کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



  1. فشار روانی (استرس )

هرتغییری که روال زندگی روزمره را متشنج کند عامل ایجاد استرس خواهد بود .کودکان نسبت به فشارهای روانی به شدت آسیب پذیرند . بسیاری از کودکان پرخاشگر زمینه‌های فشار روانی خانواده ، سها انگاری و زور گویی آن ها را دارند . پدرانی که فرزندانشان و سرکش بار بیاورند .[۶]

متغیرهای استرس آور مهم برای کودکان عبارتند از : وجود داد و فریاد در خانه ، مشاجره دائمی با خواهر یا برادر ، نداشتن اوقات خوش و سرگرم کننده در کنار والدین ، تکالیف آموزشی فراوان و …لذا کودکان تحت تاثیر چنین شرایطی تحریک پذیر و ناسازگار می‌شوند و رفتار مقابله جویانه از خود بروز می‌دهند .

  1. عدم تشویق رفتارهای مناسب

در خانواده هایی که فرزندان نا فرمانی ، پرخاشگری و رفتار مقابله جویانه از خود بروز می‌دهند مشخص گردیده است که توسط والدین هیچ گونه توجه و تشویقی برای رفتار خوب فرزند صورت نمی گیرد ‌بنابرین‏ کودک هم دلیلی برای ارائه رفتار خوب ندارد ، زیرا می‌داند که پدر و مادر پاسخی ‌به این رفتار وی نمی دهند و در عوض همیشه به رفتار نادرست و نا مناسب او با عصبانیت و خشنونت پاسخ می‌دهند ، ‌بنابرین‏ کودک هم برای جلب توجه آن ها حتی توجه منفی ، شروع به نافرمانی و پرخاشگری می‌کند.[۷]

  1. تشویق رفتارهای نامناسب

بسیاری از والدین نا آگاهانه کاری می‌کنند یا حرفی می‌زنند که باعث تشویق رفتار نا مناسب فرزند خود می‌گردند . به عنوان مثال گاهی اوقات والدین به نافرمانی کودک می خندند یا هنگام صحبت با دیگران ناگهان حرف خود را قطع می‌کنند تا به سخنان فرزند خود توجه نمایند. در موارد دیگر والدین به قشقرهای کودک با یک بوسه یا بغل کردن پاسخ می‌دهند یا هنگامی که کودک در یک فروشگاه شروع به گریه و زاری می‌کند برای او شکلات یا خوراکی می خرند . در همه ی این موارد خنده والدین و توجه و پاداش آن ها باعث تقویت رفتارهای نا مناسب کودک می شود در این صورت کودک یاد می‌گیرد که اگر مقاومت یا اعتراض نماید می‌تواند به خواست خود برسد . [۸]

  1. اختلاف والدین

هنگامی که در والدین بین زن و شوهر اختلاف وجود دارد فرزندان دچار مشکلات عاطفی – هیجانی شده در انتخاب فرد مقصر و بی گناه دچار نوعی سر در گمی می‌گردند . در این میان والدین فرزندان خود را به قضاوت می خوانند یا هر یک سعی می‌کنند دیگری را متهم کند که او عوامل اختلاف است . کودک یا نوجوان که به هر دو علاقمند است و در عین حال آمادگی کافی ذهنی برای پذیرش بعضی از مسایل را ندارد ، در بین کشمکش والدین به دو جهت مختلف سوق داده می شود تا این که به پشتیبانی یکی برخاسته دیگری را نفی می‌کند و در این صورت مورد غضب طرف مقابل قرار می‌گیرد یا هر دو را مقصر می‌داند که در این صورت به طور کامل طرد می شود . بدین ترتیب در انتخاب سرگردان است و در واقع مایل به انتخاب گناهکار یا بی گناه نیست . او هر دوی آن ها را دوست می‌دارد و می‌خواهد در محیط آرام و بی جنجالی زندگی کند و چون از چنین محیطی محروم می‌گردد برای فرار از نزاع های دائمی منزل برای خود راهی نظیر : فرار از منزل ، لجبازی و پرخشگری انتخاب می‌کند به طوری که با قوانین و جامعه هر دو ستیز می‌کند . [۹]

  1. کمبود محبت

مهر و محبت در تکوین شخصیت هر فرد تاثیر بسزایی دارد و محرومیت عاطفی موجب بروز اختلال در رفتار می‌گردد. تحقیقی که در غرب درباره بزهکاران انجام شده است نشان می‌دهد که ۹۱ درصد مجرمان در ارتباط با ارتکاب جرم به نحوی دچار مشکل عاطفی – هیجانی بوده اند.[۱۰] رشد عاطفی با ارضای متعادل نیازهای عاطفی به وجود می‌آید . اهمیت رشد عاطفی در این است که می‌تواند زیر بنای رشد اجتماعی باشد کودک با هر سطحی از رشد عاطفی در خانواده در خانواده وارد جامعه شود به همان اندازه می‌تواند در محیط اجتماعی سازگاری خود را حفظ کند . عدم رشد عاطفی کودک را در محیط و در مناسبات اجتماعی دچار مشکل می‌سازد . کودکی که از لحاظ عاطفی در محیط خانواده مشکل دارد با هر محرک کوچکی برانگیخته می شود و پرخاشگری می‌کند لذا وقتی وارد اجتماعی می شود نمی تواند با هر موقعیتی خود را سازگار سازد . چنین فردی به راحتی مناسبات اجتماعی خود را بر هم می زند و رفتاری از خود نشان می‌دهد که علامت عدم رشد وی در بعد اجتماعی است و ارضای متعادل نیاز به محبت رد عاطفی را در کودک هموار و تسهیل می‌کند .

