کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



آخرین مطالب


جستجو


 



درگیری یا ارتباط نزدیک داشتن ‌به این معنا است که افراد فکر می‌کنند کسانی که برای آن ها مهم هستند چقدر از صمیم قلب به آن ها و بهروزی آن ها توجه نشان می‌دهند (کنل و ولبرن، ۱۹۹۱). به نظر می‌رسد این ویژگی محیط اجتماعی با ارضای نیاز به ارتباط افراد مرتبط باشد. زیرا افراد بنا ‌به این نیاز خود به سمت روابطی سوق داده می‌شوند که در آن ها به احساسات، افکار و عقاید آن ها توجه نشان داده می‌شود (دسی و رایان، ۲۰۰۰). همچنین، تحقیقات نشان داده‌اند که وقتی اطرافیان فرد خود را درگیر مسایل وی می‌کنند، می‌توانند از طریق الگو شدن بـرای فرد، تشویـق رفتارهای صحیـح وی و پسخوراند دادن به وی در زمینه‌ای خاص، به رشد ادراک او از کفایت و شایستگی خود در آن زمینه کمک کنند (گـواِی[۱۶۷]، ریتــل[۱۶۸] و چنــال[۱۶۹]، ۲۰۰۸؛ هوور- دمپسـی[۱۷۰] و سندلـر[۱۷۱]، ۱۹۹۵؛ واکـر[۱۷۲]، ویلـکینـز[۱۷۳]، دالایر[۱۷۴]، سندلر و هوور- دمپسی، ۲۰۰۵).

ساختارمندی به معنای آن است که محیط اجتماعی به چه میزان آنچه را که از افراد انتظار می‌رود، به آن ها انتقال می‌دهد؛ چقدر پیامدها یا عواقب برآورده شدن یا نشدن این انتظارات را برای آن ها مشخص می‌کند؛ چقدر آن ها را تشویق به داشتن این اعتقاد می‌کند که آن ها می‌توانند از عهده تکالیف مربوط به خود بربیایند و چقدر ‌در مورد پیشرفت افراد به آن ها پسخوراند می‌دهد. به عبارت دیگر، به طور کلی، ساختارمندی به هر آنچه که محیط را ثابت، متداوم[۱۷۵] و قابل پیش‌‌بینی می‌کند، برمی‌گردد (مارکلند و همکاران، ۲۰۰۵؛ ریو[۱۷۶]، ۲۰۰۲). به نظر می‌رسد این سبک بین فردی نیز با ارضای نیاز به احساس شایستگی در ارتباط باشد. اگرچه این نکته باید خاطر نشان شود که بنا به نظریه خودتعیین‌کنندگی سه ویژگی محیطی حمایت از خودپیروی، درگیری و ساختارمندی به شدت با یکدیگر رابطه متقابل دارند (رایان، ۱۹۹۱)، به گونه‌ای که ارتباط آنهـا با ارضـای نیـازهای پایه تحت تأثیر یکدیگـر قرار می‌گیرد (گواِی، رتل و چنال، ۲۰۰۸).

با مقایسه مفاهیم درگیری و ساختارمندی با مفهوم جهت‌‌گیری گفت و شنود الگوهای ارتباطات به عنوان میزانی که شرایطی فراهم آورده می‌شود تا در آن افراد آزادانه و راحت فعالیت‌ها، افکار و احساسات شخصی خود را در طیف وسیعی از موضوعات با دیگران در میان بگذارند (کوئرنر و فیتزپاتریک، ۱۹۹۷) و با توجه به اینکه چنین جهت‌گیری‌ای از یک طرف، به روابط بین فردی پر بار و لذت‌بخش از نظر افراد می‌ انجامد (شبیه به عملکرد سبک بین فردی درگیری یا ارتباط نزدیک داشتن با دیگران) و از طرف دیگر، وسیله مهمی برای اجتماعی کردن و انتقال انتظارات اجتماع به افراد است (شبیه به عملکرد سبک بین فردی ساختارمندی)، به نظر می‌رسد بین این جهت‌گیری ارتباطاتی و سبک‌های بین فردی درگیری و ساختارمندی شباهت عملکردی وجود دارد.

با در نظر داشتن شباهت عملکردی موجود بین جهت‌گیری همنوایی و سبک حمایت از خودپیروی و جهت‌‌گیری گفت و شنود و سبک‌های درگیری و ساختارمندی می‌توان از این دو جهت‌گیری مشابه با این سه سبک بین فردی به عنوان عوامل محیطی- ارتباطی پیش‌بینی‌کننده ارضای نیازهای روان‌شناختی پایه و بهزیستی متعاقب آن ها استفاده کرد. اما در نظریه نیازهای پایه بهزیستی دقیقاً به چه معنا است؟

‌در مورد مفهوم بهزیستی، رویکردهای مفهومی معاصر بیان می‌کنند که معنای بهزیستی صرفاً نبود ناخوشی یا وجود شادی نیست (رایان و دسی، b2000؛ ۲۰۰۱). بلکه، باید آن را از نظر میزان تحقق خود[۱۷۷] فرد و این موضوع که وی در بافت و زمینه‌ای معین تا چه حد عملکرد بهینـه دارد، تعریـف کـرد. یعنـی، همـان تعریفـی از بهزیستـی که موضــع فکــری سعادت‌گرا[۱۷۸] (کار و زندگی تحت فرمان عقل در فلسفه ارسطو) ارائه می‌دهد (رایف[۱۷۹]، ۱۹۸۹؛ واترمن[۱۸۰]، ۱۹۹۳). نظریه نیازهای روان‌شناختی پایه نیز به صراحت همین تعریف از بهزیستی را تأیید می‌کند. رایان و دسی (۲۰۰۱) در این مورد بیان می‌کنند:

