الیزابت[۴۷] و همکاران (۲۰۱۰)، در پژوهشی با عنوان رابطه بین پرخاشگری در فرزندان و منبع کنترل نشان دادند که برای دختران، رفتار پرخاشگرانه با منبع کنترل داخلی رابطه مثبتی دارد، در مقابل رفتار پرخاشگرانه پسران با منبع کنترل داخلی رابطه ندارد و با منبع کنترل خارجی رابطه منفی دارد.
بیت عنیا[۴۸] (۲۰۱۰)، در پژوهشی با عنوان رابطه بین بینش، منبع کنترل و پرخاشگری در افراد مبتلا به بیماری روانی شدید (SMI) نشان دادند که تجزیه و تحلیل تفکیک قابل توجهی را شناسایی نمی کند، The insight and locus of control variables were unable to correctly reclassify a significant number of participants into their previously determined categories.متغیرهای بینش و منبع کنترل به طور قابل توجهی به پرخاشگری ارتباط داشتند و همچنین این احتمال وجود دارد که بسیاری از متغیرهای دیگر که منجر به بروز رفتارهای پرخاشگرانه گردند، وجود دارد.
در تحقیقی که بریت[۴۹] و همکاران (۲۰۱۰)، در آفریقای جنوبی با عنوان بررسی رابطه بین ادراک پسران نوجوان از منبع کنترل خود، متغیرهای جمعیت شناختی و پرخاشگری انجام دادند و عاملهای مختلف، مورد تجزیه و تحلیل آماری دیفرانسیل انجام شد. سه سازه مشخص پرخاشگری یعنی جسمی، کلامی و غیر مستقیم بررسی شد. نتایج نشان داد که منبع کنترل دارای تأثیر قابل توجهی در پرخاشگری کلامی و غیر مستقیم میباشد. تجزیه و تحلیل دیفرانسیل نشان داد که متغیرهای متنی (زبان کمک درسی، سن و نمره) قابل توجه است، اما نقش اساسی ندارند. علاوه بر این، پسران با منبع کنترل درونی پرخاشگری (فیزیکی، کلامی و غیر مستقیم) کمتری نسبت به پسران دارای یک منبع کنترل خارجی هستند.
گافین[۵۰] و همکاران (۲۰۰۹)، نشان دادند وقتی کودک در خانه رفتار نامناسبی از مادر خود میبیند و در مدرسه معلم به دلیل مشکلات اقتصادی خود، حوصله رفتارهای هیجانی او را ندارد، معلم را به عصبانیت وامیدارد که روابط ناسالم، بحران روحی را در فرد تقویت کرده و او را به موجودی کجرو و نابهنجار مبدل می سازد.
راسل[۵۱] و همکاران (۲۰۰۹)، نشان دادند که منبع کنترل بیرونی با متغیر پایداری و منبع کنترل درونی با متغیرهایی که دارای اثرات متوسطی هستند پایهای قوی برای موفقیت تحصیلی دانش آموزان به وجود می آورند.
پانلز و کلاکستون[۵۲] (۲۰۰۸)، نشان دادند که بین شادکامی افرادی که کنترل درونی دارند و افرادی که کنترل بیرونی دارند تفاوت قابل ملاحظهای وجود دارد بدین صورت که بین منبع کنترل درونی و شادکامی رابطه معناداری وجود دارد.
دمین و لاچمن[۵۳] (۲۰۰۸)، در مطالعه ای نشان دادند که منبع کنترل درونی برای رسیدن به موفقیت با پرخاشگری منفی همراه است.
کر[۵۴] و همکاران (۲۰۰۸)، نشان دادند رفتار گرم و محبت آمیز و مسولانه والدین همراه استفاده کمتر از تنبیه بدنی با کاهش مشکلات رفتاری در کودکان ارتباط مستقیم دارد و برعکس استفاده از تنبیه بدنی با افزایش مشکلات رفتاری و برون فکنی و پرخاش گری در کودکان همراه میباشد.
بررسی ملی دانش آموزان دبیرستانی در ایالات متحده آمریکا گزارش داد که ۲۸٪ از پسران و ۷٪ دختران در ماه قبل یک مبارزه فیزیکی داشته اند (کاپلان و سادوک[۵۵]، ۲۰۰۷).
استاک[۵۶] (۲۰۰۷)، در پژوهشی ارتباط منسجم بین خودشیفتگی و پرخاشگری در نوجوانان و بزرگسالان نشان داده شده است.
بوتا[۵۷] (۲۰۰۶)، در پروژه تحقیقاتی آفریقای جنوبی بر روی دانش آموزان مدارس متوسطه نشان داد که پسران خشن تر و پرخاشگرتر از دختران در مدارس خود هستند.
