کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



۲-۲ پیشینه پژوهش

در سال ( ۲۰۱۵)، تحقیقی توسط ماتوس و همکاران در بررسی راهبردها ی نظم جویی شناختی هیجان و نشانه های افسردگی و اثر تعدیل جنسیت انجام شد. در این مطالعه ۳۱۹ نوجوان بین ۱۳ تا ۱۵ سال شرکت کردند. در این پژوهش از دو پرسشنامه نشانه های افسردگی و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان استفاده شد.رابطه معناداری در اثر تعدیل جنسیت در رابطه میان ارزیابی مثبت و نشانه های افسردگی یافت شد که بیانگر اهمیت ارتقای ارزیابی مثبت در مواجهه با اتفاقات تلخ زندگی به ویژه برای دختران است.

شماری از پژوهش ها نشان داده است که استفاده از راهبردهای ناسازگارانه ی تنظیم شناختی هیجان با مشکلات سلامت روان رابطه دارد. یافته های مشترک تحقیقات موجود، نشان می‌دهد از میان راهبردهای ناسازگارانه، سرزنش خود، نشخوار ذهنی و فاجعه آمیز پنداری همبستگی نیرومندی با هیجانات منفی اعم از افسردگی، اضطراب، استرس و خشم دارند( گارنفسکی، تیردز، کرایج، لیگرستی و وان دن کومر، ۲۰۰۴؛ ارول اُنگن، ۲۰۱۰؛ زلومک و هاهن، ۲۰۱۰؛ مارتین و داهلن، ۲۰۰۵). بدتنظیمی هیجانی یک عامل کلیدی در سبب شناسی اختلالات اضطرابی است پژوهش های اخیر نشان داده است که افراد مضطرب در تنظیم هیجان های منفی خود دشواری های بیشتری دارند( آمستادر، ۲۰۰۸؛ بندر، رینولت، دان، ازبرن و همکاران، ۲۰۱۲).

پژوهش‌ها برکین، ابرت، کویچپرز وهافمن،( ۲۰۱۳)، ، حاکی از نقش راهبردهای ناسازگارانه ی نظم جویی شناختی هیجان در تداوم اختلال افسردگی است. این داده ها مطرح می‌کند که اصلاح راهبردهای ناسازگارانه نظم جویی شناختی هیجان می‌تواند علایم اختلال افسردگی را کاهش دهد.

عبدی، باباپور، فتحی( ۱۳۹۱)، در تحقیقات خود در بررسی رابطه تنظیم شناختی هیجان و سبک های ارتباطی با سلامت روان دانشجویان دانشگاه، نشان دادند راهبردهای، تمرکز مجدد مثبت، ارزیابی مجدد مثبت، پیش بین مستقیم و همچنین راهبردهای فاجعه انگاری و سرزنش خود، پیش بین معکوس سلامت عمومی است.

صفری و همکاران( ۱۳۹۲)، تحقیقی در ارزیابی میزان نظم جویی شناختی هیجان و ارتباط آن با افسردگی، اضطراب و استرس دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه انجام دادند..نتایج نشان داد که بین اضطراب، استرس و افسردگی با نظم جویی شناختی هیجان، رابطه معنادار آماری وجود داشت .(r= 0/15), (p=0/004) همچنین بین دو جنس از نظر اضطراب، استرس، افسردگی تفاوت معنی دار آماری وجود داشت (p=0/009) ، ولی ‌در مورد نظم جویی، این تفاوت معنی دار نبود. همچنین بین دانشجویان مجرد و متاهل در متغیرهای نظم جویی شناختی و اضطراب، استرس، افسردگی تفاوت معنی، دار نبود.

شماری از پژوهش ها نشان داده است که استفاده از راهبردهای ناسازگارانه ی تنظیم شناختی هیجان با مشکلات سلامت روان رابطه دارد. یافته های مشترک تحقیقات موجود، نشان می‌دهد از میان راهبردهای ناسازگارانه، سرزنش خود، نشخوار ذهنی و فاجعه آمیز پنداری همبستگی نیرومندی با هیجانات منفی اعم از افسردگی، اضطراب، استرس و خشم دارند( گارنفسکی، تیردز، کرایج، لیگرستی و وان دن کومر، ۲۰۰۴؛ ارول اُنگن، ۲۰۱۰؛ زلومک و هاهن، ۲۰۱۰؛ مارتین و داهلن، ۲۰۰۵).

تحقیق امیری( ۱۳۹۳)، در بررسی رابطه رجحان ‌نیم‌کره با اضطراب اجتماعی و خجالت زدگی، با توجه به نقش واسطه ای راهبردهای نظم جویی هیجان و سیستم های مغزی رفتاری نشان داد که رجحان ‌نیم‌کره در کنار سرکوبی بیانی، در پیش‌بینی اضطراب اجتماعی، نقش تعدیل کننده و بازداری رفتاری در رابطه بین رجحان ‌نیم‌کره و اضطراب اجتماعی نقش واسطه گر دارد.

یافته های پژوهش روبرتون[۳۴]، دافرن[۳۵] و باکس[۳۶]( ۲۰۱۲) که به بررسی اثر نظم جویی هیجان بر خشم و پرخاشگری می پردازد، نشان داده است، افرادی که در نظم جویی هیجان و کنترل خشم و دیگر هیجانات مشکل دارند ممکن است به صورت پرخاشگرانه ای رفتار کنند. همچنین بیش نظم جویی هیجان ممکن است به وسیله افزایش عاطفه منفی، کاهش بازداری بر ضد پرخاشگری، کاهش شبکه ها و حمایت های اجتماعی، افزایش برانگیختگی فیزیولوژیکی منجر به رفتار پرخاشگرانه شود، ‌بنابرین‏ آموزش راهبردهای نظم جویی هیجان می‌تواند در کاهش رفتارهای پرخاشگرانه تأثیر گذار باشد.

