کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



Cross-section F۲٫۸۴۹۸۸۶(۷۳,۲۹۵)۰٫۰۰۰۰

الف -۲- آزمون هاسمن

جدول ۴-۱۱ : نتایج آزمون هاسمن برای آزمون فرضیه سوم

شرح

مقدار آماره

درجه آزادی

احتمال

Cross-section random

۰٫۱۳۷۶۹۰

۱

۰٫۷۱۰۶

با توجه به اینکه ، از آزمون به عمل آمده برای مدل رگرسیونی اول احتمال به دست آمده بیشتر از ۵ درصد می‌باشد ، در ابتدا به روش تصادفی انجام شده بود ، ولی به علت اینکه نامناسب بودن مقدار P-Value ، لذا در این مدل باید از روش اثرات ثابت استفاده نماییم.

جدول (۴-۱۲) : بررسی مدل ترکیبی فرضیه سوم

متغیر

ضریب

انحراف معیار

t-آماره

Prob.

نوع رابطه

سطح معنی داری

DIRECTORS_SHAREHOLDING

-۰٫۰۴۴۰۷۸

۰٫۰۱۱۶۲۴

-۳٫۷۹۱۹۴۱

۰٫۰۰۰۲

منفی

۹۹%

C

۷٫۶۱۰۲۰۷

۰٫۹۱۷۴۲۳

۸٫۲۹۵۲۰۱

۰٫۰۰۰۰

مثبت

معناداری است

آماره های وزن دار

آماره های بدون وزن

ضریب تعیین

۰٫۴۲۵۴۶۱

ضریب تعیین

۰٫۱۸۰۱۷۶

ضریب تعیین تعدیل شده

۰٫۲۸۱۳۳۹

آماره دوربین واتسون

۱٫۵۵۸۹۴۱

آماره دوربین واتسون

۲٫۱۵۳۸۱۰

F-statistic

۲٫۹۵۲۰۹۳

Prob(F-statistic)

۰٫۰۰۰۰۰۰

همان‌ طور که از جدول ۴-۱۲ مشاهده می­ شود مقدار P-Value مربوط به آماره ( Prob(F-statistic که بیانگر معنی دار بودن کل رگرسیون می‌باشد، برابر ۰٫۰۰۰۰۰۰ بوده و حاکی از آن است که مدل درسطح اطمینان ۹۹ درصد معنادار می‌باشد. همچنین آزمون دوربین- واتسون رابطه بالا عدد بین ۱٫۵ تا ۲٫۵ می‌باشد که مناسب است و نشان دهنده مورد پذیرش بودن فرض نبود خود‏‏همبستگی است. نتائج آزمون فرضیه نشان می‌دهد که بین سهامداری مدیران و ریسک کوتاه ‌مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معکوس و معنی داری وجود دارد. ضریب تعیین تصحیح شده نشان می‏ دهد که حدود ۲۸٫۱ درصد از تغییرات توسط متغیرهای مستقل ذکر شده در جدول بالا تبیین می‏ شود.

۴-۴-۴ آزمون فرضیه چهارم

– بین نسبت ارزش بازار و ریسک کوتاه ‌مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد..

H0 : بین نسبت ارزش بازار و ریسک کوتاه ‌مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود ندارد.

H0 : βi = 0

H1 : بین نسبت ارزش بازار و ریسک کوتاه ‌مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد.

H1 : βi ≠ ۰

الف – آزمون معنی دار بودن روش اثرات ثابت

برای آزمون معنی دار بودن روش اثرات ثابت باید از دو آزمون آماره F و هاسمن[۷۶] استفاده نمود.

الف-۱- آزمون فرضیه تحقیق

آزمون آماره F

جدول ۴-۱۳ : نتایج آزمون آماره F برای آزمون فرضیه چهارم

شرح

مقدار آماره

درجه آزادی

احتمال

Cross-section F

۲٫۷۷۵۸۶۴

(۷۳,۲۹۵)

۰٫۰۰۰۰

الف -۲- آزمون هاسمن

جدول ۴-۱۴ : نتایج آزمون هاسمن برای آزمون فرضیه چهارم

شرح

مقدار آماره

درجه آزادی

احتمال

Cross-section random

۰٫۰۳۵۷۹۰

۱

۰٫۸۴۹۹

با توجه به اینکه ، از آزمون به عمل آمده برای مدل رگرسیونی اول احتمال به دست آمده بیشتر از ۵ درصد می‌باشد ، در ابتدا به روش تصادفی انجام شده بود ، ولی به علت اینکه نامناسب بودن مقدار P-Value ، لذا در این مدل باید از روش اثرات ثابت استفاده نماییم.

جدول (۴-۱۵) : بررسی مدل ترکیبی فرضیه چهارم

متغیر

ضریب

انحراف معیار

t-آماره

Prob.

نوع رابطه

سطح معنی داری

MV

۶٫۸۳E-11

۴٫۲۷E-11

۱٫۶۰۱۸۷۳

۰٫۱۱۰۳

مثبت

—–

C

۴٫۰۶۶۱۰۳

۰٫۰۴۷۸۳۳

۸۵٫۰۰۵۵۸

۰٫۰۰۰۰

مثبت

معناداری است

آماره های وزن دار

آماره های بدون وزن

ضریب تعیین

۰٫۴۲۵۳۶۵

ضریب تعیین

۰٫۱۷۹۸۳۱

ضریب تعیین تعدیل شده

۰٫۲۸۱۲۲۰

آماره دوربین واتسون

۱٫۵۶۰۰۹۰

آماره دوربین واتسون

۲٫۱۱۷۲۸۲

F-statistic

۲٫۹۵۰۹۴۱

Prob(F-statistic)

۰٫۰۰۰۰۰۰

همان‌ طور که از جدول ۴-۱۵ مشاهده می­ شود مقدار P-Value مربوط به آماره ( Prob(F-statistic که بیانگر معنی دار بودن کل رگرسیون می‌باشد، برابر ۰٫۰۰۰ بوده و حاکی از آن است که مدل درسطح اطمینان ۹۹ درصد معنادار می‌باشد. همچنین آزمون دوربین- واتسون رابطه بالا عدد بین ۱٫۵ تا ۲٫۵ می‌باشد که مناسب است و نشان دهنده مورد پذیرش بودن فرض نبود خود‏‏همبستگی است. نتائج آزمون فرضیه نشان می‌دهد که بین نسبت ارزش بازار و ریسک کوتاه ‌مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود ندارد.