شپر و کروس[۵۸] (۲۰۰۶)، در پژوهشی بیان داشتند که کنترل درونی قوی به عنوان سطوح بالایی از رفتار خودگردان، جهتگیری است که با تجربیات مکرر همراه است.
لارزلر[۵۹] (۲۰۰۶)، نشان داد که کودک بزه دیده امروز، نوجوان یا جوان بزه کار فردا خواهد بود. او افزایش آزار و اذیت کودکان را تابعی از افزایش نرخ خشونت در جامعه و رفتارهای جمعی دانست.
وودراف[۶۰] (۲۰۰۴)، نشان میدهد که افراد با منبع کنترل درونی در مقایسه با افراد با یک منبع کنترل خارجی بیشتر تمایل دارد که مسئولیت رسیدگی به شرایط استرس زا را به طور مؤثر با بهره گرفتن از استراتژیهای حل مسأله انجام دهد.
گرین[۶۱] و همکاران (۲۰۰۳)، در پژوهشی بیان داشتند که کمبود مهارتهای اجتماعی در نوجوانان منجر به رفتار پرخاشگرانه میگردد. آن ها اغلب شکست در مدرسه را تجربه میکنند چرا که آن ها غالباً قادر به انجام مشق شب خود نیستند.
کوپر[۶۲] (۲۰۰۲)، در پژوهشی بیان داشت که طبیعت مخرب رفتار پرخاشگرانه در حال افزایش است بخصوص در مدارس.
کلمن و وبر[۶۳] (۲۰۰۲)، در پژوهشی بیان داشتند که تحمیل معیارهای غیر واقعی و نامربوط میتواند پرخاشگری نوجوانان را تحریک کند.
استیونس[۶۴] (۲۰۰۲)، در تحقیقی نشان داد که یک فرد با یک منبع کنترل خارجی متمایل به درک و تجربه است و هیچ کنترلی بر شرایط ندارد. اغلب عواقب ناشی از چنین برداشتها و تجربیات یک شخص عبارتند از: خشم، سرخوردگی و پرخاشگری.
۲-۲-۲- پیشینه داخلی
محمدی (۱۳۹۰)، در پژوهشی با عنوان پیامدهای تنبیه بدنی، نتایج زیر را به دست آورد: بین تنبیه بدنی و پرخاش گری پسران رابطه مستقیم و معنیدار وجود دارد. بین تنبیه بدنی و افسردگی دختران رابطه مستقیم و معنیدار وجود دارد. بین تنبیه بدنی و افت تحصیلی در هر دو جنس رابطه مستقیم و معنیدار وجود دارد.
ملک پور (۱۳۸۹)، در پژوهشی با عنوان رابطه تنبیه و خودابرازی در کودکان و نوجوانان، نشان داد میان ضعف در رفتار خودابرازی و مقدار تنبیه که کودک یا نوجوان با آن روبهرو بوده است رابطه معنیداری وجود دارد. همانگونه که ملاحظه می شود، این رابطه معکوس است؛یعنی افزایش اعمال تنبیه در کودکان موجب می شود که میزان رفتار خودابرازی آنان کاهش یابد.
قاسمی و همکاران (۱۳۸۶)، در پژوهش با عنوان بررسی برخی مشکلات رفتاری ناشی از تنبیه بدنی توسط والدین در کودکان دبستانی دریافتند مادران خانه دار و دارای سطح تحصیلات پایین تر بیشتر از تنبیه بدنی استفاده میکنند و مشکلات رفتاری مثل پرخاش گری عملی و کلامی، گوشه گیری و عدم همکاری در کودکانی که توسط والدین تنبیه میشدند نسبت به آن ها که تنبیه نمی شدند به طور معنی داری بیشتر بود.
ملکی (۱۳۸۵)، در مطالعهای نیمه تجربی نشان داد که آموزش کنترل خشم بر پرخاشگری دانشآموزان مؤثّر است و میتوان از این مداخله در تمامی موقعیتهای مرتبط و با کلیه گروههای خاص به کار برد.
شکیبایی (۱۳۸۴)، در مطالعهای با هدف بررسی میزان اثر گروه درمانی رویکرد شناختی-رفتاری مدیریت خشم در نوجوانان مؤسسهایی به صورت کارآزمایی بالینی با گروه شاهد انجام شد و نتایج نشان داد در گروه مورد گروه درمانی مدیریت خشم به میزان چشمگیری خشم واکنشی آنان را کاهش داد و این کاهش شامل خشم ابرازی نیز می شد.
آخرین نظرات