کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



‌بر اساس آزمون پرسشنامه شخصیتی آیزنگ یک فرد درون گرا با رفتارهای کنترل شده، جدیت بدبینی و پایداری در ارتباط است. او تحت تأثیر عمل نمی کند و به وسیله آنچه دوست دارد برانگیخته نمی شود. از طرف دیگر یک فرد برون گرا با تمایلات جامعه پسند، خوش بینی، پرخاشگری و رفتارهای تکانشی در ارتباط است. او احساساتش را کنترل نمی کند و آنچه را که دوست دارد انجام می‌دهد. به نظر می‌رسد که افراد برون گرا به میزان بیشتری برای تغییر قضاوت هایشان تحت تأثیر پیشنهادهای دیگران باشند، اگرچه زمانی که یک فرد درون گرا با فرد برون گرا که در یک موضوع خاص دیدگاه متفاوتی دارند مواجهه می شود، فرد درونگرا به احتمال بیشتر مایل می شد دیدگاهش را تغییر دهد (همان).

‌در مورد قطب های مخالف برون گرایی و درون گرایی آیزنگ نظر یونگ را تأیید می‌کند و ضمناً آن ها را دارای وجه شباهتی با تشریحی که فروید از روان ‌کرده‌است می‌داند، بدین معنی که نهاد ‌در مورد برون گرا دارای قدرت واسطه است در صورتی که من برتر ‌در مورد درون گرا قدرت بیشتری دارد. دیگر اینکه میان افراد کاملاً بهنجار از یک سو، و افرادی که در یکی از دو قطب نهایی روان نژندی و روان پریشی قرار دارند از سوی دیگر فاصله بسیار زیاد است. در این فاصله است که افراد ممکن است به سوی یکی از آن دو قطب نزدیک شوند، یعنی به تدریج صفات اختصاصی یکی از آن دو قطب را پیدا کنند، دیگر اینکه دو قطب روان پریشی و روان نژندی با هم ترکیب می‌شوند و قطبی تشکیل می‌دهند که افراد ممکن است ازخود بهنجاری به تدریج عدول کنند و به آن قطب مرکب متمایل گردند. آیزنگ معتقد است که این قطب مرکب خیلی بیشتر دیده می شود تا قطب خالص روان پریشی یا روان نژندی (همان).

در کل برون گرایی- درون گرایی، شامل صفت جامعه پذیری (معاشرتی بودن) است، که همچنین می‌تواند با هیجان در ارتباط باشد (یعنی علاقه، همان‌ طور که به سایر افراد ابراز می شود، در برابر خجالت). روان رنجور خوبی به صورت تهییج پذیری تعریف شده است، همچنین در نظر خلق و خو به صورت پاسخ های هیجانی به صورت پاسخ های هیجانی منفی غیرمعمول تعریف شده است (همان).

ایرادهایی که به نظریه های صفت وارد است این است که بیان می‌کنند که رفتار به صورت زیادی وابسته به موقعیت است و اینکه صفت هایی مانند «صداقت» به ویژه در مشخص کردن شخصیت و رفتار مفید نیستند. علی‌رغم این انتقادها، نظریه های صفات، الگوهای محبوبی برای کمی سازی شخصیت بوده اند (عظیمی نیا،۱۳۹۰).

انتقاد: مهم ترین انتقادی که بعضی از نظریه پردازان شخصیت به روش صفات وارد می دانند این است که رفتار ممکن است در شرایط مختلف بسیار متغیر باشد (اتکینسون و همکاران، ۱۳۸۸).

۲-۵-۲-۲ نظریه یادگیری اجتماعی شخصیت

نظریه پردازان یادگیری اجتماعی که به رفتارگرایی وفادارند، بر جنبه ای از رفتار، که رفتارگرایان از آن غافل مانده اند، یعنی بر چگونگی پردازش اطلاعات درباره ی دنیای اجتماعی، تأکید می‌کنند و در این باره، فرآیندهای شناختی را حلقه ارتباط بین محیط و رفتار می دانند. فرآیندهای شناختی با صفات درونی یکی نیستند و این نظریه پردازان فقط صفات درونی را انکار می‌کنند (جاویدی ،۱۳۹۰).

برجسته ترین نظریه روان شناسی که در این زمینه اظهار شده است مربوط به آلبرت بندورا کانادایی است. نظریه یادگیری اجتماعی بندورا، عملکرد روانی را ‌بر اساس تعامل دوسویه و دائم، اثرات رفتاری، شناختی و محیطی به تصویر می کشد. این مفهوم درباره رفتار انسان، افراد را نه در نقش گروگان هایی که تحت کنترل نیروهای بیرون هستند، مطرح می‌کند و نه عوامل آزادی که قادرند هرچه خواستند، بشنوند. بلکه این تأثیر دوسویه، نیروهای رفتاری و محیطی است که برجسته شده و یک فرایند پویا و سیال که در آن عوامل شناختی، نقش اصلی را در سازمان دادن و تنظیم فعالیت انسان بازی می‌کند را فراهم می آورد (همان).