«ما بین این دو دیدگاه – لذت‌گرا[۱۸۱] و سعادت‌گرا – ‌در مورد بهزیستی فرق می‌گذاریم. موضع فکری لذت‌گرا به بهزیستی به صورت شادی یا خلق مثبت نگاه می‌کند (کانمن[۱۸۲]، دینر[۱۸۳] و شوارتز[۱۸۴]، ۱۹۹۹ [به نقل از رایان و دسی، ۲۰۰۱]). در حالی که در موضع فکری سعادت‌گرا بهزیستی بر مبنای شخص با عملکرد کامل[۱۸۵] مشخص می‌شود (راجرز[۱۸۶]، ۱۹۶۳[به نقل از رایان و دسی، ۲۰۰۱]). نظریه خودتعیین‌کنندگی با این نگاه سعادت‌گرایانه به بهزیستی موافق است» (ص. ۳۲۳).

از این رو، با توجه به تعریف سعادت‌گرایانه بهزیستی می‌توان متغیرهای روان‌شناختی رشدی و عملکردی مختلفی را که تحت‌تأثیر محیط اجتماعی قرار دارند، شاخص بهزیستی قرار داد و از نظریه نیازهای روان‌شناختی پایه برای مطالعه و بررسی آن ها استفاده کرد. در این رابطه رایان و

دسی (b2000) خاطر نشان می‌کنند:

«ما معتقدیم مفهوم نیازهای روان‌شناختی پایه سودمندی کاوشی زیادی دارد. … ما فکر می‌کنیم اکثر رویدادهای مهم در زندگی اجتماعی با نیازهای روان‌شناختی پایه ارتباط دارند و دینامیک‌های این نیازها پیامدهای این رویدادها را توضیح می‌دهند» (ص. ۳۲۷ و ۳۲۸).

بر همین اسـاس، چندین مطالعه تجربی در زمیـنه‌هـای مختلف همچـون محیط آموزش[۱۸۷]،

تربیت[۱۸۸]، روابط بین فـردی، درمان و ورزش صورت گرفتـه‌اند که نشـان می‌دهند ارضای نیازهای پایه توسط محیط اجتماعی با عملکرد بهینه افراد ارتباط دارند (دسی و رایان، ۲۰۰۰). به طور‌مثال، تحقیقی رابطه محیط حمایت‌کننده از خودپیروی ورزشکاران و عملکرد بهینه آن ها را با میانجی‌گری ارضای نیازهای روان‌شناختی پایه بررسی ‌کرده‌است (ادی[۱۸۹]، دودا[۱۹۰] و انتومنیس[۱۹۱]، ۲۰۰۸). در تحقیق دیگری رابطه شرایط محیط کار و میـزان خستگی و توان افـراد به هنگام کار کردن با میانجی‌گـری ارضای نیازهای پایه مورد مطالعه قرار گرفته است (ون دن بروک[۱۹۲]، ونستینکیست[۱۹۳]، ویت و لنز[۱۹۴]، ۲۰۰۸). این نتایج در مطالعات بین فرهنگی نیز به دست آمده است (دسی، رایان، گگنه[۱۹۵]، لئون[۱۹۶]، یوزونوو[۱۹۷] و کرناژوا[۱۹۸]، ۲۰۰۱).

رایان و دسی (۲۰۰۱) معتقدند یکی از متغیرهای دیگری که با توجه به نظریه نیازهای پایه می‌توان به مطالعه آن پرداخت، عمکرد خلاق است که در ‌ارتباط با تفکر انتقادی است. آن ها بیان می‌کنند:

«ما بر بهزیستی یا سلامت روانی به عنوان یک امر مهم تمرکز کرده‌ایم. اما این بدان معنا نیست که آن تنها جنبه خوب انسان است. ما همچنین تمایلات خلاقانه، موافق اجتماع[۱۹۹] و سازنده افراد را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم…» (ص. ۳۲۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-09-22] [ 10:54:00 ب.ظ ]




امیر المومنین علی (ع) در این باره می فرمایند« ضع امر اخیک علی احسنه حتی یا تیک لا بغلبک و لا تظنن بکلمه خرجت من اخیک سوء و انت تجدلها فی الخیرمحملا»( کلینی ، ۳۶۲)یعنی کار برادرت را به بهترین وجه آن تفسیر و تعبیر کن مگر اینکه کاری کند که راه توجیه را بر تو ببندد و نسبت به سخنان او نیز مادامی که راهی برای تفسیر نیکو دارد گمان بدمبر.

گفتار دوم: مبانی عقلی اعاده حیثیت

کیفر در گذر زمان فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر نهاده است و دگرگونی‌های بسیاری را به خود دیده است از جانکاه ترین تا آسان ترین آن ها مجازات در این فراز و فرود بر پایه سه رویکرد استوار بوده است ، قربانی جرم ، جرم و مجرم و از میان این سه سمت گیری پیش از قرن هجدهم بیشترین تأکید بر رویکرد نخست بود یعنی همه دغدغه ها در قلمرو مجازات را پوشش دهی آسیب ها و زیان‌های وارده بر قربانی جرم تشکیل می‌داد(نجفی ابرند آبادی ۱۳۷۷ ، ۱۷ )و راهکارها و درمان و اصلاح مجرم بسیار کم رنگ بود . رفته رفته با آشکار شدن دولت‌ها و وضع مقررات کیفری از قدرت قبا یل کاسته شد و مداخله آن ها در اجرای مجازات محدود کرد .

