محبت جوششی زلال است که از قلب آدمی متصاعد می شود و به همه جا گسترش مییابد و دلها را زیر نفوذ میگیرد .محبت وعشق نیروی محرکه زندگی است که حضور آن درآغاز ازدواج لازم وضروری است و لی برای تداوم آن کافی نیست عوامل دیگری هم چون تدبیر ، احساس مسئولیت و آینده نگری نیز باید به آن پیوند یابد تا زندگی را در مسیر هموار و نورانی هدایت نماید . میزان عشق و محبت را در زندگی به مرور باید افزایش داد و هریک از زوجین میتواند سطح علاقه و مهرورزی خود را نسبت به همسر بالا ببرد.( شرفی ،۱۳۷۱: ۵۲)
نیازبه عشق وامنیت از بدو تولد به بعد با برخوردارشدن کودک ازرابطه ای پایه دار، دائمی ، قابل اعتمادو محبت آمیزبا پدرومادرخود (یا جانشین دائمی آن ها) که خود رابطه رضایت بخش با یکدیگرداشته باشند برآورد می شود کودک به واسطه این رابطه که نخست با مادرسپس با پدرخود وبه تدریج با حلقه روبه گسترش ازسایرافراد شکل میگیرد هویت شخصی و ارزشمندی خود را درک میکند این رابطه اساس تمامی روابط بعدی کودک را تشکیل میدهد که علاوه بر خانواده خود او، ارتباط او را با دوستان، همکاران و عاقبت با همسروفرزند او را نیزشامل می شود. تحول سالم شخصیت توانایی پاسخ دهی به محبت وبه وقت خود ، پدر یا مادری با محبت ومسئوول شدن تماماً برمبانی این رابطه قراردارند.
ویژگی اساسی وفراگیرعشق مادرانه وپدرانه این است که کودک بدون توحه به جنسیت ، ظاهر توانایی با شخصیتش، به طوری بی قید وشرط وبه صرف وجودش ارزشمند شمرده می شود، چنین عشقی بدون انتظار یا نیازبه قدرشناسی ارائه می شود واینکه پدرومادردرقید وبندهایی را که به لحاظ داشتن فرزند از نظرفعالیت زمان وتأمین مالی متحمل میشوند بی هیچ خشم یا سرزنشی میپذیرند پدرومادراین محبت بیدریغ خود را درتمامی روابط خود با کودک ابرازمی دارند با مراقبت جسمانی ولمس کودک و در آغوش گرفتن او وپاسخ دهی به اولین لبخند واصوات او ، با محافظت او ازاجتماع و سپس آشنا ساختن تدریجی او با اجتماع وسرانجام با محدود ساختن ودرنهایت تنبیه کودک به دلیل سرپیچی او از حدودی که برای رفتار درست و مورد قبول تعیین کردهاند چنین عشقی بیشترین اثر را برخویشتن کودک میگذارد. تأیید و پذیرش دیگران برروی تأیید خود وپذیرش خویشتن ضروری است نگرش سازنده یا مخرب کودک نسبت به خود و سایرین دردرجه اول به نحوه نگرش پدرومادراوبرمی گردد.(ترجمه ایجادی وجواد شافعی مقدم ،۱۳۸۶: ۵۹-۵۷)
خانواده نخستین محلی است که درآن طفل خاطره ای مطبوع ویا نامطبوع پیدا میکند. احساسات و عواطف قوی یا ضعیف به دست میآورد محلی ایدهآل برای تمرین مهروعاطفه وانس والفت و یگانگی و مهرورزی است.محبتهای صادقانه مادر، بوسههای پرمهروبی ریای پدر، دستگیریهای بدون چشمداشت وخالصانه والدین ، در آغوش گرفتنها ، نوازش کردن ها ودلسوزیها وغم خوریها برای او همه وهمه زمینه هایی جهت عاطفی بار آوردن کودک است خانواده ازسوی دیگروسیله ای برای انتقال آداب واخلاق ورسوم وسنت صحیح یا غلط است، کودک درخانه اخلاق، اعتماد به نفس، پاکدامنی ، مقررات ، احترام به قانون، ادب، انسانیت یاد میگیرد ویا خشونت ، بی بندوباری، کینه ورزی و… میآموزد.