کودکی که از لحاظ عاطفی در خانه رشد یافته است محبت را بیرون از خانه جست و جو نمی کند زیرا خانواده را کانون محبت و محل کسب امنیت روانی می بیند . در مقابل کودک یا نوجوانی که نیاز محبت او در خانواده ارضا نمی شود کمبود محبت را ‌در بیرون از خانه جست و جو می‌کند و ممکن است به انواع رفتارهای نابهنجار یا مکانیزم های دفاعی متوسل شو که یکی از آن ها پرخاشگری است .

۱۰ _ تنبیه و سهل گیری

بعضی از روش های فرزند پروری با پرخاشگری کودکان رابطه دارد که مهم ترین آن ها عبار ت است از : سهل گیری و تنبیه کردن . فرزندان پدر و مادرهای سهل گیر معمولاً پرخاشگر می‌شوند . علاوه بر این پدر و مادرهایی که فرزندشان را تنبیه می‌کنند نیز پرخاشگرتری دارند. بیشترین پرخاشگری به کودکانی تعلق دارد که والدینشان به طور هم زمان آنان را تنبیه می‌کنند و سهل می گیرند . اگر والدین اجازه دهند که فرزندشان تکانه های پرخاشگرانه اش را تخلیه کند فرزند تصور خواهد کرد که این کار مقبولی است و اگر هم پرخاشگری او را به شدت تنبیه کند ناکامی و عصبانیت را در او ایجاد می‌کنند که خودش زمینه ساز پرخاشگری بیشتر می شود.

پدر و مادرها غالباً رفتار فرزند پرخاشگر خود را به خوبی زیر نظر نمی گیرند و نظارت تربیتی یکنواختی بر وی ندارند . این والدین برای هر تخلفی فرزندشان را تنبیه بدنی می‌کنند و دردسرهای بیشتر از سوی فرزندشان راپیش بینی می‌کنند .[۱۱]

والدین و کودکان پرخاشگر

کودکان با پیدا کردن نقاط ضعف دیگران برای رسیدن به مقصود خود متوسل به اذیت و آزار می‌شوند یکی از دلایل افزایش پرخاشگری کودکان در سن ۲ سالگی ، فهمیدن آن ها ‌در مورد زندگی خود است . هر چه سن کودک بالاتر می رود ، عوامل بروز پرخاشگری نیز متوقف می شود . هر کس در طول زندگی خود دچار اشتباهات زیادی می شود که برخی از آن ها می‌تواند باعث بروز ناراحتی روحی و یا حداقل تاثیر بر روح و روان آدمی شود . کودکان نیز از این قاعده مستثنی نیستند و در بروز این حالات و نحوه برخورد با آن ها پدر و مادر نقش اساسی بازی می‌کنند بعضی از دانشمندان علم تعلیم و تربیت بیان می‌کنند : کودکان ، آینه تمام نمای والدین هستند و هر آنچه والدین در خود می بینند مایلند که در کودکانش نیز باشند . به همین دلیل از پدر و مادری پرخاشگر فرزندی عصبانی و روح آزار به وجود می‌آید و از والدین با احساس مسئولیت و مثبت کودکی با رفتار مطلوب و مثبت تربیت می شود . البته نباید نقش جامعه را نیز از نظر دور داشت متاسفانه در جامعه کنونی و در خانواده ها حالت لجبازی و پرخاشگری فراوان دیده می شود.

چرا کودک پرخاشگر می شود

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1401-09-26] [ 11:22:00 ق.ظ ]




اما خوانده دعوی همواره شرکت تلقی می‌گردد، زیرا از رد آن منتفع خواهد شد. اگر حکم بطلان شرکت اصدار یابد، «مؤسسین و مدیران و بازرسان و صاحبان سهام شرکت نمی‌توانند در مقابل اشخاص ثالث ‌به این بطلان استناد نمایند». [۱۲۲] مع ذلک حکم بطلان بر اثر عدم اهلیت شرکت یا اراده معلول وی (اشتباه و اکراه) نسبت به اشخاص ثالث هم اعتبار دارد. طبق ماده ۱۷۷ قانون تجارت، هر شرکت مختلط سهامی که بر خلاف مواد ۲۸، ۲۹، ۳۹ و ۵۰ تشکیل شود باطل است. لیکن شرکای نمی‌توانند در مقابل اشخاص خارج ‌به این بطلان استناد نمایند. این حکم به وحدت ملاک ‌در مورد سایر شرکت‌ها نیز اعتبار دارد.

۴-۴-۱٫ مرور زمان

برای طرح دعوی بطلان مرور زمان‌های مواد ۸۵ و ۸۷ قانون تجارت در لایحه اصلاحی سال ۴۷ حذف شده، ولی به جای آن مرور زمان ۳ ساله ماده ۳۶۷ (ال ۲۳۵-۹) فرانسه نیز منظور نگردیده است. لذا تحت نظم قانونی گذشته، در غیاب مرور زمان خاص تجاری، دعاوی هر یک از شرکای و قائم مقام آن ها راجع به بطلان شرکت تابع مرور زمان یک ساله، و طرف‌های معامله با شرکت مشمول مرور زمان ده ساله قرار ‌داشته‌اند (مواد ۷۴۰ و ۷۳۷ ق. آ. د. م.).

حتی چنانچه روزی مرور زمان‌های آیین دادرسی مدنی تجدید حیات یابد و دعوی مشمول مرور زمان شود، نباید فراموش کنیم که طبق قواعد عمومی قراردادها، ایراد باطل بودن عمل حقوقی تکرار شونده «دایمی» است. یعنی کسی که باید عمل غیر قانونی انجام دهد همواره می‌تواند به جهت بطلان از انجام آن سرباززند.