بدین سان مجازات به جای اندیشه انتقام و تمرکز بر روی قربانی جرم به رویکرد جرم محوری و توجه به رفتار انجام یافته گرایش داشت هرچند این شیوه همسانی میان کیفر و بزه داشت و تشفی سیری ناپذیر قربانی جرم را به کناری می نهاد ولی با این وجود این نارسایی را به همراه داشت که به جای توجه به آینده همچون ایده انتقام به گذشته نظر می کرد و به پوشش دهی زیان وارده به قربانی جرم می اندیشید نه درمان بزهکار در حقیقت در این رویکرد جرم و مجازات به عنوان تنها عامل جزا و ترساننده فردی و اجتماعی با هدف برقراری عدالت در حقوق جزا پذیرفته شد .

با پشت سر نهادن این مرحله نیز با اعلام رسالتی فراتر از فراهم سازی حقوق بزهکار و بزه دیده برای دانش کیفری مجازات با رویکردی نو با هدف سودمندی همگانی مورد توجه قرار گرفت که اجرای مجازات علاوه بر بازداشتن بزهکاران بالقوه از ارتکاب جرم برانگیختن حس پشیمانی بزهکاران بالفعل و بازداشتن آن ها از ارتکاب رفتار مجرمانه مجدد بود تا نسبت به بازیابی توانایی ها از دست رفته بزهکار و شروع به همزیستی و سازگاری با جامعه تلاش نماید . هدف از اجرای مجازات جایگزینی ویژگی کج روی بزهکار به اهلیت اجتماعی اوست.( جعفر ۱۴۱۷، ۳۲ )

جامعه با کارگیری روش‌ها و شیوه های تربیتی متناسب با ویژگی های هریک از بزهکاران درصدد است با اعمال مجازات پیوند آن ها را با جامعه برقرار سازد

الف) اعمال مجازات

منظور از اعمال مجازات به عنوان یکی از آثار محکومیت کیفری ضمانت اجرایی است که جامعه در راستای حفظ ارزش‌های خود برابر قانون وضع می کند . این ضمانت اجراها در حقوق جزایی عموماً به دو صورت مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی لازم برای جلوگیری از جرم است که هردو را قانون مشخص می‌سازد و جامعه برای هر گونه تعرض و بی حرمتی به حقوق اعضای خود عکس العمل و مجازاتی متناسب در نظر می‌گیرد . آزار و صدمه ای که به حقی از حقوق مجرم وارد می شود به عنوان هدف مجازات تلقی نمی شود بلکه هدف اصلی اصلاح مجرم دفاع اجتماعی و اجرای عدالت است .

ب) اهداف مجازات

اهداف مجازات‌ها را می توان در دو هدف عینی یعنی اصلاح و تربیت بزهکار و پیشگیری از جرم به شکل خاص برای مجرمان و به طور عام برای جامعه که این هدف بیشتر مد نظر قرار داردو بررسی می شود و یک هدف ذهنی که اجرای عدالت است خلاصه کرد .

۱-هدف ذهنی مجازات

مجازات به عنوان ضمانت اجرای مشخص قانونی ظاهر می شود . این ضمانت اجرا ممکن است نسبت به حیات شخص ، آزادی او اموال او یا محرومیت از حقوق اجتماعی باشد لذا کیفر احساس نیاز جامعه به اجرای عدالت است کانت معتقد بود اگر مجازات از نظر اجتماعی متضمن فایده هم نباشد باید مجرم را مجازات کرد تا بدین سان عدالت رعایت شود.( صلاحی ۱۳۵۴، ۹ )

۲- هدف عینی مجازات

در جوامع فعلی مجازات با خصوصیات ویژگی هایی که دارد برای اصلاح و تربیت مجرم و اصلاح جامعه از سوی دیگر است زیرا کوشش بر این است تا بزهکار با تحمل کیفر تأدیب و اصلاح شود و باز اجتماعی شدن او تسهیل گردد . اگرچه این مسأله ممکن است ‌در مورد برخی از مجازات‌ها مانند اعدام ممکن نباشد و لی در مجازاتهایی مانند زندان و جریمه این امکان را می‌دهد که مجازات به اصلاح و تربیت مجرم کمک کند و از طرفی جامعه با مواجه شدن با مجرمان به ارزیابی آنان می پردازد و با شناخت آن ها و عملکرد آنان و نتیجه آن منجر به پیشگیری از جرم در جامعه می شود . اصلاح و تربیت مجرمان هدف مهمی است که هرگز نباید مغفول واقع شود و باید به عنوان یک هدف غایی و عالی در نظر گرفته شود .

لذا با توجه به اینکه از جمله کار کردهای منفی مجازات‌ها ایجاد هویت منفی برای فرد مجازات شده است و در نتیجه آن را به سوی ارتکاب جرایم بیشتری سوق می‌دهد و با وقوع جرم و محکوم کردن مجرم به مجازات وی برچسب خورده و سرانجام برچسب را به عنوان یک هویت جدید می پذیرد . و به ویژه اگر این برچسب مورد پذیرش جامعه واقع شود « این مسئله اغلب منجر به الحاق فرد به یک خرده فرهنگ منحرف با انحراف بیشتر می‌گردد که محصول شیوه زندگی خورده فرهنگی است ‌به این معنی که اشکال آتی رفتار انحرافی محصولی از خود نقش جدید است انحراف در شکل ثانویه خود مخلوق فرایند برچسب زنی است»( ویلیامزفرانک پی و دیگران ، ترجمه حمیدرضا ملک محمدی، ۱۳۸۳، ۱۵۹-۱۵۸)

