کمال‌گرایی ‌دیگر مدار تمایل به داشتن معیارهای بالای غیر واقع‌بینانه به خاطر رفتار افراد مهم در زندگی شخص است. این مؤلفه منجر به سرزنش دیگران، فقدان اعتماد به نفس و احساس ناکامی در روابط با دیگران، بدبینی، تنهایی و مشکلات زناشویی در ارتباط برقرارکردن می‌گردد(عباسی، ۱۳۸۰؛ به نقل از ملکیان ‌به آبادی و ‌همکاران، ۱۳۸۸).

کمال‌گرایی خودمدار جنبه‌ای از کمال‌گرایی است که می‌تواند پیامدهای سازگارانه و مثبت تری به همراه داشته باشد. این نوع کمال گرایی زمانی که افراد بر موقعیت‌ها کنترل داشته باشند و توانایی دست یافتن به اهداف را دارند و در گذشته نیز کمتر شکست را تجربه کرده‌اند می‌تواند برای فرد سازگارانه باشد. کمال‌گرایی خودمدار با استراتژی‌های یادگیری و انگیزش رابطه مثبت دارد؛ و همچنین عملکرد در مدرسه و نمره‌های تحصیلی را پیش‌بینی می‌کند؛ در ضمن با مشخصه‌ های مثبت تلاش و رقابت برای پیشرفت، عزت نفس و خودشکوفایی مرتبط می‌شود(هاشمی و لطیفیان، ۱۳۸۸).

۲-۴-۵- علت‌شناسی

در خصوص علت‌شناسی کمال‌گرایی از زمانی که برای اولین بار این پدیده شناسایی و مفهوم‌سازی شد، بحث شده است. مهم‌ترین فاکتورهایی که به عنوان عامل علّی در رشد تحول کمال‌گرایی مطرح بوده، تأثیر شیوه های فرزند پروری و سبک‌های دلبستگی است(رو، ۲۰۰۵؛ نومیستر، ۲۰۰۲). اشکال ایمن و ناایمن دلبستگی می‌توانند در قالب الگوسازی‌های فعال درونی که افراد ‌در مورد خود و دیگران شکل می‌دهند، درک شوند. همان طور که کودکان با مراقبان تعامل برقرار می‌کنند، الگوهای فعال درونی‌ای شکل می‌دهند که خود، بازنمایی طرحواره‌ای، از خود و دیگران است. آنان از این الگوها به عنوان راهنما در تفسیر وقایع و تشکیل انتظارات در خصوص روابط انسانی بهره‌می‌گیرند. کودکان با مراقبانی حساس و پاسخگو، احتمالاً نتیجه می‌گیرند مردم افرادی قابل اعتمادند، در نتیجه الگوی مثبتی از دیگران در ذهن‌شان شکل می‌گیرد. در مقابل کودکان با مراقبانی غیر حساس، بی‌توجه و یا بدرفتار، احتمالاً نتیجه می‌گیرند مردم قابل اعتماد نیستند و در نتیجه الگوی فعال منفی در آنان شکل می‌گیرد(شریفی درآمدی و همکاران، ۱۳۹۰).

نقش تعامل والدین- کودک در پدیدآیی کمال‌گرایی مورد توجه بعضی از نظریه‌پردازان قرار گرفته است. طبق این نظر، افراد کمال‌گرا ممکن است در خانواده هایی بزرگ شده باشند که هر عملکرد غرکاملی از سوی آن ها یا با انتقادگری آشکار والدین مواجه شده باشد، یا با انتقادگری ضمنی از طریق تحمیل معیارها و انتظارات بالا. در نتیجه‌ این سبک تعامل خانوادگی، کودکان والدین پرتوقع شیوه های کمتر انتقادی ارزشیابی عملکرد خودشان را یاد نمی‌گیرند. تمایلات کمال‌گرایانه‌ی شکل گرفته در کودکی سپس به وسیله عوامل دیگر مانند مدل‌های غیرواقع‌بینانه در فرهنگ عمومی و تأکید بر پیشرفت ذر نظام آموزشی استمرار می‌یابد. شواهد پژوهشی تأثیر کمال‌گرایی والدین بر شکل‌گیری کمال‌گرایی و پیامدهای آسیب‌شناختی آن بر فرزندان را تأیید کرده‌اند(بشارت، ۱۳۸۳).

