کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



ج-تقصیرعمدی وغیرعمدی

مقصود از تقصیرعمدی تقصیری است که در آن فاعل قصد اضرار دارد.قصد، اراده ای است که خواهان یک نتیجه است.در این صورت اراده فاعل زیان، نه تنها عمل را بلکه آثار زیان بار آن را نیز خواسته است .‌بنابرین‏ هنگامی که وی، اراده ایجاد زیان را داشته باشد، تقصیر، عمدی است و وی از حتمیت زیانی که در اثر عمل وی ایجاد می شود به خوبی آگاهی دارد. در قواعد عمومی مسئولیت قراردادی ،این تقصیر این نتیجه را در پی دارد که متعهد را به جبران کامل خسارت از جمله خسارات غیر قابل پیش‌بینی ملزم می‌کند.(ژوردن،۹۳:۱۳۸۵)اما در تقصیر غیرعمدی ،مقصرقصد اضرار نداردلیکن دچار بی احتیاطی یا بی مبالاتی است.

د-تقصیرسبک و سنگین

تقصیر سنگین که بالاتر ازتقصیر سبک قرار دارد مستلزم نقض یک تکلیف است اما به بهای ارتکاب یک اشتباه بزرگ. می توان برای تقصیرسنگین معیارهایی را برشمرد:از جمله اینکه اگر عمل زیان بار ناشی از یک بی توجهی زیاد باشد تقصیر،سنگین است و یا اینکه فاعل زیان با آگاهی از احتمال ایراد خسارت، عمداً به منافع دیگران آسیب برساند.گاهی نیز دادگاه شدت خسارت را در توصیف تقصیر سنگین مؤثر می دانند.

تفاوت مهم تقصیرسنگین و سبک آن است که تقصیرسنگین در حکم تقصیرعمدی است .از سوی دیگر ممکن است برای تقصیرهای کاملا سبک، امتیازات وتخفیف هایی را قائل شوند.بند ۲ ماده ۴ قانون مسئولیت مدنی به دادگاه اجازه داده است تا در صورتی که وقو ع خسارت ناشی از غفلت قابل اغماض بوده وجبران موجب تنگدستی واردکننده زیان باشد، در میزان خسارت تخفیف دهد.(جعفر لنگرودی ،۱۳۷۷وره پیک ،۱۳۸۸ )

گفتار سوم- فرض تقصیر:

آنچه تاکنون ذکر گردید درمورد مفهوم کلی تقصیر وپذیرش آن به ‌عنوان مبنای مسئولیت مدنی بوده است . اکنون با توجه به موضوع رساله ، در این گفتار به تعریف فرض تقصیر و مفهوم آن می پردازیم. همچنین به دلیل وجود شباهت هایی که فرض تقصیر با مسئولیت بدون تقصیر داردسعی می شود که بابررسی این دو مبحث تفاوت های آن ها تحلیل شود.

۲-۳-۱- مفهوم فرض تقصیر:

‌بر اساس نظریه فرض تقصیردربرخی موارد درصورت ورود زیان، مفروض آن است که فاعل، تقصیر ‌کرده‌است .‌بنابرین‏ اصل ‌بر مسئولیت وی می‌باشد اما فاعل در مقام دفاع می‌تواند عدم تقصیر خود ‌را ثابت کند وفرض یا اماره ابتدایی را از بین ببرد.

نظریه فرض تقصیرنسبت به نظریه اصلی تقصیر، تفاوت ماهوی ندارد اما با تغییر ‌بار اثبات، گامی در جهت حمایت از زیان دیده برداشته است.(ره پیک ،۳۳:۱۳۸۸)

با وجود اینکه اصل اول ‌بر برائت فاعل می‌باشد و درصورتی وی مسئول بوده وملزم به جبران خسارت می‌باشد که تقصیر وی توسط زیان دیده به اثبات برسد.اما ‌بر اساس این نظریه در برخی موارد در صورت ورود زیان ،مفروض آن است که فاعل، تقصیر ‌کرده‌است.‌بنابرین‏ اصل برتقصیر وی می‌باشد. اما در مقام دفاع او می‌تواند عدم تقصیر خود را اثبات کند وفرض یا اماره ابتدایی را از بین ببرد همچنین با اثبات علت خارجی وقطع رابطه سببیت ،فاعل خود را از مسئولیت رها می‌سازد.به عنوان مثال کارفرما مسئول خسارات ناشی از اقدامات کارگران خود می‌باشد.مگر اینکه اثبات نماید تمام احتیاط های لازم را انجام داده است.

