صاحب مفتاح الکرامه احتمال دادهاند که سبب اقوی ترجیح داشته باشد. مثلاً اگر کسی چاهی کمعمق حفر کند و دیگری در آن چاقویی نصب کند و شخصی با افتادن روی آن زیان ببیند در اینجا اثر چاقو بیشتر از افتادن در چاه است. البته ایشان این فرض را در جایی مطرح میکند که افتادن در چاه به هیچ وجه موجب خسارت نمیشود بلکه خسارت مستند به چاقو است.
صاحب کشف اللنام این دیدگاه را نقد کرده و بر این باور است که هرچند اثر چاقو بسیار زیاد است اما آنچه باعث شده شخص در این حادثه زیانبار واقع شود، وجود چاه است.
مرحوم میرزا محمدحسن بجنوردی مینویسد: «اگر اسباب به لحاظ وجود مترتب باشند، ضمان برعهده اولین سبب وجودی است. زیرا با وجود سبب اول، سبب ضمان محقق میشود و این حکم رفع نمیگردد مگر اینکه فعل فاعل مختار میان سبب و تلف فاصله شود حال آنکه فرض این است که چنین چیزی وجود ندارد».
مشهور فقها، سبب مقدم در تأثیر را مسئول میدانند و قانونگذار نیز در ماده ۳۶۳ قانون مجازات اسلامی آن را مورد تأیید قرار داده است. منظور از سبب مقدم بر تأثیر، سببی است که اولین اثر را در ایجاد حادق زیانبار دارد. مثلاً در همان مثال معروف، کسی که سنگی را گذاشته و دیگری چاهی را حفر کردهاست، مسئولیت متوجه شخصی است که سنگ را گذاشته است.
در این نظریه به زمان ایجاد سبب توجه نمیشود بلکه سببی که ابتدائاً در حادث شدن ضرر تأثیر داشته، ضامن شناخته میشود. صاحب جواهر در این مورد مینویسد «ولو اجتمع سبیان ضمن من سبقت الجنایه بسببه و ان کان حدوثه متأخراً او مصاحباً»[۹۷].
شیخ طوسی، سبب مقدم در تأثیر را به منزله مباشر میداند و مینویسد «اگر سنگی در مکانی قرار داده شود و در نزدیکی آن چاقویی نصب شود و شخصی با سنگ برخورد کرده و زمین خورد و کشته شود واضع سنگ ضامن است زیرا زمین خوردن به وسیله برخورد با سنگ به منزله پرتاب مجنی علیه به وسیله واضع سنگ بر روی چاقو میباشد.».
حضرت امام (ره) نیز در باب تعدد اسباب، نظر اکثر فقها را اختیار کرده و سبب مقدم در تأثیر را ضامن میدانند. ایشان نظرشان را چنین بیان میکنند: «لو اجتمع السبیان فالطاهر ان الضمان علی السابق تأثیراً و ان کان حدوثه متأخرأ…» و همچنین مینویسد: «لو حفر بثراً قلیل العمق فمصفها غیره فهل ضمان علی الاول للسبق او علی الثانی او علیه ما احتمالات، ارجها الاول» بنابرین، ایشان سبب اولی را که در حدوث جسارت تقدم دارد،ضامن میداند، هر چند از نظر حدوث خود سبب متأخر باشد. مثلاً اگر کسی در خیابان چاهی را حفر کند و کسی سنگی در کنار آن قرار دهد و عابری با برخورد بر سنگ در چاه بیافتد و دچار خسارت شود واضع سنگ ضامن است هر چند از نظر حدوث سبب متأخر است.
۴-۱-۴- لسان قاعده الخراج بالضمان:
این قاعده در آثار فقهای عظام جزو اسباب ضمان مطرح نشده است، ولی به دلیل رویکرد متفاوت حضرت امام (ره) به این قاعده و اینکه طبق مبنای ایشان این قاعده میتواند جزو مبانی مسئولیت مدنی دولت باشد یا نه، بررسی مقررات و مفاد قاعده لازم به نظر میرسد.
متن قاعده حدیث نبوی در کتب حدیثی عامه به طور مشهور آمده است، ولی در کتب حدیثی شیعه با این عنوان و متن نیامده. مگر در کتاب عوالی اللنالی که ابن ابی جمهور[۹۸]، به صورت مرسله این روایت را نقل کردهاست؛ و همچنین در موارد خاص روایاتی هممعنی با متن قاعده وارد شده است.
