کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



مؤلفه‏های ابراز وجود و رفتار جرات‏مندانه

آموزش ابراز وجود یا جراتمندی مؤلفه‏هایی دارد که شامل موارد ذیل می‌باشد:

محتوا: محتوای عملی ابراز وجود عبارت است از ابراز حقوق و به زبان آوردن اظهاراتی که این ابراز حقوق را مناسب و مسئولانه جلوه می‌دهد، راکوس[۱۴۵] (۱۹۸۶) به پنج نوع اظهار ضمیمه ای برای رد درخواست نهار اشاره می ‏کند:

توضیح علیت ابراز وجود: “امروز نمی توانم نهار بیایم چون چند کار نیمه تمام دارم”

همدلی با طرف مقابل: “میدونم ناراحت می شی ولی نمی تونم بیام”

تشویق طرف مقابل: “خیلی ممنون نمی تونم بیام”

معذرت خواهی: “لطف کردی ولی نمی تونم بیام”

تلش برای توافق: “وقت ندارم بیام رستوران ولی همین جا یه چیزی می خوریم”

عناصر پنهان: افکار ایده‏ها و احساساتی که بر توانایی‌های ما برای ابراز وجود تأثیر می‌گذارند.

دانش: برای ابراز وجود باید از حقوق خود و نحوه احقاق آن باخبر باشیم اشخاصی که اهل ابراز وجودند از جوانب نقش خویش آگاهی دارند.

اعتقادات: گاهی سلطه پذیری ناشی از اعتقادات ماست. افراد سلطله پذیر تصور می‏ کنند اگر خواسته های دیگران را رد کنند باید منتظر پیامدهای نافرمانی خود باشند، این افراد ‌در مورد آزارگری قرار گرفته اند “اگر خواسته او را رد کنم، من را مسخره می ‏کند یا به من آسیب می رساند” اما افراد صبور که دارای رفتار جرات‏مندانه می‌گویند “حق من است که خواسته او را رد کنم”.

ادارک اجتماعی: اشخاصی که قادر به ابراز وجود نیستند درک دقیقی از رفتار دیگران ندارند و قادر به درک تفاوت میان درخواست های معقول و نامعقول نیستند. این گونه اشخاص را در اصطلاح افراد سهل الوصول می‌نامند. زیرا وسایل خود را به راحتی قرض می‌دهند. اضافه کاری می‏ کنند و همیشه آماده کمک کردن به دیگران هستند که کمک گرفتن از آن ها در اغلب مواقع به سوء استفاده از آن ها منجر می شود و باید درک درستی از درخواست های معقول و نامعقول به آن ها ارائه داد.

پاسخ های غیر کلامی: شامل تماس چشمی، حالات چهره ای مناسب، استفاده از حالات بدن در حین صحبت کردن، گوش دادن، راست نگه داشتن بدن، استفاده از پیرا زبان های مناسب همچون زمان پاسخدهی اندک، دادن پاسخ های غیر طولانی، سلامت و بلندی صدا، تغییر دادن لحن و قاطعیت زیاد.

وضعیت: سالتر (۱۹۷۵) از تحقیقات خود نتیجه گرفت که افراد گاهی در یک وضعیت میان فردی ابراز وجود می‏ کنند و در وضعیتی دیگر ابراز وجود نمی‏کنند، برخی افراد در خانه می‌توانند ابراز وجود کنند و در محیط کار نمی توانند ابراز وجود کنند و یا بر عکس.

زمینه فرهنگی: بر ابراز وجود و جراتمندی تأثیر دارد برخی از فرد، فرهنگ ها که اعتقادات شدید مذهبی دارند، عملاً ابراز وجود را به عنوان یک روش معتبر رد می‏ کنند و به سلطه پذیری توصیه شده در انجیل عمل می‏ کنند. توصیه‏هایی مثل «خداوند فروتنان را می بخشاید و آنان را وارثان زمین قرار می‌دهد» ‌بنابرین‏ برای این اشخاص و در فرهنگ هایی که بردباری و خدمتگزاری را مقدس می دانند آموزش ابراز وجود بی معنا و نامناسب خواهد بود.

سن افراد، سن و ابراز وجود نیز با هم رابطه دارند، افرادی که سن بیشتری دارند یا در ابراز وجود با تجربه ترند بیشتر بر احقاق حقوق خود پافشاری می‏ کنند.(نجف زاده، ۱۳۸۹).

پیشینه پژوهش

تحقیقات انجام شده در داخل کشور

ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﺜﺒﺖ آﻣﻮزش رفتار جرات‏مندانه را در ﻛﺎﻫﺶ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﭘﺮﺧﻄـﺮ و اﻓـﺰاﻳﺶ ﺳﺎزﮔﺎری، ﺧﻮداﺗﻜﺎﻳﻲ و اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻣﻮرد ﺗﺎﻳﻴﺪ ﻗﺮارداده اﻧﺪ. ﻣﻄﺎﻟﻌـﺎت ﺑـﺴﻴﺎری در ﻣـﻮرد ﺗـﺄﺛﻴﺮ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪی آﻣﻮزش رفتار جرات‏مندانه ﺑﺮ اﺑﻌﺎد ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺳﻼﻣﺖ روان اﻧﺠﺎم ﮔﺮﻓﺘﻪ و ﻧﺘـﺎﻳﺞ ﻧـﺸﺎن داده اﺳﺖ ﻛﻪ آﻣﻮزش اﻳﻦ ﻣﻬﺎرتﻫﺎ ﺳﺒﺐ ﺑﻬﺒﻮد ﻣﻬﺎرتﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ارﺗﺒﺎﻃـﺎت ﺑـﻴﻦ ﻓـﺮدی، اﻓـﺰاﻳﺶ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻣﺜﺒﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺳﺎزﮔﺎری اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، اﻓﺰاﻳﺶ رﺿﺎﻳﺖ از ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ و ﺳـﺎزﮔﺎری ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮاده و اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻬﺎرتﻫـﺎی ﻣﻘﺎﺑﻠـﻪای ﺷـﺪه اﺳـﺖ (کیامرثی، ۱۳۹۲).

