کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



بنابراین قانون کنترل و اصلاحات مهاجرت سال ۱۹۸۶ سبب شد تا برای جلوگیری از مهاجرت غیر قانونی تحریم های کارفرمایی اعمال شود وبدین وسیله ۰۰۰/۷۰۰/۲ خارجی غیر مجاز به صورت قانونی دارای مجوز شدند. اعطای مجوز یک موفقیت تلقی می شد و توسط آن اغلب خارجی های واجد شرایط توانستند مهاجر قانونی شوند.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ج) تغییرات مهاجرت در سال ۱۹۹۶
در سال ۱۹۹۶ کنگره سه قانون عمده را به تصویب رساند که بر اساس آن اخراج مهاجرین مجرم را تسریع می بخشید و دسترسی مهاجرین به هزینه بهزیستی را کاهش می داد وازسوی دیگر مهاجرت های غیر قانونی به امریکا را کاهش می داد، این قوانین عبارت بودند از:
۱-ج) قانون مجازات مرگ و ضد تروریسم[۱۹۰]: این قانون بازداشت بدون وثیقه تبعه بیگانه ای که در آمریکا مرتکب جرم شده است را آسان تر می کرد و همچنین بر اساس آن خارجی هایی را که بدون مدارک لازم ومورد نیاز وارد فرودگاه آمریکا شده اند و در جستجوی پناهگاه هستند را راحت تر اخراج می کرد .
۲-ج) قانون سازش فرصت شغلی و مسئولیت فردی[۱۹۱]: به دنبال توازن بودجه فدرالی از طریق تأمین پس انداز بود که در ۲۲ آگوست ۱۹۹۶ از طریق اعمال محدودیت در برخورداری مهاجرین از هزینه بهزیستی این پس انداز را تأمین کردند.
۳-ج)قانون مسئولیت مهاجر اصلاحات غیر قانونی: براین هدف بود تا از طریق دو برابر کردن مأموران گشت مرزی تا سقف ۰۰۰/۱۰ نفر بتوان مهاجرت غیر قانونی را کاهش داد. این قانون از سیاست هایی که براستفاده بیشتر از مأمورین مرزی و حصار و نصب پروژکتور در ورودی های مرزی تأکید داشتند حمایت می نمود. ( Duignan&Peter,2003,PP.1-61)
با بررسی سیاست ها واصلاحات مهاجرت به این نتیجه می رسیم که مهاجرت همواره یکی از مسائل داخلی ایالات متحده امریکا قلمداد شده است که برای قریب به ۲۰۰ سال با آن دست به گریبان بوده است و در این مدت امریکا شاهد اعمال تغییراتی در قوانین مهاجرت باهدف کاهش ویا کنترل مهاجرت بوده است. اما بعد از حادثه تروریستی یازده سپتامبر مهاجرت علاوه بر مسئله داخلی به یک مسئله امنیتی نیز تبدیل شد که اغلب سیاستمداران را بر آن داشت تا برای مهاجرت وپیامد های ناشی از آن راه حل مناسبی ارائه دهند. در این دوره بود که نقش موسسات جامعه مدنی نظیر کانون های تفکر پر رنگ شد ومسئله مهاجرت در زمره یکی از حوزه های تحقیقاتی آن ها جای گرفت.
د)راه حل های کانون های تفکر بعد از حوادث یازده سپتامبر در حوزه مهاجرت
بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر سوالات جدی در زمینه امنیت مرزهای ایالات متحده آمریکا مطرح شد که در واکنش به این حملات دولت بوش برای دستیابی به راه حل به کانون های تفکر متوسل شد و آنها نیز برای افزایش امنیت مرزها راه حل هایی را تبیین کردند که طی ۸ سال دوران ریاست جمهوری بوش چارچوب سیاست مهاجرت آمریکا را تشکیل می داد.
*افزایش امنیت مرزهای جنوبی
*بکارگیری تعداد بیشتری مأموران گشت مرزی
* تجهیز مرزها با تکنولوژی های جدید
*نصب دیوارهای حائل در مرزها
البته بایستی بیان داشت که این راه حل هایی که توسط کانون های تفکر ارائه شده سبب کاهش ورود مهاجرین غیرقانونی به آمریکا و گسترش همکاری با مکزیک در زمینه امنیت مرزهای یکدیگر نیز شده است. بنابراین دولت بوش بر اساس این راه حل ها به اقدامات ذیل مبادرت ورزیدند.
*افزایش شمارمأموران گشت مرزی از ۰۰۰/۱۱ نفر به ۰۰۵/۱۷ نفر
*دیوارکشی۶۶۱ مایل از مرز و همچنین بکارگیری از زیر ساخت های تاکتیکی در مرزها
*افزایش بهره گیری از سیستم هوایی خودکار
* آغاز پروژه نوسازی مرزهای ورودی
*بکارگیری ۱۰۸ دستگاه کنترل تابشی در مرزهای ورودی که شمار آنها به ۱۱۲۷ دستگاه رسید.
*بکارگیری برنامه تأیید کارفرما[۱۹۲] که بدین وسیله ۰۰۰/۸۰ کارفرما این اجازه را کسب می کردند تا شهروندی کارمندان بعدی خود را تأیید کنند.
*اعطای اختیار به مقامات محلی و ایالتی برای تصمیم گیری بدون حکم فدرالی
*آغاز توسعه بلند مدت برنامه سیستم آب های عمیق و یکپارچه گارد ساحلی با هدف تقویت تجهیزات گارد ساحلی
۱-د)راه حل کانون تفکر هریتیج فوندیشن برای مشکل مهاجرت
اما در سال ۲۰۱۰ محققین کانون تفکر هریتیج فوندیشن[۱۹۳] راه حل خود را برای مشکل مهاجرت در قالب چند بند بیان کردند.
*اجرای قانون محل کار و مهاجرت به منظور کاهش مشوق های اقتصادی برای مهاجرت غیر قانونی: قوه مجریه مسئول اجرای قوانین مصوب کنگره است اما اصلاحات مهاجرت تنها زمانی امکان پذیر است که دولت از قانون آن دفاع کند.
* به گونه ای از مرزهای جنوبی حفاظت شود که ورود غیر قانونی به ایالات متحده نسبت به ورود قانونی مشکل تر باشد: نفوذ پذیری مرزهای جنوبی سبب شده است تا ورود غیر قانونی به ایالات متحده آمریکا نسبت به راه های قانونی بیشترمورد توجه قرار گیرد وآسان تر باشد. دولت ایالات متحده امریکا بایستی در مرزها آگاهانه تر عمل کند و باید به این نکته توجه داشته باشد که دیوارهای فیزیکی و تکنولوژیکی تنها بخشی از راه حل هستند. به تعداد مأمور مرزی بیشتری احتیاج است ودر مرزها باید از تکنولوژی بیشتر بهره برد و مقامات فدرال باید در اجرای قانون محلی و ایالتی همکاری بیشتری داشته باشند.
*ایجاد توسعه اقتصادی و حکمرانی خوب در آمریکای لاتین به منظور فراهم سازی فرصت های اقتصادی در کشورهایی که مهاجرین غیر قانونی از آن خارج می شوند: فقدان فرصت های شغلی در آمریکای لاتین سبب می شود تا افراد نا امید از کار به ورود غیر قانونی به ایالات متحد آمریکا تشویق شوند و این ورود غیرقانونی زمانی متوقف می شود که هر دو طرف یعنی ایالات متحد آمریکا وکشورهای آمریکای لاتین با یکدیگر همکاری داشته باشند و ایالات متحده به این کشورها برای رسیدن به توسعه اقتصادی یاری رساند تا به موجب آن شهروندان کشورهای امریکای لاتین مجبور نباشند به صورت غیر قانونی وارد خاک آمریکا شوند.
* باید برنامه های کارگر قانونی را به گونه ای بهبود بخشید که راه های قانونی برای مهاجرت ایجاد گردد واز این طریق نیاز کارفرمایان و مهاجران برطرف شود. برای مهاجران ورود به ایالات متحده از طریق این برنامه نسبت به ورود غیر قانونی بسیار راحت تر است:
به عنوان مثال ایالات متحده نیازمند برنامه کارگر موقت است تا بتواند بدین شیوه کارگران مورد نیاز بخش نیروی کاری خود را تأمین نماید. این چنین برنامه ای سبب کاهش ورود مهاجرین غیر قانونی می شود چرا که آنها می توانند به صورت قانونی با هدف کسب در آمد وارد آمریکا شوند و بعد از مدتی به کشور خود باز گردند و این عمل باعث تحقق نیاز اقتصاد آمریکا خواهد شد.
*اصلاح خدمات مهاجرت و شهروندی ایالات متحده آمریکا برای اداره بهتر مهاجرت قانونی[۱۹۴]:خدمات مهاجرت و شهروندی ایالات متحده آمریکا بایستی در ارائه خدمات مهاجرت و اجرا موثر و کارآمد باشد. این اصلاحات عبارتند از مدل جدید تأمین بودجه، بازدید کامل از شرکت خدمات پشتیبانی آژانس، تلفیق مناسب برنامه های خدمات مهاجرت و شهروندی ایالات متحده آمریکا با اجرای مهاجرت و اقدامات کنترل مرزی.
*تقویت شهروندی :
هر ملتی ملزم و مسئول تعیین شرایط مهاجرت قانونی، تابعیت و شهروندی است. قانون اساسی ایالات متحده آمریکا و قوانینی که توسط کنگره تصویب شده است از قبل این شرایط را تعیین کرده اند. در ایالات متحده آمریکا بایستی برنامه هایی تبیین شوند که به آموزش تاریخ و امورشهروندی وتقویت زبان انگلیسی در بین مهاجرین بپردازند تا بدین سبب تلفیق سیاسی را ترویج وتعهد به اصول رایج آمریکا را تقویت نمایند.
*اصلاحات تدریجی:
برای اجرای موثر لازم نیست که عفو پر هزینه ای اعمال شود تا بدین سبب حکومت قانون تضعیف شود و به گونه ای برای مهاجران قانونی نا عادلانه باشد. بلکه برای اجرای موثر لازم است کنگره یک لایحه جامع و کاملی را به تصویب برساند .اصلاحات بایستی تدریجی باشد و به گونه ای طراحی شوند که محرک های مهاجرت غیر قانونی را کاهش داده و ظرفیت کارفرمایان برای به خدمت گرفتن کارمندان را تقویت نماید تا براساس آن بدون این که امنیت ملی، حاکمیت و ساختار اجتماعی به خطر بیفتد به رشد و رونق اقتصادی کمک شود. ( Heritage foundation,2009,PP.6-8)
در سال ۲۰۰۹ دولت اوباما اصلاحات مهاجرتی وسیعی را اعمال کرد که عبارتست از عفو ۰۰۰/۸۰۰/۱۰ مهاجر غیرقانونی در ایالات متحده آمریکا. این اقدام زمانی انجام شد که هنوز اثربخشی امنیت مرزی، اجرای داخلی و سیاست های روادید اثبات نشده بود. (Mayer&McNeill,2010,P.1)
بسیاری از کارشناسان کانون های تفکر معتقد هستند که عفو مهاجران غیرقانونی نظیر سال ۱۹۸۶ قادر به توقف مهاجرت های غیر قانونی نخواهد بود بلکه این امر مشکل مهاجرت غیرقانونی را به آینده موکول می کند. کانون تفکرکامپتیتیواینترپرایزاینستیتیوت[۱۹۵] در مقاله ای تحت عنوان ” مشکل ما عفو نیست بلکه محدودیت های مهاجرت است[۱۹۶]” نظیر دیگر محققان کانون های تفکر اذغان می کندکه عفو راه حل مناسبی برای مهاجرت های غیرقانونی نیست بلکه بدین شیوه مشکل را به تعویق می اندازیم و در آینده این مشکل دوباره گریبان گیر ما خواهد شد.در این مقاله برای مشکل مهاجرت غیر قانونی چند راه حل ارائه شده است:
۲-د)راه حل کانون تفکر"کامپتیتیواینترپرایزاینستیتیوت” برای مشکل مهاجرت
اغلب ویزاهای موقت کاری توسط کارفرمایانی به عهده گرفته می شوند که برای رفع نیازهای شغلی خود از طریق استخدام موقت خارجی ها بایستی یک فرایند پر هزینه و پیچیده را طی کنند. ویزای H-1B برای کارگران دارای مهارت، حدود هزاران دلار برای هر کارگر هزینه در بر دارد. هزینه ویزای H-2B برای استخدام کارگران دارای مهارت پایین آن چنان بالا است که کمتر از این نوع ویزا استفاده می شود. علیرغم اینکه کارفرمایان قادرند از کارگران خارجی به صورت قانونی استفاده و حمایت کنند ولی آن ها به منظور فرار از هزینه های بالای ویزا به سمت استخدام کارگران بدون مجوز گرایش پیدا می کنند.
مهاجرت های غیرقانونی هیچ گاه تحت کنترل در نخواهد آمد مگر این که ویزاهای کاری به گونه ای اصلاح شود که این واقعیت هم در آن لحاظ شده باشد. برای حل این مشکل بایستی چهارمرحله اجرایی شود:
راه حل های پیشنهادی کانون تفکر کامپتیتیو اینترپرایز اینستیتیوت:
*بایستی مهاجرین ویزا در اختیار داشته باشند نه کارفرمایان.
*استخدام فرد دارای ویزا بایستی به سهولت استخدام یک شهروند آمریکایی باشد.
*برای تعداد صدور ویزا نباید هیچ سقف عددی وجود داشته باشد.
* اجرای مهاجرت ایالات متحده آمریکا بایستی تمرکز خود را بر روی دستگیری مجرمان و تروریست ها بگذارند.
بنابراین قانونی سازی سبب حذف بازار سیاه و پیامدهای منفی ناشی از آن می شود. قانونی سازی مهاجرت و عفو مهاجرین غیرمجرم نیز پیامدهای مشابه را درپی خواهد داشت. بنابراین لایحه ۲۰۰۹ پاسخی درست به مهاجرت های غیر قانونی نیست. (Nowrasteh,2010,PP.1-3)
سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در زمان جرج دبلیو بوش
از دهه ۱۹۶۰ نئومحافظه کاران دستور کارخود را ازطریق مجلات، کانون های تفکر، ائتلاف وحتی حضور در رده های بالای حکومت بیان می کردند. محققان به حضور وتأثیر نئومحافظه کاران در عرصه های مختلف اذعان دارند اما کمتر نوشته ای را می توان یافت که به این نکته اشاره کند که چگونه ایده های نئومحافظه کاران برسیاست خارجی ایالات متحده امریکا درطی شرایط متغییر تاریخی تأثیرگذاشته وآن را متحول ساخته است. نئومحافظه کاری عبارتست از ایدئولوژی سیاسی سیاست خارجی امریکا که در طی چهل سال اخیر موجب گسترش چندین گرایش رایج شده است که این گرایش ها را می توان این چنین نام برد: اعتقاد راسخ به استفاده یکجانبه از قدرت نظامی امریکا، بی توجهی به نهادهای چند جانبه نظیر سازمان ملل، اعتقاد به توسعه دموکراسی، حمایت مداوم از اسرائیل وارزیابی های مبالغه آمیز ازتهدیدات.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-22] [ 08:03:00 ب.ظ ]