فراوانی مجازات های سخت و شدید به ویژه در کشورهای غربی هیچ تأثیری در کاهش نرخ جرم نداشته است بلکه موجب افزایش نرخ جرم نیز بوده است . لذا با پذیرش اثر اصلاح کنندگی مجازات که پس از اجرای مجازات فرد را اصلاح شده بدانیم و آماده ورود به جامعه باشد و بتواند به عنوان عضوی از جامعه فعالیت نماید توجه به نهاد اعاده حیثیت با عنایت به تحلیل نسبتاً واقع بینانه ای که تئوری برچسب زنی از واکنش جزایی ارائه می‌دهد بسیار ضروری است چه با مجرم شناخته شدن فرد نوعی بدنامی رسمی برای مجرم رقم می‌خورد و شناسنامه ای جدید در اجتماع برای بزهکار صادر می‌گردد.(گسن ریموند ، ترجمه مهدی کی نیا ، ۱۳۷۰ ، ۱۸۸) که با خاتمه مجازات نمی توان ادعا کرد که این شناسنامه نیز رسماً و عرفاً باطل شده است در واقع سلب حقوق و حیثیت اجتماعی مجازاتی مضاعف نسبت به مجرم است که اعمال دائم و طولانی مدت آن نیازمند قانون و دلیل است «به همین علت از اعاده حیثیت مجرمین به عنوان بعد سوم اصلاح یاد می‌کنند.»(طا هایی نژاد ۱۳۸۹، ۱۹۱) ‌بنابرین‏ حفظ حیثیت اجتماعی مجرم در مقررات جزایی اسلام مورد تأکید قرار گرفته است و اعاده حیثیت از مجرمین به عنوان یکی از این راه کارها جهت حفظ حیثیت اجتماعی مجرمان ضروری بنظر می‌رسد.

ج) قانون اساسی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:54:00 ب.ظ ]




خودکارآمدی والدینی به عنوان یک متغیر پیش بین بر شیوه های والدگری تاثیر به سزایی دارد. والدینی که خودکارآمدی بالاتری دارند، احتمالا در به کار گرفتن مهارت های مؤثر والدگری از خود کفایت بیش تری نشان می‌دهند. بر عکس والدینی که خودکارآمدی پایین تری دارند، احتمالا در مواجهه با شرایط دشوار کمتر از روش های مؤثر والدگری استفاده می‌کنند (جونز و پرینز،۲۰۰۵).

خودکارآمدی والدینی به عنوان واسطه عمدتاً در ارتباط بین متغیر های بوم شناختی و صلاحیت والدگری دخیل است. به عنوان مثال کولمن و کاراکر(۲۰۰۸) نشان دادند که خودکارآمدی والدینی میانجی بین خصوصیات والدین، خصوصیات کودک و عوامل محیطی با کیفیت والدگری، است.

خودکارآمدی والدینی به عنوان نتیجه به اشکال متفاوتی به کار گرفته شده است. به عنوان مثال بافت اکولوژیکی و ماهیت مشکلات کودک می‌تواند تاثیر به سزایی بر میزان خودکارآمدی والدینی بگذارد. پژوهش های مختلف نشان می‌دهد که وضعیت نامساعد اقتصادی- اجتماعی و مشکلات شدید کودک خودکارآمدی والدینی را تضعیف می‌کند (جونز و پرینز، ۲۰۰۵).

در نهایت خودکارآمدی والدینی ممکن است به عنوان یک متغیر تبادلی عمل کند. به عنوان مثال والدین با سطوح بالای خودکارآمدی ممکن است موفقیت بیش تری در والدگری از خود نشان دهند که این خود منجر به نتایج بهتر در کودک و در نهایت باعث افزایش خودکارآمدی والدینی در یک حلقه بازخوردی می شود. به همین ترتیب والدینی که خودکارآمدی پایین تری دارند ممکن است در والدگری دچار نزاع و درگیری شوند و نتایج نامطلوبی را در کودک تجربه کنند که منجر به کاهش بییش تری در خودکارآمدی والدینی شان می شود (جونز و پرینز، ۲۰۰۵).

۲-۳-۳٫ عوامل مؤثر بر خودکارآمدی والدینی

مطالعات مختلف نشان می‌دهد که خودکارآمدی والدینی تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد. کولمن و کاراکر (۲۰۰۸) این عوامل را در سه دسته وضعیت اجتماعی- اقتصادی، خصوصیات والدین و خصوصیات کودک طبقه بندی کرده‌اند:

۲-۳-۳-۱٫ وضعیت اجتماعی- اقتصادی

شرایط اجتماعی و اقتصادی خانواده می‌تواند تاثیر به سزایی بر خودکارآمدی والدینی بگذارد. جونز و پرینز (۲۰۰۵) نشان دادند مشکلات اقتصادی، ادراک والدین را از خودکارآمدی پایین آورده و کفایت والدگری را کاهش می‌دهد. در پژوهشی دیگر همبستگی قوی بین شرایط خوب اقتصادی و سطوح بالای خودکارآمدی والدینی مادران کودکان دبستانی نشان داده شد (کولمن و کاراکر،۲۰۰۰). البته برخی مطالعات نتایجی متضاد با این یافته ها را نشان دادند. به عنوان مثال پیرس[۷۰] (۲۰۰۲؛ به نقل از ابارشی، ۱۳۸۸) نشان داد مادرانی که از خانواده هایی با سطح درآمد پایین هستند و تحصیلات کمی دارند، اغلب اوقات خودکارآمدی والدینی بالاتری را گزارش می‌کنند. این یافته حتی زمانی که مادران با موقعیت های دشوارتر مواجه می شدند، بیش تر مشاهده شد.