ﻣﻬﺪوی ﺣﺎﺟﻲ(۱۳۸۹) ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ آﻣﻮزش رفتار جرات‏مندانه ﺑﻬﺒﻮد ﻣﻌﻨﺎداری در ﺷﺎدﻛﺎﻣﻲ و راﻫﺒﺮدﻫﺎی ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎن ﺷﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎن ﮔﺮوه آزﻣﺎﻳﺶ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮔﺮوه ﻛﻨﺘﺮل ﺷﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ آﻣﻮزش رفتار جرات‏مندانه ﺑﻪ اﻓﺰاﻳﺶ ﻧﻤﺮات ﻛﻴﻔﻴﺖ زﻧﺪﮔﻲ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪﮔﺎن ﮔﺮوه آزﻣﺎﻳﺶ، در ﺣﻴﻄﻪﻫﺎی ﺳﻼﻣﺖ رواﻧﻲ، رواﺑﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻣﺤﻴﻂ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﺷﺪ، اﻣﺎ ﺑﺮ ﺣﻴﻄﻪی ﺳﻼﻣﺖ ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻌﻨﺎداری ﻧﺪاﺷﺖ.

رضازاده (۱۳۸۹) درپژوهش خود بر روی مدیران دانشگاه فردوسی مشهد دریافت که سبک غالب تصمیم‏ گیری آن ها عقلانی است و بین سبک تصمیم‏ گیری زنان و مردان در سبک اجتنابی رابطه معنی داری وجود دارد. اما بین سبک‌های تصمیم‏ گیری در ‌گروه‌های مختلف سنی، در سطوح تحصیلی و همچنین سنوات خدمت مختلف، رابطه معناداری یافت نشد.

روحانی و ابوطالبی (۱۳۸۹) در تحقیقی با عنوان ﺗﺎﺛﻴﺮ آﻣﻮزش ﺟﺮأت ورزی ﺑﻪ روش ﮔﺮوﻫﻲ در ارﺗﻘﺎء ﺗﻮان ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ اﺳﺘﺮس ﻛﺎرﮔﺮی ‌به این نتیجه رسیدند که آﻣﻮزش ﺟﺮأت‏ورزی ﺑﻪ روش ﮔﺮوﻫﻲ ﻗﺎدر اﺳﺖ ﺗﻮان ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ اﺳﺘﺮس ﻛﺎرﮔﺮی را در ﺑﻴﻦ آزﻣﻮدﻧﻲ ﻫﺎی ﮔﺮوه آزﻣﺎﻳﺸﻲ اﻓﺰاﻳﺶ ﺑﺨﺸﺪ.

یافته های پژوهشی بحری (۱۳۸۸) با هدف بررسی ﺗﺄﺛﻴﺮ آﻣﻮزش ﺟﺮأت‏ورزی ﺑﻪ روش ﻣﺸﺎوره ﮔﺮوﻫﻲ ﺑﺮ ﻋﺰت ﻧﻔﺲ داﻧﺶآﻣﻮزان دﺧﺘﺮ مقطع دبیرستانﻣﻨﻄﻘ‏ه‏ی ۱۱ ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان نشان داد که ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﻣﺮاﺣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ آزﻣﻮن، ﻳﻌﻨﻲ ﻗﺒﻞ از آﻣﻮزش، ﺑﺎ ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﻌﺪ از آﻣﻮزش و ﻳﻚﻣﺎه ﺑﻌﺪ در ﻣﺮﺣﻠﺔﭘﻴﮕﻴﺮی ﺗﻔﺎوت ﻣﻌﻨﺎداری وﺟﻮد دارد و، ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ، ﺑﻴﻦ ﮔﺮوهﻫﺎی آزﻣﺎﻳﺸﻲ و ﻛﻨﺘﺮل ﻧﻴﺰ ﺗﻔﺎوت وﺟﻮد دارد ﻛﻪ ﻫﻤﺔ اﻳﻦ ﺗﻔﺎوتﻫﺎ ﻧﺎﺷﻲ از ﻣﺘﻐﻴﺮ ﻣﺴﺘﻘﻞ، ﻳﻌﻨﻲ آﻣﻮزﺷﻲ، اﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮ اﻋﻤﺎل ﻛﺮده اﺳﺖ.

