اهمال کاری کار بشر است اما منظور از اهمال کاری مورد بحث تأخیری طبیعی و معمولی نیست که گاهی اوقات پیش میآید ، بلکه منظور نوعی ویژگی شخصیتی است که در رضایت فردی اختلال ایجاد میکند و به کیفیت روابط انسانی آسیب می رساند . این نوع از اهمال کاری را می توان اهمال کاری مزمن یا سندرم فردا نامید . در خصوص پیش آیندهای اهمال کاری ، محققان و نظریه پردازان به عوامل مختلفی اشاره نموده اند از قبیل : اضطراب و وابستگی ،ترس از ارزیابی منفی ، عزت نفس پایین ، ترس از شکست ، تنفر از کار ، فقدان انرژی ( سولومون[۹۲] وراث بلوم[۹۳] ،۱۹۸۴، اسکوئنبرگ[۹۴] ،۱۹۹۵ ) کمال گرایی(جانسون[۹۵] و سلانی ،۱۹۹۶ ) .درماندگی آموخته شده ، خودبینی ،پایین بودن سطح تحمل و عصبانیت ( الیس و جیمز نال ،۱۹۹۷ ، به نقل از فرجاد ۱۳۸۲ ).
اهمال کاری دارای علایمی میباشد که عبارتند از :
رفتار وقت کشی ، اتلاف وقت، احساس غرق شدن در مسئولیت ها، ناتوانی در اهداف مهم زندگی، انجام کارها با سرعت زیاد، در آخرین دقایق، خیالبافی و آرزو به جای انجام کارها، نداشتن برنامه ریزی مداوم برای زندگی، دادن شعارهایی که هیچ گاه انجام نمی شوند . رفتارهای اهمال کاری تأثیرات منفی بر افراد دارند مانند :بی قراری شبانه و خواب نامناسب ، سطوح بالای استرس و هراس ، عقب افتادن به دلیل کمبود زمان یا تکمیل نامناسب تکالیف . افراد اهمال کار بعد از آخرین تعلل ورزی . به خود قول میدهند که دفعات بعد وظیفه خود را به لحظه آخر موکول نمی کنند ، اما دوباره این اتفاق می افتد ( کاگان[۹۶] ، کاکر[۹۷] ،لیهان [۹۸]و کاندمیر[۹۹] ، ۲۰۱۰ )
رویکردهای اهمال کاری
رویکردهای گوناگونی در زمینه ی اهمال کاری ارائه شده است که در ادامه به آن ها می پردازیم .
رویکردهای رفتاری
این نظریات اهمال کاری را بر حسب تقویت تبیین میکنند یعنی به تعویق انداختن کار برای فرد اثر تقویتی بیشتری از انجام آن دارد . در این دیدگاه هدف درمان کاهش نسبت یا درصد زمان تعلل و افزایش نسبت یا درصد مطالعه یا فعالیت میباشد . برای کاهش تعلل از روش هایی چون الگو سازی ، مدیریت زمان و فنون برنامه ریزی استفاده می شود.
روش شرطی سازی ابزاری به صورت ارائه جایزه در بین فاصله های مطالعه و از شرطی سازی کلاسیک برای روش تداعی با ساعت های کار یا مطالعه استفاده میگردد . با وجود این باید توجه داشت که شرطی سازی در این شیوه مستلزم تمرین های مکرر میباشد و درمان های کوتاه مدت ممکن است شیوه ای ناموفق باشد . یک مورد از مداخله در تعلل به این شیوه توسط تاکمن و اسکونبرگ ارائه شده است . هدف این مداخله درمان نمی باشد . بلکه کاهش فراوانی رفتارهای ناخواسته است . ( اسکونبرگ و همکاران ۱۹۹۵ )
رویکردهای رفتار منطقی – هیجانی
این نظریات بر نقش باورهای غیر منطقی و چشم داشت های غیر واقع بینانه در اهمال کاری تأکید میکنند. ( بالیکس و دیوریو ، ۲۰۰۷ ، به نقل از حسینی و خیر،۱۳۸۸ ) ویژگی رایج در چنین باورهایی ، غیر منطقی بودن آن ها و درمان متداول در این دیدگاه ، رفتار منطقی – هیجانی میباشد. این نظریه توسط الیس در سال ۱۹۹۵ابداع گردید . ایده ی اصلی این نظریه آن است که افراد معمولا” همان طور که فکر میکنند. احساس و عمل می نمایند . مفهوم این ایده آن است که نظام باورهای افراد ، افکار ، اسناد و ارزش ها ، احساس ها و آن ها را بر می انگیزاند . ( الیس وکنوس، ۱۹۹۷ )
نظام باورهای از دو قسمت باورهای منطقی و باورهای غیر منطقی تشکیل شده است . باورهای منطقی ، باورهایی هستند که در کنار یکدیگر به طور منطقی قرار گرفته و واکنش های رفتاری و هیجانی ، هدف های اساسی را ایجاد می کند . باورهای غیر منطقی ناخواستنی هستند ، که واکنش های منفی مثل اضطراب و افسردگی ایجاد میکنند . نظریه رفتار منطقی – هیجانی روشی برای تعیین تمایز باورهای منطقی از باورهای غیر منطقی ارائه نموده است . باورهای منطقی باواقعیت همخوانی بیشتری داشته ، سالم تر بوده و با فلسفه کلی توان بخشی افراد به ایجاد رفتار و احساس مناسب تر ، هماهنگی دارد. ازاین دیدگاه اهمال کاری نیزریشه در عقاید غیر منطقی دارد .