علاوه بر این حمایت های اجتماعی و ساختار خانواده بر خودکارآمدی والدینی مؤثر است. پژوهش های مختلف نشان می‌دهند که عملکرد بالای خانواده، رضایت زناشویی، حمایت عاطفی همسران و روابط اجتماعی بالا و نزدیک تاثیرات به سزایی بر افزایش خودکارآمدی والدین دارد (سویگنی[۷۱] و لوتزنهایزر[۷۲]، ۲۰۰۹).

۲-۳-۳-۲٫ خصوصیات والدین

تجارب والدین در زمینه مراقبت از کودک، میزان تحصیلات و سلامت روان والدین از مهمترین ویژگی هایی است که بر خودکارآمدی والدینی تاثیر می‌گذارد. کولمن و کاراکر (۲۰۰۰) نشان دادند والدینی که تجارب قبلی بیشتری در زمینه مراقبت از کودک داشتند، خودکارآمدی بالاتری را در مقایسه با والدین دیگر گزارش دادند. علاوه بر این آن‌ ها نشان دادند که تحصیلات بالای مادران با سطوح بالای خودکارآمدی همبستگی مثبتی دارد. آن ها معتقد بودند که مادران تحصیل کرده به احتمال بیشتری در پی کسب اطلاعات در خصوص رشد کودک و مهارت های مؤثر والدگری هستند. این امر موجب بهبود تعاملات والد- کودک و افزایش خودکارآمدی والدینی در آن ها گردید.

پژوهش های مختلف نشان می‌دهد که سن ارتباط معناداری با خودکارآمدی والدینی دارد. کنراد[۷۳]، گراس[۷۴]، فاگ[۷۵] و راچالاپ[۷۶] (۱۹۹۲) نشان دادند که مادران مسن تر در مقایسه با مادران جوان، اعتماد به نفس بیش تری را در تکالیف و موقعیت های والدگری دارند. در واقع سن بالا راهبرد های مؤثری را در والدین ایجاد می‌کند و انتظارات واقع بینانه تری را بو جود می آورد.

سلامت روان والدین نیز تاثیر به سزایی بر خودکارآمدی والدینی دارد. پژوهش های مختلف نشان می‌دهد که سطوح پایین خودکارآمدی والدینی با سطوح بالای استرس و افسردگی در مادران ارتباط معناداری دارد (گراس و توکر[۷۷]، ۱۹۹۴؛ فاکس[۷۸] و گلفند، ۱۹۹۴). باوجود اینکه مطالعات کمی درباره ارتباط سلامت روان پدران با خودکارآمدی شده است، برخی یافته ها نشان می‌دهد که سطوح بالای استرس موجب کاهش خودکارآمدی والدینی در پدران می شود (سویگنی و لوتزنهایزر، ۲۰۰۹).

۲-۳-۳-۳٫ خصوصیات کودک

شواهد مختلف نشان می‌دهد که خلق و خوی، سن، جنس و مشکلات رفتاری کودک تاثیر به سزایی بر احساس خودکارآمدی والدین می‌گذارد. تتی و گلفند (۱۹۹۹) گزارش کردند که احساس مادر از کفایت و خودکارآمد بودن با داشتن نوزادی که قابل پیش‌بینی و مدیریت بوده، به طور مؤثری نیاز های خود را ابراز می‌کند و به آسانی آرام می شود، افزایش می‌یابد. بالعکس میزان خودکارآمدی مادران در مواجهه با کودکانی که خلق و خوی دشوار تری داشتند، کاهش می‌یابد. یافته های کمی درباره ارتباط بین خودکارآمدی پدران و خلق و خوی کودک وجود دارد (سویگنی و لوتزنهایزر، ۲۰۰۹). لیو[۷۹]، اسکراملا[۸۰] و فیگات[۸۱] (۲۰۰۱) نشان دادند که پدران نوزادان دشوار لذت کم تری در والدگری احساس می‌کنند. اما در پژوهش دیگری، رابطه معناداری بین خلق و خوی کودک با خودکارآمدی والدینی در پدران مشاهده نشد (لیرکز[۸۲] و برنی[۸۳]، ۲۰۰۷).

جنسیت کودک نیز بر خودکارآمدی مؤثر است. لیرکز و برنی (۲۰۰۷)، در مطالعه خودکارآمدی والدین نوزادان ‌به این نتیجه رسیدند که پدرانی که فرزند پسر دارند، خودکارآمدی بالاتری در مقایسه با پدرانی که فرزند دختر دارند گزارش می‌کنند. در مطالعه ای دیگر، تاثیر تعامل خلق و خوی کودک و جنسیت بر افزایش میزان درگیری والدین به ویژه در پدران نشان داده شد. ‌بنابرین‏ جنسیت نقش مؤثری بر خودکارآمدی پدران دارد (سویگنی و لوتزنهایزر، ۲۰۰۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:54:00 ب.ظ ]




عناصر اصلی فرهنگ :

مفهوم وسیع وگسترده فرهنگ که شیوه های زندگی مردم را در تمام کره زمین در بر می‌گیرد به طور مشخص به اجزا وعناصر متفاوتی که در عین حال به هم وابسته اند تشکیل شده است فرهنگ به لحاظ تحلیل ،غالباًبه دو حوزه مادی وغیر مادی (معنوی )تقسیم می شود . هر چیزی را که انسان در ارتباط با رفع نیازهای مادی اش به طبیعت افزوده است در حوزه مادی قرار می‌گیرد .

