کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



اما مقصود از خطر، خطر نامتعارف است. دولت بر این اساس مسئول جبران خسارتی است که ناشی از ایجاد محیط خطرناک نامتعارف باشد. نامتعارف ‌به این معنا که فرد عادی جامعه در زندگی معمول خود نتواند متحمل چنین خطری گردد. به عنوان مثال چنانچه کشاورزی در دادگاه با اقامه دعوی علیه دولت خواستار جبران خسارت وارده به زمین مزروعی خود در اثر نشت نفت از لوله های نفتی نصب شده توسط دولت گردد، دادرس دادگاه می بایست بی آنکه در پی کشف تقصیر دولت در نگهداری از لوله های نفتی مذبور باشد، به واسطه ایجاد محیط خطرناک که از آن منتفع می شود، خوانده را محکوم به جبران خسارت وارده به خواهان نماید. آزمایشات هسته ای و خسارات ناشی از جنگ را می توان از دیگر مصادیق مسئولیت دولت مبتنی بر ایجاد محیط خطرناک برشمرد.[۳۴]در حقوق بین الملل نیز خسارات ناشی از فعالیت های هسته ای تحت عنوان مسئولیت دولت ها نسبت به خسارت ناشی از اعمال منع نشده بررسی می‌گردد.[۳۵]همچنین دیوان بین‌المللی دادگستری در نظر مشورتی ۱۹۹۶ اعلام می‌دارد که محیط زیست در معرض تهدید روزانه است و استفاده از سلاح های هسته ای ممکن است فاجعه ای برای محیط زیست ایجاد نماید.[۳۶]

۳- نظریه های مختلط

با توجه به بررسی های صورت گرفته در آثار حقوق دانان می توان گفت دو نظریه مسئولیت مبتنی بر تقصیر و مسئولیت مبتنی بر ایجاد محیط خطرناک بیشتر مورد بحث و کنکاش قرار گرفته اند، این در حالی است که نظریات میانه ای نیز ارائه شده است که می‌تواند مسیر جبران خسارت زیست محیطی وارده توسط دولت را هموارتر نماید. این وظیفه خواهان یا وکیل اوست که ذهنیت دادگاه را به سمتی پیش ببرد که در اتخاذ تصمیم و صدور رأی به نظریه ای متمایل گردد که به نفع اوست و یا اینکه مورد پرونده را منطبق بر یکی از مصادیق نظریه مساعد نموده و این مسأله را به باور دادگاه نیز برساند. چرا که اتخاذ تصمیم توسط دادگاه به انتخاب یکی از دو مبنای مسئولیت دولت مبنی بر تقصیر یا خطا می‌تواند به عنوان افراط یا تفریط و یا جانب داری و خروج از اصل برابری و تساوی تلقی گردد و پایه های امکان نقض رأی در مراجع عالی را بنیان بنهد. ‌بنابرین‏ وکیل خواهان اگرچه می‌داند که استدلال دادگاه بر اساس نظریه مسئولیت مبتنی بر خطر، حمایت حداکثری از موکل را به دست می‌دهد؛ لیکن همواره باید این مسأله را نیز در نظر داشته باشد که قضات دادگاه ها نیز تمایلی به تمسک به مبانی تندرو که احتمال نقض رأی را در مراجع تجدیدنظر و یا دیوان عالی کشور فراهم می آورد، ندارند. فلذا وکیل می بایست با ارائه راهکارهای جای گزین و نظریه های واسطه که تعادل و میانه روی را به ارمغان می آورد، دست دادگاه را در حمایت از زیان دیده باز نماید. از سوی دیگر خواهان دعوا یا وکیل وی می بایست با علم به ابزارها و دلایل اثباتی که در دست دارد، ابتدا خود به انتخاب نظریه مساعد با حال پرونده پرداخته و با تشریح آن در دادگاه و دادخواست، بستر پذیرش آن نظریه را برای دادرس فراهم آورد. ‌بنابرین‏ در ادامه به بررسی مواردی از نظریات مختلط و میانه می پردازیم.

۱-۳) مسئولیت دولت در قبال اعمال کارمندان و مدیران

در قسمت مربوط به تشریح مسئولیت مبتنی بر تقصیر گفتیم در دعاوی زیست محیطی علیه دولت ها، خوانده دعوا می‌تواند با استناد ‌به این امر که خطا مربوط به عمل شخصی کارمند یا مدیر اداره بوده است، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و خواهان در نهایت با محکوم علیه مواجه می شود که توان مالی جبران خسارت وارده را ندارد. این امر متناسب با لزوم حمایت از محیط زیست و زیان دیدگان از آن نمی باشد.

