۴) ترغیب و تشویق
مدیریت منابع انسانی سازمان، منابع انسانی را در امور سازمان مشارکت داده و با آنان ارتباط برقرار می‌کند و با طراحی، مدیریت و بهبود نظام ترغیب و تشویق، ضمن همسو کردن مهارت‌ها و دانش منابع انسانی با هدف‌‌های سازمان، در آنان احساس تعهد و مسئولیت‌پذیری را برای دستیابی به آن هدف‌ها برمی انگیزد (کاشانی، ۱۳۸۸).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲-۱-۱۱-۱- آموزش، ابزاری در خدمت توانمندسازی
قبل از پیدایش نهضت مدیریت علمی در قرن نوزدهم و ظهور سازمان‌‌های دولتی و بزرگ، مسئله آموزش چندان مورد توجه نبوده و شاید ضرورتی هم نداشته است، ولی با ایجاد و توسعه بوروکراسی و افزایش درجه پیچیدگی کارها و توسعه روزافزون تخصص‌ها، آموزش به صورت یکی از اصول کلی و غیرقابل اجتناب مدیریت تجلی کرده است، به نحوی که امروزه تهیه و تنظیم و اجرای برنامه‌های آموزشی کارکنان یکی از وظایف اساسی سازمان‌ها به شمار می‌رود. هدف از آموزش، انتقال معلومات و اطلاعات نیست. هدف انبار کردن نتایج به دست آمده در ذهن کارکنان نیست، زیرا این دستاوردها در کتابخانه موجود است. تعلیم و تربیت صحیح آن است که انسان را برای جستجوی مداوم راه حل‌‌های جدید، مجهز کند. آموزش باید مهارت در تفکر را تشویق کند ایجاد تفکر منطقی و انتقادی کارکنان باید اساس آموزش‌‌های رسمی را شکل دهند زیرا دانستن، یادگیری و علم یک فرایند است و نه یک نتیجه.
یکی از مشکلات اساسی دستگاه‌‌های اجرایی، کمبود منابع انسانی ورزیده و ماهر است. از آنجا که عمدتاً افراد از بعد دانش نظری و تئوریکی مشکلی نداشته ولی فرصت مناسب برای کاربرد عملیاتی آن دانش به ندرت فراهم می‌گردد، آموزش منابع انسانی و افزایش مهارت‌‌های شغلی آنان برای انجام وظایف پس از ورود به سازمان، شاید یکی از مهمترین راهکارهایی است که می‌توان برای توانمندسازی نیروی انسانی در سازمان به کار گرفت، تدوین برنامه‌‌های آموزشی و اجرای دوره‌‌های کوتاه مدت که قابلیت‌‌های فکری و تخصصی منابع انسانی را افزایش دهد از عواملی است که نقش بسیار مهمی در توانمندسازی آنان ایفا می‌کند(بابایی و همکاران، ۱۳۸۸).
پیگورز و مایرز(۱۹۹۲) در زمینه نقش آموزش می‌گویند: „آموزش مناسب، نارضایتی شغلی و دوباره کاری را به مقدار زیاد کاهش داده و کارکنان را یاری می‌کند که با تمام ظرفیت کار کنند. چنین هدف‌‌های مهمی تحقق نمی‌یابند، مگر آنکه تمام سلسله مراتب سازمان(از مدیر اجرایی تا کارکنان) به اهمیت آموزش آگاه باشند. ‟
برای آموزش تعاریف متعددی ارائه شده است. به یک معنا، آموزش عبارت است از کوشش در جهت بهبود عملکرد شاغل در ارتباط با انجام وظایف محوله(خصالی، ۱۳۸۵). بنابراین، با در نظر گرفتن کارکردها و اثرات مثبت و عمیق آموزش بر سازمان، به نظر می‌رسد توانمندسازی منابع انسانی ابزار مناسبی برای تحقق اهداف کوتاه مدت و بلندمدت سازمان باشد. در صورتی که سازمان‌ها بتوانند به طور حساب شده و مبتنی بر برنامه ریزی از این فرایند بهره‌گیری نمایند، می‌توان از بروز بسیاری از مشکلات جلوگیری کرد و یا آمادگی لازم برای روبرو شدن با چالش‌‌های فرارو را در نیروی انسانی فراهم نمود. در این صورت، دستیابی به چشم انداز سازمان دور از ذهن نخواهد بود.
بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که یکی از عواملی که تاثیر زیادی بر توانمندسازی منابع انسانی داشته و می‌تواند در بهبود آن نقش مهمی را ایفا کند آموزش منابع انسانی است. تکنیک‌‌های نو و طرح‌‌های جدید توانمندسازی منابع انسانی نمی‌تواند بدون منابع انسانی آموزش دیده در تمام سطوح سازمان به طور موثر ایجاد و بکار گرفته شود. برخی از مطالعات نشان می‌دهد که همبستگی مثبت بسیار قوی بین آموزش و توانمندسازی منابع انسانی وجود دارد (شهرکی، ۱۳۸۹).
۲-۱-۱۱- ۲ - آموزش مهارت‌‌های توانمندسازی کارکنان
این دوره آموزشی بر مبنای تجارب کشورهای پیشرفته جهان، برای آموزش اصلی‌ترین مهارت‌‌های مورد نیاز نیروی کار امروز طراحی شده است. در طراحی این دوره بر مبنای مطالعات انجام شده در ۵ کشور شامل کانادا، استرالیا، انگلیس، ایالات متحده و سنگاپور صورت پذیرفته است (مصلحی و همکاران، ۱۳۹۱).
قبل از شروع دوره، از دانش و مهارت‌‌های معرفی شدگان با روش CBA ارزیابی به عمل می‌آید. با توجه به نتایج ارزیابی اولیه، در طول دوره از تکنیک‌ها، روش‌ها و مثال‌‌های مختلف و هماهنگ با پیش زمینه و سابقه افراد برای آموزش استفاده می‌شود. هفت مهارت مذکور عبارتند از:
۱) مهارت یادگیری
اولین مهارت از مجموعه مهارت‌‌های معرفی شده، شامل توانایی افراد در آموختن، برقراری ارتباط میان دانسته‌ها و آموخته‌ها، جستجو و استفاده از منابع دانش، سازماندهی فعالیت‌‌های یادگیری و بکارگیری دانش اکتسابی در شرایط عملیاتی سازمان‌ها می‌باشد.
۲) مهارت ادبیات محیط کار
در این مرحله آموزشی با مهارت‌های اصلی و ادبیات محیط کار آشنا شده و سطح مهارت خود را افزایش می‌دهند.
۳) مهارت ارتباطات موثر (گوش دادن و صحبت کردن)
آموزش راهکارها و مهارت‌‌های شنیدن بهتر˝ و انتقال افکار˝ روند برقراری ارتباطات موثر در سازمانها را تسهیل می‌کند.
۴) مهارت خلاقانه حل مسئله
این مهارت قابلیت ارائه ایده‌‌های نو را در اختیار افراد قرار داده و آنها را قادر می کند مسائل را شناسایی، تعریف و آن را به طور اثربخشی حل کنند.
۵) مهارت مدیریت فردی
˝مدیریت فردی˝ یکی از مهارت‌‌های توانمندسازی می‌باشد که تضمین کننده مدیریت زمان و مشارکت موثر افراد در محیط کار است.
۶) مهارت کارایی گروهی
هدف از آموزش مهارت اثربخشی گروهی˝ از مجموع مهارت‌‌های هفت گانه، تشریح مراحل تشکیل تیم، بهبود مهارت‌‌های ارتباطی و گروهی، درک اهمیت کار تیمی موثر، مدیریت تضاد، استفاده از اصول و فنون مذاکره در نهایت هم افزایی میان اعضای گروه در جهت دستیابی به اهداف می‌باشد.
۷) مهارت کارایی سازمانی و رهبری
مهارت کارایی سازمانی و سرپرستی˝ آخرین مهارت از مجموعه آموزش‌‌های هفت گانه کارکنان، در جهت بکارگیری ارزش‌‌های سازمانی و جهت دادن عملکرد خود و توسعه و بهبود مهارت رهبری در راستای تحقق ماموریت و آرمان سازمان می‌باشد.
از نظر نیکولاس[۱۱] (۱۹۹۵) ساختار آموزشی سه مرحله‌ای برای توانمندسازی کارکنان وجود دارد:
مرحله اول) تحلیل توانائی‌‌های حاضر کارکنان و کمک به آنان برای کار کردن با حداکثر استعداد
مرحله دوم) بکارگیری تکنیک‌‌های آموزشی توسط مدیران برای بکارگیری کارکنان که فراتر از توانایی های فعلی آنان است.
مرحله سوم) دستیابی به تعهد کارکنان از راه به اشتراک گذاردن نظرها و ارزش‌ها
هنگامی که مراحل فوق کامل شد، توانمندسازی قابل دستیابی خواهد بود.