هزاران سال پیش انسان با پی بردن به اینکه می‌تواند با بهره گرفتن از پدیده‌های مادی پیرامون خود ،نیازهایش را بهتر بر آورد ،آفریدن وساختن ابزار ووسایل را آغاز کرد وبدین وسیله نخستین گام را در راه رهایی خود از وابستگی به طبیعت برداشتشناخت این گونه ابزار ووسایل وشیوه های کاربرداستفاده از آن را تکنولوژی یا فن آوری گویند . اما آنچه که شامل ابداعات انتزاعی انسان می شود وبر رفتارهای او اثر قابل ملاحظه ای می‌گذارد فرهنگ غیر مادی (معنوی )نام می‌گیرد .

چها ر مورد از ابداعات عبارتند از باورها –ارزش‌ها –هنجارها ونمادها

۱٫ باورها :

باورها مفاهیمی کلی ومبهم در باره جهان وماهیت جامعه هستند که مردم جامعه درستی آن ها را به عنوان واقعیت قبول دارند . از آنجا که خاستگاه باورها ،تجربه ها وسنتها ویا روش های علمی می‌باشند ،آن ها می‌توانند تدثیر نیرومندی بر رفتار داشته باشند . افراد هریک ازجامعه ها ،تصور می‌کنند که باورهایشان،منطقی ترین ،باثبات ترین ،عاقلانه ترین ‌و درست ترین است . البته برخی باورها درست وبعضی نادرست است . اما جامعه شناسان بیشتر به نقشی که باورها در فرهنگ وشیوه های زندگی مردم دارند ،توجه می‌کنند .

۲٫ارزش‌ها :

واقعه یا چیزی که مورد اعتنای جامعه قرار گیرد ،ارزش اجتماعی نام دارد . در واقع هر چیزی که برای یک نظام اجتماعی مورد نیاز ،محترم ،مقدس وخواستنی ومطلوب تلقی شود ،جزءارزشهای آن جامعه است . درستکاری ،امانتداری ،احترام به حقوق دیگران ،آبروداری ،رعایت والدین ومانند آن فقط چند نمونه از این گونه ارزش‌های اجتماعی است .

۳٫ هنجارها :

هنجارها به معیارهای اجتماعی گفته می شود که رفتار درست یا نادرست را در یک جامعه یا دریک گروه مشخص می‌کنند . آن ها راهنماهای آشکاری هستند برای اینکه مردم یک جامعه چگونه باید در شرایط خاص رفتار کنند به عنوان مثال :هنگامی که عده ای در جای منتظر کاری باشند که به نوبت انجام می شود ،باید صف تشکیل دهند .

  1. نمادها :

نمادها هر نوع پدیده‌های جسمانی –کلمه ، موضوع ،رنگ صدا،احساس،بو،لحظه،طعمهستند که برای مردم دارای معنی با ارزش باشنددرواقع نماد عبارتند از هر چیزی که بتوان آن را به طور معنی دارچیز دیگری را معرفی کرد . ‌به این ترتیب نمادها حاصل اطلاعاتی هستند که ما را قادر می‌سازند به شیوه ای که برای سایر موجودات امکان پذیر نیست از اطلاعات گوناگون استفاده نماییم واین اطلاعات را مبادله کنیم ،زیرا نمادها ،ما را ‌قادر می سازند،بسیاری از ریز کاریها ،گوناگونیها وجنبه های پیچیده تجربه های خود را برای دیگران بیان کنیم ،آن ها را ضبط وثبت کنیم متراکم کنیم فانبار کنیم،ترکیب کنیم ویا به کار بندیم .

ویژگی‌های فرهنگ :

برخی از ویژگی‌های فرهنگ را می توان چنین بر شمرد :

۱٫فرهنگ مجموعه ای منظم وکلیتی سازمان یافته است :

فرهنگ مجموعه منظمی است از دانشها ،باورها ،هنرها ،اخلاقیات ،قوانین ،عادات ،آداب ،وبسیاری چیزهای دیگر که انسان به عنوان عضو جامعه از جامعه به دست می آورد ‌و وقتی می گوئیم «مجموعه منظم »منظور این است که بین اجزای فرهنگ ارتباطی مستقیم یا غیر مستقیم وجود دارد وهر جزءدر بقای کل نقش ایفا می‌کند . از آنجا که فرهنگ حاصل جمع عناصر مستقل از یکدیگر نیست وهر ویژگی فرهنگی نسبت به ویژگی‌های فرهنگ کل معنی پیدا می‌کند بایستی آن را مانند کلیتی که دارای پیوستگی خاص است در نظر گرفت رفتارهایی که از نظر یک مشاهده کننده غیر معقول به نظر می‌رسد ،زمانی که این رفتارها در چارچوب فرهنگ کل قرار داده شوند ،معقولیت پیدا می‌کنند .

بدین ترتیب ،متوجه می‌شویم که تغییر در عنصری از یک نظام فرهنگی ،موجب بروز واکنش‌های غالباًغیر قابل پیش‌بینی وگاه پیاپی ،در مؤلفه های دیگر نظام می‌گردد . ایجاد تغییر در یکی از روستاهای اطراف تهران را می توان در این باره مثال زد .