تئوری مسئولیت دولت در قبال اعمال کارمندان و مدیران یکی از نظریاتی است که از توابع نظریه ی تقصیر به شمار می‌آید. بدین توضیح که در این تئوری اگر چه خواهان دعوا برای اینکه مستحق جبران خسارت گردد ملزم به اثبات تقصیر خوانده می‌باشد، لیکن خوانده که در این جا مقصود دولت است نمی تواند با استناد به اینکه زیان زیست محیطی در نتیجه عمل اشتباه کارمند به وقوع پیوسته است خود را از مسئولیت برهاند. بلکه او مسئول مستقیم اعمال زیان بار کارمند خود نیز هست. چرا که کارمندان یک اداره دولتی به مثابه اعضای یک شخص حقوقی و به مثابه اندام های آن هستند. فلذا خطای کارمند در انجام وظیفه در حقیقت “تقصیر” از جانب شخص حقوقی یا اداره دولتی یا دولت به شمار می‌آید. فلذا در این نظریه تفاوتی بین خطای اداری و خطای شخصی کارمند از لحاظ مسئولیت وجود ندارد. کافی است که شخصی در مقام کارمند دولت مرتکب عملی زیان بار گردد تا دولت مستقیماً مسئول جبران خسارت ناشی از آن عمل قرار گیرد.[۳۷]

‌بنابرین‏ ملاحظه می شود این نظریه به نوعی تعدیل نظریه مسئولیت مبتنی بر تقصیر است و در بخشی از آن تحول ایجاد نموده است به نحوی که حمایت بیشتری از محیط زیست و زیان دیده به دست می‌دهد. به نظر می‌رسد خواهان یا وکیل وی در دعوی زیست محیطی مطروحه علیه دولت، می‌تواند در صورتی که دریابد نظر دادگاه با نظریه تقصیر مساعدتر است؛ با ارائه این نظریه و سعی در جا انداختن آن در جلسه رسیدگی اوضاع مساعدتری را به وجود آورد.

۲-۳) نظریه فرض تقصیر

یکی دیگر از نظریاتی که می توان تمسک به آن را حمایت بیشتر از محیط زیست و زیان دیدگان از آلودگی های زیست محیطی قلمداد نمود نظریه فرض تقصیر است. این نظریه نیز همان گونه که از نامش پیدا‌ است از توابع نظریه تقصیر می‌باشد.[۳۸] فلذا چنانچه استدلال مورد پذیرش دادگاه رسیدگی کننده به دعوای زیست محیطی؛ لزوم وقوع تقصیر برای استقرار مسئولیت علیه دولت در ایجاد خسارت زیست محیطی باشد، با ارائه این نظریه (فرض تقصیر) می توان دادگاه را متقاعد کرد که پس از ایجاد خسارت زیست محیطی، عامل آن مقصر به حساب می‌آید مگر آنکه خلاف آن را ثابت نماید. یعنی تقصیر عامل مفروض است مگر آن که با ارائه دلایل و مدارک محکم ثابت نماید اقدام وی عرفاً تقصیر به حساب نمی آید.[۳۹]

‌بنابرین‏ ماحصل این نظریه در دعوی زیست محیطی علیه دولت، ایجاد تعادل میان قدرت است. پر واضح است در دعاوی که دولت یا اداره دولتی خوانده قرار می‌گیرد، خواهان بیش از سایر دعاوی در موضع ضعف قرار دارد. خواهان دسترسی عادلانه به دلایل و مدارک و مستندات موجود در ادارات دولتی را از دست خواهد داد. در نتیجه قدرت اثباتی وی شدیداًً کاهش می‌یابد. فلذا عادلانه تر این است که در جایی که دولت خوانده قرار می‌گیرد؛ تقصیر او در بروز خسارت زیست محیطی مفروض باشد. به عبارت حقوقی جای مدعی و منکر عوض شود و بار اثبات دلیل به طرف قوی دعوا (دولت) منتقل گردد. هرچند که استناد ‌به این نظریه نیز حمایت حداکثری از محیط زیست را به دست نمی دهد لیکن نسبت به نظریه تقصیر، متعادل تر بوده و حمایت بیشتری از خواهان دعوا می‌کند و از حیث دادرسی مساعدتر می‌باشد.

۳-۳) نظریه مسئولیت مبتنی بر انتفاع
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-22] [ 09:24:00 ب.ظ ]




ستیر به همراه آکرمن معمولاً در زمره اولین و پرجاذبه ترین رهبران این حوزه به شمار می‌آید ، با اینکه ستیر به خاطر پیوند آغازینش با MRI طرفدار رویکرد پیام رسانی جلوه می کرد ، کارش در اسالن که مرکزی رشدنگر بود ، او تشویق کرد تا چهارچوب انسان گرا را به رویکرد خویش اضافه کند و شماری از فنون رشد افزا (مثلاً آگاهی حسی ، رقص ماساژ ، و فنون رویارویی گروهی ) را به منظور تحریک احساسها و تصریح الگوهای پیام رسانی خانواده به کار گیرد . ستر (۱۹۸۶) در آخرین تالیفش رویکرد خود را « الگوی فرایند اعتبار یابی انسان » نامید ؛ در این رویکرد ، درمانگر و خانواده نیروی خود را به هم درمی آمیزند تا فرایند ذاتی افزایش سلامت روان را در خانواده به تحریک درآورند .

ستیر خانواده را یک نظام متوازن می‌دانست . مخصوصاً او مایل بود « بهایی » را که نظام برای حفظ توازن کلی آن واحد «می پردازد» تعیین می‌کند ؛ یعنی ، او نشانه های اختلال در هر عضو را علامتی دال بر وقفه رشد و کمال می‌داند که برای نظام خانوادگی ارزش تعادلی دارد ، چرا که خانواده باید این انسداد و تحریف رشد را به شکلی در تمامی اعضای آن به وجود آورد تا توازن آن حفظ شود .