توانایی شخصی
فراتر از توانایی
آموزش استعداد
حال حاضر
حداکثر حال حاضر
نمودار ۲-۲- ساختار آموزشی سه مرحله‌ای نیکولاس
۲-۱-۱۲- رویکردهای توانمندسازی
مفهوم توانمندسازی از دید کارکنان بر روی چشم اندازهای مدیریتی تاکید دارد. توانمندسازی امری ادراکی است و برای سنجش آن باید از کارکنان سوال شود و احساس آنها را دریافت و نتیجه سنجش نقاط ضعف و قوت را شناسایی نمود.
برخی صاحبنظران علوم انسانی نیز از سه رویکرد زیر به بحث پیرامون توانمندسازی پرداخته‌اند:
الف) رویکرد ارتباطی- ساختاری:
مطالعات رویکرد ساختاری بیشتر به این موضوع توجه دارد که مدیران چه ابزارها و وسایلی را فراهم نمایند تا با آن یا از طریق ایجاد زمینه لازم در محیط فیزیکی کار، کارکنان را توانمند سازند. از این دیدگاه توانمندسازی فرایندی است که از طریق آن رهبر یا مدیر، قدرت خود را بین زیردستان تقسیم می کند پس این رویکرد فرایند تقسیم قدرت مدیر، تفویض اختیار و انتقال قدرت به زیرمجموعه را شامل می‌شود که همراه با مرزها و محدودیت‌‌های روشن و پاسخگویی دقیق است و کنترل مدیریتی را افزایش می‌دهد. نقش مافوق در این رویکرد مهم است که به اشکال زیر اعمال می‌گردد:
۱- ایجاد هدف مشترک بین خود و کارکنان
تقویت احساس کارکنان در مورد توانمندی‌‌های خود
تمرکز بر استراتژی‌هایی که خودگردانی و استقلال را در کارکنان تقویت می‌کند.
بلاک (۱۹۸۷)، دیسی (۱۹۸۹)، رایان (۱۹۸۹)، کارسون (۱۹۹۱)، پارکر (۱۹۹۴) و… از جمله صاحبنظران این حوزه به شمار می‌آیند.
ب) رویکرد انگیزشی:
دیدگاه انگیزشی بر مبنای نظریه انگیزشی مک کللند˝ که نیازهای اساسی مدیران را به سه دسته نیاز به قدرت، نیاز به موفقیت و نیاز به تعلق دسته‌بندی می‌کند، شکل گرفته است. به نظر مک کللند اساسی‌ترین نیاز در تحقق اهداف سازمانی، نیاز به کسب قدرت است که در افراد ایجاد انگیزه می‌کند. در این دیدگاه فرض شده است که افراد نیاز به کسب قدرت دارند و این نیاز حالتی درونی برای نفوذ و کنترل بر سایر افراد است (ابطحی و عابسی، ۱۳۸۶، ۵).
این رویکرد ریشه در تعاملات انگیزشی افراد دارد. هر استراتژی که منجر به حق تعیین فعالیت‌‌های کاری (خود تصمیم گیری) و کفایت نفس کارکنان گردد، توانمندی آنها را بدنبال خواهد داشت و برعکس. توانمندسازی در این رویکرد، به معنای ایجاد شرایط لازم برای ارتقای انگیزش افراد در انجام وظایفشان از طریق کاهش ناتوانی و درماندگی در آنها است. این رویکرد انگیزشی مبتنی بر نیازهای انسان است و معتقد است که تفویض اختیار یا تقسیم قدرت نمی‌تواند به صورت خودکار منجر به توانمندی کارکنان شود.
ج) رویکرد روانشناختی (فوق انگیزشی):
دانشمندان این حوزه در پژوهش‌‌های خود بیشتر به بعد روانی و ادراکی توانمندسازی پرداخته‌اند. آنها توانمندسازی را به عنوان یک عامل زیربنایی در بهبود و توسعه فعالیت‌‌های سازمان مدنظر قرار داده‌اند. به نظر این دسته از دانشمندان، توانمندسازی یک عامل درونی در فرد است و رابطه مستقیمی با شیوه نگرش، احساس یا ادراک وی از محیط کار دارد. به اعتقاد آنان ایجاد یا تقویت احساس توانمندسازی در ابعاد ذهنی فرد منجر به توانمندسازی وی می‌گردد(Robbines et al, 421;2002).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...