ﻫﻮاﻳﻲ (۱۳۸۸) در ﭘﮋوﻫﺶ ﺧﻮد ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ ﻛﻪ آﻣﻮزش رفتار جرات‏مندانه ﺑﺎﻋﺚ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻌﻨﻲ دار اﺳﺘﺮس ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻛﻠﻲ و اﺳﺘﺮس ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ ﻧﺎﺷﻲ از اﻧﺘﻈﺎرات از ﺧﻮد و واﻟﺪﻳﻦ/ ﻣﻌﻠﻤﺎن و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ اﻓﺰاﻳﺶ ﺧﻮدﻛﺎرآﻣﺪی در داﻧﺶآﻣﻮزان ﺳﺎل ﺳﻮم دﺑﻴﺮﺳﺘﺎن ﻣﻲﺷﻮد. ﺻﺎدﻗﻲ، ﻧﺮﻳﻤﺎﻧﻲ و رﺟﺒﻲ (۱۳۸۷) ﺑﺎ آﻣﻮزش ﻣﻬﺎرتﻫﺎی ﻣﻘﺎﺑﻠﻪای ﺑﻪ ﮔﺮوﻫﻲ از داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن ﻛﻪ در ﭘﺮﺳﺶﻧﺎﻣﻪ GHQ-28 ﻧﻤﺮه ۲۳ ﻳﺎ ﺑﺎﻻﺗﺮ از آن ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ، ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ آﻣﻮزش ﻣﻬﺎرتﻫﺎی ﻣﻘﺎﺑﻠﻪای در ﻛﺎﻫﺶ ﻋﻼﻳﻢ اﺧﺘﻼل رواﻧﻲ، ﺑﻪوﻳﮋه ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ ﺳﺎزی ﻋﻼﻳﻢ و اﺿﻄﺮاب داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن ﻣﺸﻜﻮک ﺑﻪ اﺧﺘﻼل رواﻧﻲ، ﻣﺆﺛﺮ اﺳﺖ، اﻣﺎ ﺗﺄﺛﻴﺮ آﻣﻮزش ﻣﻬﺎرتﻫﺎی ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ای در ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻴﺰان اﻓﺴﺮدﮔﻲ و اﺧﺘﻼل در ﻋﻤﻠﻜﺮد اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن ﻣﻌﻨﻲ دار ﻧﺒﻮد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-22] [ 10:32:00 ب.ظ ]




نظریه مک آیدر[۵۰]: خانواده عبارت است از روابط جنسی معین و بادوامی که تولید اطفال و پرورش فرزندان را برعهده دارد(نانسی گود[۵۱]،ترجمه داورپناه ،۱۳۸۷).

۲-۱۳-عوامل مؤثر بر نارضایتی جنسی در زندگی زناشویی

۱٫ عوامل روانی: این عوامل شامل افسردگی، اضطراب، ترس مرضی و… است. افراد افسرده احساس بی‌حسی پایدار، ناامیدی، درماندگی، بی ارزشی و گناه می‌کنند و عموماً تعلق خاطر خود را نسبت به زندگی، شغل و سایر فعالیت هایی که قبلاً برایشان لذت بخش بوده، از جمله فعالیت های جنسی از دست می‌دهند(محمدی،۱۳۷۶؛ به نقل از بهرامی ، ۱۳۸۵). درپژوهشی که در سال ۱۳۸۵ بر روی ۱۵۰ زوج بارور و نابارور انجام شد، مشخص گردید که بین رضایت جنسی و افسردگی همبستگی معنادار منفی وجود دارد(حسین زاده ،۱۳۸۸ ).

۲٫ بیماری های جسمی: بهداشت جنسی عبارت است از یکپارچگی و هماهنگی میان ذهن، احساس و جسم که جنبه‌های اجتماعی و عقلانی انسان را در مسیر ارتقاء شخصیت او سوق داده و منجر به ایجاد ارتباط و عشق می شود. ‌بنابرین‏ هر گونه اختلال که منجر به ناهماهنگی و در نتیجه عدم رضایت از رابطه جنسی گردد می‌تواند نارسایی عملکرد جنسی را به همراه داشته باشد(محمدی و غفاری،۱۳۸۷به نقل ‌از گنجی،۱۳۸۷). نتیجه پژوهشی با عنوان «اختلال در عملکرد جنسی و ارتباط آن با کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به سرطان» نشان داد که بیشترین اختلال در زنان مبتلا به سرطان در بعد تمایلات جنسی و تحریک یا برانگیختگی جنسی بوده است ( گنجی، ۱۳۸۷).

۳٫ شاغل بودن زوجین: برخی یافته ها نشان می‌دهند که در روابط زوجین هر دو شاغل مشکلات زوجی مهمی وجود دارد و در مقایسه با میانگین طلاق، طلاق در زوجین هر دو شاغل بیشتر است.

۴٫ناباروری: در این زمینه پژوهش های داخلی نتایج متناقضی در بر داشته است. در پژوهشی که مقایسه ۱۵۰ زوج بارور و نابارور تبریز را در برداشت اختلاف معناداری در شاخص رضایت جنسی بین زوجین بارور و نابارور مشاهده نشد(بهرامی ،۱۳۸۵). همچنین در پژوهشی مشابه در مشهد که مقایسه ۱۰۰ زوج بارور و نابارور بود نیز نتیجه مشابهی به دست آمد(جنیدی و همکاران،۱۳۸۸به نقل ازکریمی پور،۱۳۸۹). اما در پژوهشی با عنوان «مقایسه سلامت روانی و مشکلات جنسی زنان بارور و نابارور تهران» که بر روی ۴۵ زوج بارور و نابارور انجام شد، مشخص گردید که زنان نابارور در مقایسه با زنان بارور از مشکلات جنسی بیشتری رنج می‌برند( صیادپور،۱۳۸۴).

۵٫مدت زمان ازدواج و فاصله سنی زوجین: تقریبا تمام پژوهش ها به همبستگی منفی بین مدت زمان ازدواج و رضایت از روابط جنسی اشاره کرده‌اند. به عنوان مثال بخشایش و مرتضوی (۱۳۸۸) در پژوهش روی ۵۰ زوج ‌به این نتیجه رسیدند که هرچه از مدت زمان ازدواج زوجین می گذرد میزان رضایت جنسی آن ها کمتر می شود که شاید از بین رفتن تازگی طرفین یک عامل مهم باشد. همچنین نتایج پژوهشی تحت عنوان «ارتباط رضایت جنسی با عوامل فردی در زوجین» نشان داد که رضایت جنسی به طور معناداری با فاصله سنی زوجین و مدت زمان ازدواج مرتبط است(شاکریان،۱۳۸۹). شاهواری و همکاران(۱۳۸۸) نیز در پژوهش خود که روی ۱۰۱۴ زن در گچساران انجام شد به نتایج مشابهی دست یافتند.

