در پژوهشی با عنوان بازآموزی مشکلات توجهی به کمک رایانه در بیماران مبتلا به اماس ۲۲ بیمار مورد مطالعه قرار گرفتند. بیماران ۱۲ جلسه ۴۰ دقیقهای را که به مدت ۳ هفته برگزار شد و در آن برنامۀ توانبخشی به کمک رایانه اجرا میشد، گذراندند. در این جلسات توانبخشی ۴ نوع توجه: انتخابی[۱۱۸] ، تقسیمشده [۱۱۹]، پیوسته [۱۲۰]و گوشبهزنگی [۱۲۱] انجام میشد. محققان به این نتیجه رسیدند که بازآموزی توجهی در نوع خاصی از مشکلات توجه بهبودی نشان داد. آن ها دریافتند که بهبود معناداری در افرادی که آموزش خاص هشیاری و توجه تقسیمشده دریافت کرده بودند، ایجاد شده است. همچنین شرکت کنندگان بهبود در عملکردهای شناختی زندگی روزانه و کیفیت زندگی را گزارش کردند. اثرات درمان تا ۹ هفته پایدار بود (پلومن و همکاران،۱۹۹۸).
در پژوهشی تأثیر توانبخشی توجه در کاهش نقایص توجه مستمر و توجه انتخابی در مبتلایان اماس پیشرونده ثانویه مورد مطالعه قرار گرفت. این مطالعه در چهارچوب طرح «تک موردی»، مدل AB با دوره پیگیری است که ۶ بیمار پیشرونده ثانویه بر اساس نمونه گیری قضاوتی انتخاب شدند. متغیرهای مورد مطالعه توجه، شامل توجه مستمر و توجه انتخابی بود که طی فرایند مطالعه، با آزمون استروپ و عملکرد پیوسته در مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفت. تمرینات توانبخشی توجه ساختاریافته و به صورت فلش کارت و مداد- کاغذی بود که طی ۲۱ جلسه ۴۵ دقیقهای، سه بار در هفته انجام شد. داده ها با بهره گرفتن از روش تحلیل چشمی، درصد کاهش میانگین، اندازه اثر کوهن مورد تجزیهو تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد همه آزمودنیها در مؤلفههای توجه انتخابی و توجه مستمر بهبودی نشان دادند و اندازه اثر و درصد کاهش میانگین برای همه موارد بالا بود. مبتنی بر یافته ها میتوان عنوان کرد که توانبخشی توجه، نقایص توجه مستمر و توجه انتخابی را در مبتلایان اماس کاهش میدهد (خلیلی, دولتشاهی, فرهودی, پورشهباز و نیکنام, ۱۳۹۱).
علیرغم نتایج مبتنی بر تأثیرپذیری مثبت مداخلات شناختی بر عملکردهای شناختی آسیبدیده، مطالعاتی نیز عدم تأثیرپذیری را در اینگونه مداخلات نشان میدهند. به عنوانمثال، در مطالعهای با عنوان بازآموزی حافظه و توجه در افراد مبتلا به اسکلروز متعدد به کمک رایانه، تعداد ۸۲ بیمار که حافظه و توجه ضعیفی داشتند و حداقل در دو آزمون BRBNT))[122] نمرۀ <80 کسب کردند موردبررسی قرار گرفتند. شرکتکنندگان به طور تصادفی به دو گروه مداخله: مداخلۀ حافظه و توجه (گروه مطالعه) و مداخلۀ هماهنگی دیداری-ساختاری و دیداری- حرکتی (گروه کنترل) تقسیم شدند.گروه مطالعه شامل ۴۲ نفر و گروه کنترل شامل ۴۰ نفر بود. هر دو گروه ۱۶ جلسۀ آموزشی در طی ۸ هفته دریافت کردند. جلسات دو بار در هفته به مدت ۴۵ دقیقه و در ۸ هفتۀ مستمر اجرا شد. برنامۀ رایانهای که برای توانبخشی استفاده شد نرمافزار RehaCom بود که مراحل مربوط به حافظه و توجه آن برای گروه مطالعه و برای گروه کنترل هماهنگی- ساختاری و دیداری حرکتی آن اعمال شد. ارزیابی یک بار در خط پایه و همینطور در هفتۀ ۸ و در پایان مداخله یعنی هفتۀ ۱۶ انجام شد. نتایج بهبودی ۲۰% را در حداقل دو آزمون BRBNT در مقایسۀ خط پایه با هفتۀ ۸ نشان داد. همینطور تغییراتی در میزان افسردگی و کیفیت زندگی شرکتکنندگان دیده شد. بهبودی در ۴۵% گروه مطالعه و در ۴۳% گروه کنترل اتفاق افتاد. نتیجۀ درمان تنها در تولید لیست لغات بهتر از گروه کنترل بود. در کل، این آزمایش از تأثیرگذاری بازآموزی حافظه و توجه در اماس حمایت نمیکند. نتیجۀ این مطالعه نشان داد که بازآموزی حافظه و توجه به کمک رایانه در بیماران اماس مؤثرتر از مداخلات غیراختصاصی در بهبود این کارکردها نیست (سولاری[۱۲۳] و همکاران، ۲۰۰۴).