۴-۴-۲٫ رفع اثر از موجبات بطلان

قانون‌گذار در تلاش برای محدود ساختن موارد بطلان شرکت‌ها یا عملیات آن ها پس از طرح دعوی، خوانده را به مرتفع نمودن موانع صحت تشویق می‌کند: در صورتی که قبل از صدور حکم بطلان شرکت یا بطلان عملیات یا تصمیمات آن در مرحله بدوی موجبات بطلان مرتفع شده باشد، دادگاه قرار سقوط دعوی بطلان را صادر خواهد کرد (ماده ۲۷۱).[۱۲۳]

مضافا دادگاهی که دعوای بطلان نزد آن اقامه شده است می‌تواند بنا به تقاضای خوانده مهلتی که از شش ماه بیشتر نباشد برای رفع موجباتبطلان تعیین نماید. ابتدای مهلت مذکور تاریخ وصول پرونده از دفتر به دادگاه است. در صورتی که ظرف مهلت مقرر موجبات بطلان بر طرف نگردد، دادگاه حکم مقتضی صادر خواهد کرد (ماده ۲۷۲ ق. ا.).

۴-۴-۲-۱٫ بطلان متکی بر قواعد عمومی

وقتی تقاضای بطلان بر اراده معلول یا عدم اهلیت شریکی استوار باشد و از نامبرده یا نماینده قانونی وی تحصیل رضایت ممکن نشود، و همچنان دعوی مذکور ادامه یابد، شریک یا شریکان دیگر می‌توانند سهم یا سهم الشرکه او را در شرکت ولو با جلب نظر کارشناس ابتیاع کنند، تا بدین وسیله موجب بطلان رفع گردد. اگر شرکت مذکور دو نفره باشد، فردی خارج از شرکت می‌باید در حدود اساس نامه پرداخت حقوق خواهان ورود به شرکت را درخواست نماید. این راه حل در بند اول ماده ۳۶۵ قانون شرکت‌های فرانسوی پیش‌بینی شده و در راستای اجرای ماده ۲۷۲ ق. ا. قابلیت توجیه دارد. در صورت ممکن نبودن این گزینه، دادگاه نهایتاً حکم بطلان شرکت یا عملیات آن را صادر خواهد کرد.

۴-۴-۲-۲٫ بطلان ناشی از قواعد تجاری

در صورتی که بطلان شرکت بر مبنای مراعات نشدن مقررات ثبت و آگهی باشد، اعم از اینکه تأسیس شرکت یا تغییرات بعدی آن مد نظر و توجه قرار گیرد (مواد ۶ و ۹ نظامنامه مورخ ۱۳۱۱ وزارت عدلیه)، هر ذینفع می‌تواند شرکت را با ارسال اظهارنامه رسمی به اقدام در رفع ایراد مجبور کند. اگر شرکت در این خصوص اقدامی به عمل نیاورد، ذینفع ممکن است الزام آن را به انجام تشریفات قانونی از دادگاه بخواهد؛ یا صدور حکمی به اصلاح اساس نامه، دفاتر ثبت شرکت‌ها و انتشار آگهی اصلاحی درخواست گردد.

۴-۴-۳٫ محدودیت آثار بطلان

هرگاه با وجود امکان رفع اثر از موجبات بطلان، حکم به ابطال شرکت صادر شود، آثار آن نسبت به آثار ناشی از بطلان شرکت در قواعد عمومی قراردادها تعدیل یافته و سبک تر است؛ در عوض مسئولیت اشخاص مسبب بطلان به نحوی بارز مورد شناسایی قرار گرفته است.

آثار بطلان نسبت به شرکت محدود به آینده بوده و عطف به ماسبق نمی‌شود. به عبارت دیگر، صدور حکم بطلان موجب انحلال عقد است. به موجب ماده ۲۷۴ ق. ا. ، دادگاهی که حکم بطلان شرکت را صادر می‌کند باید در حکم خود یک یا چند نفر را به عنوان مدیر تصفیه تعیین کند تا بر طبق مقررات «این قانون» انجام وظیفه نمایند. منظور از مقنن از «این قانون»، قانون تجارت و نه قانون مدنی است. کما اینکه در ماده ۲۷۵ هم بطلان از حیث آثار در ردیف انحلال شرکت قرار دارد. یعنی شرکت باطل اعلام شده طبق ماده مقررات تصفیه شرکت‌های تجارتی منحله، برچیده می‌شود. لذا اصولا تردید در صحت معاملات پیشین شرکت جایز نخواهد بود.

در خصوص اشخاص ثالث با حسن نیت که به ظاهر صحیح و قانونی شرکت اعتماد کرده‌اند، قانون‌گذار مسئولیت مدیران، بازرسان و صاحبان سهام شرکت را تثبیت و با قاعده تضامن استوار و تقویت نموده است (ذیل مواد ۲۷۰ و ۲۷۳ ق. ا. ؛ و راجع به شرکت‌های با مسئولیت محدود و مختلط سهامی، ذیل مواد ۱۰۰ و ۱۰۱ و همین طور مواد ۱۷۷ و ۱۹۸ ق. ت.). آیا اشخاص ثالث با حسن نیت خود اجازه دارند که به لحاظ بطلان شرکت از تعهدات قبلی خویش در قبال آن سرباززنند؟ در پاسخ باید گفت که با توجه به تحول قانونی سال ۴۷ که در آن بطلان در ردیف انحلال و بدون کاشفیت و اثر در گذشته مطرح گردیده، اشخاص مذبور الزاماً به تعهدات خود عمل خواهند کرد. ولی در خصوص سایر شرکت‌ها که تابع قانون سال ۱۳۱۱ قرار دارند بطلان قاعدتا قابل عطف به ماسبق شده است. زیرا قانون‌گذار در ماده ۲۰۲ قانون تجارت راجع به تصفیه امور شرکت‌ها، بطلان را در کنار انحلال و به موازات آن مطرح ننموده است. مع ذلک، امکان دارد با این استدلال که در ردیف انحلال قرار گرفتن بطلان در سطر اول ماده ۲۷۵، با توجه به مجموع مقررات شرکت‌های تجارتی، انصراف به مورد شرکت‌های سهامی نداشته، آن را نسبت به سایر شرکت‌های قانون تجارت هم مجری بدانیم.