۳-۲-۴-۲ نظریه تعامل صفات و شرایط:

یکی از نظریه پردازان یادگیری اجتماعی، یعنی والتر میشل (۱۹۷۹، ۱۹۸۳) با تلفیق بعضی از دیدگاه ها روش صفات و بعضی از دیدگاه های موقعیت گرایی، دیدگاهی به وجود آورد که رویکرد تعامل صفات و شرایط نامیده می شود. میشل می‌گوید: تغییر شخصیت فرد با تغییر موقعیت ها و حالات مختلف، این نکته را به ذهن متبادر می‌سازد که شخص دقیقاً از موقعیت های مختلف خارجی آگاه بوده، می‌داند چگونه از آن اطلاعات برای کنترل بیشتر در زندگی استفاده کند و چنین نیست که کاملاً تحت کنترل موقعیت ها باشد. تأکید دیدگاه میشل بر آن است که اگر شخص را به عنوان یک چاره یاب فعال و آگاه که جهان را می‌سازد و بر آن تأثیر می‌گذارد بنگریم، آنگاه بهتر می‌توانیم شخصیت او را بشناسیم، نه اینکه صرفاً او را در برابر موقعیت ها پاسخ دهنده ای منفعل فرض کنیم.

درباره ارتباط موقعیت های ویژه با صفات شخصیت فرد، نکاتی ذکر شده است که به نقل و بررسی آن ها می پردازیم:

هر چه صفت جزئی و محدودتر باشد به نظر می‌رسد بهتر می‌تواند رفتار را پیش‌بینی کند.برخی از افراد در بعضی از صفات ثابتند و برخی دیگر در صفات دیگری ثبات نشان می‌دهند. این نکته به خوبی قابل فهم است که همه افراد در یک ویژگی به طور یکسان ثابت یا متغیر نیستند.

وقتی فشار موقعیت کمتر است، صفات شخصیت تأثیر بیشتری بر روی فرد می‌گذارد. تعمیم این مشاهدات به همه مراحل رشد شخصیت مشکل به نظر می‌رسد؛ زیرا شخصیت کودک در ابتدا سادگی خاصی دارد و به همین دلیل می توان در حالت فشار و حالت های معمولی تفاوت هایی را مشاهده کرد، ولی در نوجوانی، جوانی و همچنین بزرگسالی که شخصیت ترکیب پیچیده تری می‌یابد، بهتر است به جای تأثیر منفی موقعیت فشارزا به تناسب موقعیت ها اشاره می شود. ‌بنابرین‏ چه بسا موقعیت های فشارزا، نه فقط دارای اثرات منفی نباشد، بلکه برای بروز و رشد بعضی از صفات شخصیت نیز بسیار مناسب باشد (عظیمی نیا،۱۳۹۰).

۴-۲-۴-۲ نظریه ی روان تحلیل گری شخصیت (روان کاوی)

یکی از پیشگامان برجسته نظریه های روان کاوی زیگموند فروید[۱۵] (۱۸۵۶) اتریشی است. او معتقد بود که ساخت روانی انسان دربرگیرنده سه مؤلفه‌ ساختاری است: نهاد، خود و فراخود که:

نهاد: هسته غریزی شخص را نشان می‌دهد.

خود: مؤلفه‌ منطقی شخصیت و تحت فرمان اصل واقعیت است.

فراخود: ساختار پیشرفت نهایی و شاخه اخلاقی شخصیت (وجدان) است.

این تقسیم بندی سه گانه شخصیت تحت عنوان مدل ساختاری زندگی روانی شناخته می شود و فروید اعتقاد داشت که این ساختارها ‌به این علت ساختارهای فرضی در نظر گرفته شده که حوزه کالبدشناسی عصبی برای تعیین محل آن ها در سیستم عصبی مرکزی به اندازه کافی پیشرفته نبوده است.

کل نهاد ناهوشیار است در حالی که خود و فراخود هر دو، مواد ترتیب دهنده ناهوشیار، نیمه هوشیار و حالت های تجربی هوشیار هستند. ناهوشیار دربردارنده هر سه ساختار شخصیت است. اگرچه بخش عمده آن از تکه های نهاد ساخته شده است (همان).

۵-۲-۴-۲ نظریه پدیدارشناختی شخصیت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-22] [ 10:57:00 ب.ظ ]




به نظر می‌رسد تأکید بر این داوری بین‌المللی از حیث گستره ی اعمال قانون است. در بند سوم از ماده ی یک قانون نمونه آنسیترال، شاخص هایی را برای بین‌المللی بودن داوری بیان می‌کند اما هیچ یک از اینان متفاوت بودن تابعیت یکی از طرفین با تابعیت محل داوری نیست.[۲۸]

همان‌ طور که پیشتر هم اشاره شد، بر طبق بند اول از ماده ی اول قانون داوری تجاری داوری ایران داوری در صورت بین‌المللی محسوب می شود که یکی از طرفین در زمان انعقاد موافقنامه داوری بر طبق قانون ایران، تبعه ی ایران نباشد. شاید این موضوع جالب باشد که اشاره کنیم بر طبق قانون مدنی ایران ماده ی ۹۸۹ اشخاص دارای تابعیت مضاعف ایرانی، غیر ایرانی محسوب نشده و همچنان تبعه ی ایران محسوب می‌شوند.