۴-۴-۵ آزمون فرضیه پنجم

– بین نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار و ریسک کوتاه ‌مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد.

H0 : بین نسبت ارزش دفتری به ارزش بازار و ریسک کوتاه ‌مدت سهام شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود ندارد

H0 : βi = 0

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-22] [ 11:02:00 ب.ظ ]




دوره نیمه-شیدایی: دوره نیمه-شیدایی همان دوره شیدایی با شدت کمتر است که در آن علائم جنون و خودبزرگ‌بینی وجود ندارد. بسیاری از بیماران در دوره نیمه-شیدایی فعال‌تر از حالت عادی هستند، در حالی که بیماران در دوره شیدایی به دلیل کاهش تمرکز در فعالیت‌های خود دچار مشکل می‌شوند. خلاقیت در بعضی بیماران نیمه-شیدا افزایش پیدا می‌کند. دوره نیمه-شیدایی ویژگی اختلال دوقطبی نوع دوم و اختلال خلق ادواری است اما می‌تواند در اختلال اسکیزوفرنیک ساز[۶۸] نیز ظاهر شود. نیمه-شیدایی ویژگی اختلال دوقطبی نوع اول نیز هست و زمانی رخ می‌دهد که خلق بیمار بین وضعیت‌های عادی و شیدایی نوسان می‌کند(مالتز،۲۰۱۲).

خلق ترکیبی [۶۹]وضعیتی است که در آن هر دو علائم شیدایی و افسردگی به طور همزمان بروز می‌کنند (مثلا تحریک‌پذیری، اضطراب، خستگی، احساس گناه، پرخاشگری، تحریک‌پذیری، تفکرات خودکشی، ترس، شک یا پارانویا، صحبت بی‌وقفه و خشم). به عنوان نمونه، حالت گریه در وضعیت شیدایی یا تفکرات سریع در وضعیت افسردگی است. حالت‌های ترکیبی معمولاً خطرناک‌ترین دوره در بیماری‌های خلقی هستند زیرا رفتارهایی مانند سوء مصرف مواد، بیماری پانیک و اقدام به خودکشی تا حد زیادی افزایش پیدا می‌کنند(مالتز،۲۰۱۲).

معمولا اختلال دوقطبی به زیردسته‌های زیر طبقه‌بندی می‌شود:

اختلال دوقطبی نوع اول: وجود یک یا چند دوره شیدایی. وجود دوره افسردگی یا نیم-شیدایی برای تشخیص الزامی نیست اما گاهی اوقات اتفاق می‌افتد.اختلال دوقطبی نوع دوم: عدم وجود دوره شیدایی، وجود یک یا چند دوره نیمه-شیداییو یک یا چند دوره افسردگی اساسی(مالتز،۲۰۱۲).

اختلال خلق ادواری: دوره های نیمه-شیدایی همراه با دوره هایی از افسردگی که به اندازه افسردگی اساسی نباشند. بیشتر افرادی که دارای اختلال دوقطبی تشخیص داده می‌شوند، دارای تعداد دوره، به متوسط ۰٫۴ تا ۰٫۷ در سال، با طول سه تا شش ماه هستند. تناوب سریع به افرادی اطلاق می‌شود که بیشتر از سه دوره در سال را تجربه می‌کنند. بخش قابل توجهی از بیماران دوقطبی شامل این عنوان می‌شوند. در برخی منابع عناوین تناوب بسیار سریع و تناوب به شدت سریع یا تناوب بسیار بسیار سریع تعریف شده‌اند. یک تعریف از تناوب بسیار بسیار سریع، تغییر خلق در طول بازه ۲۴ تا ۴۸ ساعت است اگرچه دلیل قطعی برای این اختلالات هنوز شناخته نشده‌است، اما محققان بر این باورند که اختلالات دوقطبی منشا ارثی دارد وترکیب ژنتیکی افراد بیشتر از تربیت آن ها در این اختلالات مؤثر است. ممکن است مشکل فیزیکی در قسمتی از مغز که کنترل حالات روحی را به عهده دارد عامل این اختلالات باشد. ‌به این دلیل است که این اختلالات با دارو قابل درمان هستند. همچنین نوسانات خلقی ممکن است گاهی توسط استرس و یا بیماری به وجود بیایند(مالتز،۲۰۱۲).

    • افسرده خویی[۷۰]: که یک افسردگی مزمن و خفیف می‌باشد. مزمن در پزشکی به معنای مستمر و طولانی مدّت می‌باشد. بیمار یک احساس مزمن بیماری و فقدان علاقه به فعالیت هایی که قبلا از آن ها لذّت می برده دارد امّا شدّت این مورد کمتر از افسردگی عمده می‌باشد(مالتز،۲۰۱۲).

  • اختلال عاطفی فصلی (SAD): یک نوعی از افسردگی عمده می‌باشد. اما این نوع اختلال با تمام شدن روز آغاز می شود. افراد این نوع اختلال را در کشورهای دور از خط استوا در اواخر پاییز، زمستان و اوایل بهار می گیرند(مالتز،۲۰۱۲).