مع ذلک، به نظر می‌رسد که بطلان شرکت در اثر عدم اهلیت شریک یا اراده معیوب وی شخصا یا به وسیله نماینده قانونی او نسبت به اشخاص ثالث نیز قابلیت استناد داشته باشد. زیرا این دو مورد قهرا تابع ضمانت اجرایی احراز شرایط عمومی صحت معاملات در قواعد عمومی مدنی است.

از لحاظ روابط میان شرکای، متعاقب عدم کاشفیت بطلان، شرکت دوره تصفیه را برابر شرایط مندرج در اساس نامه و مقررات راجع به شرکت‌های منحله، طی می‌کند. اگر مدیر یا مدیران تصفیه‌ای که توسط اساس نامه یا دادگاه تعیین شده‌اند حاضر به قبول سمت مدیریت تصفیه نباشند، دادگاه امر تصفیه را به اداره تصفیه امور ورشکستگی حوزه خود ارجاع می‌کند (قسمت اخیر ماده ۲۷۵).

با این وجود شریک محجور یا نماینده قانونی او یا کسی که اراده معیوب داشته، می‌تواند صرفا آورده خود را از سایر شرکای مطالبه کند و زیر بار اجرای تعهدات و بدهی‌های شرکت نرود. اما در حالت عدم مشروعیت موضوع یا جهت تشکیل شرکت، تصفیه اموال و بدهی‌ها باید با رعایت مساوات شریکان به اجرا درآید.

۴-۴-۴٫ گستره مسئولیت‌ها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:22:00 ق.ظ ]




در بازارگرایی جدید شـرکتهای بـازارگرا بـا مصــرف کننـدگان بالفعــل و بالقــوه ارتبـاط نـزدیک دارند و مصرف کنندگان را مشتریان بالقوه یا بالفعل می داننـد کـه دارای نیازهـای ارضا نشده ای می‌باشند که نحوه برآوردن نیازهایشان را در بازار مورد مقایسه قرارداده و راه حل مطلوب جهت برآوردن نیازهایشان را دربازار مورد مقایسه قـرار داده و راه حـل مطلوب جهت برآوردن آن نیازها را از شرکت انتظار دارند . نسـل دوم شـرکتهای بـازارگرا به دنبال کشـف بازارهـای ناشـناخته مـی باشـند . تمـام سیسـتمهای اطلاعـاتی شـرکتهای بـازارگرای نســل دوم در جهت ایجــاد تجربه رضایت بخش بــرای مشتری جمع‌ آوری اطلاعات مربوط به مشتری و انجام اصلاحات لازم در این زمینه سازماندهی شده است .با این با این اوصاف بازارگرایی یک نوع فرهنگ سـازمانی اسـت کـه رفتارهـای فـردی را جهت ایجاد ارزش بـرتر بـرای مشتـری فراهم ساخته ودرنهایت منجر به عملکرد بهتر برای سازمان می شود

ج) بازاریابی گرایی و بازارگرایی

به نظر می‌رسد به سه دلیل عمده واژه « بازارگرایی» نسبت به واژه « بازاریابی گرایی» ارجح است:

۱) همان‌ طور که شاپیرو (۱۹۹۸) بیان می‌کند « بازارگرایی» تنها وظیفه واحد بازاریابی نیست، بلکه همه واحدهای سازمان در ایجاد هوشمندی بازار، اشاعه و ‌پاسخ‌گویی‌ سریع به آن مشارکت دارند.

‌بنابرین‏ استفاده از واژه « بازاریابی گرایی» هم محدو دکننده است و هم گمراه کننده،

۲) استفاده از واژه « بازارگرایی»، این دیدگاه را که در سازمان واحد بازاریابی از بقیه واحدها مهمتر است منتفی می‌کند. این عبارت، مفهوم بازارگرایی را از حوزه عمل واحد بازاریابی خارج می‌کند و آن را به همه قسمتهای سازمان تسری می­دهد .

۳ ) واژه « بازارگرایی » « ‌بر توجه به بازارها» تأکید می‌کند که به معنای شناخت نیازهای مشتریان و عـوامل اثرگـــــذار بر آن است( شاپیرو، ۱۹۸۸) در اواخر دهه ی ۱۹۸۰ دیدگاهی سیستماتیک برای فهم بهتـر اینکه بازارگرایی چیست و ساختار آن کدام است توسعه یافت. کهلی و جاورسکی (۱۹۹۰) اولین محققینی بودند که ‌در مورد این موضوع نتایج تحقیق اکتشافی خود را منتشر کردند. در همان سـال نـارور و اسلاتر (۱۹۹۰) نیز نتایج اولین کار تجربی خـود کـه معیـاری بـرای سنجش بازارگرایی و رابطهاش بـا عملکـرد شـرکت ارایـه مـی داد را منتشر کردند. این دو تحقیق بر اساس تحقیقات مفهـومی قبلـی ‌در مورد بازاریابی بنا نهاده شده بودند. در ادامه نگاهی دقیقتر ‌به این دودیدگاه می شود.