در پارهای از روایتهای نقل شده از اهل سنت، دلیل صدور حدیث بیان شده است و آن اینکه، مردی بردهای خرید تا همیشه پیش خودش نگهدارد پس از چندی در او عیبی یافت و نزد پیامبر (ص) به دادخواهی رفت و خواست او را به فروشنده پس دهد. فروشنده گفت: ای پیامبر خدا خریدار از غلام من کار کشیده است. آنگاه پیامبر فرمود: «الخراج بالضمان». یعنی در برابر ضمان خریدار، سود و بهرهای که او از رهگذر کار و خدمات غلام برده است، از آنِ خریدار است؛ زیرا همان گونه که اگر آن در نزد خریدار نابود میشد او مسئول میبود، منافعی هم که از آن به دست آمده است به وی تعلق دارد.
به دلیل اختصار لفظ، این قاعده مفهوم مبهمی داشته و موجب اختلاف نظر میان فقها شده است. از این رو برای تبیین مفهوم و منظور قاعده نیاز به بررسی معانی کلمات قاعده میباشد.
خراج: خراج به معنی مالیات، منافع و محصول و … آمده است. ابن منظور مینویسند: «هو شیء یخرجه القوم فی السنه من مالهم بقدر معلوم»[۹۹] و جوهری در الصحاح آورده است «قبل لما یخرجهم الارض» و همچنین؛ به معنای مالیات اموال آمده است چنان که فیروزآبادی مینویسد «اتاوه تواخذ من اموال الناس»؛ راغب اصفهانی خراج را به معنی مالیات بر زمین میداند: «الخراج مختصَّ فی القالب بالضریبه علی الأرض» و نیز خراج: به معنی منافع آمده است پس خراج درخت، میوه آن و خراج حیوان، پشم و شیر و بچه آن میشود.
باء: ابن منظور میگوید «باء» سببیه است و منعلقش محذوف و تقدیر جمله «الخراج مستحق بالضمان أی بسببه» میباشد.«باء» همچنین به معنای مقابله نیز آمده است. بنابرین اگر معنای سببیت مراد باشد مفاد حدیث آن است که ضامن بودن، سبب تعلق منافع به ضامن است؛ یعنی چون ضامن عین است پس خراج مال اوست و حق استیفا، دارد.
اما اگر معنای مقابله لحاظ شود روایت بر این مفهوم دلالت دارد که منافع در مقابل ضمان است و با هم قابل جمع نیستند که شخص هم ضامن عین باشد و هم ضامن خراج و منافع آن، پس اگر ضامن عین بود دیگر منافع را ضامن نیست».
ضمان: ضمان در لغت به معنی کفالت و التزام است. «ضمن الشیء… ای کَفَلَ به وصَمَتَه ایاه ای کَفَلَه»[۱۰۰] و گفته شده است، ضمان در این قاعده به معنی «مؤونه» مثل انفاق و مخارج و تحمل تلف و خسارت و نقص میباشد.
ضمان در اصطلاح: به معنی اعم، تعهد به مال و یا نفس را گویند که شامل حواله و کفالت مدنی هم هست و معنی أخص آن تعهد به مال است.
مفهوم قاعده
با توجه به معانی لغوی مفردآن قاعده، فقها برداشتهای مختلفی از این قاعده دارند که اجمالاً عمده نظرات بیان میشود.
-
- آیتالله خویی (ره) معتقدند که مراد از کلمه خراج، همان معنی معروف در باب خراج و مقاسمه است و منظور از کلمه ضمان، ضمان اراضی خراجیه به سبب تقبّل و اجاره است. یعنی خراج ارض خراجیه بر حسب آن مقداری است که شخص عامل و متقبّل ارض، ملتزمشده و به عهده گرفتهاست و والی هم پذیرفته است و از نظر کمی و زیادی، بسته به الزام و التزام طرفین است.
-
- از ابن حمزه نقل شده است که ایشان در اثبات عدم ضمان مشتری نسبت به منافع مستوقات در مقبوض به عقد فاسد، به این قاعده استناد کرده و بیان داشته است که مراد از خراج، منافع میباشد و مراد از ضمان، ضمان خاص است نه مطلق ضمان، یعنی ضمان مفید به قید اقدام، ضمانی که خود شخص بر آن اقدام کردهاست و آن در معاملات است که بایع او را تضمین میکند و او قبول ضمانت کرده و ضامن میشود، اما از این حیث اطلاق دارد که شارع مقدس این اقدام بر ضمان را امضاء بکند (مانند عقد صحیح) یا امضاء نکند (مانند معامله فاسد).
آخرین نظرات