دلایل مشکلات مربوط به سلامت روان

اگرچه عامل دقیق مشکلات سلامت روان مشخص نمی باشد، امّا تحقیقات نشان می‌دهند که این شرایط ها بواسطه ترکیبی از فاکتورهای زیستی، روانشناختی و محیطی ناشی می‌شوند.

  • فاکتورهای زیستی

برخی از بیماری های روانی به دلیل توازن غیرنرمال مواد شیمیایی خاصی در مغز به نام انتقال دهنده های عصبی بوده اند. انتقال دهنده های عصبی به سلول های عصبی در مغز کمک می‌کنند که با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. اگر این مواد شیمیایی در موازنه نباشند و یا عملکرد درستی نداشته باشند، پیام ها ممکن است به درستی در مغز جابجا نشوند و در نتیجه، علائم بیماری های عصبی ظاهر شود. علاوه بر این، نقصان ها یا صدمات در نواحی معینی از مغز به دلیل برخی از شرایط های روانی دانسته شده اند (اورسا، ۲۰۱۲).

در ادامه برخی دیگر از فاکتورهای زیستی که ممکن است باعث توسعه بیماری های روانی شوند آورده شده است:ژنتیک (وراثت): بسیاری از بیماری های روانی در خانواده ها بروز می‌کنند که دلالت بر این موضوع دارد که افرادی که یکی از اعضای خانواده آن ها مبتلا به بیماری روانی است در معرض احتمال بالاتری برای ابتلا به بیماری های روانی هستند. حساسیت در خانواده ها ز طریق ژن ها انتقال پیدا می‌کند. متخصصین بر این باورند که بسیاری از بیماری های روانی در ارتباط با حالت های غیرطبیعی در تعداد زیادی از ژن ها هستند، نه فقط در یک ژن. به همین دلیل است که یک فرد حساسیت به یک بیماری روانی را به ارث می‌برد و ضرورتا به آن بیماری مبتلا نمی شود. خود بیماری روانی از تقابل چندین ژن و فاکتورهای دیگری مثل استرس، سوء مصرف و یا یک حادثه رخ می‌دهد که می‌تواند بر روی یک بیماری در فردی که یک حساسیت وراثتی به آن بیماری دارد تأثیر گذاشته و یا آن بیماری را به راه بیاندازد(اورسا، ۲۰۱۲).

    • عفونت ها: عفونت های خاصی در ارتباط با آسیب مغزی و توسعه بیماری روانی یا بدتر شدن علائم بیماری در نظر گرفته شده اند. مثلا، یک وضعیتی تحت عنوان اختلال عصبی روانی سیستم ایمنی خودکار اطفال (PANDA)[71] که در ارتباط با باکتری های استرپتوکوکوس می‌باشد به دلیل توسعه اختلال وسواس عملی-فکری و دیگر بیماری های روانی در کودکان می‌باشد.

    • نقصان ها و صدمات مغزی: نقصان ها یا صدمات در نواحی مشخصی از مغز هم باعث بروز برخی از بیماری های روانی شده اند.

    • آسیب های پیش از تولد: برخی از شواهد نشان می‌دهند که اختلال در نمو مغزی در مراحل اولیه جنینی که تحت عنوان آسیب یا تروما[۷۲] شناخته می شود و در زمان تولد رخ می‌دهد (مثل فقدان اکسیژن رسانی به مغز) می‌تواند به عنوان فاکتوری در توسعه برخی از اختلالات مثل درخودماندگی[۷۳] تلقی شود.

  • سوء مصرف مواد: سوء مصرف طولانی مدّت مواد باعث بروز اختلالات زیادی مخصوصا نگرانی، افسردگی و پارانویا می شود.

فاکتورهای دیگر: تغذیه ضعیف و قرارگیری در معرض مواد سمّی مثل سرب می‌تواند در توسعه بیماری های روانی نقش داشته باشد(اورسا، ۲۰۱۲).

    • فاکتورهای روان شناختی که می‌توانند باعث بروز بیماری های روانی شوند شامل موارد زیر هستند:

    • آسیب شدید روانی در دوران کودکی مثل سوءاستفاده های عاطفی، جسمی و جنسی

    • از دست دادن یک چیز مهم در گذشته مثل از دست دادن والدین

    • مورد بی اعتنایی و بی توجهی قرار گرفتن

    • توانایی برای برقراری رابطه با دیگران(اورسا، ۲۰۱۲).

    • فاکتورهای محیطی: عوامل معین ایجادکننده استرس می‌توانند باعث بروز بیماری های روانی در یک فردی شوند که ‌به این بیماری ها حساسیت دارد. این عوامل به شرح زیر هستند:

    • مرگ یا طلاق

    • زندگی خانوادگی ناموفق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:02:00 ب.ظ ]




از طریق خانواده افراد به جامعه معرفی می‌شوند و استانداردهای قابل قبول زندگی را یاد می گیرند خانواده هم یک گروه اولیه ( که به وسیله تعامل رودررو و صمیمی دارند) و هم یک گروه مرجع (با اعضای که بر ارزش‌ها- هنجارها و استانداردهای خاص خانوادگی در رفتار هایشان دلالت دارند) می‌باشد.