۲-۲-۲- دیدگاه های بازارگرایی

۲-۲-۲-۱- دیدگاه کهلی و جاورسکی

کهلی و جاورسکی (۱۹۹۰) بـا مطالعـه­ی ادبیـات بازاریـابی بیان کردند که سه مفهوم اساسی در دیدگاه بازاریابی وجود دارد:

-۱ مشتری مداری؛ -۲ بازاریابی هماهنگ -۳ سودآوری. آن ها سپس از طریق مصاحبه با ۶۲ تن از مدیران بازاریابی و غیـر بازاریابی شرکت‌های آمریکایی ‌به این نتیجه رسیدند که سودآوری نتیجــهی بــازارگرایی اســت نــه یکــی از اجــزای آن. آنهــا نهایتــاً بازارگرایی را به صورت زیر تعریف کردند:

«بازارگرایی عبارت است از تلاش همـه جانبـه سـازمان در جهـت ایجاد هوشمندی بازار ‌در مورد نیازهـای فعلـی و آتـی مـشتر یان،انتشار ایـن آگـاهی و هوشـمندی در میـان بخـش هـای مختلـف سازمان و ‌پاسخ‌گویی‌ همه واحدهای سازمان به آن». مـدل آن هـا به شرح زیر است:

شکل۲-۱: دیدگاه کهلی و جاورسکی (۱۹۹۰) از بازارگرایی

هوشمندی بازار به جمع ­آوری و ارزیابی نیازهای فعلی و آتی مشتریان و همچنین تأثیر قوانین و مقررات دولتی، رقبا،تکنولوژی و سایر نیروهای محیطی اشاره دارد.

کهلی و جاورسکی بیان کردند که هوشمندی بازار منحصراًً مسئولیت واحد بازاریابی نیست بلکه بر عهده همه واحدهای سازمان است. هرچند که در این تعریف هوشمندی بازار شامل جمع‌ آوری اطلاعات ‌در مورد رقبا نیز می شود ولی کهلی و جاورسکی اهمیتی را که برای مشتری‌ گرایی قایلند ‌در مورد ‌رقیب‌ گرایی قایل نیستند. از این لحاظ دیدگاه آن ها با دیدگاه نارور و اسلاتر ‌در مورد بازارگرایی تفاوت دارد.

کهلی و جاورسکی همچنین معتقدند که هوشمندی بازار باید هم از طریق رویه ­های رسمی و هم از طریق رویه های غیر رسمی در کل سازمان انتشار یابد. انتشار اثربخش این هوشمندی از آن جهت حیاتی است که پایه و اساس مشترکی برای همکاری‌های مبتنی بر اعتماد میان واحدهای مختلف سازمان فراهم می‌کند. این عقیده درست در جهت اهمیت هماهنگی بین بخشی در سازمان است که توسط شاپیرو (۱۹۸۸)، نارور و اسلاتر (۱۹۹۰) و اسلاتر و نارور (۱۹۹۴) پیشنهاد شد.

آخرین جزء بازارگرایی از دیدگاه کهلی و جاورسکی ‌پاسخ‌گویی‌ به هوشمندی منتشر شده در سازمان است. نتایج تحقیقات آن ها نشان می­دهد که «‌پاسخ‌گویی‌» شامل انتخاب بازار هدف، طراحی و انتخاب محصولات و خدمات، تولید، توزیع و تبلیغ این محصولات است.

آن دو همچنین نکات زیر را یادآور می‌شوند:

۱) تمرکز بازارگرایی بر فعالیت‌هایی است که عملیاتی کردن دیدگاه بازاریابی را تسهیل می‌کند

۲ ) بازارگرایی یک طیف است، بدین معنی که سازمان‌ها دارای درجه­ های مختلفی از بازارگرایی هستند.

۲-۲-۲-۲- دیدگاه نارور و اسلاتر

نارور و اسلاتر (۱۹۹۰) با مروری جامع بر ادبیات بازاریابی و مدیریت استراتژیک، بازارگرایی را متشکل از سه جزء رفتاری تعریف کردند:

مشتری‌ گرایی، ‌رقیب‌ گرایی و هماهنگی بین بخشی. بر طبق یافته های آنان این سه جزء دارای اهمیت یکسانی در بازارگرایی هستند. مدلی که آن ها از بازارگرایی ارائه دادند، به شرح زیر است:

شکل۲-۲: مدل بازارگرایی از دیدگاه نارور و اسلاتر (۱۹۹۰)

نارور و اسلاتر بیان کردند که قلب بازارگرایی، مشتری گرایی است. شرکتهایی که می­خواهند بازارگرا باشند باید بدانند که نیازهای فعلی و آتی مشتریانشان چیست تا بتوانند برای آنان ارزش افزوده بیشتری ایجاد کنند. این مفهوم با دیدگاه کهلی وجاورسکی که معتقد بودند شرکت‌ها باید نیازهای مشتریان خود را شناسایی کرده و آن ها را راضی کنند داشت، مطابقت . در هر صورت نارور و اسلاتر نه تنها بر رضایت مشتریان تأکید کردند بلکه بر ایجاد ارزش افزوده بیشتر برای مشتریان از طریق افزایش مزایای خریدار یا کاهش هزینه های او تأکید ورزیدند. آن ها معتقد بودند که کارکنان در سازمان‌های بازارگرا توجه زیادی به کیفیت ارائه خدمات

می‌کنند. همچنین کارکنان چنین سازمان‌هایی وقت زیادی را با مشتریان خود میگذرانند ( نارور و اسلاتر ۱۹۹۰؛ اسلاتر و نارور ،۱۹۹۴).

۲-۲-۲-۲- ۱-رقیب گرایی

عنصر دیگر بازارگرایی از دید نارور و اسلاتر، رقیب­گرایی است. آن ها اظهار داشتند که شرکت­ها باید نقاط قوت و ضعف کوتاهمـدت وهمچنین قابلیت ها و استراتژیهای بلندمدت رقبای فعلی و آینـدهی خود را شناسایی و درک کنند. کارکنان یک سازمان بـازارگرا از هـر واحد و بخشی اطلاعات خود ‌در مورد رقبا را بـا واحـدهای دیگـر در میان می­گذارند، زیرا معتقدند که این امر موجب مزیـت شـرکت در مقابل رقبا خواهد شد ( اسلاتر و نارور ۱۹۹۴). رقیب گرایی به اندازه مشتری‌ گرایی برای سازمان‌ها اهمیت دارد.