همینطور در مطالعه ای به منظور بررسی ارزیابی و مداخلات شناختی در بیماران مبتلا به اماس که به صورت تصادفی یک سر کور کنترل شده طراحی شده بود در مجموع ۲۴۰ بیمار اماس توسط یک آزمون غربالگری کوتاه مورد ارزیابی قرار گرفتند. آن ها به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. گروه کنترل که هیچ گونه مداخلهای روی آن ها انجام نشد. گروه ارزیابی که مورد ارزیابی شناختی و گروه درمان که مورد ارزیابی شناختی و همینطور برنامۀ درمانی که برای کمک به کاهش مشکلات شناختی آن ها طراحی شده بود قرار گرفتند. بیماران ۴ و ۸ ماه بعد توسط پرسشنامه سلامت عمومی[۱۲۴]، مقیاس گسترش فعالیتهای زندگی روزانه[۱۲۵] ، پرسشنامه بررسی سلامت [۱۲۶]، پرسشنامه حافظه روزانه[۱۲۷] ، پرسشنامه سندرم بدکارکردی اجرایی[۱۲۸] و پرسشنامه کمکهای حافظه[۱۲۹] ارزیابی شدند. نتایج اندازه گیری شده در ماههای ۴ و ۸ بعد از مطالعه در هر سه گروه با هم مقایسه شدند. تفاوتهای معنیدار اندکی بین گروه ها و گروه کنترل وجود داشت. بهطورکلی نتایج نشان داد مداخلات هیچ تأثیری روی خلق، کیفیت زندگی و مشکلات شناختی یا استقلال شرکتکنندگان نداشتند (لینکلن[۱۳۰] و همکاران،۲۰۰۱).
در پژوهش دیگری که هدف آن تعیین تأثیرات توانبخشی عصب روانشناختی در اماس بود ۱۰۲ بیمار اماس عودکننده- بهبود یابنده موردمطالعه قرار گرفتند. این بیماران دارای نقایص توجه ذهنی و عینی بودند که به صورت تصادفی به یک گروه مداخله و یک گروه کنترل تقسیم شدند. ارزیابیهای عصب روانشناختی در خط پایه و سه ماه و ۶ ماه بعد از مداخله انجام شد. بیماران گروه مداخله توانبخشی عصب روانشناختی یک بار در هفته به مدت ۶۰ دقیقه برای ۱۳ هفتۀ متوالی دریافت کردند اما گروه کنترل مداخلهای دریافت نکردند. توانبخشی عصب روانشناختی که شامل بازآموزی توجه و حافظۀ کاری مبتنی بر رایانه، آموزش روانشناختی، راهبرد یادگیری و حمایت روانشناختی بود در عملکرد شناختی بهبودی نشان نداد اما اثرات مثبتی در نقایص شناختی داشت. گروه مداخله به طور معناداری نقایص شناختی کمتری نسبت به گروه کنترل داشتند. نتایج این مطالعه نشان داد که استراتژی توانبخشی با محور عصب روانشناختی عملکرد شناختی را بهبود نداد اما نقایص شناختی ایجاد شده در بیماری اماس را کاهش داد(منتینن[۱۳۱] و همکاران،۲۰۱۳).
شاید بتوان از عوامل مؤثر بر عدم تأثیر برنامه های ناموفق، شدت ضایعات، نامناسب بودن برنامه های طراحی شده، کیفیت اجرا و مسائل دیگری از این دست را برشمرد.
۲-۱۴ مؤلفه های روانشناختی در بیماری ام اس
آخرین نظرات