با این وجود تحت قوی بودن تأثیر خانواده اوّلاً التزامات و تعهّدات بین خانواده ها بسیار قویتر از سایر گروه هاست و ثانیاً خانواده نقش مصرف کننده نهایی را دارد ‌بنابرین‏ خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی فعالیت دارد یعنی درآمد کسب می‌کند و خرج می‌کند.در این راستا اعضای خانواده باید اولویت های مصرف فردی و جمعی خود را مشخّص کنند و ‌در مورد محصولات و مارکهایی که نیازهای آن ها را برآورده می‌کند و مکان خرید این محصولات و چگونگی مصرف این کالا تصمیم گیری نمایند. همچنین نگرشهای مصرف کنندگان ‌در مورد خرج کردم و پس انداز و حتی نوع کالاها و مارک‌های خریداری شده غلب به صورت ثابت در حین رشد در خانواده شکل می‌گیرد. شناخت عامل خانواده در تصمیم گیری مصرف کننده به دلایل زیر اهمیت دارد:

    1. بسیاری از تصمیمات خرید در خانواده انجام می‌گیرد.

    1. رفتار مصرف در واحد خانواده آغاز می شود

    1. نقش های خانواده و ترجیحات کالاهایی که کودکان مشاهده می‌کنند مدل هایی هستند

    1. خانواده خود از آن ها استفاده کرد. آن ها را تغییر یا رد می‌کنند.

    1. تصمیمات خرید خانواده ترکیبی از تعاملات خانواده و تصمیم گیری فردی است.

  1. خانواده به عنوان تفسیر گر نیروهای اجتماعی و فرهنگی بر افراد عمل می‌کند.

اعضای خانواده به طرق مختلف در ارتباط با تصمیم خرید و فرایند مصرف هستند در این زمینه ۶ نقش ممکن است توسّط اعضاء ایفا می‌گردد. اولین کسی که خرید را مطرح می‌کند یا به عبارتی دیگر عضوی از خانواده که مسئله یا نیاز را تشخیص می‌دهد. آغازگر یا تحریک کننده نام دارد.

نقش دوّم تأثیر گذار است این شخص دیگران را ترغیب به خرید می‌کند. نقش سوّم را گردآورنده اطّلاعات در

مورد کالاها یا مکان خرید ایفا می‌کند. نقش تصمیم گیرنده در برگیرنده اختیار داشتن جهت اتّخاذ تصمیم خرید است. لزومی ندارد که تصمیم گیرنده و خریدار یک نفر باشند.

برای مثال در خرید از یک سوپر مارکت ‌در مورد مارک و کالا ممکن است تصمیم گیرنده کس دیگری باشد فرید اکسپر نوجوان خانواده با این وجود ممکن است خریدار نقش استراتژیک عمده ای ‌در مورد تصمیمات راجع به مارک ایفا کند.

برای مثال در یک مطالعه مشخّص شد که یک سوّم مصرف کنندگان نوشابه های الکلی تصمیم راجع به مالک را به عهده خریدار ( عموماً همسران زن گذاشته بودند در عین حال ۹۰ درصد خرید کنندگان از ترجیحات مصرف کنندگان آگاه بوده اند.

تأثیر گذاری اعضای خانواده بر تصمیمات:محققین در توانایی اعضای خانواده در تأثیر گذاری بر تصمیمات توجّه زیادی داشته و سه عامل تأثیرگذار در اعضاکه مؤثّر است بدین شرح است: توانایی مالی اعضا – اهمیت تصمیمات از

نظر اعضاء و نقش جنسیت از نظر اعضاء.

تغییر نقش ها در سطوح فرایند تصمیم گیری خانواده: تغییر الگوهای نقش زنان و شوهران تأثیرات بسیاری در تصمیم گیری داشته است. الگوهای ازدواج در گذشته ‌به این معنی بود که همه تصمیمی با توجّه به علایق مشترک زن و شوهر گرفته نمی شود.

زن بر فعالیت های خانگی تمرکز داشت و شوهر مشغول فعالیت‌های حرفه ای بیرون بوده امروزه نقش جنسیت به سمت مساوات گر این تغییر کرده و ‌به این بدین معنی است که الگوهای قدیمی از اعتبار برخوردار نبوده و تصمیمات جدیدتر و بهتر دیگری باید گرفته شوند.

علاوه بر تعداد تصمیماتی که باید گرفته شوند موضوع چگونگی مذاکره زن و شوهر نیز از اهمیت خاصی برخوردار است زنانی که نقش های سنتی از ازدواج را پذیرا هستند بیشتر تمایل دارند تا با همسران خود مذاکره کرده و آن ها را متقاعد کنند که بر اساس علایق مشترک یعنی ‌در مورد بهترین ها برای خانواده تصمیم بگیرند در حالی که زنانی که از نقش های مدرن تبعیت می‌کند.

بر اساس علایق شخصی و فردی خود یعنی آنچه که برای وی بهترین است با شوهر خود مذاکره می‌کنند. برای برخی کالاها زنان نقش زیادی در تحریک جمع‌ آوری اطّلاعات و سطوح خرید نسبت به شوهران دارند. در حالی که ‌در مورد کالاهایی که گران قیمت بوده و از پیچیدگی فنی زیادی برخوردار هستند. شوهران مشارکت بیشتری در تصمیم گیری دارند متغیرهای دیگری نیز وجود دارد که بر ماهیت تصمیمات خرید خانواده تأثیر می‌گذارند این عوامل عبارتند از : فرهنگ–طبقه اجتماعی –‌گروه‌های مرجع –سطح منحنی عمر- تحرک – موقعیت جغرافیایی و کودکان.

ت.فرهنگ:

نقش زن و شوهرها از فرهنگی به فرهنگ دیگر تفاوت‌های زیادی دارند که این امر ممکن است به تفاوت‌های زیادی در تصمیم گیری های مصرف کننده منجر شود. سیستم‌های عمومی خانواده ای که در کل جهان بازار یابان با آن ها مواجه می‌شوند در یکی از سه الگوی کلی زیر جای می گیرند:

    1. در فرهنگ مسلمانان زنان غالباً پیر و شوهر بوده و نقش فزونی ترین داشته و کنترل کمتری بر امورات خانواده دارند.

