‌بنابرین‏ مشارکت اجتماعی را ‌می‌توان فرایند سارمان­یافته­ای دانست که از سوی افراد جامعه به صورت آگاهانه، داوطلبانه و جمعی با در نظر داشتن هدف­های معین و مشخص به منظور سهیم شدن در منابع قدرت انجام ‌می‌گیرد. شهود چنین مشارکتی، وجود نهادهای مشارکتی چون انجمن­ها، گروه­ ها، سازمان­ های محلی و غیر دولتی است(ازکیا و غفاری، ۱۳۸۳: ۲۹۳).

۲-۲-۱۳-۴ تعلق اجتماعی

مفهوم حس تعلق اجتماعی: مفهوم حس تعلق اجتماعی را ‌می‌توان وابستگی به اجتماع یا گروهی معین تعریف کرد. به عبارت دیگر، کسی که حس تعلق و تعهد دارد، عضو جدایی­ناپذیر گروه است. عضویت در گروه به فرد هویت می­بخشد و فرد اغلب، در ارزش­ها و تجربیات و سایر احساسات گروه درگیر می­ شود؛ او به گروه احترام می­ گذارد و به آن تعهد دارد و با آن همکاری می­ کند(کوتابا و تامی[۷۹]، ۲۰۱۰).

«حس تعلق اجتماعی» یکی از نیازهای اساسی انسان و محصول روابط اجتماعی اوست که تأثیر فراوانی بر آسیب­های اجتماعی به طور عام و انحرافات محلی به طور خاص دارد.

حس تعلق اجتماعی از نیازهای اساسی انسان است و افراد سعی ‌می‌کنند از طریق تعامل با دیگران، ‌به این حس دست یابند. در واقع، افرادی که در برقراری ارتباط با دیگران موفق نیستند، برای انطباق با محیط با استرس و مشکلات زیادی روبه­رو می­شوند.

امروزه، شواهد زیادی وجود دارد( هانگ و همکاران[۸۰]، ۲۰۰۵؛ کارپیانو و هیستاد[۸۱]، ۲۰۱۰؛ بامیستر و لری[۸۲]، ۱۹۹۵) که حس تعلق اجتماعی در کاهش ناهنجاری­هایی مانند انحرافات، بزهکاری، سوء مصرف مواد مخدر و سیگار و الکل و ‌افسردگی تأثیرگذار است و باعث بهبود سلامتی و روانی و شادی افراد در اجتماع می­ شود. در مطالعات اخیر نیز به مفهوم تعلق اجتماعی و احساس ناشی از آن، به عنوان حلقه مفقود شده در تبیین تحولات و مسائل اجتماعی توجه شده است.

این مفهوم، اغلب از دیدگاه­ های مختلفی از روان­شناسی و جامعه ­شناسی و کالبدی بررسی شده و هر دیدگاه سعی ‌کرده‌است از نگاه مخصوص به خود، ‌به این مفهوم بپردازد(ناطق­پور، ۱۳۸۳). به همین دلیل، ‌می‌توان گفت حس تعلق اجتماعی دارای ابعاد چندگانه است که عبارت است از:

بعد کالبدی: به ارتباط فرد با خانه، محل کار، محیط همسایگی و محله مربوط می­ شود؛

بعد اجتماعی: به ارتباط فرد با خانواده، دوستانف همکاران و همسایه­ها مربوط می­ شود؛

بعد اجتماع محله­ای(گروهی): به معنای دستیابی به منابع در اجتماعی محله­ای است(لیپوکن و دیگران[۸۳]، ۲۰۰۴).

حس تعلق اجتماعی فرایندی است که طی آن، مسئولیت­ پذیری و اعتماد اجتماعی افزایش می­یابد و به مشارکت می­انجامد. همچنین با تنظیم روابط اجزای هر نظام، به کاهش پیچیدگی روابط اجتماعی منجر شده و رفتار دیگران را پیش ­بینی­پذیر می­ کند. این امر باعث افزایش اعتماد اجتماعی و به دنبال آن، افزایش احساس امنیت اعضای جامعه و کاهش ناهماهنگی شناختی و سرانجام، ثبات رفتار اعضای جامعه می­ شود و هم­بستگی و انسجام و حس وفاداری به جامعه را افزایش می­دهد. در نتیجه، افراد به دلیل وابستگی به جامعه خود، آمادگی ایثار و فداکاری برای آن را پیدا خواهند کرد. ‌بنابرین‏، ‌می‌توان حس تعلق اجتماعی را یکی از مبانی مهم احساس مسئولیت اجتماعی و ارکان تصمیم ­گیری فرد درباره تنظیم روابط مناسب و ثمر بخش با جامعه دانست( ناطق­پور، ۱۳۸۳).

در روان­شناسی اجتماعی، تعلق به گروه نه تنها یکی از نیازهای اساسی انسان در نظر گرفته شده است، بلکه نوعی منبع قوی هویت اجتماعی نیز نامیده می­ شود که به شکل­ گیری مفهوم«خود» در فرد بسیار کمک می­ کند(بامیستر و لری، ۱۹۹۵؛ هاگرتی و همکاران[۸۴]، ۱۹۹۲).