در سه دهه پیش زنان این روستا برای شستن رختها وظرفها به کنار نهر آب می رفتند ‌و فاضلاب را در آن می ریختند . مرکز بهداشت به منظور جلوگیری از آلوده کردن آب آشامیدنی تصمیم گرفت رختشویخانه ای مدرن با دیواره هایی که آن را از هم جدا می کرد بسازد اما این کار مورد استقبال زنان روستا قرار نگرفت ،زیرا رخت شستن به صورت سنتی ،فقط یک کار معمولی برای آنان نبود ،بلکه یک کنش ضمنی را نیز به همراه داشت به آنان این امکان را می‌داد تا در یک جا جمع شوند ،با هم گفتگو کنند واطلاعات ومشغولیات ذهنی خود را به یکدیگر منتقل کنند . برای کاهش افسردگی ‌و نارضایتی زنان مجبور شدند که دیواره ها را بردارند وبه جای آن حوضچه های مدوری بسازند تا زنان در گرد آن رختها را بشویند تا سختی کار ‌و گذشت زمان را با صحبت کردن با هم از یادنبرند . به نظر می‌رسد که ایجاد تغییرات ونو آوری در جامعه باید به شناخت ویژگی‌های فرهنگ آن جامعه انجام شود تا در پذیرش آن دشواریهایی به وجود نیاید .

۲٫فرهنگ افراد یک جامعه را قادر به پیش‌بینی رفتار یکدیگر می‌کند :

از دیگر ویژگی‌های فرهنگ ویکی از فضایل متعلق به یک فرهنگ ،آن است که افراد را قادر به پیش‌بینی می‌کند ،بدین معنی ،هرفرد می‌تواند برحسب رفتار ‌و گفتار خود ،واکنش‌های دیگران را از پیش بداند . در واقع تنظیم رفتارها ،واکنش‌های هر فرد ‌بر اساس پیش‌بینی است . ما می‌دانیم که برای دریافت واکنش مطلوب پدر ،مادر ،رئیس ،زیر دست ،همکار ‌و دوست خود چه رفتار وگفتارمی باید داشته باشیم . به همین دلیل ،در مقابل هر یک از آن ها رفتار خاصی را انتخاب می‌کنیم :

به یکی احترام می گذاریم ،به دیگری اخلاص ومحبت نشان می‌دهیم ،در برابر یک کرنش می‌کنیم وبه دیگری پرخاش . گاه خود را عصبانی جلوه می‌دهیم وگاه لبخند می زنیم . اصولاًخندیدن ،گریه کردن ،فریاد زدن بلند یا ملایم حرف زدن ،خواهش کردن وتهدید کردن در موقعیتهای مختلف برای این است که عادت‌های فرهنگی ودرنتیجه واکنش‌های افراد را در مقابل رفتارهای مختلف می‌دانیم ومی توانیم پیش‌بینی کنیم .

۳٫ فرهنگ آموختنی است :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:54:00 ب.ظ ]




هریک از مکانیزم‌های درون‌سازمانی و برون‌سازمانی، برفرایندها و فعالیت‌های شرکت‌ها نظارت دارند و موجب ارتقای ‌پاسخ‌گویی‌ و دستیابی به سایر ‌هدف‌های‌ حاکمیت شرکتی می‌شوند. پس از فروپاشی شرکت‌های بزرگ (مثل انرون و ورلدکام) در اوایل هزاره جدید، قانون سربینز- اکسلی در آمریکا (۲۰۰۲) و گزارش‌های هیگز و اسمیت (۲۰۰۳) در انگلستان موجب گسترش نقش مکانیزم‌های مذکور در ارتقای سیستم حاکمیت شرکتی و پیش‌بینی حوزه های مسئولیت بیشتر و سخت‌تری برای مدیریت غیراجرایی، حسابرسان مستقل و حسابرسان داخلی شده است.

با عنایت به ویژگی های سیستم های حاکمیت شرکتی به نظر می‌رسد حاکمیت شرکتی در ایران بیشتر به سیستم درون‌سازمانی نزدیکتر است. با توجه به وجود بازار سرمایه و تلا‌شهای انجام شده ‌در مورد گسترش آن، سیستم حاکمیت شرکتی درون‌سازمانی در ایران مطرح است و موضوعیت دارد. در برنامه های سوم و چهارم توسعه کشور، به خصوصی‌سازی عنایت ویژه‌ای شده است. ‌بنابرین‏ به نظر می‌رسد در صورت دستیابی به ‌هدف‌های‌ خصوصی‌سازی در این برنامه ها و افزایش سهام‌داران و ذینفعان شرکت‌ها، سیستم حاکمیت شرکتی در کشور ما با توجه به تجربه سایر کشورها که به خصوصی‌سازی دست زده‌اند، به سمت سیستم برون‌سازمانی تغییر جهت دهد.

۲-۲-۲-۲) حاکمیت شرکتی برون سازمانی (محیطی):

شرکت‌های بزرگ توسط مدیران کنترل می‌شوند و تحت مالکیت سهام‌داران برون‌سازمانی یا سهام‌داران خصوصی قرار دارند. این وضعیت منجربه جدایی مالکیت از کنترل (مدیریت) می‌شود که توسط برل و مینز (۱۹۳۲) مطرح شد. همان طور که بعدها جنسن و مک لینگ (۱۹۷۶) در نظریه نمایندگی مطرح کردند، مشکل نمایندگی مرتبط با هزینه های سنگینی است که به سهامدار و مدیر تحمیل می‌شود. اگرچه در سیستم‌های برون‌سازمانی، شرکت‌ها مستقیماً توسط مدیران کنترل می‌شوند، اما به طور غیرمستقیم نیز تحت کنترل اعضای برون‌سازمانی قرار دارند. اعضای مذکور، نهادهای مالی و همچنین سهام‌داران خصوصی هستند.