انتخاب این معیار توسط قانون ایران ‌به این معنا است که محل جغرافیایی طرفین یعنی محل تجارت آن ها تاثیری در این داوری ندارد و با این فرض می توان تصور کرد که بین تبعه ی ایرانی و شرکت های خارجی که در ایران دارای شعبه و نمایندگی هستند داوری برگزار کرد. شعبات و نمایندگی های یک شرکت خارجی بر طبق قانون باید به ثبت برسند و حتی اگر به ثبت هم نرسند این نمایندگی ها و شعبات همچنان تابعیت شرکت اصلی را دارا خواهند بود. (ماده ی ۳ از قانون ثبت شرکت‌ها) شاید یکی از مشکلات انتخاب این معیار وقتی باشد که دو شرکت ایرانی که در خارج ایران فعالیت تجاری دارند هرگز نمی توانند از داوری در کشور متبوع خود و این قانون بهره ای ببرند.

۲- گستره ی مکانی

اینکه مقر دیوان داوری باید در کجا باشد تا این قانون در آن دیوان مورد استفاده قرار بگیرد، مسئله­ای است که در قانون داوری تجاری ایران عنوان نشده است؛ شاید ‌به این دلیل که قانون­گذار این موضوع را یک اصل و یک پیش فرض دانسته است و نیازی به عنوان آن ندیده است. بر خلاف متن قانون نمونه آنسیترال که این موضوع را در بند دوم از ماده ی یک عنوان ‌کرده‌است.

با این همه از دیگر مواد قانون داوری تجاری ایران، مخصوصا ماده ی ۶ همین قانون که به دیوان داوری در غیر پایتخت و دادگاه صالحه اشاره ‌کرده‌است و همچنین قوانین احوال شخصیه ایران می توان گفت که این قانون فقط نسبت به داوری های بین‌المللی که محل و مقر آن ایران باشد اعمال می شود.

بند اول از ماده ی ۳۶ قانون داوری تجاری ایران، به موضوع مهمی اشاره دارد و آن اعتبار قانون داوری آیین دادرسی مدنی ایران است. همان‌ طور که اشاره کردیم قانون د. ت.ا به داوری های ناشی از اختلافات داخلی (غیر بین‌المللی) تسری نمی یابد. به همین دلیل هم مقررات باب هشتم آیین دادرسی مدنی ایران برای دعاوی داوری داخلی همچنان به قوت خود باقی است. به همین جهت هم قانون جدید بیشتر برای داوری های بین‌المللی اصولاً شکل گرفته است.

این نوع نگرش با دو نظر هم همراه بوده است کسانی که از این نوع نگرش قانون جدید و آیین دادرسی مدنی و تمایز قائل بودن بین داوری های داخلی از بین‌المللی استقبال می‌کنند و در مقابل کسانی که اعتقاد دارند داوری های داخلی از امتیازات قانون داوری تجاری ایران بی بهره می مانند و همین قضیه نهاد داوری تجاری را در داخل کشور ایستا و بی بهره خواهد کرد.

باری، امروزه تمایزی میان داوری های بین‌المللی از یک سو و داوری های داخلی ایجاد شده است. ضرورتا برخورد جداگانه ای با داوری های داخلی و بین‌المللی می شود که البته در بند سوم ماده ۳۶ ق. د. ت. ا داوری های به موجب کنوانسیون ها یا سایر توافقات بین‌المللی میان ایران و ‌دیگر کشورها مورد استثناء قرار گرفته است.

به نظر می‌رسد اکثر مفسرین در خصوص این مسئله که نظام های داخلی کشور محدودیت هایی را برای داوری داخلی قائل می‌شوند، اتفاق نظر دارند. حال این محدودیت ها یا به ماهیت دعوا بر می‌گردد یا نهاد های خاصی واجد شرایط رسیدگی به امر داوری می‌شوند. اختصاراً ‌در مورد هر کدام توضیحاتی داده می شود:

۳- گستره ی موضوعی

در قانون داوری تجاری ایران مبنای ارجاع بر اساس ماهیت اختلاف «روابط تجاری بین‌المللی» عنوان شده است[۲۹]. این معیارهمچنان که پیش تر هم توضیح داده شد شامل اختلافات ناشی از روابط تجاری می شود و همه را به طور گسترده در بر می‌گیرد. عناوین عنوان شده در این بند[۳۰] غیر حصری و به مانند قانون نمونه آنسیترال[۳۱] کاملاً موسع تفسیر می شود.

در ضمن شامل کلیه اختلافات ناشی از روابط تجاری، اعم از«قرار دادی و غیر قراردادی» می شود. هر چند قانون واژه ی «تجاری» را تعریف نکرده است و ‌بنابرین‏ باید به دیگر منابع قانونی ایران متمسک شد. به موجب مواد دوم تا پنجم قانون تجارت ایران معاملات تجاری سلسله ی گسترده ای از فعالیت ها را در بر می‌گیرد. که علاوه بر فعالیت ها ی نام برده شده فعالیت های قانون د. ت. ا را هم نام برد. علاوه بر این کلیه معاملات شرکت های تجاری همین طور معاملات شخص حقیقی تاجر اعمال تجاری به حساب می‌آیند.

بند دوم ماده ی ۳۶ ق. د. ت. ا مقرر می‌دارد که موضوعاتی قابل ارجاع به داوری نیستند. یعنی مواردی به صورت سلبی قابل ارجاع نیستند. در این صورت برای این دسته از مواردیکه نباید به امر داوری ارجاع بشوند، بایستی به قوانین آیین دادرسی مدنی مراجعه کرد.