    1. در فرهنگ آمریکایی لاتین زنان آزادتر هستند امّا هنوز عضو پایین تر خانواده تلقی می‌گردند و شوهر اختیار نهایی تصمیم گیری در تمام امور را دارد.

  1. در اروپا و امریکای شمالی فرهنگ مساوات ، الگویی سیاسی است در این فرهنگ تشابه درگیری زن و شوهر برای فعالیت‌های مختلف خانواده مشهود است.

طبقه اجتماعی ، در طبقات اجتماعی بالا و پایین عمده تصمیمات به صورت مستقل اتّخاذ می‌شوند در حالی که تصمیم گیری مشترک بیشتر در طبقات متوسّط متفاوتر است .(روستا:۶۵:۱۳۸۵)

ج. ‌گروه‌های مرجع و تعاملات اجتماعی:

برخی نویسندگان خاطر نشان ساخته اند که هر چه تعامل اجتماعی و ارتباط همسر با دوستان و خویشاوندان بیشترباشد میزان تصمیم گیری مشترک کاهش می‌یابد این امر بدین علّت است که در چنین حالتی برخی تصمیمات با مشاوره با دوستان و اقوام گرفته می‌شوند تا مشاور مصرف با همسر.سطح منحنی عمر: ماهیت تصمیم گیری خانواده در طول منحنی عمر تغییر می‌یابد برای مثال زنان دارای کودکان زیر ۷ سال در مقایسه دیگر زنان مسئولیت کمتری در قبال تصمیمات اقتصادی دارند. بعلاوه خانواده ها در سطوح منحنی عمر تصمیمات مشترک فراوانی می گیرند.

با این همه شواهد حاکی از آن است که تصمیم گیری مشترک در طول منحنی عمر کاهش می‌یابد. چنین تمایلاتی در قالب افزایش کارایی یا شایستگی همسران در تصمیم گیری خرید در خلال رشد و توسعه خانواده که قابل قبول یکدیگر نیز هست شرح داده می‌شوند.

تحرک: تحرک اجتماعی و جغرافیایی میزان ارتباطات درون خانوادگی و تصمیم گیری مشترک را افزایش می‌دهد.

موقعیت جغرافیایی: در تحقیقات اندکی که در زمینه تأثیر محلّ اقامت بر تصمیم گیری خانواده انجام شده مشخّص

شده است که خانواده های روستایی بیشتر از خانواده های شهرنشین تصمیمات مشترک می گیرند همچنین زنان نقش تأثیر گذاری ندارند.

کودکان: در یک تحقیق انجام شده در زمینه تأثیر گذاری کودکان بر تصمیمات خانواده تأثیر گذاری کودکان و فرزندان ۳ سال به پایین و ۱۳ سال به بالا مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه ۲۵ کالا در ۵ قسمت تقسیم بندی شده:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:02:00 ب.ظ ]




    1. تعاریف نظری

همنهشتی: شکلهای مسطح را هم نهشت گویند اگر همریخت و هم اندازه باشند. شکلهای همنهشت را می‌توان با تبدیلی که نقاط را حرکت می‌دهد ، اما رابطه های مجاورت ، زوایای بین خطوط و طول‌های پاره خط‌ها را تغییر نمی‌دهد،برهم منطبق کرد. چنین تبدیلی سطح‌ها را حفظ می‌کند و خطوط موازی را موازی جابه‌جا می‌کند.

اجزای متناظر: هر مثلثی دارای شش جزء است، سه ضلع و سه زاویه. در همنهشتی مثلث‌ها سه جزء برابری که پس از اثبات تساوی نتیجه‌گیری می‌شوند، اجزای متناظر نامیده می‌شوند. در مقابل هر دو زاویه‌ی برابر دو ضلع برابر وجود دارد و بالعکس.

کاربرد همنهشتی مثلث‌ها: انتخاب دو مثلث مناسب و استفاده از همنهشتی دو مثلث برای ثابت کردن تساوی اضلاع و زوایا از طریق نتیجه‌گیری به وسیله اجزای متناظر.

    1. تعاریف عملیاتی

اثبات همنهشتی دو مثلث: منظور از اثبات همنهشتی بیان یکی از سه حالت تساوی دو مثلث با ذکر دلیل است که در سؤالات ۲ و ۳ و ۴ مورد ارزشیابی قرار گرفته است.

کاربرد همنهشتی: اثبات تساوی خواسته شده در صورت سؤال که دانش‌آموزان باید با در نظر گرفتن دو مثلث و اثبات همنهشتی آن‌ ها و بیان اجزای متناظر تساوی خواسته شده را اثبات کنند.

فصل دوم

مروری بر ادبیات موضوع

۲-۱ مقدمه

هدف این مطالعه بررسی اشتباهات مفهومی دانش‌آموزان سال هفتم دوره اول متوسطه ‌در مورد اثبات و استدلال همنهشتی مثلث ها و منابع این خطاها است. بر این اساس در این فصل ابتدا مطالبی ‌در مورد هندسه و تفکر هندسی ارائه شده و سپس توضیحاتی ‌در مورد اشتباهات مفهومی و خطاها از دیدگاه نظریه های یادگیری، ریشه اشتباهات مفهومی، ویژگی‌های آن و نقش آموزش در اشتباهات مفهومی پرداخته می‌شود. به علاوه به مباحث مرتبط با موضوع شامل طرحواره‌ها در فرایند یادگیری و نظریه یادگیری اشاره شده است. همچنین به درک لزوم اثبات برای دانش‌آموزان و بررسی برنامه درسی و جایگاه اثبات های هندسی در آن پرداخته می شود.

