۲-۱-۷ طلاق از نظر کودکان
یکی از مشکلات مربوط به فرایند طلاق این است که به ندرت می توان شاهد یک طلاق خوب وکم برخورد بین یک زن و شوهر بود واکثر آنهات در طول این فرایند درگیری های شدیدی
را با یکدیگر و نیز اطرافیان تجربه میکنند. چه َآشکار باشد یا نباشد درگیرهای پدر یا مادر، پای فرزندان را به میان می کشد و هرگز آن ها را رها نمی کند. مشاهده جر وبحث های بین پدر یا مادر هیمشه برای کودکان ترسناک و ناراحت کننده بوده است . کودکان خردسال تر ، دعوای بین پدر یا مادر را حتی هنگامی که در حد کلام است ترسنام و پرخطر می بینند. بیشتر آن ها درعالم خیال تصور میکنند که کاری کردهاند وموجب توقف نزاع میشوند .برخی از آن ها نیز عملاً این کار را انجام میدهند در پژوهش های بی شماری که برای سنجش همه مسائل فرزندان طلاق( از وضعیت تحصیلی گرفته تا عزت نفس آن ها)صورت گرفته، بارها و بارها این حقیقت آشکار شده است که اختلاف پدر ومادر است که کودکان را تقریباً در تمامی زمینههای زندگی آسیب پذیر میسازد. بررسی های به عمل آمده نشان داده است بیشتر فرزندان طلاقی که شاهد نزاع شدیدی بین پدر ومادرشان نبودهاند، به خوبی کودکان خانواده های عادی و مسنجم امتیاز کسب کردهاند.
فرزندانی که شاهد خشونت در خانواده هستند اغلب دچار ترس عمیق و شدیدی برای امنیت خود، خواهرها و برادرها و والدی که مورد تهاجم قرار میگیرد(معمولاً مادر)میشوند. بین ۷۵ تا۸۷ درصد کودکان شاهد خشونت بودهاند و معمولاً در میان، مادر همیشه هدف حمله بوده است .
کودکان غرق آن چیزهائی میشوند که در محیط پیرامونشان می گدرد. مدتها پیش از آنکه طلاق رسمیت پیدا کند زندگی آن ها به علت نزاع والدین، تحت تاثیر مشاجرهها و تنشها و بی نظمیهای دایمی قرار میگیرد مدتها پس از رسمیت یافتن طلاق، فقدان زندگی خانوادگی که زمانی میشناختند آن ها را رنج میدهد.
کودکان اغلب خود را سرزنش میکنند که چرا نتوانسته اند با رفتار بهتر، جلوی طلاق والدینشان را بگیرند یا مانع از خشونت بین پدر و مادرشوند، فرزند یک خانواده خشن ۱۵ برابر یک کودک معمولی احتمال دارد که قربانی بی توجهی، آزار جسمانی یا سوء استفاده جنسی شود. پژوهش ها نشان میدهد که بین ۵۳ تا ۷۰ درصد مردان مهاجم به فرزندان شان نیز حمله میکنند. کودکی که میداند پدرش مادرش را کتک زدهاست به ناگزیر خیلی از موارد را نسبت به کودکی که در چنین شرایطی قرار ندارد می بیند. در نتیجه شاید از یکی از والدین بیشتر جانبداری کند و به دیدار والد دیگر کمتر علاقه نشان دهد یا حتی از دیدار او خودداری کند. به این کودکان باید کمک کرد تا دریابند که خشونت در خانواده چیست و اینکه علت این خشونت نبودهاند، نمی توانستهاند جلوی آن را بگیرند، اشکالی ندارد
که احساس اندوه کنند و برای آنچه به علت خشونت از دست دادهاند غمگین باشند. همچنین مهم است که چگونه از خود محافظت کنند(نیومن و رومانسکی[۷۲]، ۱۳۸۵).
برای بزرگسالانی که از هم جدا میشوند، طلاق پایان کار است. برای کودکان، طلاق غالباً آغاز راه است – آغاز یک کار ناتمام، آغاز بلاتکلیفی، ذهن کودک پر از پرسش میشود کجا زندگی خواهم کرد؟ چند وقت به چند وقت پدر یا مادر را خواهم دید؟ آیا نامزد پدر او را ترک خواهد کرد؟ آیا مادرم
با نامزد خود ازدواج خواهد کرد؟ آیا پدر ومادرم هرگز با هم آشتی خواهند کرد؟ بزرگسالان مایلند فکر کنند که کودکان بلافاصله پس از طلاق دوره غم را طی کرده و سپس به سادگی به حالت پیش از طلاق بر میگردند. این دیدگاه در ظاهر درست به نظر میرسد. اغلب کودکان به دنبال کارهای روزانه خود میروند مثل مدرسه، وزرش، باشگاه، درس، بازهای کامپیوتری و دیدن دوستان. آرامش ظاهری کودک به معنای آرامش درونی او نیست.