در این خصوص به ماده ی ۶۷۵ آیین دادرسی مدنی اشاره می‌کنیم که مقرر می‌دارد: «دعاوی زیر قابل ارجاع به داوری نیست:

    • دعاوی ورشکستگی

  • دعاوی راجع به اصل نکاح و طلاق و فسخ نکاح و نسب»

حتی شاید خیلی روشن باشد اما به مانند بیشتر سیستم های حقوقی فقط اختلافات با ماهیت مدنی به موجب قانون ایران می‌تواند ارجاع شود. حتی در داوری های داخلی هم اگر موضوع اختلاف با مسایل جنایی مرتبط باشد به صورتی که بر موضوع داوری تاثیر گذار باشد، رسیدگی به امر داوری تا روشن شدن نتیجه ی دادگاه کیفری به تأخیر می افتد[۳۲]. در شرایطی دیگر حتی دیوان می‌تواند به ادعای تزویر در سند یا جعل از حیث اثری که چنین ادعایی بر رسیدگی به اختلاف ارجاع شده به داوری دارد رسیدگی کند. مشروط بر اینکه متخلف قابل شناسایی یا به دلایل قانونی تعقیب او ممکن نباشد[۳۳].

۴- گستره ی شخصی

در قانون داوری تجاری ایران، همه ی اشخاص در صورتی که اهلیت اقامه ی دعوا داشته باشند می‌توانند اختلاف خود را به داوری ارجاع دهند. اما این موضوع با دو استثناء مواجه می شود؛ اول محدودیتی است که برای نهادهای دولتی ایرانی در قانون داوری تجاری ایران قائل شده است؛ در بند دوم از ماده ی ۳۶ این قانون، به محدودیت نهادهای دولتی ایرانی ‌در مورد اختلافاتشان به نهاد داوری اشاره می‌کند و در ضمن تاکیدی هم به اصل ۱۳۹ قانون اساسی و پابر جا بودن این اصل می‌کند.

اصل ۱۳۹ قانون اساسی مقرر می‌دارد:

«ارجاع اختلافات مربوط به اموال عمومی به داوری مستلزم تصویب هیات وزیران و اطلاع مجلس می‌باشد، و در مواردی که طرف اختلاف غیر ایرانی می‌باشد و نیز ‌در مورد دعاوی داخلی مهم ارجاع به داوری باید به تصویب مجلس برسد.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:57:00 ب.ظ ]




هوش هیجانی به عنوان یک مفهوم جدید در روان شناسی حاصل در هم تنیدگی دو ذهن هیجانی ‌و عقلانی است. هوش هیجانی رابطه متقابل عقل و احساس است واز آنجا که انسان­ها به طور غالب نه به طور عقلانی هستند ونه احساسی، از قابلیت فرد برای انطباق بامحیط اطراف و کنار آمدن با مشکلات زندگی، به کارکرد ترکیبی قابلیت ­های عاطفی ‌و عقلانی بستگی دارد.

امروزه هوش هیجانی موضوع مورد بحث بسیاری از تحقیقات وپژوهش های مربوط به بررسی تفاوت­های فردی شده است. توانایی پیش‌بینی موفقیت­های زندگی و نیز نقش اساسی این سازه در اغلب اختلالات روانی می ­تواند از دلایل علاقه به مطالعه هوش هیجانی باشد.

واژه هوش هیجانی نخستین بار ‌در سال‌ ۱۹۹۰توسط پیتر سالووی[۱] از دانشگاه یل و جان مایر[۲] از دانشگاه نیو همیشایر مطرح شده با این حال از نظر مفهومی (نه اصطلاحی) ریشه آن به هوش اجتماعی باز می‌گردد که در سال ۱۹۲۰ از سوی ثرندایک[۳] مطرح شد. هوش هیجانی ثرندایک به توانایی فهم ومدیریت مردم وعاقلانه عمل کردن در روابط انسانی اطلاق می­ شود. ریشه مفهوم دیگر به اصطلاح هوش درونی فردی و میان فردی گاردنر[۴] باز می­گردد. با این حال همان طور که گفته شد آنچه عمومیت دارد و در ادبیات تحقیقی رواج پیدا کرد اصطلاح هوش هیجانی بود که توسط سالووی و مایر پیشنهاد گردید و در سال ۱۹۹۵ با انتشار کتاب گلمن تحت همین عنوان وجه عمومی­تری یافت. آن ها با اطلاع از اقدامات اولیه که ‌در مورد جنبه‌های غیر شناختی هوش هیجانی شده بود، آغاز کردند. آن ها هوش هیجانی را به عنوان یک شکل از هوش در نظر گرفتند و معتقدند که هوش هیجانی نوعی از پردازش است که شامل توجه به هیجان­های ارزیابی صحیح و دقیق آن در خود و دیگران نظم بخشی سازش یافته هیجان­ها و ابزار مناسب آن ها ‌می‌باشد. در تعریفی دیگر، بار – آن هوش هیجانی را دسته ای از مهارت­ های استعدادها و توانایی‌های غیر شناختی می­دانند که با توانایی موفقیت فرد را در مقابله به فشارها افزایش می­دهد.