عامل مهم دیگر در رشد و کمال فرد عبارت است از مثلث روان ، بدن ،و احساس . قسمتهای بدن غالبا از معنایی استعاری برخوردارند ، هر قسمت معمولا ارزشی مثبت یا منفی دارد که صاحبش ارزش آن را تعیین می‌کند . برخی محبوب هستند ، سایر قسمتها نامحبوب اند ، و برخی را نیز باید تحریک کرد . ستیز با بهره گرفتن از عملی که آن را ضیافت اندامها می‌نامند ، درمانجو را ترغیب می‌کند تا از این اجزا آگاهی یافته و یاد بگیرد که از آن ها « به شیوه هماهنگ و یکپارچه » استفاده کند .(گلدنبرگ ، ۱۳۸۵-۱۹۳-۱۹۵ )

نظریه و روال کار در رویکرد ساخت نگر :

به طور اخص ، سادگی این نظریه درباره سازمان خانواده ، همراه با پژوهش‌های مستند و رویکردهای خاص مداخله درمانی که سالوادور میتوچین و همکاران وی کرده‌اند ، باعث شده است که گروه کثیری از خانواده درمانگران طرفدار نظریه سیستم‌ها ، دیدگاه ساختاری را انتخاب کنند .

خانواده درمانی ساخت نگر به خاطر تأکید بر بافت خانواده در پدیدایی مسائل و همچنین یافتن راه حلهای درمان آن مشکلات با رویکردهای دیگر نظامهای خانواده وجه اشتراک دارد با وجود این کاربرد استعارهای فضایی و سازمانی آن چه از لحاظ توصیف مشکلات و شناسایی راه حلها چه از لحاظ تأکید بر رهنمودها و دستورات مستقیم و فعال درمانگر باعث منحصر به فرد بودن این رویکرد می شود .

نظریه پردازان ساخت نگر بر : ۱) کلیت نظام خانواده ، ۲) تاثیر سازمانی مرتبه ای خانواده ۳) کارکرد به هم پیوسته ی نظام های فرعی آن تأکید دارند و آن ها را تعیین کننده ی اصلی بهزیستی اعضا می‌داند . اولین هدف درمانگران ساختاری عبارت است از تلاش فعالانه برای تغییر سازمان در خانواده ی بدکار و تصورشان بر این است که تغییرات رفتاری فردی و همچنین کاهش نشانه ها ، به دنبال تغییر بستر تبادلات خانواده حادث خواهند شد .

وقتی نقش درمانگر ساختاری آن است که شخصاً عامل تغییر باشند ، فعالانه با کل خانواده درگیر شود چالش هایی به راه اندازد که تغییرات انطباقی را به وجودمی آورند و هرگاه اعضای خانواده بکوشند که با پیامدهای حاصله کنار آیند آن ها را حمایت و رهبری کند . (گلدنبرگ ۱۳۸۵ ، ۲۳۳-۲۳۴ )

مزایای کارکردن با خانواده :

مزایای بی شماری برای کار با کل خانواده به عنوان یک واحد به عوض فقط کسانی که در آن زندگی می‌کنند ، وجود دارد اولاً ، خانواده درمانی به متخصصان اجازه می‌دهد علل را به صورت حلقوی و نیز گاهی اوقات « خطی » ببینند .

مزیت دوم خانواده درمانی که در کار با اعضای خانواده و مسایل خانوادگی درمان مرجح است ، این واقعیت است که در این روش درمان ، افراد مهم و واقعی جزیی از فرایند هستند . هیچگونه جانشینی که ممکن است به عنوان افراد مهم در زندگی شخص رفتار کنند یا نکنند ، وجود ندارد . درمانگران راساً با اشخاص درگیر سر و کار دارند . به تعبیری ، اکثر خانواده درمانگران به بازی نقش یا شبیه سازی نقش متکی نیستند .

سومین مزیت به کارگیری خانواده درمانی به عنوان شیوه درمانی مرجح این است که در این فرایند تمامی اعضای خانواده پیام یکسانی را دریافت می‌کنند . با آن ها همزمان در افتاده می شود تا روی مسایل با هم کار کنند . این رویکرد ، راز و رمزها را از بین می‌برد و اساساً آنچه را نهان است ، آشکار می‌کند . نتیجه گشایش ارتباط است .

مزیت چهارم در استفاده از خانواده درمانی آن است که به عنوان یک قاعده ، مختصرتر از مشاوره فردی است . بسیاری از خانواده درمانگران گزارش می‌دهند که طول مدت زمانی که آن ها درگیر کار با خانواده هستند می‌تواند چند ماه باشد ، در واقع بعضی از رویکردهای خانواده درمانی ، به طور مشخص آنهایی که با خانواده درمانی استراتژیک مرتبط اند ، روی قرار داد با خانواده مراجع برای مدت زمان محدود تأکید می‌کنند .

وضعیت پنجم در استفاده از خانواده درمانی آن است که رویکردهای به کار رفته در کار با خانواده ها به جای توجه محض بر روابط درون شخصی به روابط بین اشخاصی توجه می‌کند .

آخرین وضعیت خانواده درمانی بر سایر روش های یاوری این واقعیت است که شواهد مستندی وجود دارد مبنی بر این که برخی رویکردهای مناسب شرایط خاصی هستند . ( گلادینگ ۱۳۸۲، ۸۵-۸۶ )

به فعل درآوردن الگوهای مراوده ای خانواده :

با اینکه درمانگر باید جایگاه رهبری خود را حفظ کند در عین حال باید از خطر این جایگاه ، یعنی خطر مرکزیت یافتن بیش از حد هم پرهیز کند خانواده با روی آوردن به درمان به دنبال کمک یک متخصص است آن ها انتظار دارند وضع خود را برای او توصیف و از او راهنمایی بگیرند .