در مطالعه اکسلرود[۳۷]، پریلتیکوا[۳۸]، هولتزمن[۳۹] و سینها[۴۰]( ۲۰۱۱) که به بررسی نظم جویی هیجان و فراوانی سوء مصرف مواد در زنان مبتلا به سوء مصرف مواد و اختلال شخصیت مرزی دریافت کننده رفتار درمانی دیالکتیکی پرداخته‌اند، ‌به این نتیجه ‌رسیدند که نظم جویی هیجان بهبود یافته نه تنها موجب بهبود خلق بلکه همچنین با کاهش فراوانی سوئ مصرف مواد مرتبط بود.

تحقیقات سیاح، اولی پور و همکاران( ۱۳۹۳)، باهدف بررسی راهبردهای شناختی تنظیم هیجان به عنوان پش بینی کننده های سلامت روان و عملکرد تحصیلی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز انجام شد. نتایج نشان داد از میان راهبردهای تنظیم هیجان شناختی سازگار، پذیرش و از میان راهبردهای تنظیم هیجان شناختی ناسازگار، فاجعه انگاری بهترین پیش‌بینی کنندگان سلامت روان می‌باشند. نتایج نشان داد که هیچکدام از راهبردهای شناختی تنظیم هیجان با عملکرد تحصیلی دارای رابطه ی معنادار نیستند. راهبرد شناختی فاجعه انگاری بیشترین عامل تبیین کننده ی سلامت روان را به خود اختصاص داده بود. پسران بیش از دختران از راهبردهای ملامت خود و فاجعه انگاری استفاده می‌کردند.

مداخله گروهی تنظیم هیجان مبتنی بر پذیرش تأثیر مثبتی بر کاهش آسیب رساندن به خود، عدم تنظیم هیجان و نشانه های ویژه ی اختلال شخصیت مرزی و کاهش نشانه های افسردگی، اضطراب و استرس دارد( گراتس و گاندرسون ، ۲۰۰۶ به نقل از جهانیان، ۱۳۹۲).

تحقیق بهرامی( ۱۳۹۱)، که با هدف تبیین نقش واسطه گری تنظیم شناختی هیجان برای سبک های تفکر و سلامت روان بود. نتایج این تحلیل حاکی از عدم تأیید نقش واسطه گری تنظیم شناختی هیجان بود، اما می‌تواند در کنار سلامت روان قرار گیرد و با متغیرها ی نشخوار فکری و پذ یرش رابطه معنادار داشته باشد .‌بنابرین‏ نشخوار فکری و پذ یرش دارای اثر مستقیم بر متغیر سلامت روان می‌باشند.

تحقیقات مشهدی و همکاران( ۱۳۹۳) در بررسی نقش حساسیت اضطرابی و تنظیم هیجانی در پیش‌بینی اضطراب اجتماعی دانشجویان نشان داد که ارزیابی مجدد به عنوان یکی از مؤلفه های تنظیم هیجان ها به صورت منفی و معنادار و حساسیت اضطرابی به صورت مثبت و معنادار به پیش‌بینی اضطراب اجتماعی در بین دانشجویان بودند. نتایج این پژوهش نشان داد که ارزیابی مجدد و حساسیت اضطرابی سازه ای روان شناختی در پیش‌بینی اضطراب اجتماعی هستند.

امانی و همکاران( ۱۳۹۲)، تحقیقی در بررسی نقش حساسیت به اضطراب ونظم جویی شناختی هیجان در اضطراب و افسردگی انجام دادند. یافته ها نشان داد که حساسیت به اضطراب و نظم جویی شناختی هیجان به عنوان عامل مهم در آسیب روانی، افسردگی و اضطراب نقش دارند.

زلومکی و هان در پژوهشی ‌به این نتیجه رسیدند که ارزیابی مثبت، پذیرش و دیدگاه وسیع تر نسبت به دیگران به عنوان راهبردهایی از تنظیم هیجانی، سهم معناداری در پیش‌بینی میزان اضطراب و استرس در دو جنس )زنان و مردان) ندارند( زلومکی و هان، ۲۰۱۰؛ به نقل از مشهدی، ۱۳۹۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-22] [ 10:33:00 ب.ظ ]




شکل ۲-۳- BSC 1.0.1 (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ :۱۵۸)

ایده ترجمه استراتژی شرکت بعدها با معرفی چهار فرایند توسط نورتون و کاپلان (۱۹۹۶ الف) برای مدیریت استراتژیک توسعه یافت: اول، «ترجمه چشم انداز»؛ دوم، «ارتباط و اتصال»؛ سوم، برنامه‌ریزی کسب و کار»؛ چهارم، «بازخورد و یادگیری». این چهار فرایند می‌خواهند چارچوبی برای شرکت‌ها جهت توسعه توانایی‌شان برای اتصال اهداف استراتژیک بلند مدت به اقدامات کوتاه مدت با یک روش تکرار شونده با مرکزیت BSC در این فرایند تهیه کنند. (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۵۸)

شکل ۲-۴- BSC 1.1 (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۵۸)

مطابق مقاله پرکینز و همکاران (۲۰۱۴) تغییر بعدی مفهوم کارت امتیازی، تمرکز بر بازتاب‌های بالا به پایین از استراتژی یک شرکت بود. این موضوع با اتصال سنجه‌های عملکرد انتخاب شده اهداف فرعی استراتژیک کلی شرکت امکان پذیر شد (شکل ۵).

توسعه بیشتر این ایده روابط علی و معلولی، مفهوم اتصال بین اهداف فرعی استراتژیک سازمان بجای سنجه‌ها بود (نورتون و کاپلان،۱۹۹۶ ب). این مفهوم، تغییر اصلی بین BSC 1.1 و BSC 1.2 و پایه نسل بعدی BSC بود (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۶۰).