۲-۲ هندسه

این مهم است که ما در دنیای واقعی زندگی می‌کنیم و دنیای واقعی، هندسی است. طبیعت دوگانه ی هندسه به عنوان یک حوزه نظری و یک حوزه تجربیات عملی، این امکان را فراهم می‌کند که معلمان ریاضی، ارتباطی بین نظریه و دانش روزانه ی دانش آموزان، برقرار کند (ریحانی، ۱۳۸۴). قرن‌ها ریاضیات به عنوان والاترین درس برای تربیت قدرت استدلال تلقی می‌شد و ویوس۱ در قرن چهارم ریاضیات را درسی برای نمایش قدرت ذهن بیان می‌کرد (نجفی، ۱۳۷۹). هندسه شاخه‌ای از ریاضی است که نقطه، خط، نقشه و شکل‌های فضائی، روابط بین این شکل‌ها، اندازه های اشکال هندسی مثل طول، زاویه، مساحت و حجم را توصیف می‌کند (دارسان۲ و کوبان۳، ۲۰۰۶، به نقل از یلدیز۴، ۲۰۰۹). هندسه شامل شبکه های پیچیده و پیوسته‌ای از مفاهیم است که نه فقط باعث بازنمایی سیستم‌ها و مهارت‌های استدلال به منظور درک و تجزیه و تحلیل فیزیکی می‌شود، بلکه همچنین باعث توسعه‌ تصورات فضای محیطی نیز هست(الکس۵ و مامِن۶، ۲۰۱۲). هندسه در یونان باستان خیلی با اهمیت بوده است تا جایی که افلاطون بر سر در دانشکده فلسفه نوشته بود: هر کس هندسه نمی داند وارد نشود (سایبلی، ۱۹۹۸).

۱ vives

۱ Dursun

۲ Coban

۳ Yildiz

۴ Alex

۵ Mammen

افلاطون در مکتب خود هندسه تدریس نمی‌کرد بلکه فلسفه می‌آموخت. او به هندسه برای پرورش فکر و استدلال اهمیت بسیار می‌داد و مانند بسیاری از دانشمندان و فلاسفه مطالعه‌ هندسه را برای مطالعه ی فلسفه و نیز پرورش فکر و استدلال بسیار سودمند و لازم می‌دانست (شرف الدین، ۱۳۷۷). هندسه یکی از زمینه‌های بسیار مهم ریاضی است و تجاربی را فراهم می‌کند که به دانش‌آموزان کمک می‌کند درک خود از اَشکال و ویژگی‌های آن‌ ها را توسعه دهند و دانش‌آموزان را قادر می‌سازد تا مسائل هندسی را به مسائل جهان واقعی مربوط سازند (شرارد۱، ۱۹۸۱).

فن دِویل۲ (۲۰۰۰) دلایل زیر را برای اهمیت مطالعه­ هندسه برمی­شمرد:

    • هندسه می‌تواند درک کاملی از جهان ارائه کند .هندسه در ساختار منظومه‌ی شمسی و حتی در حیوانات، سازه‌های زمین‌شناسی، در سنگ‌ها و شیشه‌ها، گیاهان و گل‌ها یافت می‌شود. همچنین در بخش عمده­ای از جهان مصنوعی ما مثل هنر، معماری، اتومبیل، ماشین‌آلات و تقریباً همه‌ چیزهایی که انسان ایجاد می‌کند، شکل‌های هندسی وجود دارد.

    • اکتشافات هندسی می‌توانند مهارت‌های حل مسئله را توسعه دهند. استدلال فضایی، شکل مهمی از حل مسئله است و حل مسئله یکی از دلایل اصلی مطالعه‌ ریاضیات محسوب می‌شود.

    • هندسه نقش کلیدی در مطالعه‌ سایر حوزه های ریاضی بازی می‌کند. به عنوان مثال، مفهوم کسر به ساختارهای جزء به کل هندسی مربوط است. نسبت وتناسب به طور مستقیم به مفهوم هندسیِ تشابه ارتباط دارد. اندازه‌گیری و هندسه نیز به وضوح به هم مرتبط هستند.

    • هندسه روزانه توسط بسیاری از مردم به‌ خصوص دانشمندان، معماران، هنرمندان و مهندسان استفاده می‌شود. همچنین در خانه نیز برای ساخت یک حصار یا طراحی یک باغچه از هندسه استفاده می‌کنیم.

  • هندسه لذت‌بخش است و به طور کلی باعث افزایش خوگیری دانش‌آموزا ن به ریاضیات می‌شود.

امروزه هندسه کاربردهای علمی فراوانی مدل سازی هندسی، ربوتیک، پزشکی، متحرک سازی کامپیوتری، شیمی محاسباتی، فیزیک، بیولوژی، سیستم اطلاعات جغرافیایی و ریاضیات یافته است (وایتلی۳، ۱۹۹۹).

هدف نهایی یادگیری هندسه ارتقاء قدرت استدلال است. استدلال هندسی می‌تواند به عنوان اختراع یا استفاده از سیستم های مفهومی رسمی برای بررسی شکل و فضا تعریف شود (باتیستا۴، ۲۰۰۷).

۱ Sherard

۱ Ven de Walle

۲ Whiteley

۳ Battista

مهارت‌های هندسی شامل مهارت‌های دیداری، شفاهی، ترسیمی، منطقی و کاربردی هستند (غلام آزاد، ۱۳۷۹). تفکر هندسی شامل تفکر و دست ورزی با تصاویر فضایی است و مثال‌های قابل درک می‌تواند برای صحت بخشیدن به آن ها کمک کند (هندسکومب۱، ۲۰۰۵).

