همچنین نتایج پژوهش اسماعیل پور، خواجه و مهدوی (۱۳۹۲)در رابطه با پیش‌بینی رضایت زناشویی همسران ‌بر اساس باورهای ارتباطی و مهارت های ارتباطی نشان داد که مهارت های ارتباطی و مدت ازدواج پیش‌بینی کننده های معنادار رضایت زناشویی مردان هستند. همچنین، مهارت‌های ارتباطی و برخی از باورهای ارتباطی از جمله باور به کامل بودن همه چیز در روابط زناشویی، انجام همه کارها با کمک یکدیگر و رمانتیک گرایی، به ترتیب نقش معناداری در پیش‌بینی رضایت زناشویی زنان داشتند. سهم سایر باورهای ارتباطی در پیش‌بینی رضایت زناشویی افراد معنادار نبود.

نتایج پژوهش منجزی، شفیع آبادی و سودانی (۱۳۹۱) در زمینه بررسی اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی با رویکرد اسلامی بر رضایتمندی زناشویی زوج ها نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی با رویکرد اسلامی بر بهبود رضایت مندی زناشویی زوج ها در پس آزمون و پیگیری مؤثر بوده است.

همچنین پژوهش باقریان و بهشتی (۱۳۹۰) با عنوان اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی زناشویی مبتنی بر آموزه های اسلام با سازگاری زناشویی نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی زناشیویی مبتنی بر آموزه های اسلام بر سازگاری زناشویی تأثیر مثبت دارد. همچنین ‌غلام زاده، عطاری و شفیع آبادی (۱۳۸۸) ‌به این نتیجه رسیدند که آموزش مهارت‌های ارتباطی موجب افزایش کارایی خانواده در مقوله های حل مشکل، ارتباط، نقش ها، همراهی عاطفی، آمیزش عاطفی، کنترل رفتار و عملکرد کلی خانواده در گروه آزمایش شده است. در ادامه رضازاده (۱۳۸۷) در پژوهشی نشان داد که بین مهارت های ارتباطی و سازگاری زناشویی رابطه وجود دارد.

سلامت(۱۳۸۶) نیز در پژوهشی نشان داد که آموزش مهارت‌های ارتباطی بر کاهش تعارضات زناشویی زوجین تاثیر معناداری دارد.

در همین رابطه شیرالی نیا(۱۳۸۶) نیز ‌به این نتیجه رسید که آموزش مهارت های ارتباطی، موجب تغییر در الگوهای ارتباطی زوج­ها و ایجاد احساس خوشایند و مثبت بیشتری میان آنان شده است.

همچنین اصلانی(۱۳۸۳) در پژوهش خود که به بررسی نقش مهارت­ های ارتباطی در کارایی خانواده پرداخته بود ‌به این نتیجه رسید که آموزش مهارت­ های ارتباطی باعث بالا رفتن کارایی خانواده در مقوله‌های حل مشکل، ارتباط، نقش­ها، همراهی عاطفی، کنترل رفتار و عملکرد کلی خانواده شد. فربد، قمری و امیری مجد (۲۰۱۴) در پژوهشی نشان دادند که آموزش مهارت‌های ارتباطی باعث افزایش صمیمییت زناشویی و کیفیت زندگی زنان متاهل در روابط با شوهرانشان می‌شود.

در پژوهشی دیگر کرباسی‌داهوجی، منظری‌توکلی و رضوی‌نعمت‌اللهی (۲۰۱۴) نشان دادند که آموزش مهارت‌های ارتباطی بر روی رضایت زناشویی و کیفیت زندگی مادران دارای دختر دبیرستانی مؤثر است. همچنین فتحی‌اقدم، احدی و جمهری(۲۰۱۲) طی پژوهشی اذعان کردند که رابطه آماری معناداری بین آموزش مهارت‌های ارتباطی و کاهش تعارضات زناشویی و افزایش کیفیت زندگی زنان متاهل وجود دارد.

