صداقت: یک زوج موفق از گفتن دروغ خودداری می‌کنند. دروغ موجب ایجاد بی‌اعتمادی و بدبینی زوج ها نسبت به یکدیگر می‌شود. دروغ موجب سطحی شدن روابط بین زوج‌ها و نقش بازی کردن آن ها برای یکدیگر می‌شود. بسیاری از افراد در تشخیص مسایل و موضوعاتی که پیش می‌آید، بسیار زیرک هستند ولی از بیان آن در موقع مناسب خودداری می‌کنند. در میان گذاردن مسایل و مشکلات با همسر و مشورت با او نشان دهنده اهمیت دادن به اوست. با این عمل شریک زندگی احساس می‌کند که همسر او نیاز به هم‌فکری، اظهارنظر، و حمایت او دارد و این امر موجب افزایش صمیمت بین آن دو می‌گردد. همسران موفق، فعالانه، در جهت درک و ارضای نیازهای مهم یکدیگر می‌کوشند. دقت در کلام و رفتارهای غیرکلامی و همدلی و درک نیازهای همسر می‌تواند این هماهنگی را به وجود آورد (شریفی، ۱۳۹۰).

واقع نگری: واقع‌نگری منجر به رضایت از زندگی زناشویی می‌شود. زوج های موفق، با واقعیت‌ گرایی به یکدیگر می‌نگرند و تصویری عینی و نه آرمانی از هم دارند. احساسات،‌ فردی ایده‌ال در ذهنمان می‌سازد که به او عشق می‌ورزیم ولی این تصویر آرمانی، شکننده است، زیرا به زودی نقص‌های همسران مشخص و معین می‌شود. فرد کامل و ایده‌ال، بدون عیب، عاری از خواهش های غیرمنطقی و فاقد اخلاق ناپسند است و چنین فردی تنها در خیال وجود دارد و نه در واقعیت. همسران موفق یکدیگر را برای آنچه هستند و نه برای آنچه می‌خواهند همسرشان باشد، دوست دارند (خزعلی، ۱۳۸۶).

الگوهای اسنادی:‌ «الگوهای اسنادی» از نظر محققین نظریه های شناختی، در باب تعارض‌ها و کشمکش‌های زناشویی دارای اهمیت فراوانی است. بر اساس این الگو استنباط علی، افراد از مشاهده رفتارهای همسرشان، تا حد زیادی بر سطح رضایت آنان از رابطه زناشویی‌اشان تأثیر می‌گذارد. مخصوصاً جاکوبسن[۵۷]و دیگران (۲۰۰۷؛ به نقل از شریفی، ۱۳۹۰) دریافتند که زوج‌های درمانده، رفتارهای منفی و توأم با عدم همکاری همسران خود را به عوامل درونی نسبت می‌دهند و موجبات حداکثر برخورد منفی خود را فراهم می‌سازند. عکس این حالت زمانی است که زوج‌های درمانده، رفتارهای پاداش دهنده و مثبت همسران خود را بیشتر به عوامل درونی نسبت می‌دهند. زوج‌های درمانده بیشتر بر رفتار منفی همسران خود تأکید دارند و رفتار مثبت آنان را به حساب نمی‌آورند، در حالی که زوج های غیردرمانده، بیشتر بر رفتارهای مثبت تأکید دارند و رفتارهای منفی‌ایی را که ممکن است انجام شوند را مورد توجه قرار نمی‌دهند (برنشتاین و برنشتاین، ۱۹۸۹؛ به نقل از شریفی، ۱۳۹۰).

رابطه جنسی توأم با رضایت: از ملاک‌های دیگر موفقیت و رضامندی زناشویی، داشتن رابطه جنسی توأم با رضایت با یکدیگر است. بر اساس نتایج به دست آمده هماهنگی جنسی زوج‌ها همچنین، رابطه نزدیکی با علاقه آن ها نسبت به یکدیگر، عدم تعارضات در موضوعات غیرجنسی یا نارضایتی‌های دیگر و زندگی زناشویی دارد. ضمن این که زنان بیشتر از مردان معتقدند رابطه جنسی تنها زمانی قابل پذیرش و میسر است که زمینه عشق و احترام فراهم باشد (خزعلی، ۱۳۸۶).