برده‌داری در فقه امامیه

۲- برده‌داری در فقه امامیه

موضوع بردگى از نظر اسلام همواره از موضوعات مهم و بحث برانگیز درحوزه‌ی اندیشه اسلامى، به ویژه در باب حقوق بشر است. موضوع بردگى در اسلام بسیار پردامنه و ابعاد و جوانب گوناگون فقهى، فکرى و تاریخى دارد.
موضوع «بردگى در اسلام» گرچه به دلیل عدم کارآیى آن در ساحت عمل به موضوعى فراموش شده در پژوهش هاى اسلامى تبدیل شده و از گردونه اجتهادهاى نوین فقهى خارج شده است، اما از آن جا که موضوع حساس تاریخى است پژوهشگران مسلمان و غیرمسلمان به آن توجه داشته و گاه دستاویزى براى عیب جویى و شبهه افکنى دشمنان کج اندیش و مخالفان اسلام قرار گرفته است.
برخى با نادیده انگاشتن سهم اسلام در مبارزه‌ی فکرى و عملى با برده‌دارى و تلاش وسیع و پی‌گیر رسول خدا(ص) در حل این معضلِ ریشه دار اجتماعى، مبارزه تدریجى اسلام با برده‌دارى و پذیرش اجبارى آن را در موارد خاص به طرفدارى همه جانبه اسلام از برده‌دارى تفسیر کرده اند، به ویژه رفتار حاکمان و دولت هاى ظالمى که به نام اسلام بر مردم حکومت مى‌کرده اند را نیز به پاى اسلام نوشته و انتقاد خود را از دولت هاى اسلامى متوجه اصل دین اسلام کرده اند. حال آن که اگر واقعیات و شرایط اجتماعى عصر ظهور اسلام به خوبى تبیین شود و به سابقه‌ی بسیار طولانى برده‌دارى در میان ملت‌ها و دولت‌ها و بدرفتارى با بردگان در جهان توجه شود، به تلاش وسیع اسلام در حل این معضل اجتماعىِ تاریخ بشر و تحول در وضع زندگى و خوش‌بختى بردگان پى خواهیم برد.

۲-۱- بردگى در جاهلیت

برده‌دارى با سابقه بسیار طولانى در میان تمام ملل و اقوام و کشورهاى جهان باستان رایج و متداول بود و پس از آن نیز همواره ادامه یافت. در مناطق تمدن خیز شبه جزیره‌ی عربستان، به ویژه جنوب آن که خاستگاه تمدن‌ها و حکومت هاى کهن بوده، نظام برده‌دارى از سوى حاکمان اجرا مى‌شده است. علاوه بر این، مجاورت عربستان با حکومت ایران و روم که از دولت هاى برده دار آن دوره بودند و هم چنین سکونت قبایل یهودى و مسیحى در عربستان که برده‌دارى ازاصول فرهنگى اجتماعى آن‌ها بود، در آشنایى مردم عرب با برده‌دارى بى تأثیر نبوده است. به هر حال، جامعه جاهلى، جامعه اى برده دار بوده و سیستم اقتصاد برده‌دارى بر آن حاکم بوده است (ابوزیدآبادی، ۱۳۸۵،‌ ص۷۸).

۲-۱-۱- اسباب وعوامل بردگى در جاهلیت

بردگى مانند سایر پدیده هاى اجتماعى، معلول علت واحدى نیست، بلکه عوامل متعدد فکرى، اجتماعى، اقتصادى، قانونى و… در پیدایش این پدیده، نقش داشته است. برخى از این عوامل نه تنها زمینه ساز پیدایش بردگى در تاریخ بوده، بلکه عامل بقاى آن در جهان معاصر نیز به شمار مى‌آید. در میان عوامل متعدد بردگى، چند عامل در جزیره العرب پیش از اسلام رایج و فراگیرتر بود که به مهم ترین آن‌ها اشاره مى‌کنیم:

۲-۱-۱-۱- اسارت در جنگ

جنگ از شاخصه‌هاى عرب جاهلى به حساب مى‌آید؛ نزاع میان قبایل به صورت سنتى جارى در میان عرب درآمده بود و به طور دایم، ذهن آنان را به خود مشغول مى‌کرد. بسیارى از جنگ‌هاى عرب، ریشه در فقر اقتصادى و کمبود منابع تولید، از جمله آب و چراگاه داشت. زندگى در بادیه و ضرورت تعلیف احشام و اغنام اقتضا داشت تا قبیله در مکان‌هایى اقامت گزیند که از نظر زیستى، شرایط آماده داشته باشد. اقوام عرب براى حفظ جان خود و به دست آوردن آب و غذا دست به جنگ مى‌زدند. البته عوامل دیگرى، نظیر برترى طلبى، کسب افتخار و شرف و مسایلى چون عشق به دختران یک قبیله و… نیز از عوامل جنگ و درگیرى در جاهلیت بود (جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۵، ص ۴۰۳).
در این جنگ‌ها اسیرانى به دست مى‌آمدند که یا کشته مى‌شدند و یا فدیه هاى سنگینى در قبال آزادى آن‌ها گرفته مى‌شد و یا آنان را به بردگى مى‌کشاندند و در کم‌تر مواردى اسیران را آزاد مى‌کردند. معمولاً با اسرا برخورد خشونت بار و تحقیرآمیزى داشتند (همان، ص ۴۶۷).
غارت هاى پى درپى قبایل عربى که هیچ گاه در صحراهاىشام و عراق پایان نمى پذیرفت از زمینه هاى مهم گسترش بردگى بود. قبایل عرب همواره به روستاهاى فارس و شهرهاى مرزى که مشرف به صحرا بودند حمله مى‌کردند و اسیرانى به دست مى‌آوردند (فیلیپ حتى، تاریخ عرب، ص ۳۵).
زید بن حارثه از جمله کسانى بود که در جریان همین غارت هاى قبیله اى اسیر شد و در بازار برده فروشان توسط رسول خدا(ص) خریدارى و آزاد شد (ابن هشام، السیره النبویه، ج ۱، ص ۲۶۴ و محمدهادى یوسفى غروى، موسوعه التاریخ الاسلامى، ج ۲، ص ۵۴۶).
شاید یکى از عواملى که باعث مى‌شد عرب‌ها دختران خود را زنده به گور کنند ترس از اسیر شدن و سپس بردگى آن‌ها در جنگ‌ها بود که کنیزىِ دختران خود و صاحب فرزند شدنش را از دشمن براى خود ننگ مى‌دانستند. بنابراین، برخورد غالب با اسیران جنگى، همان برده کردن آن‌ها بود که براى قبایل عرب منافع و سود فراوانى را به همراه داشت. اسیر جنگى، ملک طلق فرد پیروز به شمار مى‌آمد. او مى‌توانست اسیر را بفروشد یا براى خود نگهدارى کند و یا به کسى هدیه کند و از او به عنوان ابزارى در جهت رفاه، توسعه‌ی اقتصادى و امنیت و بالا بردن جایگاه اجتماعى خود بهره ببرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۱-۱-۲- تجارت

بعد از جنگ، تجارت برده از عوامل مهم گسترش بردگى در دوران جاهلیت به حساب مى‌آمد. در شهر تجارى مکه تعداد بردگان با توسعه حرکت هاى تجارى ارتباط مستقیم داشت. تاجران ثروت مند قریش گسترش دهنده‌ی بردگى در عربستان بودند. برده، کالاى مصرفى مورد نیاز همه‌ی خانواده‌ها بود. در مکه هیچ خانه اى نبود که از برده تهى باشد، به ویژه ثروت مندان و تاجران نیاز بیش‌ترى به بردگان داشتند (یوسفى غروى، موسوعه التاریخ الاسلامى، ج ۲، ص ۵۴۶).
تجارت برده، تجارت پر سود و رایجى بود و تاجران برده از این راه به ثروت و سرمایه فراوانى دست مى‌یافتند. در بازارهاى برده فروشى عربستان، برده هاى فراوانى از کشورهاى ایران، شام، عراق، مصر و… به فروش مى‌رفت. این بازارها، مخصوصاً در آستانه مراسم عمومى و مناسبت هاى بزرگ، رونق فراوان مى‌یافت.بازارهاى عراق و شام از مهم ترین بازارهاى جزیره‌ی العرب در خرید بردگان سفید بود. اما سواحل افریقا به تجارت برده سیاه اختصاص داشت (همان، ج ۶، ص ۴۵۴).
اما جریان غالب در میان بردگان نزد عرب دو نوع سیاه حبشى و زنگى بود و عرب‌ها علاقه‌ی خاصى به بردگان حبشى داشتند، زیرا آن‌ها ملاحت خاصى داشتند. سفرهاى تابستانى تجار قریش به یمن نیز در ورود بردگان حبشى به عربستان بى تأثیر نبود. غالباً این دو گروه از بردگان، از راه اصلى مصر و یمن وارد جزیره‌ی العرب مى‌شدند، چون این دو شهر دست رسى فراوانى به این گروه از بردگان داشتند. البته راه یمن نقش مؤثرترى داشت و این باعث مى‌شد تا بردگان حبشى بیش از زنگى‌ها در شهرهاى عرب یافت شوند. علت آن هم نزدیکى خاستگاه بردگان حبشى با یمن و فاصله‌ی جغرافیایى یمن و سواحل افریقایى مقابل بود (همان، ص ۶۱).
به علت فراوانى برده و اهمیت اقتصادى آن در عربستان، دلالان برده، جایگاه اجتماعى اقتصادى بالایى داشتند. بازرگانان بزرگ مکه، نظیر عبدالله بن جدعان، عباس بن عبدالمطلب، عبدالله بن ابى ربیعه و حکیم بن حزام، مالک شمار بسیارى برده بودند (ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج ۳، ص ۲۴۴).