درمانگر به مشاهده ی نشانه های غیر کلامی می پردازد نشانه هایی که در تأیید یا تضاد با گفتار خانواده است . بافت بین اشخاصی مراوده همواره ارتباط را تقویت ، تعدیل یا نفی می‌کند .

حضور درمانگر همواره یک عامل تغییر زا است . با سوق دادن بعضی اعضای خانواده به طرف تعامل با دیگری در یک چاچوب مشخص می توان سناریوهای خانواده را خلق کرد .

تعلیم ها باید صریح باشد . بر انگیختن گفتگوها نسبتاً ساده است درمانگر می‌تواند گوش به زنگ باشد تا یکی از اعضای خانواده راجع به دیگری شروع به صحبت کند ، آنگاه سخنگو را سوق می‌دهد به اینکه به عوض صحبت راجع به دیگری با خود آن فرد حرف بزند .

وقتی خانواده برای اولین جلسه وارد می شود طرز نشستن آن ها می‌تواند سر نخ اتحادها . ائتلافها محور بودن و یا منزوی بودن باشد .

تغییر دادن مکان اشخاص در عین حال تکنینی برای ترغیب و تشویق گفتگو است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ب.ظ ]




۱۵ـ۳ـ۲ـ مزایای مدیریت دانش

رادینگ ،۱۳۸۳،ص۱۲) “مجموعه مزایای مدیریت دانش را در شش قلمرو زیر ذکر می‌کند :

۱) صرفه جوییها و کارایی ها : فرایندها با کار آمدی بیشتر انجام می گیرند و نیاز به بازآفرینی راه های انجام کار را از بین می‌برند .

۲) فرصت‌های جدید : بازارها و فرصت های جدید مشخص می‌شوند .

۳) تغییر و نوآوری : سازمان می‌تواند تغییرات را شناسایی کند و بدانها واکنش درست نشان داده ، خود را به موقع تغییر دهد.

۴) به کارگیری بهتر منابع انسانی: سازمان بهره برداری کاراتری از منابع انسانی خود به عمل می آورد .

۵) سرعت فرایند: مدیریت دانش سازمان‌ها را قادر می‌سازد تا چرخه زمانی را کاهش داده فرآیندها را کوتاه کنند، زیرا تأخیرهای ناشی از بازآفرینی راه حلها حذف می شود . به علاوه ، دانش مشروح فرآیندها، کارکنان را قادر می‌سازد فرآیندها را به حد مطلوب برسانند.

۶) تداوم : به خصوص در سازمان‌ها و صنایعی که تعویض کارکنان بالایی دارند مدیریت دانش، سازو کار اثربخشی است تا بتوانند دانش را از کارکنان با تجربه به کارکنان جدید منتقل کنند. و بدین طریق تداوم کار را حفظ نمایند”.

دیدگاه های کلی به مدیریت دانش

دو نوع دیدگاه ارزشمند به مدیریت دانش وجود دارد. یکی دیدگاه فناوری اطلاعات و دیگری سازمان و منابع انسانی

دیدگاه فناوری اطلاعات

«یکی از مباحث مهم مدیریت دانش به اشتراک گذاشتن دانش در میان کارکنان است. برای به اشتراک گذاشتن دانش، شرکت ها نیاز دارند بدانند که دانش در کجا مستقر است، پرسنل ماهر چه کسانی هستند و چگونه باید دانش را جمع‌ آوری کرد و انباشت.

برخی از شرکت‌ها سعی در به کارگیری مدیریت دانش در سازمان‌های خود، برای حل مشکلات سازمان خود را دارند. ( با معرفی ابزارها و زیر ساختارهایی به ویژه با نرم افزارهای فناوری (اطلاعات) . با توجه به اینکه مدیریت دانش ، شدیداً با فناوری اطلاعات مرتبط است ، شرکت هایی که قصد به کارگیری مدیریت دانش را دارند ، باید تصمیماتی مبتنی بر موارد زیر، اخذ کنند:

چه کسانی نیاز به مدیریت دارند، چه نوع از دانش مورد نیاز آن ها‌ است ، چرا به مدیریت دانش نیاز دارند ؟ این به معنای توسعه یک استراتژی است که در آن ، اینکه چه انواعی از فناوری اطلاعات مورد نیاز است، لحاظ شده است تا درک اثربخش و قابل استفاده در سیستم مدیریت دانش پدید آید» ( دولتی،۱۳۸۵) .

دیدگاه سازمان / منابع انسانی

«دیدگاه دیگری به مدیریت دانش، دیدگاه مدیریت منابع انسانی است، که شامل ساختار سازمانی شرکت است. عموما افرادی که دانش اثربخش در سازمان خود دارند.، علاقه ای به ارائه دانش خود بدون پاداش مقتضی ندارند. به عنوان مثال ، اطلاعات در باره مشتریان یا فنون فروش ، دانش مهمی برای پرسنل فروش است که معتقدند آن ها به خاطر دانشی که از طریق تجربه حین کار به دست می آورند، حقوق دریافت می‌کنند . در نتیجه آن ها کمتر تمایل به اشتراک چنین اطلاعاتی با دیگر کارکنان دارند.