اوکوان[۱۱۶] (۲۰۱۱) نیز در پژوهشی تأثیرآموزش مهارت‌های تجدید ساختار شناختی و مهارت های ارتباطی بر حل تعارض زوجین نیجریه‌ای را مورد بررسی قرار داد و ‌به این نتیجه رسید که آموزش مهارت‌های تجدیدساختار شناختی و مهارت‌های ارتباطی باعث می‌شود که زوجین نیجریه‌ای در حل تعارضات زناشویی موفق‌تر عمل کنند. همچنین کاراهان[۱۱۷] (۲۰۰۷) در پژوهشی اثربخشی برنامه مهارت‌های ارتباطی زوجی بر تعارضات انفعالی زوجین را مورد بررسی قرارد داد و ‌به این نتایج دست یافت که گرایش به تعارض انفعالی در زوجینی که برنامه مهارت‌های ارتباطی زوجی را دریافت کرده بودند کمتر از گروهی که این برنامه را دریافت نکرده بودند، بود.

هانسون و لندبلند[۱۱۸](۲۰۰۶) نیز در پژوهش خود نشان دادند که آموزش ارتباطی، باعث بهبود ویژه­ای در روابط زوجین و توانایی کنار آمدن با مشکلات و سلامت روان آن ها شده است. ریچ، هنریگز و کنچونگ[۱۱۹] (۲۰۰۳) با آموزش مهارت‌های ارتباطی به برخی خانواده ­ها نشان دادند که آموزش مهارت ها منجر به افزایش رضایتمندی، افزایش ارتباط باز، بهبود مهارت‌های حل مسئله و افزایش همدلی شده است. هالفورد مارکمن و استنلی[۱۲۰](۲۰۰۳) در پژوهشی، ۱۲ برنامه­ آموزش ارتباط بر مبنای مهارت آموزی را با پیگیری۶ ماه بعد مورد بررسی قرار دادند و ‌به این نتیجه رسیدند که آموزش ارتباط تاثیر مثبتی بر الگوهای ارتباطی زوجین داشته است.

یکی از فرضیه های پژوهش بیان داشت که آموزش مهارت‌های ارتباطی بر کارایی خانواده در زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره تاثیر گذار است. نتایج نشان داد سطوح معناداری همه آزمون‌ها، بیانگر آن هستند که بین زوجین گروه‌های آزمایش و گواه حداقل از لحاظ یکی از متغیرهای وابسته (مؤلفه های کارایی خانواده)

    1. . Family Assessment Device ↑

    1. . Family ↑

    1. . Gebeke ↑

    1. . Rogers ↑

    1. . Lamina & Ridman ↑

    1. . Golden berg ↑

    1. . Barenhil ↑

    1. . Fleck ↑

    1. . Minuchin, S. ↑

    1. . Disengaged Family ↑

    1. . Enmashed Family ↑

    1. . Fishman, H. C. ↑

    1. . Satir. V. ↑

    1. . Tseng ↑

    1. . Mc Dermott ↑

    1. . Epestin, Pishad & Levin. ↑

    1. . Estinhaver, Santa, Barbara & Skiner ↑

    1. . Teseng & McDermot ↑

    1. . Epstien, N. And At al. ↑

    1. . Gladding, S. T. ↑

    1. . Affective Responsivness ↑

    1. . Affective involvement ↑

    1. . Behavieral Control ↑

    1. . Current Functioning ↑

    1. . Communication ↑

    1. . Communicare ↑

    1. . To make common ↑

    1. . Nelson ↑

    1. . Johnson, D. W. ↑

    1. . Robbins, S. P. ↑

    1. . Durbin, A. ↑

    1. . World Health Organization ↑

    1. . Jurger Ruch ↑

    1. . Grand, L. C. ↑

    1. . Bolger ↑

    1. . Kuhen ↑

    1. . Kruli ↑

    1. . Kaven ↑

    1. . Spenser ↑

    1. . Wood ↑

    1. . Process ↑

    1. . Moreal, S., spitzberg, B. & Berge, K. ↑

    1. . Interapersonal ↑

    1. . Self-Talk ↑

    1. . Seligman ↑

    1. . Satir ↑

    1. . Interpersonal ↑

    1. . Public Communication ↑

    1. . Watziawick,P ↑

    1. . Goldenberg, H. & Goldenberg, I. ↑

    1. . Sulivan, H. S. ↑

    1. . Slowson,Moreno,G.L ↑

    1. . Ferunkel ↑

    1. . Berne,E ↑

    1. . Prochaska,J,O and Norcross,J.c ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...