۲-۱-۱-۳- فقر

فقر از عوامل بردگى در جاهلیت بوده است؛ افرادى براى نجات خود یا فرزندانشان از گرسنگى به بردگى تن مى‌دادند. نقل است که عوائل بن باعت فرزندان پسر و دختر خود را به سبب فقر و تنگ دستى فروخت (جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۷، ص ۴۵۶). برخى از کسانى که فرزندان خود را مى‌فروختند شرط مى‌کردند که حق ولاء[۱] براى آن‌ها ثابت باشد. حق ولاء یکى از اسباب ارث به حساب مى‌آمد.

۲-۱-۱-۴- بدهکارى

بدهکارى که از پرداخت وام و بدهى خود در مى‌ماند، برده‌ی فرد بستانکار مى‌شد (جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج ۴، ص ۲۳).
در شهرهایى، نظیر مکه، یثرب و طائف که تجارت رونق داشت و معاملات ربوى رایج بود، در بازار برده فروشى، بین بردگان ناشى از بدهى با بردگان ناشى از جنگ، رقابت وجودداشت (فاضل انصارى، العبودیه، ص ۴۸).
برخى اوقات در برد و باخت قمار، شخص آزاد، برده فرد برنده مى‌شد. مثلاً موقعى که ابولهب با عاص بن وائل به همین شرط قمار کرد، عاص قمار را باخت و بنده و شترچران ابولهب شد (جرجى زیدان، همان، ج ۴، ص ۲۳). و ابولهب او را به جاى خود به جنگ بدر فرستاد (ابن ابى‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۴، ص ۹۵ و ابن هشام، السیره‌النبویه، ج۲، ص ۴۴۳).

۲-۱-۱-۵- سرقت (آدم ربایى)

گاه اتفاق مى‌افتاد که فردى با تکیه بر زور و غلبه، انسانى را مى‌دزدید و او را به بردگى مى‌کشید. این امر در همه جاى جهان و در میان تمام ملت‌ها سابقه داشته و هم اکنون نیز آدم‌ربایى و قاچاق انسان، روشن ترین نمونه‌ی بردگى به شیوه‌ی نوین در جهان معاصراست. در جزیره‌ی العرب نیز چنین رسمى سابقه داشته که نمونه هاى متعددى از آن در گزارش مورخان آمده است. به عنوان نمونه در روایت زیر آمده است:
عرفطه گوید: در کنار خانه‌ی خدا، کعبه ایستاده بودم که ناگاه دیدم شترسوارى شتابان به طرف کعبه مى‌آید، ناگهان دیدم نوجوانى خود را از بالاى شتر به پایین پرت کرد و خود را به پرده‌ی کعبه چسباند و شروع به اغاثه و گریه کرد. از او پرسیده شد که مشکلت چیست؟ او گفت: وقتى من کودک بودم پدرم از دنیا رفت و این پیرمرد نجدى مرا به بردگى گرفته است و چون شنیده بودم که این خانه را صاحبى است که مظلوم را پناه مى‌دهد به این خانه پناهنده شدم… ]در ادامه روایت آمده است که [ابوطالب به او امان داد و او را از شرّ آن ظالم نجات داد (مجلسى، بحارالأنوار، ج ۳۵، ص ۱۳۱).
بردگى سلمان فارسى نیز به همین شیوه بوده است که در مسیر مهاجرت از ایران به عربستان توسط راه زنان دست گیر و به بردگى گرفته شد (ابن حجر عسقلانى، الاصابه، ج۸، ص۱۰۷ و اسدالغابه، ج۲، ص۳۲۹).

۲-۱-۱-۶- تاریخ بردگی اسیران

با بررسی حقوق اسیران جنگی و رفتارهای انسانی اسلام درباره اسیران جنگی‏ نکته مهم و قابل توجه پذیرش اجمالی و صحه نهادن پیامبر اسلام به قانون بردگی‏ جهان آن‌روز است که همواره موجب سوال‌هایی است. از آن‌جا که اسلام هرچند تغییرات اساسی در بردگی به‌مفهوم‏ رایج آن زمان داده‌است و مقدمات آزادی بردگان را فراهم ساخته است ولی با پذیرش اجمالی آن، این سئوال مطرح می‏شود که چرا اسلام یک‌باره فرمان الغای بردگی را صادر نکرد و بر این عمل غیر انسانی، اجمالا صحه نهاد.
در پاسخ به‏ این سوال توجه به دو نکته ضروری به‌نظر می‏رسد:
۱- اسلام هرگز آغازگر و مبتکر و پیشنهادکننده آن نبود بلکه از این نظر در برابر عملی انجام شده قرار گرفته و بخاطر شرایط زمان ناچار بود آن‌را به‏طور موقت و محدود بپذیرد. زیرا به هرحال در جنگ‌ها اسیرانی بدست مسلمانان می‏افتاد و لازم بود فکری برای آنان بشود. با توجه به این‌که در آن‌روزها زندانی که بتواند اسیران را در آن‌ها جای بدهد، وجود نداشت پس مسأله زندان منتفی بود. به‏علاوه زندان‏ علاوه‏بر هزینه سنگین مشکلات روحی و اخلاقی دیگری هم داشته است. از سوی دیگر آزاد کردن بی‏قید و شرط آنان نیز ممکن بود به تقویت دشمن‏ و بروز جنگ‌های دیگر، بیانجامد. مهم‌تر این‌که این‌گونه آزادی یک‌طرفه، همواره کاری‏ بجا و عقلایی نبوده است. از سوی سوم آزاد کردن مشروط هم از طریق مبادله اسیران یا گرفتن فدیه‏ و غرامت جنگی،همیشه عملی نبوده است و هر کجا که امکان داشت عملی شده است (مسعودی، ۱۳۴۹، ص۱۶۰).
بنابراین برای طرف جنگ که اسیرانی داشت، دو راه بیش‌تر باقی نمی‏ماند یا اعدام و کشتن اسیران و یا تقسیم آن‌ها در میان جنگ‌جویان بصورت بردگان. گرچه هر دو صورت، محذور داشت ولی مسلما محذور دومی کم‌تر بود و به‌علاوه‏ دومی امری رایج و جا افتاده و پذیرفته شده در مجامع آن‌روز و حتی ملل متمدن‏ آن‌روز بوده است و اسلام هم ناچار راه دوم را موقتا پذیرفت.
۲- درعین‏حال اسلام در کنار پذیرش موقتی، برنامه بسیار دقیق و جامع و حساب شده‏ای برای آزادی تدریجی بردگان تنظیم نمود. زیرا آزادی دفعی آنان، مشکلاتی هم برای خود بردگان ایجاد می‏کرد و آن‌ها را به‌صورت گروهی بی‏سرپرست و بی‏کار و فاقد همه‌ی امکانات در می‏آورد. و حتی ممکن بود عوارض ناگواری به‌بار آورد. بنابراین می‏بایست اسلام آنان را تحت برنامه‏ای تدریجا آزاد کند و نخست‏ با جذب آنان در جامعه اسلامی‌شخصیت روحی و فکری و اقتصادی آنان را فراهم‏ سازد و سپس به‌تدریج آزاد کند (حسنی، ۱۳۸۶، ص۴۸۹).
تاریخ دقیق بردگی از نظر آغاز و شیوع آن در جامعه بشری کاملا معلوم نیست و در هیچ‌یک از مآخذ مهم ذکری از آن به عمل نیامده است.برخی آن‌را از دوره‌ی شکار دانسته‏اند و گروهی برخلاف نظر اول آن‌را از دوره‌ی کشاورزی می‏دانند. ویل دورانت معتقد است زراعت که تولد مدنیت است در همان حال که سبب‏ مالکیت خصوصی می‏گردید، بردگی را نیز به‌همراه داشته است. در دوره‌ی شکار،بردگی مفهوم نداشت بلکه زنان و کودکان کار منزل را اداره‏ می‏کردند (حسنی، ۱۳۸۶، ص۴۹۱).
گرچه برخی نیز معتقدند دو نوع بردگی وجود داشته:
۱-بردگی خانوادگی که شامل بردگی خویشاوندان و بیگانه‌گان هردو می‏شد.
۲-بردگی قانونی و آن حق مالکیتی است که قانون معتبر شناخته است (اسکندری، ۱۳۷۹، ص۷۸).
بردگی به‌مفهوم اصطلاحی آن همین بردگی است پس آغاز بردگی در جهان‏ مقارن با تشکیل و تاسیس حکومت و پیدایش دولت است ولی از آن‌جایی‌که نخست‏ می‏توان گفت که آغاز بردگی،همراه با آغاز نخستین جنگ غالب پیروز بوده است‏ جنگ و پیروزی که اسارت را به‌دنبال داشت و چون بشر در حیات اجتماعی خود همواره دست‌خوش جنگ و ستیز بوده،پس بردگی سابقه‏ای بس طولانی در جامعه‏ بشری داشته است. به‌همین جهت قصص و مطالب زیادی در تاریخ امم و مملوک نیرومند درباره‌ی بردگی و بردگان وجود دارد. و در بین ملل متمدن آن‌روز احکامی‌در رابطه با اصل بردگی و برده‏گیری دیده می‏شود مثل ملت هند، یونان، روم، ایران و ملت‏ یهود و نصاری و تا ظهور اسلام. “فردینان توتل‏"در فرهنگ (و معجم) خود می‏نویسد:که بردگی در نزد قدیمی‌ترین اقوام یافت می‏شود.و برده از اسیران جنگی گرفته می‏شد. برای بردگی در نزد یهود و یونانیان و رومیان عرب جاهلی و حتی اسلام‏ نظام و برنامه خاصی وجود داشت (طباطبایی، ۱۳۶۰، ج ۶، ۲۶۲).
دایره المعارف بریتانیا می‏نویسد: بردگی در دروه‌ی “همریک‏” کاملاً معمول‏ بود و چون همر شاعر افسانه‌ای یونان در ۸۵۰ سال پیش از میلاد می‏زیسته است‏ ریشه بردگی به قرن هشتم پیش از میلاد نیز برمی‌گردد چون او به اوضاع‏ بردگان اشاره کرده است‏ (دائره المعارف بریتانیا). ضمنا ارسطو در کتاب سیاست از"هریود"شاعر قرن هشتم پیش از میلاد مطالبی نقل می‏کند که حاکی از وجود بردگی است از وجود برده در جامعه‏ است (عنایت، ۱۳۸۷، ص۶۴).
ارسطو در قرن چهارم پیش از میلاد (۳۸۰-۳۲۲ پیش از میلاد) اصل‏ بردگی را در جامعه یا بردگی عده‏ای را فطری می‌داند و می‏گوید برخی طوری‏ آفریده شده‏اند که فطرتا غلام و برده باشند! طبیعت، غلام را خلق یا اصولا بربرها و اقوام دور از تمدن را آفریده، برای خدمت‌گذاری (بردگی) و یونانیان را آفریده برای فرمانروایی و آزادگی (همان، ص۲۵).
منتسکیو در روح القوانین می‏نویسد: در قانون افلاطون مقرر شده بود که‏ غلام و برده نمی‏تواند در دفاع طبیعی استفاده کند اگر به‌او حمله می‏شد نباید برای دفاع از خویش اقدام نماید. در واقع نه او حق دفاع طبیعی و نه حق مدنی (قانونی) داشت (منتسکیو، ۱۳۶۲، ص۴۲۴).