مهارت دیداری هندسه توسط دانش‌آموزان از سنین قبل از دبستان شروع می‌شود یعنی زمانی که اشکال را در محیط اطراف خود شناسایی می‌کنند. مهارت‌های شفاهی هنگام ورود به مدرسه یادگرفته می‌شوند اکنون او قادر است اشکال را با نام‌های هندسی آن‌ ها بخواند. مهارت‌های ترسیمی بعد از یادگیری اسامی هندسی پدیدار شده و در سال‌های بالاتر سرانجام مهارت‌های منطقی هندسی یادگرفته می‌شوند. دانش‌آموز با یادگیری قضایا شروع به استدلال در این زمینه می‌کند. یادگیری بیشتر هندسه به درک فضایی دانش‌آموزان کمک می‌کند و با بالا بردن قدرت تحلیل مسائل می‌تواند در گره‌گشائی مشکلات روزمره آن‌ ها مؤثّر باشد. هندسه حوزه‌ای طبیعی است که در آن دانش‌آموزان می‌توانند مهار‌ت‌های استدلال و داوری را برای ارتقاء تئور‌ی‌های هندسی توسعه دهند (اردوگان۲ ، آکایا۳، سلبی آکایا۴، ۲۰۰۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:02:00 ب.ظ ]




میرگان[۶۰] و کوردووا[۶۱](۲۰۰۷) نشان دادند که داشتن مهارت‌های عاطفی رضایت زناشویی و صمیمیت را در بین زوج‌ها تحت تاثیر قرار می‌دهد و همچنین زنان مهارت‌های عاطفی بیشتری نسبت به مردان دارند. این بررسی ‌ارائه کننده پشتیبانی بیشتر برای این تئوری که مهارت‌های عاطفی نقش مهمی در توسعه و حفظ سلامت زناشویی دارد ایفا می‌کند. زیرا که نقش چنین مهارت‌هایی در ثبات مراحل صمیمیت است. علاوه بر این نتایج نشانگر این است که داشتن مهارت‌های عاطفی نقش مهمی در حل کردن تعارضات و تفاهم شخصیتی حل تعارض در بین زوج‌ها دارد.

آوربک[۶۲]، کمپ[۶۳] و اینگلز[۶۴](۲۰۰۷) مؤلفه‌‌های عشق(صمیمیت هوس و تعهد) را در رابطه عاشقانه بررسی کردند. نمونه پژوهش ۴۳۵ نفر بودندآنها دریافتند که ۱) بین صمیمت و رضایت از رابطه، رابطه مثبت وجود دارد. ۲) بین هوس و رضایت از رابطه، رابطه مثبت وجود دارد. ۳)بین تعهد و رضایت از رابطه، رابطه مثبت وجود دارد. ۴)تحلیل رگرسیون نشان داد بین هر سه مؤلفه‌ عشق(صمیمت، هوس و تعهد) و تداوم رابطه عاشقانه رابطه مثبت وجود دارد.

میشل[۶۵]، کستلانی[۶۶]، هرینگتون[۶۷]، جوزف[۶۸]، داس[۶۹] و اشنایدر[۷۰](۲۰۰۸) نشان دادند که بی‌پرده‌گویی و همدلی مؤلفه‌‌های تشکیل‌دهنده صمیمیت هستند. در مردان بی‌پرده‌گویی و همدلی مؤلفه‌‌هایی هستند که صمیمیت را پیش‌بینی می‌کنند، در حالی که در زنان صمیمیت به وسیله بی‌پرده‌گویی و همدلی شریک زندگی‌شان پیش‌بینی می‌شود. به نظر می‌رسد بی‌پرده‌گویی و همدلی مهمترین تعیین‌کننده رفتار صمیمانه با همسر باشد اما روشی که آن ها تحت تاثیر صمیمیت قرار می‌گیرند متاثر از تفاوت‌های جنسیتی است.

پژوهش مرتبط با زوج‌درمانی شناختی-رفتاری

به طور کلی تحقیقات متعددی در ایران و کشورهای دیگر رابطه بین فرآیندهای شناختی و روابط زناشویی را مشخص کرده‌اند. باورها، انتظارات، برداشت‌ها و اسنادهای مخرب و غیر منطقی، روابط زناشویی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. روش‌های شناختی از جمله زوج‌درمانی شناختی- رفتاری، به بررسی و اصلاح این باورها می‌پردازند، اصلاح برداشت‌ها و باورهای غلط باعث رفع سوء تفاهم، کاهش رنجش و خشم، توجه به جنبه‌های مثبت رفتار یکدیگر و در نهایت افزایش صمیمت می‌شود.

الیس(۱۹۷۷)، نشان داد بسیاری از مشکلات روان‌شناختی افراد ناشی از ادراک تحریف‌شده و غیر منطقی آنان، یعنی آنچه که در روابط زناشویی بیشتر زمینه مشکل و اختلال را موجب می‌شوند، نه محرک‌ها و نه رویدادهای بیرونی، بلکه نحوه تفکر و باورهای غیر منطقی آنان نسبت به رویدادهاست.

در همین راستا مولر[۷۱] و رابینسورت[۷۲](۱۹۸۹)، نشان دادند که پنج نوع فرایند شناخت شامل توجه انتخابی، اسنادها، انتظارات، فرضیات و معیارها، یعنی باورهایی که به هر فرد درباره ازدواج و روابط صمیمانه در ذهن دارد با رضایتمندی و میزان صمیمیت مرتبط است(به تقل از باکوم و اپشتاین، ۱۹۸۹).

هامامسی[۷۳](۲۰۰۶)، نیز در پژوهش خود تحت عنوان «باورهای ارتباطی مختل در تعارض زناشویی» نشان داد که عقاید ارتباطی مخرب همبستگی مثبتی با فراوانی تعارضات زناشویی و سطح تنش در این تعارضات دارد.

استوری[۷۴]، برگ[۷۵]، اسمیت[۷۶]، کلی[۷۷] و دیگران(۲۰۰۷)، در مطالعه‌ای دریافتند که حل مشکلات از طریق تشریک مساعی، ممکن است توسط آن دسته از زوج‌های مسن استفاده شود که عملکرد شناختی خوش‌بینانه‌تر دارند.

