این گروه با بحث درباره عرف به سامان دهی گفته های فقهای پیشین پرداختند. مرحوم«وحید بهبهانی» که باید او را از نخستین آغاز گران این حرکت دانست، از زوایای گوناگون عرف لفظی را مورد بررسی قرار داده است. اگر چه تأثیر و سعی و تلاش فقیهان و اصولیان پس از او را در به سامان رساندن این حرکت نمی­ توان نادیده گرفت، اما باید اذعان کرد هیچ یک نتوانسته اندهمچون مرحوم«شیخ حسن نجفی»(صاحب جواهر) و شاگردان«شیخ انصاری» و در زمان فقیهانی همچون« شهید صدر» این حرکت را به سامان درآورند. تقریباً از این هنگام است که بحث درباره ی عرف از حالت بحثی لفظی و استعمالی خارج می­گردد و فقهای شیعه نوعاً با عنوان«بنای عقلا» یا «سیره عقلانیه» از پدیده عرف نام می­برند. این حرکت که گام های نخستین آن در قالب مباحث لفظی در دوران تفوق مجتهدین اصولی برداشته شده بود، با ارائه ی برخی پژوهش های محققانه از سوی فقهای قرن اخیر شکل گیری و به وجود آمدن«مکتب عرف شیعه»را اعلام می­دارد.[۱۴۷]

۳-۱-۲-ویژگی های مکتب عرف امامیه

به جهت نو بنیان بودن مکتب عرف شیعه، بررسی، شناخت و ارائه ی دقیق همه ویژگی های بنیادی این مکتب نیازمند گذشت زمان و حضور بیشتر آن در عرصه­ فقه و حقوق شیعه ‌می‌باشد، اما با وجود تحقیقات ارزنده­ی ارائه شده از سوی برخی بزرگان مکتب عرف شیعه ‌می‌توان به پاره ای از این ویژگی ها- هر چند به صورت اجمال- اشاره نمود.

۳-۱-۲-۱- ادبیات فقه

بررسی متون فقهی نشان می­دهد که علمای فقه اهل سنت و نیز پیروان مکتب عرف اهل سنت از پدیده­ عرف با واژه های عرف و عادت نام برده اند و تا دو قرن اخیر کاربرد این واژگان در متون فقهی و اصولی شیعه نیز معمول بوده است. در دو قرن اخیر ادبیات فقه شیعه به ایجاد واژگان جدیدی برای این پدیده روی آورده است. پیروان مکتب عرف شیعه نوعاً از این پدیده با واژه های«سیره­ی عقلا، طریقه عقلا و بنا­ی عقلا» نام برده اند که اصطلاح اخیر رایج تر و متداول تر است. این اختلاف در ادبیات فقه از جمله ویژگی هایی است که مکتب عرف شیعه را از مکتب عرف اهل سنت متمایز ساخته است.هر یک از اصطلاحات مذکور(سیره­ی عقلا، طریقه عقلا و بنا­ی عقلا) از دو واژه سامان یافته اند.«سیره» در لغت به معنای عمل و روش«طریقه» به معنای راه و روش و «بنا» به معنای پایه، اساس و اصلی که بر اساس آن عمل می­ شود است. واژه ی «عقلا» در متون فقهی و اصولی نوعاً در دو معنا به کار رفته است:

الف: عقلا جمع عاقل به معنای فرد دارای عقل و ذکر، در برابر فرد دیوانه و ابله. در این معنا ویژگی عقل جز لاینفک معنای واژه و یکی از شرایط عامه­ی تکلیف ‌می‌باشد.چنان که قلم تکلیف نیز نوعاً بر همین افراد قرار گرفته است.[۱۴۸]

ب) عقلا به معنای توده ی عامه­ی مردم؛[۱۴۹] در برابر گروهی خاص که نوعاً صاحبان باور و اندیشه شناخته می­شوند. هرچند که اینان نیز خود به لحاظی دیگر داخل در توده­ی مردم اند. در این معنا مراد از عقلا همان عرف است و ویژگی عقل اگرچه بیگانه با معنای این واژه نیست، ولی قید الزامی و جزء لاینفک معنای این واژه نمی ­باشد و این معنا همان معنای مورد نظر در اصطلاح هایی همچون سیره­ی عقلا، طریقه عقلا و بنا­ی عقلا ‌می‌باشد. ‌بنابرین‏ ‌می‌توان گفت سیره­ی عقلا، طریقه عقلا و بنا­ی عقلا عبارت است از عمل و روش عمومی توده­ی عقلا(عرف) در محاورات، معاملات و سایر روابط اجتماعی.[۱۵۰]

۳-۱-۲-۲- اعتبار عرف.