۲-۱-۲- رفتار با بردگان درجاهلیت

۲-۱-۲-۱- جایگاه اجتماعى بردگان

بردگان در جاهلیت، پایین ترین جایگاه و منزلت اجتماعى را داشتند و طبقه‌ی پست و فقیر جامعه به حساب مى‌آمدند. آن‌ها در ردیف حیوانات به شمار مى‌رفتند و از همه‌ی حقوق انسانى و مزایاى اجتماعى محروم بودند. رویکرد عرب جاهلى به بردگان، رویکرد ابزارى و کالایى بود؛ برده، کالاى مصرفى و خدماتى بود که بدون هیچ محدودیتى در تمام زمینه‌ها استثمار مى‌شد. برده هیچ حرمت و احترامى نداشت. بردگان همواره تحقیر و مسخره مى‌شدند. کسى که برده را مى‌خرید ریسمانى به گردنش مى‌انداخت و مانند چارپا او را به منزل خود مى‌برد و برده، نه اراده و اختیارى داشت و نه حق اظهار نظر و بیان رأى و عقیده بدون اجازه‌ی مالک. برده کالایى بود که در بازار، خرید و فروش مى‌شد و قیمت متغیرى داشت. سن و سال برده یا زیبایى و هنر و توانایى و جنسیتش موجب تفاوت قیمت آن بود (جواد على، همان، ج ۷، ص ۴۵۳).
در زبان عربى برده را از آن جهت رقیق مى‌گفتند که مى‌بایست در مقابل صاحبان خود اظهار خضوع و ذلت مى‌کرد (ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۰، ص ۱۲۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ب.ظ ]




اين نظريه يكي از اشكال اثر رسانه‌ها در سطح شناختی بوده و مربوط به اين موضوع است كه قرار گرفتن در معرض رسانه‌ها، تا چه حد می‌تواند به باورها و تلقی عموم از واقعيت خارجی، شكل دهد؟ نظريه‌ی كاشت يا اشاعه برای ارائه الگويی از تحليل، تبيين شده است؛ تا نشان‌دهنده‌ی تأثير بلندمدت رسانه‌هايی باشد، كه اساساً در سطح برداشت اجتماعی، عمل می‌كنند (گونتر، ترجمه نيكو؛ 1384: 310). گرنبر عقيده دارد كه تلويزيون به لحاظ عمق و نفوذ قابل ملاحظه‌اش، نيروی فرهنگی قدرتمندی است. وی تلويزيون را ابزاری در دست نظم تثبيت‌شده‌ی صنعتی اجتماعی می‌داند، كه به جای تغيير، تهديد يا تضعيف نظام سنتی باورها، ارزش‌ها و رفتارها، در خدمت حفظ، تثبيت يا تقويت آن‌هاست. او كه اثر اصلی تلويزيون را جامعه‌پذيری يعنی اشاعه‌ی ثبات و پذيرش وضعيت موجود می‌داند، معتقد است كه تلويزيون تغييرات را به تنهايی به حداقل نمی‌رساند؛ بلكه اين امر با هماهنگی ديگر نهادهای عمده‌ی فرهنگی محقق می‌شود ( همان: 310).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