۲-۲-۲-۲- ۲- هماهنگی بین بخشی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:22:00 ق.ظ ]




مدارس امروز متأسفانه به دلیل پیشرفت­های علوم و فنون و ‌بر اساس بعضی از رویکردهای روان شناختی، توجه خود را بیشتر به انتقال اطلاعات و حقایق معطوف کرده و از تربیت انسان‌های متفکر و خلاق فاصله

‌گرفته‌اند.(شعبانی، ۱۳۸۲).

این در حالی که درآیات قرآن مجید با الفاظ و تعابیر متفاوت کلام به سبب آیات متعدد با مضامین گوناگون انسان را به تعقل و تدبر و در یک کلام به عقل گرایی و خرد ورزی دعوت می‌کنند. ‌بنابرین‏ تربیت انسان را با مبنا و اساس تعقل و تفکر پایه ریزی می‌کنند.

برای مثال، در سوره های حج، آیه ۴۶؛ بقره، آیه ۱۶۴؛ آل عمران، آیه۱۹۰؛ رعد، آیه ۳ وانعام آیه ۵؛ ناظر به تشویق، ترغیب و توجه­ دادن افراد به­ خردورزی است در باب پرورش عقلانی از پیشوایان معصوم(ع) نیز سخنان گهرباری در این موردثبت شده است.

متأسفانه عمل برای تشویق دانش­ آموزان در جهت تفکر و به ویژه به کارگیری تفکر انتقادی اراده و انگیزۀ کا­فی وجود ندارد.

معلمان نیز با وجود اظهاراتی که حاکی از پذیرفتن این فرض ‌می‌باشد که تفکر انتقادی راه را برای آموزش بیشتر و بهتر به همراه می‌کند، همواره با شیوه ­های قالب و حذف حقایق و ایجاد محیط خشک انضباطی، زمینه رابرای حفظ کردن اطلاعات درسی فراهم می‌کنند. آنان این نکته را فراموش کرده ­اند که فقط حفظ کردن مطالب و انباشتن ذهن دانش آموزان از اطلاعات مرتبط و نامرتبط با زندگی واقعی سبب به هدر رفتن هزینه­ ها، و امکانات و قابلیت‌های افراد می شود.

برای آنکه نسلی پویا و تلاشگر داشته باشیم، باید شیوه ­های قضاوت دربارۀ جامعه و تفکر ‌در مورد زندگی خویش و دیگران را بیاموزند(شعبانی ،۱۳۸۱).

در فرایند آموزش می بایست ضمن تقویت روحیۀ انتقاد پذیری زمینه را برای پرورش توانایی استفاده از منابع معنوی برای حل مشکلات در زندگی آماده کرده و آموزش و پرورش هر کشور نباید از این امر مهم غافل بماند.

اگر چه در مطالعات پیشین به بررسی رابطه هوش معنوی با پیشرفت تحصیلی پرداخته‌اند اما به نقش تفکر انتقادی با هوش معنوی توجهی نکرده ­اند. که در این مطالعه به دنبال پر کردن این خلأ پژوهشی هستیم یکی از نارسایی­های اصلی این مطالعات عدم توجه به شناسایی متغیرهای مؤثر بر پیشرفت تحصیلی هستند که بتوان آن ها را با کمک آموزش و تغییر محتوا کتابها دستکاری و عملکرد تحصیلی را ارتقا بخشید.

بیان مسئله

یکی از نظام های مهم در جهان امروز و آینده، نظام آموزش و پرورش هر کشور است که محور اصلی آن انسان و تعلیم تربیت وی است. نظا­می که از یکسو تربیت انسان‌های سالم و متعادل را بر عهده دارد و از سوی دیگر به تربیت و تعلیم نیروی مورد نیاز جامعه می پردازد. در این نهاد گسترده و عظیم، امروزه میلیون­ها کودک نوجوان و حتی بزرگسال، بهترین زمان حیات خود در فضای مدارس به یادگیری و یاددهی می­پردازند. هرنظام آموزش و پرورش به جهت حصول بهترین نتایج و رفع کمبودها درسراسر فرآیندهای آموزشی وپرورشی و استفاده بهینه از دروندادها، همواره مورد ارزیابی متخصصان مربوطه قرار می­ گیرند و در نهایت محصول نظام های تربیتی نیز دانش آموختگانی هستند که واجد برخی از ویژگی ها شده اند. پیشرفت تحصیلی می ­تواند یکی از مهم ترین و عینی­ترین معیارها برای بررسی ارزیابی کارایی و اثر بخشی نظام­های آموزشی و پرورشی باشد.

چرا که مهم­ترین و اصلی­ترین نشانه موفقیت سیستم تعلیم و تربیت در وصول به اهداف، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است کودک با کسب موفقیت تحصیلی مورد تأیید و پذیرش والدین و همسالان قرار می‌گیرد و حرمت خود او زیادتر می شود و احساس کفایت و لیاقت می‌کند. و در صورت شکست در امر تحصیل، در توانایی ‌و کفایت خود شک می‌کند و درمقایسه با دانش آموزان موفق، احساس بی کفایتی، بی لیاقتی و حقارت می‌کند و از ادامه تحصیل و یادگیری باز می ماند(احمدی،۱۳۹۱ ).