۶٫تحصیلات و درآمد پایین: در این مورد نیز نتایج تحقیقات داخلی متناقض است. پژوهش شاهواری و همکاران(۱۳۸۸)که بر روی ۱۰۱۴ زن انجام شد حاکی از ارتباط معنادار بین رضایت جنسی و وضعیت اقتصادی بود. اما رحمانی و همکاران(۱۳۸۹) ارتباط معناداری بین رضایت جنسی با وضعیت اقتصادی و تحصیلی را در نیافتند (شاهواری و همکاران،۱۳۸۸).

۷٫زایمان سزارین: علی رغم آنکه بسیاری از زنان زایمان سزارین را به علت توانایی در برقراری روابط جنسی موفق و راضی پس از زایمان انتخاب می‌کنند اما پژوهش شریعتی و همکاران(۱۳۸۷)، نشان داد که رضایت روابط زناشویی در گروه زایمان واژینال به طور معناداری از سزارین بیشتر بود(شریعتی و همکاران،۱۳۸۸).

۸٫الکسی تایمیا: الکسی تایمیا به عنوان مجموعه ای از نقایص شناختی و عاطفی در بیان، توصیف، شناسایی و تمایز احساسات تعریف شده است. در پژوهشی که بر روی ۱۰۰ دانشجوی دختر متاهل به منظور بررسی رابطه الکسی تایمیا با رضایت جنسی انجام شد، همبستگی منفی بین رضایت جنسی و الکسی تایمیا دیده شد. (هامفریز،۲۰۰۹؛ به نقل از شریعتی و همکاران، ۱۳۸۹).

تحقیقات نشان می‌دهد که مسائل جنسی ازلحاظ اهمیت در ردیف مسائل درجه اول یک زندگی زناشویی قرار دارند وسازگاری در روابط جنسی ازمهمترین علل خوشبختی زندگی زناشویی است. به طوری که ‌اگر این روابط ارضا کننده ‌و کامل نباشدمنجر به ناراحتی شدید، اختلافات وحتی ازهم پاشیدگی خانواده می شود. داشتن اطلاعات کافی درمورد امور جنسی توازن میان مقدار شهوت وتمایل جنسی بین زن و مرد و انجام اعمال جنسی بدون دغدغه و ترس از موضوعات اساسی ارضای تمایلات جنسی است و ازدواج های صحیح ‌و مطمئن باعث سازگاری جنس بیشتر می‌شوند. نزدیکی تماس بدنی تنها و فقط به منظور تولید مثل نیست بلکه وسیله نظارت صمیمانه عشق، آرامش وارتباطی است که با احساس امنیت همراه با حس وابستگی به یکدیگر و ارضای خاطر و غلبه بر تنهایی و جدایی است (کریمی پور،۱۳۸۹).

۲-۱۴-ارتباط ومهارتهای ارتباطی

رابطه بین فردی، از مهمترین مؤلفه‌ های زندگی از آغاز تولد تا هنگام مرگ است. هیچ یک از توانمند- یهای بالقوه انسان جز در سایه روابط فردی رشد نمی کند. فراگیری روابط بین فردی صحیح ، اهمیتی بسزا در ایجاد سلامت روانی ، رشد شخصی ، هویت یابی ، افزایش بهره روری شغلی ، افزایش کیفی زندگی ، افزایش سازگاری و خود شکوفایی دارد. افرادی که از مهارت های ارتباطی ضعیف تری برخوردارند کمتر از سوی اطرافیان خود پذیرفته می‌شوند و با مشکلات کوتاه مدت و بلند مدت زیادی روبرو هستند . پیامد چنین ارتباطی در بیشتر موارد تنهایی ، مشکلات خانوادگی ، عدم صلاحیت و نارضایتی شغلی ، فشارروانی بیماری جسمی و حتی مرگ خواهد بود برای رهایی از چنین مشکلاتی باید با مجموعه ای از مهارت ها آشنا شد؛ یعنی ، هر فرد باید دانش و مهارت لازم برای برقراری ارتباط سالم و سازنده با دیگران را کسب کند (حویزاوی،۱۳۹۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:31:00 ب.ظ ]




۲-۱-۲-۱-۲-۲- مدل ویلیامز، واتز، مک‌لئود و متیوز (۱۹۹۷)

در این الگو دو مرحله پردازش پیش‌توجهی متمایز، مطرح می‌شود: در مرحله اول، ارزش تهدیدزایی حادثه یا محرک با مکانیزم تصمیم عاطفی[۱۷۲] محاسبه می‌گردد که ‌بر مبنای‌ آن سطوح بالای اضطراب موقعیتی، ارزیابی تهدیدی برون‌داد محرک را افزایش می‌دهد. اگر ارزش تهدیدی یک محرک به اندازه کافی بالا باشد، مکانیزم ثانوی تخصیص منابع[۱۷۳] راه‌اندازی می‌شود؛ این مکانیزم وظیفه اختصاص منابع توجهی به تهدید را بر عهده دارد و تحت تاثیر اضطراب خصلتی قرار می‌گیرد. سطح بالای اضطراب خصلتی منجر به تخصیص منابع توجه در جهت تهدید (گوش‌به‌زنگی به تهدید) و در مقابل سطح پایین اضطراب خصلتی به اجتناب توجه از رویداد تهدیدکننده می‌ انجامد. تفاوت در سوگیری توجه بین افراد با اضطراب خصلتی بالا و پایین، با افزایش درون‌دادهای تصمیم عاطفی آشکارتر می‌گردد؛ ‌بنابرین‏، در شرایطی که محرک تهدیدزا ارزیابی شود، افراد با اضطراب خصلتی بالا گوش‌به‌زنگ می‌شوند در حالی که افراد با اضطراب پایین، گرایش به اجتناب نشان می‌دهند. درحقیقت تفاوت بین افراد دارای اضطراب خصلتی بالا و پایین در آستانه‌ای است که آن‌ ها را نسبت به تهدیدکننده‌ها حساس می‌کند.

