توانایی افراد در مواجهه مؤثر با جنبه‌های فرهنگی محیط می‌باشد و با تست های CQ [۱۸] قابل سنجش است(مقدمی به نقل از آلون وهایگینز،۱۵،۱۳۸۳،۲۰۰۵-۱۴).

نظریه های متعددی در رابطه با هوش مطرح شده اند که هر یک در موضع خود قابل طرح و بررسی اند. در این میان، می توان به نظریه های عاملی (ماننداسپیرمن[۱۹]، ثورندایک [۲۰]، گیلفورد[۲۱]، ترستون[۲۲]، ورنون [۲۳]و کتل[۲۴])، نظریه های شناختی (مانند نظریه پیاژه، کارول[۲۵]، استرنبرگ[۲۶]و گاردنر [۲۷])، نظریه های زیست شناختی( مانند نظریه هب [۲۸]و لوریا [۲۹] ) و نظریات کلی دیگری چون نظریه هوش موفقیت آمیز(استرنبرگ ) و هوش صحیح( پرکینز[۳۰] ) اشاره کرد.

در برخی از نظریه های جدید، هوش عاطفی را از اجزای هوش اجتماعی دانسته اند(نیک بخت،۳۶:۱۳۸۴). و جالب اینکه، گاهی نیز هوش اجتماعی را جنبه مهمی از هوش عاطفی دانسته اند. البته هوش اجتماعی می‌تواند در ایده هوش فرهنگی نیز راهنمای مسیر باشد.

۲-۲ فرهنگ

فرهنگ ارزش‌ها، ایده ها، نگرش ها و نمادهای آگاهانه و ناآگاهانه ای است که رفتار انسان را شکل می‌دهد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. واژه فرهنگ همواره منبع سوء تعبیر و اختلاف بوده است. مردم شناسان، فرهنگ را شیوه های زندگی که توسط گروهی از مردم ایجاد می شود و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود؛ می دانند. آنچه در تمام تعاریف فرهنگ مشترک می‌باشد، آن است که فرهنگ قوانین نانوشته ای است که در بیشتر مواقع به راحتی قابل مشاهده نیست و همین امر کار مدیران را در برقراری ارتباط مؤثر مشکل می‌کند. با وجود اینکه افزایش ارتباطات تعدادی از گرایشات ملی مانند رنگ، لباس، موسیقی و حتی غذا و نوشیدنی ها را تا حد زیادی مشابه ‌کرده‌است، و حتی عده ای معتقدند که جهان به سمت نوعی همگون سازی پیش می رود؛ در سمت دیگر گروهی معتقدند که جهان نه تنها به سمت همگون سازی پیش نمی رود، بلکه به سمتی حرکت می‌کنیم که تضاد، تنوع و گونه های مختلف در آن وجود خواهد داشت.

مفهوم فرهنگ در مباحث آکادمیک در طی ۲۵ سال اخیر بسیار مورد توجه و بحث قرار گرفته است. تعریف اولیه فرهنگ عبارت است از کل پیچیده ای شامل دانش، باور، هنر، اخلاقیات، قانون، رسوم و دیگر قابلیت ها وعاداتی که انسان به عنوان یک عضو جامعه به دست آورده است. صاحب نظران بعدی بیش از ۳۰۰ تعریف را برای فرهنگ شناسایی کرده‌اند.

در بیشتر این تعاریف به فرهنگ به عنوان سرمایه و دارایی های اجتماعی نظر دارند(آینکینز، اتال،[۳۱]۷،۱۹۶۹). فرهنگ را می توان آموخت. فرهنگ می‌تواند بازتاب الگوهای فکری، نحوه ابراز احساسات، اعمال( هریس [۳۲]،۲۲،۱۹۸۷)، عکس العمل ها(کلوک هان[۳۳]،۸۶،۱۹۵۱)، ارزش ها و ایده های دیگر نظام های معنی دار نمادین باشد. فرهنگ معرف سازمان‌های مشترک انگیزشی در میان اعضای جامعه است .