همزمان با پیدایش و گسترش هوش هیجانی به عنوان روح زمان و یا گرایش فرهنگی یک دوره خاص به عنوان مجموعه ای از صفات شخصیتی (بار-ان[۵] ۲۰۰۱، ۱۴۵-۱۴۰) به عنوان مجموعه ای از توانایی‌های ذهنی (مایر، سالووی و کاروسو[۶] ۲۰۰۰، ۹۸-۹۰) مطرح گردید. تلقی توانشی از هوش هیجانی اساسی را بر یادگیری توانایی‌های هیجانی و به کار گیری عملی آن ها در حوضه های مختلف زندگی می‌گذارد. به عقیده ی مایر و سالووی توانایی دریافت و ابراز هیجان و نیز فهم ومدیریت اطلاعات هیجانی قابل یادگیری بوده افراد از این نظر با هم تفاوت دارند. ‌بنابرین‏ هوش هیجانی توانشی یا توانایی شناختی هیجانی به توانایی واقعی و بالفعل افراد در باز شناختی و پردازش اطلاعات هیجانی اطلاق می شود. این نوع از هوش هیجانی به­وسیله­ عملکرد و موقعیت های عینی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. یکی از وظایف مراکز خدمات مشاوره­ای دانشگاه تامین سلامت روان حاصل می شود (بروکن[۷] ۱۹۸۵، ۱۳۶-۱۲۵). ارتقای سلامت روان و پیشگیری از بیماری ها را بخش هایی از مفهوم کلی سلامت می‌داند و بین آن ها پیوست­ها را فرض ‌می‌کنند (خواجوی و همکاران ۱۳۸۲، ۹۵). فعالیت­های آموزشی در جهت تقویت بهزیستی، خود یکی از بخش­هایی است که به گفته رال (۱۹۹۰َ) برای ارتقای سلامت روان باید توسعه یابد.

از جمله فعالیت­های آموزشی که امروزه محققان تأکید بیشتری بر روی آن دارند آموزش مهارت­ های هوش هیجانی است. ماهیت آموزش پذیری قابلیت یادگیری و قابلیت ارتقا و شکوفایی هوش هیجانی موجب گردیده تا ‌به این پدیده بیش از پیش توجه شود. لذا در این تحقیق قصه برآن است که میزان هوش هیجانی مدیران را بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مورد بررسی قرار دهیم و اینکه چگونه از این پدیده می‌توانیم برای ارتقای سطح و کیفیت و پیشرفت تحصیلی دانشجویان نهایت استفاده شود.

۱-۲- بیان مسئله

یکی از پدیده ­های که در دهه ی اخیر مورد استقبال قرار گرفت پدیده هوش هیجانی بوده است که دلیل این امر، توانای فرضی هوش هیجانی بالاتر در حل بهتر مسائل کاستن از میزان تعارفات بین آنچه که انسان احساس می‌کند یا انچه فکر می‌کند یا همان تقابل عقل و احساس و مشاهده زندگی شاد و موفقیت آمیز کسانی بوده است که از تحصیلات عالی برخوردار نبودند ولی به دلیل هوش هیجانی توانسته بودند سبب افزایش میزان سلامتی رفاه -ثروت- موفقیت عشق و شادی در خود گردند (ایمانی ۱۳۸۴، ۶۵).

پیشرفت تحصیلی نیز از جمله مباحثی است که در محیط های آموزشی بویژه در دانشگاه از اهمیت ویژه­ای برخوردار است. محققان عوامل مختلفی را که در پیشرفت تحصیلی دانشجویان تاثیر دارد را مورد بررسی قرار داده‌اند. هوش هیجانی از جمله موضوعاتی است که مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از روانشناسان علاقمندند با پژوهش های خود این موضوع را بررسی کنند که ایا با بهره گرفتن از مؤلفه‌ های هوش هیجانی میتوان به ارتقاء و پیشرفت تحصیلی دانشجویان پرداخت؟ (گاروتر[۸] ۱۹۸۳، ۱۳۶-۱۳۰)

زندگی تحصیلی، یکی از مهمترین ابعاد زندگی اشخاص است که بر سایر ابعاد زندگی تاثیر فراوان دارد. همچنین پیشرفت تحصیلی به عنوان یکی از ابعاد پیشرفت در نظام آموزش وپرورش مطرح است و افت تحصیلی یکی از مسایل و دغدغه های مهم نظام آموزشی هر کشور است. از آنجا که اثربخش بودن مدیران آموزشی موجب بهبود وضعیت آموزشی و فراهم آوردن زمینه برای توسعه فردی محصلین می شود، در این پژوهش بررسی رابطه هوش هیجانی مدیران باپیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمان ‌در سال‌ تحصیلی ۹۲-۱۳۹۱ مدنظراست تا میزان ارتباط هوش هیجانی مدیران با موفقیت تحصیلی روشن گردد.

۱-۳- اهمیت و ضرورت پژوهش

هوش هیجانی بر سلامت حافظه و نیروی عقل، ادراک، معنابخشی تجربه ها، داوری صحیح، تصمیم‌گیری مناسب و رشد روانی- اجتماعی فرد تاثیر چشمگیر می‌گذارد و افرادی که دارای هوش هیجانی بالایی‌اند، قدرت بیشتر برای سازگاری با مسائل جدید روزانه دارند. همچنین هوش هیجانی بالا با برونگرایی، انعطاف‌پذیری، دلپذیر و باتوان بودن، هماهنگ‌کردن احساسات مختلف، شناسایی این احساسات و تاثیر آن ها بر مغز و رفتار همبستگی دارد (قمرانی و جعفری ۱۳۸۳، ۶۴).