شکل ۲-۵- BSC 1.2 (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۵۹)

۲-۲-۱-۱-۲- کارت امتیازی متوازن نسل دوم

BSC 2.0

تغییر اصلی که خبر از تحول نسل اول BSC به نسل دوم می‌داد معرفی نقشه استراتژیک بود. نقشه استراتژی مفهوم ارتباط استراتژیک را با بررسی ارتباطات علی بین آن ها بسیار کاربردی‌تر نمود. هدف، اجازه دادن به مدیران جهت تعیین تغییراتی بود که منجر به خروجی‌های مورد انتظار سازمان می‌شدند. از یک دیدگاه سازمانی گسترده‌تر، نقشه‌های استراتژی به مدیران اجازه می‌دهند تا ببینند که چگونه شرکت می‌تواند «مواد خام» خود نظیر طرح‌های ابتکاری، منابع و دارایی‌های نامشهود را به خروجی‌های مشهود و قابل لمس تبدیل نمایند (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۶۰).

شکل ۲-۶- BSC 2.0 (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۶۱)

BSC 2.1

در BSC 2.0، ایده دارایی‌های نا‌مشهود که در زمینه آن آمده است، با بهره گرفتن از نقشه استراتژی به مدیران اجازه می‌دهد تا بفهمند چگونه دارایی‌های یک شرکت می‌توانند به خروجی مشهود ترجمه شوند. BSC ۲٫۱ این ایده را با بررسی چگونگی سازگاری دارایی‌های مشهود با نقشه استراتژی کلی، گسترش داد. این درایی‌های نا‌مشهود توسط نورتون و کاپلان (۲۰۰۴ الف :۵۵) به شرح زیر توصیف شد:

    • سرمایه انسانی: مهارت‌ها، استعداد و دانشی که کارکنان یک شرکت دارا هستند.

    • سرمایه اطلاعات: بانک‌های اطلاعات شرکت، سیستم اطلاعات، زیرساخت شبکه ها و تکنولوژی

  • سرمایه سازمان: فرهنگ سازمان، رهبری سازمان، میزان همراستایی افراد با اهداف استراتژیک و توانایی کارکنان در به اشتراک گذاشتن دانش

تفاوت کلیدی بین BSC 2.0 و BSC 2.1 تمرکز بر پایه های نقشه استراتژی در یک تحلیل پایین به بالای مدیریت عملکرد استراتژیک است (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۶۱).

شکل ۲-۷- BSC 2.1 (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۶۲)

در مجموع، در نسل دوم، سه بهبود کلیدی در کارت امتیازی متوازن ایجاد شد:

    1. انتخاب سنجه‌ها ‌بر اساس اهداف استراتژیک شفاف و واضح

    1. تعیین روابط علی و معلولی بین اهداف استراتژیک که باعث طراحی در یک مدل رابطه‌ای استراتژیک یا یک نقشه استراتژیک می‌شود

  1. ایجاد چهار فرایند مدیریتی که با بهره گرفتن از آن ها، BSC از یک سیستم ارزیابی استراتژی به یک سیستم مدیریت استراتژیک تبدیل شد (پورعیسی و همکاران، ۲۰۱۳ : ۹۷۷)

۲-۲-۱-۱-۳- کارت امتیازی متوازن نسل سوم

BSC 3.0

نسل سوم BSC نخستین بار سال ۲۰۰۲ توسط کوبولد[۳۷] و لاوری[۳۸] معرفی شد (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۶۲).

اجزای کلیدی نسل سوم کارت امتیازی متوازن به شرح زیر است:

    • بیانیه مقصد[۳۹]

    • اهداف استراتژیک

    • مدل اتصال استراتژیک و منظرها

  • سنجه‌ها و پیش‌زمینه‌ها[۴۰] (کوبولد و لاوری، ۲۰۰۲: ۵ و ۶)

مهمترین مفهومی که نسل سوم BSC را تعریف می‌کند، «بیانیه مقصد» است. بیانیه مأموریت‌ در یک یا دو صفحه آنچه را که سازمان باید در یک تاریخ توافق شده در آینده به آن شکل دیده شود بیان می‌کند (شولور[۴۱] و همکاران، ۲۰۰۰؛ لاوری و کوبولد، ۲۰۰۴). این بیانیه‌های مأموریت‌ در پایان فرایند طراحی BSC با به چالش کشیدن مدیران درگیر در فرایند، ایجاد می‌شوند تا اثر اهداف استراتژیک بر سازمان را به تصویر بکشند (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۶۲).

شکل ۲-۸- BSC 3.0 (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۶۳)

BSC 3.1

همان گونه که در شکل ۹ نشان داده شده، تفاوت BSC 3.1 با BSC 3.0 در این است که تعداد منظرهایی که در این رویکرد مورد توجه قرار می‌گیرند به تنها دو سنجه کاهش یافته‌اند. منظر «خروجی» جایگزین منظرهای مالی و مشتری شده درحالی که منظر «فعالیت» جایگزین منظرهای رشد و یادگیری و فرآیندهای داخلی کسب و کار شده‌اند (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۶۳).

شکل ۲-۹- BSC 3.1 (پرکینز و همکاران، ۲۰۱۴ : ۱۶۴)

۲-۲-۱-۱-۴- کارت امتیازی متوازن نسل چهارم

رابرت کاپلان در مصاحبه‌ای که در سال ۲۰۰۸ در HBR[42] چاپ شد، ‌به این پرسش پاسخ داد که «مهمترین عامل اجرای استراتژی چیست؟». او توضیح داد که پیش از همه، رهبری بسیار مهم است و بدون رهبری مؤثر، هیچ استراتژی نمی‌تواند موفقیت آمیز اجرا شود و پس از آن اتصال استراتژی به عملیات ضروری است. هم استراتژی و هم عملیات مهم هستند اما عملکردشان در مقایسه با یکدیگر کاملا متفاوت است (پور‌عیسی و همکاران، ۲۰۱۳ : ۹۷۷).