نتایج پژوهش(جانایتان، به نقل از وحدت، زینالی، احمدی دویران، ۱۳۹۰) نشان دادند که همبستگی معنی داری بین نمرات دانشجویان و نمرات تفکر انتقادی آن ها وجود دارد و ایشان این رابطه را به صورت همبستگی و معنی­دار توصیف کرده ­اند. از نتایج ایشان ‌می‌توان برداشت که فرآیندهای آموزشی و یادگیری باید به سمت افزایش و تقویت قوای­ تفکر و نقادی موشکافانه هر چه بیشتر سوق داده شود. متأسفانه علی رغم، تأکید و توجه به مسئله تفکر در اهداف آموزش و پرورش و ادعاهای مسئولان و مجریان آموزش در عمل برای تشویق دانش آموزان در جهت تفکر و به ویژه تفکر انتقادی اراده و انگیزه کافی وجود ندارد. معلمان نیز با وجود اظهاراتی که حاکی از پذیرش این فرض است که تفکر انتقادی راه را برای آموزش بیشتر و بهتر فراهم می‌کند. همواره به شیوه قالبی و حذف حقایق و ایجاد محیط خشک انضباطی، زمینه را برای حفظ کردن اطلاعات درسی فراهم می‌کنند.

و این نکته را فراموش کرده ­اند که صرفا ًانباشتن اطلاعات در ذهن دانش آموز سبب هدر رفتن هزینه­ ها، امکانات و قابلیت‌های افراد می شود. برای اینکه نسلی پویا و تلاشگر داشته باشیم. دانش آموزان باید شیوه ­های قضاوت درباره جامعه و تفکر ‌در مورد زندگی خویش و دیگران را بیاموزند (ملکی ،حبیبی پور ،١٣٨۶ ).

واقعیت این است که در عصر کنونی کتاب‌های درسی قبل از چاپ شدن کهنه می‌شوند و بیشتر مشاغل، سریعاً تغییر ‌می‌کنند، پس وقت آن رسیده است که تعلیم و تربیت نیز شرایطی دیگر پیدا کند و به پرورش تفکر انتقادی در افراد به منزله یکی از ‌هدف‌های‌ اصلی تعلیم و تربیت بیشتر توجه شود. در فرایند آموزش می بایست ضمن تقویت روحیه انتقاد پذیری درمعلمان زمینه­ بررسی و تحقیق این روحیه را در شاگردان نیز به وجودآورد، چون موفقیت هر نظامی به توانایی افراد در تحلیل و تصمیم گیری متفکرانه بستگی دارد (شعبانی،١٣۷۸). وآموزش و پرورش هر کشور نباید از این امر مهم غافل بماند.

وحدت(۱۳۹٠، به نقل از تایواری و همکاران) در بررسی گرایش تفکر انتقادی و دانشجویان پرستاری هنگ کنگ و استرالیا نشان می­دهد که تفاوت معنی­داری در گرایش تفکر انتقادی بین دو گروه از دانشجویان وجود دارد و نمره دانشجویان هنگ­کنگ در آزمون مهارت‌های انتقادی کالیفرنیا متوسط شناسایی شده در حالی که دانشجویان استرالیایی وضع بهتر و مثبت­تری داشتند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:22:00 ق.ظ ]




در کشور ایران با توجه به گستردگی تنوع پوششی بیمه های اشخاص، متاسفانه این بیمه کمتر از ۱۵ درصد حق بیمه تولیدی در سال ۱۳۸۶ را در برگرفته است و عمدتاً با حدود ۸ درصد حق بیمه تولیدی و ۹ درصد خسارت پرداختی، به دلیل سنگین بودن هزینه های درمانی از بیمه تکمیلی درمان استقبال نشده است (بیمه مرکزی ایران، ۱۳۸۷).

هدف فصل دوم ارائه ادبیات و پیشینه تحقیق است. از این‌رو ابتدا به مبحث بیمه و انواع آن پرداخته شده است و پس از بیان تاریخچه صنعت بیمه در ایران به طور اخص به تاریخچه بیمه درمانی پرداخته ایم. در نهایت مروری بر مطالعات انجام شده در ا داخل و خارج از کشور داشته ایم.

۲-۲-تاریخچه بیمه

شاید سابقۀ تاریخی بیمه را بتوان در سه هزار سال پیش از میلاد مسیح جست و جو کرد. در آن زمان چینی ها با بهره گرفتن از اصل تقسیم خطر کالای خود را به وسیلۀ شناورهای مختلف در دریا و رودخانه حمل می‌کردند تا اگر یکی از سناورها غرق شد ، شناورهای دیگر محموله را به سلامت یه ساحل برسانند. پدیده هایی مانند«زیان همگانی» یا خسارت مشترک و وام ‌دریایی که می توان آن ها را سرآغاز پیدایش بیمه محسوب کرد در حقیقت مولود خطرهایی از قبیل غرق کشتی، طوفان، راهزنی های دریایی و سعی در جهت یافتن راهی برای مقابله با زیان های احتمالی بوده است(نادری ،۱۳۸۳).

سابقه فعالیت بیمه در کشور به صورت غیر رسمی بیش از یک قرن است. نخستین بار در سال ۱۲۸۹ خورشیدی دو شرکت بیمه خارجی به تأسيس نمایندگی در ایران اقدام کردند .اولین قانونی که در ایران درخصوص شرکت های بیمه به تصویب رسید قانون مربوط به ثبت شرکت ها مصوب دوم آذر ۱۳۱۰ است که در ماده ۸ آن شرکت های بیمه اعم از ایرانی و خارجی را تابع نظام نامه ای دانست که از طرف وزارت عدلیه تنظیم می شود .در واقع پیدایش بیمه در ایران با تأسیس نمایندگی بیمه توسط دو مؤسسه روسی بنام های نادژدا و قفقاز مرکوری در سال ۱۲۸۹ شمسی آغاز شد و بعد از آن نیز مؤسسه های بیمه خارجی دیگری ‌مانند آلیانس در سال ۱۳۰۴ و یورکشایر در سال ۱۳۰۸ که دومؤسسه بیمۀ انگلیسی بودند؛ فعالیت خود را در ایران آغاز کردند. تا سال ۱۳۱۴ شمسی ۱۳ شرکت بیمه خارجی بساط نمایندگی خود را گسترده بودند تا این که در سال ۱۳۱۴ شمسی با پیشنهاد یک ایرانی آشنا به فن بیمه به نام الکساندر آقایان ، طرح و زمینۀ تأسیس یک شرکت بیمه به نام شرکت سهامی بیمه ایران فراهم گردید و دولت سرمایۀ آن را تأمین کرد. تأسیس شرکت سهامی بیمه ایران در آن دوران ، با وجود رقابت های مکارانۀ مؤسسه های بیمۀ خارجی ، اولین قدم مفید و ملی در تاریخ فعالیت های بیمه ای در ایران استو تصویب قانون بیمۀ ایران در سال ۱۳۱۶ شمسی برای تنظیم روابط بیمه ای گام مثبت دیگری در راه تحریم موقعیت حقوقی و اجتماعی بیمه در ایران است. زیرا بیمه یک نهاد جدید امروزی است به همراه تمدن و تکولوژی به ایران آمده است وبرای آن که در جامعۀ سنتی ماجا بیفتد احتیاج به قانون و مشروعیت داشته است (همان، ۱۵۳).