در مقابل، هوش هیجانی پایین با رفتارهای مسئله‌ساز درونی، سطوح پایین همدلی، ناتوانی در تنظیم خلق و خو، افسرده‌خویی، اعتیاد به الکل و موادمخدر، انحرافات جنسی، دزدی و پرخاشگری همراه است با توجه به مسائل مختلفی که درباره هوش هیجانی ارائه شد، می‌توان گفت که عوامل متعددی بر روند رشد یا تنزل هوش هیجانی تاثیرگذار است. مدرسه، محیط بیرونی و از همه مهمتر، خانواده نقش تعیین‌کننده‌ای در این زمینه دارند (قمرانی وجعفری ۱۳۸۳، ۶۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ب.ظ ]




کسی که مدرک کارشناسی ارشد دارد، احتمالاً دارای بسیاری از این ‌ویژگی‌هاست. با این وجود، شاید بعضی از دیگر ویژگی‌های مهم را نداشته باشد. برای مثال، لازم است میزان تحمل شخص در برابر ابهام و نیاز وی به استقلال عمل و تغییر، بدقت مورد توجه قرار گیرد(جین، ترایاندیس،۱۳۸۱،ص۳۶).

افرادی که از معیارهای شخصی و درونی برخوردار بوده و اعتماد به نفس دارند، جزو بهترین افراد برای کارهای تحقیقاتی به حساب می‌آیند، زیرا کار تحقیقاتی در بسیاری از موارد ناامید کننده است. آنان که به آسانی ناامید نمی‌شوند و به اهداف خود و نحوه دستیابی به آن ها یقین دارند، استقامت و پشتکار بیشتری از خود نشان می‌دهند. ارتباط با همتایان و همکاران امری بسیاری ضروری است، چرا که بیشتر ایده های نو، صرفاً با مطالعه منابع مکتوب به دست نمی‌آید، بلکه از طریق گفتگو با محققانی که با مسائل مشابهی سروکار دارند، پیدا می‌شود. نکته آخر، که به واقع کنایه آمیز هم هست این که، محقق موفق می‌تواند آنچه را که به نظر وی «مدیریت ضعیف» تلقی می‌شود، تحمل نماید. کسی که از بی توجهی مدیر به خواسته‌هایش به آسانی ناراحت می‌شود، نمی‌تواند در یک محیط تحقیقاتی دوام بیاورد. اغلب مدیران سازمان‌های تحقیقاتی، ‌متخصصانی هستند که بیشتر به تحقیق علاقه‌مندند تا اداره کارکنان. ‌بنابرین‏، سطح مدیریت آن ها معمولاً پایین‌تر از حد متعارف است. امّا خوشبختانه یک راه نجات وجود دارد. بر پایه پژوهش‌های انجام شده، کارکنانی که از کار خود لذت می‌برند، سرپرستان ضعیف خود را تحمل می‌کنند. یکی دیگر از ویژگی‌های لازم و مطلوب برای محققان، درون فکنی[۵۳]، یعنی گرایش به درونی دانستن علل و اسباب شکست‌ها (برای مثال ضعف توانایی و سخت کوشی) و بیرونی ندانستن آن ها‌ است (عدم کمک دیگران، بخت واقبال بد). تحقیقات نشان داده است که درون فکنها در گردآوری اطلاعات و تصمیم‌گیری شخصی ‌در مورد مسیر صحیح عمل، موفق‌ترند(جین، ترایاندیس،۱۳۸۱،صص۳۶،۳۷).

    1. – Research and development institue ↑

    1. – Research management ↑

    1. – Gupta ,et, al ↑

    1. – Purdlon ↑

    1. – Research needs identification ↑

    1. – Research priority setting ↑

    1. – Resources Allocation ↑

    1. – National level ↑

    1. – organizational / institutional level ↑

    1. – Research program level ↑

    1. – Research Needs Assessment Approaches ↑

    1. – Pathological Approach ↑

    1. – substantive Approach ↑

    1. – Demand – Oriented Approach ↑

    1. – supply Driven Approach ↑

    1. – Administrative/managerial Approach ↑

    1. – systematic Approach ↑

    1. – scientific process ↑

    1. – problem finder ↑

    1. – problem sloving Approach ↑

    1. – structure of knowledge ↑

    1. – commonplace ↑

    1. – Disciplinary Approach ↑

    1. – Resource Allocation ↑

    1. – Economy Based Approach ↑

    1. – feasibilty study ↑

    1. – stakeholders ↑

    1. – Practitioners ↑

    1. – Users ↑

    1. – Organizational structure ↑

    1. – organizational Development ↑

    1. – Quality lmprovement ↑

    1. – Management information system (MIS) ↑

    1. – long Term Research Planning ↑

    1. – short term Research planning ↑

    1. – Annual Research planning ↑

    1. – Medium- Term Research planning ↑

    1. – Research Domains ↑

    1. – Analysis of Constraints ↑

    1. – Evaluation Of Existing Research Results ↑

    1. – Determination Of Research objectives and strategy ↑

    1. – Research projects Among Research Project ↑

    1. -Setting Priorities Among Research Projects ↑

    1. – Human Resource Gap Analysis ↑

    1. – Recommendations for lmplementation ↑

    1. – Researchable ↑

    1. – تحقیق و توسعه اصولاً فعالیت پرخرجی است به خصوص زمانی که به انجام تحقیقات پیشرفته مبادرت می‌ورزیم. در نتیجه میزان سرمایه‌گذاری به صورت تصاعدی افزایش می‌یابد در حالی که احتمال بازگشت سرمایه ممکن است به میزان افزایش سرمایه‌گذاری نباشد. ↑

