می توان گفت که فرسودگی به معنای کاهش توانایی در غلبه بر استرس بوده و با انجام ندادن درست کار مرتبط می‌باشد. فرسودگی در نتیجه ی استرس طولانی مدت در محیط کار به وجود می‌آید. یکی از رایج ترین و معتبرترین ابزارهای سنجش فرسودگی، پرسشنامه ی مسلش می‌باشد. این پرسشنامه شامل گزینه هایی است که نشانه های مرتبط با فرسودگی را در سه خوشه اندازه گیری می‌کند. خوشه ها عبارتند از: خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و عدم موفقیت فردی(شیروم[۳۷]، ۲۰۰۳، ص ۲۴۵). مرسوم ترین تعریف مربوط به مسلش و جکسون است که آن را سندرمی روانشناختی متشکل از سه بعد خستگی هیجانی، مسخ شخصیت و کاهش احساس کفایت شخصی دانستند. خستگی هیجانی محوری ترین علامت فرسودگی شغلی است. فردی که دچار خستگی شده است، احساس می‌کند زیر فشار قرار دارد و منابع هیجانی اش تخلیه شده است. مسخ شخصیت زمانی رخ می‌دهد که فرد به اشخاصی که معمولا دریافت کنندگان خدمات و مراقبت هستند، پاسخ منفی می‌دهد و یا با بی تفاوتی با ایشان برخورد می‌کند. در واقع مسخ شخصیت نشان دهنده نگرش منفی ارائه دهنده خدمات به دریافت کنندگان آن است، لذا این بعد از فرسودگی در مشاغل مرتبط با خدمات انسانی بسیار اختصاصی و حائز اهمیت است. کاهش احساس کفایت شخصی، کم شدن احساس لیقت و توان اجرای موفقیت آمیز وظیفه است. در واقع این بعد نشان دهنده ی ارزیابی منفی فرد از خود در رابطه با انجام کار است (میراب زاده و همکاران، ۱۳۸۶، ص ۶۵). تحقیقات نشان داده‌اند که فرسودگی می‌تواند موجب اضطراب، تشویش، افسردگی، کاهش اعتماد به نفس، سوء مصرف مواد، کاهش عملکرد و افزایش مشکلات سلامتی گردد. به نظر می‌رسد که این سندرم مسری و واگیر دار می‌رسد و تاثیرات منفی بسیاری هم بر روی زندگی افرادی دارد که با فرد مبتلا به فرسودگی شغلی زندگی می‌کنند. در واقع فرسودگی یک پدیده ی روانشناختی است که به معنای طولانی شدن خستگی و بی علاقگی مخصوصا در محیط کاری می‌باشد. و یکی از جنبه‌های مهمِ تحقیقتاتِ سلامت کارکنان و سازمان را تشکیل می‌دهد. احتیاجات و منابع شغلی نشان داده‌اند که نقش بسیار پر اهمیتی در توسعه فرسوددگی شغلی دارند. به علاوه همبستگی های قوی بین فرسودگی مانند ترک شغل، رضایت شغلی و تعهد سازمانی بنیانهای پر ارزش برای سازمان ها می‌باشند(آلارکن[۳۸]، ۲۰۱۱، ص ۴۹). به عقیده لانگ[۳۹] (۲۰۱۱)، فرسودگی، به مرحله ی خستگی عاطفی یا ذهنی بر می‌گردد که توسط استرس مزمن، عاطفی و بین فردی موجود در محیط کار ایجاد می شود. آن می‌تواند همچنان مرحله ای از خستگی و درماندگی باشد که توسط یک روش غلط زندگی و یا رابطه ای شکست خورده ایجاد می شود. از اینرو فرسودگی یک کناره گیری از کار و حاصل شرایط به شدت پر استرس و نیز ناخشنودی از شغل می‌باشد. مسلش در ابتدا مفهوم سازی فرسودگی را توسعه داد و آن را یک خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و نیز احساس کاهش موفقیت فردی نامید و این تحقیق را بر روی حرفه ای های خدمات و مراقبت‌های پزشکی انجام داد. به منظور سنجش میزان فرسودگی در مشاغلی که کمتر با ارباب رجوع در ارتباطند نیز مسلش ابزاری طراحی کرد. با ابعادی نظیر: خستگی، بدبینی و کاهش کارایی فردی اجرای تازه توسعه یافته خستگی و کارایی حرفه ای همسانی بسیاری با خستگی عاطفی و عدم کفایت فردی دارند و بدبینی نیز از طریق تمرکز بر ارتباطات بین فردی افراد در مسخ شخصیت از طریق نگرش نسبت به جنبه‌های مختلف شغل قابل توصیف است(لئونگ و همکاران، ۲۰۱۱، ص ۳۱۳). تحقیقات بسیاری ترکیبات تئوریک مختلفی را درخصوص فرسودگی و شیوع آن و نیز معیارهای متفاوتی برای اندازه گیری آن پیشنهاد کرده‌اند (شیروم، ۲۰۰۳، ص ۲۴۶). متداول‌ترین سنجش توسط مسلش با عنوان پرسشنامه فرسودگی مسلش مشهور است. این پرسشنامه شامل سه زیر ساختار می‌باشد که عبارتند از خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و کاهش موفقیت فردی می‌باشد(اسکافلی و بَکر[۴۰]، ۲۰۰۴، ص ۲۹۳). شافلی و همکاران در سال ۲۰۰۰ نسخه ی هلندی پرسشنامه مسلش را توسعه دادند که به مقیاس فرسودگی هلندی مشهور است. این مقیاس یک نسخه ی عمومی می‌باشد که می‌تواند در صنایع خدماتی مورد استفاده قرار گیرد. محققان مذکور، فرسودگی را به عنوان یک سندرم معرفی نمودند که از طریق ابعاد سه گانه ی زیر ایجاد می شود:

    • احساس خستگی و افسردگی

    • افزایش بدبینی نسبت به شغل و همکاران

  • ادراک منفی درخوص سودمندی حرفه ای

خستگی و افسردگی با احساس خستگی عمومی و تحلیل رفتگی منابع جسمانی و هیجانی افراد، در ارتباط با جنبه‌های مختلف کار و اجزای فرسودگی بین فردی را نیز نمایان می‌سازد. احساس کاهش سودمندی ترکیبی از فرسودگی را آشکار می‌سازد که با خود-ارزیابی مرتبط است و به احساس عدم شایستگی، بی کفایتی، فقدان عملکرد صحیح و کاهش بهره وری در کار بر می‌گردد. خستگی شامل احساس عدم توانایی توجه ی عاطفی نسبت به کار می‌باشد. برای اینکه افراد چیزی برای بخشیدن ندارند. مسخ شخصیت به عنوان بدبینی تعریف شده است و به معنای تلاش برای فاصله گرفتن از خویش و شغل خویش و ارباب رجوع از طریق نادیده گرفتن فعالانه ی شغل و صفات منحصر به فرد مشتریان و ارباب رجوع، فقدان پیشرفت و دستائردهای فردی. موجب کاهش در میزان تاثرگذاری ادراک حرفه ای می شود. اکثر مطالعات در این زمینه بر روی پرسشنامه ی فرسودگی مسلش متمرکز شده اند و گزینه های به کار رفته در این مقیاس یک ابزار اندازه گیری و یا یک تئوری جامع و یکپارچه را پدید نمی آورد (آلارکن[۴۱]، ۲۰۱۱، ص ۵۵۰).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...