۱-۲-۲-۲-۲) مکانیزم‌های برون‌سازمانی (محیطی):

۱٫ نظارت قانونی: تدوین، تصویب و استقرار قوانین نظارتی مناسب؛

۲٫ نظام حقوقی: برقراری نظام حقوقی مناسب؛

۳٫کارایی بازار سرمایه: گسترش بازار سرمایه و تقویت کارایی آن؛

۴٫ نظارت سهام‌داران عمده: ایجاد انگیزه در سهام‌داران به فعالیت‌هایی از قبیل خرید سهام کنترلی؛

۵٫ نقش سرمایه‌گذاران نهادی: تشویق و گسترش سرمایه‌گذاری نهادی؛

۶٫ سهام‌داران اقلیت: احترام به حقوق سهام‌داران اقلیت و مجاز بودن نظارت اقلیت بر فعالیت شرکت؛

۷٫ الزامی کردن حسابرسی مستقل: با توجه به نقش برجسته نظارتی آن؛

۸٫ فعالیت مؤسسات رتبه‌بندی: ایجاد تسهیلا‌ت برای فعالیت مؤسسات رتبه‌بندی.

۳-۲-۲-۲) سیستم درون سازمانی در مقابل سیستم برون سازمانی:

در بیشترکشورهای اروپایی و در امریکا، بازار سرمایه گسترده است، مالکیت شرکت‌ها در اختیار گروه کثیری از سرمایه‌گذاران انفرادی و سرمایه‌گذاران نهادی قرار دارد، مالکیت از مدیریت به طور محتوایی تفکیک شده و ذینفعان مستقیم و غیرمستقیم زیادی وجود دارند. ‌بنابرین‏ سیستم حاکمیت شرکتی در آن کشورها به سیستم‌های برون‌سازمانی نزدیکتر است. این موضوع موجب شده است که مکانیزم‌های متعددی برای حاکمیت شرکتی مناسبتر، مطرح و مستقرشود و شرکت‌ها مقررات و الزامات بسیار زیادی را در انجام وظایف، رعایت کنند و نهادهای مختلفی برحسن جریان فعالیت‌های بنگاه های اقتصادی نظارت نمایند.

۳-۲-۲) تئوری های حاکمیت شرکتی:

۱-۳-۲-۲) تئوری هزینه معاملات :

این تئوری یکی از مبانی اقتصاد صنعتی و تئوری های مالی است . در این تئری شرکت نه تنها به عنوان یک واحد اقتصادی عمومی (سهامی عام ) ، بلکه به عنوان یک سازمان متشکل از افراد با دیدگاه ها و اهداف متفاوت است . این تئوری بر این اساس استوار است که شرکت ها آن قدر بزرگ شده اند که در تخصیص منابع جانشین بازار شوند . در واقع شرکت ها آن قدر گسترده و پیچیده اندکه با توجه به نوسانات قیمت در بازار ، تولید را هدایت کرده و بازار معاملات را متعادل می‌کنند. در درون شرکت ها ، برخی از معاملات حذف می‌شوند و مدیران شرکت تولید را با معاملاتی که خود ترجیح می‌دهند هماهنگ می‌کنند.

تئوری هزینه معاملات فرض می‌کند که افراد اغلب فرصت طلب هستند، در صورتی که تئوری نمایندگی خطر اخلاقی و هزینه های نمایندگی را مورد بحث قرار می‌دهد. تئوری نمایندگی فرض می‌کند که مدیران به دنبال عایدی های متفرقه هستند در صورتی که د رتئوری هزینه معاملات مدیران معاملات خود را به صورت فرصت طلبانه ترتیب می‌دهند. تفاوت دیگر این است که واحد بررسی و تحلیل تئوری نمایندگی ، نمایندگی فردی است ، در صورتی که در تئوری هزینه معاملات واحد بررسی و تحلیل ، معامله است. با این همه ، هر دو تئوری به یک مشکل می پردازند : چگونه مدیر را متقاعد کنیم تا منافع سهام داران و افزایش سود شرکت را در دراز مدت به جای منافع شخصی خود دنبال کند؟

۲-۳-۲-۲) تئوری نمایندگی:

آغاز مالکیت شرکتی از طریق مالکیت سهام، تاثیر چشمگیری بر روش کنترل شرکت‌ها داشت. جدایی مالکیت از مدیریت منجر به یک مشکل سازمانی مشهور، به نام «مشکل نمایندگی» شد. جنسن و مک لینگ (۱۹۷۶) مبانی تئوری نمایندگی را مطرح ، شرکت‌ها را به عنوان کارگزاران و سهامدار را به ‌عنوان کارگمار تعریف کردند. در تحلیل آن ها، یک سهامدار در برابر مدیران قرار دارد. یکی از فرضیات اصلی تئوری نمایندگی این است که کارگمار و کارگزاران تضاد منافع دارند. در این شرایط، مدیران برای دستیابی به عایدی کوتاه مدت و متفرقه تحریک می‌شوند که منجر به کاهش ارزش منافع و رفاه سهام‌داران می شود. در تئوری نمایندگی، کاهش رفاه سهامدار «زیان باقیمانده» نامیده می شود. این مشکل نمایندگی، ضرورت کنترل مدیریت شرکت‌ها توسط سهام‌داران را نشان می‌دهد اگر مکانیزم بازار و توانایی سهام‌داران برای کنترل و مراقبت از رفتار مدیران، کافی نباشد، نیاز به نوعی نظارت با راهنمایی رسمی خواهد بود. مشکلات نمایندگی بین مدیران و سهامدارن در سراسر جهان وجود دارد و دولت ها با تهیۀ اسناد سیاسی و قوانین حاکمیت شرکتی، با سرعتی شگفت آور در این کار دخالت می‌کنند.

۳-۳-۲-۲) تئوری ذینفعان:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:53:00 ب.ظ ]