کاپلان و نورتون نتیجه تحقیقات و بررسی‌های خود را در سال ۲۰۰۸ تحت عنوان کتاب دستاورد اجرا به چاپ رساندند. آن ها در این کتاب یک سیستم جامع مدیریتی را معرفی کردند که باعث یکپارچه ساختن دامنه گسترده‌ای از ابزارهای تدوین استراتژی و مدیریت عملیات، شامل بیانیه‌های مأموریت‌ و چشم‌انداز، متدولوژی‌های تدوین استراتژی، بودجه‌بندی پویا و تخصیص منابع، بهبود فرایند، متدولوژی‌های کیفیت (شش سیگما، مدیریت ناب، توپ‌گیری)، داشبوردها، سازمان یادگیرنده، استراتژی‌های خودجوش و ابزارهای تحلیلی آماری و اقتصادی می‌گردد (صادقی، ۱۳۸۸ : ۳۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:33:00 ب.ظ ]




یکی از حقوق دانان عرب در تأیید نظریه عدم تفکیک بین قصد و رضا می‌گوید: «این رضاست که اراده را به سوی امر معینی متوجه ساخته و موجب تعلق اراده به آن می‌گردد و ‌بنابرین‏ با وجود اراده رضا هم فرض می شود».[۷۶] در کنوانسیون نیز تفکیکی از قصد و رضا به عمل نیامده است و با این که قصد، نقش اصلی را در تحقق هر عمل حقوقی دارد در قانون مدنی و حقوق این کشورها به صورت عنصری جدا از رضا ذکر نشده است. به طور خلاصه در حقوق رومی – ژرمنی و کامن لا مراحل اراده و آثار مترتب بر آن بحث و بررسی شده است اما اراده به قصد و رضا تجزیه نمی شود و در اصطلاح به مجموع قصد و رضا VOLENT اطلاق می شود.[۷۷]

۳٫نتیجه تجزیه اراده به قصد و رضا

در نتیجه می توان به ۴ نکته اشاره کرد

۱٫ گفته شد که منظور از رضا به عنوان یکی از شروط اعمال حقوقی رضای طبعی و طیب نفس است. این نوع رضا در معامله اکراهی وجود ندارد و به همین جهت معامله مذبور به صورت غیرنافذ منعقد می‏ شود و با اجازه بعدی شخص مکره کامل می‏ گردد. اکنون این بحث مطرح می‏ شود که در معامله اضطراری نیز چنین رضائی مفقود است و بر طبق قاعده باید معامله اضطراری نیز به صورت غیرنافذ منعقد شود و حال آن که هیچ تردیدی در درستی این معامله وجود ندارد.

دلیل درستی معامله اضطراری با فقدان چنین رضائی چیست؟ فقیهان امامیه در پاسخ ‌به این پرسش دو نظریه را مطرح ساختند. بر اساس یک نظریه تفاوت بین اکراه و اضطرار تفاوتی در ماهیت بوده و ثبوتی است. به موجب نظریه اول اکراه سبب منتفی شدن رضا می‏ شود و ‌به این وسیله شرط نفوذ معامله را از بین می‏برد. در حالی که در اضطرار رضا مفقود نمی‏ شود. به همین جهت مضطر پس از انجام عقد، از صمیم قلب و با طیب نفس از معامله مذبور خوشحال است در حالی که در اکراه چنین طیب نفس و خوشحالی وجود ندارد. به تعبیر دیگر هم در معامله اضطراری وهم معامله اکراهی شوق و رضای عقلانی وجود دارد، اما در معامله اضطراری بر خلاف معامله اکراهی علاوه بر شوق عقلانی، شوق و میل طبعی و طیب نفس هم وجود دارد ‌بنابرین‏ ، تفاوت آن ها ثبوتی و ماهوی است.[۷۸]

بر اساس نظریه دوم که طرفدارانی مانند امام خمینی ‌و محقق اصفهانی دارد، رضایت و طیب نفس ‌در مورد مضطر و مکره به یک نحو وجود دارد؛ زیرا مراد از طیب نفس و شوق در این نظریه، همان میل و شوقی است که به دنبال آن اقدام عملی پیدا می‏ شود و این میل ممکن است میل نفسانی ـ ملائم با طبع انسان ـ یا میل عقلانی‏ـ ملائم با عقل انسان ـ باشد و در اکراه و اضطرار طیب نفس عقلی وجود دارد. ‌بنابرین‏، هیچ یک از اضطرار و اکراه از جهت رضایت مشکلی ‌پیدا نمی‏کنند بلکه مشکل از جهت دلایل شرعی پیدا می‏ شود؛ یعنی در مقام اثبات و با توجه به مفاد ادله شرعی، شارع عقد اکراهی را نافذ ندانسته، در حالی که بر عقد اضطراری اثر حقوقی بار ‌کرده‌است. با این توجیه هرگاه عنوان‏اکراه صدق‏کند حکم به‏عدم نفوذ معامله می‏ شود و در صورت تحقق عنوان اضطرار حکم به نفوذ معامله می‏ شود.[۷۹]

به نظر می‏رسد تفاوت اضطرار و اکراه ثبوتی بود در اضطرار بر خلاف اکراه طیب نفس طبعی وجود دارد. این تفاوت را با مراجعه به وجدان می‏توان احساس کرد.

۲٫ از آنجایی که اکراه شوق و میل طبعی را که شرط نفوذ اعمال حقوقی است، از بین می‏برد، هر گونه معامله اکراهی به صورت غیرنافذ، منعقد می‏ شود اما حکم عدم نفوذ در مواردی است که اکراه سبب سلب اراده معامله کنندگان نباشد.[۸۰] ‌بنابرین‏ ‌در مورد اکراه شدیدی که به حد اجبار رسیده و اراده مکره را به طور کلی از بین ببرد، به دلیل فقدان قصد، معامله باطل خواهد بود. در این وضعیت معامله اکراهی، همانند معامله شخص مست و بیهوش یا معامله از روی شوخی فاقد قصد انشا است.