    1. – یعنی تعداد نهادهای پیشتیبانی کننده تحقیق پایه به سطح بهینه نرسیده است. ↑

    1. – u.s office of management and Budget (OMB). ↑

    1. – به عبارت دیگر، فرمول بهره‌وری چنین است: – ↑

    1. – Schema ↑

    1. – Biases ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ب.ظ ]




کودکان درخودمانده ممکن است بخواهند کل روز را تنها باشند و اگر هم بخواهند ارتباط برقرار کنند با شکست مواجه می­شوند و یا علاقه­ای به برقراری ارتباط با افراد دیگر نشان نمی­دهند. به طور معمول کودک معمولی که در حال رشد است به محیط اطراف خود علاقه­ زیادی دارد و کودک درخودمانده بیشر علاقمند است در یک محیط غیر اجتماعی باشد و با هر تغییر در محیط شدیداً پریشان می­ شود. کودکان درخودمانده بزرگ­تر اغلب برای برقراری تعامل اجتماعی از خود علاقه نشان می­ دهند ولی به دلیل اینکه نمی ­توانند احساسات و افکار دیگران را درک و پیش ­بینی کنند دچار شکست می­شوند و ارتباط ضعیفی را برقرار ‌می‌کنند و همین امر که نمی ­توانند افکار دیگران را درک کنند باعث می­ شود که موضوع مشترک برای تعامل و برقراری ارتباط پیدا نکنند. این افراد در نشانه­ های غیر کلامی نیز مشکل دارند همچنین نشانه­ های صورت طرف مقابل را درک نمی­کنند و این مشکلات باعث اجتناب از رشد اجتماعی این افراد می­ شود. درکل کانر تأکید می­ کند که اختلال در عملکرد اجتماعی یک از مشخصات اصلی کودکان درخودمانده است(کوهن[۲۰]، ۲۰۰۵).

علاوه بر نقص در مهارت­ های اجتماعی، کودکان درخودمانده از لحاظ پردازش اطلاعات هیجانی که به شکل زبان بدن ایما و اشاره، حالت­های چهره یا لحن صدا، جلو ‌می‌کنند نیز مشکل دارند. کودکان درخودمانده در پی ابراز علائم عاطفی نیستند و به علائم دیگران نیز توجه نمی­کنند.( برای مثال آیا طرف مقابل شاد، غمگین یا دلخور است؟)(مش و وولف[۲۱]، ۲۰۰۸؛ ترجمه مکی­آبادی، ۱۳۹۱).

افراد در خودمانده دشواری هایی در شناسایی، ابراز و نظم دهی هیجان دارند( انجمن روان پزشکی امریکا، ۱۹۹۴). زمانی که از آن ها خواسته می شود احساسات خودشان را شناسایی کند، یک شخص درخودمانده اغلب نمی داند که درحال تجربه چه هیجانی است( پاکسون[۲۲]، ۲۰۰۷). کودکان درخودمانده به طور جالب توجه ای در درک حالت ذهنی دیگران با دشواری مواجهند( باران کوهن[۲۳]، ۱۹۹۰، ۱۹۹۳، ۱۹۹۵).

با وجود تفاوت قابل ملاحظه ای که از نظر شدت و نشانه ها بین افراد در خود مانده وجود دارد، تمامی آن ها دشواری هایی در تعامل های اجتماعی مثل استفاده از تماس چشمی، تعامل های دوطرفه و پاسخ گویی به سرنخ های اجتماعی دیگران دارند( داوسون و همکاران[۲۴]، ۲۰۰۵). بسیاری از نقایص اولیه در درخودماندگی مثل تماس چشمی، توجه مشترک، پاسخ گویی به هیجان ها و … نیازمند اطلاعاتی هستند که از طریق چهره به دست می‌آیند و جلو های چهره ای گویای حالات ذهنی هستند( باران کوهن و همکاران، ۱۹۹۷). بدین ترتیب ما بر این باوریم که نقایص پردازش چهره در افراد در خودمانده ممکن است ریشه در بدکاری سیستم های مغزی زیربنایی شناختی اجتماعی داشته باشد. سیستم های عصبی که میانجی پردازش چهره هستند در زندگی خیلی زود فعال می‌شوند، ‌بنابرین‏ نقایص در پردازش چهره ممکن است به دلیل نابهنجاری رشد در یکی از میانجی های اولیه مغزی در این افراد باشد(داوسون و همکاران، ۲۰۰۵)