اگر کودکان از تغییر در خانواده های خود غمگین نشده باشند و برای درک کامل علت جدائی والدین شان به آن ها توجه لازم نشده باشد، غم و پیامدهای هیجانی در اعماق درون آن ها باقی می ماند
و روزی باید برای آن ها به فکر چاره بود. کودکان در خردسالی ممکن است از خود بپرسند: «چرا بابا ومامان از هم جدا شدند؟»و در بزرگسالی از خود خواهند پرسید «واقعا عشق چیست؟»آیا زن وشوهر همیشه به هم وفادار می مانند؟ والدین من که این همه با هم ناسازگاری دارند چرا ازدواج کردند؟ وضعیت خانوادگی کودک در هر یک از رویدادهای مهم زندگی وی نظیر جشن تولد، جشن فارغ التحصیلی، مراسم ا دواج یا تشییع جنازه، دوباره برجستگی پیدا میکند اگر طلاق به راه حل مناسبی نرسیده باشد، درد و رنج آن دوباره خود را نشان میدهد(یهل، ۱۳۸۶).
کودکان اغلب احساس گناه میکنند وگرفتار این باور نادرست هستند که به گونهای
عامل طلاق بودهاند ویا می توانستند فرزند بهتری باشند و با پادرمیانی کردن جلوی طلاق
را بگیرند(نیومن و رومانسکی، ۱۳۸۵).
در آغاز، کودکان می خواهند جزئیات طلاق را بدانند هرکدام کجا زندگی خواهند کرد؟ روزهای تعطیل چه پیش خواهد آمد؟ چند وقت یکبار پدر یا مادر غایب را خواهند دید؟ کودکان در هر سنی وقتی والدین شان از هم جدا میشوند نا خودآگاه سه سوال در ذهن شان شکل میگیرد:
۱- آیا من موجب این طلاق شدم؟ حتی اگر والدین را مطمئن سازد که در این رویداد گناهی نداشته اند اما کودکان ممکن است تا مدتی طولانی گناه آزار دهنده ای را احساس کنند. کودکان مایلند والدین اشتباهات پدر ومادر را نادیده بگیرند و خود را به خاطر مسائلی که موجب طلاق شده است سرزنش کنند.
۲- چه کسی از من حفاظت خواهد کرد؟ از زمان خردسالی، کودکان در سایه ی دو نفری
که از او مراقبت میکنند، احساس امنیت می نمایند.اکنون فقط یک نفر حضور خواهد داشت. بدتر اینکه آن ها نگران این هستند که پدر یا مادر باقی مانده هم آن ها را ترک کند. کودکان از این می ترسند که همه تکیه گاه های آن ها فرو بریزد. این نگرانی اساسی همه کودکان و خصوصاًً نوجوانان است. در حالی که جوانان ظاهراًً از خانواده خود کنار می شکند با وجود این می خواهند یک پناهگاه حمایتی داشته باشند تا هنگامی که اوضاع بسیار هولناک می شود یا مشکلی پیش میآید به آن مراجعه کنند.
۳- آیا این رویداد برای من هم اتفاق خواهد افتاد؟ کودکان نگران آن هستند که در بزرگسالی و به هنگام ازدواج ، تاریخ تکرار شود، آن ها آینده ای را تصور میکنند که رنج درونی شده جدائی و طلاق برآن سایه افکنده باشد. آن ها از خود می پرسند آیا هر ازدواجی منجر به طلاق می شود؟ به عنوان والدین یا مراقبین، میتوانیم از تجربیات زندگی خود به عنوان یک وسیله آموزشی برای کمک به کودکان استفاده کنیم تا آن ها هم بزرگسالان کار آزمودهای بشوند(بهل، ۱۳۸۶).
۲-۱-۸ واکنش کودکان نسبت به طلاق والدینشان
هر چند واکنش اکثر کودکان نسبت به طلاق والدین بر اساس سطح رشدیشان متفاوت است. اما اکثریت آن ها(خصوصاً کودکان سنین پایین تر) نسبت به این امر واکنشی توام با استرس از خود نشان میدهند(لیکروی[۷۳]، ۲۰۰۸).
آخرین نظرات