۳٫ برخی فقیهان از نوعی رضا به نام رضای معاملی سخن می‏گویند. در اینجا مناسب است به اختصار این اصطلاح فقهی را تبیین کنیم. اصطلاح رضای ثانوی و یا رضای معاملی در مقابل اولی یا رضای ذاتی و نفسی، عبارت از حداقل رضایی است که برای نفوذ معاملات لازم است.[۸۱]

گروهی از فقیهان که تفاوت اکراه و اضطرار را اثباتی می‏ دانند بر این اعتقادند که در معامله اضطراری و اکراهی نوعی رضا به نام رضای ثانوی یا عقلانی یا به تعبیری معاملی وجود دارد و مضطر و مکره با ملاحظه ضرر کمتر و نفع بیشتر در یکی از دو طرف انجام و عدم انجام معامله، نسبت به یک طرف تمایل پیدا کرده و نه به عنوان اولی، بلکه به عنوان ثانوی و با تمایلی عقلانی، ضرر کمتر را بر می‏گزیند. تمایل و شوق در این وضعیت را تمایل عقلی و یا رضای معاملی می‏نامند. در نظر اینان، این نوع از رضایت برای نفوذ معامله شرط است.

بر اساس این نظریه شرط نفوذ معامله، رضا و طیب نفس ذاتی نیست بلکه نوعی رضایت است که ممکن است ـ حتی ـ در نتیجه اضطرار و اکراه به دست آید. در واقع رفع تهدید و ضرر این اکراه و اضطرار، خود، داعی اختیار و رضای معاملی اراده است.[۸۲]

بر این اساس، رضای معاملی امری غیر از طیب نفس ذاتی و قصد است؛ زیرا قصد از صفات فعلی نفس و به تعبیری عمل نفس است و رضا و طیب نفس از صفات انفعالی نفس است در حالی که رضای معاملی در مقابل امتناع و خودداری است خواه این نوع رضایت ناشی از مقاصد نفسانی باشد یا در نتیجه الزام ملزم و اکراه مکرهی حاصل شود . البته این مطلب روشن است که این نظریه در مقابل نظریه مشهور فقیهان امامیه است که رضایت اولی و طیب نفس ذاتی را شرط نفوذ معاملات می‏ دانند.

۴٫ به علاوه با تأمل در عموماتی چون «تجاره عن تراض» متوجه تفکیک بین قصد که موجب تحقق عقد می‌شود و رضا که موجب نفوذ معامله می شود، خواهیم شد. زیرا اگر مراد از رضای مطرح در آیه همان قصد باشد، نیازی به تکرار دوباره آن نبود چرا که با واژه «تجاره» وجود قصد مسجل شده و نیازی به آوردن عبارت «عن تراض» احساس نمی شود. ‌بنابرین‏ از این که دو واژه «تجاره» – که در بردارنده قصد است، چرا که تحقق تجارت منوط به قصد می‌باشد- و «عن تراض» در آیه آمده است، می فهمیم که قصد و رضا دو عنصر متفاوت اند و باید قایل به تفکیک آن دو شد. از این رو در معاملات اکراهی بخاطر تحقق قصد با رضای بعدی مالک حکم به صحت کرده و در واقع رضای لا حق موجب تصحیح و تنفیذ عقد می‌گردد.

بند چهارم:نتیجه رابطه قصد و رضا

اراده، مجموع قصد انشا و رضاست. آن چه در قصد مهم است، این است که قصد، قصد انشا باشد؛ فلذا صرف قصد اخبار اگر چه مقرون به رضا باشد، کافی برای تحقق عقد نیست. به علاوه بر اساس ماده ۱۹۱ قانون مدنی ایران، قصد انشا باید مقرون به کاشف باشد؛ ‌بنابرین‏ اراده در دو چهره باطنی و ظاهری نمود می‌یابد که با لحاظ ماده مذکور و ماده ۱۹۶ قانون مدنی در صورت تزاحم این دو چهره، عقد تابع اراده واقعی (باطنی) طرفین خواهد بود؛ گر چه مقنن از لزوم حفظ نظم معاملات نیز غافل نبوده و در مواردی هم چون ماده ۲۲۴ قانون مدنی، الفاظ عقود را محمول بر معانی عرفیه می‌داند.

رضا نیز صورت غالب یکی از سه قوه شهویه، عاقله و غضبیه است که از آن به شوق مؤکد در مراحل شکل‌گیری اراده تعبیر می شود؛ لذا گفته می شود در صورتی که ضرورت عقلی عملی در ذهن محرز باشد، اگر چه به آن میلی نباشد، رضا حاصل است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:33:00 ب.ظ ]




استیل(۲۰۰۷)اظهار می‌کند تمایل فرد به اهمال کاری ‌ از ارزش تکالیف مهم‌تر است. در این شرایط با وجود اینکه فرد اهمیت تکلیف و پیامدهای مثبت اجرایی آن را درک می‌کند ولی غلبه بر اهمال کاری ‌ را سخت می‌داند و در برابر آن ناکام می‌شود.

اغلب تئوری‌های مربوط به انگیزه کار در تلاش‌اند تا توصیف کنند چطور عملکرد افراد را افزایش دهند،چطور کار را برای افراد خوشایند و مطلوب سازند و اینکه چرا افراد فعالانه تلاش می‌کنند تا پیامدهای مثبت را کسب کنند. به ندرت ‌به این موضوع توجه شده که چرا افراد در بعضی موارد جهت انجام بعضی امور برانگیخته نمی‌شوند و یا از برخی پیامدها اجتناب می‌کنند به جای اینکه به آن‌ ها رو بیاورند (ون ارد[۱۹] ،۲۰۰۰).