آنچه این مدل را با مشکل روبه‌رو می‌سازد، عدم توضیح نقش دقیق رقابت در تاثیرات توجهی است. مطالعات آزمایشی که رقابت را برمی‌انگیزانند، نشان می‌دهند وقتی تصمیم‌های عاطفی ‌در مورد محرک‌های منفرد (استروپ) ایجاد می‌شود، افراد با اضطراب خصلتی بالا به محرک‌های تهدیدآمیز سریع‌تر از محرک‌های خوشحال کننده پاسخ نمی‌دهند؛ اما وقتی محرک‌ها به صورت جفتی ارائه می‌شوند، افراد اضطرابی کلمات تهدیدزا را سریع‌تر از کلمات خنثی مشخص می‌کنند. پس افراد مضطرب سرنخ‌های مربوط به محرک تهدیدزا را نسبت به دیگر سرنخ‌ها، فی نفسه ترجیح می‌دهند. در نتیجه ترجیح در انتخاب محرک، بیش از توانایی محرک در پردازش اطلاعات افراد مضطرب نقش دارد (متیوز و مکینتاش، ۱۹۹۸؛ به نقل از سیسلر و کاستر، ۲۰۱۰).

۲-۱-۲-۱-۲-۳- مدل اهمن (۱۹۹۶)

از نظر اهمن[۱۷۴] (۱۹۹۶؛ به نقل از سیسلر و کاستر، ۲۰۱۰) اطلاعات وارد شده قبل از اینکه از سیستم ارزیابی اهمیت که ناهشیار است، عبور کنند، توسط سیستم جستجوگرهای ظاهری[۱۷۵] تحلیل می‌شوند. آمادگی زیست‌شناختی یا محرک بسیار شدید ممکن است منجر به برانگیختگی خودکار فعالیت جستجوگرهای ظاهری شود. بعد از ارزیابی اهمیت، اطلاعات از سیستم ادراک هشیار عبور می‌کنند که این سیستم به ارزیابی هشیارانه اهمیت محرک، در تعامل با حافظه های هیجانی ذخیره شده در سیستم انتظاری می‌پردازد. اگر ارزیابی، به ادراک خطر بیانجامد، برانگیختگی خودکار از طریق فرآیندهای هشیار رخ می‌دهد. در این مدل، فعالیت خودکار به تهدید، توسط ارزیابی‌کننده های اهمیت مستقیماً تولید نمی‌شوند بلکه تنها به طور غیر مستقیم، از طریق ادراک آگاهانه اتفاق می‌افتند.

۲-۱-۲-۱-۲-۴- مدل ولز و متیوز (۱۹۹۴)

ولز و متیوز (۱۹۹۴؛ به نقل از سیسلر و کاستر، ۲۰۱۰) یک چارچوب پردازش کلی، تحت عنوان کارکرد اجرایی خودتنظیمی درمورد سوگیری توجه مطرح نمودند. آن‌ ها سوگیری توجه را به پردازش‌های نزولی نسبت دادند که مرتبط با طرح‌ها و اهداف فرد می‌باشد. پدیده‌ای مانند تداخل استروپ هیجانی را می‌توان به طرحی که به صورت اختیاری اجرا می‌شود، نسبت داد که در آن بازبینی محرک‌های ورودی به آگاهی، به صورت ویژه‌ای صورت می‌پذیرد. وقتی این قبیل محرک‌ها وارد حوزه آگاهی می‌شوند، افراد به طور ویژه به آن‌ ها توجه می‌کنند؛ به ویژه اگر طرح بازبینی تهدید از طریق اضطراب موقعیتی فعال شده باشد. چرا که این مدل فرض می‌کند طرح بازبینی تهدید، به صورت اختیاری شروع می‌شود، محرک‌های تهدیدکننده توجه را به خود جلب می‌کنند و محرک‌های تهدیدکننده‌ای که آزمودنی از آن‌ ها آگاهی دارد نیز مجزا می‌شوند.

۲-۱-۲-۱-۲-۵- مدل انگیزشی-شناختی موگ و ‌بر دلی (۱۹۹۸)

در این مدل سیستم ارزیابی ارزش، مسوول ارزیابی ابتدایی و پیش از هشیاری محرک است و متغیرهای متعددی از قبیل ماهیت محرک‌ها، بافتی که محرک در آن قرار دارد، اطلاعات برون‌گرایانه ‌در مورد سطح برانگیختگی اخیر و تجارب یاد گرفته شده قبلی، می‌توانند برون‌داد سیستم ارزیابی ارزش را تحت تاثیر قرار دهند.

علاوه بر این اضطراب خصلتی ‌منعکس کننده واکنش‌پذیری سیستم ارزیابی ارزش به محرک‌های تهدیدکننده است. در نتیجه، این سیستم در افراد مضطرب بسیار حساس بوده تا جایی که یک محرک منفی جزئی، به عنوان یک محرک تهدیدکننده شدید ارزیابی می‌شود. برون‌داد سیستم ارزیابی ارزش، تغذیه‌کننده سیستم درگیری هدف است که تعیین‌کننده تخصیص منابع پردازشی است؛ ‌بنابرین‏ اگر محرکی به عنوان دارنده ارزش تهدیدی بالا شناسایی شود، این مکانیزم به طور خودکار فعالیت‌های در حال انجام را قطع کرده و منابع پردازشی را متوجه تهدید می‌کند. در صورتی که محرک با ارزش تهدیدی پایین، ارزیابی شود ارگانیزم به آن توجه نخواهد کرد و پردازش بیشتر آن را قطع کرده و منابع پردازشی را بر روی اهداف جاری متمرکز می‌کند.