۲-۲-۱-تاریخچه بیمه درمانی در ایران

در سال ۱۳۲۶ اولین بیمه درمانی برای کارکنان شرکت دخانیان ایران و تا سال ۱۳۲۸ تعدادی از سازمان‌های دولتی به طور پراکنده تحت پوشش بیمه درمانی قرار گرفتند در این سال سازمانی تحت عنوان سازمان بیمه کارکنان دولت تأسيس گردید که کارکنان دولت را تحت پوشش قرار داد و تا سقف معینی هزینه های درمانی آن را تعهد می‌نمود. در سال ۱۳۵۲ سازمان بیمه خدمات درمانی تأسيس گردید و در سال ۱۳۵۶ سازمان بیمه خدمات درمانی و سازمان تامین اجتماعی در وزارت بهداری ادغام شد تا اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۹ مجدداً سازمان تامین اجتماعی از وزارت بهداری جدا گردید و به صورت مستقل فعالیت خود را ادامه داد و سازمان خدمات درمانی تحت عنوان بیمه گری و درآمد و اداره اسناد پزشکی در تشکیلات بهداری به فعالیت خود ادامه داد تا اینکه در مهرماه ۱۳۷۴ با همت دولتمردان و قانونگذاران دلسوز نظام مقدس جمهوری اسلامی و با تصویب و اجرای خداپسندانه و مترقی بیمه همگانی با رقه امید در دل آحاد جامعه فروزان گردید و با تلاش متهدانه مسئولین محترم بیمه خدمات درمانی ثمره این سهم به بار نشسته و عینیت یافت که لازمه تداوم این کار خداپسندانه و مرتفع نمودن اشکالات و موانع موجود در سیستم اجرائی و پیدا کردن راه صحیح، اصولی، علمی و قانونی تا گامی مؤثر در جهت پیشرفت جامعه برداشته شود ().

۲-۳-بیمه تکمیلی

با وجود تلاش‌های انجام شده، نهادهای تأمین اجتماعی نتوانسته‌اند کل نیازهای درمانی خانواده های بیمه شده را تأمین کنند. پیش از انقلاب در میان شرکت‌های بیمه، شرکت بیمه امید در زمینه بیمه های درمان فعال بود. پس از انقلاب و از سال ۱۳۷۰ با تصویب شورای عالی بیمه، شرکت‌های بیمه بازرگانی فعالیت خود را در این رشته بیمه ها آغاز کردند. شناخته شده‌ترین نوع این خدمات بیمه ای، بیمه های درمان تکمیلی هستند که ” بیمه مازاد هزینه های بیمارستانی” نیز نامیده می‌شود. ‌بنابرین‏ شرکت‌های بیمه جایگزین سازمان تأمین اجتماعی یا سازمان‌های مشابه نیستند بلکه نقش مکمل این سازمان‌ها را در ارائه پوشش‌های بیمه‌ای بر عهده گرفته‌اند.

شرکت‌های بیمه در ازای دریافت حق بیمه از هر نفر، پرداخت تا مبلغ معینی بابت هزینه های درمان شامل هزینه های دوران بستری شدن در بیمارستان، هزینه آمبولانس و سایر فوریت‌های پزشکی منجر به بستری شدن در بیمارستان را متعهد می‌شوند. در سال‌های اخیر شرکت‌های بیمه در ازای دریافت حق بیمه اضافی، محدوده این بیمه را تا حد جبران برخی از موارد درمان سرپایی گسترش داده‌اند. بیمه های درمان مکمل به اشخاص گردآمده در گروه، عرضه می‌شود و فروش انفرادی آن بسیار محدود است. این گروه دست کم باید شامل پنجاه نفر باشد. به همین دلیل این بیمه را بیمه درمان گروهی می‌نامند. گروه از نظر شرکت بیمه افرادی هستند که با هدفی بجز خریداری بیمه درمان یا هر بیمه دیگر تشکیل شده باشد (کریمی، ۱۳۸۴).

۲-۴-ابعاد خدمات بیمه‌ای

زودگذری : بیمه، نوعی فعالیت خدماتی است که می‌تواند در طول یک دوره زمانی طولانی دوام داشته باشد. این خصوصیت از اهمیت زیادی برخوردار است و باعث بعضی از تفاوت ها بین بیمه و ‌دیگر خدمات می شود. اما با این وجود، این خصوصیت ، شباهت های اساسی بیمه با خدمات دیگر را دستخوش تغییر نمی کند مثلا پرداخت خسارت توسط یک شرکت بیمه، صرف نظر از ارزش مادی که ایجاد می‌کند در مقایسه با کالاهای ملموس، هیچ گونه عنصر بادوام و ماندنی ندارد که بتواند برای مدتی باقی بماند. علاوه براین دربسیاری از اوقات، نیاز فرد به بیمه، یا تهیه خرید یک بیمه نامه تامین می‌شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:22:00 ق.ظ ]