“گرنبر” مدعی است كه ميان تماشای تلويزيون و اظهار نظر در مورد واقعيت‌های دنيا، رابطه وجود دارد و تماشاگران پرمصرف تلويزيون نسبت به واقعيات زندگی با بينندگان كم‌مصرف اختلاف نظر دارند.
اين نظريه معتقد است كه تلويزيون در بلندمدت موجب تأثير در جهان‌بيني و نظام ارزشی بينندگان پرمصرف خود می‌شود و به آن‌ها نگرش تلويزيونی واحد در مورد واقعيات می‌بخشد. در واقع نظريه‌ی گرنبر با تفاوت قائل شدن بين مخاطب عادی و پرمصرف، تأثير زياد تلويزيون بر مخاطب پرمصرف را اثبات می‌كند.
“گرنبر” می‌گويد: از نظر تماشاگران پرمصرف، تلويزيون عملاً، ديگر منابع اطلاعات، افكار و آگاهی‌ها را به انحصار در‌آورده و يك‌كاسه می‌كند. اثر اين مواجهه با پيام‌های مشابه، چيزی را توليد می‌كند كه وی آنرا كاشت يا آموزش جهان‌بيني رايج، نقش‌های رايج و ارزش‌های رايج، می‌نامد (سوربن و تانكارد، ترجمه دهقان؛ 1386: 91-390).
گرنبر عقيده دارد كه پيام تلويزيون از چندين جنبه‌ی اساسی از واقعيات فاصله دارد؛ اما به جهت تكرار دائمي‌اش، نهايتاً به عنوان ديدگاه مورد وفاق جامعه، پذيرفته می‌شود و تماس ممتد با جهان تلويزيون، می‌تواند نهايتاً به قبول ديدگاه تلويزيون، كه همواره واقعيت را به درستی منعكس نمی‌كند، درباره‌ی جهان واقعی منجر شود (مک‌کوايل، ترجمه اجلالی؛ 1385: 399) و (گونتر، ترجمه نيكو؛ 1384: 310).
اين نظريه موفق نشد تا نظر پژوهشگران اين عرصه را جلب كند و با انتقاداتی روبرو شد. از جمله منتقدين اين نظريه می‌توان به “پل هيرش"، “رابين"، “تيلور” و “پرس” اشاره كرد. “گرينر” در واكنش به انتقادات “پل هيرش” اين نظريه را مورد تجديد نظر قرار داده و عناصری را بدان افزود (سوربن و تانكارد، ترجمه دهقان؛ 1386: 392-389).
در تجديد نظری كه توسط گرنبر در اين نظريه رخ داد، وی دو مفهوم “متداول‌سازی” و “تشديد” را به اين نظريه افزود. با اين مفاهيم اين واقعيت‌ها در نظر گرفته می‌شود كه تماشای بيش از حد تلويزيون نتايج متفاوتی برای گروه‌های اجتماعی مختلف دارد. متداول‌سازی هنگامی روی می‌دهد كه تماشای بيش از حد تلويزيون، منجر به تشديد تقارن ديدگاه‌ها در گروه‌ها می‌شود و هنگامی روی می‌دهد كه اثر كاشت در گروه خاصی از جمعيت بيشتر شود.
با افزودن اين دو مفهوم، نظريه‌ی کاشت، ديگر مدعی اثر همسان و سراسری تلويزيون بر همه‌ی تماشاگران پرمصرف نيست؛ بلكه ادعای نظريه ‌اين است كه، تلويزيون با متغيرهای ديگر در تعامل قرار می‌گيرد؛ به شيوه‌ای كه تماشای تلويزيون بر بعضی از گروه‌های فرعی اثر قوی گذاشته و بر بعضی ديگر تأثيری نخواهد داشت. براساس اين تجديد نظر، صرف پرمصرف بودن مخاطب، موجب تأثير فراوان تلويزيون بر مخاطب و تغيير باورهای او نخواهد شد؛ بلكه متغيرهای محيطی نيز در اين اثرگذاری نقش ايفا می‌كنند.
“گربنر” در تجديد نظر خود انتقاد هيرش را كه گفته بود وی كار كنترل ساير متغيرها را به خوبی انجام نداده‌است، می‌پذيرد و نظر وی را مبنی بر اينكه “اگر محقق، متغيرهای ديگر را هم‌زمان كنترل كند، تغيير باقی‌مانده را كه بتوان به تلويزيون نسبت داد، خيلی كم است"، می‌پذيرد (سوربن و تانكارد، ترجمه دهقان؛ 1386: 392-390).
2-9-2 نظريه جبرگرايي رسانه‌اي[53]
جبرگرايی رسانه‌اي که از جمله نظريات معطوف به تأثيرات رسانه‌هاست، از تأثير ذات شکل و ماهيت رسانه‌ها(بيشتر از محتوا)، بر جوامع بشری و فرهنگ آنان و انتقال بالاجبار ذات تکنولوژی بر فرهنگ جوامع سخن می‌گويد.
اين نظريه كه از جمله نظريات تأثير رسانه‌ها بشمار مي‌رود، در سال 1964م توسط مارشال مك‌لوهان، جامعه‌شناس و فيلسوف كانادايي و استاد دانشگاه تورنتو ارائه شد. وي كه از مشهورترين پيروان نظريات “ديويد رايزمن” بشمار مي‌رود، اين نظر را به عنوان فصل اول سومين كتاب خود به نام “شناخت وسايل جمعي، توسعه‌هاي انسان” قرار مي‌دهد و در آثارش به‌طور مكرر به آن اشاره دارد (سوربن و تانكارد، ترجمه دهقان؛ 1386: 387،393و 4) و (دادگران؛ 1385: 92 و 89).
مك لوهان اين نظريه را با جمله‌ی ” وسيله (رسانه) پيام است ” مطرح مي‌كند و معتقد است اثرهاي مهم رسانه، ناشي از شكل رسانه است و نه محتواي آن (دادگران؛ 1385: 90).
“مك‌كوايل” اين نظريه را تا حدودي تحت تأثير انتقادهايي كه از “فرهنگ توده” و “صفت آگاهي"، شده‌است، مي‌بيند. او معتقد است، كامل‌ترين و مؤثرترين روايت جبرگرائي تكنولوژيك يا رسانه‌اي، از آن مورخ اقتصادي كانادايي، هارولد اينيس است؛ كه توسط مك‌لوهان گسترش يافته است. “اينيس” كه مهم‌ترين ويژگي‌ تمدن‌هاي باستاني را شيوه‌هاي ارتباط غالب آن‌ها مي‌دانست، معتقد بود، تغيير از سنگ به پاپيروس، علت تغيير از قدرت پادشاهان به قدرت كاهنان است (مک‌کوايل، ترجمه اجلالی؛ 1385: 145-147).
بنا به گفته‌ی وي، “شرام” و “هميل ويت” و ديگران، هميشه به جاي نگرش بر وسيله، پيام آن را در زير ذره‌بين قرار داده‌اند و معتقدند، تأثير پيام از تأثير وسيله جداست. مك‌لوهان معتقد است كه جوامع، بيشتر در اثر ماهيت وسايل ارتباط‌جمعي شكل گرفته‌اند تا در نتيجه‌ی محتواي ارتباط. به عقيده‌ی وي وسيله نه تنها از محتواي پيام خود جدا نيست؛ بلكه به مراتب مهم‌تر از خود پيام نيز هست و بر آن تأثير چشمگير دارد (رشيدپور؛ 1354: 15). او محتواي رسانه را مانند تكه گوشتي مي‌داند كه سارق با خود دارد؛ تا نگهبان ذهن را منحرف كند (سوربن و تانكارد، ترجمه دهقان؛ 1386: 394).
مك‌لوهان در كتاب “براي درك رسانه‌ها” مي‌نويسد: “رسانه همان پيام‌ است؛ زيرا يك رسانه مي‌تواند سبك روابط انساني را شكل دهد و معيارهاي عملكردهاي موجود در اين روابط را مشخص كند؛ بي‌آنكه محتوا يا نحوه‌ی استفاده از آن بتواند تأثيري بر طبيعت روابط انساني بگذارد" (مك‌لوهان، ترجمه آذري؛ 1377: 7).
او ذات تكنولوژي را دربردارندۀ فرهنگ و پيام خاصي مي‌داند كه موجب تغيير در معيارها، آهنگ حركات و مدل‌هاي زيستي انسان مي‌شود. از جمله مصاديقي كه مك‌لوهان براي درك بهتر مطلب ذكر مي‌كند، روشنائي برق و انرژي الكتريكي مي‌باشد. وي در كتاب “براي درك رسانه‌ها” در اين‌باره مي‌گويد: “پيام روشنائي برق همانند پيام انرژي الكتريكي است و تنها از نظر كاربردي تفاوت‌هايي دارند؛ ولي هر دوي آن‌ها زمان و فضا را در جامعه دگرگون مي‌كنند” (همان؛ 7). اين کلام مک‌لوهان حاکی از آن است که روشنايی برق و انرژی الکتريكي، که هر دو از تکنولوژی بشری به شمار می‌روند، در اجتماع تغيير فرهنگی پديد مي‌آورند و بر فرهنگ زندگی بشری تأثير می‌گذارند.
مك‌لوهان معتقد است: “اگر چه تكنولوژي منبعث از ذهن و عمل انسان است؛ ولي انسان هر دوره، خود زاييده‌ی تكنوژي زمان خويش است و به عبارت ديگر، هر تكنولوژي، بشر را به تدريج در فضاي تازه‌اي قرار مي‌دهد و هر فضاي تازه، عاملي تعيين‌كننده در سرنوشت و زندگي بشر به شمار مي‌رود” (دادگران؛ 1385: 90). بطور مثال وي چاپ را كه يكي از تكنولوژي‌هاي ارتباطي به شمار مي‌رود، موجب احساس از خودبيگانگي و فردگرايي و در سطح اجتماعي موجب امكان‌يافتن ظهور ملت‌ها و ملي‌گرايي معرفي مي‌كند (سوربن و تانكارد، ترجمه دهقان؛ 1386: 393). مك‌لوهان در مورد تلويزيون نيز معتقد است كه اين تكنولوژي جديد صرف نظر از محتوا، براي انسان امروز تبديل به يك محيط جديدي شده است، كه اثرات فراواني از خود بر جاي مي‌گذارد؛ كه عبارتند از:
1- نحوۀ بكار گرفتن پنج حس عمومي را برهم زده و تغيير مي‌دهد.
2- انسان را وا مي‌دارد عكس‌العمل‌هاي متفاوتي را در مقابل اشياء و موضوعات بپذيرد.
3- به انسان امروزي امكان مي‌دهد، جامعه‌اي كاملاً متفاوت براي خود بسازد (رشيدپور؛ 1354: 37).
او انسان را در مقابل اين تكنولوژي اينگونه ترسيم مي‌كند:
“اگر ما بخواهيم در برابر كاركردهاي جديد تكنولوژي گرايش‌هاي سنتي خود را حفظ كنيم، فرهنگ سنتي ما همانند فرهنگ اسكولاستيك قرن 16، در نهايت از ميان خواهد رفت. اگر پيروان اسكولاستيك با فرهنگ شفاهي پيچيده‌شان، تكنولوژي گوتنبرگ را درك كرده و پذيرا شده بودند و آموزش شفاهي خود را با آموزش نوشتاري تلفيق مي‌‌دادند، از نابود شدن كامل خود جلوگيري مي‌كردند” (دادگران؛ 1385: 91).
البته مك‌لوهان در دهه 1970، نسبت به آنچه در آثار اوليه‌اش معتقد بود و مي‌گفت كه شكل رسانه‌ها در جامعه،‌ شيوه‌هاي درك مخصوصي را در اعضاي جامعه تحت تأثير قرار داده يا بوجود مي‌آورد، دچار اطمينان كمتر شد و در عوض معتقد شد كه رسانه‌ها مقوله‌هاي درك و فهم افراد را منعكس مي‌كنند. وي به جاي اعتقاد به رابطه‌ی محلي بين رسانه‌ها و درك فردي بعدها به ارائه‌ فراوان هم‌زمان انواع خاصي از تفكر در مورد رسانه‌ها و فرد معتقد شد و قائل به شكوفايي شيوه‌هاي تفكر در انسان توسط رسانه شد (لتيل جان، ترجمه نوربخش و ميرحسيني؛ 1384: 732).
2-9-3 نظريات ارتباطات كامپيوتر- واسط
اصطلاح ” ارتباطات كامپيوتر واسط ” (CMC)[54] اساساً به هرگونه ارتباطات انساني اطلاق مي‌گردد كه از طريق يا به كمك تكنولوژي كامپيوتر حاصل شود. جان دسمبر[55]( 1997)، ارتباطات كامپيوتر واسط را اينگونه تعريف مي‌كند: ” ارتباطات كامپيوتر- واسط فرايند ارتباطات انساني از طريق كامپيوتر است، كه افراد در زمينه‌هاي خاص را در بر مي‌گيرد، و شامل فرايندهايي است كه از رسانه‌ها براي اهداف گوناگون استفاده‌ مي‌كند “ (ترلو و …، ترجمه تربتي؛ 1389: 31). به وسيله‌ی شبكه‌ی ارتباطات كامپيوتر واسط، مردم در شبكه‌هاي اجتماعي به يكديگر مي‌پيوندند. فهم چگونگي ارتباط و استفاده‌ی آن براي توصيف هويتمان، ايجاد روابط و حفظ و نگهداري آن و در نهايت تشكيل اجتماعات، سه موردي است كه در ارتباطات كامپيوتر واسط مهم است. بديهي است كه با توجه به مطالب بيان شده تا كنون، هويت، روابط و اجتماع در ارتباط شكل مي‌گيرد كه مي‌توان گفت از طريق فرايندهاي چند وجهي و چند كاركردي تعامل اجتماعي صورت مي‌پذيرد.
مارك‌پاستر استاد تاريخ دانشگاه كاليفرنيا، رسانه‌هاي جديد را در مقابل رسانه‌هاي سنتي در يك دسته قرار مي‌دهد و به رسانه‌هاي سنتي، رسانه‌هاي عصر اول و به رسانه‌هاي جديد، رسانه‌هاي عصر دوم اطلاق مي‌كند. پاستر معتقد است، رسانه‌هاي جديد يا عصر دوم،‌ امكانات پست مدرن را تقويت مي‌كنند. به اعتقاد وي، آنچه در نوآوري‌هاي تكنولوژيك مطرح است، دگرگوني گسترده و دامنه‌دار فرهنگ و روش ساخته شدن هويت‌هاست (پاستر؛1377: 53).
با توجه به نظر يورسلا فرانكلين[56](1990) تأثير نهايي تكنولوژي‌ها بر زندگي ما در دو مرحله متمايز ظاهر مي‌شود. مرحله اول: در ابتدا، تكنولوژي جديد انتخاب ثروتمندان، متخصصين و يا افراد مشتاق است؛ كه خود را همچون يك راه كاملاً جديد براي آزادي كاربران و همچنين پيشنهادي براي كنترل بيشتر زندگي، نشان مي‌دهد. مرحله دوم: بعد از مدتي، با وجود پذيرش گسترده‌ی تكنولوژي و استفاده‌ی آسان‌تر آن، بي‌درنگ اين تكنولوژي جديد و جالب جزو ضرورت زندگي مي‌گردد، و ديگر يك انتخاب منحصر به فرد نيست؛ ما تقريباً مجبور به استفاده از آن خواهيم بود و حتي به آن كم كم وابسته مي‌شويم. اين شكل از نامرئي‌شدن[57] نشانه‌ی تكامل تكنولوژي است: يعني اين واقعيت كه ديگر به وجود تكنولوژي توجه نمي‌كنيم و متوجه وابستگي خود به آن نيستيم. به همين دليل در مورد تكنولوژي نامرئي صحبت مي‌كنيم (همان: 66).
با اين ايده كه از طريق تكنولوژي شكل مي‌گيريم و خود نيز به آن شكل مي‌بخشيم، توماس هاگز[58](1994) معتقد است مادامي كه تكنولوژي تكامل مي‌يابد، ارتباط نيز تغيير مي‌كند: در مراحل اوليه به‌ نظر مي‌رسد كه كاربران تأثير قوي‌تري دارند (براي مثال تكنولوژي WAP) اما با گسترش يافتن تكنولوژي (و نامرئي شدن) تأثير آن قوي‌تر و پيچيده‌تر مي‌شود.
رويكردهاي تكنولوژيك نقش رسانه‌هاي جديد را در روابط و تبعات اجتماعي آن، تعيين كننده مي‌دانند و در بررسي نهايي، تكنولوژي را شكل‌دهنده‌ی روابط اجتماعي و شكل‌هاي تحول آن تلقي مي‌كنند (ذكايي؛ 1383: 4). نظريه‌هاي چندي از اين منظر به رسانه‌هاي جديد توجه كرده‌اند. براي نمونه مي‌توان مدل حضور اجتماعي[59] كه فردي بودن ارتباطات كامپيوتري را زمينه‌ساز اثرات اجتماعي كمتر آن‌ها مي‌داند، اصطلاح حضور اجتماعی از نیمه‌ی دهه 70 میلادی رایج شد. 10 سال بعد اسپرول و کسلر دریافتند که ارتباطات کامپیوتری فاقد آن دسته از علائم اجتماعی است که کنشگران را قادر به تشخیص موقعیت روابط بین فردی می‌سازد. درنتیجه ارتباطات کامپیوتری در یک خلاء اجتماعی اتفاق می‌افتد. جایی که هویت‌های فردی افراد محو و ناپدید می‌شود. افراد گرایش دارند خود را به گونه‌ای آزادانهتر و بازتر ابراز کنند.
نظريه‌ی غناي رسانه‌اي[60] كه توانايي تأثيرگذاري بر روابط اجتماعي رسانه‌ها را تابع ظرفيت آن‌ها در انتقال پيام‌ها و نشانه‌هاي اجتماعي مي‌بينند و غناي رسانه‌ها را عامل تعيين كننده‌ی انتخاب آن از جانب كنشگران مي‌داند.
نظريه غناي رسانه يا توانمندي رسانه توسط ترينو، لنگل و همكارانش در سال 1987 مطرح شد. موضوع اصلي در اين نظريه، توانايي يك رسانه در انتقال اطلاعات است. (Lengel, 1997)
مطابق نظريه غناي رسانه، ميزان تراكم اطلاعاتي كه يك رسانه انتقال مي‌دهد، به توانايي و ظرفيت رسانه بستگي دارد. اوهيز، فردريك و شاور در سال 1998 نظريه‌ی غناي رسانه را چنين تعريف مي‌كنند: ” توانايي يك كانال ارتباطي در جابجا كردن اطلاعات يا انتقال معناي موجود در يك پيام “. بدين ترتيب اين نظريه مي‌گويد هر رسانه‌اي از توانايي و ظرفيت مشخصي براي انتقال پيام‌هاي گوناگون برخوردار است.
باريوس و چاپلين و همكارانشان( 1992 ) در بررسي توانايي رسانه در انتقال پيام به دو ويژگي اشاره كردند: ظرفيت انتقال داده و ظرفيت انتقال نمادها. ظرفيت انتقال داده، همان توانايي رسانه در انتقال اطلاعات است و ظرفيت انتقال نماد، توانايي رسانه در انتقال اطلاعاتي در باره معنا و مقصود ارتباط‌گر و به بيان ديگر، توانايي و ظرفيت انتقال نمادهايي است كه پيام را شكل مي‌دهند. (Sitkin, 1992)
بر اساس اين نظريه، ماهيت فرايند اطلاعات، ميزان بي‌اعتمادي و ابهام را كاهش مي‌دهد ( دافت و لنگل؛ 1986 ).
بي‌اعتمادي عبارت است از: ” تفاوت ميان ميزان اطلاعات مورد نياز براي انجام كار و ميزان اطلاعاتي كه در حال حاضر وجود دارد “.
ابهام عبارت است از: ” تفاسير متعارض موجود در باره‌ی موقعيت يك گروه يا محيط “.
بنا بر نظر محققان، زماني ميزان ابهام بالاست كه فرد نمي‌داند چه سؤالاتي بايد مطرح شوند و زماني عدم اطمينان بالاست كه فرد يا گروه نسبت به سؤالاتي آگاهي دارد اما نياز كمي به اطلاعات احساس مي‌شود. با افزايش اطلاعات و انتخاب درست رسانه ارتباطي، عدم اطمينان و ابهام كاهش مي‌يابد.
كندي (1997) معتقد است، توانايي رسانه در انتقال اطلاعات مي‌تواندف فرايند تصميم سازي در خصوص انتخاب يك رسانه از ميان همه‌ی رسانه‌ها براي برقراري ارتباط را توضيح دهد. به عنوان مثال تلويزيون و اينترنت به سبب ويژگي بصري‌شان توانايي انتقال اطلاعات بيشتري را نسبت به راديو دارند. (Newberry)
اين نظريه مستقيماً پيشنهاد نمي‌دهد كه كدام رسانه‌ها قابليت بيشتري دارند، اما پاسخي براي چرايي بهتر بودن يك رسانه (با توجه به موقعيت ارتباطي) ارائه مي‌دهد.
نظريه‌ی شيوه‌ی پردازش اطلاعات اجتماعي[61] نيز به دنبال تبيين اثرات محدود كننده‌ی ارتباطات كامپيوتري است و اين محدوديت را مخل كيفيت ارتباطات اجتماعي مي‌داند.
در مجموع رويكردهاي فوق به ابعاد اجتماعي رسانه‌هاي جديد اطلاعاتي و ارتباطاتي به صورت حاشيه‌اي و با اهميت كم‌تر نگريسته و در تحليل نهايي قائل به قابليت تقليل اطلاعات كامپيوتري به بايت‌هاي اطلاعاتي هستند. رويكردهاي جايگزين در مطالعه‌ی اثرات رسانه‌ها در مقابل به عوامل اجتماعي توجه بيشتري نشان مي‌دهند. نظريه‌هايي همچون استفاده و التذاذ[62]، مبادله[63]، سازه‌گرايي ‌اجتماعي[64]و نظريه‌هاي تعاملي[65]، از جمله ‌رويكردهاي‌ غالب در اين دسته به‌ شمار مي‌آيند.
مدل “استفاده و التذاذ"، كه خود متأثر از نظريه‌هاي مبادلة اجتماعي است، مدلي رايج در مطالعات توصيفي و اكتشافي درخصوص نحوه‌ی استفاده‌ی افراد از رسانه‌ها و تأثير اين استفاده بر رفتار آن‌هاست. دلايل و انگيزه‌هاي جذب جوانان به اينترنت و فضاي مجازي و رفتار آن‌ها در فضاي مجازي، زمينه‌هاي اصلي هستند كه در اين مدل به آن‌ها توجه مي‌شود. نظريه‌ی تعاملي، تفسيري و سازه‌گرايي تلاشي براي تبيين نحوه‌ی ارتباط افراد با فضاي مجازي، فهم آن‌ها از اين ارتباطات و مكانيسم‌هاي دخيل در آن محسوب مي‌شود. رويكرد سازه‌گرايي با تلقي نسبي‌بودن تأثيرات تكنولوژي‌هاي اطلاعاتي و ارتباطاتي، اين تأثيرات را تابع متن[66]، تفسير و فهمي مي‌دانند كه كاربران و افراد حاضر در حوزه‌ی ارتباط از آن به عمل مي‌آورند. ساخت‌هاي اجتماعي تعيين‌كننده‌ی معناي ارتباط به‌شمار مي‌آيند. اين نظريه كه ملهم از آراي پديدارشناسي گارفينكل (1967)، برگر و لاكمن (1966) و انديشمنداني همچون دريدا (1976) و گرگن (1985) است واقعيات اجتماعي را ساخته‌ی كنشگران دانسته، هم‌زمان به نقش انتخاب، اراده و استقلال فرد (عامل) در تعامل با متن و ساختار اجتماعي توجه دارد.
از ديگر انديشمنداني كه به توصيف نحوه‌ی مذاكره و معتبرساختن هويت در تعاملات رودررو و ايجاد قالبي براي ارزيابي معاني اين رويارويي‌ها پرداخته مي‌توان به گافمن اشاره‌كرد كه انديشه‌هاي او در بررسي ارتباطات بين فردي از جانب محققان علوم رفتاري مورد استفاده بوده است. با الهام از آراي گافمن مي‌توان استدلال كرد كه اينترنت چارچوب‌هاي تعاملي جديدي را در برقراري ارتباطات بين فردي مهيا ساخته است كه، علي‌رغم محدوديت‌هاي ذاتي خود، فرصت‌هاي جديدي را نيز براي نمايش شخصيت در اختيار كاربران قرار مي‌دهد،گافمن (1964) در كتاب خود موسوم به ” استيگما ” به توصيف تكنيك‌ها و امكاناتي مي‌پردازد كه افراد از آن براي ارائه‌ تصويري مطلوب و قابل پذيرش از خويش استفاده مي‌كنند. توصيف مجازي كه كاربران از ويژگي‌هاي رفتاري و شخصيتي خود در فضاي چت روم به‌عمل مي‌آورند را مي‌توان با توجه به اين گزاره‌ها تبيين كرد. تلاش براي پيشدستي در گرفتن اطلاعات، شناسايي اوليه از مخاطب گفتگو، توصيف انتخابي وگاه مبالغه‌آميز و يا نادرست از برخي ويژگي‌هاي رفتاري و شخصيتي و نشان‌دادن همدردي و همسويي براي جلب پشتيباني و حمايت عاطفي مخاطب ازجمله زمينه‌هاي نشان‌دهنده‌ی تداركات و آمادگي‌هاي “پشت صحنه‌اي[67]” افراد، براي نمايش “روي صحنه‌اي[68]” خود هستند.
ماهيت غير رو در روي ارتباطات‌ الكترونيكي‌ اينترنتي همچنين مي‌تواند انگيزه‌ی بيشتري را براي كاربران آن در بازي با هويت، رفتارهاي آزمايشي و ارائه‌ تصويري غيرواقعي فراهم سازد كه ريسك “شرمندگي” در آن كمتر است. در مجموع كاربست مفاهيم گافمن در ارتباطات اينترنتي مي‌تواند به تشريح مكانيسم‌ها و استراتژي مورد استفاده در تعاملات بين‌فردي به‌كار رود. از طرفي، پيشرفت روزافزون تكنولوژي و دسترسي به ‌تسهيلات بيشتر در اين‌گونه ارتباطات (صدا، تصوير و آيكون‌هاي ابراز هيجانات) مي‌تواند اين ارتباطات را به ارتباطات حقيقي نزديك‌تر ساخته و جنبه‌ی انساني‌تري بدان بخشد. براي ارزيابي تأثير نيروهاي ساختي همچون “طبقه"، “جنسيت” و “مكان” در بهره‌مندي از اينترنت و گفت‌گوهاي اينترنتي و نيز تأثيري‌كه‌ اين‌گونه ‌ارتباطات به نوبه‌ی خود بر اين روابط برجاي مي‌گذارد از مفهوم‌سازي “عادت[69] و ميدان”[70] بورديو[71] جامعه‌شناس فرانسوي مي‌توان استفاده كرد. براي بورديو “عادات” شيوه‌هاي عمل و زيستي است كه فاعلان اجتماعي در جريان اجتماعي‌شدن كسب مي‌كنند و از طريق تجربه‌ی عملي آموخته مي‌شوند. در كتاب منطق عمل؛ بورديو مي‌نويسد: “دنياي عملي كه در ارتباط با عادات -كه به مثابه‌ نظامي از ساختارهاي (نقشه‌هاي) شناختي و انگيزه بخش عمل مي‌كنند- شكل گرفته است، دنيايي است كه روش‌هاي رسيدن به هدف، مسيرهاي قابل انتخاب و موضوعاتي كه واجد يك خصلت غايت شناسي دائمي هستند را از قبل مشخص ساخته‌است” (بورديو؛ 1990: 53)
مفهوم‌سازي بورديو از عادت و ميدان را مي‌توان در تحليل فرهنگي و ساختاري از تأثيرات ارتباطات اينترنتي به كار برد. ارتباطات مجازي مي‌تواند زمينه‌ی شكل‌گيري عاداتي جديد را فراهم سازد كه خود به كنش و انتخاب‌هاي متفاوتي منتهي مي‌گردد. ظهور عادات جديد شرايط (عادات) قبلي را به چالش مي‌كشاند و در نتيجه‌ی آن جابجايي‌هايي صورت مي‌گيرد. بدين ترتيب اگرچه اساس فرآيند بازآفريني باقي مي‌ماند، با اين حال شيوه‌هاي متنوعي، مبناي مبارزه براي تعريف ميدان و امكان عمل فرد را فراهم مي‌سازند.
هر چقدر كه رسانه‌هاي اجتماعي مجازي رشد مي‌كنند، در رقابت با يكديگر براي جذب مخاطبان بيشتر سعي بر اين دارند كه امكانات گسترده‌تري را در اختيار كاربران خود قرار دهند و افزودن همين امكانات گاه باعث مي‌شود كه كاربر در فضاي مجازي نيز احساس آزادي عمل بيشتري كرده و رفته رفته به سمت ارائه‌ هويت واقعي خود پيش‌مي‌روند. به عنوان مثال شبكه اجتماعي گوگل پلاس با تغييري كه در شكل و محتواي جمع دوستان كاربران به صورت حلقه‌هاي متفاوت بوجود آورده است اين امكان را براي كاربر خود فراهم ساخته است كه هر كاربر به راحتي بتواند اطلاعات و مطالب خود را براي بخش‌هاي خاصي از دوستان خود ارسال كرده و به نمايش بگذارد و همين امر باعث مي‌شود كه كاربر در فضاي مجازي نيز بتواند با هويت واقعي و انديشه‌هاي حقيقي خود و بدور از خود سانسوري به نشر مطلب بپردازد.
مدل مفهومی
(