گفته شد عیب مهم نظریه تقصیر این است که گاه زیان دیده نمی تواند خطای کسی را که به او ضرر زده است اثبات کند و در نتیجه خسارت جبران نشده باقی می ماند برای رفع این عیب قانون‌گذار در پاره ای امور تقصیر عامل زیان را مفروض شناخته وزیان دیده را از اثبات آن بی نیاز ساخته است.اثر مهم این گونه اماره های قانونی این است که در دعاوی خسارت جای طبیعی مدعی علیه تغییر می‌کند . کسی که مدعی است (زیان دیده)در مقام مدعی قرار می‌گیرد وخوانده دعوی (عامل ورود زیان )بایدثابت کند که تقصیرنکرده است.به طور مثال، در صورتی که کشتی در دریا آتش بگیرد یا به گل نشیند و در نتیجه به جان مسافری آسیب برسد این حادثه دلیل براین نیست که متصدی حمل یا مأموران اوتقصیر داشته اند. پس برطبق قاعده کلی، زیان دیده باید تقصیر آن ها را ثابت کند .ولی قانون‌گذار نخواسته است که در این دعوی زیان دیده مدعی به شمار رود ومتصدی حمل نقش مدعی علیه را داشته باشد.برای جابه جا کردن سمت این دو ،در بند ۲ از ماده ۱۱۳ قانون دریایی چنین آمده است:«….در صورتی که فوت یا صدمات بدنی ناشی ازتصادم یا به گل نشستن یا انفجار یاحریق و یا غرق شدن کشتی باشد، فرض این است که حادثه براثرتقصیر ویا غفلت متصدی حمل ویا مأموران مجاز او اتفاق افتاده است، مگر آنکه خلاف آن اثبات گردد.»

اگرچه گاهی با یک تحلیل ساده و به صراحت می توان اراده قانون‌گذار را ‌بر پذیرش فرض تقصیردر برخی موارد استنباط نمود.اما فرض تقصیر همیشه بدین صراحت نیست وبه همین جهت اختلاف شده است که آیا مسئولیت کار فرما نسبت به خسارات وارده به اشخاص ثالث (ماده ۱۲ قانون مسئولیت مدنی )ومسئولیت متصدی حمل ونقل زمینی درباره خساراتی که به کالای موضوع حمل وارد می شود (ماده ۳۸۶ قانون تجارت)و مسئولیت متعهد قراردادی نسبت به خسارات ناشی از عدم انجام تعهد (مواد ۲۲۶ به بعد قانون مدنی )و… مبتنی براماره تقصیراست یا قانون‌گذار مسئولیت بدون تقصیر آن ها را مقرر ‌کرده‌است که سعی بر آن است در طول رساله این مسائل بررسی گردند.جهت تعیین مصادیق فرض تقصیر می بایست این نکته را نیز مد نظر قرار داد که تعهد صورت گرفته، تعهد ‌به این نتیجه است یا تعهد به وسیله.چرا که گاهی متعهد تعهد می‌کند که نتیجه مشخصی را برای متعهد له فراهم سازد مانند انجام حمل ونقل در مقابل پرداخت مبلغی پول، وگاهی متعهد تعهد می‌کند که فقط وسایل مناسب برای دستیابی به نتیجه مورد نظر متعهد له را به کار ببرد مانند پزشکی که تعهد می‌کند اقدامات درمانی مناسب را ‌در مورد بیمار انجام دهد ولی بهبودی او را تضمین نمی کند. (ژوردن ،۷۵:۱۳۸۶ )

پس از تصویب قانون مدنی فرانسه مسئولیت قهری حول اندیشه تقصیر تحولی عمیق یافت .به مرور زمان اندیشه تقصیر، کم اهمیت وگاهی نادیده گرفته شد.این روند گاهی در پوشش تقصیر مفروضی که خلاف آن قابل اثبات بود وگاهی تقصیر مفروضی که خلاف آن قابل اثبات نبود صورت پذیرفت ‌و درصددبود تا کاملا جای خود را به نظریه تقصیر بدهد اما رویه قضایی جهت نهادینه نمودن این تحول پشت سر آن با تردید حرکت کرد وبه مرحله نهایی نرسیده و در همان مرحله تقصیر مفروض متوقف ماند.(سنهوری،۶۶۸:۱۳۸۶)و به همین دلیل است که امروزه شاهد به کارگیری این فرض در قلمرو وسیع تری در حقوق فرانسه هستیم.

۲-۳-۲- تفاوت فرض تقصیر با مسئولیت بدون تقصیر:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-22] [ 10:48:00 ب.ظ ]




سلامت جسمی، بحث دیگری است و هم علت و هم معلول سلامت ذهنی است. می توان آن را بخشی از مفهوم وسیعتر کیفیت زندگی در نظر گرفت، سلامت ذهنی نیز موضوع دیگری است که بخشی از «سلامت عمومی» تلقی می شود، اما رابطه نزدیکی با سلامت جسمس ندارد و در مطالعات اخیر بریتانیا با مقیاس ۱۶-F اندازه گیری شده است که اختلال در فعالیت های شخصی را مطرح می‌کند (جنکینسون و مک گی، ۱۹۹۸، به نقل از آرگایل، ترجمه گوهری انارکی و همکاران،۱۳۸۲).

۲-۲-۲-۱۰ شادمانی و کار

بیکاری منبع عمده غمگینی در جوامع جدید است. بیکاری موجب افسردگی، خودکشی، بی تفاوتی و عزت نفس پایین می شود که جنبه‌های مختلف خشنودی پایین محسوب می‌شوند. تأثیر بیکاری واقعاً قابل توجه است. اینگل هارت[۱۵۸] (۱۹۹۰) نشان داد که ۶۰% از بیکاران اروپایی خشنود هستند، در حالی که این میزان در کارگران شاغل ۷۸% بود. بیکاری تأثیر علت و معلولی دارد، وقتی متغیر های دیگر کنترل شوند، این تأثیر افزایش می‌یابد.