ادوارت برنت تیلور[۳۴] انسان شناس مشهور بریتانیایی در تعریف مشهور خود از فرهنگ این مفهوم را با تمدن مترادف می‌گیرد و در ارتباط با هم به کار می‌برد. تیلور فرهنگ را چنین تعریف می‌کند: فرهنگ یا تمدن، به مفهوم وسیع کلمه در قوم شناسی مجموعه ی پیچیده ای از شناخت، باورها، هنرها، اخلاق، آداب و رسوم و دیگر قابلیت ها یا عاداتی را در بر می‌گیرد که انسان‌ها به عنوان عضو جامعه کسب می‌کند. تعریف خوب دیگری توسط دانشمند علوم اجتماعی گیرت هافستد[۳۵] ارائه شد، فرهنگ از برنامه های ذهنی مشترکی تشکیل شده که پاسخهای افراد به محیطشان را مشروط می کند. این تعریف صریحا بیانگر امکان مشاهده فرهنگ در رفتار روزانه و نحوه واکنش افراد به محیط است. فرهنگ فقط رفتار ظاهری نیست، بلکه در عمق وجود هر یک از ما حکاکی شده است. بر اساس تعاریف گیرت هافستد در سال ۱۹۹۱ شکل زیر را ایجاد می کند.(شکل شماره۲-۱)

ارثی و اکتسابی خاص افراد

اکتسابی خاص گروه

زیست شناختی جهانی

    • پایین ترین سطح، ذات بشر، بر مبنای واکنش های زیست شناختی مشترک مثل گرسنگی، میل جنسی، قلمرو گرایی و تولید نسل است که همه ابنای بشر در آن مشترک هستند.

    • بالاترین سطح، شخصیت، بر مبنای ترکیب ژنتیکی خاص و تجارب شخصی است که هر یک از ما را به وجود منحصر به فردی تبدیل می‌کند.

  • سطح میانی فرهنگ بر اساس تجارب مشترکی است که افراد آن را با گروه خاصی از مردم اطراف خویش سهیم هستند. ارزش های فرهنگی، نگرش ها و رفتار، به ما چیزی را ارائه می‌دهد که در آن با گروه مشخصی از مردم، ولی نه همه آن ها، شریک هستیم. این گروه می‌تواند آن قدر عظیم باشد که جمعیت یک کشور را پوشش دهد. مثل فرهنگ ژاپنی، یا بسیار کوچک باشد.

در سال‌های اخیر، بسیاری از سازمان‌های تجاری به قدرت فرهنگ در شکل دهی ارزش‌ها و اقدامات افراد پی برده اند و برای بنا نهادن فرهنگ های سازمانی که فعالیت های اعضای مختلف را به ارزش‌ها و موضوعات مشترکی مثل خدمت به مشتری یا تعالی پیوند می زند، سخت کوشیده اند.

۲-۳ مشخصه‌ های فرهنگ

برخی مشخصه‌ های اساسی وجود دارد که ‌در مورد هر فرهنگی صدق می‌کند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:16:00 ق.ظ ]