‌بنابرین‏ شرکت ها نیاز به یافتن روش مناسب برای ارزیابی افرادی دارند که می‌توانند دانش ارائه دهند و آن را به شکل پایگاه داده مدیریت دانش درآورند. برای استفاده بهتر از دانش این کارکنان ، ساختار سازمانی نیز مهم می شود. برخی ساختارهای سازمانی که تبادل روان دانش را کند می‌کنند ، برای مدیریت دانش مناسب نیستند». (یاماگاتا، ۲۰۰۲، ۲۳ )

۱۶ـ۳ـ۲ـکاربردهای فناوری اطلاعات و ارتباطات بر فرآیندهای مدیریت دانش

یکی از عوامل مؤثر در اجرای مدیریت دانش، فناوری اطلاعات و ارتباطات است . برای پیاده سازی مدیریت دانش ابزارها و تکنیک های مختلفی وجود دارند که توسط فناوری اطلاعات پشتیبانی می‌شوند . مدیریت دانش از فناوری اطلاعات و ارتباطات به منزله ی یک ابزار نیرومند در جهت بهبود فرایند های خود استفاده می‌کند. (ICT) به مثابه حوزه ای برای مالکیت مدیریت دانش در خلق، ازدیاد و فرایند های مدیریت دانش نقش بسزایی دارد . فناوری‌های نوین می‌توانند یکپارچگی دانش پراکنده را آسان کند، و به انجام بیش ترین اعمال در کوتاه ترین زمان بیانجامد.بهای اندک رایانه ها و شبکه ها ، زیر ساخت بالقوه ای برای تبادل اطلاعات و نیز فرصت ها و موقعیت های مهمی برای مدیریت دانش ایجاد ‌کرده‌است ( داونپورت ،۱۳۷۹،ص ۲۳). به کمک سامانه های اطلاعاتی می توان دانش موجود در ذهن تک تک پرسنل را ذخیره و نگهداری نموده و در و اقع نیاز در اختیار دیگر کارکنان سازمان قرار داد و یا از بسترهای مبتنی بر فناوری اطلاعات مانند اینترانت و اکسترانت ، پورتال و گروه افزارها و اینترنت در تسهیم دانش و استفاده از آن بهره گرفت ( کریمی،۱۳۸۵،ص ۷۳). اما همواره باید به خاطر داشت که فناوری جدید اطلاعات تنها مسیری ارتباطی و سامانه ای برای ذخیره سازی اطلاعات به منظور تبادل دانش است. این فناوری نمی تواند سازنده و آفریننده باشد و تولید دانش یا ارتقای آن را در شرکت های تحت نفوذ فرهنگ دانش ستیزی تضمین کند ( دانپورت ،۱۳۷۹، ۴۲) . اما علاوه بر نقش فناوری نوین به عنوان عامل به اشتراک گذاری دانش، استفاده از فناوری‌های مناسب در سازمان می‌تواند در نگهداری و مستند نمودن دانش آشکار کمک قابل توجهی نماید . در غیر این صورت بخش عمده ای از دانش ایجاد شده از بین خواهد رفت ( ادل و گرسیون، ۱۹۹۸).

از حیث تعامل بین مدیریت دانش و ICT و نحوه پیاده سازی مدیریت دانش با زیر ساخت فناوری اطلاعات پنج مرحله ای وجود دارد که سازمان‌ها به منظور پیاده کردن پروژه های دانایی خود می‌توانند از بستر فناوری به شرح زیر بهره ببرند ( شریف زاده و بودلایی، ۱۳۸۷) .

مرحله اول: پیدایش: در این مرحله سازمان از طریق ایجاد یک بستر اطلاعاتی نظیر وب سایت کوچک در اینترنت و ایجاد یک اینترانت کوچک شامل شبکه های داخلی ، حضور می‌یابد. بر روی این بستر اطلاعات شکل غیرکافی و ایستا دارد و به ندرت به روز می شود. و اطلاعات لازم برای نشان دادن نحوه دسترسی به کاربران داده نمی شود. اطلاعات به طور معمول به شکل محصولات و خدمات، آدرس ها و ارتباط با سایر وب سایت هاست. در نهایت به شکل پاسخ دادن به سؤالات معمول قابل دسترسی است.

مرحله دوم : ارتقا ( توسعه ) : اطلاعات موجود در بستر اطلاعاتی افزایش می‌یابد و پویاتر می شود . تعداد صفحات وب ، تعداد شاخه های قابل دسترس در شبکه های داخلی افزایش می‌یابد . اطلاعات به شکل پویا و دفعات به روز شدن آن زیاد می شود . همچنین درجه تنوع اطلاعات و محتوای آن ها بالا می رود و به شکل کاتالوگ ، خبرنامه و موتور های جستجو قابل دستیابی هستند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ب.ظ ]