خشنودی شغلی با خشنودی از زندگی همبستگی بسیار بالایی دارد، در مطالعه فراتحلیلی[۱۵۹] تیت [۱۶۰]و همکاران (۱۹۸۹)، این میزان ۴۴/۰ بوده است. کوشش های زیادی در انکار دیدگاه های علت و معلولی انجام شده است. تأثیر خشنودی از زندگی بر خشنودی شغلی بیشتر است و یا برعکس (دینر و همکاران، ۱۹۹۹). تفاوت های زیادی در خشنودی شغلی خصوصاًً بین مشاغل مختلف وجود دارد. در مطالعه ای از آزمودنی ها پرسیدند که اگر مجبور شوید مجدداً همان شغل را انتخاب می کنبد؟ ۹۱% از ریاضی دانان و ۸۲% از قضات پاسخ مثبت دادند، در حالی که این میزان در کارگران غیر ماهر فولادسازی ۱۶% بود. همچنین، خشنودی شغلی از ارتباط با همکاران و سایر عوامل اجتماعی مؤثر است (آرگایل، ترجمه گوهری انارکی و همکاران، ۱۳۸۲).

۲-۲-۲-۱۱ روابط اجتماعی

روابط اجتماعی، یکی از بزرگترین منابع شادی است و ازدواج مهمترین عامل ارتباط محسوب می شود. اینگل هارت (۱۹۹۰) نشان داد که در اروپا ۸۱% از زنان متأهل، از زندگی خود خشنود و یا بسیار خشنود بودند، در حالی که میزان خشنودی افراد مجرد ۷۵% بود. تأثیر بیوه و یا مطلقه بودن ، بسیار محسوس تر است، ۶۶% از افراد بیوه، ۷۵% از افراد مطلقه و یا جدا شده خشنود بودند. اثر متغیر تأهل در مردان اندکی کمتر بود. استروب و استوب (۱۹۷۸) نشان دادند که ۴۲% از افراد بیوه در پرسشنامه افسردگی بک نمره ای در حد خفیف تا شدید داشتند، این میزان در افراد متأهل ۱۰% بود. نتایج مشابهی در مطالعات سایر فرهنگ‌ها به دست آمده است، اگر چه تفاوت های فرهنگی در شادی افراد مطلقه و متأهلین مشاهده می شود.

تأثیر این متغیر ها بعد از کنترل درآمد و غیره بیشتر می شود و در این مورد نقش عوامل علت و معلولی نسبتاً روشن است. مطالعاتی در زمینه «ریسک بالا» انجام شده است، به عنوان مثال، پیگیری افرادی که در اوایل بیست سالگی ازدواج می‌کنند. با توجه به مطالعات می توان فرض کرد که بیوه بودن، یکی از دلایل غمگینی است و بر عکس، این روابط علت و معلولی ‌در مورد طلاق روشن نیست (همان منبع).

۲-۲-۲-۱۲ تفریح

خشنودی از تفریح، همبستگی بسیار بالایی با خشنودی کلی دارد و در برخی از مطالعات از سایر ابعاد خشنودی ببیشتر بود (حدود ۴۰%). اگر چه وقتی عامل درآمد کنترل شد، این میزان به ۲۰% کاهش یافت. آثار تفریحات عملی نیز مورد مطالعه قرار گرفته اند، در برخی موارد در مطالعات تجربی مردم ترغیب شدند تا در تمرینات جسمانی شرکت کنند. این مطالعات نشان دادند که تمرینات جسمانی منظم، اضطراب و افسردگی را کاهش داده، عزت نفس آزمودنی ها افزایش یافته و خودپنداره جسمانی بهبود پیدا کرد.

یافته ها نشان می‌دهند که انواع دیگری از تفریح نیز آثار مثبت دارند، کلوبهای اجتماعی، کار داوطلبانه و موسیقی از اینگونه موارد هستند. معهذا، در برخی مطالعات تماشای تلویزیون، با خشنودی رابطه منفی داشته است.

۲-۲-۲-۱۳تفریح و شادمانی

استراحت، آرامش، غذای خوب و فعالیت های مربوط به فراغت، همگی اثرات کوتاه مدت مثبت بر شادمانی دارند (آرگایل، ۲۰۰۱). مردم در ایام تعطیل، خلق مثبت بیشتر و تحریک پذیری کمتری را گزارش می‌کنند.

زمینه یابی ها نشان داده‌اند که عضویت در ‌گروه‌های تفریحی و ورزشی، به ویژه آنهایی که با حرکات موزون، موسیقی، کارهای داوطلبانه در امور خیریه یا ورزش های توأم با سوخت و ساز همه جانبه سرو کار دارند، سطح سلامت را افزایش می‌دهد.علت آن است که عضویت در چنین گروه هایی تعامل با دیگران، اغلب در یک بافت فرهنگی کوچک را شامل می شود که آداب و رسوم، ارزش ها و سامانه تنظیم زمان، فعالیت و روابط اجتماعی خاص خود را دارد. این ‌گروه‌های تفریحی که موسیقی بخش جدایی ناپذیر آن است، از تمام مزایای مثبت موسیقی برای القای خلق خوب بهره می‌برند. ‌به این ترتیب، فعالیت های تفریحی گروه مدار می‌تواند با تأمین برخی نیازها نیاز به محبت و نوع دوستی، نیاز به اجرای خود مختار فعالیت های ماهرانه، نیاز به هیجان، و نیاز به رقابت و پیشرفت، شادمانی رار افزایش دهد (همان منبع).