بالاخره در دهه ۱۹۴۰ رالف­تایلر[۵۰] کتاب اصول اساسی برنامه­ ریزی ­درسی خودش را منتشر نمود. این کتاب کوچک بر اساس نظرات دیویی[۵۱]، چارتر[۵۲]، راگ[۵۳]، بد[۵۴]، مطالعه ۸ ساله سیلز و سایر منابع برنامه­ ریزی ­درسی تاًلیف شد، تایلر نظر دیویی ‌در مورد موازنه میان موضوع، یادگیرنده و جامعه را به ‌عنوان پایه­ های برنامه­ ریزی ­درسی مورد تأکید قرار داد. در دهه ۱۹۵۰ یکی دیگر از کتاب­های خلاصه ‌در مورد برنامه­ درسی با نام«مبانی برنامه­ ریزی ­درسی» نوشته اسمیت، استنلی و شورز منتشر شد، در این کتاب توجه بیشتر به جامعه است. از نظر یک آمریکایی، مشکل اساسی به زودی خود را نشان می­دهد، مهمترین مسأله تأثیرگذار در امر برنامه ­درسی در دهه ۱۹۵۰ فرستادن«اسپوتنیک[۵۵]»روس­ها به فضا بود. که این امر آموزش ­و ­پرورش آمریکا را از نظر بسیاری از آمریکاییان به خاطر برتری یافتن روس­ها در تسخیر فضا زیر سؤال برد. بدین جهت، کارشناسان صاحب­نظر متعدد آموزش ­و ­پرورش از سراسر آمریکا برای بحث ‌در مورد این معضل دعوت شدند. بعد از فرستاده شدن اسپوتنیک روس­ها به فضا، با وجود توجه برونر به نیازها و علایق فردی یادگیرنده، عملاً هدف و سوگیری برنامه ­های­ درسی در آمریکا در جهت ارائه و کسب دانش مورد نیاز جامعه و مقاصد سیاسی جامعه هدایت شد. در این زمان نه تنها محتوای علمی برنامه­ ها مورد نظر بود، بلکه تحقیقات علمی بر برنامه­ ریزی ­درسی مدارس و برنامه تربیت­ معلم سایه افکند.

همچنین در دهه ۱۹۶۰ فکر تأسیس مدارس جامع به ‌عنوان مدارس حرفه­ای مطرح شد. کوشش­های جیمز­برایان­کوتانت[۵۶] (۱۹۵۹). در جهت اینکه آیا دبیرستان­های آمریکایی می ­توانند نیازهای اجتماعی دانش ­آموزان را برطرف کنند، با کمک مالی بنیاد کارنگی به تغییر مدارس متوسطه آمریکایی به­شکل امروز منجر شد.

در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تلاش­هایی در جهت ایجاد تعادل در جامعه صورت گرفت. اما با وجود این مشکل فقر همچنان ادامه داشت و این امر به­خصوص در آموزش­ و ­پرورش روستایی نمایان­تر بود. دهه ۱۹۸۰ روش­های جدیدی را در تحقیق کیفی برای حل پیچیدگی­های مشکلاتی از این دست به همراه آورد. همچنین این دهه نظر محافظه کارانه­ای را نیز به همراه داشت که معتقد بود، در هر امر باید به اصول آن مراجعه شود، همزمان با آن نظر دیگری مطرح شد که برای رفع بحران و وحشیگری اجتماعی نیاز به اخلاق و مذهب در برنامه ­های­ درسی را متذکر شد. پیشرفت­های تکنولوژیکی که در قرن بیستم شروع شده بود، با انقلاب کامپیوتر در دهه ۱۹۸۰ به اوج خود رسید. اقتصاد بحران زده توجه بیشتر به آموزش­ و ­پرورش و برنامه ­درسی و برنامه­ ریزی­درسی را طلب می­کرد. در گزارش­هایی که توسط اعضای«کمسیون عالی پژوهش در سال‌های ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۵ تهیه شده بود، تأکید بر تهیه برنامه ­های­ درسی برای مدارس بود که بتواند با نیازهای جامعه مرتباً در حال تغییر هماهنگ باشد. آنچه گذشت مبین تاریخ وسیع برنامه ­درسی و برنامه­ ریزی ­درسی ‌می‌باشد که قدمت تاریخی آن به قدمت تاریخ بشر ‌می‌باشد، مطالعه تاریخی روند این بضاعت علمی را برای برنامه­ ریزان و علاقه­مندان به وجود ‌می‌آورد تا با بینش عمیق­تر و توجه به گذشته به طراحی برنامه­ ریزی برنامه­ درسی بپردازد، در غیر­ اینصورت دچار برنامه­روزی خواهد شد، و با­عنایت ‌به این تاریخ گذشته، برنامه ­درسی همیشه تحت فشار مسائل زمان حال قرار خواهد گرفت (قورچیان، تن­ساز، ۱۳۷۴).

