تمرین نیز ضروری است‌، به همین خاطر بهتر است در هر موقعیت مناسبی با کارمندان یا همکاران خود صحبت کنید.

سه نکته دیگر نیز وجود دارد که باید به خاطر بسپارید:

۱٫ ارتباط مسئله‌ای دو طرفه است. فقط حرف زدن شما برای کارکنان شرکت مهم نیست. شما باید آن ها را ترغیب کنید تا آزادانه با شما گفتگو کنند. در بعضی موارد‌، این مسئله‌ای ساده نیست‌، به همین دلیل مهارت‌های برقراری ارتباط میان فردی اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. شنونده‌ی خوب بودن نیز جزء مهارت‌های ارتباطی است. در واقع‌، شنونده‌ی خوب بودن‌، برای هر فرد‌ی سرمایه‌ای فوق‌العاده محسوب می‌شود.

۲٫ هر کسی که طرف صحبت شما باشد یک فرد محسوب می‌شود. یک گروه نیز ترکیبی از افراد مختلف است‌، و این را باید به یاد داشته باشید. باید مخاطببین خود را بشناسید تا بتوانید با آن ها ارتباط صحیح برقرار کنید.

۳٫ اگر کارمندان و کارکنان در زیر دست شما هستند‌، داشتن یک حافظه‌ خوب بسیار به شما کمک خواهد کرد. چون برای اینکه بتوانید مدیری قدرتمند و خوب باشید‌، باید تک‌تک کارمندان خود را خوب بشناسید.

حافظه در سایر انواع برقراری ارتباط نیز نقش مهمی دارد. یک نمونه‌ آن سخنرانی در جمع است‌، چون صحبت با گروهی از افراد از حفظ باعث بالا بردن اعتماد به نفس و تأثیر گذاری شما می‌شود. اگر سخنرانی حین صحبت کردن مداوم به یادداشت‌های خود نگاه کند‌، تأثیر کمتری بر مخاطبین خود خواهد داشت. حافظه همچنین برای ارائه‌ ایده کاریتان بالا خواهد رفت‌، بلکه تأثیر گذاری بیشتری هم خواهدی داشت. برقراری ارتباط مبحثی بسیار گسترده است‌، اما باید از جایی شروع کنید تا بتوانید مهارت‌های ارتباطی خود را ارتقا دهید. شاید بهترین نقطه شروع‌، نقطه ضعف‌هایتان باشد. بهتر است با رئیستان ‌در مورد این مسئله گفتگو کنید. و اگر رئیسی ندارید‌، یکی از دوستانتان که به عقاید و نظرات او احترام می‌گذارید‌، بهترین کسی است که می‌توانید ‌در مورد نقطه ضعف‌هایتان با او صحبت کنید.

‌در مورد افسردگی چه می‌دانید؟

نوشته‌ای که می‌خوانید اطلاعاتی است که برای استفاده افراد مبتلا به افسردگی آماده شده است‌، با امید به اینکه برای نزدیکان‌، دوستان شما و نیز هر کس دیگری که احساس افسردگی می‌کند مفید واقع شود.

افسردگی چگونه احساسی است؟

احساس افسردگی بسیار قوی‌تر و ناخوشایندتر از دوره های کوتاه غمگینی است که همه ما گاهگاهی آن را تجربه کرده ایم و معمولاً طولانی‌تر است‌، حتی ممکن است روزها‌، ‌هفته‌ها و ماه ها ادامه پیدا کند. بیشتر مردم در زمان افسردگی ۵ یا ۶ نشانه زیر را در خود احساس می‌کنند. شما نیز می‌توانید با پاسخ‌گویی به پرسش‌های زیر بود یا نبود نشانه های افسردگی را ‌در مورد خویش بررسی کنید.

    • بیشتر وقتها احساس ناشادی می‌کنید؟ (ممکن است غروب‌ها کمی بهتر باشید)

    • علایق خود را از دست داده و از کسب لذت ناتوانید؟

    • نمی‌توانید مثل گذشته از پس مشکلات خود برآیید؟

    • احساس خستگی می‌کنید؟

    • کاهش وزن و اشتها (در برخی افراد افزایش وزن و اشتها) دارید؟

    • دیر به خواب می‌روید (حدود یک تا دو ساعت) و برخلاف همیشه زود بیدار می‌شوید؟

    • میل جنسی‌تان کاهش یافته؟

    • اطمینان به خود را از دست داده‌اید؟

    • احساس بی‌ارزشی و ناامیدی می‌کنید؟

    • از مردم دوری می‌کنید؟

    • تحریک‌پذیر شده‌اید؟

    • احساس بدی در زمان‌های خاصی از روز دارید؟

  • ‌در مورد خود کشی فکر می‌کنید؟

عواملی که در بروز افسردگی نقش دارند:

اتفاقات زندگی: بسیار عادی است که در زمان روبرو شدن با یک فاجعه غم انگیز مانند ‌داغ‌دیدگی‌، طلاق یا از دست دادن شغل‌، افسرده شویم.