ادبیات اهمال کاری ‌در مورد علل‌ و یا همبسته‌های اهمال کاری ‌ امکانات زیادی رامطرح ‌کرده‌است.بررسی‌ها نشان داده‌اند که اهمال کاری ‌ نه تنها یک مشکل مدیریت زمانی بلکه فرایند پیچیده‌ای است که شامل مؤلفه‌‌های هیجانی ـ شناختی و رفتاری است (فی وتانگنی[۲۰]،۲۰۰۰، به نقل از شیرزادی، ۱۳۸۹). در تقسیم بندی علل اهمال کاری دو دسته کلی علل روانشناسی و فیزیولوژیکی مد نظر قرار گرفته است از جمله اضطراب ، خودارزشی پایین، خودآگاهی کمتر از سایرین ، نقص در عملکرد لوب پیشانی در زمینه برنامه ریزی ، توجه، کنترل تحریکات و متغیرهای مزاحم (شیرزادی، ۱۳۸۹).

علل فیزیولوژیکی اهمال کاری

تحقیقات پیرامون بررسی دلایل فیزیولوژیکی اهمال کاری بر نقص در قشر جلویی مغز و در ناحیه فورنتال مغز که مسئول کنترل کنش‌‌های اجرایی و رفتارهایی از قبیل تعیین اولویت‌‌ها و برنامه ریزی کردن، در صدد پاداش‌‌های آنی نبودن و آینده نگری و ممانعت از تکانشگری است ،تأکید دارند.(استروب[۲۱]، ۱۹۸۹، به نقل از استون[۲۲]، ۲۰۰۰).

شیرزادی(۱۳۸۹) به نقش قسمتی از مغز(کرتکس پیشانی ) در اهمال کاری اشاره ‌می‌‌نماید. هنگا‌می‌‌که این قسمت از مغز آسیب ببیند، فرد ممکن است تمایل به انجام دادن کاری داشته باشد، اما از انجام دادن آن خود داری ‌‌نماید. ولی استون (۲۰۰۰) ارتباط معنی داری بین کرتکس پیشانی و اهمال کاری به دست نیاورده است.

علل روانشناختی اهمال کاری

از جمله علل روان شناختی اهمال کاری فقر مدیریت زمان است (والتر، ۲۰۰۳). مدیریت زمان مناسب در ارتباط با درک روشن از اهداف است. عدم استفاده از زمان به صورت ساختار یافته و انحراف مدام از یک فعالیت به فعالیت دیگر و عدم آگاهی و درک صحیح از اهداف با کمبود مدیریت زمان در ارتباط است. بعضی از افراد قادر نیستند که به طور مؤثر و فعالانه زمانشان را مدیریت کنند(شیرافکن،۱۳۸۷).تحقیقات نشان ‌می‌‌دهد که در اهمال کاران کنترل و تخمین لازم برای انجام کار ضعیف است و معمولا در این افراد برآورد اضافی زمان لازم برای انجام کارها و احساس بیش از حد کمبود وقت برای تکمیل کارها وجود دارد(شیرافکن، ۱۳۸۷).همچنین از اولویت‌ها و اهدافشان اطمینان ندارند. در نتیجه ممکن است در برابر تکالیف احساس غرق‌شدگی، در هم شکستن و دستپاچگی کنند. به همین علت ممکن است انجام تکالیف و وظایفشان را تا آخرین لحظه به تعویق بیندازند و به جای آن بر روی انتخاب فعالیت‌ها و امور غیر مولد و غیر ضروری در دسترس‌شان تمرکز کنند(فراری و پارکر و ویر[۲۳]،۱۹۹۲).

ناتوانی در تمرکز و کم دقتی و عدم توجه به کار دلیل دوم برای اهمال کاری است. این مشکل احتمالا به عوامل مخدوش کننده محیطی از قبیل: وجود سر و صدا، رفت و آمد، نا مرتب بودن محیط بستگی دارد (استیل و همکاران ، ۲۰۰۱؛ حسین و سلطان، ۲۰۱۰).

اصلی‌ترین دلیل اهمال کاری را ـ ترس و اضطراب مربوط به شکست ‌می‌‌دانند، که ترکیبی برآمده از اضطراب ارزیابی عملکرد ـ کمال‌گرایی ناسازگارانه، کمبود اعتماد به نفس و خودکارآمدی است (فراری، پارکر و ویر، ۱۹۹۲؛سولومون و راثبلوم، ۱۹۸۴). در این حالت شخص بیشتر وقتش را صرف نگرانی و اضطراب ‌در مورد امتحانات و انجام کارها ‌می‌‌کند تا اینکه به انجام آن ها اقدام کند (فراری، ۱۹۹۴).

اهمال کاری می‌تواند به عنوان تعارض بین باید ـ خواستن نامیده شود.‌به این معنی که فرد روی اموری کار می‌کند که می‌خواهد و به آن ها تمایل دارد به جای اینکه روی مواردی کار کند که در آینده به موجب آن پاداش دریافت می‌کند (بازرمن[۲۴]، ۱۹۹۸، به نقل از ازر و ساگز[۲۵]، ۲۰۱۱).

تعادل میان چالش برانگیزی تکالیف و مهارت می‌تواند در تبیین اهمال کاری ‌ در انجام تکالیف نیز مورد بحث باشد. در این صورت دو بعد از تکالیف می‌تواند در ارتباط با اهمال کاری ‌ هدف قرار گیرد: ۱ـ اهمال کاری در تکالیفی که جذابیت ندارند ۲-یا طفره رفتن از انجام آن به علت اینکه بیش از حد چالش ‌برانگیزند و یا به اندازه کافی چالش ‌برانگیز نیستند. تکالیف پیچیده و مشکل در مقایسه با ادراک توانایی فرد به عنوان تهدید و فشار خارجی درک می‌شود که منجر به اجتناب می‌شود (ارز و دراسن[۲۶]، ۱۹۹۷، به نقل از فاران[۲۷] ، ۲۰۰۴).