از نظر جامعه شناسی، تعلق، عضویت در گروهاست. این تعریف بر ابعاد رفتاری مفهوم حس تعلق، از قبیل مشارکت و درگیری فرد در گروه دلالت دارد. این ارجاعات رفتاری نیز نشانه­ های فیزیکی تعلق است. از نظر معنوی نیز تعلق، رابطه احساسی و متافیزیکی خاص را به یک فرد یا مکان نشان می­دهد(ناطق­پور، ۱۳۸۳).

کارپا و اتیندل راست (۱۹۹۱) حس تعلق را این گونه تعریف ‌می‌کنند:« تعلق دو بعد دارد: وقتی می­گویم «آن مال من است» یعنی مالک آن منم؛ ولی وقتی می­گویم «تعلق دارم»، ‌به این معنی نیست که فردی مالک من است؛ بلکه بدین معنی است که من مشارکت می­کنم و نیز در واقعیتی فراتر از خودم درگیر شده­ام. این واقعیت ممکن است رابطه­ای باشد بین فرد و دیگری، محله، مذهب یا کل دنیا. پس«من تعلق دارم»، یعنی «من جای خود را در اینجا پیدا کرده­ام» (چو[۸۵]، ۲۰۰۷).

از تعاریف ارائه شده صاحب­نظران این حوزه، سه بعد اساسی حس تعلق اجتماعی مشخص می­ شود:

۱-بعد احساسی: وقتی فردی در موقعیتی قرار ‌می‌گیرد، احساس می­ کند به آن دل بستگی دارد. این دل بستگی باعث وفاداری و علاقه او شده و آرزو برای ماندن در آن موقعیت را به وجود ‌می‌آورد.

۲-بعد شناختی: این که فرد بداند در موقعیتی خاص، دیگران چه انتظاری از او دارند و این انتظارات چه نتایجی برایش در پی دارد. به عبارت دیگر در بعد شناختی، فرد از طریق حس تعلق، هویت جدیدی برای خود تعریف می­ کند.

۳-بعد عملی: رفتاری است که در موقعیتی خاص از فرد سر می­زند. به عبارت دیگر، فرد به درگیر شدن تمایل دارد و در کارهای گروهی همکاری کرده و از نظر مادی و زمانی برای آن موقعیت هزینه می ­پردازد.

‌بنابرین‏ حس تعلق وضعیتی احساسی و شناختی و رفتاری است که در فرد وفاداری و التزام به جمع، قواعد، نقش­ها، هنجارها و ارزش­ها ایجاد می­ کند و باعث می­ شود وی با انتظارات دیگران سازگاری و تطابق یابد؛ حتی اگر در این راه، متحمل هزینه شود. باید توجه کرد تعلق را باید داوطلبانه و تجلی هم بستگی و پیوند ذهنی فرد با دیگران دانست. در واقع، نشانه سلامت جامعه و حس تعلق اجتماعی و مکانی افراد به جامعه است.

۲-۲-۱۴ مقایسه سرمایه اجتماعی با دیگر سرمایه­ها

شاید مهمترین پیشرفت علم اقتصاد، این اندیشه بوده است که مفهوم سرمایه به گونه ­ای که در ابزارها، ماشین­آلات و دیگر وسایل تولیدی تجسم یافته است، می ­تواند بسط یابد و شامل سرمایه انسانی نیز شود. همان­طور که سرمایه فیزیکی سبب تسهیل امر تولید می­ شود، مدیریت سرمایه انسانی با ایجاد تغییر در انسان­ها و جهت­دهی به رفتار افراد سبب ایجاد مهارت ­ها و توانایی­ ها در اشخاص می­ شود، یعنی افراد را قادر می­سازد به شیوه ­های جدید رفتار کنند(کلمن، ۱۳۷۷: ۴۶۲). البته این دیدگاه، یعنی نگاه ابزاری به انسان، دارای مخالفان جدی در بین متفکران ارزش­گراست. در دیدگاه دیگر، سرمایه انسانی منشأ بسیاری از تغییرات و به عبارتی، محور تغییرات قلمداد می­ شود؛ یعنی به جای اینکه سرمایه انسانی صرفاً ابزاری برای تولید باشد، خود یکی از اهداف توسعه و رشد جوامع است.

به نظر می­رسد سرمایه اجتماعی در ابعاد زیر با دیگر سرمایه­ها متفاوت است:

۱٫استفاده و به کارگیری سرمایه اجتماعی موجب تحلیل آن نمی­ شود بلکه عدم استفاده از سرمایه موجب تحلیل آن می­ شود؛ ‌بنابرین‏، به کارگیری سرمایه اجتماعی موجب تقویت و افزایش آن خواهد شد.

۲٫این سرمایه به آسانی مشاهده نمی­ شود و مورد سنجش قرار نمی­گیرد.

۳٫ سرمایه اجتماعی از طریق مداخله­های بیرونی ساخته نمی­ شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...