– تاثیر مذهب بر بهداشت جسمی و روانی. سلامتی دربردارنده مؤلفه های عمر طولانی، شاد بودن، بهبود بیماری های حاد و بازگشت به سطح سلامت قبلی است. مذهب میتواند به عنوان یک نظام اجتماعی و پیچیده بر رفتار و بازخوردهای مهم از جمله برنامه ریزی خانواده، کار، سیاست و چگونگی تفسیر زندگی روزانه تاثیری فراوان داشته باشد. (آذربایجانی، ۱۳۸۳)
– مذهب و مسائل اجتماعی. مذهب عامل مهمی در پیشگیری از گرایش به سمت بزهکاری است. (چادویک[۳۹]و تاپ[۴۰]، ۱۹۹۳) گرایش به مذهب و فعالیت های مذهبی در کاهش افکار خودکشی و اقدام به آن، مصرف مواد مخدر، رفتارهای جنسی پیش از موعد و بزهکاری تاثیر مثبت دارد. (دوناهو[۴۱]، ۱۹۹۵)
– مذهب و تحول شخصیت. تحول شخصیت، بازخوردها و باورهای فرد درباره معنویت را نیز دربر میگیرد. (آدامز[۴۲]و دیگران، ۱۹۹۴) روی آوردهای تحولی بر این نکته تأکید میکنند که دین در مراحل مختلف زندگی به شکل خاص و متناسب با طراز تحول روانشناختی درک میگردد. (دادستان و همکاران، ۱۳۷۶)
تاثیر دین در زندگی انسان
احکام و دستورات مذهبی، نقش تعیین کننده و سازنده ای در تربیت و سازندگی انسان ایفا میکنند. به طور کلی دین درصدد تربیت و تعالی انسان در تمام شئون حیات مادی و معنوی است. اصول مذهبی در روند زندگی و عبادت خداوند به مثابه عامل بازدارنده از کجروی، انحرافات اجتماعی و اخلاقی و آلوده شدن به گناه عمل میکند. (سهرابی، ۱۳۶۹)
عقاید و ارزش های فرهنگی و مذهبی از عوامل اساسی در شکل دادن به رفتارهای فردی و حیات اجتماعی است زیرا رفتارهای انسان بر انگیزه هایی مبتنی است که در جهت رفع نیازهای او صورت میگیرد. ممکن است نیازها از نوع بدنی یا روانی باشند. نیازهای روانی از جمله نیازهای متعالی همچون گرایش به خیر و زیبایی، تعالی جویی، کمال طلبی و خداجویی است که می توان آن ها را از نیازهای فطری دانست. نیازهای روحی و فطری به انسان معنی، روح و اصالت می بخشند و از انگیزه هایی فعال تر و موثرتر سرچشمه می گیرند. وجود گرایش های درونی انسان به کمال طلبی و تعالی جویی و نیز وجود محدودیت ها، نقایص و کاستی هایی ناشی از واقعیت های زندگی، آدمی را به نیایش و پرستش فرا میخواند. (بحری، ۱۳۸۱) چنان که پرستش و نیایش را نیازی درونی می دانند و مهم تر اینکه احساس نیاز به حالات و رفتارهایی چون نیایش می انجامد که در آرامش قلبی، سلامت روانی و رشد و کمال انسان نقش بسزا دارد. نویسنده مقاله “نیروی شفابخش ایمان” عقیده دارد:« در میان فرهنگ های گوناگون، صرف نظر از اعتقادات محلی و اعمال سنتی، مذهب در پیشبرد و تندرستی و تسکین اختلالات روانی جایگاه مهمی داشته است.» نویسنده این مقاله در بخش دیگری می نویسد:« هنگام وقوع استرس روانی، اعتقادات، عادات، سنن و همچنین مجموعه نهادهای مذهبی باعث ایجاد امنیت و اطمینان اساسی ای میشوند که به نجات و رهایی فرد کمک میکنند. فرد افسرده ممکن است دچار افکار خودکشی شود در حالی که نیرویی درونی مانع از انجام دادن این کار می شود.»
گرچه عقاید دینی و مذهبی به مثابه عوامل مؤثر در روان درمانی مورد توجه است ولی اهمیت و رسالت عمده مذاهب سازنده و ادیان توحیدی بویژه اسلام به تصویر مثبت و سازنده ای است که از جهان ترسیم میکنند و به معنا و هدف موجود در حیات و هستی بستگی دارد. همین جهان بینی سازنده و نگرش مثبت، نقش عمده ای در مقاوم ساختن انسان در برخورد با مشکلات زندگی و تحمل سختی ها دارد و در بهداشت روانی و رشد شخصیت و هدایت او عاملی اساسی به شمار می رود. تعالیم مذهبی همراه با چنین گرایش و نگرشی بر پایداری انسان می افزاید و به مقاومت وی در رویارویی با مشکلات زندگی منجر می شود.