۲-۲-۲-۱۴ مسکن

مسکن از جمله متغیر هایی نیست که روانشناسان معمولاً بررسی می‌کنند، اما تأثیر مسکن در شادی توجه محققین را به خود جلب ‌کرده‌است. مسکن یکی از ابعادی است که غالباً مورد توجه بوده است (هال، ۱۹۷۶). مسکن به عنوان بخشی از یک زندگی استاندارد مطرح است. چند مطالعه نشان داده‌اند که چه جنبه هایی از مسکن موجب خشنودی فرد می شود. در بررسی انگلیسی هال، آنهایی که دوش حمام ثابت نداشته اند، از حمام خود خشنودی زیادی نداشته اند. اما این مسأله تأثیر خیلی اندکی روی خشنودی کلی از مسکن داشته است و حتی تأثیر خیلی کمتری روی خشنودی از زندگی داشته است. کمپبل و همکاران (۱۹۷۶) در امریکا نشان دادند که خشنودی از مسکن، به متغیر هایی از قبیل تعداد اتاق برای هر نفر، اندازه اتاق ها و وسایل گرمکن بستگی دارد.

خشنودی از مسکن، در خشنودی کلی مؤثر است و همبستگی آن ها ۳۰% است (اندریوز و ویتی، ۱۹۷۶)، که نسبت به سایر متغیر هایی که مورد بحث قرار خواهد گرفت تأثیر کمتری دارد (همان منبع).

۲-۲-۲-۱۵ آموزش مهارت‌های اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]




فرزندی با نیازمندی‌های خاص مانند فلج مغزی به عنوان منبع فشار روانی، سلامت عمومی والدین بخصوص مادران را به خطرمی اندازد، ولی میزان تأثیر آن تا اندازه ای به ارزیابی شناختی و مهارت های مقابله ای فرد بستگی دارد . لذا در پژوهش حاضر، سعی شده است ؛اثر بخشی مشاوره ی گروهی با رویکرد عقلانی- عاطفی – رفتاری بر تنظیم شناختی هیجان و پاسخ های مقابله ای مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی(cp) بررسی شود.

۱-۳ ضرورت و اهمیت پژوهش

در عصر حاضر مشکل بیماری ها و معلولیت ها از جمله فلج مغزی،یکی از حادترین مسائل افراد جوامع بشری است. امروزه با افزایش روزافزون جمعیت دنیا ، علی‌رغم تلاش‌های اصولی و عمومی در کاهش میزان تولد کودکانی که واجد محدودیتهای خاصند، کماکان با تعداد بیشماری از این کودکان مواجه هستیم.کودکانی که از زمان تولد و در خلال مراحل رشد و تحول تا بزرگسالی و بالاخره تا زمانی که زنده هستند ،نیازهای تکاملی و مراقبتی منحصر به فردی دارند ومشکلات عدیده ای برای خانواده و جامعه در این زمینه وجود دارد.خانواده های بسیاری به دلیل داشتن چنین فرزندانی بارعاطفی سنگینی را بر دوش می کشند. هزینه های زیاد پزشکی ، آموزشی ، تربیتی ، تشدید اختلافات زناشویی، ترس از بچه دار شدن مجدد، احساس گناه و انزوا طلبی از جمله مسائلی است که والدین با آن ها روبرو هستند. افراد این خانواده ها برای حل مشکلات خود و کاهش بار فشارهای عاطفی نیاز به کمک و مشاوره دارند. شواهد نشان می‌دهند که والدین دارای کودکان با ناتوانی رشدی اغلب به گونه ای زیان آور، سطح بالایی از فشار روانی را تجربه می‌کنند (هندریکس، دمور، آد و ساولبرگ[۳۰]، ۲۰۰۰؛اسمیت، اولیور و اینوسنتی[۳۱]، ۲۰۰۱) نقش والدین به خصوص مادران در درمان و تعلیم وتربیت کودکان عقب مانده ذهنی بسیار حائز اهمیت است (هالاهان و کافمن[۳۲]، ترجمه ماهر،۱۳۸۵).

والدین، به ویژه مادران نه تنها نسبت به فرزند دارای محدودیتهای خاص، واکنش عاطفی نشان می‌دهند ، بلکه نسبت به نگرش یا واکنش افراد جامعه به افراد دارای ‌ناتوانایی‌های خاص نیز واکنش عاطفی نشان می‌دهند. این فشارها اغلب والدین را به کناره گیری از تماس های عادی اجتماعی شان وادار می‌سازد.والدین، به ویژه مادران بی اختیار گوشه گیر می‌شوند و به دلیل افزایش این طرد اجتماعی و گوشه گیری ، تمایل به تمرکز دائمی و بیش از حد بر فعالیت های کودک پیدا می‌کنند. این افزایش توجه و تمرکز به ناتوانایی های کودک، موجب بروز اختلالات و ناراحتی روانی بیشتر والدین می‌گردد (افروز،۱۳۸۵).فشار روانی وارد بر مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی ،به دلیل استمرار،علاوه بر سلامت جسمی و روحی خود آن ها، سلامت و آسایش همسران، فرزندان سالم و نیزفرزند ناتوانشان و در سطحی وسیع تر سلامت و بهداشت روانی کل جامعه را متأثر خواهد ساخت. و این امری است که توجه جدی متخصصان و مسئولان مربوط را می طلبد. لذا همایندی فشار روانی حاصل از داشتن کودک معلول با اختلالات روانشناختی همچون افسردگی و اضطراب و نقش عوامل روانشناختی در کنترل این موارد بر اهمیت این پژوهش می افزاید.