مواجهه با تکالیفی که در مقایسه با توانایی فرد آسان درک می‌شوند یا آنهایی که ملال‌آور و بی‌فایده‌اند، اهمال کاری می‌تواند یک استراتژی به منظور هدر ندادن انرژی و انجام هرچه سریع‌تر تکالیف در آخرین لحظات زمان تعیین شده باشد که هرچند ریسک آور است مفید نیز می‌تواند باشد (سیمپسون [۲۸]، ۲۰۰۹).

بین افراد اهمال کار و غیر اهمال کار در هدفها تفاوت وجود دارد. از نظر گولوایتزر و برانداستاتر[۲۹] (۱۹۹۷، به نقل از رومانو ،واک ، هلمیک ، کری و ادکینز[۳۰]،۲۰۰۵) بین رسیدن به هدف و تمایل رسیدن به هدف تفاوت وجود دارد. به ‌عنوان مثال، من ‌می‌‌خواهم به هدف X دست یابم، یا من تمایل به رسیدن به هدف Y دارم، هنگا‌می‌‌که موقعیت Z وجود داشته باشد. اهمالکار‌‌ها خیلی راحت علاقه خود را به گرفتن نمره الف در درس تاریخ نشان ‌می‌‌دهند، اما کمتر با تحلیل واقع گرایانه برای مشخص سازی اقداماتی که باید برای رسیدن ‌به این هدف انجام گیرد، تلاش ‌می‌‌کنند.

همچنین درافراد اهمال کار ، تعارض بین هدف‌های کوتاه مدت و بلند مدت وجود دارد(اسکونبرگ و گرونوود[۳۱]، ۲۰۰۱). افراد اهمال کار تمایل بیشتری برای رسیدن به تقویت‌‌های کوتاه مدت و تمایل کمتری برای رسیدن به تقویت‌‌های بلند مدت دارند (رومانو و همکاران، ۲۰۰۵). آن ها در رسیدن به ‌هدف‌های‌ بلند مدت دچار حواسپرتی و وسوسه‌‌های مختلف ‌می‌‌شوند. در نتیجه، باید برای افزایش انگیزه‌‌های انجام تکالیف بلند مدت در آن ها تلاش نمود(اسکونبرگ و همکاران، ۲۰۰۱).

عزت نفس و خودکارآمدی در مطالعات مختلف ارتباطی منفی با اهمالکاری نشان داده است (استیل، ۲۰۰۷؛ والتر، ۲۰۰۳؛بالکیس و دورو، ۲۰۰۷ ؛بورکا و یان ،۱۹۸۳ به نقل از شهنی ییلاق و همکاران ، ۱۳۸۷).

باورهای منفی فرد ‌در مورد توانایی‌‌های خود و دست کم گرفتن قابلیت‌های خود (یا همان خودکارآمدی) دلیل دیگری برای اهمال کاری کردن در انجام امور است (هیکوک ، مک کارتی و اسکای[۳۲] ،۱۹۹۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:32:00 ب.ظ ]




بنابر نظر مالک در شهر قیمت کالا بر اساس آنچه بین مردم از دینار و یا درهم رایج باشد محاسبه می شود ابن رشد (از فقهای مالکی) معتقد است در شهر نیز تنها قیمت کالا بر اساس درهم محاسبه می شود . اگرچه دینار در شهر رایج باشد و اگر هیچ کدام در شهر رایج نباشند بر اساس نزدیکترین شهری که درهم در آنجا معامله می شود قیمت کالا محاسبه می شود.[۱۵۳]

فقه حنابله

در فقه حنابله حد نصاب ربع دینار از طلا و یا سه درهم از نقره بیان شده است و ‌در مورد غیر طلا و نقره بر اساس اقل قیمتین طلا و نقره کالا قیمت گذاری می شود.[۱۵۴] دلایلی که بیان شده همان روایتی است که در فقه مالکیه بیان شده است.

قیمت عین ربوده شده در وقت اخراج آن از حرز معتبر است و شرط است که سارق قیمت شی ربوده شده را بداند.(سرقت لباس به همراه درهم )[۱۵۵]

فقهای امامیه

مشهـور فقهای امامیه قائلند که حد نصاب ربع دینار از طلای خالص ومضروب است و یا قیمت آن که به ربع دینار برسد.

البته نظرات نادری نیز به جهت اختلاف روایات در بین فقهای امامیه مشاهده می شود مانند یک دینار و پنج دینار و دو درهم که روایات صحیح دلالت بر ربع دینار دارد.[۱۵۶]

دلیلی که در این زمینه ارائه نموده اند عبارت از اجماع، که صاحب جواهر آن را بیان نموده اند .[۱۵۷]

روایات متعددی که از امامان معصوم (ع) در این زمینه وارد شده است.[۱۵۸]

در فقه امامیه نیز بیان شده است لزومی ندارد که سارق قیمت مال ربوده شده را بداند و اگر سارق لباسی را سرقت کند در حالی که کمتر از ربع دینار است و سپس مالی در آن بیابد که به اندازه نصاب باشد باز نیز ‌در مورد این شخص اقامه می شود ؛ زیرا سرقت ربع دینار از طرف سارق محقق شده است.[۱۵۹]

بند : فقدان ابوت (سارق پدر صاحب مال نباشد)

برخی از فقها، از قبیل ابن ثور و ابن المنذر، سرقت پدر از مال فرزند را به دلیل عموم آیه سرقت موجب حد می دانند لکن بسیاری از فقها با استناد به روایت « انت و مالک لا بیک » که منسوب به پیامبر اکرم (ص) بوده و بر تعلق شخص و اموال وی به پدرش تأکید دارد معتقدند که هر گاه پدر مال فرزند خود را سرقت کند حد به وی جاری نخواهد شد.[۱۶۰]

فلسفه وضع این حکم شاید وجود این شبهه باشد که با توجه به وجوب انفاق فرزند توسط پدر، اموال فرزند در واقع از پدر ناشی شده است و ‌بنابرین‏ حد را با وجود چنین شبهه ای نباید اجرا کرد. اکثر فقهای شیعه این حکم را تنها شامل پدر و اجداد پدری دانستند به نظر ابوحنیفه و شافعی سرقت از مال والدین (هر چه بالا رود ) و سرقت آنان از مال فرزند (هر چند پایین رود ) موجب حد نیست، چرا که برای هر یک در مال دیگری شبهه وجود دارد.