الیس ونال ( به نقل از فرجاد ،۱۳۸۲ ) در توضیح عوامل اهمال کاری به ۳ تفکر غیر منطقی اهمال کاری اشاره میکنند .
-
- من باید کارم را خوب انجام دهم در غیر این صورت از کارم راضی نخواهم بود .
-
- همه شرایط باید به نفع من تغییر یابد و هر چه می خواهم برایم فراهم شود .
- همه باید با من خوب رفتار کنند و احترام مرا نگه دارند .
در مورد اول ، انتظار و توقع زیاد درباره هر چه بهتر انجام شدن کار ، موجب نگرانی و تشویش و ترس او از شکست می شود . در مورد دوم ، نتیجه ای که نصیب شخص می شود ، رنجش و خصومت است . در مورد سوم نتیجه کار ، اضطراب و نا امیدی همراه با پایین بودن سطح تحمل و عدم توانایی در برابر مشکلات است . در نتیجه این باورهای غیر منطقی افراد ترجیح میدهند که انجام کار را به تعویق بیندازند . هم چنین از دیدگاه الیس ، عقب انداختن کارها علاوه بر باورهای غیر منطقی از عوامل زیر منشاء میگیرد .
۱- احساس خود کم بینی
یعنی فرد خود را پایین تر از آنچه که هست در نظر میگیرد . نتیجه ی چنین وضعی کاهش عزت نفس و اعتماد به نفس میباشد .با کاهش عزت نفس بالطبع احساسات منفی و افکار آزار دهنده در شخصیت فرد رسوخ کرده و فرد آمادگی کار درست و صحیح (خوب ) را از دست میدهد .
در افراد ضعیف و خود کم بین ، خصوصیات روانی و رفتاری زیر دیده می شود .
آن ها خود را فردی خودخواه و فاقد استعداد می شمارند .
افرادی که قادر به انجام کار در حد مطلوب نیستند .
افرادی که در اغلب کارهای مهم ، با شکست مواجه میشوند . ( دایر، به نقل از شهنی ییلاق ،۱۳۸۵)
افرادی که به آینده خوش بین نیستند و نمی توانند به پیشرفت و ترقی خود در زندگی امیدوار باشند .
افرادی که تحت تأثیر اندیشههای یادشده زندگی را باخته اند . این اندیشه ها شخص را از همه چیز باز میدارد و مانع تحمل در زندگی فرد می شود .
۲– پایین بودن سطح تحمل ( سرخوردگی )
افراط در هر کاری میتواند منجر به پرتوقعی گردد . البته منظور از پرتوقعی ، توقع بالا در انجام کارها است که منجر به سرخوردگی میگردد. هنگامی که فرد توقع کار بالایی دارد . گونه ای ترس در فرد به وجود میآید که نکند رفیق من در حد انتظارم نباشد . بدین جهت برای فرار از سرخورده شدن از انجام کار و کوشش برای حل آن دست می کشد . در نتیجه نسبت به آن بی علاقه میگردد. در واقع به گفته ی الیس ، توجه بیش از حد برای کسب موفقیت بالا ، فرد را دچار استرس و اضطراب و فرار از کار خواهد کرد . زیرا انتظار نتیجه ای بالاتر از توانایی ها و استعدادها ، نه تنها تشویق برانگیز نیست ، بلکه سبب بیزاری و انزجار نیز هست ، زیرا بازبه تأکید الیس ، توانایی فرد نمی تواند بیش از حد کارایی او باشد .
آخرین نظرات