با توجه به اینکه والدین خصوصاً مادران بیش از پدران این کودکان به علت اثرات ناشی از حضور کودک فلج مغزی ، از مشکلات متعدد روانی، جسمانی ،اجتماعی و… رنج می‌برند (فیسمن و ولف[۳۳]،۱۹۹۷).مشاوره ی گروهی با مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی می‌تواند سطح آگاهی و پذیرش آن ها را نسبت به مشکل فرزندشان افزایش دهد، می‌تواند احساسات و واکنشهایی را که اغلب والدین از خود بروز می‌دهند، برای آنان روشن سازد و از تنش موجود بین خانواده بکاهد، تعامل بهینه بین والد و فرزند را افزایش داده و تأثیربه سزایی بر سلامت خانواده داشته باشد و با توجه به نیاز سنجی هایی که در این قشر از جامعه صورت گرفته است، آموزش و مشاوره ی خانواده ‌به این والدین، به شیوه ای مدون در ایران مورد بی توجهی قرار گرفته است، در این راستا ،در این پژوهش تأثیر مشاوره ی گروهی با رویکرد عقلانی – عاطفی – هیجانی بر تنظیم هیجان و راهبردهای مقابله ای مادران کودکان مبتلا به فلج مغزی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

۱-۴ اهداف پژوهش

۱-۴-۱ هدف کلی

مشخص کردن تاثیر مشاوره ی گروهی بارویکردعقلانی– عاطفی– رفتاری بر پاسخ­های مقابله­ای و تنظیم هیجان شناختی مادران کودکان فلج مغزی می‌باشد.

۱-۴-۲ اهداف اختصاصی

۱- مشخص کردن اثر بخشی مشاوره ی گروهی با رویکرد عقلانی-عاطفی-رفتاری بر کاهش استفاده از راهبرد شناختی خود سرزنشی مادران کودکان فلج مغزی.

۲- مشخص کردن اثر بخشی مشاوره ی گروهی با رویکرد عقلانی-عاطفی-رفتاری برافزایش استفاده از راهبرد شناختی پذیرش مادران کودکان فلج مغزی.

۳- مشخص کردن اثر بخشی مشاوره ی گروهی با رویکرد عقلانی-عاطفی-رفتاری بر کاهش استفاده از راهبرد شناختی نشخوار فکری مادران کودکان فلج مغزی.

۴- مشخص کردن اثر بخشی مشاوره ی گروهی با رویکرد عقلانی-عاطفی-رفتاری بر افزایش استفاده از راهبرد شناختی توجه مجدد مثبت مادران کودکان فلج مغزی.

۵- مشخص کردن اثر بخشی مشاوره ی گروهی بارویکرد عقلانی-عاطفی-رفتاری برافزایش استفاده از فعالیت‌های شناختی متمرکز بر برنامه ریزی مادران کودکان فلج مغزی.

۶- مشخص کردن اثر بخشی مشاوره ی گروهی بارویکرد عقلانی-عاطفی-رفتاری برافزایش استفاده از فعالیت‌های شناختی ارزیابی مجدد مثبت مادران کودکان فلج مغزی.

۷- مشخص کردن اثر بخشی مشاوره ی گروهی بارویکرد عقلانی-عاطفی-رفتاری بر افزایش استفاده از اتخاذ دیدگاه(دیدگاه گیری) مادران کودکان فلج مغزی.

۸- مشخص کردن اثر بخشی مشاوره ی گروهی بارویکرد عقلانی-عاطفی-رفتاری بر کاهش استفاده از فاجعه انگاری در مادران کودکان فلج مغزی.

۹- مشخص کردن اثر بخشی مشاوره ی گروهی بارویکرد عقلانی-عاطفی-رفتاری ‌بر کاهش استفاده از راهبرد شناختی سرزنش دیگران در مادران کودکان فلج مغزی.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]




