۲-۴-۲- حضورذهن مبتنی بر درمان شناختیMBCT
در جدیدترین تحولات روی آوردهای شناختی، درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهیMBCT (سگال و همکاران، ۲۰۰۲). مطرح شد، این درمان که یک مداخله کوتاه مدت ۸ جلسهای است به طور گروهی برگزار می شود، و از روشهای سادهای برخوردار است که از مراقبه و یوگا مشتق شده و هدف آن ایجاد آگاهی از زمان حال و تماس لحظه به لحظه با تغییرات بدن و ذهن در بیماران است. طبق مدل کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی کابات – زین (۱۹۹۰) ساخته شده و اصول درمان شناختی به آن اضافه گردیده است. متون معاصر ذهنآگاهی تمرینات متنوعی را جهت فراگیری مهارتهای مراقبهای معرفی کردهاست. شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن MBCTکه نوعی شناخت درمانی شامل مراقبههای مختلف، یوگای کشیدگی، آموزشهای مقدماتی درباره افسردگی، تمرین مرور بدنی و چند تمرین شناخت درمانی است که ارتباط بین خلق، افکار، حسهای بدنی پیرامون را در ” همان لحظه” امکان پذیر میسازد و پردازشهای خود کار افسردگیزا را کاهش میدهد (سگال و همکاران، ۲۰۰۲). این برنامه اول به عنوان درمانی مکمل در برنامه درمانی بیماریهای مرتبط با درد جسمی و دیگر بیماریهای مزمن تدوین شد اما بعدها با جرح و تعدیلهایی برای استفاده در گستره وسیعی از بیماریهای جسمی و روانشناختی آماده شد (بائر، ۲۰۰۳، کابات – زین، ۲۰۰۳). مارلاتو کریستلر (١٩٩٩)[۱۰۸] مطرح کردند که مراقبه ذهنآگاهی توانایی مشاهده افکار و احساسات به صورت واقعبینانه را در فرد تقویت می کند. افزایش آگاهی لحظه به لحظه، توانایی مشاهده افکار و هیجانها به عنوان پدیده های گذرا را پرورش میدهد، بدینترتیب تمایل فرد برای واکنش خودکار به شیوه های عادتواریا آسیب زننده کاهش مییابد،افکار و احساسات می توانند با همدیگر در یک چرخه معیوب و آسیبزا تعامل نمایند. به واسطه راهکار درمانی ذهنآگاهی، بیمار تشخیص میدهد که نگهداری چنین احساساتی ناکارآمدند و از لحاظ روانی تخریبکننده هستند. مشاهده کردن موقعیتها و شرایط با حالت ذهنآگاهی منجر به تکذیب و انکار افکار و احساسات نمیگردد بلکه در عوض فرد سعی می کند درگیر مکانیسمهای دفاعی نشود و نسبت به تجارب پذیرا باشد.(تیزدیل[۱۰۹]و همکاران، ٢٠٠٠).
شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهیMBCT نوید تازهای در تبیین رویکرد درمان شناختی رفتاری است (کاریقید، ۲۰۰۳). شرکت کنندگان در MBCT جهت تمرین این مهارتها خارج از جلسات گروهی، روزانه حداقل ۴۵ دقیقه، و شش روز در هفته آموزش میبینند. کاستهای شنیداری در اوایل درمان به کار میروند، اما پس از چند هفته، شرکت کنندگان ترغیب میشوند تا بدون کاست تمرین کنند. در تمرینات حضور ذهن، شرکت کنندگان آموزش میبینند تا بر فعالیتهای خود نظیر (تنفس یا پیاده روی) تمرکز کنند و در هر لحظه از احوال خود آگاه باشند و هرگاه هیجانات، حسها و یا شناختها پردازش میشوند، بدون قضاوت مشاهده کنند. زمانی که شرکت کنندگان درمییابند که ذهن در درون افکار، خاطرات یا خیالپردازیها سرگردان شده، در صورت امکان و بدون توجه به محتوا و ماهیت آن ها، توجه خود را به زمان حال باز میگردانند. بنابرین، شرکت کنندگان آموزش میبینند تا به افکار و احساساتشان توجه کنند، اما به محتوای آن نچسبند (کابات – زین، ۲۰۰۳). حتی به افکار قضاوتی خود مثل” این یک اتلاف احمقانه است ” بدون آن که درباره آن ها قضاوت کنند، توجه نمایند. یکی از پیامدهای تمرینات حضورذهن این است که افراد درمییابند، اکثر حسها، افکار و هیجانات دارای نوسان، زودگذرند و مانند امواج دریا عبور میکنند (لینهان، ۱۹۹۳). در تمرینات شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهیMBCT به فرد کمک می شود که خود را از افکار دردآور جدا کند و به تدریج این ظرفیت به وجود می آید که افکار پریشان کننده یا احساسات بدنی بدون واکنش به آنها دور شوند. افراد یاد می گیرند که به افکار خود نگاه کنند، به عقب باز گردند و به افکار جایگزین بنگرند (نئوفایند، دریت اسچل، استل و ماکلود ، ۲۰۰۹).