با توجه به تاریخچه آموزش­ و ­پرورش پیش از نیمه دوم قرن بیستم، نظامهای تربیت ­معلم در ساختارهای سنتی خود به طور مشابه با کم و بیش تفاوتهایی از الگوههای متداول کشورهای اروپایی پیروی می­کردند. ساختار کلی این الگوها منحصر به آموزشکده­ها یا واحدهای آموزشی به نام دانشسرا یا کالجهای تربیت ­معلم در کشورهای گوناگون جهان، با اعتبارات علمی آموزشی متفاوت بود. در اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم، برخی از کشورهای اروپایی مانند بریتانیا، آموزشکده­هایی در دانشگاه­ها دایر می­کردند تا در کنار دانشکده­ های علوم تربیتی صرفاً به پرورش کارآموزان برجسته و با استعداد دانشسرا بپردازند یا به آنان آموزش­هایی ویژه بدهند. اما بررسی اسناد و کتاب‌های موجود در کشورهای پیشرفته این واقعیت را روشن ‌می‌کنند که آموزش­ و ­پرورش تا اواسط قرن بیستم بیراهه رفته و میان آموزش و زندگی شکاف عمیق به وجود آورده است، لذا در آغاز ربع پایانی قرن بیستم، جهانیان دریافتند که آموزش­ و­ پرورش نباید فارغ از وافعیت­های زندگی باشد. این درک از مفهوم آموزش­ و ­پرورش سبب پی­ریزی نظام آموزشی شد که در آن معلم پایه و شالوده آموزش بود.

برنامه ­درسی آموزش ­عالی

برنامه ­های ­درسی آموزش ­عالی از جمله عوامل و عناصری هستند که در تحقق بخشیدن به اهداف آموزش ­عالی نقش بسزایی دارند. از این­رو، برنامه ­های ­درسی که قلب دانشگاهی به­شمار می­آیند، آیینه نقش­ها و اهداف آموزش­ عالی و شایسته توجه دقیق هستند (آلتباخ[۵۷]، ۱۹۸۸). با­توجه به رسالت­ها، اهداف و نقش آموزش­ عالی در عصر حاضر، برنامه ­های ­درسی باید اصلاح و بازنگری شوند. به طوری که (استارک[۵۸]، ۱۹۹۷) اظهار می­ کند، تغییر و اصلاح برنامه ­های ­درسی در کشورها و دانشگاه ­های پیشرفته جهان مطابق تحولات صورت ‌می‌گیرد. چنین تغییری به نظام آموزش ­عالی کمک می­ کند تا نیازهای مبتلا­به جامعه را بر­آورده سازد. تغییرات برنامه ­درسی باید در خدمت اصلاح برنامه­ ریزی­ درسی دانشگاهی و موجب اثر­بخشی آن ها شود. آموزش­ عالی قانوناً عهده­دار سیاست‌گذاری، برنامه­ ریزی و اجرای سیاست‌ها و برنامه ­های توسعه آموزش­ عالی کشور است(توکل، ۱۳۷۸). در نظامهای رشته­ای در آموزش ­عالی، همواره با دو گرایش پویا و ظاهراًً متضاد رو­به­رو هستند. از یک­سو، دانش محض، خود بعلت رشد سریع و فزاینده دچار انشعاب­های متوالی گردیده است و مرتباً به پیدایش تخصصهای ظریف می­انجامد. از سوی دیگر، تحولات عظیم اجتماعی، سیاسی، جمعیتی و اقتصادی، همچنین گسترش روز­افزون تکنولوژی و دگرگونی­های متوالی در مشاغل و نیازهای حرفه­ای، به پیدایش آفاق جدیدی از مشارکت­های میان رشته­ای و در­هم تنیدن نظامهای رشته­ای و ظهور آن ها به­گونه ­ای جدید منجر می­ شود. بدیهی است که به موازات این­گونه تحولات مستمر، دگرگونی­های پی­در­پی در ساختار برنامه ­های ­درسی، کیفیت مسئولیت ­ها و حتی نام ‌گروه‌های آموزشی و اصول ارزشیابی درونی دانشگاه ها رخ می­ نماید (خلخالی، ۱۳۷۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:16:00 ق.ظ ]