مهم‌ترین دلیل قول مشهور، روایت صفوان بن یحیی از امام رضا است. وی می‌گوید: از امام درباره مردی پرسیدم که همسر جوانی دارد و از مواقعه با وی خودداری می‌کند؛ نه ‌به این دلیل که به وی ضرر برساند و مورد آزار قرار دهد، بلکه به خاطر اینکه مرد مصیبت‌دیده است. آیا مرد مرتکب معصیت شده است؟ امام در پاسخ صفوان فرمودند: اگر بیش از چهار ماه مواقعه با او را ترک کند، معصیت ‌کرده‌است؛ مگر اینکه با اجازه همسرش باشد[۴۶]. (ابن بابویه، ۱۴۱۵، ۴۰۵) این روایت به لحاظ سند، صحیح و قابل استناد است. به لحاظ دلالت نیز ایرادی بر آن وارد نشده و موردقبول فقها واقع گردیده است. (خویی، ۱۴۱۸، ۱۱۷) افزون بر روایت مذکور، از آیه ایلاء نیز می‌توان برای اثبات مدعا بهره برد. مطابق آیه ۲۲۶ سوره مبارکه بقره ممکن است استنباط گردد که چهار ماه، نهایت زمانی است که مرد می‌تواند مواقعه با همسرش را ترک نماید و پس‌ازآن، یا باید به همسرش رجوع نماید و یا وی را طلاق دهد: للَّذینَ یؤْلُونَ منْ نسائهِم تَرَبص أَربعه اشهرٍ فَإِنْ فاؤ فَإِن اللهَ غَفُور رحیم وإِنْ عزَمو ا الطَّلاقَ فَإِن اللهَ سمیع علیم: کسانى که سوگند یاد مى کنند که با همسران خویش آمیزش جنسى نکنند، چهار ماه مهلت داده می‌شوند تا وضع خود را ازنظر ادامه زندگى یا طلاق روشن سازند. اگر در این فرصت بازگشت کنند، چیزی بر آن‌ ها نیست؛ زیرا خداوند، آمرزنده و مهربان است.

همچنین، برای مسئله مورد بحث به ادله نفی ضرر و نفی حرج نیز می‌توان استناد کرد؛ با این بیان که اگر مردی بیش از چهار ماه مقاربت با همسر خود را رها کند، زوجه به لحاظ روحی در ضرر و حرج قرار می‌گیرد و ضرر و حرج نیز در شرع مقدس ممنوع است. فقهای عظام، حرمت ترک مواقعه را به بیش از چهار ماه محدود و مقید کرده‌اند؛ بدین معنا که ترک مواقعه با زوجه در مدت کمتر از چهار ماه، مجاز است و به نشوز زوج منتهی نمی‌گردد.

ضمان ناشی از نقض حق قسم و حق مواقعه

اگر زوج حق قسم زوجه را که بر ذمّۀ او دارد، ادا نکند زوجه حق دارد که این حقوق را از شوهرش مطالبه کند و حاکم می‌تواند شوهر را ملزم نماید که حقوق همسرش را بپردازد پس اگر شوهر، بدخلقی کند و همسرش را با کتک زدن و کارهایی از این قبیل، اذیت نماید بدون اینکه توجیه درستی برای کار خود داشته باشد، مانند اینکه زن نشوز کرده باشد، حاکم او را از انجام چنین کارهایی بازمی‌دارد و چنانچه باز هم شوهر به کارهایش ادامه دهد، حاکم او را ‌به اندازه‌ای که لازم بداند تعزیر می‌کند. اگر زوجه مقداری از حق قسم خودش را به شوهرش واگذار کند تا از او دلجویی کند (و شوهر را نسبت به ادامه زندگی دلگرم کند) برای شوهرش حلال است که این بخشش همسرش را بپذیرد اما شوهر حق ندارد مقداری از حق قسم همسرش را به وی ندهد. (عاملی، ۱۴۱۶، ۳۲۱) با توجه به کلام شهید ثانی می توان نتیجه گرفت که ضمانت اجرایی که در اینجا برای حق قسم زوجه در نظر گرفته شده است مشروط ‌به این است که زوج توجیه درستی برای کار خود نداشته باشد؛ ‌بنابرین‏ چنانچه زوج برای ادا نکردن حق قسم زوجه دلیلی داشته باشد، مانند اینکه زن نشوز کرده باشد، حاکم نمی‌تواند او را مجبور به قضای شب های گذشته نماید.

واجب در قسمت، مضاجعۀ متعارفه است، نه مواقعه که منحصر است وجوب آن در یک‌دفعه در چهار ماه، هم خوابگی متعارفه نزد زن بعد از قضاى حوایج معتاده در اوایل شب است، نه روز و نه صبح آن شب و اگر زوج از کسانى بود که شب وقت شغل او و روز وقت استراحت او بود مثل نگهبان، دور نیست زمان قسمت در حق او روز باشد به‌عکس متعارف. (گیلانی فومنی، ۱۴۲۶، ۷۹) در دلیل این امر به آیه هجر استناد می‌شود: «واهجروهنّ فی المضاجع» که در آن به مضاجعت اشاره شده است. آنچه را که ‌در مورد حق قسم حائز اهمیت است و نباید بی اعتنا از آن گذشت این است که حق قسم با حق مواقعه فرق دارد؛ چراکه حق مواقعه هر چهار ماه یکبار واجب می‌شود برخلاف حق قسم که هر چهار شب یک شب واجب می‌شود.

