به هر حال عده ای از مردم این قریه کسانی را که دست به این حیله می زدند نهی میکردند و گروه دیگری ، به اینان که نهی از حیله میکردند میگفتند چرا کسانی را که خداوند هلاک خواهد کرد، یا عذاب شدیدی بر آنان نازل میکند موعظه و نصیحت می کنید. ولی کسانی که با ارتکاب حیله و تقلب مخالفت کرده و از آن نهی میکردند میگفتند: ما با نهی این مردم از ارتکاب حیله، به تکلیف خود عمل میکنیم که عذری نزد خداوند خود داشته باشیم. و نیز امید آن داریم که اینان تقوی پیشه ساخته و از این عمل دست بردارند.
ولی سرانجام چون اهل قریه تذکر و موعظه را فراموش کردند و از ارتکاب معصیت ( حیله و تقلب ) دست بردار نبودند، خداوند کسانی را که از این عمل سوء نهی میکردند نجات داد و کسانی را که ظلم کردهاند بعلت گناه و تجاوز بعذاب شدیدی دچار ساخت. عذاب آنان این بود که خداوند آنان را بوزینگان مطرود قرار داد. این بود مفاد آیاتی که در قضیه اصحاب سبت در قرآن کریم وارد شده است. جمهور مفسرین، از این آیات استفاده حیله و تقلب کرده و آن را ناظر بر حیله « اصحاب سبت » دانسته اند. دقت در شان نزول
۱ – تفسیر مجمع البیان ، جلد چهارم ، ص ۴۳۹ ، تفسیر البیان روایاتی از حضرت علی بن ابیطالب و امام حسن عسگری و علی بن ابراهیم نقل کرده که مشعر به حیله اصحاب سبت به کیفیت مذبور است . و نیز صاحب جواهر در باب طلاق به نقل از امام حسن عسگری عمل قوم مذبور را به عنوان حیله ذکر کردهاست و نیز رجوع شود به سایر تفاسیر معتبر .
آیات، صحت نظر مفسرین را که مستند به روایات ائمه اطهار و مفسرین بزرگی چون ابن عباس است ثابت میکند زیرا قرآن کریم معمولاٌ در قضایایی که به مناسبت معاصی اقوام مختلف نقل شده گناه معینی را به هر یک از آنان نسبت داده است، بنابرین اگر در قضیه « اصحاب سبت » مسئله حیله و تقلب آنان در کار نبود، و اهل قریه، روز شنبه مستقیماٌ مبادرت به صید ماهی کرده بودند، مطلب تازگی نداشت و حکمت این مجازات شدید برای مطلق ارتکاب گناه روشن نبود. این مجازات شدید حکایت از حیله قوم مذبور که صرفنظر از ارتکاب گناه امر مذموم و ناپسندی است دارد و نشان میدهد که نه تنها، حیله حلال مشکل نیست بلکه چیزی بر گناه و معصیت می افزاید. فقها نیز در مباحثی که از حیله سخن گفته اند به قضیه « اصحاب سبت » توجه داشته ند و بعضی از آنان این قضیه را از ادله حرمت حیله و تقلب دانسته اند.
در آیات ۶۵ و ۶۶ از سوره بقره و ۱۵۴ از سوره نساء به تجاوز اهل قریه به حرمت روز شنبه اشاره شده است و از این امر استفاده می شود که: هر چند این قوم به حیله و تقلب متوسل شدند و به طور مستقیم نقض قانون نکردند ولی حیله و تقلب، مؤثر در تصریح عمل آنان نبوده و عمل آنان به عنوان تجاوز به حدود الهی قابل مجازات است. شایسته است عنایت بیشتری به آیه ۶۶ از سوره بقره بنماییم که میفرماید: « و ما این قضیه را درس عبرتی برای بنی اسرائیل و سایر امت هائی که بعد از آنان می آمدند و موعظه ای برای متقین قرار دادیم ».
( فجعلنا نکالا لما بین یدیه و ما خلفها و موعظه للمتقین ).
واضح است که ذکر این قضیه در قرآن کریم و بیان جنبههای مختلف آن به منظور داستان سرائی و یا نقل تاریخ نبوده است بلکه غرض از این داستان و قصص دیگری که در قرآن کریم آمده درس عبرت برای پیروان دین اسلام است و آیه مذبور به این امر تصریح کردهاست. چنان که آیه ۱۷۴ از سوره اعراف نیز می فرماید: « فالقصص القصص لعلهم یتفکرون » یعنی این داستانها و حوادث را برای مردم بیان کن تا به تفکر و اندیشه پردازند. در استنتاج حکم حیله و تقلب در فقه اسلامی، باید قضیه « اصحاب سبت » و احکامی که بر آن مترتب است مورد نظر قرار گیرد و الا با تجویز حیله و تقلب چگونه درس عبرتی از آنان گرفته ایم و چه اثری بر این داستان مترتب گردیده است. بررسی سایر آیات قرآن کریم نشان میدهد که حیله و تقلب مورد تصویب شارع اسلام نیست.