‌بر اساس این دیدگاه، تفاوت‌های اضطراب خصلتی افراد در حساسیت پردازش‌های ارزیابی ارزش محرک تهدیدی نقش کلیدی دارد. ‌به این صورت که یک محرک تهدیدکننده خفیف توسط افراد مضطرب به عنوان یک محرک تهدیدکننده شدید ارزیابی می‌شود و به سهم خود باعث سوگیری توجه توسط سیستم درگیری هدف می‌شود. در حالی که افراد با اضطراب خصلتی پایین، این محرک را به عنوان یک محرک خفیف ارزیابی می‌کنند و به آن توجهی نمی‌کنند. حال در صورتی که ارزش تهدیدی محرک افزایش پیدا کند، حتی افراد با اضطراب خصلتی پایین هم گرایش شدیدتری برای تخصیص توجه به آن پیدا می‌کنند؛ ‌بنابرین‏ در دامنه تهدید از خفیف تا شدید، انتظار می‌رود که افزایش ارزش تهدیدی محرک، باعث افزایش گوش‌به‌زنگی در هر دو گروه افراد با اضطراب خصلتی بالا و پایین گردد (به نقل از سیسلر و کاستر، ۲۰۱۰).

۲-۱-۲-۱-۲-۶- نظریه کنترل توجه[۱۷۶] آیزنک، درخشان، سانتوس و کالوور (۲۰۰۷)

در این نظریه، اضطراب درجه‌ای که مکانیزم‌های بازداری می‌توانند پاسخ‌های خودکار را تنظیم کنند، تعریف می‌شود که دو کارکرد اجرایی مرکزی مرتبط با کنترل توجه را مختل می‌کند؛ بازداری[۱۷۷] و تغییر[۱۷۸].

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:31:00 ب.ظ ]




    1. باور غیر منطقی درمانده شدن از تغییر[۵۲]:

  1. باور غیر منطقی کمال طلبی[۵۳]:

این باور که هر مشکل فقط یک راه حل دارد و اگر به آن راه حل نرسیم، ناراحت و ناراضی شویم. اعتقاد به کمال در واقع خلاف واقعیت است.

۱۳-۱-۲) تاب آوری:

برخی تاب آوری را به عنوان صفت یا ویژگی فردی در نظر گرفته اند که منعکس کننده سازگاری با شرایط ناگوار است. تاب آوری بر حسب صلاحیت شخصیتی ، تحمل استرس، پذیرش تغییر است و اعتقاد به نیروهای اسرار امیز مفهوم سازی شده است.

ریچ، زاوترا و هال[۵۴] تاب آوری را به عنوان پیامد سازگاری با گرفتاری و بدبختی در نظر گرفته اند؛ ویژگی های شخصی و موقعیت ممکن است فرایند های تاب آورانه را مشخص کنند اما تنها اگر به دنبال شرایط استرس زا پیامدهای سالم تری منجر بشوند. تاب آوری می‌تواند به دو دسته تقسیم شود: اولین نوع آن اشاره به مقاومت در برابر استرس دارد، همانند کودکانی که با وجود استرس ها و تهدید های فراوان عملکرد شایسته ای دارند و نوع دوم آن بهبودی پس از تجربه ضایعه ها و آسیب های روانی است، مانند کودکانی که پس از تجربه استرس بهبود یافتند و تجربه اولیه استرس برای آن ها مفید بود، چون مانع شکست بعدی آن ها شد .

به طور کلی می توان اینگونه بیان کرد که تاب آوری، مجموعه ای از ویژگی ها فردی است که تحت تاثیر خانواده و اجتماع قرار گرفته و افزایش یا کاهش می‌یابد و این ویژگی ها او را در برابر شرایط دشوار و مخاطره آمیز مصون نگه می‌دارد.

۱۴-۱-۲) انواع تاب آوری

بنا به نظر هارت، بلینکو و توماس[۵۵]توصیف تاب آوری سه روند را شامل می شود: تاب آوری عمومی[۵۶]، تاب آوری واقعی[۵۷] و تاب آوری تلقیحی[۵۸].

۱-۱۴-۱-۲) تاب آوری عمومی:

در زبان عامه همان غلبه بر موقعیت های دشواری است که هر کسی با آن موقعیت ها مواجه می شود، با این تعریف تاب آوری همان چیزی است که تقریبا همه ما از آن برخورداریم و به نظر می‌رسد که برای نژاد بشر برنامه ریزی شده است. آن دسته از افرادی که کودکی خوبی را پشت سر گذاشته اند با بسیاری از چالش ها و مشکلات پیش آمده درگیر می‌شوند حتی اگر بعضی از این مشکلات بدون هیچ گونه اغراقی بزرگ و شگفت اور به نظر ایند، البته همیشه استثناء وجود دارد و کسانی هستند که به راهنمایی ، مدیریت و حمایت صریح نیاز دارند اما بیشتر افراد دارای یک ذهنیت تاب آوری مساعد می‌باشند. همه ما عاشق می‌شویم، زندگی می‌کنیم، کار می‌کنیم، عمق درد و اندوه را می آزماییم و سپس بر آن چیره می‌شویم.