  1. نظام­های وابسته به دیگران[۵۳]: مربوط به موقعیت­هایی است که شرکت­های سهامی عام بزرگ توسط مدیران کنترل می‌شوند؛ اگر چه سهام شرکت متعلق به گروه زیادی از سهام‌داران حقیقی و حقوقی است. در این وضعیت، بین مالکیت و کنترل شرکت مرزبندی وجود دارد. این نظام به نام­های آنگلوساکسون[۵۴] یا آنگلوامریکن[۵۵] نیز مشهور است. کنترل شرکت­ها در اختیار مدیران است و سهام‌داران تنها با اعمال حق رأی‌ خود می‌توانند مؤثر واقع شوند. مسئله نمایندگی در این نظام­ها به‌خوبی آشکار است (بدری، ۱۳۸۷). این نظام بر حفظ منافع همه ‌گروه‌های ذینفع و مسئولیت شرکت­ها در برابر کل جامعه، حتی نسل­های آینده و حفظ منابع طبیعی تأکید دارد. در کشورهایی همچون انگلستان و امریکا که نظام حاکمیت شرکتی وابسته به دیگران حاکم است، حاکمیت شرکت توزیع شده است و حق حاکمیت در بازار سرمایه، سیالیّت بسیار بالایی دارد. در این کشورها، بازار سرمایه در کنترل شرکت­ها نقش فعالی دارد و تضاد منافع بین ‌گروه‌های ذینفع بسیار کم است (آزاد و بختیاری، ۱۳۸۸).

۲-۴- الگوهای حاکمیت شرکتی

الگوی حاکمیت شرکتی موجود در یک کشور با تعدادی عوامل داخلی از جمله ساختار مالکیت شرکت­ها، وضعیت اقتصادی، نظام قانونی، سیاست­های دولتی و فرهنگ، معین می‌شود. ساختار مالکیت و چارچوبهای قانونی از اصلی­ترین و تعیین‌کننده‌ترین عوامل الگوی حاکمیت شرکتی هستند. همچنین، عوامل خارجی از قبیل میزان جریان سرمایه از خارج به داخل، وضعیت اقتصاد جهانی، عرضه سهام در بازار سایر کشورها و سرمایه‌گذاری نهادی فرامرزی، بر الگوی حاکمیت شرکتی موجود در یک کشور تاثیر دارند. دو الگوی اصلی حاکمیت شرکتی به‌شرح زیر است.

۲-۴-۱- الگوی آنگلوساکسون

الگوی آنگلوساکسون که همچنین تحت عنوان نظام­های مبتنی بر بازار، نظام­های ارزش سهام‌داران یا الگوی نماینده اصلی شناخته می‌شود، به عنوان فراگیرترین تئوری است که به وسیله ایالات متحده و انگلستان مورد حمایت قرار گرفته است. ویژگی نظام مبتنی بر بازار انگلستان و ایالات متحده، ارتباط مستقل بین شرکت و سرمایه‌گذارانی است که به بازده کوتاه­مدت علاقه‌مندند (فرانک و مایر[۵۶]، ۲۰۰۴). این نظام تا چندین سال فراگیرترین دیدگاه فلسفی حاکمیت شرکتی بود و به‌واسطه به‌کارگیری در کشورهای دیگر از جمله استرالیا، نیوزیلند، کانادا، افریقای جنوبی و اغلب کشورهای آسیای جنوب شرقی، مورد تأیید و حمایت قرار گرفته است. شکل ۲-۲ نشان می‌دهد که الگوی آنگلوساکسون بر اساس مفهوم ارتباط امانتدارانه بین سهام‌داران و مدیران، قرار دارد که با رفتار سودمحور برانگیخته شده است.

شکل ۲-۲٫ الگوی آنگلوساکسون حاکمیت شرکتی

این مفهوم از این اعتقاد ناشی می‌شود که بازار سرمایه‌داری از طریق بهره می‌تواند به صورت خودتنظیم و متوازن عمل کند. یکی از ویژگی­های نظام آنگلوساکسون، ساختار مالکیت شرکت است که در آن، مالکیت سهام پراکنده و تأثیر سهام‌داران بر مدیریت ضعیف است. به‌همین دلیل، در این نظام واقعاً حمایت­های قانونی قدرتمندی جهت حفاظت سهام‌داران مورد نیاز است. به بیان دیگر، اولویت اصلی حاکمیت شرکتی در نظام آنگلوساکسون حمایت از حقوق و منافع سهام‌داران است (زولکیفلی[۵۷]، ۲۰۰۹).

۲-۴-۲- الگوی اروپایی

دیگر رویکرد حاکمیت شرکتی معرفی‌شده، به عنوان الگوی اروپایی یا ذی­نفعان شناخته می‌شود (شکل ۲-۳). در این نظام، شرکت­ها اغلب تأمین مالی خارجی خود را از بانک­هایی که دارای روابط درازمدت و نزدیک با مشتریان است، فراهم می‌‌کنند. الگوی ذی­نفعان بر الگوی مبتنی بر ارتباطی تأکید دارد که بر حداکثر کردن منافع گروه وسیعی از سهام‌داران تأکید می‌کند (آدامز[۵۸]، ۲۰۰۳).