عدم روابط فرازناشویی: پیمان‌شکنی، یکی از ویرانگرترین عواملی است که یک زوج می‌توانند در زندگی مشترکشان تجربه کنند. حتی کوچک‌ترین پیمان‌شکنی می‌تواند عاملی قوی در ویران‌ سازی یک ازدواج باشد. زوجهای موفق، اختلاف بین خود را در زمانی کوتاه و با روش های مناسب رفع می‌کنند. آنان دانش و مهارت لازم برای حل و فصل اختلافات زناشویی را دارند و برای مقابله با تعارضات زناشویی و فشارهای زندگی، آمادگی لازم را دارا هستند. چنین همسرانی به جای صحبت‌های یأس‌آور منفی، با اعتماد به نفس در جهت رفع اختلاف عمل می‌کنند. پذیرا بودن و سازگاری، موفقیت و رضامندی زناشویی را به دنبال دارد. زوجهای سازگار، ضمن ارزیابی اولیه صحیح از همسرشان، می‌توانند نگرش ها و عادات خود را اصلاح کنند تا بهتر بتوانند با همسر و خانواده او کنار آیند (ملازاده، ۱۳۷۶؛ به نقل از شریفی،‌۱۳۹۰).

عدم جزم اندیشی: از دیدگاه روان شناسی شناختی نیز، طرز تلقی‌های داورانه زن و شوهر و حتی برخی از حکم‌های آن ها مبنی بر این‌که شریک‌شان چگونه «باید» باشد، ممکن است باعث آشفته شدن همسری که به خود اطمینان دارد و از قدرت ابراز وجود بالایی برخوردار است، نشود؛ اما ممکن است چنین حکم‌هایی آشفتگی روحی همسرانی را فراهم کند که در برابر انتقاد حساسیت زیادی دارند و به گونه‌ای غیرمنطقی عقیده دارند که باید کامل و بی‌نقص بوده و همواره در جلب تأیید و حمایت دیگران تلاش نمود. باور غیرمنطقی این همسر حکم کننده و ناسازگار، همسر آسیب‌پذیر را وامی‌دارد تا به صورت تدافعی عمل کرده و حتی بسیار گوشه‌گیر شود(الیس و دیگران، ۱۹۸۹؛ به نقل از شریفی، ۱۳۹۰).

تعهد: از جمله موارد دیگری ‌است که موجب رضایت زناشویی بین زن و مرد می‌گردد. در خانواده هایی که رضایت زناشویی بین زن و مرد وجود دارد، چنین نیست که آن ها دوره های دشواری را تجربه نکرده باشند. این خانواده ها در حباب‌هایی که مصون از گزند مشکلات باشد زندگی نمی‌کنند. مشکلات، در دوره های مختلف زندگی گریبانگیر آنان می‌شود، ولی نه تنها در تعهد آنان نسبت به یکدیگر خللی وارد نمی‌سازد بلکه آن ها را مقاومتر و کارآزموده‌تر نیز می‌کند. اعضای چنین خانواده هایی نسبت به یکدیگر متعهدند. صرف وقت برای با هم بودن نیز موجب می‌شود تا خانواده های سعادتمند، برنامه های خود را به گونه‌ای طراحی کنند که اوقات و زمان کافی را با هم بگذرانند و از تفرق و تک‌روی در اوقات فراغت خویش پرهیز کنند. آن ها نیز تحت فشار فعالیت‌های متعدد، از کمبود وقت در رنجند، ولی از نیاز خود به «صرف وقت با یکدیگر» آگاهی دارند (خزعلی، ۱۳۸۶).

عواملی که سازگاری زناشویی را دشوار می‌سازد

زندگی زناشویی متأثر از عوامل و متغیرهای گوناگونی است. پاره‌ای از این عوامل تسهیل کننده سازگاری و رضایت از ازدواج و برخی زندگی زناشویی را دستخوش آسیب‌ها و مشکلاتی می‌سازد.

عوامل اختلال‌زا در سازگاری زناشویی برحسب ویژگی‌های افراد و موقعیت‌ها بسیار گوناگون هستند. در زیر به مواردی از این عوامل به طور اجمال اشاره می‌شود:

    • زن و مرد به فاصله کوتاه پس از یک فقدان عظیم و از دست دادن یک فرد مهم و معنی‌دار در زندگی، اقدام به ازدواج نموده‌اند.

    • ازدواج زن یا مرد با نیت و قصد دور شدن و فاصله گرفتن از خانواده اصلی

    • تفاوت‌های زیاد و معنی‌دار در زمینه‌ها و سوابق خانوادگی زن و شوهر

    • زن و مردی که هر دو از داشتن خواهر و برادر و کانون گرم خانوادگی محروم بوده‌اند.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...