مطالعات حافظه چهره ای در افراد درخودمانده نشان داده‌اند که آن ها در اواسط کودکی عملکرد بدتری نسبت به سن عقلی و تقویمی اشان در تکالیف پردازش چهره داشته اند. این تکالیف شامل بازشناسی چهره ای و بازشناسی چهره ها بوده است( بوچر و لویس[۲۵]، ۱۹۹۲؛ کپنر و همکاران[۲۶]، ۱۹۹۶؛ کلین و همکاران[۲۷]، ۱۹۹۹)

چهره انسان ها اطلاعات اجتماعی برای سایر انسان ها فراهم می‌کند( مریل[۲۸]۲۰۰۷ ). ما انسان ها نسبت به سایر موجودات در پردازش صورت، دقیق تر و سریع تر عمل می‌کنیم (هرشلرو و هوچستین[۲۹] ). حرکات چشم و عضلات صورت اطلاعاتی را پیرامون حالات هیجانی و توجه، بیان می‌کنند (مریل[۳۰]، ۲۰۰۷). صورت ما در بیشتر وقت ها در حال حرکت است این حرکات دو نوع اند : نوع اول شامل حرکاتی غیر اعضای صورت مثل حرکات سر است که توجه را نشان می‌دهد. نوع دوم شامل حرکات اعضای صورت مثل چشم ها، دهان و … است که هیجان ها، عواطف و خلق ما را نشان می‌دهد (بروس و یانگ [۳۱]، ۲۰۱۲ ). والر[۳۲] و همکاران( ۲۰۰۸) نشان دادن که عضلات درگیر در هیجان های بنیادی بین تمامی انسان ها و نخستی ها مشابه اند و تفاوت های اندکی میان آن ها وجود دارد حال آن که سایر عضلاتی که در هیجان های غیر بنیادی درگیرند بسته به فرهنگ و … در میان انسان ها متفاوت اند اما توان تشخیص شش هیجان بنیادی شادی، غم، خشم، تعجب، نفرت و ترس فارغ از فرهنگ برای تمامی افراد قابل شناسایی هستند (اکمن، ۱۹۹۳؛ اکمن و فریزن [۳۳]، ۱۹۷۱).

جلوه های چهره ای هیجان ها یکی از تظاهرات بیرونی حالات هیجانی درونی است که برای ارتباطات میان افراد کاراست (بلپر[۳۴]، ۲۰۰۳) به دلیل اهمیت چهره در ارتباطات انسانی، اکثریت مطالعات روی صورت متمرکز شده اند (اکمن، ۱۹۳۳).

۲-۳- هیجان های بنیادی:

هیجان های بنیادی هیجان هایی هستنند که نشانه های متمایزی داشته و در سراسر جهان و تمامی فرهنگ ها به یک شکل برداشت می‌شوند (اکمن و فریزن، ۱۹۷۱، ۱۹۷۲؛ اکمن، ۱۹۹۲ )

اگرچه هیجان های بنیادی جهانی هستند اما درک آن ها تا حدودی نیز تحت تاثیر فرهنگ ها قرار دارد. مثلا در مطالعات اکمن ( ۲۰۰۳ ) ژاپنی ها در ۹۰% موارد خشم را صحیح تشخیص دادند، حال آنکه این میزان در میان آمر یکایی ها ۶۷% بود. با توجه به مطالعات انجام شده هیجان های بنیادی مجموعه ای از ملاک ها را دارا بوده و دارای ارزش تکاملی هستند (اکمن، ۱۹۹۲ ).

ریو[۳۵] (۲۰۰۹) و کالات[۳۶] (۲۰۰۷ ) هیجان های بنیادی را چنین معرفی کرده‌اند:

۲-۳-۱- شادی:

شادی هیجانی است که همه مردم خواهان تجربه آن هستند. شادی موجب علاقه می شود. این هیجان از نظر شدت متفاوت و از لبخند تا لذت را دربر می‌گیرد. نشانه های جهره ای آن شامل چروک های اطراف جشم، گونه هایی بالا کشیده شده، گوشه های لب بالا و عقب کشیده شده.

۲-۳-۲- غم:

غم منفی ترین و ازارنده ترین هیجان است که معمولا از تجارب فقدان ناشی می شود و دقیقا نقطه مقابل هیجان شادی است. این هیجان فرد را برمی انگیزاند تا برای رفع هیجان نامطلوب اقدامی نماید. جلوه های هیجانی آن شامل، گوشه داخلی ابرو رو به بالا می رود، پلک بالا حالت افتاده داشته و گوشه لبهای پایین کشیده می شود.

۲-۳-۳- تعجب:

تعجب هیجانی است که به طور ناگهانی اتفاق می افتد. اگر زمانی برای تفکر وجود داشته باشد، هیجان تجربه شده، تعجب نخواهد بود. شما هرگز در طول زمان متعجب نمی ماند مگر آنکه مؤلفه‌ های جدی از واقعه متعجب کننده را دریابید. این هیجان تنها در مواردی که جیزی غیر منتظره است روی می‌دهد. هیجان تعجب پس از ادراک، به هیجان دیگری مثل ترس یا شادی تبدیل می شود. جلوه های هیجانی تعجب شامل ابرو های بالا رفته، چشم های گشاد و دهان نیمه باز می‌باشد.

۲-۳-۴- نفرت:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:56:00 ب.ظ ]