ضمانی که در خصوص حق مواقعه وجود دارد این است که چنانچه زوج برای همیشه یا بیش از چهار ماه با زوجه دائم خود مجامعت نکند، در این صورت زوجه می‌تواند بر آن حالت صبر کند یا به حاکم مراجعه نماید و الزام زوج به طلاق یا رجوع را درخواست نماید. حاکم به زوج چهار ماه فرصت می‌دهد و پس ‌ازآن مدت چنان که زوج از رجوع و هم‌بستر شدن و ارتباط با همسرش امتناع نماید حاکم او را به طلاق مجبور می‌نمایند. (محقق حلی، ۱۴۰۹، ۲۹) اگر زوج نه رجوع کند و نه زوجه را طلاق دهد و درصدد اذیت همسرش باشد حاکم او را در محدوه ای محبوس نموده و از جهت آب و غذا در مضیقه قرار می‌دهد تا به رجوع یا طلاق، راضی گردد. (شیخ طوسی، ۱۴۰۰، ۵۲۷) بنابر عبارت شیخ طوسی بایدگفته شود که اگر زوج قصد اذیت همسرش را نداشته باشد ولی در عین حال نه او را طلاق دهد و نه رجوع کند حاکم نمی‌تواند او را حبس نماید؛ ‌بنابرین‏ از عبارات فوق می‌توان این نتیجه را گرفت که حاکم نمی‌تواند زوج را به یک‌ طرف ملزم نماید انتخاب رجوع یا طلاق با او می‌باشد و او است که در نهایت باید یکی ار این دو امر را انتخاب نماید.

وفق ماده ۱۱۰۲ قانون مدنی: «همین‌که نکاح به طور صحیح واقع شد، روابط زوجیت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجیت در مقابل همدیگر برقرار می‌شود». در خصوص حدود شمول روابط زوجیت بعضی استادان حقوق گفته‌اند: «مقصود از روابط زوجیت همان مسائل جنسی است». (کاتوزیان، ۱۳۸۸، ۲۲۹) قانون مدنى تصریح به تکلیف مذبور ننموده است و از افراد حسن معاشرت شوهر نسبت به زن دانسته؛ به عبارت دیگر ادای حق قسم و حق مواقعه از لوازم حسن معاشرت شوهر نسبت به زن است. حسن معاشرت زن و شوهر با یکدیگر تابع عرف و عادت زمان و مکان با در نظر گرفتن وضعیت آنان می‌باشد، لذا آزاد بودن مرد در شب‌ها و یا گذراندن او هر شب نزد زن تابع عرف و عادت محلى می‌باشد که در آن زیست می‌نمایند، همچنان که هرگاه عرف و عادت و زمان و مکان اقتضا کند که شوهر در اتاق زن شب را بگذراند باید در اتاق او باشد و هرگاه عرف اقتضاء می‌نمایند که هر یک از زن و شوهر در اتاق جداگانه بخوابند، کافى است که شوهر در منزل زن شب را بگذراند اگرچه در اتاق دیگر بخوابد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]




یکی از رسالت های انبیا و اهداف دین، دادن بینش و ایجاد یک شخصیت مستقل و واحد و همچنین هویتی پایدار به افراد است.اینکه این هویت شکل گرفته و سالم با هر بادی به سمتی خم نگردد و روان فرد استوار بماند از اهداف انبیاء الهی است.اینکه انسان از خود وجودیش حقیقتی والا و برتر از همین شهوات و دنیاگرایی احساس کند و این عوامل مادی را در خدمت ساختن روحی بزرگتر قرار دهد.به طور مثال حضرت یوسف تنگنای زندان را از ‌کاخ‌های مجلل و آلوده به گناهان و فریب ها بهتر می‌داند:«رَبِّ اَلسِّجنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدعُونَنِی إِلَیهِ»[۶۹] زیرا هویت و روح آزاد او بر یک مبنای درست و منطقی و راهی استوار برخوردار است که هر گونه فریب خللی در ایمان راسخ او به وجود نیاورد.که یوسف،اگرچه برده بود و از خود هیچ نداشت و در مقابل زنی زیبا و دارای مقام قرار گرفته بود و در آن لحظه هم کسی جز آن دو نفر از موضوع اطلاعی نداشت،اما با آزادگی تمام تقاضای زلیخا را رد می‌کند و می‌گوید که اگرچه که من بنده هستم اما تن من برده است ولی روحم آزاده می‌باشد و بنده هوی و شهوت نیست.پس زندان را ‌به این جایگاه مرفه ترجیح می دهم.[۷۰] ساختن چنین فردی با درجه بالایی از ثبات و اطمینان از هدف ها و دستاوردهای دین و باورهای دینی است که به راحتی در برابر مسائل و خواسته های گوناگون تسلیم نگردد.

بند اول: مفهوم هویت انسانی

تعریف هویت نخستین بار توسط “اریکسون” ارائه شد و به وسیله “واترمن” و ” آچر” مورد تحلیل قرار گرفت.در مطالعه شخصیت انسان هویت یک جنبه اساسی و ذاتی و درونی هر فرد می‌باشد که با گذشته اش مرتبط می شود.هویت ‌به این معنا یک مفهوم ذهنی است که فرد با آن احساس تداوم و یکپارچگی می‌کند.مفهومی که فرد از خود در ذهن دارد با مفاهیمی چون هویت جنسی،فردی،گروهی،هویت نژادی و دیگر مفاهیم رایج مورد استفاده قرار می‌گیرد.”مارسیا(۱۹۶۸)”هویت را ترکیبی از همه ارزش ها،باورها،نقش ها،رفتارها،مهارت های مختلف شناختی،اخلاقی و عملی می‌داند که باعث می شود فرد در بزرگسالی به یک خود منسجم و کل ترکیب یافته تبدیل شود و چیزی که خود را من می‌داند که به وسیله آن فرد هم احساس پیوستگی به گذشته خود دارد و هم جهت گیری خود را نسبت به آینده ترسیم می‌کند.