۲-۱۴-۱-۲) تاب آوری واقعی:

یک مفهوم مقایسه ای است و روانشناسان را در درک اینکه چه چیزی در پس تفاوت های افراد و حرکت در مسیر زندگی شخصی شان قرار دارد، یاری می‌کند و این همان چیزی است که ما را برای ایجاد آینده ای بهتر برای کودکانی که می شناسیم، شگفت زده، مصمم امید وار می‌سازد. تاب آوری واقعی در جایی آشکار می شود که افراد با دارایی و منابع بسیار کم و یا کودکانی با آسیب پذیری بالا آینده ای بهتر از آنچه ما با توجه به شرایطشان و در مقایسه با سایر کودکان پیش‌بینی می‌کردیم، نشان می‌دهند. توصیف روانتر از تاب آوری به عنوان مقاومت نسبی در برابر تجارب خطرناک اجتماعی، این مطلب را به خوبی بیان می‌کند.

۳-۱۵-۱-۲) تاب اوری تلقیحی:

این قسمت کمی پیچیده تر است، تاب آوری تلقیحی ما را به عنوان متخصص گیج و دستپاچه می‌کند و انتظارات ما را آشفته تر و مغشوش تر می‌کند. این مقوله حتی آسیب پذیری ها و مکانیزم های حفاظتی را منبا و منشا تاب آوری می‌داند؛ و به عنوان یک مفهوم، ظرفیت تغییر مصیبت و بدبختی را به موفقیت و یا حداقل توان پیشگیری از اثرات بدتر مصیبت و بلا فراهم می‌کند. در اینجا تقریبا به طور ناخودآگاه، بلا و مصیبت به نتایج و پیامدهای بهینه در تاب آوری تبدیل می شود به هر حال چنین تلقی ای به ندرت در زندگی کودکان مورد نظر ما به چشم می‌خورد. اثر تلقیحی می‌تواند با توجه به تجارب فرد ادامه یابد البته مادامی که این تجربیات سخت و طاقت فرسا نباشند. (وینیکات (۱۹۸۹)، نقل از سلیمی،۱۳۸۸) معتقد است که با این توضیحات حتی می‌توانیم به بزهکاری، امیدوارانه نگاه کنیم.

۱۶-۱-۲) تاب آوری به عنوان صفت ذاتی یا به عنوان صلاحیت اکتسابی

یکی از دلایل اختلافاتی که بین پژوهشگران در زمینه اکتسابی یا ذاتی بودن تاب آوری وجود دارد، ناشی از این است که برخی از کودکان خردسال نسبت به دشواری ها آسیب ناپذیر هستند و علی رغم اینکه در محیطشان چه اتفاقی رخ می‌دهد می‌توانند رشد طبیعی داشته باشند، که این امر باعث شد برخی پژوهشگران اصطلاح «کودکان تاب آور[۵۹]» را به کار ببرند .

ولی تحقیقات بعدی این ایده مصونیت روانی را با نشان دادن اینکه در گستره ای که افراد بر موقعیت های دشوار غلبه می‌کنند محدودیت های آشکاری وجود دارد را رد کرده‌اند.

افراد تاب آور نیز ممکن است تحت تاثیر استرس هایی که به حد کافی شدت دارند قرار بگیرند و تسلیم ناراحتی های روانی و جسمی آن شوند. علاوه بر این فردی که در یک موقعیت از خود تاب آوری نشان می‌دهد لزوماً در سایر موقعیت ها و زمینه ها موفق عمل نمی کند.

۱۷-۱-۲) استرس

تعریف استرس

استرس واژه ای است که به دفعات اما با تعریفی ناقص و نامناسب به کار می رود. استرس واژه همه فهمی است که بستگی به زمینه دارد و می‌تواند در اشاره به موارد زیر به کار می رود:

الف) تعداد و اهمیت رویدادهای زندگی یا مشکلات روزمره تجربه شده (استرس به عنوان یک محرک).

ب) مجموعه ای از واکنش های روانشناختی که تحت فشار رخ می‌دهد(استرس به عنوان یک واکنش)

ج) حالت پریشانی هیجانی (استرس منعکس کننده محدودیت های مقابله ای)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:31:00 ب.ظ ]




در هر سیستمی عرضه محصول(با میزان ارزش مشخص تحت عنوان ارزش ناخالص) مستلزم صرف میزان معینی هزینه است که سیستم با توجه ‌به این هزینه و اقدامات بازیگران خلق ارزش(افرادی مثل نیروی فروش که با رفتار و نوع برخورد مناسب با مشتری به خلق یا افزودن ارزش به محصول نهایی سازمان می پردازند) قیمتی را برای محصول نهایی تعیین می‌کند که تفاوت بین قیمت و ارزش ناخالص آن محصول نشان دهنده ارزش خالص برای مشتری است.

به طور کلی از دید دو مدل مذکور ارزش از نظر مشتری نسبت فواید و نتایج مطلوب به هزینه های پرداخت شده برای به دست آوردن آن نتایج تعریف می شود.

۲-۲۲-۳- مدل وسیله- نتیجه

در این مدل مشتریان کالاها و خدماتی را مورد استفاده قرار می‌دهند که نتایج مطلوبی را بدین وسیله کسب کنند. می توان گفت ویژگی‌ها و خصوصیات کالا یا خدمت ، نتایج و پیامدهای حاصل از مصرف آن و نیز ارزش‌های شخصی مشتری شکل دهنده فرایند تصمیم گیری او است.

در تحقیقی که وودروف در سال ۱۹۹۷ انجام داده ارزش از دید مشتری یک رجحان نسبت داده شده از سوی وی به کالا است که تحت تأثیر ارزیابی مشتری از ویژگی‌ها و خصوصیات کالا و پیامدهای ناشی از مصرف آن در جهت تحقق اهداف و مقاصد وی است. مدل ارائه شده توسط این محقق سلسله مراتب ارزش مشتری نام دارد و همچنان که در شکل دو ملاحظه می شود ارزش مطلوب و مورد نظر مشتری در سه موقعیت منجر به رضایتمندی حاصل از ارزش دریافت شده توسط وی می‌شود.