شکل ۲-۳٫ الگوی اروپایی حاکمیت شرکتی

این الگو، سه پیشنهاد اصلی الگوی امریکایی یعنی داشتن حق مشارکت در تصمیم‌های شرکت توسط ‌ذی‌نفعانی که تحت تاثیر هستند، وظیفه امانتداری مدیر جهت حمایت از منافع تمامی ذینفعان و هدف شرکت جهت افزایش منافع ذینفعان و نه تنها سهام‌داران را رد می‌‌کند (اقبال و میراخور[۵۹]، ۲۰۰۴). اصطلاح ذی­نفعان اشاره به گروهی از وابستگان دارد که ادعای قانونی و مشروع در شرکت دارند یا شخصی که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در شرکت مشارکت ‌کرده‌است. ذی­نفعان را می‌توان به سهام‌داران، ذی­نفعان درون‌سازمانی، شریکان عملیاتی و مشارکت اجتماعی طبقه‌بندی کرد (زولکیفلی، ۲۰۰۹). ویژگی الگوی اروپایی حاکمیت شرکتی وجود نظام موازی شامل هیئت نظارت مدیران غیرموظف و هیئت‌مدیره جداگانه از مدیران اجرایی است. در این ساختار، هر دو هیئت جداگانه تشکیل جلسه می‌دهند. در آلمان و فرانسه نیز نظام موازی شامل هیئت‌مدیره و هیئت نظارت است که قدرت انتخاب هیئت‌مدیره را دارد. به هر حال، هیئت نظارت دارای مسئولیت تصمیم‌گیری زیادی نیست و تصمیم‌گیری مشترک اثربخشی نظارتی آن را تضعیف می‌‌کند (یوون و سلما[۶۰]، ۲۰۰۵). در ادامه علاوه بر دو دیدگاه فوق، به بررسی دیدگاه حاکمیت شرکتی اسلامی نیز پرداخته می­ شود.

۲-۴-۳- حاکمیت شرکتی از دیدگاه اسلام

مفهوم حاکمیت شرکتی از دیدگاه اسلام با تعریف سنتی آن که اشاره به نظامی دارد که توسط آن شرکت­ها با قصد دستیابی به هدف­های شرکت از طریق حفاظت از تمامی حقوق و منافع ذی­نفعان هدایت و کنترل می‌شود، تفاوت زیادی ندارد. حاکمیت شرکتی اسلامی به صورت منحصر به‌فردی ویژگی­های ممتازی در مقایسه با نظام سنتی ارائه می‌کند. این الگو به یک تئوری تصمیم‌گیری وسیع­تر اشاره دارد که از اساس معرفت‌شناسی اجتماعی- علمی اسلامی استفاده می‌کند و در آن یکتایی خداوند مفروض است (زولکیفلی، ۲۰۰۹).

معمولاً مشاهده می‌شود که هدف اصلی شرکت­های اسلامی نیز حداکثر کردن ثروت سهام‌داران است. این موضوع دلالت بر این دارد که در واقعیت برخی از شرکت­های اسلامی الگوی آنگلوساکسون حاکمیت شرکتی را به کار می‌گیرند (لیم[۶۱]، ۲۰۰۷). در زمینه حاکمیت شرکتی اسلامی، چندین مطالعه به‌ویژه در مؤسسه‌‌های مالی اسلامی جهت مطرح کردن الگوهای مختلف حاکمیت شرکتی صورت گرفته است. این مطالعات پیشنهاد می‌کنند که شرکت­های اسلامی الگویی کاملاً متفاوت از حاکمیت شرکتی یا یک الگوی اصلاح‌شده از الگوی ذی­نفعان را به عنوان جایگزینی برای چارچوب حاکمیت شرکتی خود به‌کارگیرند. در الگوی اول، حاکمیت شرکتی بر اساس اصل مشورت است که در آن تمامی ذی­نفعان دارای مقصد یکسان توحید یا یکتایی خداوندند و در الگوی دوم به اجرای نظام ارزش ذی­نفعان با برخی تعدیل­ها توجه می‌شود (زولکیفلی، ۲۰۰۹).

۲-۴-۳-۱- رویکرد مبتنی بر توحید و مشورت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ب.ظ ]




×

آمادگی زیر بنایی مخابرات
×

آمادگی سرعت و کیفیت شبکه×

قابلیت دسترسی به اینترنت
×

محتویات مرتبط محلی
×

قابلیت دسترسی به سخت افزار و نرم افزار

×
آمادگی خدمات و پشتیبانی
×

قابلیت دسترسی به خدمات الکترونیکی

×
استاندارد های فناوری

۲-۱۲ ) قابلیت دسترسی به فناوری های اطلاعات و ارتباطی

یکی دیگر از ابعاد آمادگی الکترونیکی وجود زیر ساخت های مناسب جهت رهبری، سیاست گذاری، مدیریت و برنامه ریزی در زمینه توسعه و به کارگیری فاوا می‌باشد. این زیر ساخت که از آن به عنوان زیر ساخت های سیاسی – مدیریتی نام برده شده بیانگر لزوم درک اهمیت مدیران عالی از تعیین خط مشی کلی، هدف گذاری و برنامه ریزی جامع جهت یکسان سازی و حدف بخشی کلیه فعالیت ها می‌باشد، زیرا بدون رهبری قوی سیاسی و برنامه ریزی جامع مدیریتی توسعه متوازن و هدفدار در قالب همکاری بخش‌های مختلف جامعه میسر نخواهد بود.­(لوکس ، ظفر حیدری، ۱۳۸۳)

لازمه اجرای تجارت الکترونیک، ایجاد زمینه و محیط مناسب با این شیوه از تجارت است از جمله این موارد که باید مهیا شود: امنیت مبادله در محیط مجازی، شیوه های جابه جایی امن پول در محیط مجازی، ارائه کارت‌های اعتباری و … است. ( کیخاو همکاران، ۱۳۸۸)