“برزونسکی(۲۰۰۳)”«جدیدترین نظریه مربوط به هویت را ارائه داده که نظریه سبک های هویتی “برزونسکی” است.در این نظریه به الگوهای شناختی اجتماعی تصمیم گیری،حل مسئله،مواجهه با مشکلات،درگیری با تکلیف و برخورداری از سلامت عمومی شناخته شده پرداخته شده است.بر اساس این الگو برزونسکی سه سبک هویت: یعنی اطلاعاتی، هنجاری، سردرگمی اجتماعی را مشخص کرد.افرادی که دارای سبک هویت اطلاعاتی هستند، فعالانه به جستجوی اطلاعات می پردازند و مراحل اکتشاف و تعهد را پشت سر گذاشته اند.در سبک هویت هنجاری:افراد از مراجع قدرت تبعیت می‌کنند و خودشان در جستجوی تفکرات و عقاید مستقل نیستند و پیوسته در حالت سردرگمی به سر می‌برند اینگونه افراد نه به اکتشاف می پردازند نه به تعهد می‌رسند.[۷۱] از نظر “اریکسون” «هویت یک تعریف سازمان یافته از خود است که از ارزش‌ها و باورها و اهدافی که فرد بدان پایبند است تشکیل شده است.»او همچنین معتقد است که احراز و شناساندن یک هویت موفقیت آمیز به تجربه راحت و سلامت باز می‌گردد.وقتی که شخص به یک هویت ثابت و قابل اعتماد دست یافت،دارای ثبات شخصیت می شود،می‌داند که در چه جهتی حرکت کند و به کدام گرایش تعلق دارد و یک خود ثابت باعث پیشرفت او در کارها می شود.[۷۲]چنین شخصیتی دارای یک هویت یکپارچه است و مانند برگ درخت با هر بادی به سویی پر نمی کشد،و خود او می‌تواند انسانی هویت ساز باشد.

انسان مجموعه ای چندگانه است دارای ابعادی متضاد،یک بعد احساسات و عواطف آدمی:فضیلت ها،کرامت ها،مسئولیت ها،استعدادها،لیاقتها که بعد معنویش را می‌سازند،و بعد دیگر که شامل:جهالتها،عصیانها،طغیانها،حرص ها،حسدها،بخلها،غرایظ و..که گرایش‌های ضد ارزشی او را تشکیل می‌دهند.هویت مادی او هم بدن و جسم و به طور کلی قالب مادی بدن انسان است.اندیشه،شخصیت و هویت آدمی نیز در قالب بعد اول قرار می‌گیرد.تمام تلاش‌های تجربی،عرفانی، فلسفی و همینطور تلاش های علومی مثل روانشناسی،علوم اجتماعی،علوم تربیتی و…معطوف به شناخت انسان و هویت و کیستی او بوده است.هر چند که هنوز پس از این همه تلاش و تحقیقات و پژوهش های وسیع هنوز هم با موجودی ناشناخته به نام انسان مواجه هستیم که بسیاری از ابعاد او ناشناخته مانده است.[۷۳]

جستجوی هویت اصولا از زمان نوجوانی اتفاق می افتد.در دوره نوجوانی به علت اتفاقات و تغییراتی که در درون و بیرون از وجود آدمی می افتد از قبیل فعال شدن نیروی جنسی،تغییرات هورمونی،تغییرات در رفتار و گفتار،حس استقلال خواهی و بسیاری تغییرات فیزیکی و روانی دیگر نوجوان را با این پرسش مواجه می‌کند که من کیستم؟ باید چگونه زندگی کنم؟ علاقه های من کدام است؟ با کدام ارزش‌ها و باورها باید زندگی کنم؟ خودم را در چه قالبی باید به جامعه معرفی کنم؟ این پرسش که تا چند سال دیگر هم ادامه می‌یابد را جستجوی هویت گویند.«اریک اریکسون هویت را به صورت یک احساس نسبتا پایدار از یگانگی خود تعریف می‌کند و نوجوانی را به عنوان مرحله ای از رشد می بیند که در آن باید احساس هویت به دست آید.وی اضافه می‌کند که بحران هویت یک دوره تصمیم گیری بهنجار است،نه دوره ناگهانی و بدون نظم همراه با تنش و اضطراب.مطالعات مختلف نشان داه که حاکمیت مذهب در جامعه به رفع بحران هویت کمک می‌کند و در جوامعی که مذهب وجود ندارد نوجوانان بحران شدیدتری را تجربه می‌کنند.چرا که مذهب به مهمترین سوالات نوجوانان،یعنی از کجا آمده ام؟چه کسی هستم؟به کجا خواهم رفت؟و چه کار باید بکنم پاسخ می‌دهد.»[۷۴]

بند دوم: هویت یابی انسانی و تعدیل گرایش های مجرمانه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:48:00 ب.ظ ]