به نظر مالک، پدر و اجداد ابی و امّی در صورتی که از مال فرزند بدزدند، محکوم به حد نمی شوند. از میان فقهای شیعه ابو الصلاح مادر را به پدر ملحق دانسته است، علامه حلّی در کتاب «مختلف الشیعه» اظهار می‌دارد که بر عقیده ابو الصلاح ایرادی نیست چون مادر نیز یکی از ابوین ….است و مادر و پدر هر دو در احترام شریک می‌باشند.

در این که قانون ما به پیروی از نظر اکثریت فقهای شیعه ما در را از چنین حکمی برخوردار نکرده است تردیدی وجود ندارد که شاید این کار با توجه به موظّف نبودن مادر به نفقه دادن به فرزند خود و در نتیجه عدم ایجاد این شبهه که مال ربوده شده از خود مادر نشأت گرفته است توجیه پذیر باشد.[۱۶۱]

بند ششم:عدم ارتکاب سرقت در سال قطحی

تمام مذاهب اسلامی معتقدند در صورت سرقت طعام در سال قحطی حدی بر سارق آن نیست.[۱۶۲]

دلیلی که مذاهب اربعه بیان نموده اند روایاتی است که در این موردوارد شده است :حدیثی از عمر بن خطاب روایت شده که فرمودند :«حدی بر سارق، در سال قحطی نیست.[۱۶۳] دلیلی که در فقه امامیه مطرح شده است روایاتی از امامان معصوم (علیهم السلام) است که در این مورد بیان شده است.

امام صادق (ع) فرمودند:«حدی بر سارق در سال قحطی نیست.»[۱۶۴]

امام صادق (ع) فرمودند:«حضرت علی (ع) دست سارق را در سال قحطی، قطع نمی کردند.»[۱۶۵]

بند هفتم: عدم غصب حرز از سارق:

منظور از محرز بودن مال این است که مالک مال خود را در جای امنی قرار داده باشد که مورد دستبرد قرار نگیرد. حال اگر مکان و حرزی را از کسی غصب کند و مال خود را در آن بگذارد، قهراً مکان مذبور نسبت به مالک آن حرز محسوب نمی شود. بر این اساس، اگر کسی خانه یا مغازه ی دیگری را غصب کند و مال خود را در آن جاسازی کند و صاحبخانه مخفیانه با شکستن قفل در؛ مال را سرقت کند، حد ندارد.اگر کسی حرز را از دیگری غصب کند و مال خود را در آن بگذارد و شخص ثالثی هتک حرز کرده و مال را سرقت کند، سرقت حدی خواهد بود، زیرا اگرچه حرز در این فرض غصبی است، اما از سارق غصب نشده است، از این رو مکان یاد شده نسبت به سارق مذبور همچنان حرز محسوب می شود. بند سیزده ماده ۱۹۸ مقرر می‌دارد :« حرز و محل نگهداری مال از سارق غصب نشده باشد.»

اگر کسی خانه ی خود را به دیگری اجاره دهد و مستاجر مال خود را در آن ساختمان بگذارد و در آن را قفل کند و صاحبخانه (موجر) بدون اطلاع مستاجر در خانه را باز کرده و مال مستاجر را سرقت کند سرقت حدی خواهد بود. زیرا هر چند حرز متعلق به سارق است اما از سارق غصب نشده بلکه با اذن او و اجازه ی آن در اختیار مالباخته قرار داشته باشد.

اگر کسی مالی را غصب کند و در حرز خودش قرار دهد و صاحب مال برای گرفتن مال خودش هتک حرز کرده و مال خود را بردارد، اگرچه هتک حرز صورت گرفته، اما سرقت مال غیر تحقق نیافته است. در مساًله بالا، اگر مالک مال، پس از هتک حرز، مال صاحب حرز را هم که در آن قرار دارد سرقت کند آیا حد دارد؟ برخی می‌گویند در اینجا هر چند سرقت مال غیر صورت گرفته اما هتک حرز به منظور سرقت انجام نشده، زیرا سارق در آغاز به قصد گرفتن مال خود هتک حرز کرده ولی پس از هتک حرز تصمیم به سرقت مال غیر گرفته است از این رو حد سرقت منتفی است، اما مقتضای اصول و قواعد مربوط در روایات وارده این است که در اینجا حد سرقت جاری می شود.[۱۶۶]

حرزی که از مالک آن غصب شده است نمی تواند نسبت به مالک از حرمتی برخوردار باشد، زیرا مالک حق ورود به ملک غصبی خود را در هر زمانی که بخواهد دارد. ‌بنابرین‏ وی را نمی توان هاتک حرز و به تبع آن سارق مستحق حد دانست.[۱۶۷]

هر چند وی در صورت ربودن اشیای متلعق به غاصب از درون حرز سارق محسوب شده و ممکن است به سرقت مستوجب تعریز محکوم گردد.

بند هشتم:برداشتن مال به عنوان دزدی:

اگر کسی مال دیگری را به قصد شوخی یا به منظور استیذان (اجازه گرفتن) بعدی بر دارد. به دلیل فقدان سوء نیت جرم سرقت تحقق نخواهدیافت همچنین کسی که به قصد استیفای حق خود مال دیگری را برداشته و آن را به عنوان دزدی بر نداشته است.‌بنابرین‏ اتهام سرقت را نمی توان ‌به این فرد نسبت داد و او را باید از این اتهام تبرئه کرد.[۱۶۸]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:32:00 ب.ظ ]