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ب.ظ ]




 

فشار وارده بر محل

 

مجموعه اندازه گیری میزان تاثیرات بر سایت(خصوصیات طبیعی / فرهنگیسایت به واسطه وجود گردشگری و سایر بخش های فزاینده فشار)

 
 

جذابیت

 

اندازه گیری کیفیاز خصوصیات ویژه ی موجود در مکان مورد نظر که موجب ایجد جذابیت گردشگری در آن محل شده و در طول زمان نیز قابل تغییر است.

 

برخی از مقالات، گردشگری و قابلیت پایداری را از جنبه مسایل و قوانین اخلاقی موردبررسی قرار دادند. این گونه قوانین نکات آموزشی مربوط به رفتارهای مطلوب در مقاصد گردشگری را بیان می دارند. هدف از تدوین قوانین اخلاقی، تشویق مردم به انجام رفتارهای صحیح و درست در اماکن مختلف است. در واقع با وضع این قوانین به مردم آموزش داده می شود که در هر مگان چه رفتاری داشته باشند و یا اینکه مطلوب ترین رفتار در یک مکان خاص چگونه رفتاری می باشد. در واقع با بیان این قوانین مردم ناخودآگاه نسبت به اجرای آنها تشویق می گردند. به این ترتیب انجام رفتار های درست و صحیح در جامعه تقویت میگردد.