پیروان مکتب عرف اهل سنت و تمام آنانی که اعتبار عرف را پذیرفته اند، استدلال چندانی که توان اثبات اعتبار عرف را داراباشد، ارائه نداده اند. اینان نوعاً در مقام استدلال، به برخی ادله ی لفظی(آیات و روایات) و برخی اصول که خود زاییده ی عرف اند استناد جسته اند. کوشش های برخی از فقیهان و حقوق ‌دانان معاصر اهل سنت نیز راه به جایی نبرده است. اینان نیز نتوانسته اند استدلال قابل پذیرشی را ارائه دهند. در دو قرن اخیرو به هنگام شکل گیری مکتب عرف شیعه این بحث شکل جدی به خود گرفته و تلاش هاو کوشش هایی در این باره از سوی فقها صورت می­پذیرد.مکتب حجیت ذاتی، مکتب عقل و مکتب امضا عمده ترین نتایج این تلاش ها و کوشش ها است. مکتب حجیت ذاتی با استناد به فطرت، حجیت عرف را ذاتی و بی نیاز از امضا می­شمارد. مکتب عقل با توجه به قاعده ی ملازمه، حجیت عقل را به منزله­ واسطه­ عروض حجیت عرف قرار می­دهد و مکتب امضا حجیت و اعتبار عرف را منوط به امضای شارع می­داندو روش های سه گانه عدم ردع، عدم ثبوت و سکوت را برای کشف امضای شارع، ارائه می­دهد و از آنجا که در نزد برخی پیروان مکتب اخیر(مکتب امضا) سیر­ه­ی متشرعه و ارتکاز عقلا و متشرعه نیز در محدوده­ مکتب عرف قرار ‌می‌گیرد، راه هایی را نیز برای کشف معاصر بودن سیره با زمان معصوم ارائه می­دهد، زیرا در نزد این فقها حجیت سیره نوعاً منوط به معاصر بودن با زمان معصوممی­باشد.[۱۵۱]

۳-۱-۲-۳- کاربرد عرف

از جمله ویژگی های مکتب عرف شیعه که آن را از مکتب عرف اهل سنت متمایز می­سازد، کاربرد عرف در دانش های پیرامونی فقه همچون اصول و قواعد فقه ‌می‌باشد. عرف در این دانش ها به عنوان یکی و بلکه مهم ترین دلیل اثبات حجیت امارات و قواعد به شمار می ­آید و در درون علم فقه نیز پیروان مکتب عرف شیعه همچون دیگر فقهای شیعه کاربرد عرف را در موارد سکوت می­دانند و البته این کاربرد را به موضوعات و یا احکام صغروی محدود نمی­سازد، بلکه به وسیله آن در صدد کشف و استنباط حکم بر آمده و آن را به عنوان یک منبع مستقل استنباط مورد توجه قرار می­ دهند. از نوشته­ های برخی از فقها این نکته به دست می ­آید که اینان عرف را پنجمین فقه شیعه می­سازند. پیروان مکتب عرف نه تنها شناخت عرف، محاورات، مفاهیم و موضوعات عرفی را در اجتهاد و استنباط شرط می­دانند و از دو عنصر زمان و مکان غفلت نمی­ورزند بلکه برای عرف شأن قانون گذاری را قائل اند. البته این مقام تنها در دایره وضع احکام و قوانین مربوط به عرف(احکام وضعیه) همانند ابواب معاملات و قوانین بین‌المللی و….. می‌باشد.اگر چه در این شأن قانون گذاری به گونه ای دیگر می ­تواند در دایره احکام تکلیفی نیز امکان پذیر باشد. ناگفته نماند شیوه­ استنباط حکم از عرف و پذیرش عرف به عنوان دلیل حکم اختصاص به دو قرن اخیر ندارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...