تیزدل و همکاران (۲۰۰۰) نشان دادند که در بیمارانی که دو یا سه دوره افسردگی اساسی داشتند MBCT به طور معنیدار در کاهش افسردگی مؤثر بوده است. به همین ترتیب تیزدل و همکاران (٢٠٠٠) به طور موفقیتآمیزی از ذهنآگاهی مبتنی بر شناختدرمانی برای جلوگیری از عود افکار افسرده ساز استفاده کردند. تمرینات ذهنآگاهی از طریق افزایش توانایی مشاهده افکار و هیجانها بدون قضاوت، تغییر شناختی در فرد را تقویت میکنند(بائر، ٢٠٠٣)[۱۱۰].
در مطالعه ای، تعدادی از محققان دریافتند که درمان شناختی مبتنی بر حضورذهن باعث بهبود بیماران افسردهای شده است که به هیچ شیوه درمانی جواب نداده بودند (کنی[۱۱۱]و ویلیامز، ۲۰۰۷). لینهان (۱۹۹۳) برای درمان اختلال شخصیت مرزی[۱۱۲] ذهنآگاهی را در رفتار درمانی دیالکتیک[۱۱۳] (DBT) ادغام کردهاست. رفتاردرمانی دیالتیک به منظور کمک به خود پذیری بیشتر و نظم بخشی هیجانی بیمار بر توجه و آگاهی تأکید کردهاست.
هیس، استروسال و ویلسون (۱۹۹۹) تکنیکهای ذهنآگاهی را در درمان پذیرش و تعهد [۱۱۴](ACT) شکلی از رفتار درمانی ادغام کردند. آن ها از تکنیک های پذیرش، تماس با اینجا و اکنون و مشاهده غیرقضاوتی افکار استفاده کردند و با بهره گرفتن از روش درمان شناختی مبتنی بر حضورذهن بر ۲۵ بیمار افسرده با پیگیری دو ساله دیده شد که این درمان نه تنها در کاهش افسردگی، بلکه در جلوگیری از عود افسردگی نیز مؤثر است (میچالاک و همکاران، ۲۰۰۸).
اسچالمن[۱۱۵](۲۰۰۴) نیز طی مطالعه ای مشاهده کرد که شرکت کنندگان گروه آزمایش (MBCT) نسبت به گروه کنترل به طور معنیدار اضطراب، افسردگی و نگرش ناکارآمد کمتری داشتند.مککراکن[۱۱۶]و ولمن[۱۱۷](۲۰۱۰) در پژوهش خود نشان دادند انعطافپذیری شناختی و حضورذهن بالاتر با رنج و ناتوانی کمتر در بیماران همراه است. ذهنآگاهی را همچنین در انواع دیگری از مشکلات و آشفتگیها مانند رفتارهای اعتیادی[۱۱۸] و سوء مصرف مواد[۱۱۹](مارلات و کریستلر، ۱۹۹۹)، استرس ادراک شده (چانگ و همکاران، ۲۰۰۴)، نشخوار ذهنی[۱۲۰] (رامل، گولدین، کارمونا و مک کواید، ۲۰۰۴)، پسیرازیس[۱۲۱](کابات – زین و همکاران، ۱۹۹۴) میدهد که ذهنآگاهی عملکرد بیماران مبتلا به درد مزمن را پیش بینی می کند، سطوح بالاتر ذهنآگاهی و رضایت از روابط (کارسون[۱۲۲]، جیل[۱۲۳] و باکوم[۱۲۴]، ۲۰۰۴) تأثیر گذار است. همچنین یافته ها نشان به طور معنیداری با کاهش درد، در ارتباط است (مک کراکن، گانتلت – گیلبرت[۱۲۵]و ولز[۱۲۶]، ۲۰۰۷).
آخرین نظرات