برنز معتقد است نیاز به کامل بودن از تجارب دوران کودکی شخص و معمولاً از انتقادات والدین سرچشمه می‌گیرد. پدر و مادرها غالباً برای حفظ عزت‌نفس خود از کودکشان انتظار دارند به هدف‌هایی دست یابد که ماورای خواسته‌ها و توانایی‌های اوست. مادری ممکن است با تحت فشار قرار‌دادن دخترش که شاگرد متوسطی است از او بخواهد که شاگرد اول شود؛ پدری ممکن است به پسرش که استعداد ورزشی ندارد فشار بیاورد که در تیم فوتبال بازی کند. هر فعالیتی که منجر به تحقق انتظارات نشود، اگرچه ممکن است در حد موفقیت بزرگی باشد، با این حال نوعی شکست تلقی می‌شود و کودک مأیوس، ناخودآگاه ‌به این نتیجه می‌رسد که اگر بخواهد مورد انتقاد واقع نشود و طرد نشود، باید پیوسته برای کامل بودن بکوشد و جز رسیدن به کمال به چیز دیگری قانع نباشد(شریفی درآمدی و همکاران، ۱۳۹۰).

۲-۴-۶- رابطه کمال‌گرایی با هدف‌گرایی و انگیزه پیشرفت

در سال‌های اخیر تحقیقات زیادی رابطه بین خصلت کمال‌گرایی و سازه‌های روان‌شناختی مختلف را بررسی کرده‌اند. با این حال تعداد اندکی از این تحقیقات به بررسی رابطه بین کمال‌گرایی و انگیزه پیشرفت اختصاص دارند(نیومیستر، ٢٠٠۴) نتایج تحقیقات پیشین نشان‌می‌دهد که یادگیرندگان، جهت‌گیری‌های انگیزشی مختلفی دارند؛ یکی از عوامل احتمالاً مؤثر بر جهت‌گزینی‌هدف، کمال‌گرایی است. چون کمال‌گرایان خودمدار استانداردهای بالایی برای خود انتخاب می‌کنند و عملکرد خود را بر اساس این استانداردها ارزشیابی می‌کنند(هویت و فلت، ١٩٩١ ). به نظر می‌رسد به وسیله نیاز به پیشرفت برانگیخته شوند و بر اساس این نیاز، اهداف تبحری یا اهداف عملکرد گرایشی داشته باشند. در مقابل، کمال‌گرایان جامعه‌مدار که معتقد هستند دیگران استانداردهای بالایی برای آن ها در نظر دارند و از آن ها توقع برآورده‌کردن آن ها را دارند(هویت و فلت، ١٩٩١ ) باید بیشتر به وسیله ترس از شکست برانگیخته شوند، زیرا آن ها می پندارند که خودارزشی آن ها به برآورده‌کردن این انتظارات وابسته است. در نتیجه، کمال‌گرایان جامعه مدار بیشتر احتمال دارد که اهداف عملکردگرایشی یا عملکردگریزی را بپذیرند، که از ترس آن ها از شکست نشأت می‌گیرد. نیومیستر(٢٠٠۴ ) در تحقیقی کیفی، تئوری هدف سه بخشی الیوت و کمال‌گرایی را در دانشجویان سرآمد دانشگاهی بررسی و حمایت‌هایی برای این فرضیه‌ها فراهم کرده‌است. در این تحقیق کمال‌گرایان خودمدار اظهار ‌داشته‌اند که اهداف تبحری و عملکرد گرایشی دارند در حالی که کمال‌گرایان جامعه‌مدار اذعان ‌داشته‌اند که اهداف عملکردگریزی و عملکردگرایشی دارند. در تحقیقی کمّی نیومیستر و فینچ (٢٠٠۶) این فرضیه‌ها را آزمون کردند؛ نتایج تحقیق آن ها از این فرضیه‌ها حمایت می‌کند(هاشمی و لطیفیان، ۱۳۸۸).

۲-۴-۷- ارتباط کمال‌گرایی با شخصیت

یافته های پژوهشی در زمینه‌ی بررسی ابعاد سه گانه کمال‌گرایی، همبستگی این سازه را با ویژگی‌های شخصیتی، رفتاری و مشکلات روان‌شناختی تأیید کرده‌اند. کمال‌گرایی خودمدار با مشخصه‌ های خودشیفتگی، خودسرزنشگری، خودانتقادگری، احساس گناه، سهل انگاری و تعلّل در انجام‌دادن کارها، افسردگی و نوروزگرایی در ارتباط است. کمال‌گرایی ‌دیگر مدار با مشخصه‌ های منفی، از جمله دیگرسرزنشگری، اقتدارگرایی و سلطه جویی، ویژگی‌های شخصیت نمایشی، خودشیفته و ضداجتماعی همبستگی دارد. کمال‌گرایی جامعه‌مدار با نیاز به تأیید دیگران، ترس از ارزشیابی منفی، منبع کنترل بیرونی، بیش‌تعمیم‌دهی، شکست، افسردگی و اضطراب مرتبط است(بشارت، ۱۳۸۳؛ به نقل از هاشمی و لطیفیان، ۱۳۸۸).

۲-۵- رضایت تحصیلی

۲-۵-۱- بهزیستی روان‌شناختی، روان‌شناسی مثبت‌نگر و رضایتمندی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...