۲-۱۲-۱ ) آمادگی مدیریتی : شامل موارد میزان حمایت، تأکید و اولویت فاوا توسط مدیران – مدیریت تغییر و به روز بودن مدیریت جهت بهبود وضعیت فاوا در سازمان – مدیریت پروژه در حوزه های مختلف سازمان- مدیریت منابع سازمانی در حوزه های مختلف – به کارگیری مدیریت ارتباط با مشتری، می‌باشد ( باقری دهنوی و همکاران، ۱۳۹۱)

۲-۱۲-۲) آمادگی حقوقی- قانونی : حرکت به سمت اقتصاد دیجیتالی بدون داشتن محیطی امن و قانونی برای بهره گیری از فرصت های دیجیتالی و پیاده سازی کاربردهای فاوا مانند تجارت الکترونیک، کسب و کار الکترونیک ، دولت الکترونیک و … امکان ناپذیر است و بدون وجود بستر قانونی – حقوقی مناسب برای توسعه ملی فاوا، بروز هرج و مرج الکترونیکی دور از انتظار نخواهد بود. (لوکس ، ظفر حیدری، ۱۳۸۳)

شامل: موارد قوانین حمایتی در جهت گسترش فاوا در سازمان – قوانینی جهت برونسپاری خدمات غیر ضروری – قوانین مربوط به امنیت اطلاعات و خدماتIT – آیین نامه ها و بخش نامه های تشویقی فرهنگ سازی در حوزه های مختلف سازمان، می‌باشد . ( باقری دهنوی و همکاران، ۱۳۹۱) جدول ۷ به وضعیت زیرساخت های حقوقی برای به کارگیری تجارت الکترونیکی در ایران اشاره می‌کند.

جدول (۲-۶) وضعیت زیرساخت های حقوقی برای به کارگیری تجارت الکترونیکی در ایران
(پاریاب، معمارنژاد، ۱۳۹۰)

رتبه ۴

مرحله تکامل تجارت الکترونیکی

رتیه ۳

مرحله رشد تجارت الکترونیکی

رتبه ۲

مرحله آغازین تجارت الکترونیکی

رتبه ۱

تجارت الکترونیکی امکان پذیر نیست

عامل توانمند ساز

حقوقی- مدنی

×

ادله الکترونیکی

×

تعارض قوانین

×

مراجع گواهی الکترونیکی

×

حق مؤلف

×

حمایت از داده/حریم

خصوصی

×

حمایت از مصرف کننده

×

قوانین پرداخت

×

قوانین مالیاتی

×

قوانین مخابراتی

×

مسئولیت مدنی

×

حقوق رقابتها

×

بدنه اصلی

۲-۱۳ ) سواد اطلاعاتی و مهارت منابع انسانی

شاه کلید قفل تجارت الکترونیک، فرهنگ سازی در این خصوص است . اهمیت این مسئله تطبیق ابزارها و روش های تجارت الکترونیک با فرهنگ و روحیه و دانش مردم است. برای اینکه مردم که سالهاست با روش های سنتی خو گرفته اند و شاید به راحتی حاضر به کنار گذاشتن آن ها نباشند. آن ها هنوز خرید مستقیم، تماشای محصول درون ویترین مغازه و یا از فاصله نزدیک و حتّی لمس کردن محصول را می پسندند، به کارت‌های هوشمند اعتماد ندارند و وب سایت را ابزاری تجملی و غیر ضروری می دانند و به آن ها بی اعتمادند و خدمات این سامانه ها را غیر کاربردی و سطحی می دانند. ( کیخاو همکاران، ۱۳۸۸)

سیاست و راهبردهای مناسب به تنهایی قادر نخواهند بود که پذیرش تجارت الکترونیکی را در سطح کشور نهادینه کنند. استفاده گسترده از تجارت الکترونیکی تنها زمانی میسّر است که مردم و سازمان‌ها به سطح مطلوبی از آگاهی و اعتماد برسند تا بتوانند از منافع آن بهره مند شوند. هدف از بحث )ساختار فرهنگ) ، ارزیابی فرهنگ حاکم بر جامعه، بررسی وضعیت حاضر و شناخت دل نگرانیهای افراد و سازمان ها در رابطه با به کارگیری تجارت الکترونیکی و ارائه پیشنهادها و سیاست‌های مناسب برای ارتقاء آگاهی تجارت الکترونیکی و استفاده از آن در سراسر کشور است.

سرمایه انسانی مورد نیاز و ایجاد محیط مناسب برای تحقیق و توسعه [۳۹] شامل نیروی کار متخصص و تحصیل کرده دانشگاهی و نیروی کار آموزش دیده در مراکز فنی و ‌حرف‌هایی و توسعه و گسترش مؤسسات پژوهشی در این زمینه می‌باشد. تحقیقات نشان می‌دهد که یکی از ابزارهای توسعه و اشاعه تجارت الکترونیک سرمایه گذاری برای نیروی انسانی و افزایش مخارج مربوط به تحقیق و توسعه می‌باشد. (لوکس ، ظفر حیدری، ۱۳۸۳)

۲-۱۳-۱ )آمادگی استراتژی و اهداف فناوری اطلاعات : شامل : چشم انداز سازمان برای توسعه فاوا – سیاست ها ، راهبردها و اهداف فاوا در سازمان – سرمایه گذاری، بودجه بندی و تخصیص منابع – برنامه ریزی عملیاتی و تعیین مسئولیت‌ها – میزان سازگاری و همراستایی سیاست ها و برنامه های فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمان، می‌باشد . ( باقری دهنوی و همکاران، ۱۳۹۱)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:24:00 ب.ظ ]