از جمله میتوان آیاتی که بر ذم نفاق و کذب وارد شده استناد کرد. همچنین آیاتی که ارزش و اعتبار عمل انسان را منوط به انگیزه و اخلاص نیت او دانسته اند، دلایل قطعی بر بطلان حیله و تقلب هستند، زیرا حیله و تقلب مبتنی بر سوء نیت هستند در حالی که این آیات حسن نیت و اخلاص در عمل را شرط پذیرفتن آن
دانسته اند.(۱)
برای بطلان حیله و تقلب میتوان به آیه ۲۳۱ از سوره بقره که به نظر میرسد اصولاٌ ناظر به حیله و تقلب است استناد کرد که می فرماید: « و لا تتخذوا آیات الله هزواٌ ». یعنی آیات و احکام خداوند را به بازیچه نگیرید و به غیر مورد آن نکشانید تا آن ها را عبث و بیهوده نمائید.
تقلب نسبت به قانون بی اثر شدن اعتبار قانون است. ما در این آیه به بهترین تعبیری که از حیله میتوان کرد بر می خوریم، و در آیه ۱۴ و ۱۵ از سوره قیامت گفته شده است: « بل الانسان علی نفسه بصیره »، « ولوالقی معاذیره ». انسان بر نیت و ضمیر خویش آگاه تر است، هر چند عذر و بهانه هائی فراهم آورد. این آیات نیز حاکی از این است که اعتبار به نیت و انگیزه واقعی انسان است هرچند سرپوش و صورت ظاهر دیگری بر آن نهاده شود.
تصریحاتی که در این آیات بر اعتبار حسن نیت در اعمال وجود دارد و نیز قضیه اصحاب سبت دلایل قاطع بر بطلان حیله و تقلب هستند. اما بعضی از موافقین حیله و تقلب این آیات را نادیده گرفته و آیه ای را که ذیلاٌ نقل می شود دلیل صحت حیله و تقلب شمرده اند.
و خذ بیدک ضغثاٌ فاضرب به و لا تحنث ( سوره ص آیه ۴۳ )
مورد این آیه، حضرت ایوب است که سوگند یاد کرده بود بعلتی زوجه خود را صد ضربه چوب بزند. بعد که دانست زن را تقصیری نیست، اندوهگین شد که چگونه سوگند خود را به کار ببندد. دستور رسید که یکدسته چوب نازک صدتائی را گرفته و یکبار با آن بزند. در مورد این آیه ملاحظات زیر وجود دارد:
اولاٌ – مفسرین در تفسیر این آیه اشاره ای به حیله و تقلب نکرده اند و آن را دلیل جایز بودن حیله، ندانسته اند و حال آنکه جمهور مفسرین چنان که گفتیم آیات مربوط « به اصحاب سبت » را ناظر به منع حیله دانسته اند.
ثانیاًٌ – فقها به ندرت آیه مذبور را دلیل جواز حیله و تقلب شمرده اند و کسانی هم که برای اثبات حیله و تقلب به این آیه استناد کردهاند آن را دلیل همه جانبه صحت حیله، ندانسته اند.
۱ – به عنوان نمونه چند آیه را ذکر میکنیم :
آیه ۱۲۴ سوره نساء « و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مومن … و هر کس اعم از مرد و زن عمل شایسته ای انجام دهد و عمل او ناشی از ایمان باشد … »
آیه ۱۰۷ از سوره بقره « والذین اتخذوا مسجداٌ ضراراٌ و کفراٌ و تفریقاٌ بین المونین … و کسانی که مسجدی را بنا نهادند و قصد آن ها سوء استفاده و تفرقه و نفاق بین مومنین بود … »
آیه ۲۷ از سوره مائده « … انما یتقبل الله من المتقین ، فقط عمل مردم با تقوی را خداوند قبول میکند . »
آیه ۹۴ از سوره انبیاء « فمن یعمل من الصالحات و هو مومن فلا کفران لسعیه .. و هر کس که عمل صالحی انجام دهد در حالی که ایمان دارد کوشش او ضایع نخواهد شد … » .
آخرین نظرات