در این سلسله مراتب حرکت در دو جهت بالا به پایین و برعکس صورت می‌گیرد: زمانی مشتری به دنبال کالایی با یکسری ویژگی‌ها و خصوصیات معین (که پیامدها و نتایج شناخته شده ای از مصرف آن کالا حاصل می شود) می رود تا به هدفی خاص رسیده یا به رفع یک نیاز مشخص موفق شود. اما گاهی هم مشتری کالایی را خریداری و مصرف می‌کند که نتایج مطلوبی در راستای رفع یکسری نیاز عایدش می شود و یاد می‌گیرد که از این پس برای رفع آن نیاز از این کالا استفاده کند؛ ارزشی که مشتری در هریک از این حالتها به کالا یا خدمت نسبت می‌دهد و رضایتمندی او در هر موقعیت با توجه به شکل دو متفاوت است.

به طور کلی در مدل وسیله- نتیجه، ارزشی که مشتری به یک کالای خاص یا خدمت معین نسبت می‌دهد ‌به این بستگی دارد که چگونه ترجیحات مشتری با مصرف کالایی با یک سری خصوصیات معین (به عنوان وسیله) که منجر به دریافت پیامدها و تحقق اهداف معینی (به عنوان نتیجه) می‌شود، شکل می‌گیرد(خلیفه،۲۰۰۴).

۲-۲۲-۴- مدل ابعاد کلیدی ارزش از دید مشتری

شس[۵۶] و همکارانش در سال ۱۹۹۱ تئوری ارزش مصرف را مطرح ساخته و ارزش مشتری را به پنج بعد کلیدی تقسیم کردند که عبارتند از:

    • ارزش کارکردی که مرتبط با مطلوبیت اقتصادی و نشان دهنده منافع موجود در کالا یا خدمت از دید اقتصادی است و به کیفیت و ویژگی‌های عملکردی محصول اشاره می‌کند.

    • ارزش اجتماعی که بیانگرمطلوبیت اجتماعی و وجهه ناشی از دارابودن آن محصول در نزد دوستان و همکاران و سایر اعضای گروه مرجع از دید مشتری است.

    • ارزش احساسی که به پیامدهای روانی و عاطفی محصول و توانایی و قابلیت محصول در برانگیختن احساسات و خلق موقعیتهای جذاب بر می‌گردد.

    • ارزش شناختی که به جنبه‌های نو وشگفت کننده محصول ومیزان تازگی و نوظهوری آن اشاره می‌کند.

  • ارزش موقعیتی که به مجموعه ای از موقعیتهایی که مشتری در هنگام تصمیم گیری با آن ها مواجه می شود بر می‌گردد(چن و همکاران[۵۷]،۲۰۰۵).

قابلیت عملیاتی سازی و سهولت کاربرد مدل شس باعث شد محققان متعددی ‌به این مدل استناد کنند. از این دست می توان به تحقیقی که در سال ۲۰۰۴ در تعدادی از سازمان‌های خدماتی چین انجام شد اشاره کرد که رفتار مصرف کننده و ارزش مشتری را در قالب چارچوب جامع و منسجمی مورد بررسی قرار داده و به نتایج جالب و مفیدی دست یافتند. هدف این محققان بررسی کاربردی و عملی ارزش از دید مشتری در ارتباط با عملکرد مدیریت رابطه با مشتری بود. ‌بنابرین‏ در مدل شس تغییراتی اعمال کردند .در مدل پیشنهادی آن ها ابعاد کلیدی ارزش، شامل کارکردی، اجتماعی، احساسی و بعد چهارم هزینه یا خسارت پرداختی است به زعم این محققان مدل شس با وجود دو بعد شناختی و موقعیتی ارزش به اندازه کافی جامع و در عین حال کاربردی نیست. به همین خاطر بعد چهارم را جایگزین این دو بعد کرده و معتقدند در بعد چهارم خسارت‌های پولی و غیر پولی مشتری در جهت کسب کالا مثل هزینه های جستجو، یادگیری، نگهداری و نیز ریسک های مالی و اجتماعی و زمان و انرژی صرف شده از نظر مشتری هم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت لحاظ می شود(وانگ[۵۸]،۲۰۰۴).

مدل شس، ‌در مورد ارزش مشتری در ارتباط با سایر مؤلفه‌ های بازاریابی نیز مورد استفاده قرار گرفته است که از این بین می توان به تحقیقی که جهت بررسی رابطه قیمت ، برند و ارزش مشتری در بانک‌های تایوان انجام شد اشاره کرد. هدف این تحقیق بررسی رابطه قیمت، نام تجاری محصول و ارزش از دید مشتری و توصیف تاثیری بود که قیمت و برند از طریق کیفیت خدمات و ریسک دریافتی بر ابعاد کلیدی ارزش از دید مشتری می‌گذارند. نتایج تحقیق حاکی از تاثیر غیر مستقیم برند از طریق کیفیت خدمات بر ارزش مشتری و نیز تاثیر غیر مستقیم قیمت بر ارزش مشتری از طریق ریسک دریافتی بود و مدیران بانک‌ها را بر آن داشت تا از طریق سیاست گذاری بجا و شایسته در قیمت و موقعیت یابی مناسب در زمینه برند به ارائه ارزش بالاتری برای مشتریان خود نایل شوند(چن،۲۰۰۵).

۲-۲۳- انتظارات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:31:00 ب.ظ ]