شرایط و موقعیت‌ها: اگر ما تنها بوده و دوستی نداشته باشیم تحت فشار روانی باشیم‌، نگرانیهای دیگری داشته و یا از نظر جسمی افت کرده باشیم احتمال بیشتری می‌رود که افسرده شویم.

بیماری جسمی: افسردگی بیشتر زمانی که از بیماری جسمی رنج می‌بریم به سراغمان می‌آید‌، از جمله بیماری‌های کشنده مانند سرطان و بیماری‌های قلبی و نیز دردهای مزمن و آزاردهنده مثل ورم مفاصل و برونشیت.

شخصیت: هر فردی احتمال دارد افسرده شود اما برخی از افراد حتی احتمال بیشتری برای افسرده شدن دارند این به خاطر ساختار خاص بدن آن ها‌، تجربیات ابتدایی زندگیشان یا هر دو عامل می‌باشد.

الکل: افرادی که در نوشیدن الکل افراط می‌کنند دچار افسردگی می‌شوند. البته هنوز مشخص نیست که افسردگی در آن ها بیشتر مطرح شده و گرایش به مصرف الکل را در آن ها ایجاد ‌کرده‌است و یا مصرف زیاد الکل موجب بروز افسردگی شده است ولی مشخص شده است.

جنسیت: زنان بیش از مردان افسرده می‌شوند شاید ‌به این دلیل که مردان کمتر اجازه می‌دهند احساساتشان بارز شود و اغلب روی آن ها را سرپوش می‌گذارند و بیشتر به شکل عصبانیت و نوشیدن مشروبات الکلی واکنش نشان می‌دهند.

زنها: افسردگی می‌تواند افراد خانواده را مبتلا کند. اگر یکی از والدین شما به افسردگی شدید مبتلا باشد‌، احتمال ابتلا به افسردگی ۸ برابر می‌شود. (رید، ۱۹۹۴)

چه زمانی باید در جستجوی کمک بود؟

    • وقتی احساس افسردگی شما بدتر از همیشه و رو به بهبود نباشد.

    • وقتی احساس افسردگی بر کار‌، علایق و احساسات شما نسبت به خانواده و دوستان اثر گذاشته باشد.

    • اگر شما احساس کنید زندگی کردن ارزشی ندارد و دیگران بدون شما بهتر خواهند بود.

  • کافی است با یک خویشاوند یا یک دوست که قادر است در این مسیر ناهموار زندگی به یاری‌تان بیاید مشورت کنید. اگر از این طریق کمک نشدید‌، می‌توانید با پزشک خانوادگی تان در این مورد صحبت کنید. باید متوجه باشید که دوستان و خانواده شما توجه ویژه‌ای نسبت به شما دارند و ‌در مورد شما نگران هستند.

چگونه به خود کمک کنید؟

۱٫ سعی نکنید بار مشکلات را به تنهایی به دوش بکشید.

۲٫ کاری انجام دهید. خود را مشغول کنید حتی اگر انجام کار سبکی باشد.

۳٫ تغذیه داشته باشید.

۴٫ در صورت اشکال در به خواب رفتن ذهن خود را با گوش دادن به رادیو یا تماشای تلویزیون مشغول نگه دارید تا کمتر احساس اضطراب کنید و راحت‌تر آماده خوابیدن شوید.

۵٫ از نوشیدن الکل خودداری کنید.

۶٫ از ورزش و تفریحات سالم استفاده کنید حتی اگر پیاده روی باشد.

۷٫ علت افسردگی را پیدا کنید.

۸٫ امیدوار باشید و به یاد داشته باشید که: شما از مشکلی رنج می‌برید که مردمان بسیاری گرفتارند‌، شما حتی می‌توانید بر آن پیروز شوید هر چند در حال حاضر باور آن برایتان دشوار باشد.

چه کمکی در دسترس شما است؟

بیشتر مردم مبتلا به افسردگی نخست با پزشک خانوادگی خویش مشورت می‌کنند‌، بسته به شدت نشانه های افسردگی و شرایط شما ممکن است داروی ضد افسردگی برایتان تجویز شود و یا درمان غیردارویی یا هر دو با هم.

روان درمانی / مشاوره

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...