آن ها همچنین نشان دادند که شوهران مسن و همسرانشان، رفتار همسر خود را در طی تعاملات غیر توافقی، نسبت به آنچه یک مشاهده‌گر مستقل تشخیص می‌دهد، مثبت‌تر در نظر می‌گیرند، که نشان می‌دهد بزرگسالان مسن، نسبت به جنبه‌های مثبت در روابط خود، تمایل و سوگیری دارند.

استانفورد[۷۸] ۲۰۰۶(نقل از مومنی، ۱۳۸۷) نیز در پژوهشی به نام «ارتباط در طی تعارض زناشویی، وقتی زوج‌ها ارزیابی‌هایشان را تغییر می‌دهند، رفتارشان تغییر می‌کند» نشان داد که تنوع بین افراد در ارزیابی شناختی، تنوع افراد در رفتار ارتباطی طی تعارض را پیش‌بینی می‌کند.

لارنسون[۷۹](۱۹۹۳ نقل از امانی، ۱۳۸۰)، نیز طی تحقیقی به بررسی باورهای غیر منطقی درباره انتخاب زوج می‌پردازند و نتیجه می‌گیرد که درمان شناختی و تعدیل باورهای غیر منطقی باید به عنوان یک عنصر مهم جهت مشاوره قبل از ازدواج و رضامندی زناشویی باشد.

در زمینه اصلاح رفتارها و الگوهای ارتباطی در رویکرد شناختی-رفتاری، گاتمن[۸۰] و همکاران معتقدند، روابط صمیمانه همسران به مهارت‌های ارتباطی از قبل توجه افراد به مسایل از دید همسر، توانایی درک همدلانه از آنچه که همسر تجربه‌کرده‌است و حساس و آگاه بودن از نیازهای او بستگی دارد.

در پژوهش دیگری درباره مشکلات ارتباطی اوکام(۱۹۹۲)نشان می‌دهد که مسایل و مشکلات ارتباطی منشا اصلی مشکلات بین فردی است و عمده مشکلات زناشویی ناشی از سوء تفاهم و ارتباط غیر مؤثر می‌باشد. اودون[۸۱] و کروچ[۸۲](۱۹۹۶)، نیز اظهار ‌داشته‌اند که هسته درمان مشکلات زناشویی اصلاح مهارت‌های ارتباطی است(نقل از اعتمادی، ۱۳۸۴).

همچنین برآوردهای برنشتاین(۱۳۸۴)، نشان داده‌است که ۹۰% زوج‌های پریشان، مشکلات ارتباطی را به عنوان عامل مهمی در روابطشان ذکر کرده‌اند.

تحقیقات مرتبط در ایران نیز از این قرار می‌باشد. در زمینه نقش باورها و شناخت در روابط زناشویی، نتایج تحقیق زارعی(۱۳۸۵)، نشان داد که در زوج‌های ناسازگار عوامل سوءتفاهم، تفکرات غیر منطقی و مطلق‌گرا بیش از عوامل دیگر وجود دارد، در پژوهشی دیگر نیز با عنوان ارتباط تفکرات غیر منطقی و الگوهای دلبستگی با سازگاری زناشویی، یافته ها نشان داده‌است که وجود تفکرات غیرمنطقی در عمده ارتباط‌های صمیمانه و به تبع آن در سازگاری زناشویی مؤثر است(مومن‌زاده، ۱۳۸۴).

در پژوهشی دیگر شایسته(۱۳۸۵)، که با هدف ارزیابی نقش و باورهای ارتباطی خاص و انتظارات در میزان رضایتمندی زناشویی بر روی ۵۰ زوج ایرانی مقیم استرالیا و کانادا انجام شده، نتایج این مطلب را روشن می‌‌کند که افراد با تفکر غیر منطقی به طور معناداری از رضایت زناشویی پایین‌تری برخوردار هستند.

ادیب راد و همکاران(۱۳۸۳) نیز دریافتند، که میزان باورهای غیر منطقی عاطفی نزد زوج‌هایی که برای طلاق مراجعه کرده‌اند، بیشتر از زوج‌های عادی است.

در حوزه تفکر قطعی‌نگر، یونسی(۱۳۸۱)، زارعی(۱۳۸۵)، پی بردند که کاهش تفکر قطعی‌نگر در زوج‌ها، در کنار سایر تکنیک‌های شناختی، افزایش رضایتمندی و کاهش تعارضات زناشویی را در پی‌دارد. همچنین یونسی و بهرامی(۱۳۸۸)، در تحقیق خود تحت عنوان پیش‌بینی رضایتمندی زناشویی با تفکر قطعی‌نگر زوج‌های تهرانی، دریافتند که چهار عامل اصلی این مفهوم به طور معناداری در حوزه شناختی قادر به پیش‌بینی رضامندی زناشویی است.

در پژوهش دیگری مومنی(۱۳۸۷) تحت عنوان بررسی حساسیت آزمون تفکر قطعی‌نگر به میزان ۷۰% برای تشخیص زوج‌های متعارض و به میزان ۹۱% جهت تشخیص زوج‌های فاقد تعارض مناسب است.

تحقیقات متعددی نیز نقش رویکرد شناختی- رفتاری در درمان زناشویی را بررسی کرده‌اند. در یک بررسی با عنوان اثربخشی آموزش گروهی بانوان و آموزش مکاتبه‌ای همسران آن ها به شیوه شناختی- رفتاری بر رضایت زناشویی، نتایج افزایش رضایت زناشویی در گروه آزمایشی را نشان داد(طغیانی،۱۳۸۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:02:00 ب.ظ ]