خانواده اولین و مهمترین کانون پرورش صحیح، احیاءوشکوفایی استعداد ها است .هر گونه تغییروتحول اجتماعی می باید از آنجا آغاز شود و هر اقدام اصلاحی نخست خانواده را شامل گردد.(قائمی،۱۳۶۳: ۴۳)
۲-۱-۱۱- توجه به جنبه عاطفی خانواده :
کاروالدین تنها رسیدگی به جنبههای جسمی ، دینی واخلاقی نیست بلکه توجه به جنبههای عاطفی او نیز میباشد والدین با ید حالات واحساسات طفل را بسازند وزندگی را بر اساس آن رنگ ومعنی دهند آن ها موظفند در او جنبههای عاطفی ایجاد کنند وطفل را به بعضی زمینه ها حساس سازند. اما اینکه عاطفه چیست؟ می توان گفت عاطفه یک حالت درونی است که جلوه وانعکاسش به صورت هیجان بروز میکند .(قائمی،۱۳۶۳: ۱۳۶)
عشق ومحبت، سختیهای حرکت وتکاپورا بر انسان آسان و ناهمواریها را همواروتلخیها را شیرین میسازد. به نیروی عشق ومحبت است که یک دخترجوان به مدت نه ماه سختیهای دوران بارداری را تحمل میکند و پس از فراغت همه رنجهای تربیتی وحضانت طفل را بر عهده میگیرد و دشواری و تلخی بی خوابیها و شب زنده داریها را بخاطر کودک محبوبش همچون شهد خوشگوارنوش جان میکند و صمیمانه حاضراست همه هستی خود را درراه هستی و سعادت جگرگوشه خویش قربانی نماید. به نیروی عشق ومحبت است که پسرجوان تمام هم وغم واندیشه و نیرویش را متوجه تأمین زندگی و سعادت همسروفرزند می شود ودلخوش است که اگر از کار و فعالیت روزانه خسته می شود اعـضای خـا نـواده اش درآسایش وآرامـش به سرمی برند وبـه داشتـن سـرپـرست و تکیه گاه و زنان آور ومربی دلسوزی به نام پدروهمسرسرفراز و دلگرمند.
چنین عواطفی پایه و مایه عواطف اجتماعی هم هست احساس مسئوولیت را نه تنها درمرود اعضای خانواده بلکه درکل اجتماع تقویت و اسباب امنیت وآسایش عمومی را نیز فراهم میسازد.
کسی که این همه درقبال سعادت آن ها خود را مسئول می شناسد . برای همسروفرزند دیگران نیزارزش قایل است وقطعاً خود را مسئوول سعادت آن ها هم میداند. انسانی که وجودش سرشارازعشق ومحبت خانوادگی است انسانی پویا وفعال وپرنشاط است همچنین انسانی وجودش درجامعه مفید وسودمند است ومی تواند جامعه خود را به سوی خود کفایی و استقلال سوق دهد.
عشق و محبت راه گشا و آسان کننده دشواریهاست ونیروها را به کارمی اندازد وزشتیها را زیبا وتلخیها را شیرین میسازد.
عشق و محبت به انسان جهت و هدف ومسئوولیت میدهد و به همه ارزشها ونهادهایی که درجهت و هدف خود می نگرد احترام وقداست می بخشد وحتی تحمل مرگ را نیزآسان وبلکه شیرین ولذت بخش میسازد .عشق ومحبت فاصله ها را کم وکششها را تقویت وبیگانگان را یگانه میکند وبه انسانها صمیمیت و یکرنگی ویکدلی وهمدردی وهمفکری می بخشد.
ترجمان عواطف پرشکوه خانوادگی، نگاه های لطف آمیزوجذبه های مهرآلود وازخود گذشتگی های پرشکوه و یکدلی ها ویکرنگی ها ی استواروخلل ناپذیراست .( بهشتی ،۱۳۸۲: ۳۳۹)
در خانه ای که صمیمیت ومحبت وجود دارد کودک میتواند ثبات روحی خود را حفظ کرده و تغییرات مطلوب را درشخصیت خود فراهم آورد ازیک طرف میتواند با اطمینان به شخصیت خود با مشکلات روبه روشود وازطرف دیگربدون داشتن اضطراب وتشویش رفتارهای نامناسب خود را مورد تردید قرارداده وبه نحومطلوبی تغییردهد.
آخرین نظرات