رویکرد استراتژیک و توسعه پایدار
رویکرد استرتژیک فقط ابزرا جدید برنامه ریزی نیست، بلکه شیوه نوین تفکر نیز به شمار می آید(ویلسون[۳۸]، ۲۰۰۰: ۲۹). این رویکرد به عنوان ابزاری انعطاف پذیر، بر اساس نیاز های جامعه محلی حرکت می کند و در مقایسه با رویکرد جامع، با مشارکت و همکاری در تهیه و اجرای برنامه های توسعه همراه است (وو[۳۹]، ۲۰۰۷: ۳۸۶). در واقع در این رویکرد تلاشی سازمان یافته جهت تصمیم گیری ها و مبادرت به اقدامات بنیادی در مورد آینده صورت می گیرد (اولسن[۴۰]، ۱۹۸۲: ۴).از این رو در آثار و تحقیقات مربوط به رویکردهای استراتژیک همواره بر پیوند عمیق میان رویکردهای استراتژیک و پارادایم توسعه پایدار تاکید میشود(institute of australian, 2003: 5).
میلگرث(۱۹۸۹) بیان میدارد که در جامعه انسانی به ویژه در زمان حال، ارزش ها و توسعه اقتصادی نسبت به ارزش های اجتماعی جامعه ارجحیت بیشتری دارند و به همین دلیل، جامعه نمی تواندتداوم و پایداری خود را برای درازمدت حفظ نماید. توسعه پایدار به عنوان الگویی پیشنهاد گردید که می تواند در ایجاد انگیزه های لازم جهت اعمال تغییرات ساختاری در جامعه مؤثر باشد.(فنل.۱۳۸۸: ۳۶)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کمسیون توسعه جهانی توسعه اقتصادی (WCED)، توسعه پایدار را توسعه ای می داند که ضمن برآورده ساختن نیازهای کنونی، لطمه ای هم به منابع مورد نیاز نسل های آینده وارد نمی آورد. (الوانی و پیروزبخت. ۱۳۸۵: ۱۰۷)
یکی از جالش های روبروی افرادی که می خواستند تئوری توسعه پایدار و به دنبال آن توسعه پایدار گردشگری را برای اجرا ترجمه کنند، تعیین این بود که چه محدودیت هایی باید اعمال شود؟ چه کسی باید آن را تضمین کند؟ و آنها در چه سطحی باید تحقق یابند؟ (فریزن[۴۱]، ۱۹۹۷: ۲۲). در این راستا چندین چارچوب مفهومی مرتبط با موضوع پایداری معرفی شدند(WTO, 1993) و بسیاری از محققان گردشگری برای توسعه و بکارگیری مفاهیم، مدل ها، سیستم های پایش و شاخص های گردشگری پایدار، تلاش زیادی صورت داده اند که استفاده از ابزارهای برنامه ریزی استراتژیک هم از آن جمله است (قدمی.۱۳۹۰: ۶۵).

رویکرد استراتژیک به گردشگری
توسعه چشمگیر صنعت جهانگردی در دهه های اخیر، این صنعت را به صورت یکی از فعالیت های مهم اقتصادی- احتماعی بسیاری از کشورها درآورده استع. تعداد جهانگردان روز به روز درخال افزایش است و به همین سبب، امروزه جهانگردی یکی از راه های اثربخش ارزآوری برای کشورها به شمار می آید. در میان کشورهایی هم که تاکنون سهمی از این بازار نشته اند، در پی برنامه ریزی برای ایجاد و توسعه جهانگردی هستند و میکوشند تا در زمره بهره وران این صنعت درآیند. نگرش اقتصادی به صنعت جهانگردی موجب بروز مشکلاتی شده است که مسئولان این صنعت را به اندیشه واداشته است، تا این توسعه مهار گسیخته را محدود کرده و موازین تازه ای برای آن وضع کنند. در توسعه جهانگردی اگر به جز ارزش های اقتصادی، ارزش های دیگری ملاک انتخاب نباشند، مسلما آینده این صنعت بسیار تاریک و مبهم خواهد بود. در چنین حالتی، توسعه جهانگردی منجر به از میان رفتن منابع طبیعی و فرهنگی و انحطاط اخلاقی و ارزشی شده و کیفیت ها فدای کمیت ها می شوند. (الوانی و پیروزبخت.۱۳۸۵: ۱۲۱)
چنانچه لییاسک (۲۰۱۰) بیان میکند که جذب گردشگر به مقاصد میتواند باعث ایجاد درآمد هنگفتی برای دولت ها شود از این رو، مدیریت مناسب مقاصد گردشگری میتواند راه دستیابی به این درآمد را هموارتر کند. اما باید به این مساله توجه کرد که ذینفعان متعددی در صنعت گردشگری حضور دارند. چنانکه بورن برن هرست و همکارانش(۲۰۱۰) و فاررل و توینگ(۲۰۰۴) بیان میکنند که مقاصد گردشگری به عنوان سیستم های پیچیده و انطباقی هستند که برای موفقیت آنها میباید به ارزیابی محیط خرد و کلان پرداخت تا بتوان تمامی عوامل موثر بر آن را شناخت وجهت استفاده از آنها برای بهبود مقاصد برنامه ریزی استراتژیک تهیه کرد.(رحیم نیا و حسن زاده.۱۳۹۰: ۱۶)
یکی از جنبه های مهم مدیریت گردشگری، تمرکز ویژه بر افراد شاغل در این صنعت است. این جنبه معمولا به مدیریت وظیفه ای اشاره دارد و میتواند به عنوان بخشی از مدیریت راهبردی در نظر گرفته شود(میسون. ۱۳۸۷: ۱۱۴)
همچنین مدیریت گردشگری در رابطه با روش های مدیریت منابع برای گردشگری، تعامل گردشگران با منابع زیست محیطی و نیز ارتباط متقابل آنها با ساکنین مقاصد گردشگری میباشد. تا حد زیادی می توان گفت که مدیریت گردشگری عبارت است از هر آنچه که برنامه ریزان گردشگری مشغول آن هستند یا باید باشند (داسویل، ۱۹۹۷). اما همانگونه که داسویل اظهار نموده برنامه ریزی و مدیریت گردشکری اغلب به عنوان فعالیت های جداگانه عمل میکنند. وی عنوان کرد که این امر به واسطه ی انجام برنامه ریزی از سوی برنامه ریزان زیست محیطی است. شورای گردشگری انگلستان در اوایل دهه ۱۹۹۰ گزارش موثری در خصوص ارتباط میان گردشگری و محیط زیست منتشر کرد(ETB, 1991). گزارش حاوی مثلثی بود که میتوان آنرا چکیده و لب کلام تمامی رویکردهای مدیریت گردشگری دانست. این مثلث در شکل ۲-۲ نشان داده شده است و نشان میدهد که سه مولفه اصلی که باید در مدیریت گردشگری مورد توجه قرار گیرند عبارتند از : دیدارکننده،جامعه میزبان و محیط زیست. (میسون. ۱۳۸۷: ۱۳۴)
تاثیرات بیرونی
تاثیرات بیرونی
دیدارکننده
مقصد
جامعه میزبان
تاثیرات بیرونی
شکل ۲-۲- مولفه های اصلی در مدیریت گردشگری. منبع: میسون، ۱۳۸۷، ۱۳۴
گردشگری پایدار رویکردی است که می تواند با ایجاد زمینه ای مناسب انتخاب ها را هدایت، ذینفعان را جهت هدف مشترک در کنار هم جمع و به شناخت کامل تر تصمیم سازان جهت متعادل سازی تاثیرات مثبت و منفی در حال حاضر و آینده، کمک کند. وقتی تصمیمی برای توسعه گردشگری گرفته می شود، اشکال متفاوت زیادی از آن وجود دارد که مطابق با مکان، علایق گردشگران و منابع گردشگران و منابع گردشگری قابل استفاده، متغیرند(هال و مک آرتو[۴۲]، ۱۹۹۸: ۴۶).
تنوع و تفاوت رویکردها نسبت به گردشگری ریشه در تصویر جوامع گوناگون از مفهوم گردشگری دارد. فرایند برنامه ها و طرح های توسعه گردشگری مبین استراتژی ها، رویکردها، سیاست ها و خط مشی های کشرهای گوناگون نسبت به مقوله گردشگری است. این فرایند می باست مبتنی بر روش های پایدار، پیوسته و قابل اجرا در سطوح ملی و حوزه ای باشند و بتوانند بعنوان بخشی از سیاست کلان اقتصادی اجتماعی کشور، موثر واقع شوند(هال[۴۳]، ۲۰۰۰: ۵۳). به هر حال گردشگری پدیده ای است جندوجهی که برنامه ریزی آن نیز مستلزم ملاحظه ابعاد گوناگون است. از جمله مهمترین رویکردها در مباحث گردشگری، رویکرد برنامه ریزی استراتژیک است که در کامل ترین مفاهیم خود، مبتکر، پاسخگو به احتیاجات جامعه، با مشاهده ی هم زمان برنامه ریزی و عمل، به عنوان قسمتی اط یک فرایند مشترک رو به پیشرفت است(لانگ[۴۴]، ۱۹۹۰: ۱۲۳). در این رابطه استراتژی ابزاری برای نیل به آمال نهایی مثل اهداف مشخص شده برای مدیریت منابع گردشگری است(چافی[۴۵]، ۱۹۸۵: ۸۷). در زمینه برنامه ریزی و توسعه گردشگری پایدار، استراتژی به معنای به کار بردن مناسب مدیریت بازدیدکننده، بازار، عملیات مدیریت و برنامه ریزی برای نیل به سه هدف اساسی استراتژیکی ذیل می باشد:
تامین بقای ارزش های منابع گردشگری
افزایش مهارت های بازدیدکنندگان که چگونه با منابع گردشگری روابط متقابل داشته باشند.
به حداکثر رساندن منافع اقتصادی، اجتماعی و محیطی برای ذینفعان جامعه میمهان و میزبان (مک آرتو و هال [۴۶]، ۱۹۹۸: ۴۵).
همانگونه که ریچاردسون اظهار کرد: اگر تحلیل های استراتژیکی به صورت موثر اجرا گردند، می توانند اطلاعات زیادی(مخصوصا برای مصرف کنندگان بار اول) در فاکتورهایی که اساسا علت شکست یا پیروزی و تغییرات ارگانیکی هستند را رائه دهند که این امر منجر به درک بهتر جهت پیش بینی آینده می شود(ریچاردسون و ریجاردسون[۴۷]، ۱۹۸۹: ۸۹). فرایند تدوین استراتژی می تواند اصلاحات ضروری در تسهیلات و خدمات را نشان دهد و همچنین باید بر فرصت های بازاریابی تاکید کند. برای رسیدن به بهترین استراتژی در امر گردشگری، همکاری لازم در بخش های تحقیقات، اطلاع رسانی، توسعه محصول، منابع انسانی، بازاریابی و نظارت بر اجرای قوانین لازم است(شاهنده، ۱۳۸۷: ۴۷).

رویکرد استراتژیک در مدیریت اکوتوریسم
تعریف اکوتوریسم
آثار ادبی متعددی که تاکنون به رشته تحریر در آمده است، مؤید این مطلب است که در مورد تاریخچه واژه طبیعت گردی ابهاماتی وجود داشته و دارد. به عنوان مثال ارامز(۱۹۹۵ orams,) و هونگارد (۱۹۹۴ Hvengaurd,) معتقدند که واژه طبیعت گردی از اواخر سال ۱۹۸۰ ظهور یافته است، درحالی که برخی دیگر ظهور این واژه را به اواخر سال ۱۹۷۰ نسبت میدهند که از آن جمله میتوان به هایکینز(۱۹۹۶ Haqqins,) اشاره نمود (فنل. ۱۳۸۸: ۵۶).
فنل (۱۹۹۸) نیز با انجام تحقیقات به مدارک مستندی دست یافت که نشان میدادند که در اواسط سال ۱۹۷۰ چندین تور طبیعی دولتی و یا گروه های گردشگری محیطی در کانادا فعالیت داشته اند. دولت کانادا با شناخت اهمیت تورهای طبیعی اقدامات مؤثری را در زمینه توسعه طبیعت گردی انجام داده و بدین ترتیب شرایط مناسبی را جهت حضور آنها در گروه های گردشگری فراهم نمود (همان: ۵۷).
واژه اکوتوریسم از تلخیص دو واژه Ecological و Tourism ابداع گردید و در مفهوم عام اینگونه تعریف شده است: اکوتوریسم سفر به مناطق تخریب نشده یا غیرآلوده طبیعی با هدف مطالعه، مشاهده و لذت از زیبایی‌ها و گیاهان و جانوران بومی، یا نشانه‌های فرهنگی این مکان ها می‌باشد. وجه نمودن به تمامی محوطه‌های جهانگردی (توریستی) اعم ازجنگل‌های طبیعی، پارک‌های ملی و حیات وحش، رودخانه‌ها و طبیعت پیرامون آنها و بویژه کوهسارها و کوهستان‌ها و آبشارها، چشمه‌های آبگرم، چشمه‌های طبیعی، ییلاق‌ها و مناطق ویژه شکار و صید ماهی، دریاها و دریاچه‌ها، سواحل و کرانه های پیرامون آنها، زیستگاههای طبیعی پرندگان مهاجر و بومی و سایر خزندگان و نیز غارهای طبیعی و بویژه طبیعت بکر درونشان، گستره این بخش از جهانگردی (توریسم) را رقم می‌زند.
اکوتوریسم از نظر بازار کار به عنوان نوعی جهانگردی طبیعت‌گرا تعریف شده است ولی از سال ۱۹۹۰ به بعد از سوی NGOها، کارشناسان و دانشگاهیان به عنوان ابزاری جهت حصول توسعه پایدار مطرح و مورد مطالعه قرار گرفته است. بنابراین عبارت اکوتوریسم از یک سو به مفهومی اشاره دارد که تحت یک سری اصول و قوانین قرار دارد و از سوی دیگر به یک بخش خاص از بازار کار.موسسه بین‌المللی اکوتوریسم در سال ۱۹۹۱ یکی از اولین تعاریف اکوتوریسم را ارائه داد:
«اکوتوریسم یک مسافرت مسئولانه به مناطق طبیعی است که محیط زیست را حفظ و زندگی راحت مردم محلی را تثبیت می کند»
اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت ومنابع طبیعی(IUCN) نیز در سال ۱۹۹۶ اکوتوریسم را چنین تعریف کرد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:02:00 ب.ظ ]