مؤلف کتاب دین و روان می نویسد:« احساسات مذهبی در نزد هرکس که یافت شود نیروی روزافزونی در زندگی او وارد میکند. هنگامی که در نبرد زندگی، همه امیدها بر باد می رود، وقتی که دنیا به آدمی پشت میکند احساسات مذهبی در اندرون ما چنان شور و هیجانی برپا میسازد که ما را جوان میکند و زندگی درونی ما را که تیره و تار بود دگرگون میسازد.» علاوه بر تلقی مذهب به مثابه امری ضروری برای انسان، چنان که ویلیام جیمز معتقد است:« ما خواهیم دید که وضع بشری طوری است که شخص خود را مجبور می بیند به سمتی که آن را الوهیت[۴۳]می نامد، برود.» (جیمز به نقل از میرزابیگی، ۱۳۷۲، صص ۲۳-۲۰)
آذربایجانی در کتاب «تهیه و ساخت آزمون جهت گیری مذهبی با تکیه بر اسلام»، کنش های اساسی دین یا به عبارت دیگر فواید و آثاری که به طور طبیعی بر دین ورزی و دینداری افراد مترتب می شود را در سه حوزه اساسی و مرتبط با یکدیگر مورد توجه قرار میدهد:
الف) حوزه شناختی. دین زندگی ما را در مجموعه هستی ممکن و مطبوع میسازد. گاه ممکن است آرمان ها، باورها و شناخت های ما با وضعیت عینی محیط زندگی تعارض پیدا کند که در چنین موقعیتی زندگی ناممکن می شود و یکی از این دو راه پیش روی آدمی قرار میگیرد: یا باید واقعیت را تغییر دهد یعنی عین را به گونه ای تغییر دهد که با ذهن وی موافق افتد یا باید ذهن را تغییر دهد و با عین همراه سازد. دین به عنوان دستگاهی از نمادهای مقدس، کار دوم را انجام میدهد. وقتی سازگاری حاصل شد، زندگی مطبوع و امکان پذیر میگردد.
میسیاک[۴۴] درباره ارزش دین برای انسان چنین میگوید:« دین انسان را به فلسفه حیات مسلح میکند و به عقل روشنگری می بخشد مانند قطب نما برای کشتی، دین اراده انسان را تقویت و به فرد کمک میکند تا به فرمان عقل گردن نهد…» (میسیاک به نقل از آلستون و همکاران، ترجمه براهنی، ۱۳۷۶)
ب) حوزه عاطفی. کنش اساسی در این بخش، رفع یا تخفیف درد و رنج آدمی در زمینه محدودیت هایش مانند ترس، تنهایی، افسردگی، ناکامی، بیماری، فقر و مرگ میباشد. از دیدگاه پل تیلیش (پروتستان) تناهی وجود آدمی است که او را به مسئله خدا سوق میدهد. وی اضطراب های وجودی عمده در انسان را اضطراب مرگ، اضطراب بی معنایی و اضطراب اخلاقی میداند.
« در حوزه عاطفی و احساسی، دین موضوعی برای تجربه های دینی به دست میدهد یا آدمیان را برمی انگیزد تا تجربه دینی به دست آورند.» (آذربایجانی، ۱۳۸۳، ص ۱۸)
ج) حوزه رفتاری و آمادگی برای عمل. مهم ترین کنش دین در این بخش “پشتیبانی از اخلاق” است. در عین حال که اخلاق از دین مستقل است ولی مورد تأیید و اهتمام دین است. پشتیبانی دین از اخلاق به این معنا است که به آدمیان اطمینان خاطر میدهد که این اخلاق بر جای استوار تکیه زده است. بنابرین در عمل به آن و تبعیت از فرمان های آن جای نگرانی نیست.
« انسان معاصر با توجه به گستره قدرت و فناوری که در اختیار اوست به اخلاقی زیستن نیاز بیشتری دارد و به مجموعه ای از مقبولات و عقاید مابعدالطبیعی نیازمند است و دین میتواند این پیش فرض های لازم مابعدالطبیعی را در اختیار ما قرار دهد.» (آذربایجانی، ۱۳۸۳، ص ۱۹)
نظریات مختلف درمورد نقش مذهب درمورد بهداشت روانی
– نظریه پارگامنت[۴۵]. پارگامنت از جمله پژوهشگرانی است که نظریه جامعی در زمینه مذهب در مقابله با عوامل فشارزا مطرح نموده است. به نظر وی مذهب از سه طریق میتواند در مقابله با فشارهای گوناگون روانی و محیطی مؤثر باشد که عبارتند از:
آخرین نظرات