نجات از دست ستمگران
﴿ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبّ‏ِ ابْنِ لىِ عِندَکَ بَیْتًا فىِ الْجَنَّهِ وَ نجِّنىِ مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نجِّنىِ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾ (تحریم/۱۱)
و خدا برای کسانی که ایمان آورده‌اند، همسر فرعون را مثل آورده، آنگاه که گفت: پروردگارا! برای من نزد خویش در بهشت خانه‌ای بساز و مرا از (شر) فرعون و عمل او نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

﴿ قَالَ رَبّ‏ِ إِنَّ قَوْمِى کَذَّبُونِ*فَافْتَحْ بَیْنىِ وَ بَیْنَهُمْ فَتْحًا وَ نجِّنىِ وَ مَن مَّعِىَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ (شعراء/۱۱۷-۱۱۸)
گفت: پروردگارا! قوم من مرا تکذیب کردند * پس میان من و آنها فیصله ده، و من و مؤمنان همراه مرا نجات بخش.
﴿‌رَبّ‏ِ نجِّنىِ وَ أَهْلىِ مِمَّا یَعْمَلُونَ﴾ (شعراء/۱۶۹)
پروردگارا! من و کسان مرا از آنچه‌ می‌کنند نجات بخش.
‌﴿ فخَرَجَ مِنهْا خَائفًا یَترَقَّبُ قَالَ رَبّ‏ِ نجِّنىِ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾ (قصص/۲۱)
پس‌ترسان و نگران از آن (شهر) بیرون شد و گفت:‌ای پروردگار من! مرا از قوم ستمکار رهایی بخش.
نجات از غم
﴿‌ وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى‏ فىِ الظُّلُمَتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنىّ‏ِ کُنتُ مِنَ الظَّلِمِینَ﴾ (انبیاء/۸۷)
و صاحب ماهی (یونس) را (یادکن)، آنگاه که خشمگین (از میان مردم خود) برفت و پنداشت که ما هرگز بر او تنگ نمی‌گیریم، (که ماهی او را بلعید، ) پس درون تاریکی‌ها ندا در داد که معبودی جز تو نیست. منزهی تو. به راستی که من از ستمکاران بودم.
نبودن با ستمگران
﴿ وَ إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصحْابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لَا تَجعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾ (اعراف/۴۷)
و چون چشمشان به جانب دوزخیان گردانده شود، گویند: پروردگارا! ما را با ستمکاران قرار مده.
﴿ قَالَ رَبّ‏ِ إِنىّ‏ِ لَا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسىِ وَ أَخِى فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَ بَینْ‏َ الْقَوْمِ الْفَسِقِینَ﴾ (مائده/۲۵)
موسی گفت: پروردگارا! من جز اختیار خود و برادر خویش را ندارم؛ پس میان ما و این قوم نافرمانی جدایی افکن.
نفرین بر بدکاران
﴿ وَ قَالَ نُوحٌ رَّبّ‏ِ لَا تَذَرْ عَلىَ الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا*إِنَّکَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّواْ عِبَادَکَ وَ لَا یَلِدُواْ إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا﴾ (نوح/۲۶-۲۷)
و نوح گفت: پروردگارا! احدی از کافران را بر روی زمین باقی مگذار * که اگر تو آنها را باقی گذاری، بندگانت را گمراه‌ می‌کنند و جز پلید کار نا سپاس نمی‌زایند.
نجات از جهنم
﴿ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا ءَامَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾ (ال عمران/۱۶)
کسانی که‌ می‌گویند: پروردگارا! ایمان آوردیم پس گناهان ما را بیامرز و ما را از عذاب آتش در امان دار.
﴿ وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کَانَ غَرَامًا﴾ (فرقان/۶۵)
و کسانی‌اند که‌ می‌گویند:‌ای پروردگار ما! عذاب جهنم را از ما بگردان که عذابش سخت و دائمی است.
نام نیک پس از مردن
﴿ وَ اجْعَل لىّ‏ِ لِسَانَ صِدْقٍ فىِ الاَخِرِینَ  (شعراء/۸۴)
و برای من در میان آیندگان زبان صدق و ثنا گو قرار ده.
هنگام سوارشدن برمرکب
﴿ لِتَسْتَوُاْ عَلىَ‏ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُواْ نِعْمَهَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُواْ سُبْحَانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا‌هاذَا وَ مَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ *وَ إِنَّا إِلىَ‏ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ (زخرف۱۴-۱۳‌)
تا بر پشت آنها قرار گیرید، سپس چون بر روی آنها نشستید، نعمت پروردگار خود را یاد کنید و بگویید: پاک است خدایی که اینها را مسخر ما کرد و (گرنه) ما را توان رام کردن آنها نبود * و بی‌تردید ما به سوی پروردگارمان باز خواهیم گشت.

۲ – ۰۲ دعا از منظر روایات

بنا بر روایاتی که از معصوم (ع) رسیده است دعا به عنوان عبادت بیان گردیده و از بهترین عبادت به حساب آورده شده است تا جایی که رسول مکرم اسلام (ص) آن را به منزله مغز و روح پرستش خداوند دانسته‌اند.
و توصیه فرموده‌اند که: در شدائد و گرفتاری‌های زندگی انسان به آن تمسک جسته و به درگاه خداوند تضرع نماید. (غفاری سارویی؛‌۱۳۵۷:‌۶۱) و تعابیر فراوان و بلند دیگری که از زبان روایات از دعا بعمل آمده است که در ادامه به بخشی از آن‌ می‌پردازیم.

۲-۲- ۱-۰ عناوین دعا از لسان روایت

.۱-۱-۲-۲دعا برترین عبادات
پیامبر اسلام (ص) فرمودند: « اَفْضَلُ الْعِبادَهِ اَلدّعاء». برترین عبادت‌ها دعا است (ری شهری؛۱۳۸۹: ۴/۱۵ ح ۵۷۴۲)
۲-۲-۱-۲ . دعا محبوب‌ترین کارها نزد خداوند در زمین
امیر المؤمنین على بن ابى طالب (علیه السّلام) فرمود:« ‌أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ فِی الْأَرْضِ الدُّعَاءُ وَ أَفْضَلُ الْعِبَادَهِ الْعَفَافُ قَالَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام رَجُلًا دَعَّاء‌«. محبوبترین کارها در روى زمین، نزد خداوند متعال، دعاست. و برترین عبادت، عفاف مى‏باشد. بعد حضرت صادق- علیه السّلام- فرمود: امیر المؤمنین (ع) بسیار اهل دعا بود. (حلی؛ ۱۴۰۷ ق: ۳۹) و (ری شهری؛ ۱۳۸۹: ۴/۱۶ ح ۵۷۴۹)

۲-۲-۱-۰۳ دعا برترین عمل

فردى به نام سُدَیرِ بن حَنان مى‏گوید: به امام باقر علیه‌‏السلام عرض کردم:‌ اَیُّ الْعبادَهِ أفْضَلُ؟ فَقالَ: «ما مِنْ شَی‏ءٍ أَفْضَل عِنْدَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ یَسْأَلُ وَ یُطْلَبُ ما عِنْدَهُ‌‌ ». کدام عبادت بهتر است؟ فرمود: چیزى نزد خداى ارجمند بهتر از این نیست که از او درخواست شود و از آنچه نزد اوست خواسته شود و بعد فرمودند: بدترین فرد نزد خدا کسى است که از عبادت او تکبّر ورزد و آنچه نزد اوست، درخواست نکند. (آشتیانی؛‌۱۳۶۳:‌۱‌/‌۴۳۲)
۲-۲-۱-۴ . دعا وسیله تقرب به خداوند‌
از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که فرمود: بر شما باد به دعا؛ زیرا با هیچ چیز مانند آن، به خدا نزدیک نمى‏شوید و دعا را براى هیچ حاجت کوچکى به خاطر کوچکى‏اش رها نکنید، زیرا آن کس که حاجتهاى بزرگ را بر آورده مى‏کند، حاجت‌هاى کوچک هم به دست اوست. (الهامی‌نیا؛ بی‌تا:۱/‌۶۲)

۲-۲-۱-۰۵ دعا سلاح مؤمن، ستون دین و روشنی بخش آسمان و زمین‌

پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله)‌ می‌فرماید: «الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ وَ عَمُودُ الدِّینِ وَ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».
دعا اسلحه مؤمن و ستون دین و روشنی بخش آسمان‌ها و زمین است. و فرمود: «أَ لَا أَدُلُّکُمْ عَلَى سِلَاحٍ یُنْجِیکُمْ مِنْ أَعْدَائِکُمْ وَ یُدِرُّ أَرْزَاقَکُمْ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ تَدْعُونَ رَبَّکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاء». می‌خواهید که شما را به سلاحی رهبری کنم که شما را از دشمنان محفوظ نگه دارد، و روزیتان را فراوان سازد؟ گفتند:آری یا رسول الله، فرمود آفریدگار خود را شب و روز بخوان که سلاح مؤمن دعا است.
از حسین بن علی (ع) نیز روایت شده است که: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَرْفَعُ یَدَیْهِ إِذَا ابْتَهَلَ وَ دَعَا کَمَا یَسْتَطْعِمُ الْمِسْکِین‏». پیامبر (ص) به هنگام گرفتاری و ناراحتی دست به دعا بر میداشت و مانند مسکین و گرسنه‌ای که از کسی طعام بطلبد دعا‌ می‌کرد و از خدا مسالت‌ می‌نمود. (طبرسی؛‌۱۳۷۰:‌۲۶۸)

۲-۲-۱-۰۶ دعا، بازگشایی در رحمت‌

حضرت علی (ع)‌ می‌فرمایند: «الدُّعَاءُ‌ترسُ الْمُؤْمِنِ وَ مَتَى تُکْثِرْ قَرْعَ الْبَابِ یُفْتَحْ لَک». دعا سپر مؤمن است، اگر باب رحمت الهی را زیاد بکوبی (ونا امید نشوی، عاقبت) آن در، به رویت گشوده خواهد شد. (کلینی؛ ۱۳۶۲: ۲/۴۶۸)
آن حضرت در بیان دیگری‌ می‌فرماید:‌ «الدُّعاءُ مِفْتاحُ الرَّحْمَهِ»‌.دعا کلید (نزول) رحمت است. (مشکینی؛۱۴۲۴‌ق:۱۵۸)

۲-۲-۱-۰۷دعا کلید کامیابی و رستگاری

امیر المومنین علی (ع) فرموده است: «الدُّعَاءُ مَفَاتِیحُ النَّجَاحِ وَ مَقَالِیدُ الْفَلَاحِ» دعا کلید کامیابی و رستگاری است.(ری شهری؛ ۱۳۸۹: ۴/۱۶، ح ۵۷۴۶) و یا آن حضرت در حدیث دیگری‌ می‌فرمایند: دعا کلید رستگاری و چراغ موفقیت است.‌(همان؛ ح ۵۷۴۷)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:01:00 ب.ظ ]